سبک 8
#سیزدهم_جمادی_الثانی
#شهادت_حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
سبک سنتی
من کنیز زینبینم
مادر یار حسینم
بعد زهرا شدم یار حیدر
باغبانی به گلزار حیدر
جواب: جان فدای تو یا امّ العباس
🌸🌸🌸🌸🌸
کشته شد سه اختر من
لاله های اطهر من
بر علی گرچه ام البنینم
بعد کرب وبلا بی بنینم
🌸🌸🌸🌸🌸
شد جفا بر ماه حیدر
شد گلم از کینه پرپر
راه او از سر کینه بستند
بازوی یاس من را شکستند
🌸🌸🌸🌸🌸
مشک آبش گشته پاره
از دل او رفته چاره
با عمودی شکستند سرش را
کرده اند غرق خون پیکرش را
@emame3vom
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
📝اشعار وفات حضرت ام البنین 1397
🎤کربلایی نریمان پناهی
📍هیئت مکتب الحسین
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
ماه شبهای تارم عباس همه دار و ندارم عباس
فدای قد و بالات مادر کن نظر حال زارم عباس
لحظه آخرم ببین که مضطرم بیا بالا سرم
منم یه مادرم خون چشم ترم بیا بالا سرم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
این دم اخری با یاد روضه علقمه گریونم
تو رو نذر حسینم کردم از غم کربلا دلخونم
بمیره مادرت چی اومده سرت بریده شد پرت
ای صاحب علم آب آور حرم دست تو شد قلم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شنیدم نا امیدت کردن مشکتو تا زدن نا مردا
پسرم از رو مرکب با سر افتادی غرق خون رو خاکا
پناه خیمه ها تو بغض و کینه ها شد بدنت جدا جدا
یل ام بنین عمود اهنین تو رو زدن زمین
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شنیدم که کنار جسمت به غم و غرتت خندیدن
نا نجیبا غروب اون روز معجرا رو همه دزدیدن
شده دلم کباب بده بهم جواب شرمندم از رباب
رحمی نکردن و علیشو کشتنو شرمندم از رباب
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
از بلندی دارم میبینم شمر نا مرد بی مروت
خنجرش رو کشید واویلا از قفا زد به قصد غربت
بمیره خواهرت جلو مادرت میکشه خنجر و به روی حنجرت
دلم شده کباب به ما میدن عذاب گهوارهر و کشید ز دستای رباب
سیدنا المظلوم سید العطشان سیدنا الغریب
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
آخ بمیرم داداش نا مردا سرتو نا مرتب کردن
عمر سعد و شمر ملعون صبح امیدم و شب کردن
اومده مادرت برای پیکرت بهونه میگیره سه ساله دخترت
کبوده دست و پام در نمیاد صدام خلی من و زدن میون ازدحام
سیدنا المظلوم سید العطشان سیدنا الغریب
〰〰〰〰〰〰〰〰
https://eitaa.com/emame3vom
#حضرت_ام_البنین
من و کنیزی آل عبا خدا را شکر
من و حریم ولی خدا خدا را شکر
کنیز فاطمه بودن چه عزتی دارد
من و عنایت خیر النسا خدا را شکر
مرا به رخصت زینب خدا پناهم داد
که با حسین شدم آشنا خدا را شکر
خدا نوشت شوم مادر حسین و حسن
کشید آخر کارم کجا خدا را شکر
خدا نوشت که من مادر اباالفضلم
که او شود به حسینم فدا خدا را شکر
شوند جمله پسرهای من غلام حسین
کنند نوکری مجتبی خدا را شکر
عزیز فاطمه! زینب! بیا در آغوشم
بیا به دامن مادر بیا خدا را شکر
نویدِ پورِ علمدار داده مولایم
برای یاری کرب و بلا خدا را شکر
برای روز علمداری اش دعا بکنیم
که هست آبروی خیمه ها خدا را شکر
شنیده ام که دو دستش ز تن جدا گردد
به تیر و نیزه شود مبتلا خدا را شکر
شنیده ام که به صورت فتد زمین بی دست
مگر که خیمه بماند بجا خدا را شکر
شنیده ام زتعصب پس از شهادت هم
سری برآورد از نیزه ها خدا را شکر
شنیده ام که حسین از قفا شود بی سر
