eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
388 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
دود وصدای آتش ازآن در رسیده است بابابیاکه ناله‌ ی مادر رسیده است صبر علی ببین ، که چه آمدبه خانه اش مامورصبر بود وستمگر رسیده است درکوچه هاارازل و اوباش آمدند دشمن برای کشتن مادر رسیده است در را شکست مردک ولشگر به خانه رفت ازخانه وای وای پیمبر رسیده است طوری زدند فاطمه شدنقش بر زمین ملعون نزن که ناله‌ ی حیدر رسیده است حیدربه کوچه رفت وهمه غرق درفرار آوای یاعلی مدد از در رسیده است دامن کشان بسوی علی رفته فاطمه از بس غلاف تیغ مکرر رسیده است آمدبه گوش، گریه‌ ی در آهه میخ در زینب به گریه گوشه آن در رسیده است دربین کوچه فاطمه سر بر ولی دهد این ارث مادرانه به نوکررسیده است غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
پیش از غروب عمرتوبانو خزان شد مابین بستری وتنت نیمه جان شده از روز حادثه توچرا بی تکلمی نا محرمم مگر لب توبی زبان شده اذن دخول توملک الموت میکند بانوبگومگر اجلت ناگهان شده من گرد بسترت همه شب دور می زنم حرفی بزن بگوکه غم توعیان شده گویابه خواب امشب تو محسن آمده خنده به لب شدی ز لب مهربان شده تسبیح وهم ستاره و سجاده شاهداست بر ناله ی شبانه و درد نهان شده دستی که زانوی غم زهرا به برگرفت غمخوار آه وناله ی این کودکان شده زهراببین که قلب حسن تیر می کشید غمدیده از کبودی قد کمان شده زهراشکسته قلب علی درهوای تو درماتم وعزای تو اومیزبان شده بانو به زیرپای توچادر فتاده بود از بس که خم شدی کمرت ناتوان شده زینب کناربسترتوسفره کرده پهن خوشمزه تر برای تو این پخت نان شده گویاردیف دنده ی تان نامنظم است ای وای من شکسته سراستخوان شده این درد پهلویت پس از آن ضربه ی دَرَست احوال مرگ بررخ ماهت عیان شده از چشم پر ستاره ی تو خون چکیده است گریم برای قطره ی اشک روان شده مهمان شدم شبی که بپرسم حال تورا دیدم بهارعمرتوبانو خزان شده غلامی- (مجنون کرمانشاهی)_
اشعارناب  حماسه نه دی_ ترکیب بند  سیدعلی ای پسر ذوالفقار  سیدعلی  رهبرپرافتخار  ظلمت فتنه نشودآشکار سیدعلی ای مه شب‌های تار در نه دی  شعارملت شده سیدعلی نام توشدماندگار همدلی و وحدت ما راببین سیدعلی ای در زمستان بهار مسیرحق علیه باطل تویی سیدعلی ای رهبرماندگار چهره‌ ی فتنه گرشده برملا سیدعلی ای لطف پروردگار  وجهه‌ی دین هرمنافق صفت سیدعلی توکردیش آشکار ریشه نهروان اگر زنده شد لیک شده ظلمت شبهای تار حرف دل  حسینیان زمان سیدعلی پایان رسد انتظار مطیع امر تو همه بوده ایم سیدعلی برتومنم جان نثار  بصیرت و غیرت انقلابی گفت تویی توعزت این دیار پیروجوان حرف دل مرد وزن بوده فقط برلب شان این  شعار   ماهمه سربازخمینی هستیم پای ولایت  همگی نشستیم   خامنه ای ای علی عصر ما خامنه ای ای پسر مرتضا نائب اصلح به امام زمان (عج) خامنه ای ای جانشین خدا اطاعتت  به ما  دگر واجب است خامنه ای ای بهترین مقتدا فصل الخطاب ما سخنهای توست خامنه ای ای گفته ات رهنما غمی به دل نیست تویی رهبرم چونکه تویی  هادی این راه ما به صلح و سازش نرسدکارما خامنه ای ای وارث کربلا زاده ای ازشیر جمل بوده ای خامنه ای ای نوه مجتبی نقشه عمروعاص و اولاد او کرده ای بابصیرتت  برملا تاکه سخنرانی توشدشروع ریخته ای بهم همه فتنه ها حکم شما حکم علی وزهراست حکم توحکم نبی مصطفی ماهمگی یار تو ای  رهبریم تابرسد ولی وصاحب ما   حکم ولی حکم خدای جلیست رهبرما حضرت سیدعلیست   غلامی_(مجنون کرمانشاهی) ۸۸  
