eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.9هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
333 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. سلام‌الله‌علیها فدای حُسن دل‌انگیز باغبان شده بود بهار، با همه سرسبزی‌اش خزان شده بود چهار دسته گُلش را به پنج تن بخشید مقیمِ خاکِ درش، هفت آسمان شده بود چه سربلند و سرافراز امتحان پس داد برای عرض ادب، سخت امتحان شده بود به عشق «شیر خدا» از یل دلاور خود گذشت اگر چه در این راه نیمه‌جان شده بود چه امتحان بزرگی! که در رثای حسین و نه به خاطر فرزند روضه‌خوان شده بود اگر چه پیر شد از داغِ بی‌امان، اما به پشتوانهٔ زینب دلش جوان شده بود فدای «اُمّ اَبیها» شدن علامت داشت به این سبب قد «اُمّ‌البنین» کمان شده بود «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» @emame3vom 📚 ام‌البنین در آینه شعر
سبک 5 سنگین،زمزمه.... تکراربلند: داره دیگه بسته میشه نگاه بی قرار وخونبار صورت چار قبر ِکشیده در بقیع خدا نگهدار امّ البنینم،امّ البنینم، از بعد کربلا دیگه من بی بنینم....... تکرار کوتاه: امّ البنینم،من بی بنینم....... ------------------------- بنداول: این نفسای آخری، شد نذرشاه کربلا الحمدالله کار دل امّ البنین، شد ناله بهر نینوا الحمدالله دیگه ازاین زمونه سیرم کمونم و از غصه پیرم از داغ کربلا می میرم دیگه ببین ازپانشستم دیگه از این زمونه خسته م شهید روضهٔ دودستم داره دیگه بسته میشه نگاه بی قرار وخونبار صورت چار قبر ِ کشیده در بقیع خدا نگهدار امّ البنینم،امّ البنینم، از بعد کربلا دیگه من بی بنینم... امّ البنینم،من بی بنینم....... 🌸🌸🌸🌸🌸 باور نکردم رأس تو ، شکسته گرز آهنین ، ای پهلوونم باصورتت ای مه جبین،افتاده ای روی زمین،ای پهلوونم شنیده ام بر تو جفا شد درعلقمه دستت جدا شد تیری به چشم تو رها شد اومد حسین با آه وزاری از اون همه زخمای کاری دید ای قمر دستی نداری داره دیگه بسته میشه نگاه بی قرار وخونبار صورت چار قبرکشیده در بقیع خدانگهدار امّ البنینم،امّ البنینم،از بعد کربلا دیگه من بی بنینم....... امّ البنینم،من بی بنینم....... 🌸🌸🌸🌸🌸 روی زمین افتادی و، شکسته شد پشت حسین،در پیش زهرا اهل حرم لب تشنه و ، نبرده ای آبی چرا ، بین دو دریا ازاین همه زخم وجسارت خم شد قد حسین کنارت اهل حرم چشم انتظارت با رفتنت از دل صفا رفت سرحسین به نیزه ها رفت زینب سوی شام بلا رفت داره دیگه بسته میشه نگاه بی قرار وخونبار صورت چار قبر کشیده در بقیع خدا نگهدار امّ البنینم،امّ البنینم،از بعد کربلا دیگه من بی بنینم....... امّ البنینم،من بی بنینم....... @emame3vom 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
سبک 7 دوباره تو بقیع روضه ست صدای ناله پیچیده میون روضه ی سقا ابر هر دیده باریده دوباره دلا رفته تا کربلا می خونه بازم روضه ام البنین تداعی شده مقتل علقمه بازم خورده با صورتش بر زمین تا که عقده از قلب او وا بشه کشیده رو خاکا یه عکس علم بازم میزنه لطمه بر صورتش برا اون دو دستی که گشته قلم میگه با کینه ی دشمن اگه پرپر شده یاسم چرا تیر سه شعبه شد انیس چشم عباسم غریب کربلا عباس.... 🌸🌸🌸🌸🌸 دیدن طفل و مشک آب میکنه زخمشو کاری می سوزه قلب او وقتی می بینه از رباب زاری همیشه به یاد لب اصغره لبی که شده زخمی از قحط آب وقتی یاد غمهاش میشه خون جگر میخونه لالایی شبیه رباب لالایی میخونه و با گریه هاش تکون میده دستاشو مثل رباب میگه من بمیرم برای حسین چقد واسه اصغر کشیده عذاب چطوری سمت خیمه ها رفته با دستای پرخون چطور از حنجر اصغر یک سه شعبه کشید بیرون غریب کربلا ارباب.... 🌸🌸🌸🌸🌸 اگه غمگین گلهاشه ولی داره غم ارباب میگه گلهام فدای اون گل تشنه کنار آب بازم روضه میخونه با اشک وآه برای تن پاره ی بی کفن برا پیکری که شده بی سر و زیر نعلای تازه رفته بدن بمیرم که زینب شده محتضر برا داغ انگشت و انگشترش چهل منزل ِ راه ِ کوفه و شام روی نیزه دیده سر اطهرش من فدای سر زینب خورده سنگ از فراز بام دیده زخم ِ لب قاری توی بزم شراب شام غریب کربلا ارباب.... @emame3vom ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
سبک 8 سبک سنتی من کنیز زینبینم مادر یار حسینم بعد زهرا شدم یار حیدر باغبانی به گلزار حیدر جواب: جان فدای تو یا امّ العباس 🌸🌸🌸🌸🌸 کشته شد سه اختر من لاله های اطهر من بر علی گرچه ام البنینم بعد کرب وبلا بی بنینم 🌸🌸🌸🌸🌸 شد جفا بر ماه حیدر شد گلم از کینه پرپر راه او از سر کینه بستند بازوی یاس من را شکستند 🌸🌸🌸🌸🌸 مشک آبش گشته پاره از دل او رفته چاره با عمودی شکستند سرش را کرده اند غرق خون پیکرش را @emame3vom ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
📝اشعار وفات حضرت ام البنین 1397 🎤کربلایی نریمان پناهی 📍هیئت مکتب الحسین ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ماه شبهای تارم عباس همه دار و ندارم عباس فدای قد و بالات مادر کن نظر حال زارم عباس لحظه آخرم ببین که مضطرم بیا بالا سرم منم یه مادرم خون چشم ترم بیا بالا سرم ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ این دم اخری با یاد روضه علقمه گریونم تو رو نذر حسینم کردم از غم کربلا دلخونم بمیره مادرت چی اومده سرت بریده شد پرت ای صاحب علم آب آور حرم دست تو شد قلم ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ شنیدم نا امیدت کردن مشکتو تا زدن نا مردا پسرم از رو مرکب با سر افتادی غرق خون رو خاکا پناه خیمه ها تو بغض و کینه ها شد بدنت جدا جدا یل ام بنین عمود اهنین تو رو زدن زمین ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ شنیدم که کنار جسمت به غم و غرتت خندیدن نا نجیبا