◾نوحهوذکر سینه زنی
◾شب جمعه فاطمیه در کربلا
◾بنداول
مادری با قد خم آومده در کربلا
نوحهگری میکند برای راس جدا
کنار ششگوشهی حرم نشسته علی
مجلس شور عزا دوباره کرده به پا
گشته همه روز و شبش
نام حسین ذکر لبش
وای حسین وای حسین
وای حسین وای حسین(۲)
◾بنددوم
علقمه بوی گل یاس علی میدهد
ساقی کرببلا بر قدمش سر نهد
به جای امالبنین عطر گل یاس شد
فاطمه در کربلا مادر عباس شد
به آه و شور و زمزمه
ناله زند در علقمه
وای علمدار حسین
وای علمدار حسین(۲)
◾بندسوم
دختر شیرخدا گریهکنون اومده
ساغر بزم بلا ضجهزنون اومده
روضه برای مادر ببین داره میخونه
کنار مادر اینجا تا به سحر میمونه
میگه که ای مادرمن
آتیش گرفته پر من
گشته همه روز و شبم
نام حسین ورد لبم
وای حسین وای حسین
وای حسین وای حسین(۲)
Mohammad Hossein Poyanfar - Chadorat Ra Betekan (128).mp3
2.77M
مادر ای مادر ای مادر
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست
ای که روزی دو عالم همه از چادر توست
ای که روزی دو عالم همه از چادر توست
ای مادر ای مادر ای مادر
من از خاک پای تو سر بر ندارم
من از خاک پای تو سر بر ندارم
مگر لحظه ای که دگر سر ندارم
مگر لحظه ای که دگر سر ندارم
دانلود مداحی چادرت را بتکان روزی ما را بفرست محمد حسین پویانفر
من از خاک پای تو سر بر ندارم
من از خاک پای تو سر بر ندارم
مگر لحظه ای که دگر سر ندارم
مگر لحظه ای که دگر سر ندارم
مگیر از سرت سایه ی چادرت را
پناهی از این خیمه بهتر ندارم
پناهی از این خیمه بهتر ندارم
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست
ای که روزی دو عالم همه از چادر توست
ای مادر ای مادر ای مادر
ای مادر ای مادر ای مادر
من از خاک پای تو سر برندارم مگر لحظه ای که دگر سر ندارم
بازم فاطميه ٫ دلم بىقراره
بميرم كه مادر ٫ ضريحى نداره
بايد فاطميه مدينه شلوغ شه
بايد مادر ما حرم داشته باشه
چى ميشه شبيه شباى محرم
تو كوچه خيابون علم داشته باشه
يه عمره اينه آرزومون
با اين آرزو غصه خورديم
ايشالا ببينيم تو صحنت دسته برديم
"امون از این غم ، امون از این غم"
بازم فاطميه بازم سوز غربت
بازم قصهى مردم بىبصيرت
بايد فاطميه منم ياد بگيرم
امام زمانم رو تنها نذارم
خدايى نكرده براى يه لحظه
منم دست از عشق على برندارم
با خونش برامون نوشته
بمونيم به پاى ولايت
سرانجام اين قصه تلخه بى شهادت
"امون از این غم ، امون از این غم"
آتيش گُر گرفته ، داره در مىسوزه
ببين داره محسن با مادر مىسوزه
يه سنگى رسيد و شكست بار شيشه
يكى نيست بگه فاطمه پا به ماهه
گمونم كه روضه تمومى نداره
آخه بين كوچه غلاف توى راهه
رو ديوار پر از رد خون و
رو چادر پر از ردپا بود
تموم اينا اجر عشق مرتضى بود
"امون از این غم ، امون از این غم"
خدا مادرم رو غريبونه كشتن
جلو چشم بابا توى خونه كشتن
نوشته تو مقتل ، يه جورى لگد زد
در سوختهى خونه رو مادر افتاد
نوشته تو مقتل ، الهى بميرم
ميگن فاطمه رو زمين با سر افتاد
هنوزم برام اين سواله
على كه با هر غصهاى ساخت
عباشو چرا پشت در روو مادر انداخت
"امون از این غم ، امون از این غم"
*شاعر: رضا تاجیک
آی ندبه خونها ! آی محبین اهل بیت (ع) ! آی شیعیان علی(ع) خوشا به سعادتتون که محبت محمــد (ص) و آلش در قلب شما نفوذ داره ! بخدا این محبت ، آتش جهنمو خاموش میکنه ! این محبت دو طرفه است ، اهل بیت (ع) هم شما رو دوست دارند ، دلشون برای شما تنگ میشه ! اون شیعه بعد از نماز ، از شدت محبتی که به علی (ع) داشت رفت جلوی در مسجا ایستاد تا یه بار دیگه آقاشو ببینه همینکه امیرالمومنین (ع) اومد فرمودند کجا بودی ما هم دلمون برای دیدن شما تنگ میشه ! خوشا به حال اونایی که امام زمانشون بهشون بگه کجا بودی دلتنگت بودم ! آی شیعیان علی ! روز قیامت این اهل بیت (ع) هستند که دنبال شیعیانشون می گردند. روز قیامت خانم فاطمهء زهرا (ع) دنبال شیعیانش میگرده آخه دلش نمیاد شیعیانش ترس وهراسی داشته باشند آخه مادره نمیتونه ببینه شیعیانش وحشت زده باشند !
