#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
فانیام... آغاز و پایانی ندارم جز خودت
غیر مقدورم که امکانی ندارم جز خودت
سالها محتاج نانم از تنور خانهات
از کسی در سفرهام نانی ندارم جز خودت
باز هم دارم غزلها را بهانه میکنم
قصدی از شعر و غزلخوانی ندارم جز خودت
هر کسی که دل به او بستم، دلم را زد شکست
با دل ویرانه خواهانی ندارم جز خودت
چارهای کن، غفلتم از تو جدایم کرده است
چارهای هنگام حیرانی ندارم جز خودت
تا به کی باید باید تو را این قوم انکارت کنند؟
مثل یعقوبم که برهانی ندارم جز خودت
پاره کردم این گریبان را بدانی عاشقم
بهرِ کس پاره گریبانی ندارم جز خودت
از گناهانم پشیمانم، نگاهم کن کریم
مقصدی از این پشیمانی ندارم جز خودت
بین خلوتگاه قبرم شک ندارم آخرش
فاتحهخوانی و مهمانی ندارم جز خودت
در قیامت هم بهشت من تویی یابن الحسن
خوب میدانی که رضوانی ندارم جز خودت
آرزویم کربلا رفتن به همراه شما است
همسفر در کوی جانانی ندارم جز خودت
* *
مادرت در پشت در فرمود: مهدی جان بیا...
...منتقم بر زخم پنهانی ندارم جز خودت
✍ #محمدجواد_شیرازی
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
هر کس که با گناه و خطا ناسپاس شد
از نور حق جدا شد و سهمش هراس شد
وای از دلی که با همه مأنوس شد، ولی
نزدش فقط امام زمان، ناشناس شد
دل را چه شد که با همهی لطفهای او
نسبت به ذکر و یاد «ولی» کم حواس شد
«بنده» چنین خراب و بدون بها نبود
دور از امام شد که چنین آس و پاس شد
گریه، کفایت از غم هجران نمیکند
کارم برای آمدنش التماس شد
تببین راه حق شده تکلیفِ این زمان
رحمت به هر کسی که وظیفهشناس شد
تابید نور عُلقهی زهرا به سینهها
صحن علی وسیلهی این انعکاس شد
* *
گفتند با علی که کتاب خدا بس است
برهان مجرمان، سخنی بی اساس شد
وای از مصیبت تن زخمی فاطمه
با هر تکان، دومرتبه خونین لباس شد
آنقدْر گُل به هر طرفِ آشیانه کاشت
تا هر کجای خانه پُر از بوی یاس شد
گفتم که گریه کم کنم اما مگر که او
از درد استخوان شکسته خلاص شد؟!
✍ #محمدجواد_شیرازی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی #حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
هر وقت دل بهانهی یاد تو را گرفت
شادی از آن بلند شد و غصه جا گرفت
ابریست آسمان دل بیقرار تو
بیخود نبود اگر که دوباره هوا گرفت
گفتم شبی شبیه تو گریه کنم ولی
چشمم ز اشک، خشک شد آقا صدا گرفت
تو سوختی که سینهام آتش گرفت و سوخت
تو روضهخوان شدی اگر این روضه پا گرفت
امروز هم بیا و بگو وای مادرم
آخر مریض خانهی مولا شفا گرفت
راحت شدند اهل مدینه ز رفتنش
این خانهی علیست که دیگر عزا گرفت
در آخرین وصیت زهرا دل علی
از روضهی حسین و غم کربلا گرفت
✍ #محمدعلي_بياباني
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
عصر هر جمعهی دلگیر، تو را میخواند
دم به دم کوچهی تقدیر تو را میخواند
مادری چشم به راه است بیایی از راه
کنج خانه پدری پیر تو را میخواند
ندبهها اشک شد و از تو نیامد خبری
قطرهی اشکِ سرازیر تو را میخواند
عالمی منتظر جلوهی مولایی توست
هر نفس قبضهی شمشیر تو را میخواند
ننگ بر ما چو ببندیم به غیر از تو امید
صبح و شب عرصهی تدبیر تو را میخواند
یازده قرن گذشت از غم تنهایی تو
دل واماندهی ما دیر تو را میخواند
مادری پشتِ در خانه صدایت میکرد
مادری خسته، زمینگیر، تو را میخواند
دارد از حنجرهای خشک صدا میآید
دختری در غل و زنجیر تو را میخواند
از همان ساعت سه، ساعت سر، ساعت حزن
عصر هر جمعهی دلگیر تو را میخواند
✍ #وحید_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
بهمناسبتِ #هفته_بسیج
بهامید آزادیِ #غزه #فلسطین
رفته از دستم حساب جمعههای انتظار
هر سحر یابن الحسن گفتم به پای انتظار
میشمارم روزها را، فصل همعهدی کجاست؟!