❣﷽❣ اُم ابیهای پیمبر برزمین خورد دردانه عرش مطهربرزمین خورد گوینده ی الله اکبر برزمین خورد بین درودیوار کوثر برزمین خورد بانواسیر ی، بین آن دیوار ودر شد شاه کرم زهراًست من براو گدا یم من مستحق باغهای هل أتایم زهرا کریم است و گدایی بی‌نوایم بر چادرزهرا، دخیله انبیایم بانویی محشر به زهرا مفتخر شد درپشت در،یاری نمودی مرتضی را هفتادمردک میزند اینجاشما را یعنی صدایت آبرو داده دعا را بنگرعلی زهرای خود،درشعله ها را چشمان زینب درمیان کوچه تر شد تو مادر آبی و باران راتو دادی برسایل دلخسته ات نان راتودادی تنها نه قرص نان که ایمان را تو دادی تنهابزرگی بزرگان را تو دادی نام توبانوبهرشیعه مفتخر شد تنهاشمیم عطرجانها نام زهراست ما اهل پایینیم بالا نام زهراست ما «نزّل القرآن فیها» نام زهراست گل را نمی فهمیم حورا نام زهراست چون زندگی شیعه با نام توسرشد دربین آتش آن درو دیوار میسوخت زهرای هجده ساله درانزار میسوخت خانه میان شعله ی غمبار میسوخت تنها پی بیداری انصارمیسوخت دیدی شکسته ازلگد درپای در شد دین در خطر باشد سپر ، افتاد حیدر درکوچه ها رو به خطر ، افتاد حیدر چشمش به سینه ،میخ در ، افتاد حیدر برناله و چشمان تر ، افتاد حیدر مشت ولگدها راهی دستان وسرشد آن کشتی طوفان‌ زده آمدبه ساحل با خطبه ی زهراشده اسلام کامل برخطبه روز غدیر خم مکمل شکل دگر در بین کوفه گشت نازل زینب میان کوفه شاهدبهره سرشد هر قفل بسته با خلافت وا نگردد غصب خلافت تاابد، والا نگردد خسته شدید از دین ولی زهرا نگردد حیدرکه تنهانیست چون، تنها نگردد زهرابرای لشکری، مردخطر شد راه شلمچه درمسیر شاهراهست داعش اسیر یک سلیمان سپاه است بر امر ت، ای سیدعلی تنها نگاه است ماراوجوده رهبری پشت و پناه است بایک اشاره دشمن دین دربه در شد دین خدا از راه زهرا بایدآموخت از صبروتنهایی مولا بایدآموخت ازفاطمیه نینوارا بایدآموخت ایثار را از شاه دلها بایدآموخت روز علی بی فاطمه گویابه سر شد تسبیح عمر من بدون دانه گردید شدآب شمع دل، که بی پروانه گردید بازوی من افتاد وقت شانه گردید با رفتن تو خانه‌ام ویرانه گردید ازبعدتو چشمان حیدر دیده تر، شد از چشم‌های بی سو امشب خار ‌گیرم من انتقامت را از این مسمار ‌گیرم حالا منم که دست بر دیوار گیرم ازچشم خود تا زنده‌ام من، کار ‌گیرم حالم فقط با گریه برتوخوب تر شد طفلان زداغ تو دو صدها بار مردند اینان به دیداره در و دیوار مردند طفلان به جایی‌شان بگیرد خار ‌مردند زهرا نباشی کودکان انگار مردند عمر علی بی فاطمه ، ای وای سر شد گرید برای، تو حسن، در را که بیند زینب بنالد خاک مادر را که بیند مادر به لب گوید برادر را که بیند بوسه زند رگ های حنجر را که بیند او "عصرعاشو را ز حنجرباخبر شد بانوالهی هیچ کس گریان نگردد همچون حسین تشنه ات عطشان نگردد دربین صحرا لحظه ای ،عریان نگردد پامال زیرمرکب اسبان نگردد اینگونه کار دلبره زینب به سر شد راهی به خیمه ذوالجناح وکو سوارش سر بر زمین می‌کوبد و رفته قرارش یار همه‌بود ونباشد هیچ یارش افتاده درگودالی و مادر کنارش خواهر برایش مثل مادر خون جگر شد غلامی (مجنون کرمانشاهی) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
بسم الله الرحمن الرحیم تابوت تومیرفتی شبی ازدره خانه میبردعلی، پیکر زهرا،سر شانه یک گوشه حسین وحسن وزینب وکلثوم باگریه نگاهش شده معطوف به شانه تاشست تن فاطمه را ، حیدرکرار آن تیر غمش سمت علی کرد کمانه دیدم که عقیقی به گدا داد ٬ به مسجد حیدربه تویاقوت کبود، داد زمانه این قوم حسادت به تو وفاطمه کردند این معرکه ها بود درآن کوچه بهانه بانوی علی، نیمه شب از دست علی رفت ازداغ تو زینب بگرفته است بهانه 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________
بسم الله الرحمن الرحیم با اشک دیده ، پیکرت زهرابشویم درخانه ی بی تو، تورا دریابشویم بانوتو رفتی خنده بر لب جا ندارد با اشک دیده ها پیکرت اینجابشویم شهر مدینه جای ماندن نیست دیگر من پیکرت راگوشه ای تنهابشویم ازهرنفس، خون آیدازآن سینه ی تو بانو تورا من باغمی پیدابشویم حق ولایت خواستی گیری زنامرد خونابه ی جسم تواز دعوا بشویم بانو سلام مرتضایت بی جواب است این درد غربت ، باتوای زهرابشویم شد آرزو یم بعدتوزنده نمانم جسم تورادربین این غمهابشویم 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________
