#روزی_که_پیغمبر_دگر_رفت_از...
#حضرت_زهرا_س
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
روزی که پیغمبر دگر رفت از میانه
شد قسمت تو غربت و من تازیانه
دیگر رسیده عمر زهرایت به پایان
امشب فقط باشم علی جان برتو مهمان
نظربه حالم کن علی
دیگرحلالم کن علی
مظلوم علی جان (2)
خیلی دعاامشب علی جان بهرمن کن
جان حسن امشب مراغسل وکفن کن
گرچه علی جان خسته هستی ای دل افکار
جسم مرا امشب بدست خاک بسپار
آقـا بـه جـان زینـبم
ازدوریت جان برلبم
مظلوم علی جان (2)
گرچه علی جان غصه هاداری به سینه
تو بعد من تنها بمانی در مدینه
بی من علی جان همدم تواشک و آهست
تنهارفیق غصه هایت نخل وچاهست
هرگز تو را باور نبود
رخساره ام بینی کبود
مظلوم علی جان (2)
از خانه داری کردنم شرمنده هستم
جان حسین همراهی ام نکرده دستم
دیگر حلالم کن علی ای نور عینم
جان توجان زینب و جان حسینم
از امــت پیغمـبرم
دارم شکایت می برم
مظلوم علی جان (2)
ازدوری تو ای علی جان بی قرارم
جان حسینم طاقت اشکت ندارم
هنگام دفن پیکرم خیلی غریبی
یک یاعلی گو وبخوان امن یجیبی
بالای قبرمن بمان
یاسین برای من بخوان
مظلوم علی جان(2)
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شعر:علی اکبراسفندیار(مداح)
#مسافر_خسته_خدا_نگهدارت
#حضرت_زهرا_س
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
تاسایه ات ازسرِ زندگی ام کم شده
رفتی وقَدِمن ازغصه ی توخم شده
فاطمه بی توعلی تنهای عالم شده
چه سازم ای زهرا با داغ غمبارت
مسافرخسته خدانگهدارت
چسان فراموش کنم نالهٔ هرشبت را
سینه ی پر درد و از غصه لبابت را
چگونه آروم کنم فاطمه زینبت را
آیدبیادم هردم چشم کبودوتارت
مسافرخسته خدانگهدارت
ازروزی که تورفتی فاطمه غصه خوردم
اون شبی که رودوشم جنازهٔ توبُردم
بجان زینب قسم منم همونجامُردم
شباشده کارمن گریه سرمزارت
مسافرخسته خدا نگهدارت
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
#ببار_ای_اشک_دامن_دامن_امشب
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
ببار ای اشک دامن دامن امشب
که بی مادر شده مظلومه زینب
ببار ای اشک امشب از دوعینم
که تا همناله گردم با حسینم
ببار ای اشک جانی دربدن نیست
یتیمی غمزده همچون حسن نیست
چه دل گیر است این شام غریبان
علی ماند و غم و آه یتیمان
خدایا حال طفلان علی چیست؟
بُوَد اول شبی که فاطمه نیست
اگر در خانه ای مادر بمیرد
سراغش بیشتر دختر بگیرد
نمی دانم چه حالی دارد امشب
یتیم مادر از کف داده زینب
از آن لحظه غم مادر اثر کرد
که زینب چادر خاکی بسرکرد
حسن جانش زند برسینه وسر
حسین با ناله گوید آه مادر
جهان درپیش چشمم دود باشد
مرا داغ یتیمی زود باشد
بدور از چشم طفلان دل افکار
علی با ناله می زد سربه دیوار