ندبه میخوانم به شوقِ گفتنِ «مهدی کجاست»
نالهی یابن الحسن! برگرد بر روی لبم
پُر شده از حسرت دیدار او روز و شبم
میرسد او با سپاهی از شهیدانِ بسیج
دیدنی خواهد شد آن ایام، طوفان بسیج
ملت مستضعف دنیا به حقّش میرسد
عاقبت یک جمعه هم مولا، به حقّش میرسد
چارده قرن، این جدایی، درد تنهایی بس است
یک نفس تعبیر این رؤیای زهرایی بس است
وعدهی حقّ خدا وقت مشخص میرسد
جمعهی آزادی بیت المقدّس میرسد
میرسد تا که ببیند شور و شوق لحظه را
میرسد تا که بگیرد انتقام #غزه را
حضرت صاحب زمان! ای حضرت قائم! بیا
انتقام کوچهی سرخ بنی هاشم! بیا
هر غریبی در زمانه داد زد: مهدی بیا
مادرت در کوچهها فریاد زد: مهدی بیا
فاطمیه آمده، ای روضهخوان! روضه بخوان
از گل پژمردهحالِ نیمهجان، روضه بخوان
کوچه در کوچه نماند و تا دل گودال رفت
میخ شد خنجر، به روی حنجری بیحال رفت
شیعهی مهدی! عزای سخت بانو را بخوان
فاطمیه آمده از داغ عاشورا بخوان
مادری افتاد که حالا تنی تسخیر شد
پیکری افتاد در گودال و خواهر، پیر شد
✍ #اسماعیل_شبرنگ
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
آهِ دلم به آینه زنگار میزند
پیراهن وصال تنش زار میزند
عمرم، جوانیام، همه خرج گناه شد
این گریهها زیان مرا جار میزند
دیگر چرا اجل، به خدا که همین فراق
عکس مرا به سینهی دیوار میزند
حالم شبیه حالِ بدِ مجرمیست که
سیلی نخورده دست به اقرار میزند
چون ورشکستهای شدهام که به هستیاش
چوب حراج از سرِ اجبار میزند
بر روی من حساب نکن جمعهی ظهور
سنگت به سینه، نوکر غمخوار میزند
با اینکه رو به قبله شدم، دلخوشم هنوز
گاهی سری طبیب به بیمار میزند
شرمندهام نمردهام از رنج روضهها
خیلی بد است کارگر از کار میزند
* *
لعنت به نانجیب مدینه که بیهوا
سیلی به پابهماه عزادار میزند
چون روز، روشن است از امروز کوچهاش
فردا سهساله را سر بازار میزند
پنجاه سال بعد به اسم سهشعبهای
مسمار را به چشم علمدار میزند
✍ #وحید_قاسمی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
مانند ابری که نمِ باران ندارد
مَن، خشکسالیِ دلم پایان ندارد
دیروز خیلی گریهکردن را بلد بود
چشمم توانِ قبل را، الآن ندارد
من با فراقَت دائماً سرگرم هستم
این بینوا کاری به این و آن ندارد
دست از سر من برنمیدارد غمِ تو
داغت رهایَم میکند؟!، امکان ندارد!
بیماری عُشّاق، زخمی لاعلاج است
دردی که هرگز نسخهی درمان ندارد
عُمر زلیخا پای یوسف رفت بر باد
عاشقشدن جز باختن تاوان ندارد
راهِ وصالِ یار دشوار است قطعاً
این مقصد اصلاً جادهای آسان ندارد
من مطمئن هستم که نانِ شُبهه خورده
هرکس به برگشتِ تو اطمینان ندارد
هر بار بد کردیم، تو گردن گرفتی
اما به «لطف» تو کسی اذعان ندارد
باید برای این همه اندوهِ تو مُرد
باید برایت مُرد، دور از جان ندارد!
بی مصرفم، امّا فقط بگذار باشم
ظرفِ شکسته، جا در این دُکّان ندارد؟!
دارد اَجَل سر میرسد، پس کِی میایی!