* آی کسانی که هر هفته صبح جمعه با عشق به اهل بیت(ع) مؤدبانه می آیید در خونه امام زمان(ع) می نشینید وبا امام زمانتون نجوا می کنید! من بیچاره هر وقت میام در خونه مهدی فاطمه(ع) به خاطر قلب سیاهی که زباله دان گناه شده روی نگاه کردن به امام زمانم رو ندارم آخه زباله دان که نگاه کردن نداره همیشه از این دل آلوده و آغشته به گناه زجر می کشم ، اما یابن الحسن آقا جانم درسته که قلبم آلوده است و زباله دان معصیت شده اما اگر خوب به گوشه دلم نگاه کنی هر هفته بخاطر چیزای قشنگی که گوشه دلمه راه میفتم میام در خونه ات اگه قشنگ نگاه کنی می بینی گوشه ی دلم مهر حسینه ، گوشه ی دلم محبت زهراست، مهر علی (ع) و عباس و زینبه ! گوشه ی قلبم محبت اهل بیت (ع) موج میزنه !همین محبت هاست که نمیذاره قلبم برای همیشه ازکار بیافته ،هنوز قلبم جان داره ، هنوز امید داره که یه روزی خدایی و امام زمانی بشه ! خدایا ! خیلی ازت ممنونم که این نعمتو از ازل تو قلبم گذاشتی ، اگه این نعمت رو تو دلم نمیذاشتی اصلا" نمی تونستم برای سیلی خوردن مادرم وسط کوچه ، دق کنم اگه این محبت رو تو دلم قرار نمیدادی برام مهم نبود که تو گودال قتلگاه چه بر سر حسین (ع) اومد! برام مهم نبود که بچه های حسین (ع) رو کتک زدند، از وقتی عشق عباس رو تو دلم جا دادی حتی برای مشک عباس (ع) هم روضه میخونم و گریه می کنم چه برسه به اینکه بشنوم تیر به چشمان عباس (ع) زدند، عمود آهنین به فرق مبارکش زدند ، دستانشو قطع کردند اگه اینا رو بشنوم طاقت نمیارم براش می میرم !
.
بسمه تعالی
# نمونه مقدمه ورود به دعای ندبه
# مدرس : محمدرضاشمسی
____
قبل از شروع دعای ندبه دعای فرج امام زمان (عج) الهم کن لولیک الحجه بن الحسن را می خوانیم و در پایان دعا ذکر یا صاحب الزمان را می گوئیم تا همه تکرار کنند.
سپس شعرزیر را👇 بصورت دشتی می خوانیم :
بیا تا کی نهادی سر به صحرا یا اباصالح
بتاب ای آفتاب عالم آرا یا اباصالح
صدای غربت مولا زچاه کوفه می آید
علی تنهاست ای تنهای تنها یا اباصالح
بیا ای وارث حیدر که زخم سینه ی زهرا
به شمشیر تو می گردد مداوا یا اباصالح
(کیا امروز با امام زمان کار دارن هرکجا نشستی مدد بگیر از مولات امام زمان )
یا ابا صالح مددی مولا (3بار)
در و دیوار بیت وحی گوید با تو پیوسته
که اینجا مادرت افتاد از پا یا اباصالح
(ازاین قسمت 👇باید سوز شعر بیشتر بشه)
بیا از قنفذ کافر غلاف تیغ را بستان
وای ، وای ،
که جایش مانده بر بازوی زهرا یا اباصالح
میان دشمنان نقش زمین شد مادرت زهرا
(مگه میشه امام زمان به محفلی که نام مادرش زهرا برده میشه نگاه نکنه )
میان دشمنان نقش زمین شد مادرت زهرا
بگو آندم چه حالی داشت مولا یا ابا صالح
(حالا هر کجا نشستی امام زمانت را صدا بزن
این لحظات تو پرونده اعمالت داره ثبت میشه )
یا اباصالح مددی مولا (صدا صدای این جمعیت نیست ا )
یا ابا صالح مددی مولا (3بار)
(بعدش با بسم الله الرحمن الرحیم دعای ندبه را شروع می کنی )
# شاعر : استاد سازگار
#گریز_دعای_ندبه
.
#گریز_دعای_ندبه
#گریز_آل_یاسین 👇
این الطالب بدم المقتول بکربلا...
صاحب عزا کجایی، کی می شود بیایی در صبح آشنایی، ای جلوه خدایی
در ماتم عزای، کرب و بلا نشستی
ای یار کربلایی، گویم سرت سلامت
از دیده خون فشانی، در ماتم حسینت
ای منتقم کجایی، گویم سرت سلامت
یا امام زمان من نمیدونم کدوم مصیبت کربلا بیشتر دل شما رو می سوزونه ... اون چه مصیبتیه که در زیارت ناحیه مقدسه می فرمایید؛ شب و روز در مصیبت جد غریبم حسین گریه می کنم، اگه اشک چشمام تمام بشه خون گریه می کنم... وقتی از امام سجاد(ع) سوال شد در کجای حادثه کربلا بیشتر به شما سخت گذشت، سه بار فرمود؛ الشام الشام الشام. امان از مصیبت اسارت عمه جان شما زینب...
آه بمیرم، برای اون لحظه ای که امام حسین از اسب بر زمین افتاد... تا اون نامردها دیدند دیگه کار آقا تمومه، دیگه توان نداره، هلهله کردند... به سمت خیمه های اباعبدالله هجوم بردند... این زنان و کودکان بی پناه سر به بیابونها گذاشتند... امان از مصیبت اسارت اهل حرم... امان از تازیانه ... امان از زخم زبان و دشنام...
ای حسین...
حسین آرام جانم حسین روح و روانم
دگر طاقت ندارم حسین بی تو نمانم
حسین بی تو چه سازم....
منظر دلهای ماست کرب و بلای حسین
مرغ دل ما زند پر به هوای حسین
تشنه گه کربلا مهر و مدد زد به عشق
جنت اعلای دل صحن و سرای حسین
ملک سلیمان بود در نظرش بی بها
هر که گدایی کند پیش گدای حسین
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
#گریز_دعای_ندبه
گریز دعای ندبه
چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی
اشکم شبیه خون جگر شد نیامدی
گفتند که جمعه می رسی از راه
عمرم در این قرار به سر شد نیامدی
ای یادگار علی و نور چشم فاطمه
ای آخرین ذخیره طاها نیامدی
یا صاحب الزمان...
آی مردم ... صبح جمعه همه با یه امیدی اومدید و امام زمان و صدا می زنید... خدا امید هیچ بنده ای رو نا امید نکنه... اما بمیرم برای اون آقایی که کنار نهر علقمه امیدش نا امید شد... یا ابالفضل... به اهل حرم قول داده بود آب بیاره... مشک رو پر از آب کرد سوار بر مرکب به سوی خیام حرکت کرد...
از روبرو کسی جرئت نداشت بیاد، نانجیبی از پشت درختان حمله کرد و با یک ضربه شمشیر دست راست قمر بنی هاشم رو قطع کرد... مشک رو به دست چپ داد... هنوز امید داشت... دست چپ رو هم قطع کردند... خم شد و مشک را به دندان گرفت ... هنوز در دل امید داشت... اما ناگهان تیری آمد و بر مشک نشست و آبها بروی زمین ریخت...