علی مانداست هاج وواج ومبهوت
که زهرا را نهاده بین تابوت
علی باور ندارد فاطمه رفت
سزد که خون ببارد فاطمه رفت
علی با بغض، زهرا را صدا زد
کنار قبرش از دل ناله ها زد
ز رویت فاطمه شرمنده هستم
توکه رفتی چرامن زنده هستم
نگفتی من بدون تو تباهم؟
چراگشتی رفیق نیمه راهم؟
ندیدی گریه های زینبینم
مرابیچاره کرد اشک حسینم
پیمبرتـاکـه رخسارتـو را دید
عزیز من بگو ازتو چه پرسید؟
پیمبرتا تورا آن لحظه دیده
توآیا راه می رفتی خمیده؟
توآیاگفته ای حالم چنان بود؟
توگفتی گردن من ریسمان بود؟
بگو بابا علی رادست بستند
چهل نامرد پهلویت شکستند
منم شرمنده ازاین یاری هستم
خجل ازاین امانتداری هستم
دلیل مرگ تو مشت و لگدشد
بمیرم منزلت زیر لحد شد
سه ماه از درد پهلویت نخفتی
چرا زهرا به من چیزی نگفتی
تنت تا که به روی شانه میرفت
دگرخوشبختی ازاین خانه میرفت
خزان گردیده ای زود ای بهارم
برایت تا قیامت داغدارم
به«مداح»سوزدل داداست زهرا
کشـیده بـرسـراو دست زهـرا
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
۲۷
(حضرت زهرا س)
(۳در بستر بیماری)
سبک زینب زینب زینب
ای یاور من زهرا(تو یار وفاداری)۲
از ظلم عدو هستی(در بستر بیماری)۲
جان من فدای روی چو ماهت
سوزانده قلبم را ناله و آهت
یا زهرا یا زهرا مظلومه زهرا۲
ای نور دل حیدر(سوزم ز غمت هر شب)۲
گرید ز برای تو(همراه حسین زینب)۲
زهراجان می سوزی از درد و محن
کنار بسترت می نالد حسن
یا زهرا یا زهرا مظلومه زهرا۲
من ناله زنم هر دم(بر روی کبود تو)۲
زین درد و مصیبت آب(شد شمع وجود تو)۲
شمع محفل من فاطمه جانم
سوزد این دل من فاطمه جانم
یا زهرا یا زهرا مظلومه زهرا۲
هر دم که تو را بینم(ای بستری بیمارم)۲
یاد رخ گلگونت(یاد در و مسمارم)۲
زین همه مصیبت غم شد نصیبم
رفته دیگر زهرا صبر و شکیبم
یا زهرا یا زهرا مظلومه زهرا۲
می گریم و می نالم(ای محرم اسرارم)۲
بنما نگهی بر من(ای مونس و غمخوارم)۲
می سوزد مجتبی نور دو عینت
می گرید می نالد زین غم حسینت
یا زهرا یا زهرا مظلومه زهرا۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_زهرا_س
بریز آب روان اسما ، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته
.
بریز آب روان تا من ، بشویم مخفی از دشمن
تنش از زیر پیراهن ، ولی آهسته آهسته
.
ببین بشکسته پهلویش ، سیه گردیده بازویش
تو خود ریز آب بر رویش ، ولی آهسته آهسته
.
همه خواب و علی بیدار ، سرش بنهاده بر دیوار
بگرید از فراق یار ، ولی آهسته آهسته
.
حسن ای نور چشمانم حسین ای راحت جانم
بنالید ای عزیزانم ، ولی آهسته آهسته
.
بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب
بخوان او را به تاب و تب ، ولی آهسته آهسته
.
روم شب ها سراغ او ، به قبر بی چراغ او
کنم زاری ز داغ او ، ولی آهسته آهسته
.
.
