1_2238829305.mp3
4.11M
مصیبت هایم امشب جان گدازه
که مانده روی دستم یک جنازه
نبیند کاش زینب روی دوشم
ز تابوت بریزد خون تازه
به یاد لرزه های پیکر تو
گرفته لرزه پای شوهر تو
به قبرت خاک می ریزم ولیکن
بریزد خاک بر سر دختر تو
خدا داند دلم خون گریه می کرد
به عالم دشت و هامون گریه می کرد
ندیدم زخم پهلو را در آن شب
ولی دیدم کفن خون گریه می کرد
الهی دخترت زینب بمیرد
ببین تنهایی ام را ای عزیزم
الهی از کنارت برنخیزم
خودم با دست خود خاکت نمودم
چه خاکی بعد تو بر سر بریزم
الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم،باغم بهارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی
همه دار و ندارم را گرفتند
کمی از غسل زیر پیرهن ماند
کمی از خون خشک بر بدن ماند
کفن را در بغل بگرفت و بو کرد
همان طفلی که آخر بی کفن ماند
#فاطمیه #محمود_کریمی 🎤
دنبال کبریایى؟! بى کبر و بى ریا...
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژه شب جمعه به نفس حاج مهدی سلحشور
دنبال کبریایى؟! بى کبر و بى ریا باش
وقت اَداى دینت، فارغ ز هر اَدا باش
وقتی که پشت این در، پیغمبران نشستند
در کوی نیک نامان پیوسته خاکِ پا باش
هر منسبی که داری، بیرونه روضه داری
اینجا که پا نهادی، تا میشود گدا باش
آسایش دو گیتى، تفسیر این دو حرف است
دیوانه ی حسین و مجنون مجتبى باش
آب زلال را در، سرچشمه جستجو کن
خواهان خیر هستی، خواهان مرتضی باش
حق با علی مگر نیست؟! حق هم مگر خدا نیست؟!
پس در نجف بمان و هر لحظه باخدا باش
فرمود امام صادق: از پُشت بامِ خانه
با یک سلام ساده، الساعه کربلا باش
او غرقِ خونِ خود شد، من غرقِ در گناهم
سر داد، دل ندادم، ای بی وفا مرا باش
کار بنی اسد در تدفین او گره خورد
وقتی تنی نمانده دنبال بوریا باش
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#حاج_مهدی_سلحشور
003 Chador e Khaki.mp3
8.58M
لاله زار عقیقه چادر خاکی
گل نیلوفریه روی کبودت
.
یه جوری آتیش گرفتی از یه سیلی
که پیچیده توی کوچه بوی عودت
.
صدات می لرزه و چشات نم نم بارونه
یکم طاقت بیار الان می رسیم خونه
.
چرا آینه ی بخت من پر غباری
می خوای پاشی از جا ولی نا نداری
.
آه آه آه آه وا امّاه
.
از زمین بلند شو مادر جوونم
تکیه تو بده به دیوار و به شونم
.
تو که رو گرفتی از حالا بگو من
با چه رویی تو رو خونه برسونم
.
رو خاک دست می کشی پی گوشواره می گردی
امون از ناله هات چیکار با دلم کردی
.
من امروزو حتی به فردا نمی گم
من از کوچه هیچی به بابا نمی گم
.
آه آه آه آه وا امّاه
.
هاله افتاده چرا به روی ماهت
یکی پیدا شه بگه چی بود گناهت
.
زندگی چی سرت آورده بمیرم
خستگی می باره از طرز نگاهت
.
منو محکم بگیر آروم آروم قدم بردار
به این دنیا بگو برو دست از سرم بردار
.
می خوام باز نگاهت کنم روم نمیشه
دلم بعد از این غصه آروم نمیشه
.