آه امید آقا ابالفضل نا امید شد... از حرکت ایستاد(انگار بدون آب دیگه نمیخواد به خیمه ها برگرده)... تیر دیگری بر چشم قمر بنی هاشم نشست... یه نامردی با عمود آهنین چنان بر فرق ابالفضل زد.... یا امام زمان عموی شما دست در بدن نداره... از بالای اسب با صورت بر زمین افتاد... اینجا بود که صدای ناله ابالفضل بلند شد... «یا اخا ادرک اخاک» ای حسین برادرت را دریاب...
حسین خودش رو بالای سر برادر رساند...
صدا زد داداش؛ پاشو بریم به خیمه نذار که دشمن به ما بخنده
داداش؛ آب به خیمه نرسید فدای سرت حسین قامتش خمید فدای سرت
صدا زد حسین قسم ات میدم تا من جان در بدن دارم منو به خیمه نبری... آخه من به سکینه قول داده بودم آب برم ولی نشد
ای حسین
.
دوبیتی های فراق
#ترحیم_خوانی
#پدر #مادر #جوان #خواهر
چشام از سوز گریه تاره امشب
دلم دریایی از غم داره امشب
عزیزم کرده منزل زیر این گل
دوچشمام اشک وخون میباره امشب
🌹🌹🌹
صبا از حال زارم بی خبر بی
عزیز نازنینم در سفر بی
چه آمد ای خدا بر روزگارم
هزاران نیش و دشنه بر جگر بی
🌹🌹🌹
به دنیا روز خوش از یاد رفته
که تا عرش فلک فریاد رفته
نمی ترسم ز بیداد خوادث
تمام هستی ام بر باد رفته
🌹🌹🌹
حسین کریمی نیا
نیم از عالم خاک
.
#حضرت_زینب
آن قدر عاشقیم که املا نمیشود
مستی ما که در قلمی جا نمیشود
زلف مرا به پنجرههای ضریح عشق
طوری گره زدند، دگر وا نمیشود
باید که ناز داشت، کمی نیز غمزه داشت
هر دختر قبیله که لیلا نمیشود
آن کس که خاک پای مریدان میکده است
محتاج معجزات مسیحا نمیشود
«تاک» مرا به عشق تو در خم گذاشتند
حالا شراب میشود و یا نمیشود
ما مثل بادهایم شبی امتحان کنید
انگور زادهایم شبی امتحان کنید
شکر خدا که نام مرا مبتلا نوشت
از حاجیان کعبه سبز شما نوشت
شکر خدا که دست قدر، دست سرنوشت
نام مرا شریفترین خاک پا نوشت
صبح ازل به خاک تو پیشانیام رسید
این سجده را فرشته به پای خدا نوشت
از ما سؤال شد که اسیر تو میشویم؟
ما خواستیم و آیه «قالو بلی» نوشت
بالای سر در حرم کبریاییش
نام تو را به خط خودش با طلا نوشت
یعنی تمام جلوه آل عبا تویی
آیینه تمام نمای خدا تویی
اعجاز بی مثال شما تا ادامه داشت
موسی ادامه داشت مسیحا ادامه داشت
ای بارش همیشه سجادههای نور
در امتداد چشم تو دریا ادامه داشت
بانو اگر به آینهها سر نمیزدید
تاریکی همیشهی دنیا ادامه داشت
در آسمان چهارم افلاک جا زدیم
آیات رد پای تو اما ادامه داشت
تا زندگیات را به تماشا گذاشتی
آن عمر جاودانه زهرا ادامه داشت
ای آفتاب روشن شبهای کربلا
ای زینب مدینه و زهرای کربلا
گفتیم آسمانی و دیدیم برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری
گفتیم دختر اسد الله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم حیدری
تو از زمان کودکیت تا بزرگیت
شیواترین مفسر الله اکبری
تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند میبری
بر شانههای سبز تو باز رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری
خورشید روی تو شرف مشرقین شد
یک نیمهات حسن شد و نیمت حسین شد
ای ماورای حد تصور کمال تو
بالاتر از پریدن جبریل بال تو
از مادری چنین چنین دختری شود
هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو
غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تو
نزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو
از گوشههای چشم تو ساحل درست شد
محض رضای پای تو محمل درست شد
تو زینبی و شیر زن بعد کربلا
تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا
زهرا، نبی، حسین و علی و حسن تویی
بانو تویی تو «پنج تن» بعد کربلا
ای سایه بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت
عباس هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که سر به زیر بود در برابرت
شب زنده دار شام غریبان کربلا
دل بسته بر نماز شب تو برادرت
ای خطبه صدای تو نهج البلاغهات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت
هجده سربریده به دنبال چشم تو
هجده سر بریده نگهبان معجرت
ای قله نجابت توحید، جای تو
عطر حضور فاطمه دارد حیای تو
علی اکبر لطیفیان
👆
#حضرت_زینب
اختر برج شهامت دُرَه بيضا جمال
گوهر دُرج سعادت زهره زهرا خصال
بنت ام الاولياء سرمايه فرّ و شكوه
دختر شير خدا پيرايه عزّ وجلال
بر سرير فرّ و شوكت بانوي كيوان غلام
بر سپهر جاه و رفعت اختر فرخنده فال
زينب كبري مهين نوباوه خير البشر
عصمت صغري ثمين دُرّ دانه بحر كمال
افتخار مصطفي در فصل وباب هر سخن
يادگار مرتضي اندر جواب هر سوال
با برادر هم زبان در پرده راز ونياز
با اسيران هم عنان در وادي رنج وملال
در سراي عِزّ و رفعت بي شبيه و بي نظير
در مقام صبر و طاقت بي عديل و بي مثال
عشق عالم سوز را سرمايه همچون شور و شوق
حسن روز افروز را پيرايه همچون خط وخال
تا به نام نامي او نامه يي سازم رقم