مردک پست که عمری نمک حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد
ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم
نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد
آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم
مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد
سیلی محکم او چشم مرا تار نمود
مادر از من دوسه تا سیلی محکمتر خورد
لگدی خورد به پهلوم و نفس بند آمد
مادر اما لگدی محکم و سنگین تر خورد
حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد
باز زینب غم یک مرثیه ی دیگر خورد
قصه ی کوچه عجیب است (مهاجر) اما
وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد
اسماء بریز آب که قلبم مذاب شد
این مرد از خجالتِ این چهره آب شد
اسماء بریز آب که آتش گرفته ام
دیدی چگونه خانه من هم خراب شد
*
من چند بار شُسته ام و هَم نیامده
خونت هنوز می چکد از زخم تازه ات
این سنگِ غسل شاهدِ پهلویِ سرخ توست
ای خاک بر سرم چه کنم با جنازه ات
*
دریاب حالِ کودکانِ خودت را ببینشان
با گریه آستین سرِ دندان گرفته اند
حالا که وقتِ بُردنِ تابوتِ مادر است
از من نشانِ خانه یِ سلمان گرفته اند
*
حالا عزایِ کندن قبرت گرفته ام
حالا برای بردنِ تابوت مانده ام
این جای تیغ کیست که بر بازوی تو است
این نقش دست کیست که مبهوت مانده ام
*
آه ای غرورِ من پس از این وقتِ تسلیت
لبخندها به دیدنِ یارِ تو می رسند
برخیز ذوالفقارِ نبردِ مرا ببند
فردا برایِ نبشِ مزارِ تو می رسند
*
باید که چند قبر برایت درست کرد
باید مرا به جای تو در قبر جا دهند
دست پدر رسید تو را گیرد از علی
شاید که زخم آتش در را شفا دهند
#امام_زمان_عج
#شب_یلدا
آدينه انتظار سر مى آيد
موعود غدير از سفر مى آيد
پايان شب بلند يلدا، آن مرد
با سيصد و سيزده قمر مى آيد
محمدمهدى عبداللهى👆
#امام_زمان_عج
#شب_یلدا
دو دیده از غم نادیدن تو دریا بود
تویی که ماه رخت مقتدای شبها بود
کجا قدم زده بودی کجا گذر کردی
که دیدن مه رویت مرا تمنا بود
میان سلسله ی عاشقانتان دیدم
پر از تبار زلیخا و قوم لیلا بود
به سردی شب چله دل سیاه مرا
فقط شراره ی عشق رخ تو گرما بود
به صبح سرد زمستان دل بهاری تو
همیشه دل به خیالت پر از تماشا بود
شبی که با تو نشستم به کنج خلوت خویش
به از هزار نشستن به شام یلدا بود
خدا کند که بگویی به صبح روز جزا
که این غلام سیه رو ، غلام زهرا بود
ناصر شهریاری👆
#امام_زمان_عج
#شب_یلدا
شبی که باتو شود طی شبی ست یلدائی
نه این دقایق بی معنی اهورائی
وان یکاد بخوانیم و در فراز کنیم
به مقدم سحر جمعه ای تماشائی
*حضور مجلس انس است و دوستان جمعند*
خداکند که در این بزم عشق بازآئی
ترنج وتیغ به کف؛منتظر سر راهت
نشسته یوسف صدیق ،بسکه زیبائی
کدام دیده زهجرت گریست این شب را
امیر بادیه گرد، ای خدای تنهائی
چگونه بی تو سپر می شود دقایق ما
بیا که درب دلم تا مدینه بگشائی
*به رغم مدعیانی که منع عشق کنند*
جمال چهره تو حجتی ست زهرائی
محسن پالیزدار👆
#امام_زمان_عج