غروب اون روز معجرا رو همه دزدیدن شده دلم کباب بده بهم جواب شرمندم از رباب رحمی نکردن و علیشو کشتنو شرمندم از رباب ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ از بلندی دارم میبینم شمر نا مرد بی مروت خنجرش رو کشید واویلا از قفا زد به قصد غربت بمیره خواهرت جلو مادرت میکشه خنجر و به روی حنجرت دلم شده کباب به ما میدن عذاب گهوارهر و کشید ز دستای رباب سیدنا المظلوم سید العطشان سیدنا الغریب ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ آخ بمیرم داداش نا مردا سرتو نا مرتب کردن عمر سعد و شمر ملعون صبح امیدم و شب کردن اومده مادرت برای پیکرت بهونه میگیره سه ساله دخترت کبوده دست و پام در نمیاد صدام خلی من و زدن میون ازدحام سیدنا المظلوم سید العطشان سیدنا الغریب 〰〰〰〰〰〰〰〰 https://eitaa.com/emame3vom
من و کنیزی آل عبا خدا را شکر من و حریم ولی خدا خدا را شکر کنیز فاطمه بودن چه عزتی دارد من و عنایت خیر النسا خدا را شکر مرا به رخصت زینب خدا پناهم داد که با حسین شدم آشنا خدا را شکر خدا نوشت شوم مادر حسین و حسن کشید آخر کارم کجا خدا را شکر خدا نوشت که من مادر اباالفضلم که او شود به حسینم فدا خدا را شکر شوند جمله پسرهای من غلام حسین کنند نوکری مجتبی خدا را شکر عزیز فاطمه! زینب! بیا در آغوشم بیا به دامن مادر بیا خدا را شکر نویدِ پورِ علمدار داده مولایم برای یاری کرب و بلا خدا را شکر برای روز علمداری اش دعا بکنیم که هست آبروی خیمه ها خدا را شکر شنیده ام که دو دستش ز تن جدا گردد به تیر و نیزه شود مبتلا خدا را شکر شنیده ام که به صورت فتد زمین بی دست مگر که خیمه بماند بجا خدا را شکر شنیده ام زتعصب پس از شهادت هم سری برآورد از نیزه ها خدا را شکر شنیده ام که حسین از قفا شود بی سر و اهل کوفه کنند از جفا خدا را شکر شنیده ام که لباس اسیری ات بر تن کُنی کنارِ تنِ سر جدا خدا را شکر شنیده ام که شود پاره پاره معجرها حجاب کس نشود بر ملا خدا را شکر پس از گذشت اسارت که از سفر آیی سپاهِ خصم در آید ز پا خدا را شکر @navaye_asheghaan
shour 03.mp3
5.08M
[ کربلا خونمه ، از چی دل بکنم - شور ] - کربلایی جواد مقدم - ایام فاطمیه ۱۳۹۸ - هیئت بین الحرمین بجستان @emame3vom
shour 09.mp3
7.64M
[ یا حسین غریب مادر ، تویی اربابِ دل من - شور ] - کربلایی جواد مقدم - ایام فاطمیه ۱۳۹۸ - هیئت بین الحرمین بجستان @emame3vom
بسم الله الرحمن الرحیم فیش مرثیه حضرت ام البنین سلام الله علیها استاد شهید مطهری(ره) مطابق معتبرترین نقل‏ها اولین کسی که از خاندان پیغمبر شهید شد، جناب علی اکبر و آخرینشان جناب ابوالفضل العباس بود، یعنی ایشان وقتی شهید شدند که دیگر از اصحاب و اهل بیت کسی نمانده بود، فقط ایشان بودند و حضرت سید الشهداء؛ آمد عرض کرد: برادر جان! به من اجازه بدهید به میدان بروم که خیلی از این زندگی ناراحت هستم. جناب ابوالفضل سه برادر کوچکت‏رش را مخصوصا قبل از خودش فرستاد، گفت: بروید برادران! من می‌خواهم اجر مصیبت برادرم را برده باشم. می‏خواست مطمئن شود که برادران مادری‏اش حتما قبل از او شهید شده‌اند و بعد به آنها ملحق بشود. بنا بر این ام‏البنین است و چهار پسر، ولی ام البنین در کربلا نیست، در مدینه است. آنان که در مدینه بودند از سرنوشت کربلا بی‏خبر بودند. به این زن، مادر این چند پسر که تمام زندگی و هستی‏اش همین چهار پسر بود، خبر رسید که هر چهار پسر تو در کربلا شهید شده‌اند. البته این زن، زن کامله ای بود که همه پسرهایش را از دست داده بود. گاهی می‌آمد در سر راه کوفه به مدینه می‌نشست و شروع به نوحه‏سرایی برای فرزندانش می‌کرد. تاریخ نوشته است که این زن خودش یک وسیله تبلیغ علیه دستگاه بنی امیه بود. هر کس که می‌آمد از آنجا عبور کند متوقف می‌شد و اشک می‌ریخت. مروان حکم که یک وقتی حاکم مدینه بوده و از آن دشمنان عجیب اهل بیت است، هر وقت می‌آمد از آنجا عبور کند بی اختیار می‌نشست و با گریه این زن می‌گریست. این زن اشعاری دارد و در یکی از آنها می‌گوید لا تـدعونی ویک ام البنین تـذکـریـنـی بـلـیـوث الـعـریـن کانت بنون لی ادعی بهم و الیوم اصبحت و لا من بنین منتهی الآمال ج ۱ ص ۳۸۶ مخاطب را یک زن قرار داده، می گوید: « ای زن، ای خواهر! تا به حال اگر مرا ام البنین می‌نامیدی، بعد از این دیگر ام البنین نگو، چون این کلمه خاطرات مرا تجدید می‌کند، مرا به یاد فرزندانم می‌اندازد، دیگر بعد از این مرا به این اسم نخوانید، بله در گذشته من پسرانی داشتم ولی حالا که هیچیک از آنها نیستند رشیدترین فرزندانش جناب ابوالفضل بود و بالخصوص برای جناب ابوالفضل مرثیه بسیار جانگدازی دارد، می‏گوید یا من رای العباس کر علی جماهیر النقد و وراه مــن ابـنـاء حـیـدر کـل لـیـث ذی لـبـد انبئت ان ابـنی اصیب بـراسه مقطوع یـد ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منه احد پرسیده بود که پسر من، عباس شجاع و دلاور من چگونه شهید شد؟ دلاوری حضرت ابوالفضل العباس از مسلمات و قطعیات تاریخ است. او فوق العاده زیبا بوده است که در کوچکی به او می‌گفتند قمر بنی هاشم، ماه بنی هاشم. در میان بنی هاشم می‌درخشیده است. اندامش بسیار رشید بوده که بعضی از مورخین معتبر نوشته‌اند هنگامی که سوار بر اسب می‌شد، وقتی پاهایش را از رکاب بیرون می‌آورد سر انگشتانش زمین را خط می‌کشید. بازوها بسیار قوی و بلند، سینه بسیار پهن می‏گفت که پسرش به این آسانی کشته نمی‌شد. از دیگران پرسیده بود که پسر من را چگونه کشتند؟ به او گفته بودند که اول دستهایش را قطع کردند و بعد به چه وضعی او را کشتند. آن وقت در این مورد مرثیه‏ای گفت می‏گفت: ای چشمی که در کربلا بودی، ای انسانی که در صحنه کربلا بودی آن زمانی که پسرم عباس را دیدی که بر جماعت شغالان حمله کرد و افراد دشمن مانند شغال از جلوی پسر من فرار می‌کردند. پسران علی پشت سرش ایستاده بودند و مانند شیر بعد از شیر پشت پسرم را داشتند. وای بر من به من گفته‌اند که بر شیر بچه تو عمود آهنین فرود آوردند. عباس جانم، پسر جانم من خودم می‌دانم که اگر تو دست در بدن می‌داشتی، احدی جرات نزدیک شدن به تو را نداشت. @navaye_asheghaan