خامه در اوصاف او هرگز نمي يابد مجال
ديد اندر كوفه ويران چو آن بدر تمام
آفتابي بر سر ني در كف اهل ضلال
با كمال عقل ودانش خطبه يي انشاد كرد
داد بر اهل ستم آگاهي از سوء مئال
كرد از راه بيان اسرار پنهان آشكار
تا به دست اهل باطل حقّ نگردد پايمال
داد داد نكته داني بانوي ملك حجاز
اهل شام وكوفه را بنمود حيران از مقال
بود سرگرم سخن ناگاه ديد آن شير زن
شد سواد ديده اش روشن ز نور لايزال
زان سر بي تن چو شد آوازه قرآن بلند
كوفيان را شد روان از ديده اشك انفعال
گشت پيش چشم زينب روز روشن شام تار
تا فروزان گشت محمل از فروغ آن هلال
گفت با رأس برادر اي فروزان آفتاب
وه كه شد شام فراق از ديدنت صبح وصال
از چه رو آيينه پيشانيت بشكسته سنگ
اي سرا نور كه در خون پيكرت شد مال مال
گشته يي تا كشته اندر نينوا از راه كين
خواهر غمديده ات در چنگ غم نالد چو نال
با چنين غن باز دلشادم كه عدل كبريا
زود بخشد در جهان بر دولت ظالم زوال
از اسيري رفتن زينب به شام غم شكيب
خامه آزادگان ز اين ماجرا گرديده لال
مرحوم شكيب اصفهاني👆
#حضرت_زینب
روح قالو بلاست این بانو
دلبر مصطفاست این بانو
زینت نام اعظم حیدر
مظهر مرتضاست این بانو
در وقار و حیاست بی همتا
شبه خیرالنساست این بانو
خون زهراست بین رگ هایش
انتهای حیاست این بانو
غضبش حیدریست بر دشمن
ذوالفقار خداست این بانو
فانی عشق سیدالشهدا
هیبت مجتباست این بانو
چادرش سایه بان عرش خدا
خاک پایش شفاست این بانو
سربلند تمام دوران ها
رهبر انبیاست این بانو
قبله سجده های مستانه
ربنا آتناست این بانو
محمد حبیب زاده👆
#حضرت_زینب
گلستان امامت را گلی یکدانه پیدا شد
یَمِ مواج رحمت را یکی دُردانه پیدا شد
به گِرد شمع عشق و معرفت پروانه پیدا شد
برای جان عالم جان و هم جانانه پیدا شد
که از بیت علی امشب نوای شوق می آید
که طبع من ز شادی بر سریر ذوق می آید
علی امشب ز خوشحالی تبسم بر لب آورده
غم هجران زهرا را به پایان زینب آورده
به دنیا فاطمه نوزاد خود را امشب آورده
علی گردیده شادان ، فاطمه زِینِ اَب آورده
همه خوشحال و خندانند از میلاد نور امشب
شده چشم نبی روشن ازین جشن و سرور امشب
به دنیا کوثر پیغمبرِ حق کوثر آورده
برای مرتضی زهرای اطهر دختر آورده
ز دریاب ولایت شیر حق را گوهر آورده
حسین بن علی را اُمِّ اَب یک خواهر آورده
قدم زد در جهان زینب که الگوی زنان گردد
که روشن از وجود او زمین و آسمان گردد
به دنیا آمده تا رهبر خیل زنان گردد
چراغ روشنی در ظلمت مُلک جهان گردد
که استاد وفاداری به هر پیر و جوان گردد
که عشق آموز خیل کاروان عاشقان گردد
علی را مونس و بر فاطمه جان است این دختر
حسین بن علی را جان و جانان است این دختر
امیر کاروان عشق و ایمان است این دختر
به مُلکِ معرفت سرخیل و سلطان است این دختر
سفیر عاشقان و محو جانان است این دختر
زبانش بهر دشمن تیغ برّان است این دختر
علی را وارث نطق و بیان و علم و دین باشد
چو زهرا مادرش حُورایِ در روی زمین باشد
کجا وصفش توان کردن که حُورائیست چون زهرا
کجا مدحش توان گفتن که زهرائیست چون زهرا
به علم و معرفت دردانه ی یکتائیست چون زهرا
به گلزار ولایت گلشن آرائیست چون زهرا
بُوَد زَینِ اَب این دختر که مادر بر جهان باشد
که دین از نطق شیرینش همیشه جاودان باشد
مبارک باد یا زهرا که نورِ بحر و بر زادی
تو هستی کوثر و کوثر بر ابناءِ بشر زادی
تو زهرا هستی و زهرا و مانندی دگر زادی
حسین بن علی را یاور و نور بصر زادی
خدا از بهر قرآن یاور و یار آفرید امشب
برای قهرمان کربلا دلدار و غمخوار آفرید امشب
به روی دوش زهرا یاور دین خدا را بین
فراز عرش حق محبوبه ی عرش خدا را بین
به روی دست زهرا مصدر مهر و وفا را بین
به گلزار ولایت غنچه ی سرخ ولا را بین
که نخل عصمت پیغمبری امشب ثمر داده
خدا بر آسمانِ غیرتِ هستی قمر زاده
چه شور محشری در خانه ات برپاست یا زهرا
که بر بال ملائک پای انسان هاست یا زهرا
ز تبریک ملائک خانه پر آواست زهرا
مبارک بادشان تا عرصه ی اعلاست یازهرا
مبارک باد یا زهرا تو را میلاد فرزندت
هزاران آفرین بر جان این محبوب دلبندت
علی جان زینبت آمد مبارک باد مولا جان
که جان در این تنت آمد مبادک باد مولا جان
صفای گلشنت آمد مبارک باد مولا جان
صفای دامنت آمد مبارک باد مولا جان
برای جسم عشق و معرفت او جان جانان است
برای حفظ ارزش های عاشورا نگهبان است
محمد مبشری👆
4_6001492488580235493.mp3
11.87M
شعر مادر
زمینه_شور
حضرت زهرا(ع)
اگه مادرداری برکت داری جَنّت داری
اگه مادرداری دلبرداری ساغر داری
اگه مادرداری وفاداری صفا داری
اگه مادرداری درمون داری سامون داری
اگه مادررفته
یادگاریهاش شده نشونه
رنگ زندگی رو به خزونه
داغ رفتنش به دل میمونه
اگه مادر رفته
فضای خونه تاریک و سرده
بعد رفتنش بابا پر درده
کاشکی یکبارم شده برگرده
حالا حرف مادردارا و مادر ندارا