بسم الله الرحمن الرحیم درکوچه بر رخساره مادر،مشت میخورد پیش علی یاس پیمبر ،مشت میخورد سیلی وضرب تازیان ، درکوچه هابود بهردفاع اوپشت آن در ،مشت میخورد یک لشکری آمدبگیرد جان زهرا زهرامیان کل لشکر،مشت میخورد اوباره شیشه دارداماهمچوشیراست آن ماده شیر حی داور ،مشت میخورد یک سومغیره بود وآن سو بودقنفذ زهرادرآتش پهلوی در مشت میخورد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________
بسم الله الرحمن الرحیم آشوب بدی در دلم انداخت مغیره باقنفذملعون به سویم تاخت مغیره یک لشکروحشی هم جمع اند به کوچه در خاطر من ، خاطرغم ساخت مغیره بگرفت کمربندعلی ، فاطمه ی او باضربت پابر تن اوتاخت مغیره شد جنگ میان عمر وفاطمه، ای وای باصرب لگد بهره تو پرداخت مغیره از لعل لبت ، خون وسط کوچه چکیده کاینگونه زد آتش دل و بگداخت مغیره در بین همه مدعیان ، فاطمه تنهاست جان داد برای تو و نشناخت مغیره باضرب غلافی به زد قنفذملعون تا پرچم آشوب برافراخت مغیره برگردن حیدر وسط کوچه طناب است روبه صفتی بودکه بنواخت مغیره دوری و جدایی زتو سخت است عزیزم جان دادی و صد حیف چنین ، باخت مغیره غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها‌ رفتنت فاطمه جان پشتِ مرا می‌شکند گریه ی زینب تو، قلبِ خدا می‌شکند چقدر آب شدی ، گریه ی توکشت مرا بغضِ چشمان تواین،حال و هوا می‌شکند گل بشکسته‌ از این،غصه کمی راه برو که قد و قامتِ تو زیرِ بلا می‌شکند ترسم ای بانو،مرا تنها کنی دربین شهر حیف یک روز کسی دستِ تو را می‌شکند من سیه پوشِ توو شهر به همدردی من حرمتِ شیر خدا را همه جا می‌شکند کودکانت همه در خانه چرا می‌لرزند که درِ خانه به یک ضربه‌ی پا می‌شکند می‌دوی پشتِ علی تانرود سمت کسی ضربه‌ای می‌رسد و آینه را می‌شکند پی حیدر وسط کوچهِ زمین افتادی بین در سینه جدا ، دست جدا می‌شکند 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم شهادت حضرت زهراعلیها السلام میان آتشم و آتشی به جان اُفتاد به روی مغنه آتش چه،بی امان اُفتاد تمام چادرزهرامیان آتش بود نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد علی به سینه‌ی خود چنگ می زنم از آه که شعله بر پر و بالِم چه بی امان اُفتاد کشیده‌ام به سرِ م آتش و درآن سوزم بیا که فاطمه ازتاب واز توان اُفتاد بیا که فاطمه از زخمِ شعله می‌پیچد بیاکه فاطمه از پا نفس زنان اُفتاد بیاده دخترکی که پس از پدر کارش به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد مرامیانه ی درمیزند کسی، با پا که باره شیشه ی زهرا،به ناگهان اُفتاد گرفت پهلویِ خود را میانِ در زهرا نگاه دخترکی برقد کمان اُفتاد دوید بر سرِ دامان نشست گفت مادر مغیره آمدوزینب به نیمه‌جان اُفتاد میان کوچه به رویم نشسته جای مشت به هر دو گونه‌ی زهرا ببین نشان اُفتاد میان کوچه پِیِ خود دوان دوانش بُرد که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد   میان کوچه ی تنگی،نفس نفس می زد به دست وپای شکسته کشان کشان اُفتاد   رسیده ناله ی زهرا، بیابیا حیدر به گوشه ای وسط کوچه قدکمان اُفتاد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم ‌الله الرحمن الرحیم غلامی_مجنون کرمانشاهی ▶️ برای مادر خود، صاحب الزمان گرید دراین عزای غم آلود،چه بی امان گرید عزانموده برایش، کسی که منتظر است... به فاطمیه دلم، سوی آسمان گرید هم آبرو و هم ایمان و هم ولازهراست که اشگ دیده براین بیت و آستان گرید نبسته دل به کسی غیر تو دلم بانو که دل سپردنِ در این جهان عیان گرید ببین که نوکری خانه ی تو سلطانی است دراین عزا ی، توخیرالنسا جهان گرید تمام صحبت دیروز من، بنام توست حکایتی شده ای بر تو، داستان گرید برای مادرپهلوشکسته ، می نالم دلم برای توبانو زعمق جان گرید از آتشی که فراگیر شدبرآن دیوار اگرکسی که شنید بی امان گرید میان آن درو دیوار مادری سوزد دودیده ی علی برقامتی کمان گرید علی ببین که چرا چهره اش کبود و شده؟! ز دود و شعله به