#شب_یلدا
شب یلدایم اگر باتو سپر شد یلداست
یا اگر این شب من باتو سحر شد یلداست
ما که عمری زده ایم دم زِ فراق تو اگر
بعد از این شامِ سیَه خَتمِ سفر شد یلداست
ما که خود چلّه نشین تو شدیم آقاجان
این شب چلّه اگر از تو خبر شد یلداست
شب نشینی و کنار دِگران خوب اما
با تو و عشقِ تو گر جمله به سر شد یلداست
ای خدایِ کرم و جود و مُحبت مهدی(عج)
از کرم، بر من اگر از تو نظر شد یلداست
همچنان آلِ علی در خطر تهدیداند
آن دَمی که زِ شما دفع خطر شد یلداست
چون شهیدان تو ای شَهدِ شهادت نوشان
سینه ام گر به دفاع از تو سپر شد یلداست
حرف آخر اگر این چشم من ای صاحبِ اشک
امشبی بَهرِ غَمِ جَدّ تو تَر شد یلداست
مجتبی دسترنج👆
#امام_زمان_عج
#شب_یلدا
بی تو یک روز نشد خوب به فردا برسد
یا دعا از سر سجاده به بالا برسد
زندگی سخت نفس می کشد اینجا بی تو
کی به آخر نفس این شب یلدا برسد
چشم باران زده کوچه به راه است هنوز
کاش آهنگ قدم هات به اینجا برسد
حسرت یخ زدۀ پنجره ها را دریاب
تا به گرمای دمت فصل تماشا برسد
سیزده قرن زمین چشم به راهت مانده
نکند کار دوباره به اگر ها برسد
درد دیرینه یک قوم تو را می خواند
با تو این زخم قدیمی به مداوا برسد
اگر از عمر جهان ثانیه ای باقی بود
باید آن ثانیه حرف تو به دنیا برسد
…
شجره نامه ما مثل سحر معلوم است
چون به سر سبزی سرشاخه طوبی برسد
حسن کردی👆
#امام_زمان_عج
نیستی و بر لبم انگیزهی لبخند نیست
جز به دامان غمت دستم به جایی بند نیست
طالعم با غم گره خورده، گره را باز کن
حتم دارم که دلت راضی به این پیوند نیست
روز مرگم باد روزی که بفهمم قلب تو
ذرهای از این مَنِ پُر مُدّعا خُرسند نیست
خوب میدانم وبال گردنت هستم؛ ببخش
بهترین بابای دنیا حقش این فرزند نیست
من به حق عمهات سوگند خوردم، پس بیا
خوب میدانم که بالاتر از این سوگند نیست
کاش حرفی از اسارت، قتل یا غارت نبود
کاش میگفتی مقاتل آنچه میگویند نیست
محمد بیابانی👆
#امام_زمان_عج
آبرویم را سرِ این نفس، آسان می برم
مرگ را از خاطرم هنگام عصیان می برم
تشنه ی معرفتم، این سو و آن سو می روم
بهره ای اصلا از این دریای قرآن می برم؟!
بنده ای حیرانم و جای کلام صاحبم
از کلام دیگران بی فکر، فرمان می برم
لوح دل، بی آب دیده از گنه عاری نشد
اشک را با غفلتم از کوی مژگان می برم
بعد از این حالا که یوسف هم خریدارم نشد
چون زلیخا، خون جگر، سر در گریبان می برم
من نمی بینم، نمی دانم، نمی فهمم ولی
بهره ها از او در این دوران هجران می برم
گرچه در هفته فقط یک جمعه یادش می کنم
از دعایش روز و شب سود فراوان می برم
بی پناهم، هر کجا رفتم جوابم کرده اند
پس پناهم را به دربار خراسان می برم
جام جانان را همیشه با وضو سر می کشم
نام سلطان را فقط با چشم گریان می برم
کربلا می خواهم و با صد امید و آرزو
حاجتم را محضر آقا رضاجان می برم
با توسل بر غم زهرا به مشهد می روم
با توسل راه در دربار سلطان می برم
ننگ بر اهل مدینه که علی فرموده است:
همسرم را با قد خم بیت الاحزان می برم
محمدجواد شیرازی👆