🔸🔶《السَّلَامُ عَلَیکِ یَا أُمَّ البُدُوُرِ السَّوَاطِعِ يَا فَاطِمَةَ بِنتَ حِزَامِِ الکَلَابِیَّةَ المُلَقَّبةُ بِأُمّ البَنِينَ》🔶🔸 ✅در مقاتل درباره لحظات آخر شهادت حضرت عباس(ع) آمده است : 📋《..وَ ضَرَبَهُ مَلْعُونٌ بِعَمُودِِ مِن حَدِيدِِ》 ♦️مردى از قبیله تمیم با عمود آهنین بر فرق مبارک حضرت(ع) کوبید. 📋《فَانقَلَبَ عَن فَرَسِهِ وَ صَاحَ إِلَى أَخِيِهِ الحُسَينِ(ع) أَدرِكنِي!》 ♦️سپس عباس(ع) از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد، در حالی که فرياد می زد : ای برادر! مرا دریاب!(۱) وقتی کاروان اسرای کربلا به مدینه رسید، بشیر از طرف امام سجاد(ع) مامور شد تا خبر ورود کاروان را به اهل مدینه اطلاع دهد. بشیر وارد مدینه شد و فریاد زد : 📋《یَا اَهْلَ یَثْرِبَ! لَا مُقَامَ لَکُمْ بِهَا، قُتِلَ الحُسَیْنُ‏(ع) فَادْمَعِى مِدْرَارُ، اَلْجِسْمُ مِنْهُ بِکَربَلاءَ مُضَرَّجٌ، وَ الرَّأْسُ مِنهُ عَلَى القَنَاةِ یُدَارُ》 ♦️اى مردم مدینه! دیگر مدینه جاى ماندن نیست، حسین‏(ع) کشته شد. پس باید چشم‏ ها بر او پیوسته بگریند. جسم او در کربلا آغشته به خون و سرش بالاى نیزه‏ ها گردانیده شد.(۲) وقتی بشیر در همان حال، با حضرت ام البنین(س) رو به رو شد، از نحوه شهادت فرزندش، حضرت عباس(ع) به او گفت. ام البنین(س) در مرثیه های خود برای فرزندش می گفت : 📋《نُبِّئَت أَنَّ اِبنَي أُصِيبَ‏، بِرَأسِهِ مَقطوُعَ يَدِِ》 ♦️به من خبر رسيده كه بر سر پسرم آسيب رسيده و دستش قطع شده است! 📋《وَيلَي عَلَي شِبلِي أَمَالَ، بِرَأسِهِ ضَربُ العَمَدِ!》 ♦️ای وای بر من! كه ضرب عمود، سر شير بچه‏ام را خم كرده است! 📋《لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ، لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ》 ♦️(اي عباس جانم)! اگر تو دست در بدن داشتي، و شمشيرت در دستت بود، هيچ كسی جرأت نزديك شدن به تو را نداشت!(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : داغت نشانده بر جگرم زخم آه را در طالعم رقم زده روز سیاه را حتی دلم نیامده یک شب بدون تو در آسمان نظاره کنم قرص ماه را شرم از نگاه حسرت و بارانی رباب از من گرفت جان تو روی نگاه را گفتم سکینه را که عمو را حلال کن انداختند دست دوعالم پناه را رفتند بعد غارت تو با خیال جمع تا پر کنند دور و بر قتلگاه را 👤اربابی 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱ ۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۹۸ ۳)سفینة البحار محدث قمی، ج۳، ص۳۰۸
🔸🔶《السَّلَامُ عَلَیکِ یَا أُمَّ البُدُوُرِ السَّوَاطِعِ يَا فَاطِمَةَ بِنتَ حِزَامِِ الکَلَابِیَّةَ المُلَقَّبةُ بِأُمّ البَنِينَ وَبَاب الحَوَائِجِ》🔶🔸 ✅روزی امیرالمؤمنین امام علی(ع) به برادرشان عقیل که آگاه به انساب عرب بود، فرمود : 📋《اُنظُر اِلَىَّ اِمرَأَةً قَد وَلَدَتهَا الفُحُولَةُ مِن العَرَبِ لِأَتَزَوَّجَهَا فَتَلِدُ لِي غُلَامَاً فَارِسَاً》 ♦️برای من زنی را در نظر بگیر و پیدا کن که از نسل بزرگان عرب باشد که من او را به ازدواج خویش در بیاورم و برای من پسری شجاع و سوار کار به دنیا بیاورد. که عقیل، فاطمه کلابیّه را به امام(ع) معرفی کرد و گفت : 📋《تَزَوَّجْ اُمَّ البَنِینَ الْکَلابیَّةَ، فَإِنَّهُ لَیسَ فِی الْعَرَبِ أَشْجَعُ مِن آبَائِهَا》 ♦️با امّ البنین ازدواج کن که در عرب از اجداد او شجاع تر نیست.(۱) به نقل تاریخ؛ ابوبراء عامر بن مالك جدّ دوم فاطمه كلابيه در شجاعت در ميان قبايل عرب بی نظير بود، از اين رو او را بازي كننده با شمشيرها (مُلاعِبُ الاَسِنَّةِ) مي نامند.(۲) ام البنین پس از خواستگاری امام علی(ع) سوگند یاد کرد که برای فرزندان ایشان همچون مادری دلسوز باشد و با ورود‌ ام البنین به خانه امیر مؤمنان، او ضمن پرستاری از کودکان امام، همانند مادر واقعی با آنان رفتار می کرد.(۳) در مورد معرفت و ارادت این بانوی جلیل القدر به امام حسین(ع)، همین بس که وقتی، بشیر خبر شهادت امام حسین(ع) و ورود اسرای کربلا را به مدینه رساند، با ام البنین(س) مواجه شد و خبر شهادت فرزندانش را به او داد. در این هنگام؛ ام البنین با صبر و بصیرتى بى نظیر پرسید : 📋《یَا بَشِیرُ! اَخبِرنِى عَن اَبِى عَبدَاللهِ الحُسَینِ(ع)! اَولَادِى وَ مَن تَحتَ الخَضرَاءَ کُلُّهُم فِدَاءُ لِاَبِى عَبدِاللهِ الحُسَینِ(ع)》 ♦️اى بشیر! مرا از اباعبدالله الحسین(ع) باخبر ساز! فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان است فداى اباعبدالله(ع) باد.(۴) هنگامی که بشیر خبر شهادت امام حسین(ع) را به او داد؛ 📋《هُنَالِكَ اَنهَارَت وَ لَطَمَت وَجهَهَا وَ صَاحَت : وَاوِيلَاهُ! وَاحُسَينَاهُ!》 ♦️در این هنگام، در همان جا بر زمین افتاد و بر صورت زد و فریاد کشید : واویلاه! واحسیناه! (۵) و آهى کشید و با دنیایى از غم و اندوه گفت : 📋《قَد قَطَعتَ نِیَاطَ قَلبِى!》 ♦️آه که بندهاى قلبم را پاره پاره کردى.