چادر، دراین میان گرید میان کوچه زند قنفذومغیره به او رسیده و همه ی روضه زان میان گرید نگفته ام مگر ازآن حسین و دندانش برلبان حسین چوب خیزران گرید ⏹ -شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم به سراشیبی گودال تو، خواهر آمد ازحرم ناله زنان سوی برادر آمد چه کندعمه سادات، جدایی سخت است این همه راه بیاید، تو نیایی سخت است یوسفم بودی و از آمدنت بی خبرم ساعتی هست که از پیرهنت بی خبرم آمدم برسره گودال، تودیدم رفتم با تن خسته و این قد خمیدم رفتم پی غارت همه جا دور و برت ریخته اند شمروخولی وسنان، روی سرت ریخته اند چقدر مردم این شهر به توبدکردند شمروخولی وسنان،راه مرا سدکردند ای برادربخدا مردم این شهربدند تونبودی ومرا،ضربه ی شلاق زدند پیش چشم توبر روی سرم سنگ زدند به خداوند روی بال و پرم سنگ زدند چادرم رامکشید،چونکه برا مردم معجرم روی سرم بود،که سیلی خوردم وای من شام کجا زینب بی یار كجا؟ وای من بام کجا کوچه و بازار کجا؟ گرمرا زجردهند بازحسین مال توام تو روی نیزه ای و،وای به دنبال توام گر زمانی به سوی کوفه ی ویران رفتم بی تو ای نیزه نشین میان زندان رفتم یاد دارم که حسین بس کس و عطشان شده ای درسراشیبی گودال تو عریان شده ای درسراشیبی گودال ،سرت گشت جدا زیرخنجرمیزنی، یوسف زینب ، دست وپا ناسزا بود حسین جان که بارت شده است در کنارت پسری بودکه غارت شده است او کجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟ او کجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟ وسط شام سری بر سر نی جا می کرد خواهرت گریه کنان برتو تماشا می کرد 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی) ________________
بسم الله الرحمن الرحیم به سراشیبی گودال تو، خواهر آمد ازحرم ناله زنان سوی برادر آمد چه کندعمه سادات، جدایی سخت است این همه راه بیاید، تو نیایی سخت است یوسفم بودی و از آمدنت بی خبرم ساعتی هست که از پیرهنت بی خبرم آمدم برسره گودال، تودیدم رفتم با تن خسته و این قد خمیدم رفتم پی غارت همه جا دور و برت ریخته اند شمروخولی وسنان، روی سرت ریخته اند چقدر مردم این شهر به توبدکردند شمروخولی وسنان،راه مرا سدکردند ای برادربخدا مردم این شهربدند تونبودی ومرا،ضربه ی شلاق زدند پیش چشم توبر روی سرم سنگ زدند به خداوند روی بال و پرم سنگ زدند چادرم رامکشید،چونکه برا مردم معجرم روی سرم بود،که سیلی خوردم وای من شام کجا زینب بی یار كجا؟ وای من بام کجا کوچه و بازار کجا؟ گرمرا زجردهند بازحسین مال توام تو روی نیزه ای و،وای به دنبال توام گر زمانی به سوی کوفه ی ویران رفتم بی تو ای نیزه نشین میان زندان رفتم یاد دارم که حسین بس کس و عطشان شده ای درسراشیبی گودال تو عریان شده ای درسراشیبی گودال ،سرت گشت جدا زیرخنجرمیزنی، یوسف زینب ، دست وپا ناسزا بود حسین جان که بارت شده است در کنارت پسری بودکه غارت شده است او کجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟ او کجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟ وسط شام سری بر سر نی جا می کرد خواهرت گریه کنان برتو تماشا می کرد 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی) ________________
بسم ‌الله الرحمن الرحیم غلامی_مجنون کرمانشاهی ▶️ برای مادر خود، صاحب الزمان گرید دراین عزای غم آلود،چه بی امان گرید عزانموده برایش، کسی که منتظر است... به فاطمیه دلم، سوی آسمان گرید هم آبرو و هم ایمان و هم ولازهراست که اشگ دیده براین بیت و آستان گرید نبسته دل به کسی غیر تو دلم بانو که دل سپردنِ در این جهان عیان گرید ببین که نوکری خانه ی تو سلطانی است دراین عزا ی، توخیرالنسا جهان گرید تمام صحبت دیروز من، بنام توست حکایتی شده ای بر تو، داستان گرید برای مادرپهلوشکسته ، می نالم دلم برای توبانو زعمق جان گرید از آتشی که فراگیر شدبرآن دیوار اگرکسی که شنید بی امان گرید میان آن درو دیوار مادری سوزد دودیده ی علی برقامتی کمان گرید علی ببین که چرا چهره اش کبود و شده؟! ز دود و شعله به چادر، دراین میان گرید میان کوچه زند قنفذومغیره به او رسیده و همه ی روضه زان میان گرید نگفته ام مگر ازآن حسین و دندانش برلبان حسین چوب خیزران گرید ⏹ -شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹
  بسم الله الرحمن الرحیم های مام_رضایی یا رضا  امشب بیارخصت بده برگدای بی نوا  فرصت  بده   پر زنان همچون کبوتر درحرم پرگشایم گرده سلطان کرم سرخوشم  دعوت شدم با زائران   پر زدم يك گوشه ای با عاشقان سرخوشم آقا صدایم کرده ای سائل صحن وسرايم كرده اي كي شود آقا رسم پا بوس تو تاشوم يك زائر مخصوص تو قبله گاه من تویی درهر جهت پرزنددل تا به سوی مزجعت طفل بودم مادر م باعشق تو رونوشتم داده هرشب مشق تو دعوتم دربزم مهمانی تو زنده شد در صحن نورانی تو صد گره در کارم افتاده رضا بانگاهی کن تو دردم را دوا درد مندت  هستم  آقا ده  دوا دستگیری کن بده مارا شفا بین این صحن وسرایت یارضا  اشک میریزم برایت یارضا این دل پر درد شد همپای تو در زمستان حس کنم گرمای تو کرده ام عکس تورا درسینه  قاب با نگاهت برف این دل گشته آب   دست خود رامن  به دستت میدهم صورتم بر سنگ فرشت مینهم صحن وایوان   تو راطی می کنم من جدایی ازحرم کی می کنم میرسی  آقا به دادماشبی دعوت مامیکنی آقاشبی گرچه بی صبرم به دادم میرسی در شب قبرم به دادم میرسی حضرت موسی الرضا عشق من است عشق  اوهمواره سرمشق من است من گدایی درسرایت میکنم هستی خودرافدایت میکنم  یارضا بردرگهت بد بوده ام لیک در روز جزا آسوده ام من گدایم بهرمن کاری بکن سائل   بیچاره  را  یاری  بکن رزق وروزي محرم رابده اين گدارا دست این مردم مده   غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
پیش از غروب عمرتوبانو خزان شده مابین بستری وتنت نیمه جان شده از روز حادثه توچرا بی تکلمی نا محرمم مگر لب توبی زبان شده اذن دخول توملک الموت میکند بانوبگومگر اجلت ناگهان شده من گرد بسترت همه شب دور می زنم حرفی بزن بگوکه غم توعیان شده گویابه خواب امشب تو محسن آمده خنده به لب شدی ز لب مهربان شده تسبیح وهم ستاره و سجاده شاهداست بر ناله ی شبانه و درد نهان شده دستی که زانوی غم زهرا به برگرفت غمخوار آه وناله ی این کودکان شده زهراببین که قلب حسن تیر می کشید غمدیده از کبودی قد کمان شده زهراشکسته قلب علی درهوای تو درماتم وعزای تو اومیزبان شده بانو به زیرپای توچادر فتاده بود از بس که خم شدی کمرت ناتوان شده زینب کناربسترتوسفره کرده پهن خوشمزه تر برای تو این پخت نان شده گویاردیف دنده ی تان نامنظم است ای وای من شکسته سراستخوان شده این درد پهلویت پس از آن ضربه ی دَرَست احوال مرگ بررخ ماهت عیان شده از چشم پر ستاره ی تو خون چکیده است گریم برای قطره ی اشک روان شده مهمان شدم شبی که بپرسم حال تورا دیدم بهارعمرتوبانو خزان شده غلامی(مجنون کرمانشاهی)
1.01M
مداحی به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیه بین الصلواتین نماز جمعه شهرستان فاروج احمد اسدی روحانی مستقر در شهر تیتکانلو بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_زهرا بی توزهرا جان، علی چون مرده ای تبخیر شد.. در کنار قبر تو با غصّه ها تسخیر شد پوستت بر استخوان چسبیده بود در وقتِ غسل وای شرمنده فقط، روی لبم تکبیر شد... وقت غسلت دستِ من تا خورد بر بازوی تو، ذهن وفکرم ،با غلافِ بی ادب درگیر شد.. شستشو دادم من آن خون سرِ پهلوی تو ازفراقت قامتم در هم شکست و پیر شد یک به یک کَندم ز روی سینه ،خون ولخته را رفتی وحیدر دگر از زندگی اش سیر شد یاد داری نیمه شب جسمت درون خاک شد حیدرت رنجیده خاطر بهر این تصویر شد وقت غسل تو مگر خونابه ها کم‌می شدند؟ نیمه ی شب آمدو تشییعِ جسمت دیر شد در کفن پیچیدمت زهرا و رفتی توز دست درفراقت مردم وغمهای من تکثیر شد 🔸شاعر: غلامی اسدی