آه آه آه آه وا امّاه
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
رو گرفتی از من و درد نهانی داشتی
بشکند دستی کزو بر رخ نشانی داشتی
ماجرای کوچه را با من نمی گوید حسن
من نمی دانم چرا قد کمانی داشتی
جان حیدر, گریه های های هایم را ببخش
تازه فهمیدم شکسته-استخوانی داشتی
میخ در, دیوار, آتش, ضربه ی سیلی, لگد
یاس هجده ساله پشت در چه جانی داشتی؟
تا نیفتد شعله در جان ولایت, سوختی
ایستادی روی پایت تا توانی داشتی
تو دعاشان کردی و کاری نکردند, ای دریغ
من بمیرم... تو عجب همسایگانی داشتی
نه ضریحی مثل زینب, نه حریمی چون حسین
کاش مانند حسن, سنگ نشانی داشتی
#نفیسه سادات موسوی
#امام_زمان_علیه السلام
چه کرده ایم که آن آشنا نمی آید
پیامی از سر کویش به ما نمی آید
چه کرده ایم، گره خورده کارمان اینقدر
چه کرده ایم که مشکل گشا نمی آید
چه کرده ایم که خورشید را نمی بینیم
چه کرده ایم که آن رهنما نمی آید
چه کرده ایم که اینگونه مبتلا شده ایم
چه کرده ایم که دیگر دوا نمی آید
چه قدر ندبه این الحسین را خواندیم
چه کرده ایم جواب دعا نمی آید
چه کرده ایم که بر ما بهشت گشته حرام
نسیمی از طرف کربلا نمی آید
به دست بسته حیدر قسم، نمی دانم
جواب ناله زهرا چرا نمی آید؟
#وحید محمدی
شور
#امیر_المومنین_علیه_السلام
شوق لحظه اذان حیدر
تا همیشه قهرمان حیدر
اونکه با نگاه جذابش
میدهد به مرده جان حیدر
حیدر(۳)مرد با ایمان
حیدر(۳)غرش طوفان
حیدر(۳)جان سنه قوربان
پشت به کسی نکرده حیدر،مرد نبرد و کارزاره
میجنگه مرتضی تو میدون،پشت علی زره نداره
حیدر امیرالمومنین
......
دافع بلا فقط حیدر
رکن اولیا فقط حیدر
پرچمه هدایته یعنی
رایه الهدی فقط حیدر
حیدر(۳) شیر لافرار
حیدر(۳)قاتل الکفار
حیدر(۳)حیدر کرار
توی نجف همیشه مستِ،گنبد و ایوون طلاشَم
الی الابد خودم غلامِ،حیدر و کل بچه هاشَم
حیدر امیرالمومنین
..........
مستی علی الدوام من
حیدره فقط امام من
به علی دلم فقط قرصه
اوج لذت مدام من
حیدر(۳)ساقی کوثر
حیدر(۳)از همه سرتر
حیدر(۳)مالک محشر
امیرمومنین کسی جز،علی مرتضی نمیشه
بلند میگم بشنوه دنیا،گدای حیدرم همیشه
حیدر امیرالمومنین
عجل لولیک الفرج
فاطمیه ۱۴۰۱
#زمینه
#بعد_شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
ما فرّقُ بَیننا _جدایی خیلی زوده
مغصوبه حقُها_گناه تو چی بوده
چرا نگفتی زهرا( صورتت کبوده۲)
بی تو دیگه این زندگی برام
مثه قفسه میبینی چشام_خیسه اشکه زهرا
میدونی ازت دل نمیکنم
گریه میکنم ناله میزنم_کاش میموندی حالا
آتیش قلبم،مرهم نداره
چی میشه بازم،بارون بباره
ای یارم ای یار، خدانگهدار
........
حالا کی میده جواب، سلاممو ای بانو
زهرا تو راحت بخواب،تمومه درد پهلو
تنها شدم بی بی جان(بین این هیاهو۲)
خیلی خالیه جات تو خونمون
عطر چادرت مونده پیشمون_رفتی بی بهونه
منو میکُشه داغ رفتنت
خونِ تازه بود روی پیرهنت_وای ازین زمونه
شرمندگی از،چهره م عیانه
میشه بلندشی،وقت اذانه
ای یارم ای یار، خدانگهدار
..........