(۶) به این ترتیب، ام البنین شهادت چهار پسر رشید خود یعنی عباس(ع) و جعفر و عبدالله و عثمان را درک کرد و در سوگ آنها نشست. او براى پسران خود ندبه و گریه مى کرد و گاهى در بقیع مى نشست و ندبه هاى جانسوزى سر می داد و زنان مدینه نیز دور او جمع مى شدند. او ندبه کنان می گفت : 📋《يَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلَى جَمَاهِيرِ النَّقَدِ، وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذِي لَبَدٍ، أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِي أُصِيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ، وَيْلِي عَلَى شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ》 ♦️اى كسی که عباس(ع) را ديدى حمله می كرد بر توده هاى فرومايه و از فرزندان حيدر هر شير يال دارى دنبال او بود. خبردار شده ام كه به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالى كه بريده دست بود، واى بر من بر شير بچه ام كه ضربت عمود سرش را خميده كرد. 📋《لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ، لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ، لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ، تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ》 ♦️اگر شمشيرت در دستت بود، كسى نمى توانست به تو نزديك شود و نيز از اوست. واى بر تو مرا ديگر مادر پسران مخوان، كه مرا به ياد شيران بيشه ام مي اندازى. 📋《كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ، أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى، قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ》 ♦️مرا پسرانى بود، كه به آنان خوانده مى شوم، اما امروز براى من پسرانى نيست. چهار پسر مانند كركسان بلندي ها كه با بريده شدن رگ حيات يكى پس از ديگرى به مرگ پيوستند. 📋《تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ، فَكُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِيعاً طَعِينَ، يَا لَيْتَ شِعْرِي أَ كَمَا أَخْبَرُوا، بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ》 ♦️نيزه ها بر پيكرهايشان ستيزه داشتند، همه آنان با تن مجروح به خاك افتادند. اى كاش مي دانستم آنچنان است كه خبر دادند، اين كه دست عباسم بريده شده بود.(۷) به این حالت بود تااینکه در ۱۳ جمادی الثانی سال ۶۴ از دنیا رفت ودر بقیع دفن شد. {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۱)عمدة الطالب ابن عنبه، ص۳۵۷ ۲)تنقیح المقال مامقانی، ج۲، ص۱۲۸ ۳)ادب الطّف شُبّر، ص۷۳ ۴)معالی السبطين مازندرانی،ج٢، ص٢٠٣ ۵)العبّاس بن على(ع) مدرسی، ص۲۴ ۶)ریاحین الشریعه محلاتی، ج۳، ص۲۹۴ ۷)سفینة البحار قمی، ج۳، ص۳۰۸
السلام علیک یا زوجةَ امیرالمومنین و یا فاطمة ام البَنین . ‏ تا که سائل می‌رسد بر در خجالت می‌کشد / چون که دیگر نیست آب آور خجالت می‌کشد قبل کربلا ، حالا بعد از کربلا. دیگر رویشان نمیشد در خانه ام البنین بیایند. دیگر رویشان نمیشد در خانه ی ‏قمر بنی هاشم بیایند. ‏ تا که او را فاطمه در خانه می‌نامید علی / زینبش می‌دید از حیدر خجالت می‌کشد مادری کرده برای زینب اما باز هم / تا صدایش می کند مادر خجالت می‌کشد کاروان آمد مدینه چون که عباسی ندید / دید پاشیده شده لشگر خجالت می‌کشد مادر ساقی دشت کربلا با این مقام / از علی و آل او دیگر خجالت می‌کشد مادر ماه است اما کاروان را دیده و / از نبود چند تا اختر خجالت می‌کشد بهتر بگویم ، از نبود چند تا دختر خجالت میکشد . یک دانه اش رقیه بود که به مدینه نرسید و الا تاریخ ‏نوشته نه تا دختر تو مسیر جان دادند. ام البنین دید این دختران کم اند. چقدر خجالت کشید.‏ اینقدر حرف از دو دست بستۀ زینب نزن / حضرت ام البنبن بدتر خجالت می‌کشد. گفتم و فیض آماده است. ‏ببینم با این یک بیت چ میکنید. ‏ صحبت از مشک و علم شد باز هم ام البنین / رو گرفته با دو چشم تر خجالت می‌کشد گاه از روی سکینه گاه از زینب ولی / بیشتر از مادر اصغر خجالت می‌کشد حسین.....‏ چار تا اولاد داده حضرت ام الادب / باز از اولاد پیغمبر خجالت می‌کشد @navaye_asheghaan
🔷《السَّلَامُ عَلَی عُثْمَانَ بْنِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ(ع)》🔷 ✅آخرین پسر امام علی(ع) و حضرت ام البنین(ع) عثمان(ع) بود که امام علی(ع) به خاطر عشق و علاقه به عثمان بن مظعون نام او را عثمان گذاشت.(۱) عثمان(ع) در روز عاشورا بعد از شهادت برادرش جعفر(ع)؛ 📋《قَامَ مَقَامَ إِخوَتِهِ》 ♦️جانشین او شد و به میدان نبرد رفت.(۲) جانانه جنگید و این گونه رجز خواند : 📋《إِنِّی انَا عُثْمانُ ذُو المَفاخِرِ شَیخِی عَلِی ذُو الْفَعالِ الظَّاهِرِ وَ إِبْنُ عَّمِ النَّبِی الطَّاهِرِ أَخُو حُسَینٌ خَیرَةُ الأَخائِرِ وَ سَیدُ الکُبّارِ وَ الأَصَاغِرِ بَعْدَ الَّرسوُلِ وَ الْوَصِی النّاصِرِ》 ♦️منم عثمان که مفاخر بی‌ شماری دارم. پدرم علی(ع) است که کارهایش آشکار است. پدرم، پسر عموی پیامبرِ(ص) پاک‌ طینت است و برادرم حسین(ع) سرآمد برگزیدگان است و پس از پیامبر(ص) وصیّ پیروزمند و آقا و مولای همه است.(۳) سرانجام؛ 📋《فَرَمَاهُ بِسَهْمٍ فَصَرِعَهُ، وَ شَدَّ عَلَيهِ رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمِِ فَاحتَزَّ رَأسَهُ》 ♦️خولی بن یزید اصبحی تیری به پیشانی عثمان زد و او را از اسب به زمین افکند و مردی از بنی دارم سر از تن او جدا کرد.(۴) در زیارت شهداء به عثمان(ع) اینگونه سلام داده شده است : 📋《السَّلَامُ عَلَی عُثْمَانَ بْنِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ(ع) سُمِّی عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ لَعَنَ اللَّهُ رَامِیهُ بِالسَّهْمِ خَوْلِی بْنَ یزِیدَ الْأَصْبَحِی الْأَیادِی وَ الْأَبَانِی الدَّارِمِی》 ♦️سلام بر عثمان فرزند امیر المومنین(ع) که هم نام عثمان بن مظعون بود، خدا تیر زننده به وی خولی بن یزید اصبحی ابانی دارمی را لعنت کند.(۵) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : سرم خاک کف پای حسین است دلم مجنون و شیدای حسین است بهشت ارزانی خوبانِ عالم بهشت من تماشای حسین است به وقت مرگ چشمم را نبندید که چشم من به سیمای حسین است دراین عالم تمنایی ندارم تمنایم تمنای حسین است چراغ از بهر قبر من نیارید چراغم روی زیبای حسین است خوش آن صورت که درفردای محشر برآن نقش کف پای حسین است 👤سازگار 📚منابع : ۱)مقاتل الطالبیین اصفهانی، ص۸۹ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹ ۳)بحار الانوار مجلسی، ج۴۵، ص۳۷ ۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹ ۵)مزار الکبیر ابن مشهدی، ص۴۸۷