و اهل کوفه کنند از جفا خدا را شکر
شنیده ام که لباس اسیری ات بر تن
کُنی کنارِ تنِ سر جدا خدا را شکر
شنیده ام که شود پاره پاره معجرها
حجاب کس نشود بر ملا خدا را شکر
پس از گذشت اسارت که از سفر آیی
سپاهِ خصم در آید ز پا خدا را شکر
#حاج_محمودژولیده
@navaye_asheghaan
shour 03.mp3
5.08M
[ کربلا خونمه ، از چی دل بکنم - شور ]
- کربلایی جواد مقدم
- ایام فاطمیه ۱۳۹۸
- هیئت بین الحرمین بجستان
@emame3vom
shour 09.mp3
7.64M
[ یا حسین غریب مادر ، تویی اربابِ دل من - شور ]
- کربلایی جواد مقدم
- ایام فاطمیه ۱۳۹۸
- هیئت بین الحرمین بجستان
@emame3vom
بسم الله الرحمن الرحیم
فیش مرثیه
حضرت ام البنین سلام الله علیها
استاد شهید مطهری(ره)
مطابق معتبرترین نقلها اولین کسی که از خاندان پیغمبر شهید شد، جناب علی اکبر و آخرینشان جناب ابوالفضل العباس بود، یعنی ایشان وقتی شهید شدند که دیگر از اصحاب و اهل بیت کسی نمانده بود، فقط ایشان بودند و حضرت سید الشهداء؛ آمد عرض کرد: برادر جان! به من اجازه بدهید به میدان بروم که خیلی از این زندگی ناراحت هستم.
جناب ابوالفضل سه برادر کوچکترش را مخصوصا قبل از خودش فرستاد، گفت: بروید برادران! من میخواهم اجر مصیبت برادرم را برده باشم. میخواست مطمئن شود که برادران مادریاش حتما قبل از او شهید شدهاند و بعد به آنها ملحق بشود.
بنا بر این امالبنین است و چهار پسر، ولی ام البنین در کربلا نیست، در مدینه است. آنان که در مدینه بودند از سرنوشت کربلا بیخبر بودند. به این زن، مادر این چند پسر که تمام زندگی و هستیاش همین چهار پسر بود، خبر رسید که هر چهار پسر تو در کربلا شهید شدهاند. البته این زن، زن کامله ای بود که همه پسرهایش را از دست داده بود.
گاهی میآمد در سر راه کوفه به مدینه مینشست و شروع به نوحهسرایی برای فرزندانش میکرد. تاریخ نوشته است که این زن خودش یک وسیله تبلیغ علیه دستگاه بنی امیه بود. هر کس که میآمد از آنجا عبور کند متوقف میشد و اشک میریخت. مروان حکم که یک وقتی حاکم مدینه بوده و از آن دشمنان عجیب اهل بیت است، هر وقت میآمد از آنجا عبور کند بی اختیار مینشست و با گریه این زن میگریست. این زن اشعاری دارد و در یکی از آنها میگوید
لا تـدعونی ویک ام البنین
تـذکـریـنـی بـلـیـوث الـعـریـن
کانت بنون لی ادعی بهم
و الیوم اصبحت و لا من بنین
منتهی الآمال ج ۱ ص
۳۸۶
مخاطب را یک زن قرار داده، می گوید: « ای زن، ای خواهر! تا به حال اگر مرا ام البنین مینامیدی، بعد از این دیگر ام البنین نگو، چون این کلمه خاطرات مرا تجدید میکند، مرا به یاد فرزندانم میاندازد، دیگر بعد از این مرا به این اسم نخوانید، بله در گذشته من پسرانی داشتم ولی حالا که هیچیک از آنها نیستند
رشیدترین فرزندانش جناب ابوالفضل بود و بالخصوص برای جناب ابوالفضل مرثیه بسیار جانگدازی دارد، میگوید
یا من رای العباس کر علی جماهیر النقد
و وراه مــن ابـنـاء حـیـدر کـل لـیـث ذی لـبـد
انبئت ان ابـنی اصیب بـراسه مقطوع یـد
ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد
لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منه احد
پرسیده بود که پسر من، عباس شجاع و دلاور من چگونه شهید شد؟ دلاوری حضرت ابوالفضل العباس از مسلمات و قطعیات تاریخ است. او فوق العاده زیبا بوده است که در کوچکی به او میگفتند قمر بنی هاشم، ماه بنی هاشم. در میان بنی هاشم میدرخشیده است.
