eitaa logo
کانال نوای عاشقان
20هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
436 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو گوشه ی چادر مادرم و که بگیرم گم نمیشم حتی وسط شلوغی زمونه میرم گم نمیشم آخه یکی هست که هوامو داره چادرش نسیم بهاره روزیمو میرسونه آره یکی هست که هوامو داره چادرش نسیم بهاره روزیمو میرسونه آره اون کیه مادره مادری که کوثره نفس عالم و همه کس حیدره اون کیه مادره مادری که کوثره نفس عالم و همه کس حیدره دانلود مداحی واعتصموا به چادر بانو محمد حسین پویانفر واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو تا روزی که دلمو به فاطمه سپردم غم ندارم همه ی غمامو برا مادرم آوردم غم ندارم آخه یکی هست که آروم جونه دوای دل پریشونه برا من خیلی نگرونه یکی هست که آروم جونه دوای دل پریشونه برا من خیلی نگرونه اوج محبته خلاصه ی رحمته زیر سایش باشی به خدا سعادته اوج محبته خلاصه ی رحمته زیر سایش باشی به خدا سعادته واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو واعتصموا به چادر بانو چادرش نسیم بهاره اوج محبته خلاصه ی رحمته زیر سایش باشی به خدا سعادته
۲۳ آذر ۱۴۰۱
307373_909 (1).mp3
4.01M
به چادر بانو حسین پویانفر
۲۳ آذر ۱۴۰۱
16301_1598177744000.mp3
709.5K
نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ شب غمم امشب سحر شده باتو میبینی حال این دختر تنهاتو؟ امشبرو بابا که اومدی پیشم چقد دلم میخاد گرمیه دستاتو حالا که باسر اومدی عیبی نداره بابا همین که هستی پیشم خیلی خوشحالم خیلی حرفا باهات دارم ولی داری میبینی خسته و بی جونم من بی پرو بالم از گریه کبوده زیر چشمام خیلی عذابم میده آبله های پاهام میدونی؟؟ عروسکم رو بردن ندارم هم بازی خیلی تنهام خیلی پرِ از دردم بازم طاقت اوردم چن روزه که بابا چیزی نخوردم وای امون از این درد و غم یه عمر برام قصه میگفتی تو اما بزار بگم واست یه قصه ی زیبا وقتی که تو خیمه زانو بغل بودم یه لحظه خوابم بود از خستگی بابا خواب دیدم داداش اکبرم اومده بود از میدون منو گرفت تو آغوش با لب خندون بوسید صورتمو بابا اشکامو هی پاک میکرد بهم یه قولی هم داد بگم براتون قول بم داد منو از اینجا ببره وقتی رسیدیم مدینه برام یه چادر بخره قول بم داد همیشه پیشم باشه دیگه نزاره چشمام دریاشه اما همش رویا بود دیدی چقد زیبا بود این قصه ی این دختر تنها بود وای امون از این درد و غم
۲۳ آذر ۱۴۰۱
شبای فاطمیه بازم بارون میگیره با ناله های زهرا زینب زبون میگیره الهی براش بمیرم مادرم خیلی جوونه به خدا سنی نداره ولی قامتش کمونه دلم پر از بهانه های مادره به کی بگم توی دلم چی میگذره ای وای از این غم فریاد از این غم **** آروم نداره مادر چند روزه توی خونه تابوت براش آوردن ای وای از این زمونه الهی براش بمیرم درد داره اما میخنده میشینه یه گوشه خسته چشاشو آروم میبنده درد دلش این روزا ناگفتنیه به کی بگم که مادرم رفتنیه ای وای از این غم فریاد از این غم **** ای خدا جون کمک کن که مادرم نمیره راه که میره میبینم دست به دیوار میگیره الهی براش بمیرم موهامو که شونه میکرد زیر لب با ناله میگفت کجایی جوونی برگرد دلم میخواد بغل کنم مادرمو به روی شونه هاش بذارم سرمو ای وای از این غم فریاد از این غم
۲۳ آذر ۱۴۰۱
mqdm_-_shbhy_ftmyh_bzm_brwn_mygyrh.mp3
7.16M
فاطمیه بازم بارون می گیره مقدم
۲۳ آذر ۱۴۰۱
◾نوحه سینه زنی ◾شهادت حضرت رقیه(س) ◾بنداول منزلم شد خرابه دختر شاه دینم بین بازارکوفه شدشکسته جبینم دارم از ره نشانه خورده ام تازیانه(۲) من یتیمم یتیمم(۳) ◾بنددوم نیمه شب ای پدر جان من ز ناقه فتادم روی خاک بیابان صورتم را نهادم مادرم یار من شد عمه غمخوار من شد(۲) من یتیمم یتیمم(۳) ◾بندسوم کو علی اکبر من کو علمدار و سقا ای پدر گشته مجروح پایم از خار صحرا شام من را سحر کن عمه ام را خبرکن(۲) من یتیمم یتیمم(۳)
۲۳ آذر ۱۴۰۱