🔸🔶《السَّلَامُ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ(ع)》🔶🔸 ✅جعفر(ع) سومین پسر امام علی(ع) ام البنین(ع) است. امام علی(ع) به خاطر علاقه فراوانی که به برادرش جعفر بن ابی طالب(ع) داشت، نام او را جعفر نهاد.(۱) جعفر(ع) از همان ابتدای حرکت امام حسین(ع) از مدینه، با ایشان همراه شد. هنگامی که جعفر(ع) به میدان نبرد عازم شد، این چنین رجز خواند : 📋《إِنِّی أَنَا جَعْفَرٌ ذُو الْمَعَالِی ابْنُ عَلِی الْخَیرِ ذُو النَّوَالِ‏ ذَاكَ الْوَصِیّ ذُو السَّنَا وَ الْوَالِی حَسْبِی بِعَمِّی جَعْفَرٍ وَ الْخَالِ أَحْمِی حُسَیناً ذَا النَّدَى الْمِفْضَال‏ِ》 ♦️منم جعفر دارای افتخارها و شرف‌ها، فرزند علی(ع) نیکوکار و بخشنده. آن علی(ع) ای که وصی رسول اکرم(ص) و فردی بلند مرتبه و ولیّ است. افتخار به عمویم جعفر و دایی‌ام مرا بس است. من از حسینی(ع) که صاحب کرم و بزرگواری است، حمایت می‌کنم.(۲) سرانجام خولی بن یزید اصبحی تیری به سوی او انداخت که به شقیقه یا چشم او اصابت کرد.(۳) و به نقلی هانی بن شبیت حضرمی، جعفر(ع) را به شهادت رساند.(۴) در زیارت ناحیه به جعفر(ع) این چنین سلام داده شده است‌ : 📋《السَّلَامُ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) الصَّابِرِ نَفْسُهُ مُحْتَسِباً وَ النَّائِی عَنِ الْأَوْطَانِ مُغْتَرِباً الْمُسْتَسْلِمِ لِلْقِتَالِ الْمُسْتَقْدِمِ لِلنِّزَالِ الْمَکثُورِ بِالرِّجَالِ》 ♦️سلام بر جعفر بن امير المؤمنين(ع) هم او كه در راه خشنودى خدا با جان شكيبايى نمود و در بلاد غربت خود را آماده‌ى جنگ نمود و براى نبرد پيش رفت مردان جنگى زيادى بر او حمله‌ور شدند و او را كشتند.(۵) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را به خون نشانده دل دودمان آدم را غم تو موهبت کبریاست در دل من نمی دهم به سرور بهشت این غم را غبار ماتم تو آبرو بمن بخشید به عالمی ندهم این غبار ماتم را اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم هزار بار بمیرم نبینم آن دم را گدای دولت عشقم که فرق بسیار است گدای دولت عشق و گدای درهم را به نیم قطره ی اشک محبّتت ندهم اگر دهند به دستم تمام عالم را محبّت تو بود رشته ی نجات مرا رها نمی کنم این ریسمان محکم را 👤سازگار 📚منابع : ۱)إبصار العین سماوی، ص۶۹ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۷ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹ ۴)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۹ ۵)مصباح الزائر ابن طاووس، ص۲۸۰
َمَّا جَعْفَرٌ فَقُتِلَ یَوْمَ مُوتَهَ!》 ♦️آگاه باشید! سوگند به خدا! اگر حمزه و جعفر(ع) زنده وحاضر بودند، آن دو نفر (ابوبکر و عمر) به مقام خلافت كه رسيدند، نمى رسيدند، و اگر حمزه و جعفر بودند، شاهد و ناظر بودند، که آن دو نفر، جان سالمى از ميان بيرون نمى بردند و خود را به هلاكت مى انداختند. اما حمزه در نبرد احد کشته شده بود و جعفر در نبرد موته!(۹) 3⃣امام حسین(علیه السلام) : امام حسین(ع) در روز عاشورا در فرازی از خطبه خود، خطاب به سپاهِ دشمن می فرماید : 📋《أَیهَا النَّاسُ! اسْمَعُوا قَوْلِی..أَمَّا بَعْدُ فَانْسُبُونِی فَانْظُرُوا مَنْ أَنَا؟》 ♦️ای مردم به گفتارم گوش دهید. ای مردم! بگوئید من چه کسی هستم؟ سپس فرمود : 📋《أَ لَسْتُ ابْنَ بِنْتِ نَبِیکمْ وَ ابْنَ وَصِیهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ؟أَ وَ لَیسَ جَعْفَرٌ الطَّیارُ فِی الْجَنَّةِ بِجِنَاحَینِ عَمِّی؟》 ♦️آیا من فرزند دختر پيامبر خدا(ص) نيستم؟ آيا من فرزند وصي و پسرعموي پيامبر(ص) شما نيستم؟ آيا جعفر طيار که با دو بال در بهشت پرواز مي کند، عموی من نيست؟(۱۰) 4⃣حضرت زینب(سلام الله علیها) : در روز عاشورا، بعد از شهادت امام حسین(ع)، مرکب ایشان به سمت خیمه ها رفت، وقتی اهل خیام این حالت را دیدند، در این هنگام، حضرت زینب کبری(س) و در برخی نقلها حضرت اُم كلثوم(س) دست بر سر گذاشت، درحالی که با صدای بلند فریاد می زد و مى گفت : 📋《وامُحَمَّداه! واجَدّاه! و انبِيّاه! وا اَبَاالْقاسِماه! وا عَلِيّاه! وا جَعْفَراه! وا حَمْزَتاه! وا حَسَناه! هذا حُسَيْنٌ(ع) بِالْعَراء، صَريحٌ بِكَرْبَلا، مَحزُوزُ الرَّاْسِ مِنَ الْقَفاء، مَسْلوبُ الْعِمامَةِ وَالرِدَاءِ》 ♦️این حسین(ع) توست که عریان روی زمین افتاده و سر در بدن و عمامه و رداء به تن ندارد!(۱۱) 5⃣امام سجاد(علیه السلام) : امام سجاد(ع) در فرازی از خطبه که در مسجد شام ایراد فرمود، خطاب به مردم شام فرمود : 📋《أَيُّهَا النَّاسُ!.. فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّيقُ وَ مِنَّا الطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ》 ♦️اى مردم! خداوند ما را بر ديگران برترى داد به خاطر اينكه حضرت رسول اکرم(ص) از ماست. امام علی(ع) صديق از ماست. جعفر طيار از ماست. حمزه سیدالشهداء شير خدا و شير رسول خدا(ص) از ماست. و امام حسن(ع) و حسین(ع) دو فرزند بزرگوار رسول اكرم(ص) از ماست.(۱۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۱)کشف الغمة اربلی، ج۱، ص۵۹ ۲)الخصال شیخ صدوق، ص۱۸۱ ۳)تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸ ۴)امالی شیخ صدوق، ص۱۲۸ ۵)اسد الغابة ابن اثیر، ج۱، ص۲۸۷ ۶)بحار الانوار مجلسی، ج۲۱، ص۲۴ ۷)تاریخ طبری، ج۲، ص۳۲۱ ۸)بحار الانوار مجلسی، ج۲۱، ص۵۴ ۹)کتاب سلیم بن قیس، ج۱، ص۱۶۰ ۱۰)الارشاد شیخ مفید، ج‌۲، ص۹۸ ۱۱)مقتل الحسين(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۷ ۱۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۳۹