این باشه یک صدا
فاطمه فاطمه مادرمه مادرمه مادرمه ۴
اگه مادرداری دلدارداری غمخوارداری
اگه مادرداری قدرت داری نصرت داری
اگه مادرداری مظهرداری گوهرداری
اگه مادر داری رحمت داری نعمت داری
اگه مادر رفته
یاد تصویرش به دل که قابه
دیدن جای خالیش عذابه
چش بچه هاش براش پرآبه
اگه مادر رفته
یاد اون روزا بخیر کنارش
درد و غصّه برده بود قرارش
استجابت دعا مزارش
حالا حرف مادردارا و مادر ندارا
این باشه یک صدا
فاطمه فاطمه مادرمه مادرمه مادرمه
|⇦•هرکسی خواسته باشد...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه شب جمعه اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی رسولی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
هرکسی خواسته باشد به خدایی برسد
باید از کشتی تو راهنمایی برسد
نه فقط فطرس پر سوخته ی تو حتی
بی تو جبریل محال است به جایی برسد
نیستم عاشق اگر منت درمان بکشم
به روی چشم اگر از تو بلایی برسد
رحمت واسعه ات کیسه ی ما را پر کرد
این چه لطفی است به هر بی سر و پایی برسد
*حسین جان!...*
گریه کُن های تو همسایه ی زهرا هستند
بگذارید فقط روز جزایی برسد
#شاعر علی اکبر لطیفیان
*شب جمعه است، ان شالله مادرش زهرا مارو کربلا دعا کنه...*
در کنگره ی گوشه نشینانِ محبت
حرفِ در و دیوار بُوَد هر شبِ جمعه
دوباره شب شد و سر درد دارد
بميرم مادرم باز درد دارد
پس از فصلی پُر از غم یک سخن گفت
عزيزم زخم بستر درد دارد
شنيدم در قنوت وتر ميگفت
خدايا مرگ كمتر درد دارد
ز اشك باغبان پرسيدم و گفت
نگاهِ ياس پر پر درد دارد
الهی کم نشه سایه ات از سرم
الهی برات بسازم یه حرم
با کبوترا به دورش بپرم
شبای فاطمیه از غربتت
صورتم کبودِ مثل صورتت
شب روضه ات شبِ معراجِ مَنه
بانی روضه حسین و حَسنِ
جبرئیل به سینه و سر میزنه
حسن تب دارد و در خواب گوید
نزن سیلی ستمگر درد دارد
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_مهدی_رسولی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#شب_جمعه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#حضرت_رقیه
با کاروان نیزه سفر می کنم پدر
با طعنه های حرمله سَر می کنم پدر
مانند خواهران خودم روی ناقه ها
در پیش سنگ سینه سپر می کنم پدر
از کوچه ی نگاه وقیح یهودیان
با یک لباس پاره گذر می کنم پدر
حالا برو به قصر ولی نیمه شب تورا
با گریه های خویش خبر می کنم پدر
این گریه جای خطبه کوبنده من است
من هم شبیه عمه خطر می کنم پدر
با دیدن جراحت پیشانی ات دگر
از فکر بوسه صرف نظر می کنم پدر
شام سیاه زندگی ام را به لطف تو
خورشید روی نیزه ،سحر می کنم پدر
امشب اگر که بوسه نگیرم من از لبت
در این قمار عشق ضرر می کنم پدر
وحید قاسمی👆
#حضرت_رقیه
فرصت نکردهای که تنت را بیاوری
یا تکههایی از بدنت را بیاوری
بیتن رسیدهای که برای دلم خبر
از تلخی نیامدنت را بیاوری
سر مینهم به نیت دامان تو بر آن
گر پارهای ز پیرهنت را بیاوری
دردانه تو هستم و بوسم نمیکنی؟
یا رفتهای لب و دهنت را بیاوری؟
ای حنجر بریده به من قول میدهی؟
این بار شرح سوختنت را بیاوری؟
میدانم این که نعش خودت را نیافتی
میشد برای من کفنت را بیاوری
بابا، اگر دوباره سراغ من آمدی
یادت بماند این که تنت را بیاوری
احمدرضا قدیریان👆
#حضرت_رقیه
پایش ز دست آبله آزار میکشد
از احتیاط دست به دیوار میکشد
درگوشه ی خرابه کنار فرشتهها
"با ناخنی شکسته ز پا خار میکشد"
دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح
بر روی خاک عکس علمدار میکشد
او هرچه میکشد به خدای یتیمها
از چشمهای مردم بازار میکشد
گیرم برای خانهی تان هم کنیز شد
آیا ز پرشکسته کسی کار میکشد؟
چشمش مگر خدای نکرده چه دیده است؟
نقشی که میکشد همه را تار میکشد
لبهای بی تحرک او با چه زحمتی
خود را به سمت کنج لب یار میکشد
علی اکبر لطیفیان👆
#حضرت_رقیه
خوش آمدی، گله ای نیست، بهترم مثلا
شبیه قبل نشستی برابرم، مثلا
خیال میکنم اصلا مدینه ایم هنوز
بهشت چادر زهراست بسترم مثلا
دوباره مثل گذشته کشیده ای بابا
خودت به دست خودت شانه بر سرم مثلا
نسوخته ست، نه...امشب به پات می ریزم
خیال کن که همان نازدخترم مثلا
بگو: فدای سرت، گوشواره گم شده است
بگو دوباره برای تو می خرم...مثلا
خیال میکنم انگشتر تو پیش عموست
تو هم خیال کن آنجاست زیورم مثلا
اگر شکسته ام و زخم خورده، چیزی نیست
خمیده قدّم و هم سنّ مادرم مثلا
خیال کن که رقیه زمین نخورده پدر
خیال کن که سر دوش اکبرم مثلا...
کبود نیست کمی خاکی است صورت من
نرفته دست کسی سوی معجرم مثلا
تو فکر کن مثلا عمه را کتک نزدند
مراقب است عموی دلاورم مثلا
شبی که گم شدم و بین دشت جا ماندم
نخورد ضربه ی محکم به پیکرم مثلا
به قصد کشت کسی خواست تا مرا بزند
ولی رسید به دادم برادرم مثلا...
به روی نیزه کنار تو دید یک سر را
رباب گفت که خوابیده اصغرم مثلا...