با شال عزا زائرا میان، چه خبره مشهد امشب سینه می زنند، روضه می خونن رو به روی گنبد امشب *چی می گن؟ تو هم با اون زائرا بگو* (یا امام رضا به خدا غریب و تنها / تو خونه شبیه زهرا جوونتو کشتن آقا) ۲ (نبودی بیینی جیگرش، برا یه کم آب می سوزه / نبودی ببینی تنش سه روز تو آفتاب می مونه) ۲ همیشه دلم توی کاظمین کنار باب المراده ۲ یا که زائر مشهدالرضا کنار باب الجواده یا امام رضا مگه چی بوده گناهش؟ می بینه با اشک و آهش که خونشه قتلگاهش… ❈❈❈ *دو تا امام ما رو تو خونشون همسرانشون به شهادت رسوندند؛ یکی امام حسن، یکی امام جواد؛ هر دو به دست همسرانشون مسموم شدن؛ اما از بغداد تا مدینه فرق زیاده، امام حسن رو زهر دادن اما امام حسن، خواهر داشت تا دید جیگرش داره پاره می شه گفت “بگید زینبم بیاد…”؛ امام حسنم زهر دادند اما امام حسن یه برادر مثل عباس داشت… یکی مثل حسین داشت… امام حسن بچه هاش دورش بودند…” اما امروز امام جواد هی به در و دیوار نگاه کرد، نمی تونست بگه “پسرم…” یه نفر نبود سرش رو بغل بگیره… این سفارش انبیا و اولیاء ماست، همشون می گفتن دم جون دادن بگید همه بیان، پیغمبر مگه نبود؟! دستور داد علی بیاد، فاطمه بیاد، حتی حسن و حسین که خودشون رو روی سینه پیغمبر انداختن امیرالمومنین خواست بلندشون کنه پیغمبر فرمودند: علی جان اینا رو سینه من باشند من راحت جون میدم. بیام جلوتر؛ مگه مادر ما می خواست بره همه دورش نبودن؟! زینب یه طرف، حسن یه طرف حسین… حتی وقتی کفنش کردند بچه هاش دورش بودند. بیام جلوتر؛ امیرالمومنین مگه نبود؟ خودش گفت همه دورم باشند حتی عباسش رو نذاشت ببرن. امام حسن همه دورش بودند… “عبدالله و قاسم…” بقیه اهل بیت هم همینطور. امام رضا تو خراسان جون میده، امام جواد از مدینه آمد، امام جواد تو بغداد جون میده امام هادی علیه السلام به علم امامت رفت کنار بدن… همه ائمه ما گفتن بیاید کنار ما… فقط یه نفر گفت: زینب نیا… زینب نیا بالای گودال… اگه بیای می بینی رو سینه حسینت نشستن… وای… زینب آمد بالای تل دید حسین داره می گه: “ارجِعی اُخَیَّ” خواهرم برگرد… زین العابدین تو خیمه است… بچه ها تو خیمه اند… زینب برگشت، خیلی طول نکشید دید زمین کربلا داره می لرزه، همه دارند تکبیر می گن… چه خبره؟ یه نگاه کرد دید سر حسین بالای… حسین
۲۳ آذر ۱۴۰۱
علی اکبر ختم مجلس جوان هر که میخواهد جمال حضرت داور ببیند منطق و خوی و خصال و خلق پیغمبر ببیند   یا به خندق یا به خیبر بازوی حیدر ببیند خلق و خوی و دست و بازوی علی اکبر ببیند   آنچه خوبان جهان دارند او دارد خدا را بنگرید این خلق و خوی و این جمال دلربا را   🍁🍁🍁   وقت میدان رفتنش ارض و سما میگفت حیدر از یسار و از یمین هر آشنا میگفت حیدر   زیر سم مرکب او کربلا میگفت حیدر مصطفی میگفت حیدر، مرتضی میگفت حیدر   نی عجب کآید ندا از جانب پروردگارش لافتی الا علی، لا سیف الا ذوالفقارش   🍁🍁🍁   آی مردم دختر با پسر برا بابا خیلی فرق داره   دختر ،بابا هم سراغش نره، خودش رو یه جوری به بابا وصل میكنه   دختر پا به سنم میذاره، میآد، وقت وداع، وقت استقبال توقع داره بابا ببوستش    اما پسر یه جوریه كم كم بین بابا و پسر حیا مانع میشه   یه خورده كه به نوجوانی میرسه، همش میگه خدا، كی میشه یه بار دیگه پسرم رو ببوسم    میگه ان شاءالله وقتی میره سربازی می بوسمش  ان شاء الله وقتی میآد مرخصی می بوسمش ان شاء الله شب دامادیش می بوسمش هی به خودش وعده می ده   🍁🍁🍁   شنیدن روضه علی اکبر برای پدرایی که داغ دیدند خیلی سخته...   آخه درد داغ جوون رو چشیدند غم فراق از فرزند جوان رو دیدن برای این روضه باید بلند بلند گریه کرد   🍁🍁🍁   به گمانت نرسد داغ جوان آسان است خون اگر گریه کنی بهر جوان جا دارد   🍁🍁🍁   خواب ملای دربندی   ملای دربندی میگه:حضرت اباعبدالله رو در خواب دیدم    دیدم همه بدن امام حسین علیه السلام پُر از زخمه    گفتم:آقا برات بمیرم، چرا این همه زخم به بدن شماست؟    حضرت فرمود:اینها زخم های كربلاست    گفتم:آقاجان الان از من چه كاری بر میاد؟    حضرت فرمود: اشك چشم دوستان ما مرهم زخم های منه.   میگه:اومدم روضه گرفتم، مردم رو صدا زدم، روضه خون صدا زدم  میگه:بعد ده شب گریه و اشك، دوباره حضرت رو ملاقات كردم، دیدم همه زخم ها خوب شده،یه دفعه دیدم دو تا زخم هنوز روی بدن آقا تازه است   عرض کردم آقاجات این زخمها چیه؟    آقا یه نگاهی كرد،فرمود:این زخها حالا حالاها خوب نمیشه گفتم:آقا من كه اشك ریختم، روضه گرفتم، این همه گریه؟ فرمود: این زخم شمشیر نیست این زخمی که روی پهلو و کمرمه؛داغ برادر ابالفضله از زخمی که روی سینه منه؛داغ علی اكبرمه حسین......