🔸🔶《اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یَا جَعفَرَ بْنَ أَبِی طَالِبٍ(ع)》🔶🔸 ✅حضرت ابوطالب(ع) با حضرت فاطمه بنت اسد، مادر بزرگوار امام علی(ع) نسبت عمو زادگی داشتند. هاشم جدّ مشترک هر دو بوده است. یعنی ابوطالب بن عبدالمطلب بن هاشم! فاطمه بنت اسد بن هاشم! پس در نتیجه فرزندان این دو بزرگوار از هر دو طرف (پدر و مادر) بنی هاشمی محسوب می شوند. تا جایی که مرحوم اربلی درباره امام علی(ع) می نویسد : 📋《أَوَّلُ هَاشِمِيٍّ وَلَدَهُ هَاشِمٌ مَرَّتَيْنِ》 ♦️امام علی(ع) نخستین هاشمى نسبى است كه از دو طرف به هاشم مى‏ رسد.(۱) ابوطالب(ع) دارای چهار پسر به ترتیب به نام‌های طالب، عقیل، جعفر و علی(ع) بود. ابن عباس می گوید : 📋《كَانَ بَيْنَ طَالِبٍ وَ عَقِيلٍ عَشْرُ سِنِينَ وَ بَيْنَ عَقِيلٍ وَ جَعْفَرٍ عَشْرُ سِنِينَ وَ بَيْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِيٍّ(ع) عَشْرُ سِنِينَ وَ كَانَ عَلِيٌّ(ع) أَصْغَرَهُمْ》 ♦️فاصله سنی هر کدام از پسران ابوطالب، ده سال بود که کوچکترین آنها امام علی(ع) بود.(۲) ابوطالب(ع) از آنجایی که عیال وار بوده و از وضعیت فقر و تنگدستی برخوردار بود، بدین جهت جعفر تحت سرپرستی عمویش عباس و امام علی(ع) تحت تربیت و پرورش حضرت رسول اکرم(ص) قرار گرفت و جعفر تا زمانی که اسلام آورد و مستغنی گردید، در خانه عمویش زندگی می‌کرد.(۳) اما عقیل نزد خود ابوطالب ماند و ابوطالب نیز او را بسیار دوست می داشت. روزی امیرالمؤمنین(ع)، به حضرت رسول اکرم(ص) عرضه داشت : 📋《یَا رَسُولَ اللهِ(ص)! إنَّکَ لَتُحِبُّ عَقِیلَاً؟》 ♦️ای رسول خدا(ص)! آیا شما عقیل را دوست دارید؟ حضرت(ع) فرمود: 📋《أَی وَاللهِ! إنِّی لَاُحِبُّهُ حُبَّینِ، حُبَّاً لَهُ وَ حُبَّاً لِحُبِّ أَبِی طَالِبِِ(ع) لَهُ》 ♦️آری! من عقیل را از دو جهت دوست دارم! یکی این که؛ عقیل را به خاطر خودش دوست دارم و یکی هم این که؛ عقیل محبوب پدرش ابوطالب(ع) بود و به خاطر اینکه ابوطالب(ع) عقیل را دوست داشت، دوستش دارم.(۴) جعفر را جزء چهار نفر اولی که به اسلام پیوسته است، نوشته اند. ابن اثیر می نویسد : جعفر دومین مردی بود که بلافاصله پس از برادرش علی(ع) به حضرت رسول اکرم(ص) ایمان آورد و مسلمان شد و ابوطالب هنگامی که دید فرزندش علی(ع) در کنار نبی اکرم(ص) نماز می‌گذارد، به جعفر گفت : در سمت چپ رسول اکرم(ص) نماز بگزار!(۵) جعفر در سال هفتم بعثت در پی آزار و اذیت و شکنجه مشرکان مکه، به همراه جمعی از مسلمانان به حبشه هجرت کرد و سرپرستی آنان را نیز بر عهده گرفت و با صحبتهایی که بین جعفر و بین نجاشی پادشاه نصرانی حبشه رد و بدل شد، او را قانع کرد که آنان در حبشه بمانند که سرانجام جعفر بعد از ده سال در سال هفتم هجری هنگام جنگ خیبر همراه دیگر مهاجران، به مدینه بازگشتند. حضرت رسول اکرم(ص) هنگام بازگشت از جنگ خیبر، هنگامی که شنید، جعفر از حبشه بازگشته است، بسیار خوشحال شد و فرمود : 📋《وَاللهِ مَا أَدْرِي بِأَيِّهِمَا أَنَا أَشَدُّ سُرُورَاً بِقُدُومِ جَعْفَرٍ أَمْ بِفَتْحِ خَیبَرِِ؟》 ♦️به خدا قسم! نمى‏ دانم به كدام يك بيشتر مسرور شوم! به بازگشت جعفر از حبشه يا به فتح خيبر به دست على(ع)؟(۶) پیامبر(ص) پس از بازگشت جعفر از حبشه به او نمازی آموخت که به نماز جعفر طیار مشهور شد. طبری می‌نویسد : سرانجام جعفر در سال هشتم هجری در جنگ موته یکی از فرماندهان لشكر اسلام بود که عازم جنگ شد. فرماندهی در این جنگ، به سه نفر به ترتيب زيد بن حارثه، جعفر بن ابى‏ طالب و عبد الله بن رواحه داده شد كه در صورت شهادت هر كدام، فرماندهى به ديگرى منتقل شود. پس از شهادت زید، جعفر پرچم را در دست گرفت و شروع به جنگ کرد ولی هنگامی که دید دشمن دورش را احاطه کرده، از اسبش پیاده شد و آن را پِی کرد. سپس جنگید تا دو دستش قطع گردید و شهید شد.(۷) جعفر اولین شهید از فرزندان ابوطالب(ع) بود. در تاریخ، بعد از شهادت جعفر، نام او توسط حضرت رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) در مواقع حساس و سرنوشت ساز، یاد شده است. 1⃣حضرت رسول اکرم(ص) : حضرت رسول اکرم(ص) بعد از شهادت جعفر فرمود : 📋《قُطِعَتْ يَدَاهُ قَبْلَ أَنْ يُسْتَشْهَدَ وَ قَدْ أَبْدَلَهُ اللَّهُ مِنْ يَدَيْهِ جَنَاحَيْنِ مِنْ زُمُرُّدٍ أَخْضَرَ فَهُوَ الْآنَ يَطِيرُ بِهِمَا فِي الْجَنَّةِ مَعَ الْمَلَائِكَةِ كَيْفَ يَشَاءُ》 ♦️پيش از آن كه جعفر به شهادت برسد، دو دست او قطع شد و خداوند به جاى آن دو دست دو بال از زمرد سبز به او عطا كرد که هم اكنون او با آن دو بال با ملائكه در حال پرواز است؛ به هر جا كه بخواهد مى‏ رود.(۸) 2⃣امام علی(علیه السلام) : امام علی(ع) هنگام خلافت خویش در خطبه ای فرمودند : 📋《أَمَا وَاللهِ لَوْ أَنَّ حَمْزَةَ وَجَعْفَراً کَانَا بِحَضْرَتِهِمَا مَا وَصَلاَ إِلَى مَا وَصَلاَ إِلَیْهِ، وَ لَو كانا شَاهِدَيهِما لاتَبَقا نَفسَيهِمَا! أَمَّا حَمْزَهُ فَقُتِلَ یَوْمَ أُحُدٍ وَ أ