اندامش بسیار رشید بوده که بعضی از مورخین معتبر نوشتهاند هنگامی که سوار بر اسب میشد، وقتی پاهایش را از رکاب بیرون میآورد سر انگشتانش زمین را خط میکشید. بازوها بسیار قوی و بلند، سینه بسیار پهن
میگفت که پسرش به این آسانی کشته نمیشد. از دیگران پرسیده بود که پسر من را چگونه کشتند؟ به او گفته بودند که اول دستهایش را قطع کردند و بعد به چه وضعی او را کشتند. آن وقت در این مورد مرثیهای گفت
میگفت: ای چشمی که در کربلا بودی، ای انسانی که در صحنه کربلا بودی آن زمانی که پسرم عباس را دیدی که بر جماعت شغالان حمله کرد و افراد دشمن مانند شغال از جلوی پسر من فرار میکردند.
پسران علی پشت سرش ایستاده بودند و مانند شیر بعد از شیر پشت پسرم را داشتند. وای بر من به من گفتهاند که بر شیر بچه تو عمود آهنین فرود آوردند. عباس جانم، پسر جانم من خودم میدانم که اگر تو دست در بدن میداشتی، احدی جرات نزدیک شدن به تو را نداشت.
@navaye_asheghaan
🔸🔶《السَّلَامُ عَلَیکِ یَا أُمَّ البُدُوُرِ السَّوَاطِعِ يَا فَاطِمَةَ بِنتَ حِزَامِِ الکَلَابِیَّةَ المُلَقَّبةُ بِأُمّ البَنِينَ》🔶🔸
✅در مقاتل درباره لحظات آخر شهادت حضرت عباس(ع) آمده است :
📋《..وَ ضَرَبَهُ مَلْعُونٌ بِعَمُودِِ مِن حَدِيدِِ》
♦️مردى از قبیله تمیم با عمود آهنین بر فرق مبارک حضرت(ع) کوبید.
📋《فَانقَلَبَ عَن فَرَسِهِ وَ صَاحَ إِلَى أَخِيِهِ الحُسَينِ(ع) أَدرِكنِي!》
♦️سپس عباس(ع) از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد، در حالی که فرياد می زد :
ای برادر! مرا دریاب!(۱)
وقتی کاروان اسرای کربلا به مدینه رسید، بشیر از طرف امام سجاد(ع) مامور شد تا خبر ورود کاروان را به اهل مدینه اطلاع دهد.
بشیر وارد مدینه شد و فریاد زد :
📋《یَا اَهْلَ یَثْرِبَ! لَا مُقَامَ لَکُمْ بِهَا،
قُتِلَ الحُسَیْنُ(ع) فَادْمَعِى مِدْرَارُ،
اَلْجِسْمُ مِنْهُ بِکَربَلاءَ مُضَرَّجٌ،
وَ الرَّأْسُ مِنهُ عَلَى القَنَاةِ یُدَارُ》
♦️اى مردم مدینه! دیگر مدینه جاى ماندن نیست، حسین(ع) کشته شد.
پس باید چشم ها بر او پیوسته بگریند. جسم او در کربلا آغشته به خون و سرش بالاى نیزه ها گردانیده شد.(۲)
وقتی بشیر در همان حال، با حضرت ام البنین(س) رو به رو شد، از نحوه شهادت فرزندش، حضرت عباس(ع) به او گفت.
ام البنین(س) در مرثیه های خود برای فرزندش می گفت :
📋《نُبِّئَت أَنَّ اِبنَي أُصِيبَ، بِرَأسِهِ مَقطوُعَ يَدِِ》
♦️به من خبر رسيده كه بر سر پسرم آسيب رسيده و دستش قطع شده است!
📋《وَيلَي عَلَي شِبلِي أَمَالَ، بِرَأسِهِ ضَربُ العَمَدِ!》
♦️ای وای بر من! كه ضرب عمود، سر شير بچهام را خم كرده است!
📋《لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ، لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ》
♦️(اي عباس جانم)! اگر تو دست در بدن داشتي، و شمشيرت در دستت بود، هيچ كسی جرأت نزديك شدن به تو را نداشت!(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
داغت نشانده بر جگرم زخم آه را
در طالعم رقم زده روز سیاه را
حتی دلم نیامده یک شب بدون تو
در آسمان نظاره کنم قرص ماه را
شرم از نگاه حسرت و بارانی رباب
از من گرفت جان تو روی نگاه را
گفتم سکینه را که عمو را حلال کن
انداختند دست دوعالم پناه را
رفتند بعد غارت تو با خیال جمع
تا پر کنند دور و بر قتلگاه را
👤اربابی
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱
۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۹۸
۳)سفینة البحار محدث قمی، ج۳، ص۳۰۸