۲۳ آذر ۱۴۰۱
روضه علی اکبر جوان بـزرگـت كـردم و خيرت نديدم  گلـي از گـلشن رويــت نچيدم   تو گل بـودي نه وقت چيدنت بود  جـوان بـودي نه وقت مردنت بود   عـزيـز مـن چه وقت رفتنت بود  چه وقت زير خاك خوابيدنت بود   عـزيـزم رفـتي و از مــا بريدي  بـه ســوي آسـمانها پر كشيدي   فلــك آخــر تـوانـم را گرفتي  ز دســتـم نـو جـوانم را گرفتي   خـدايـا بـي سرو سامانم امشب  اسيــر درد بـي پـايـانم امشب   گريز: اگر شما ببينيد پدري كنار جسم بي جان جوانش ناله ميزند ، چه ميكنيد؟...   حتما به او تسليت مي گوييد ، اشك چشمانش را پاك مي كنيد ...   ولي بميرم براي پدري كه آمد كنار بدن پاره پاره ي علي اكبرش...    لالـه اش را ديـد پرپر روي خاك  قـطعه قـطعه ريز ريـز روي خاك   داد از كـف طـاقـت و از پـا فتاد  صورتــش بـر صـورت اكبر نهاد   گـل كــجا و صـدمه ي آهن كجا  من كــجا و خنده ي دشمن كجا     ديده بستي يا ز من دل كنده اي؟  دســت و پا زن تا ببينم زنده اي    كوفيان چه كردند؟ تسليت دادند؟ اشك چشمان حسين را پاك كردند؟ نه ، تا اين پدر صورت به صورت علي گذاشت صداي هلهلـه ي كوفيـان بلنـد شـد ،  ديدند بانويي مجلله از سوي خيمه ها آمد و زير بغلهاي حسين را گرفـت و بـه  خيمه برگرداند ، همه گفتند: اين زن را چه كسي مي شناسد؟ جواب آمد: ايـن دختر علي ( زينب س) است...   مي خواهم بگويم اينجا زينب زير بغل برادر را گرفت ، اي كاش مَحرمي هم بود و زينب را تسليت ميداد ، كجا؟ آن زمان كه لب به رگهاي بريده ي حنجر برادر   گذاشته بود...    يـافـت آن گـل را ولي پرپر شده  پـاره پـاره پـيـكري بي سر شده    گفـت:آيـا يـوسـف زهــرا توئي  آن كـه مـن گم كرده ام آيا توئي   گرچه سر تا پاي تو بوسيدني است  ليـك يك جـا براي بوسه نيـست 
۲۳ آذر ۱۴۰۱
دلم از روضه های فاطمیه گرفته در هوای فاطمیه بیا ای التیام روی نیلی بیا صاحب عزای فاطمیه *  بیا از جاده های بی نشانی بیا ای آفتاب آسمانی بیا شب های دلگیری ست آقا بیا که روضۀ مادر بخوانی *  نگاهی شعله ور، ای وای مادر هجومی بی خبر، ای وای مادر مغیره ... بی هوا ... ای وای بابا تو و دیوار و در، ای وای مادر
۲۳ آذر ۱۴۰۱
امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه   آقا بیا دعای مرا مستجاب کن ما را برای نوکریت انتخاب کن قلبم شبیه سنگ شد از کثرت گنه امشب بیا و سنگ دلم را تو آب کن تأثیر جرم و معصیت اشک مرا گرفت دستی بکش به روی دلم فتح باب کن تا کی به لب دعای فرج، تا کی انتظار؟! آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن ای منتقم بیا که دلم سخت زخمی است رحمی نما بر این دل زارم شتاب کن ای روضه خوان فاطمیه روضه ای بخوان امشب میان سینۀ ما انقلاب کن ما در پی تلافی سیلی کوچه ایم یعنی به روی غیرت ما هم حساب کن ...
۲۳ آذر ۱۴۰۱