مجید تال👆
#حضرت_رقیه
آمدی جانم به قربان شما بابای من
مهربان ساکن بر نیزه ها بابای من
چه عجب که نیزه ها دست از سرت برداشتند
نازنینم تو کجا اینجا کجا؟ بابای من
جای تو آغوش من باشد نه در طشت طلا
من بدم می آید از طشت طلا بابای من
من که دلتنگ نوازش های دستان تو ام
دست هایت را نیاوردی چرا؟ بابای من
حرف هایم را اگر آرام می گویم ببخش
از گلویم در نمی آید صدا بابای من
باورش سخت است اما راه رفتن های من
سخت گردیده برایم بی عصا بابای من
ماجرای کوچه های شام پیرم کرده است
چشم های بی حیا کشته مرا بابای من
تو به روی نیزه ای و من به روی ناقه ای
می شنیدم می شنیدی ناسزا بابای من
خسته ام من از طناب و از عذاب بی کسی
خسته ام از زجر پست بی حیا بابای من
از لباس پاره ی عمه خجالت می کشم
بعد من گاهی به دیدارش بیا بابای من
حسن کردی👆
#حضرت_رقیه
خواب ديدم كه پدر،طعمه ی اغيار شدم
خواب ديدم كه به داغ تو گرفتار شدم
لب مجروح تو را ديدم و بيمار شدم
بعد از اين خواب پدر جان بخدا زار شدم
خواب ديدم كه سر تو روی دامان من است
سر تو بين دو دست يخ و لرزان من است
ناگهان ولوله ای شد همه جا ريخت بهم
تازيانه به تنم خورد و مرا ريخت بهم
تازيانه كه زدند، عمه ی ما ريخت بهم
عمه ام ريخت بهم، عرش خدا ريخت بهم
بهر دلجويی ما طشت طلا آوردند
باورم نيست پدر جان كه تو را آوردند
"تا كه چشمم به تو افتاد زبانم وا شد"
ذكر روی لب من نام خوش بابا شد
چقدر گوشه ی ويرانه ی ما زيبا شد
كنج ويرانه برايم همه ی دنيا شد
نذر كردم كه بيايی بدهم جانم را
فرش راه تو كنم موی پريشانم را
حال كه آمده ای از برم ای يار نرو
من قسم ميدهمت جان علمدار نرو
بی تو ميترسم از اين كوچه و بازار،نرو
بوی غم می وزد از اين در و ديوار، نرو
تو نباشی همه ی شهر به من می خندند
توی بازار به من راه عبور می بندند
تو نبودی همه بال و پر من غارت شد
تو نبودی همه ی زيور من غارت شد
بعد انگشت تو انگشتر من غارت شد
معجر عمه كه رفت، معجر من غارت شد
تازيانه به تنم جان پدر درد نداشت
غارت پيكر تو داغ به قلبم بگذاشت
قدر يك دشت كبود است و تنم ميلرزد
از همان شب كه مرا زد بدنم ميلرزد
برتن لاغر من پيرهنم ميلرزد
آنچنان زد كه هنوزم دهنم ميلرزد
زجر نامرد مرا از نفس انداخته است
آنقدر زد كه زمن پيرزنی ساخته است👆
4_5897646617518937577
2.03M
🎧فایل صوتی
▪️#خصوصیات_مومن_در_نگاه_امام_موسی_کاظم_ع
🎙به روایت شهید حاج شيخ ا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شعر حضرت زهرا سلام الله علیها
معجزات چشم زهرا عرش اعظم ساخته
هاجر و آسیه و حوا و مریم ساخته
از ازل بیت الاحرام کعبه ، بیت الفاطمه است
کعبه را تسبیح زهرا قرص و محکم ساخته
آخر پیغمبری بابای زهرا بودن است
نور زهرا مصطفی را نور خاتم ساخته
فاطمه حق و مع الحقش علی مرتضی ست
حق ولایت را میان این دو توأم ساخته
پیش زهرا ذوالفقارش سر فرود آورده است
علتش این بوده که شمشیر را خم ساخته
فاطمه وقتی که پای شوهرش آمد وسط
لشگری را با جلال خویش در هم ساخته
دم نمی آرد؛ مبادا همسرش غمگین شود
فاطمه در شعله ها هم سوخته، هم ساخته
گرچه او مقداد و عمار و ابوذر داشت؛ نه
آخرش از یک عجم سلمانِ محرم ساخته
نیمی از ما را خدا در فاطمیه ساخته
نیم دیگر را خود زهرا محرم ساخته
فاطمه معمار خلق سینه زن ها بوده است
یک حسینیه خودش در بین قلبم ساخته
وصله های چادرش دیروز زحمت داشته
تا برای روضه ها امروز پرچم ساخته
روز محشر ریشه های چادری که سوخته
مایه ی آسایش ما را فراهم ساخته
هر زمان در روضه مادر صدایش می کنی
کیسه ما را پُر از فیض دمادم ساخته
🔸شاعر: محمدجواد پرچمی
🎤#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#سبک_شور
🎤مداح : حاج ابوذر بیوکافی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
حرمت با همه فرق داره و
عَلَمت با همه فرق داره و
قَسَمتبا همه فرق داره و
اصلا کرمت با همه فرق داره
هیاتت با همه فرق می کنه
حرمتت با همه فرق می کنه
سجده ی ما روی مهرت یعنی
تربتت با همه فرق می کنه
برای خالق و پیمبر و علی و فاطمه فرق داره
اصلا حسین با همه فرق داره
شاعر: محسن عربخالقی✍
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
یه عالمه گریه
به روضه بدهکارم
تا خوب نشه زخمات
دست برنمیدارم
بذار حالا حالا
نوکر شما باشم
لحظه ی مرگم تو
خاک کربلا باشم
بده که پیش تو موی سرم سفید نشه
بده که نوکرت بمیره و شهید نشه
من اصن اومدم برات شهید بشم
تا تو قلب مادرت عزیز بشم
سردم نکنید تردم نکنید
عزیزم حسین
عزیزم
عزیزم
عزیزم حسین
Haftegi14010904[04](1).mp3
4.42M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#سبک_شور
🎤مداح : حاج ابوذر بیو کافی
#شب_های_جمعه_زیارتی
سلام می کنم اینبار هم به لهجه خویش
که باز یک دو قدم پای خود گذارم پیش
سلام می کنم و شکر از سلام خودم
برم به سجده که باشد فقط به کام خودم
قبول می کنم آقا همیشه خودخواهم
اجازه ام بدهی دائما در این راهم
ردیف نیست دل و نظم... شعر دیوانه است
نگیر سخت به این خط خطی که مستانه است
دلم خوش است که این شعر ها به نام شماست
"دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است "