بسم الله الرحمن الرحیم 🏴شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) 🏴 ✍شاعر: آرمین غلامی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ زنت به کوچه علی، ناگهان زمین خورده به پیش چشم تو او، بی امان زمین خورده کسی ندیده زهر سوبه روی زن بزنند شکسته همسر قامت کمان زمین خورده ندیده باره کسی شیشه باشد وافتد به کوچه در گذر این و آن زمین خورده دعابکن که نپیچد به پای او چادر به مثل پیرزنی قد کمان زمین خورده میان کوچه هلش داده اند،تا افتاد ببین مقابل نامحرمان زمین خورده ببین که آبروی مادری به کوچه رفت به پیش هر نظر کودکان زمین خورده علی به بازوی خیبرشکن درآن کوچه اسیر گشته ولی بی امان زمین خورده مغیره قنفذ و خالد بلند خندیدند که شیردرقفس است وچنان زمین خورده زپشت سربگرفت است شال او زهرا که با کشیدن این ریسمان زمین خورده چه کرد اسب حسین درمیان آن گودال کشید سیحه ودید آسمان زمین خورده رسید تیزی آن نیزه ها به پهلویش رمق نمانده و،باهر تکان زمین خورده شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی) ✅ سروده-یکشنبه14-آذر1400-کرمانشاه
بسم الله الرحمن الرحیم یک شب برای خاطره ما فاطمه بمان چشم و چراغ من، توبیا،فاطمه بمان نبضت چه کُند می زند!ای همسرعلی جدی نگیر بغض مرا، فاطمه بمان پیش علی، سفارش تابوت را نده! کوری چشم عایشه ها فاطمه بمان دست علی مده ، توزکافور وسدر خود عطرخوش بهشت خدا فاطمه بمان بانو دو تا مکن تودگرحرف حیدرت من قول داده ام بخدا فاطمه بمان بشکسته شد غرور علی با رفتن تو درکوچه گفته ام همه جا فاطمه بمان زخم تو کاردست علی میدهدمرو بانوتویی طبیب و دوا فاطمه بمان مویت اگر چه سوخت، زهرامیان در افتاده ای به گریه چرا؟ فاطمه بمان درکوچه ها جواب سلامم نمی دهند با غربتم کنار بیا فاطمه بمان سوزم برای تو، که صدایم گرفته است ای روضه خوان خانه ی ما فاطمه بمان 🔸شاعر: غلامی_مجنون کرمانشاهی __________________
روی جسمَت بین کوچه تازیان افتاده بود فاطمه درزیر پای ناکسان افتاده بود ،باسر چکمه به روی سینه اش می زد کسی زیرپا ها مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لَگَد های عمر تعویض کرد مادری که بین کوچه از توان افتاده بود آنقدرقنفذ به زهرا زد که بازویش شکست ردضرب آن غلاف براستخوان افتاده بود ازسرم امامه را اینان به غارت برده اند جامه ی شاهی به دست این و آن افتاده بود بردره خانه مغیره آمده و از بخت بد بهرگشتن برسرت باتازیان افتاده بود دست من راباطنابی بست ملعونه عمر بین مردان همسر من بی نشان افتاده بود در نگاه تار من زهرای هجده ساله سوخت قرعه ی آتش به نام توعیان افتاده بود بین آتش کشتن تو، کار آسانی نبود وای من،این کار، دست کاردان افتاده بود آتش دیوار ودر جسمت به خون آغشته کرد روی در، آیات ناب آسمان افتاده بود 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) __
ای پرشکسته ، ناله تواز درده سرمکن زهرامراشکسته و بی بال و پر مکن بارفتنت مراتومکن گوشه ای اسیر جانم بمان وعمرخودت مختصرمکن بانوی من ،بخاطر من زخم خورده ای تنهاشدم مرا توبدون سپر مکن افتادی وچنین – نفست بند آمده افتاده ای زپا ومرا محتضر مکن هیزم به دست ها همگی جمع بوده اند ناله ز دودِ آتش و دیوار و در مکن دارد زبانه میزندآتش بسوی تو بنما درنگ، بانومرا بی پسر مکن شهری که چشم دیدن ما را نداشتند خود را زهم محلی بد، خونجگر مکن حالت خراب میشود، هرلحظه فاطمه ناله ز دردهای من و ، درده سر مکن 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) __
❣﷽❣ حرفی توباحیدر بزن ، تاکه نمردم بنگر غم چشم حسن، تا که نمردم بیچاره گشته حیدرت ،بارفتن تو بامن بگو از پیرُهَن ، تاکه نمردم تنها شدن ازبی کسی،داغِ کمی نیست زهرابمان دراین وطن ، تاکه نمردم اَنداختی ازپا علی را باسکوتت یاسین بخوان، قرآنِ من ، تاکه نمردم این چاهِ همدرد، منه تنهای تنهاست لَب واکُن اِی آرامِ من ، تاکه نمردم من حیدرم، ازروضۀ گودال برگو زهرا بخوان از بی کفن ، تاکه نمردم از ِ چادرخاکی شده درکوچه ها گو... حرفی بزن بابُوالحسن ، تاکه نمردم 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ___________
  ┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅ یا رضا  امشب بیارخصت بده برگدای بی نوا  فرصت  بده   پر زنان همچون کبوتر درحرم پرگشایم گرده سلطان کرم سرخوشم  دعوت شدم با زائران   پر زدم يك گوشه ای با عاشقان سرخوشم آقا صدایم کرده ای سائل صحن وسرايم كرده اي كي شود آقا رسم پا بوس تو تاشوم يك زائر مخصوص تو قبله گاه من تویی درهر جهت پرزنددل تا به سوی مزجعت طفل بودم مادر م باعشق تو رونوشتم داده هرشب مشق تو دعوتم دربزم مهمانی تو زنده شد در صحن نورانی تو صد گره در کارم افتاده رضا بانگاهی کن تو دردم را دوا درد مندت  هستم  آقا ده  دوا دستگیری کن بده مارا شفا بین این صحن وسرایت یارضا  اشک میریزم برایت یارضا این دل پر درد شد همپای تو در زمستان حس کنم گرمای تو کرده ام عکس تورا درسینه  قاب با نگاهت برف این دل گشته آب   دست خود رامن  به دستت میدهم صورتم بر سنگ فرشت مینهم صحن وایوان   تو راطی می کنم من جدایی ازحرم کی می کنم میرسی  آقا به دادماشبی دعوت مامیکنی آقاشبی گرچه بی صبرم به دادم میرسی در شب قبرم به دادم میرسی حضرت موسی الرضا عشق من است عشق  اوهمواره سرمشق من است من گدایی درسرایت میکنم هستی خودرافدایت میکنم  یارضا بردرگهت بد بوده ام لیک در روز جزا آسوده ام من گدایم بهرمن کاری بکن سائل   بیچاره  را  یاری  بکن رزق وروزي محرم رابده اين گدارا دست این مردم مده   غلامی(مجنون کرمانشاهی) ┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
۲۰۲۳_۱۲_۱۰_۰۸_۱۲_۵۳.mp3
619.8K
بسم الله الرحمن الرحیم (اشعارحضرت زهرا س) .هوای حرم،هوای حسین(هلالی) شاعر،آرمین غلامی(مجنون) مدینه چه شد، طرفدارم،،کجارفته،یاربیمارم کجا رفته، طرفدارم،مدینه چه شد،برسریارم مروزهرا،۳/جان ،مروزهرا__۲ چه شد بود و ،چه شدهستم،برفته زهرایم ا ز دستم نگاره من،قراره من،بمان که محتاج توهستم مروزهرا،۳/جان ،مروزهرا__۲ کجا رفته ،،نگارحرم،که ریزد سرشک از، دو چشم ترم، کجارفته،چراغ دلم ،شکسته زین غصه بال وپرم مروزهرا،۳/جان ،مروزهرا__۲ مدینه علی، شده تنها ،کند گریه بهر تو زهرا غمش کرده،دگر پیرم،الهی من گشته ام تنها مروزهرا،۳/جان ،مروزهرا__۲ ,شدم تنها،دراین دنیا،مدینه علی قد خمیده شده گلم رفته،حاصلم رفته،تسلایم اشک دیده شده مروزهرا،۳/جان ،مروزهرا__۲ گل حیدر،شده پرپر،مدینه به زهرا جفاکردن دراین وادی،به فریادی، ز شاخه گلی راجداکردن مروزهرا،۳/جان ،مروزهرا__۲ غلامی_(مجنون کرمانشاهی) .هوای حرم،هوای حسین(هلالی)
ازمدینه سوی وطن میرفت سوی مکه نگارمن میرفت میرود اوبه مکه وقت سحر اوحسین است و بی حسن میرفت می شود کربلا تنش عریان بی نیازا ست و بیکفن میرفت جان زینب مرو توازاینجا به روی ناقه یارمن میرفت میرسدیک غروب دلگیری شمر با پا روی بدن میرفت نیزه ی کندمردکی ملعون جای پهلوش بر دهن میرفت وسط قتلگه حسین افتاد اوچنین پاره پاره تن میرفت ✅شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی) @navaye_asheghaan
امیراین جهان ناقه نشین شد گل باغ جنان ناقه نشین شد به روی مرکب از شهر مدینه به مکه بی امان ناقه نشین شد خداحافظ دگرشهر پیمبر گذارم روی خودبر قبر مادر وداعی باحسن کردم خدایا خداحافظ بقیع این بار آخر فراغم میزند آتش به سینه به همراهم بود دختم سکینه شدم راهی به سوی مکه امشب روم دیگرخداحافظ مدینه برای رفتنم خوابی ندارم شب تاریک، مهتابی ندارم بیا اُم البَنین وقت جدایی است که دل بی طاقت وتابی ندارم هوای کوی دلبر بر تنم شد دگر فصل وداع رفتنم شد در این طول سفر غارت شوم من که خاکی زین سفر پیراهنم شد به همراهم بود این أشجع النّاس نگردد کی دگر دردوغم احساس الهی چشم بَد دور از ابالفضل شود غارت ز بعد ت خیمه عباس الهی این وداع آخرم نیست که یارب رازهای مادرم نیست شدم راهی پس ازمکه به گودال میان قتلگاه دیگرسر م نیست اگرچه کاروانها را امیرم بلارا ازتویارب می پذیرم شهادت بوده برماجمله عادت ولی گریم به اولاد اسیرم زهجران رقیه دل کبابم اسیره ناله ی طفل ربابم بنال امشب تو ای (مجنون) برایم که عاشورا نداده کس جوابم ✅شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی) ____________ @navaye_asheghaan