#امام_زمان_عج
جان بر لب است از غم جانان دعا كنيد
شايد به سر رسد شب هجران دعا كنيد
با چشمه هاي خالي و خشكيده نگاه
در حسرت رسيدن باران دعا كنيد
روزي هزار بار دعاي فرج كم است
در آرزوي يار فراوان دعا كنيد
هر جا كه ميرويد نجف مكه كربلا
اينجا كنار شاه خراسان دعا كنيد
يا ايهاالرئوف! شما واسطه شويد
ما بي كسيم حضرت سلطان! دعا كنيد
ما آمديم اذن محرم به ما دهيد
آقا براي ماه عزام
ان دعا كنيد
ما گريه مي كنيم كه يك روز جان دهيم
از داغ خشكي لب عطشان دعا كنيد
محمدعلي بياباني👆
#امام_زمان_عج
از غم هجر کنم ترک جماعت گاهی
میزند بر دل من شور محبت گاهی
شب جمعه شد و یاد حرمت افتادم
میچشم از غم هجران تو تربت گاهی
سائلم... هر سحر از دور سلامت دادم
شهریارا نظری کن به گدایت گاهی
عبد دربار توام شکر، خدا را... اما
کربلایی بده از باب رفاقت گاهی
حاجتم چیز کمی نیست به من حق بده که
می کشانم سخنم را به شکایت گاهی
مرغ بی بال و پرم دانه نمی خواهم که
بده در کنج حرم اذن اقامت، گاهی
بدم اما تو کریمی و برای تو بد است
ندهی دست گدا برگ زیارت، گاهی
در حریم تو کریمان همه زانو زده اند
چه حریمی... چه بهشتی... چه زیارتگاهی
زاهدی گفت حرم جای کسی مثل تو نیست
جای سگ نیست مگر کهفِ عبادتگاهی؟
هدف عاشق بیچاره مقرب شدن است
گاه با روضه و با ذکر فضیلت گاهی
کوه کَن گشتنِ فرهاد به ما ثابت کرد
می رسد در ره معشوق مشقت گاهی
بعد از این جای ضریح تو که رؤیام شده
می زنم بوسه بر این پرچم هیئت گاهی
اثرش بیشتر است از همه ی نافله ها
با توسل به شما اشک مصیبت گاهی
هر دو سخت است دلم را زده آتش، گاهی...
...روضه ی تشنگی و روضه ی غارت گاهی
نیزه دار آمده پس لب نگشا بهر دعا
می گذارد اثرش را خود نیت گاهی
از تعجب همه گفتند: "رقیه... او بود؟!"
کودکِ پیر شود موجب حیرت گاهی
دق دهد دیدن نعش پدری دختر را
بدتر از درد یتیمی و اسارت گاهی
محمدجواد شیرازی👆
#علی_مه_دل_از_غم_پره
#حضرت_زهرا_شهادت_دلگویه_مازنی
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
علی مه دل از غم پِره
یـــاری نـکــردمــه تــــره
علی حلال هاکِن مره
خَله بلا بَکِشیمه
چهـل نفر تِـه یک تنه
تِه پیش مره بَروشتنه
مِـه وَچِـه ره بَکـوشـتنه
خَله بلا بَکِشیمه
مِــه دلــه دَکــردنـه خـــون
درشـــومــه یــار مهــربــون
جـان تِـه جـان مِـه وَچـون
خَله بلا بَکِشیمه
علی تِـه بــلا مـه سینه
من وته سرگذشت اینه
مــــره نخـــوانــه مـــدینـه
خَله بلا بَکِشیمه
غـریـب هـاکـردنـه تـه ره
تَـش بَــزونه تــه خِنـه ره
وَچونِ پیش زونه مِه ره
خَله بلا بَکِشیمه
چــــراغ خِــنه ره دَکــــوش
بی سـرصـدا وبـی سِروش
مِه تن ره شوکفن دَپوش
خَله بلا بَکِشیمه
زینب دیگه بی مـار بُونه
مِــه دِتــره کـــار زار بـــونـه
غــم وِنــه ســر آوار بــونـه
خَله بلا بَکِشیمه
ای درد عالم ره طبیب
درشـومـه ای یار نجیب
ته بعد من بونی غریب
بمیرم هَسّی غـم نصیب
علی مره حلال هاکن
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»