دارم روی پیکرت،خاک عزا میریزم
زهرا بین محضرت،از درد و غم لبریزم
چرا نموندی آخه(پیش من عزیزم۲)
خیلی دادن اینجا تو رو عذاب
خونه دیگه شد رو سرم خراب_یار قد کمونم
گریه ی حسین بُرده طاقتم
بی تو دیگه خم میشه قامتم_یاور جوونم
ای سرو زخمی،ای یاس رنجور
میبینمت باز،فی یوم عاشور
ای یارم ای یار، خدانگهدار
عجل لولیک الفرج
فاطمیه ۱۴۰۱
#نشسته_بغض_سنگینی_به_سینه
#حضرت_زهرا_س_شهادت
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
نشسته بغض سنگینی به سینه
ببرما راعلی جان تا مدینه
بگو ازآن بهشت قرب احمد
بگو از لیله القدر محمد «ص»
بگو از فـاطمه روح عبادت
بگو از بهترین یار ولایت
علی جانم مدد فرما تو ما را
بگیریم دامن پر فیض زهرا
دلم خواهد مسلمان تو گردم
وچون مقداد و سلمان تو گردم
بگو از سرگذشتِ آن شبِ سخت
چه با زهرای توکردآن نگون بخت
بگو از آن شب جانسوز وپردرد
شبی که فاطمه با تو وداع کرد
شبی کز غصه گشتی مات ومبهوت
و زهرا را نهادی بین تابوت
مگرآن شب علی جانم چه دیدی
که آه سینه سوز ازدل کشیدی؟
بگو زآن شب که دستان تو بستند
چگونه پهلوی یارت شکستند؟
تو زهرا راکه می شستی دلِ شب
چه حالی داشت درآن لحظه زینب
بگـو از نــالـه هـای نــور عینـت
چسان آرام می کردی حسینت؟
حسن زد ناله بالحنی صمیمی
اَمـــان از داغ جــانسوز یتیـمی
از آن شب تیره تــر آیا تودیدی؟
که زهرا را بدوشت می کشیدی؟
شنیدم وقت تشییع جنازه
کفن رنگین شد ازخونهای تازه
غم زهرا چه کرده باتو، ای داد
که افتادی بلندت کرد، مقداد
چه شدای قهرمان قهرمانان
عصای دست توشد دوش سلمان؟
شنـیدم غـیر دسـتان محـمد«ص»
کسی آن شب به یاری ات نیامد
گرفت ازدست تو یاس کبودش
تمام حاصل و بــود و نبــودش
نگفت زهرایم اینگونه نبوداست؟
نپرسید فاطمه از چه کبوداست؟
نمیدانم چه بود آن شب جوابت
هـمی دانـم خجـالت کـرده آبـت
کتاب عشق تو تـا بـی ورق شد
زخجلت صورتت خیس عرق شد
علی «مداح» غمت را کرده فریاد
مـبر او را به وقت مرگ از یاد.
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
.
#شور
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
سبک: امان از گودال بپا شد جنجال
امان از آتش ز درب و دیوار
نوشته با خون امان از مسمار
حرم تنها و هجوم بیداد
امان از این غم که مادر افتاد
آتش بر عرش کبریا زدند
سیلی بر نور هل اتی زدند
عصمت خدا را چرا زدند
وای
بین آن شعله و دود
پشت در فاطمه بود
وای از آن طفل شهید
وای از آن روی کبود
ای وای ای وای ای وای ای وای
به جنت گریان رسول خاتم
سر قدسیان به زانوی غم
زمین و افلاک زغم افسردند
که دست بسته علی را بردند
طعنه بر آیات خدا زدند
ای مسلمانان زهرا را زدند
ناموس حیدر را چرا زدند
وای
میرود دیده ی تر
بین کوچه خونجگر
یک طرف فاطمه و
یک طرف چهل نفر
ای وای ای وای ای وای ای وای
#شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#میثم_مومنی_نژاد ✍
..................................
.
🔊 #لطمه_زنی #شور #امام_حسین (ع)
⭕ متن:امان از گودال...
🎙️ کربلایی #نریمان_پناهی
#شب_دهم_محرم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
امان از گودال بپا شد جنجال
ببخشن سادات تنش شد پامال
میون اعداء غریب و تنها
روخاک افتادی زدی دست و پا
نانجیبا از راه رسیدنو
پیکر زخمیتو کشیدنو
اشکای زینب رو ندیدنو...
وای
بی هوا میزدنت/از جفا میزدنت
پیرِمردا همگی با عصا میزدنت
وای ای وای ای وای ای وای...