بگیر دست مرا جان خواهرت ارباب
نشسته بر دل من رد پنجه های عذاب
برای گریه فقط یک بهانه می خواهم
دوباره یک خبر از یک نشانه می خواهم
سلام بعد سلام و سپس سلام و سلام
خلاصه کرده خدا شعر عاشقانه تمام
به این سلام چه خوشنود می شود قلبم
به این سلام دلم خوب می شود آرام
اگر که شام شب من سلام باشد و بس
زیاد روزی روزم رسیده از تو به کام
شمیم عود زیارت سکوت یک شب دنج
خیال می کنم امشب حرم شده دنیام
اسیر نیست دل عاشقان به حبس مکان
برای این دل شاعر حقیقی است اوهام
تمام دلخوشی ام این دو خط عاشقی است
چه مرده بودم اگر زندگی نبود الهام
هوا هوای سلام است و آسمان صاف است
جهان شده ، همه پژواک ، از علیک سلام
زینت کریمی نیا _التماس دعا
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
#شب_زیارتی
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
دلی که در همــــه حــالت تو را صدا کرده
به حتم حضــــرت زهــــرا بر او دعا کرده
دلی که مـهـــر شــما را نداشــــت در دنیا
نمازِ واجــــب خــــود را دگـــر قضا کرده
تمام صحــــبتِ این دیــــوانه همین باشد
کدام عــقــل سلیـمی تو را رهـــــا کرده ؟
تو را اگــر که کـسی از خدا جــدا دانست
یقین که خـــون خـدا را ز حق جدا کرده
به هر کجا که تو رفتی بهشت نام گرفت
که با تو در هـمه عـالم خـدا چه ها کرده
صفا و مـروه دگـــر لذتی نخواهد داشت
برآنکـــه با حــــــرمِ کـــــربلا صـفـا کرده
به زیــر قــــــبه تو تا دعا قــــــبول شود
تمــــام حـاجــت ما را حــــــرم روا کرده
اگرچه خاکِ حریمت زخون حنجر توست
به یـمن خــــاک تو حـق درد را دوا کرده
برای بوســه به تو خواهرت دوید حسین
که دید جســم تو را شمر جا به جا کرده
شعر:حامد آقایی
─══༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅══─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#مناجات_امام_حسین_ع
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
ای حرمت فــوقِ حرم ها حسـین
ای کرمــت اوجِ کــرم ها حسـین
خم شده هرسال به صـد احـترام
رو به تو پَـر های علم ها حسین
ای تو مضـامین پُر از شور عشق
از تـو نوشـــتند قلم ها حسـین
لایـق فــردوس شـود هر کسی،،،
سوی تو برداشت قدم ها حسین
وقف جهانی شده خونَت، عوض
وقف تو شدنوحه و دم هاحسین
از غـــم تو داغ جــهان تازه شـد،
داغ تو ســرلوحه غــم ها حسین
خـــیـر ندیـــدی زِ عــرب ها ولی
عبـد تو هستـند عجـم ها حسین
آه،،، از آن وقــت کـه در قــتلگاه
بر تو شـد از شمر ستم ها حسین
شعر:مجتبی دسترنج ملتمس
─══༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅══─
معما: نام مرد دانشمندی که یکی از سورههای قرآن به نام اوست؟
پاسخ معما : لقمان
معما: سورههایی را که تعداد آیههای آن، برابر با تعداد امامان معصوم است؟
پاسخ معما : تحریم » و«طلاق
معما: سورهای که به نام یکی از روزهای هفته است؟
پاسخ معما : جمعه
معما: کدام سوره به «قلب قرآن» معروف است؟
پاسخ معما : یس
معما: کدام سوره به «عروس قرآن» مشهور است؟
پاسخ معما : الرحمن
معما: تنها سورهای که به زبان حال بندگان نازل شده، کدام است؟
پاسخ معما : حمد
معما: زینت قرآن چیست؟
پاسخ معما : به فرمایش حضرت محمد(ص)صوت زیبا زینت قرآن است
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
یا ابوالفضل العباس
🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد
🔸سقای حرم سید و سالار نیامد
یاابوالفضل العباس
باب الحوائج... اقا جان....
امشب اومدیم در خونه شما اقای من...
آقا امشب کلیمی ها...
امشب مسیحی ها میان در خونتون...
دست خالی ردشون نمیکنی آقا...
من که یه عمره گدای در خونه شمام....
میشه یه نگاهی هم به مجلس ما کنید آقا....
خدا ميدونه ...
اینها همشون عاشق شما هستند...
امشب به عشق ابالفضل اومدند آقا...
به یه امیدی اومدند آقا...
خیلی ها مریض دارند...
گرفتارند...حاجت دارند...
🔸سقای حرم میر و علمدار نیامد
روز عاشورا وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد...
ابالفضل العباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر...
صدازد آقا جانم...
قَدْ ضَاقَ صَدْرِي
دیگه سینه ام تنگ شده...
دیگه طاقت ندارم صدای غربتت رو بشنوم...
اجازه میدان بده ...
ابی عبدالله فرمودند.. برادرم...
يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي
تو علمدار منی ...
تو پرچمدار منی ..
عباسم میخای بری برادرت رو تنها بگذاری...
تمام دلخوشی بچه ها تویی عباسم...
این بچه ها میان نگاه میکنند میبینند...
هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند...
فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ
میخواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم...
صدا زد سمعا و طاعتا مولای...
عباس علمدار مشک و گرفت...
حرکت کرد...
اما دید صدای غربت بچه های حسین بلنده...
هی بچها میگن االعطش العطش...
خدا ميدونه چه کرد صدا العطش بچه ها با دل عباس...
رفت به سمت شریعه ی فرات...
دیدن مشک رو پر از آب کرد ...
دست برد زیر آب...
میخواد آب بنوشه اما...
ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته
یادش اومد از لب تشنه ی حسین...
یادش اومد از لب تشنه علی اصغر یادش اومد از لبان تشنه بچه های ابی عبدالله...
آی عباس تو میخای آب بنوشی...
درحالیکه بچه های حسین توی خیمه ها تشنه اند...
صداشون به ناله بلنده...
هی میگن العطش...
برگشت به سمت خیمه ها...
یه نانجیبی خدا لعنتش کنه...
دست راست حضرت رو قطع کرد...
صدا زد...
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني
بخدا اگه دست راستم رو قطع کنید من از دینم دست برنمیدارم...
یه نانجیبی هم دست چپ آقا رو قطع کرد...
(یارب مکن امید کسی را تو ناامید)
همه ی امید اباالفضل اینه آب رو به خیمه ها برسونه...
🔸ای مشک تو لااقل وفاداری کن
🔸من دست ندارم تو مرا یاری کن
🔸من وعده آب تو به اصغر دادم
🔸یک جرعه برای او نگهداری کن
چهار هزار نفر کمان دار دور آقا رو گرفتند...
هرکسی تیری از کمان رها میکنه...
یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد...
آب روی زمین ریخت...
یا زهراا ... همین جا بود که دیگه امید اباالفضل نا امید شد...
آقا جانم ابالفضل ....اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونه ی شما آقا...
فَوَقَف متحیرا
متحیر ایستاد...
دیگه دست دربدن نداره...
آب هم نداره...
با چه رویی برگرده به سمت خیمه ها...
در همون حالت تیری آمد و به چشم مبارک....
ای وای... ای وای...
هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد...
سر رو خم کرد...
نانجیب... آنچنان با عمود آهنین بر فرق ابالفضل زد...
صدای ناله اش بلند شد...
(یا اخا ادرک اخاک)
برادر حسین به فریادم برس
یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا...
هر کسی از بلندی بر زمین میخوره...
اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه...
عباس که دست در بدن نداشت...
بمیرم باصورت به زمین افتاد...
تا صدای ابالفضل رو ابی عبدالله شنید...
خودش رو سریع رساند کنار برادر...
۴خدایا چکار کردن با برادرم...
اومد کنار بدن عباسش نشست...
صدا زد...
🔸گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است
برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم
🔸نگران حرمم آبرویم در خطر است
آی برادر خوبم...
بلند شو ببین بچه ها بهونه ی آب گرفتند
نه... میگن دیگه آب هم نمیخواهیم...
بگید عموجانمون عباس برگرده...
🔸قامت خم شده را هر که ببیند گوید
برادر ببین دیگه قدم خمیده...
🔸بی علمدار شده دست حسین بر کمر است
نگاه کرد به بدن عباسش...
دید دستهای برادر رو قطع کردن...
تیر به چشم عباسش زدند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
بدن رو قطعه قطعه کردند...
طاقت نیاورد...
دستهاش رو گذاشت روی کمر...
صدا زد...
اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی
الان کمرم رو شکستند...
بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده...
🔸تا تو بودی خیمه ها آرام بود
🔸دشمنم در کربلا ناکام بود
🔸تا تو بودی خیمه ها پاینده بود
🔸اصغر ششماهه ی من زنده بود
🔸تا تو رفتی چهره ها نیلی شدند
🔸دستها آماده سیلی شدند
مدححضرتزهراس
خلق کند حوری انسانی خود را
ابلیس بهشتی بشود گر بگذارد
بر خاک قدم های تو پیشانی خود را
هفتاد یهودی نه، که سلمان و ابوذر
مدیون تو هستند مسلمانی خود را
در بند غمت هر که اسیر است عزیز است
آزاد مکن یوسف زندانی خود را
چون مور اگر ریزه خور خوان تو باشیم
یک روز ببینیم سلیمانی خود را
ترسی ز اجل نیست به این شرط که باشیم
در روضه تو لحظه پایانی خود را
دل را به منای غم تو ذبح نمودیم
از یاد مبر این همه قربانی خود را
تمام عمر ز داغت گریستم زهرا
خدا گواست که با گریه زیستم زهرا
به انزوای غریبانۀ علی شب و روز
چو شمع سوخته جانی گریستم زهرا
توئی که عزّت و نامی مرا عطا کردی
وگرنه بی تو ندانم که کیستم زهرا
نه عاشقم که بگویم مدینه عشق من است
نه رهروم به طریق تو چیستم زهرا
ز پا فکنده مرا بار معصیت امروز
چگونه پیش تو فردا بایستم زهرا
قبول می کنی اکنون بخوانمت مادر
اگرچه آنچه که خواهی تو نیستم زهرا
بگیر دست «وفائی »خسته را در حشر
که بر حسین تو عمری گریستم زهرا
دست دستاس تو نان داد همه دنیا را
کرمش برد پی شغل گدایی ما را
قرص خورشید همان نان سر سفره ت بود
رفت تا پر کند از گندم تو بالا را
پرورش داد در این فاصله ی هجده سال
نظرِ امّ ابیهایی تو بالا را
سایه ات نیز نیفتاد به دیوار محل
سایه ات نیز ندید آدم نابینا را
یک نخ از وصله ی آن چادرتان کافی بود
که مسلمان بکند کل یهودی ها را
خواست روشن بشود عرش ، خدا فرمان داد
بنویسند در اطراف زمین زهرا را
بنویسند تو را زهره ی تابان علی
بنویسند که خورشید تویی جان علی
بنویسند تو را مادر پیغمبر ها
بنویسند تو را عشق همه حیدر ها
بنویسند که از صبح ازل تا امروز
نرسیده ست به پایین قدومت پر ها
ذوالفقار علی و تیغ کلام تو یکیست
خطبه ای خواندی و لرزید همه پیکر ها
بهتر آنکه بنویسند چه شد افتادی
یا چه شد شعله کشیدند ز داغت در ها
بنویسند چه شد فضّه خذینی گفتی
بگذارید بدانند چه شد نوکر ها
تنگیِ کوچه پر و بال تو را اذیت کرد
وای از افتادنِ یکمرتبه ی مادر ها
ردّ خون مرده گیِ بال و پرت خوب نشد
تو زمین خوردی و حالِ پسرت خوب نشد