در این وداع فصل بهاران حسین مرو در لحظه های بارش باران حسین مرو عزم سفر زشهرمدینه نموده ای سوی دیارمکه حسین جان، حسین مرو گویا که عزم رفتن مکه نموده ای وانگه به کربلا توبه ميدان حسین مرو از نام گرم تو دل برف آب می شود در سردسير سخت زمستان حسین مرو تغيير کرده است لغتنامه ی دلم ای واژه واژه ی لب عطشان حسین مرو راهی مشو که لحظه ي طغيان چشم ماست همپاي چشمه هاي خروشان حسین مرو روزی رسد که جسم قمر زير آفتاب ماند سه روز و بين بيابان حسین مرو روزی رسدکه جامه ي يوسف برون شود افتد چو بين معرکه عريان حسین مرو روزی رسدکه قاري قرآن شکسته سر گرددزسنگ دشمن قرآن حسين مرو غلامی_(مجنون کرمانشاهی) @navaye_asheghaan
سرودولادت امام زمان.ع.mp3
1.04M
.بسم الله الرحمن الرحیم _غلامی(مجنون) 💫🌟💫🌟💫 شدنیمه ی شعبان، عسکری بابا شد توآسمون ماه،زمین پیداشد با قدمش آقا، برگردون بهارو رو به را کرده حال نوکرارو ای سپهردین،ای کهف حصین یااباصالح،ای حیل المتین _یااباصالح..۲/ ........⭐️🌟💫💫💫 کاشکی بشه روزی، که نوکرت باشیم وقت ظهور آقا، تو لشکرت باشیم زیر و رو کن آقا،کاخ ظالمینو زنده کن باز شرع ا حکام دینو بیاای کسم،ای فریادرسم بی تویامهدی،من خاروخسم _یااباصالح..۲/ ......💫💫⭐️💫🌟💫 اون روزی که بیای،بهارمیادازرا فرمانده میشی تو، پشت سرت عیسی توی دستت آقا، تیغ ذوالفقاره دنیا غیر از شما، منجی نداره ای روح صلات،ای رمزحیات برای عالم،توباب نجات _یااباصالح..۲/ 💫💫💫💫✨ _غلامی(مجنون)💫 .
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه -حضرت_حسین لعنت به آنکه ازتن ارباب، سر برید راس عزیزحضرت خیرالبشر برید با سینه ی شکسته به گودال آمده شمرآمدوبه خنجر خود ازتو، سر برید باضرب پا ، تنت شده ارباب جابجا از پا فتاد مادر و اوازتو پر برید با خنجرش حرامیِ بی دین به باد داد درپیش مادری سر پاک،پسر برید مادر صدای واعلیاش بلند شد وقتی که شمرازتن توبال وپر برید افتاده بود، دست به رویش بلند کرد ابرِی سیه .چهره همچون قمر برید جانت چه بی رمق شده درقتلگاه خون خنجربدست شمرپلیدازتو،سر برید بی توتمام خیمه ی ما بین شعله سوخت دیدی فلک زخواهرتوبال وپر برید 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی) @navaye_asheghaan
❣﷽❣ 🌿 دوبیتی میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی ع گدایم بر سرایِ دلبره ری نموده دل هوایِ دلبره ری ندارم حاجتی .ای اهل عالم خوشم هستم گدایِ دلبره ری 🌿🌿🌿🌿 گدای صحن ِشاه عبدالعظیمم غزلخوانِ حرم .چون یاکریمم 🌿🌿🌿 دلی دیوانه وآزاد دارم من ازصحن وسرایت یاد دارم به خاک ِ ری نوایم یا حسین بود خوشم اینجا حسین آباد دارم 🌿🌿🌿🌿 فرستاده تورا حیدربه ایران شدم مدیونت ای سلطان خوبان 🌿🌿🌿 توبا زوارخودهستی صمیمی تو زیباتر ز پرواز نسیمی توآیات خداونده کریمی که هستی حضرت عبدالعظیمی 🌿🌿🌿 رسدبوی حسن از آن سرایت کنم تعظیم برگلدسته هایت  دلم را درحرم دریانمودی گره از کاره خلقی وانمودی میان عاشقان ، غوغا نمودی دل عشاق راشیدا نمودی 🌿🌿🌿 همیشه خاک بوسِ این حریمم گدای صحن وایوان کریمم تو فیض حضرتِ پروردگاری درایران دشمنی هرگز نداری شنیدم مُهره تاییدیه آقا تو ازشاه و امامِ خویش داری» 🌿🌿🌿 شنيدم عهد با دلدار بستی زیارانِ امامِ هادی هستی 🌿🌿🌿 گدایی میکنم اینجا کنارت همیشه بوده ام من بی قرارت کنم اندر جوارت گریه آقا شدم سینه زن دورِ مزارت 🌿🌿🌿 تسلایِ دلم عبدالعظیم است تمام حاصلم عبدالعظیم است 🌿🌿🌿 غلامي(مجنون) 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @navaye_asheghaan