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
امان از زینب که شد جون برلب
دوچشمش خون بود تو اون تاب و تب
میزد روی سر میگفت ای مادر
حسینُ کشتن یه عده کافر
هرکسی از راه اومد تورو زد
یکی با مشت و دیگری لگد
تا که دیدن افتادی از نفس
شدن از روی پیکر تو رد
وای
از جفای کوفیان/شد سر از تنت جدا
بی مرودا زدند رأستو رو نیزه ها
وای ای وای ای وای ای وای....
#سبک_امان_از_گودال
..........................................
ای آرزوی دیده کجایی بیا بیا
یارا خدا کند که بیایی بیا بیا
از پشت ابر تیره ی هجران و بی کسی
تا چهره ات به ما بنَمایی بیا بیا
در شام تار ظلمت و شب های انتظار
تو جلوه گاه نور خدایی بیا بیا
بر قلب چون کویر و دل تشنه ی همه
باران لطف و مهر و صفایی بیا بیا
بی تو به کار ما دو هزاران گره فِتاد
تا از همه گره بگشایی بیا بیا
یعقوبِ انتظار تو دل های عالم اند
تو یوسف حریم ولایی بیا بیا
از کعبه کِی ندای اَنَا المهدی ات رسد
از بیت حق به ذکر و نوایی بیا بیا
با شوق پر زدن به حریم نگاه تو
دل ها شده چو مرغ هوایی بیا بیا
دل ها دگر به جانب دیگر نمی روند
ای مقتدای عشق نهایی بیا بیا
بنگر که ذوالفقار علی بی قرار توست
ای تک سوار صبح رهایی بیا بیا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اشعار_مهدوی
#در_فراق_یار
شعری در فراق امام زمان(عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم)
عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم
که چرا عشق به انسان نرسیده است
چرا آب به گلدان نرسیده است
چرا لحظه ی باران نرسیده است
به هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است
به ایمان نرسیده است وهنوزم که هنوز است
غم عشق به پایان نرسیده است
بگو حافظ دل خسته ز شیراز بیاید
بنویسد که هنوزم که هنوز است
چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است
چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است
دل عشق ترک خورد گل زخم نمک خورد
زمین مرد زمان بر سر دوشش
غم و اندوه به انبوه فقط بود
زمین مرد زمین مرد
خداوند گواه است دلم چشم به راه است
و در حسرت یک پلک نگاه است
ولی حیف نصیبم فقط آه است
چو آیینه روی من بیچاره سیاه است
و جا دارد از این شهر بمیرم که بمیرم که بمیرم
عصر این جمعه دلگیر
وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس
و کجایی گل نرگس
به خدای نفس های غریب تو که آغشته به حزن است
ز جنس غم و ماتم زده آتش به دل عالم و آدم
مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوی کدامین غم
عظمی به تنت رخت عزا کرده ای عشق مجسم
که به جای نم شبنم بچکد خون جگر
دم بدم از عمق نگاهت
نکند باز شده ماه محرم
که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت
به فدای نخ آن شال سیاهت
به فدای رخت ای ماه بیا
صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس واین روضه و این بزم تویی
کنون شعله ی آه تو شود حس
تو کجایی گل نرگس
دل ما سوخته از آه نفس های غریبت
دل ما بال کبوتر شده خاکستر پرپر شده
همراه نسیم سحری روی پر فتروس معراج نفس
گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی
به همان صحن و سرایی
که شما زایر آنی
خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت
زیر رکابت ببری
تا بشوم کرب و بلایی
به خدا در هوس دیدین شش گوشه
دلم تاب ندارد
نگاهم خواب ندارم
قلمم گوشه دفتر غزلی نام ندارم
شب من روزنه مهتاب ندارم
همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق
بیچاره ی دلداده ی دلسوخته ارباب ندارد
گریه کن گریه خون گریه کن آری
که هر آن مرثیه را شنیده است شما دیده ای آنرا
و اگر طاقتتان است کنون من نفسی
روضه ز مقتل بنویسم
و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من
همچون عصا در ید موسی بشود
چون تپش موج مصیبان بلند است
به گستردگی ساحل نیل است
و این بس طویل است
بگذارید که قبلش بنویسم
که ببخشید مرا یوسف زهرا
اگر این مخمل خون بر حروف است
که روضه مکشوف است
عطش بر لب عطشان رباب است
صدای تپش سطر به سطرش همگی موج نزن آب فرات است
به ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است
ولی حیف که ارباب قتیل العبرات است
ولی حیف که ارباب اسیر الکربات است
ولی حیف که هنوزم که هنوز است
حسین بن علی تشنه آب است
و زنی محو تماشاست ز بالای بلندی
الف قامت او دال
و همه هستی او در کف گودال
چه بس آه که از شمر و
خدایا چه بگویم که دلم تاب ندارد
به خدا با خبرم می گذرد از تپش روضه که خود غرق عزایی
تو خودت کرب و بلایی
قسمت میدهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی
تو کجایی تو کجایی
شب سوم شده باید چه گریزی بزنم آه
به یک مجلس پر شور
که این کار ثواب است
ثواب است و نفس درقفس سینه هر مستمعش مثل عذاب است
دل تک تکشان وای کباب است
ببین روضه عجب ساده و ناب است
که بر پا شده در بین خرابه است
بیا گوش کن آری سخن از قحطی آب است
ولی یک نفر آنجاست که بی تاب تر از باقی آنهاست
ببینید درست است رباب است
ببینید گلم رنگ ندارد سر جنگ ندارد
چه بزمیست چه شوریست چه حالیست
فقط روضه و ناله است
و مداح پر از عاطفه از طفل سه ساله است
که در دست ظریفش
که در دست نحیفش سر باباست
سلام ای سر زیبا
سر بابا چه کسی کرده به ویرانه مقیمم
چه کسی کرده یتیمم
شاعر: #سید_حمید_رضا_برقعی
دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می سوخت
دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می سوخت
هیئت، میان "وای مادر" داشت می سوخت
دیوار دم می داد؛ در بر سینه می زد
محراب می نالید؛ منبر داشت می سوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاه تر: آیات کوثر داشت می سوخت
آتش قیامت کرد؛ هیئت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت می سوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب می خواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت می سوخت
آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت می سوخت
سربند یازهرای محسن غرق خون بود
سجاد، از سجده که سر برداشت، می سوخت
باید به یاران شهیدم می رسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می سوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت می سوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل می داد و خنجر داشت می سوخت
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرن ها در داشت می سوخت
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می سوخت
شاعر: حسن بیاتانی
اجرا شده در: جلسه هفتگی "هیئت شهدای گمنام"
(مورخ: 92/12/01)
🔴 بهترین الگو برای #امام_زمان(عج)
🔵 امام عصر علیه السلام می فرمایند:
«اِنَّ لی فی ابنة رسولِ الله اُسوةٌ حَسَنَةٌ»
🌕 الگو و اسوهی نیکوی من دختر فرستاده خدا (فاطمه زهرا «سلام الله علیها») است.
📚 بحارالأنوار ج ۵۳ ص ۱۸۰
#ایام_فاطمیه #فاطمیه
#امام_زمان
🍂از باغ نشسته در خزان آقا جان
حرفی بزن و کمی بخوان آقا جان...
🍂زهرا به زمین خورد و علی را بردند
این جمعه خودت را برسان آقا جان...