🔷《السَّلَامُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع)》🔷 ✅عبدالله(ع) پسر دوم امام علی(ع) و فاطمه بنت حزام معروف به ام البنین(س) است که او را اولین شهید از میان برادرانش عنوان کرده‌اند. او را عبدالله اکبر و کنیه‌ اش را ابومحمد نوشته‌اند. عبدالله(ع) نیز مانند برادر بزرگش عباس(ع) مدتی را با پدر بزرگوارش ‌امام علی(ع) و برادرش امام حسن(ع) و مدت طولانی را با امام حسین(ع) زندگی کرد و رشادت، شجاعت، جوانمردی، وفاداری، صبر و مقاومت، پاک‌بازی و فداکاری و بصیرت در دین را آموخت و خود متخلق به آن صفات گردید. عبدالله(ع) از آغاز سفر از مدینه تا کربلا همراه برادر بزرگوارش امام حسین(ع) بود و همچون سه برادرش به رغم خواسته امام حسین(ع)، حاضر به ترک او نگردید و امان‌نامه عبیدالله بن زیاد را که به واسطه شمر آورده شده بود را نپذیرفت.(۱) بنابر نقل مورخان، عصر روز عاشورا، حضرت عباس(ع) برادران خود عبدالله(ع) و جعفر(ع) و عثمان(ع) را ترغیب کرد، تا قبل از او به میدان بروند و فرمود : 📋《بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي! تَقَدَّمُوا حَتَّى أَرَاكُمْ قَدْ نَصَحْتُمْ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ(ص)》 ♦️پدر و مادرم فدايتان باد! بپا خيزيد و به ميدان جهاد و دفاع از حق گام پسپاريد؛ به پيش برويد تا بنگرم كه چگونه در راه خدا و پيامبرش اخلاص مى‌ورزيد و در اين راه خيرخواهى مى‌كنيد.(۲) در این هنگام؛ 📋《فَتَقَدَّمَ عَبدُاللهِ(ع) فَقَاتَلَ قِتَالاً شَدِيدَاً》 ♦️عبدالله(ع) به میدان شتافت و جنگ نمایانی کرد.(۳) او این گونه رجز می‌خواند : 📋《اَنَا ابنُ ذِی النَّجدةِ وَ الاَفضَالِ سَیفُ رَسُول اللهِ ذُو النِّکالِ ذَاکَ عَلِی الخَیرِ ذُو الفِعالِ فِی کُّلِ قَومٍ ظاهِرُ الاَحوَالِ》 ♦️من پسر مرد دلاور و بخشنده‌ام. آن مرد امام علی(ع) نیکوکار است که شمشیر رسول اکرم(ص) بود و کیفر دهنده‌ای که آثار ترس و رعب از او، در هر جماعتی آشکار است.(۴) عبدالله(ع) پس از‌ نبردی‌ سخت و از پای درآوردن تنی چند‌ بالاخره‌ با هانی ‌بن‌ شبیب‌ حضرمی‌ به‌ مبارزه‌ پرداخت‌. تا اینکه؛ 📋《ضَرَبَ هَانِئُ بنُ شَبِيتِ الحَضرَمِي ضَربَتَينِ فَقَتَلَهُ》 ♦️بین هانی بن شبیب حضرمی و عبدالله(ع) دو ضربت‌ در میان‌ شان‌ رد و بدل‌ شد، و سرانجام هانی با ضربه‌ای که بر فرق عبدالله(ع) فرود آورد، و او را به شهادت رساند.(۵) اما در قول دیگری خولی بن یزید اصبحی به عبدالله(ع) نیزه زد و مردی از قبیله بنی‌ تمیم بن دارم او را به شهادت رساند.(۶) در زیارت ناحیه مقدسه به عبدالله(ع) چنین سلام داده شده است : 📋《السَّلامُ عَلَی عَبدِاللهِ بنِ اَمیرِ المُؤمِنینَ(ع) مُبلَی البَلاءِ وَ المُنادِی بِالوِلاءِ فی عَرصَةِ کَربَلاءَ المَضروبِ مُقبِلاً وَ مُدبِراً لَعَنَ اللهُ قاتِلَهُ هانِی بنَ ثَُبََیتٍ الحَضرَمِی》 ♦️سلام بر عبدالله بن امیرالمؤمنین علی (ع)، آزمایش کننده بلا و منادی ولایت آل رسول (ص) در میدان کربلا، آنکه از پس و پیش ضربه‌ها خورد و زخم‌ها دید. خداوند قاتل او هانی بن ثبیت حضرمی را لعنت کند.(۷) مدفن او در مقبره جمعی شهدای کربلا در حرم امام حسین(ع) است. {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : عمریست که ما دست به دامان حسینیم در مجلس روضه همه مهمان حسینیم چون عشق حسین بن علی راه نجات است پس تا به ابد مست و پریشان حسینیم بیمار فقط در طلب لطف طبیب است ما منتظر نسخه ی درمان حسینیم ما را نبود واهمه از آتش دوزخ وقتی همگی گوش به فرمان حسینیم فردوس برین خانه ی عشاق حسین است صدشکر که ما جزو محبان حسینیم دیوانه شدیم از نمک سفره ی ارباب آباد از آنیم که ویران حسینیم! 👤زعفرانیه 📚منابع : ۱)اللهوف ابن طاووس، ص۸۸ ۲)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ج۲، ص۶۸ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹ ۴)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۴ ۵)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۴۰۷ ۶)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۵۳ ۷)مصباح الزائر ابن طاووس، ص۲۸۰
🔸🔶《السَّلامُ عَلَيْكُمْ یَا اَبنَاءَ أمِیرِالمُؤمِنِینَ(ع) السَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ》🔶🔸 ✅حضرت فاطمه(س) قبل از شهادت در طی سفارشی به امام علی(ع) فرمود : 📋《یَا ابَالحَسَن(ع)! جَزاکَ اللهُ عَنِّی خَیّرَ الْجَزاءِ! اَوصیِکَ اَوَّلاً اَن تَتَزَوَّجَ بَعّدِی! فَاِنَّ الرَّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ》 ♦️ای ابالحسن(ع)! خداوند تو را پاداش نیکو دهد! اولین وصیت من به تو این است که از آنجایی که مردان از زنان بی نیاز نیستند، پس از من ازدواج کن.(۱) همانطور که قبلا گفته شد، روزی امیرالمؤمنین امام علی(ع) به برادرشان عقیل که آگاه به انساب عرب بود، فرمود : 📋《اُنظُر اِلَىَّ اِمرَأَةً قَد وَلَدَتهَا الفُحُولَةُ مِن العَرَبِ لِأَتَزَوَّجَهَا》 ♦️برای من زنی را انتخاب کن که او را به ازدواج خویش در بیاورم، تا اینکه برای من فرزندانی همچون شیرانی از نسل عرب به دنیا بیاورد. که عقیل، فاطمه کلابیّه را به امام علی(ع) معرفی کرد و گفت : 📋《تَزَوَّجْ اُمَّ البَنِینَ الْکَلابیَّةَ، فَإِنَّهُ لَیسَ فِی الْعَرَبِ أَشْجَعُ مِن آبَائِهَا》 ♦️با امّ البنین ازدواج کن که در عرب از اجداد او شجاع تر نیست.(۲) به نقل تاریخ؛ ابوبراء عامر بن مالك جدّ دوم فاطمه كلابيه در شجاعت در ميان قبايل عرب بی نظير بود، از اين رو او را بازي كننده با شمشيرها (مُلاعِبُ الاَسِنَّةِ) مي نامند.(۳) به این ترتیب، ام البنین(س) وارد منزل امام علی(ع) شد و ثمره این ازدواج چهار پسر به نامهای عباس(ع) و عبدالله(ع) جعفر(ع) و عثمان(ع) شد که هر چهار پسر در کربلا در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسیدند.(۴) سید بن طاووس می نویسد : در روز نهم محرم شمر به همراه امان نامه ای از طرف عبیدالله بن زیاد به سوی اردوگاه امام حسین(ع) به راه افتاد، تا پسران ام البنین(ع) را از سپاه امام حسین(ع) جدا کند که آنان قاطعانه امام نامه را نپذیرفتند و شمر را لعن نمودند. وقتی شمر به اردوگاه امام(ع) رسید، از آنجایی که ام البنین از قبیله بنى كلاب بود، و شمر نیز از این قبیله بود، بدین جهت، با صداى بلند فریاد زد : 📋《يَا بَنِي أُخْتِی! أنتُم آمِنونَ! فَلا تَقتُلوا أنفُسَكُم مَعَ أخيكُمُ الحُسَينِ(ع)! وَالزَموا طاعَةَ أميرِ المُؤمِنينَ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ》 ♦️ای خواهر زادگانم! شما در امانید! و خود را با برادرتان حسین(ع)، به کشتن ندهید و به طاعت امیرالمؤمنین یزید دربیایید.(۵) دینوری می نویسد : در روز عاشورا حضرت عباس(ع) برادرانش را فراخواند و با آنها سخن گفت و فرمود : 📋《تُقدِّمُوا! بِنَفسِی أَنتُم! فَحَامُوا عَن سَیّدِکُم حَتَّی تَمُوتُوا دُونَه فَتَقَدَّمُوا جَمِيعَاً! فَصَارُوا اَمَامَ الحُسَينِ(ع) يَقُونَهُ بِوُجُوهِهِم وَنُحُورِهِم》 ♦️پیش بیایید! فدایتان شوم! از مولایتان حسین(ع) حمایت کنید تا در این راه به همراه او شهادت برسید. سپس اينان از برابر امام حسين(ع) عبور كردند و سر و گردن را سپر بلای او قرار دادند و به شهادت رسیدند.(۶) وقتی بشیر خبر شهادت امام حسین(ع) و ورود اسرای کربلا را به مدینه رساند، با ام البنین(س) مواجه شد و خبر شهادت فرزندانش را به او داد. در این هنگام؛ ام‏ البنین با صبر و بصیرتى بى‏ نظیر گفت : 📋《یَا بَشِیرُ! اَخبِرنِى عَن اَبِى عَبدَاللهِ الحُسَینِ(ع)! اَولَادِى وَ مَن تَحتَ الخَضرَاءَ کُلُّهُم فِدَاءُ لِاَبِى عَبدِاللهِ الحُسَینِ(ع)》 ♦️اى بشیر! مرا از اباعبدالله الحسین(ع) باخبر ساز! فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان است فداى اباعبدالله(ع) باد.(۷) به این ترتیب، ام البنین شهادت چهار پسر رشید خود یعنی عباس(ع) و جعفر و عبدالله و عثمان را درک کرد و در سوگ آنها نشست. او براى پسران خود در بقیع صورت چهار قبر درست می کرد و برای آنان ندبه و گریه مى‏ نمود و ندبه‏ هاى جانسوزى سر می داد و زنان مدینه نیز دور او جمع مى‏ شدند و او این چنین ندبه می کرد : 📋《كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ، أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى، قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ》 ♦️مرا پسرانى بود، كه به آنان خوانده مى شوم، اما امروز براى من پسرانى نيست. چهار پسر مانند كركسان بلندي ها كه با بريده شدن رگ حيات يكى پس از ديگرى به مرگ پيوستند.(۸) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : اين زن که چهار گل به دامن دارد دل از غمش احساس شکستن دارد عباس اگر ماه بني هاشم شد نور از رخ تابان همين زن دارد 👤حنیفی 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۲ ۲)عمدة الطالب ابن عنبه، ص۳۵۷ ۳)تنقیح المقال مامقانی، ج۲، ص۱۲۸ ۴)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۸۲ ۵)اللهوف ابن طاووس، ص۸۸ ۶)اخبار الطوال دینوری، ص۲۵۷ ۷)معالی السبطين مازندرانی، ج٢، ص٢٠٣ ۸)سفینة البحار محدث قمی، ج۳، ص
. با موضوع شهادت حضرت ام البنین علیهاالسلام شعر 26 السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ای التیام زخم دل ِ بی قرارها درمان اشک دیده ی چشم انتظارها از کودکی به آمدنت دل سپرده ایم افسوس! از حضور تو فیضی نبرده ایم جمعه به جمعه در طلبت ندبه خوانده ایم اما هنوز بر سر راه تو مانده ایم آقا ببین که منتظرت دل شکسته است از غصه ی ندیدن روی تو خسته است آقا نه این که منتظرت ناامید شد اما ببین تمامی مویش سپید شد قبل از رسیدن ِ خبر مرگ ِ نوکرت دیگر به او بده خبر درک ِ محضرت ای باغبان که منتقم یاس احمدی ایّام فاطمیّه گذشت و نیامدی امسال هم بدون تو بگذشت روضه ها در جمع ما نیامدی ای صاحب ِ عزا آقا هنوز چشم‌ تو دریاست در بقیع گویا هنوز بزم تو برپاست در بقیع بر روی خاک، همدم آهی حزین شدی دردآشنای روضه ی امّ البنین شدی گویی هنوز ناله ی او می رسد به گوش بین ِگریز مقتل او می روی ز هوش در پیش چار نقش ِمزار است محتضر باریده است پای غمش چشم ِ رهگذر از بس که روضه را به لب آب برده است حتماً به دلخوشی، دگر آبی نخورده است گاهی کشیده با سر ِ انگشت خود علم در پای آن کشیده دو دستی که شد قلم دل را که برده علقمه با حال ِ نیمه جان با صورتش به روی زمین خورده ناگهان وقتی که صورتش به روی خاک می رسد نوبت به روضه ی تن صد چاک می رسد با پای دل به گوشه ی گودال می رود در زیر بار ِ لطمه اش از حال می رود خنجر رسید و حنجر شاهی بریده شد ام البنین میان عزایش شهیده شد @emame3vom ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. ⚜تقدیم به مادر علمدار کربلا حضرت ام البنین س: جایِ زهرا نیامدی اصلا بیش از اینها شما ادب داری در مقام شما همین بس که مادر حضرت علمداری کودکانِ یتیمِ حیدر را بعد زهرا تو مادری کردی بویِ نانِ تنورِ زهرا را آمدی و به خانه آوردی مادری کرده ای برای حسین بانگاهِ سراسر احساست علقمه بود و مادری کرده فاطمه هم برای عباست داغ فرزند دیده ای اما خَم به اَبروی خود نیاوردی از غم روضه های اکبر بود گریه ای هم اگر که می کردی داده یک عمر بعد کرب و بلا گریه های رباب آزارت تشنه بوده به روی دست پدر کرده این ماجرا گرفتارت بر لبت زمزمه است،عباسم مرد جنگ و خطر، نبودی تو؟ لحظه ی غارت زر و خلخال پیش زینب مگر نبودی تو؟ پهلوانم،کنار آب فرات کرده ای رو سپید مادر را چشم خود داده ای ولی دشمن تا تو بودی ندید معجر را حال بعد از غروب عاشورا سهمت از کربلا چنین باشد آنکه ام البنین می خواندند بعد از این ام بی بنین باشد @emame3vom .