چشمانتظارت فرصتی چندان ندارد
محتاج آغوش توأم، من را بغل کن
فرزند، بی بابا سر و سامان ندارد
جانِ همان پهلوشکسته، زود برگرد
جانِ گلی که روح در گلدان ندارد
طوری لگد زد، میخ در پهلو فرو رفت...
نامردِ بی غیرت مگر وجدان ندارد؟!
در اوج تنهایی، صدف از دُر جدا شد
مادر به غیر از فِضّه پشتیبان ندارد*
✍ #بردیا_محمدی
* فَقالَت: آهْ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ
ترجمه: پس صدا زد: آه ای فضّه! به سويم بيا و مرا درياب؛ به خدا سوگند، فرزندي را كه در بطن داشتم، كشته شد.
📚بحارالانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
آیا "در" و "دیوار"… حقیقت دارد؟
برخورد "گل" و "خار"… حقیقت دارد؟
ای صاحب عزای فاطمیه! آیا…
این روضهی "مسمار" حقیقت دارد؟
✍ #سیدمجتبی_شجاع
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
آیا "در" و "دیوار"… حقیقت دارد؟
برخورد "گل" و "خار"… حقیقت دارد؟
ای صاحب عزای فاطمیه! آیا…
این روضهی "مسمار" حقیقت دارد؟
✍ #سیدمجتبی_شجاع
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
بیا بیا گل زهرا! عزای مادر توست
صفای فاطمیه از صفای مادر توست
اگر که سائلم و نوکر همیشگیام
فقط به خاطر لطف و عطای مادر توست
تمام عزت شیعه رحین منت اوست
تمام زندگی ما فدای مادر توست
قسم به مادر و آن احتجاج حیدریاش
دوام خدمت ما با دعای مادر توست
ز نور چادر او ما همه مسلمانیم
که اصل طینت ما خاک پای مادر توست
بیا که با تن خونین، هنوز منتظر است...
که انتقام تو تنها دوای مادر توست...
✍ #قاسم_نعمتی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
کرامت پیشهای بیمِثل و بیمانند میآید
که باران تا ابد پشت سرش یکبند میآید
کسی که نسل او را میشناسد، خوب میداند
که او تنها نه با شمشیر، با لبخند میآید
همان تیغی که برقش میشکافد قلب ظلمت را
همان دستی که ما را میدهد پیوند، میآید
همه تقویمها را گشتهام، میلادی و هجری
نمیداند کسی او چَندِ چَندِ چَند میآید
جهان میایستد با هرچه دارد روبروی او
زمان میایستد، بوی خوش اسفند میآید
ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله
علی را گرچه بعضی بر نمیتابند، میآید
بله! آن آیتاللهی که بعضی خشک مذهبها
برای بیعتِ با او نمیآیند، میآید
برای یک سلام ساده تمرین کردهام عُمْری
ولی میدانم آخر هم زبانم بند میآید!
بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست
کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند میآید
* *
به در میگویم این را تا که شاید بشنود دیوار
به پهلوی کبود مادرم سوگند... میآید
✍ #محمدحسین_ملکیان
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
گرچه فقط بی آبرویی کردهام، باز
مولای من لطفی کن و دورم نینداز
عُمْر مرا وقف اباصالح نوشتند
در به درت بودم گل نرگس از آغاز
سائل رسیده! تشنهی احسان و جود است
دریای لطفت را نما ای یار ابراز
ظرف دلم محبوس دنیا شد ولی باز
با یک دعایت میشود قفل دلم باز
خالیست دستانم، چه سازم در قیامت
بی توشهی اعمالِ صالح، بی پسانداز
داراییام اشک است، شاید این عنایت
سازد مرا در دیدهی زهرا سرافراز
روضه بخوان از ماجرای داغ مادر
از قتل محسن، پشت در، ای مَحرمِ راز
در وصفِ «دَر»، در وصفِ «میخِ در»، چه گویم؟!
«در» سنگدل، «در» بیحیا، «مسمار» لجباز
آخر چه آمد بر سرِ زهرا که دیگر
با بال زخمی بود تنها فکر پرواز...
✍ #محمدجواد_شیرازی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
ای فاطمه را شمیم! کی میآیی؟
جانبخشتر از نسیم! کی میآیی؟
«یَابنَ الشُّهُبِ الثاقِبَه» کی میتابی؟
«یَابنَ النَّبَاءِ العَظیم» کی میآیی؟
✍استاد #محمدجواد_غفورزاده
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
در دل اهلِ قلم، انگیزهی تقریر نیست
قصّهی تنهایی ما قابل تحریر نیست
داغ دوری یا غم کوری، چه فرقی میکند؟!