#فاطمیه
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#ایام_فاطمیه 🌙
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
شروع یک غزل باشد ردیفش با نیفتاده
میان بستر افتاده ولی از پا نیفتاده
سه ماهی هست که بی جان میان بستر افتاده
ولی لبخند از روی لب زهرا نیفتاده
همینکه دید در را زیر لب آرام می فرمود
که این در با فشار ضربه یک پا نیفتاده
خدا را شکر با اینکه در از لولا جدا گشته
به روی صورتش جای رد لولا نیفتاده
سر پهن و بلندی قد این میخ ها یعنی
که این خانه خطر دارد درش حتی نیفتاده
برای دلخوشی زینبش فرمود خوبم ... آه
ولی فهمید مولا دنده هایش جا نیفتاده
خدا می داند و مولا و در شاهد در آن لحظه
که آیا چادر زهرا به زیر پا نیفتاده؟
صدای در که می آید تکانی می خورد یعنی
میان بستر افتاده ولی از پا نیفتاده
#وحید محمدی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
ای آبروی ارض و سما حرمتت شکست
رمز قبول هر چه دعا، حرمتت شکست
فکر تنت نبود کسی، در هجوم سنگ
مثل نگاه آینه ها ... حرمتت شکست
تو داغدار قصه ی هجران مصطفی
اما در اوج فصل عزا حرمتت شکست
ای مهربان خانه ی حیدر حلال کن
در پیش چشم شیر خدا حرمتت شکست
تنها سکوت مردم این شهر هم نبود
بیداد اتباع هوی حرمتت شکست
می خواست تا به زور غلافش جدا کند
از دامنم دو دست تو را ... حرمتت شکست
این پاره ها برای تو چادر نمی شود
ای مظهر عفاف و حیا حرمتت شکست
#وحید محمدی
#شعر فاطمیه
مرا از لحظه ی پیدایش عالم دعا کردی
همیشه هر کجا نام تو را بردم دعا کردی
هزاران سال طی شد تا خدا بخشید آدم را
یقینا لحظه ی بخشایش آدم دعا کردی
مسیح و حضرت موسی و ابراهیم مدیونت
برای هاجر و اسیه و مریم دعا کردی
جهان را می توانستی به نفرینی بسوزانی
ولی در پاسخ بی مهری عالم دعا کردی
تو معنا کرده ای الجار ثم الدار را وقتی
که آن همسایه های بی وفا را هم دعا کردی
مسلم شد برای اهل خانه رفتنی هستی
از آنجا که برای رفتنت ، هردم دعا کردی
🔸شاعر: سیده فرشته حسینی
|⇦•توحید را دُردانه گوهر می شود...
#روضۀ حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه به نفس حاج محمد خُرّم فر در مجلس آیت الله بهجت(ره)•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
"اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُک"
توحید را دُردانه گوهر می شود زهرا
یکپارچه الله اکبر می شود زهرا
اُم ابیهای پیمبر می شود زهرا
ساقی اگر مولاست کوثر می شود زهرا
شیعه چو فرزند است و مادر می شود زهرا
اهل کَرَم ذاتاً کریم اند و گدا محتاج
جایی ندارد غیر باغِ هَل أتی محتاج
زهرا کریمه، ما تماماً بی نوا، محتاج
به چادرش هستند حتی انبیاء محتاج
تا وارد صحرای محشر می شود زهرا
محو کمالِ خویش کرده مرتضی را هم
وقتی دعایش سر زده همسایه ها را هم
یعنی دعایش آبرو داده دعا را هم
جمله به جمله هَل أتی، حتی کِساء را هم
هر طور بنویسیم محور می شود زهرا
او مادر آب است و باران را به عالم داد
*بی بی جان! آب مهریه ی شما بود، اما کجا بودی کربلا، بینِ دو نهرِ آب، پسرت حسین رو با لبِ تشنه سر بریدن... هر چی صدا میزد: لشکر! جگرم از تشنگی میسوزه، لااقل یه قطره ی آبی به من بدهید، همین قدر بگم: اینقدر سنگش زدن...*
او مادر آب است و باران را به عالم داد
به سائلان شهر نه، نان را به عالم داد
تنها نه قرص نان که ایمان را به عالم داد
در خانه ی کوچک بزرگان را به عالم داد
معصومه ی، معصوم پرور می شود زهرا
ما اهل پایینیم بالا را نمی فهمیم
ما "نزّل القرآن فیها" را نمی فهمیم
گُل را نمی فهمیم حورا را نمی فهمیم
سیلی زدن بر روی زهرا را نمی فهمیم
با یک نسیمی نیز پرپر می شود زهرا
دین در خطر باشد سپر می آورد زهرا
مثل علی رو به خطر می آورد زهرا
سینه برای میخ در می آورد زهرا
این فتنه را از ریشه در می آورد زهرا
حالا در این اوضاع حیدر می شود زهرا
#شاعر علی اکبر لطیفیان
به حُکمِ دوّمی در آن میانه
گرفت آنگه مُغیره تازیانه
به هر چه بود در بازوش قوّت
به زهرا میزد از روی شقاوت
مغیره میزد و میدید زینب
نگه می کرد و میلرزید زینب
حضورِ کودکان در صحنِ خانه
عدو میزد به مادر تازیانه
*همه با صدای بلند: یا زهرا!...*