در دلِ قُرصِ زلیخا، ترسی از تقدیر نیست
در مسیر عاشقی طعنه شنیدن، لازم است
راه وصل دوست غیر از جادهی تحقیر نیست
آینه در آینه، آدینهها طی میشوند
عکسی از صبح ظهور تو در این تکثیر نیست
آه؛ یعنی سخت دلتنگم برای دیدنت...
نالهی عُشّاق را بهتر از این تفسیر نیست
از دل این گریهکردنها، تقرب میرسد
خونِدل خوردن به قَصدِ قُرب، بی تأثیر نیست
بی نیازی در حقیقت چارهی بیچارگیست
هر کسی با فقر خود خو کرده، بیتدبیر نیست
قهرِ تو تنها برای کُشتن ما کافی است
ذبح ما را احتیاجی به دمِ شمشیر نیست
با همین قدِّ خمم، بار غمت را میکِشم
تا ببینی نوکر آوارهی تو، پیر نیست
تا خودت پاکم نکردی، خواهشاً خاکم نکن
گرچه این آلودهدامن لایقِ تطهیر نیست
زود میمیرم اگر بین نجف دفنم کنند
مُردنی اینگونه هرگز دَر خورِ تأخیر نیست
صحنِ حیدر صحنهی دیدار ما با خالق است
بی جهت روی لب زوّار او تکبیر نیست
مادرت بار سفر بسته، بگو کِی میرسی؟!
مادرت بار سفر بسته، نگو که دیر نیست!
* *
کاش میگفتند زهرا راحت از "دَر" دور شد...
کاش میگفتند با مسمارِ آن درگیر نیست...
✍ #بردیا_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
امسال هم نوکر حسابم کردی آقا
بد بودم امّا انتخابم کردی آقا
در مجلس روضه مرا هم راه دادی
یک بار دیگر مستجابم کردی آقا
اصلاً نگفتی که برو، برگرد، جا نیست
آه از خجالت خیسِ آبم کردی آقا
کوهِ گناهم را تو نادیده گرفتی
با لطف خود غرق ثوابم کردی آقا
مثل همیشه آبرویم را خریدی
پیش همه عالیجنابم کردی آقا
از اولش کارِ تو ذرّهپروری بود
در آخرش هم آفتابم کردی آقا
بالِ فرشته فرشِ راهِ عرشیام شد
تا «خادم الزّهرا» خطابم کردی آقا
زهرا نوشت و پای آن را مُهر کردی
با این قباله کامیابم کردی آقا
یک «آه مادر» گفتی و آتش گرفتم
از میخ در گفتی کبابم کردی آقا
✍ #محمد_فردوسی
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
«بلا» عظیم و «گره» کور و «امتحان» سخت است
چقدر پیروی از صاحب الزمان سخت است
شبیه هرکه به جز اوست زندگی کردیم
ولی شبیه به آقا... ! برایمان سخت است
قصور ماست اگر تحبس الدعا شدهایم
مقصریم که رفتن به آسمان سخت است
برای دیدهی هرجاییِ منِ دِلْسنگ
مجالِ دیدنِ دلدار هر زمان سخت است
چقدر فاصله مانده، چقدر از او دوریم
و راه رفتن با پایِ ناتوان سخت است
اگرچه غرق گناهیم، دوستش داریم
نبودن «ولیِ مهربانمان» سخت است
اگرچه دورم از او، بین روضه نزدیکم
نفس کشیدن بی روضه، بی گمان سخت است
همیشه قِصهی بی مادری غم انگیز است
همیشه رفتن یک مادرِ جوان سخت است
* *
ز میخ سختتر، آغاز بی کسی علیست
به روضهخوان بگو این روضه را نخوان... سخت است
به پیش دیدهی مَردم زدند فاطمه را
اگرچه روضه عیان است، در بیان سخت است...
✍ #رضا_تاجیک
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
با یاد #شهدای_گمنام
شمع شبهای تار میآید
خبر آمد که یار میآید
عطر گمنامی شهیدان از
کوچهی انتظار میآید
مجلس مادر است و آقامان
از کنار مزار میآید
مادر از دست دادهها! امروز
گریه کردن به کار میآید
از همان خانهای که میسوزد
مهدی داغدار میآید
نزنی حرفی از در و دیوار
چون به قلبش فشار میآید
جلوی بانویی که حامله است
چه کسی با هوار میآید؟
فضه دیده چطور در این باغ
روی گل، پای خار میآید
زینب از درد مادرش جان داد
دختر اینگونه بار میآید
من بمیرم که هرچه چادر را...
می تکانَد... غبار میآید
* *
گفت ای بازوی کبود شده:
وارث ذوالفقار میآید
✍ #رضا_دین_پرور
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#حضرت_عباس_ع_شهادت
سوارِ عُمر به همراه کاروانی رفت
که رفتهرفته تنم رو به ناتوانی رفت
چِقَدر زود به دیدارم آمدهست اَجَل
تمام فرصت دنیا چه ناگهانی رفت
چه سالها که به دنبال معصیت طی شد
بِجُنب ای دل آلودهام! جوانی رفت
گناه، برگ و بَرِ شاخهی مرا انداخت
بهارِ حاصلِ عمرم چنین خزانی رفت
به زرق و برق ظواهر چه ساده دلبستم
ببخش...، مشتریات سمت هر دکانی رفت
هنوز ذوق مناجات صبحگاه منی
دلم برای تو با هر دم اذانی رفت
کدام بادیه را خیمهگاه خود کردی؟!
پرم که خسته شد از بس پیِ نشانی رفت
هزار مرتبه کج رفتم و تو بخشیدی
هزار مرتبه حیثیَّتم عیانی رفت
فقط بیا وُ بغل کن مرا؛ همین کافیست
چه خواهد آنکه در آغوش یارِ جانی رفت!
همیشه از کرمات ظرف خالیام پُر شد
کجا گدای تو دنبال لقمهنانی رفت؟
خُمار بادهی عشقم، دوای من نجف است
خوش آنکه در پی مِی های آنچنانی رفت
به روی سینهی ما حک شده ست: مالِ علی
نمیشود که جز اینجا به آستانی رفت
تو را به اشک علی بعد فاطمه، برگرد!
به آن رشیدهی حیدر که قدکمانی رفت
* *
کنار علقمه تیرِ سه شعبه شد مسمار
به جنگِ چشمِ علمدارِ قهرمانی رفت
پس از شکستن عبّاس، خیمه غارت شد
میان اهلِ حرم، مستِ بددهانی رفت...
✍ #سیدمحمد_بهشتی و #بردیا_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
تو از سوز دل و از غربت حیدر خبر داری
تو از تنهایی اولاد پیغمبر خبر داری
تو همچون نور در صُلب حسین ابن علی بودی
تو از سوزِ دل صدیقهی اطهـر خبر داری
عموی کوچک تو قاتل خـود را ندیـد اما
تو خود از آنچه پیش آمد به پشت در، خبر داری
تو میدانی علی با چاه کوفه شب چهها میگفت
تو از ناگفتهغمهای دلِ حيدر خبر داری
تو اشک خجلت عباس را در علقمـه دیدی
تو از آن کشتهی بی چشم و دست و سر، خبر داری
تو با جد غریبِ خود به دشت کربلا بودی
تو از قلب وی و داغ علیاکبر خبر داری
تو روی شانهی خورشید دیدی ماه کوچک را
تو از پیکان و ذبحِ حنجر اصغر خبر داری
تو دیدی عمهات زینب کنـار قتلگاه آمد
تو از بوسیدن آن نازنینحنجر خبر داری
تو میدانی که «میثم» از فراقت سوزد و سازد
تو از این بندهی بی دست و پا، بهتر خبر داری
✍ #غلامرضا_سازگار
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
عصر هر جمعهی دلگیر، تو را میخواند
دم به دم کوچهی تقدیر تو را میخواند
مادری چشم به راه است بیایی از راه
کنج خانه پدری پیر تو را میخواند
ندبهها اشک شد و از تو نیامد خبری
قطرهی اشکِ سرازیر تو را میخواند
عالمی منتظر جلوهی مولایی توست
هر نفس قبضهی شمشیر تو را میخواند
ننگ بر ما چو ببندیم به غیر از تو امید
صبح و شب عرصهی تدبیر تو را میخواند
یازده قرن گذشت از غم تنهایی تو
دل واماندهی ما دیر تو را میخواند
مادری پشتِ در خانه صدایت میکرد
مادری خسته، زمینگیر، تو را میخواند
دارد از حنجرهای خشک صدا میآید
دختری در غل و زنجیر تو را میخواند
از همان ساعت سه، ساعت سر، ساعت حزن
عصر هر جمعهی دلگیر تو را میخواند
✍ #وحید_محمدی
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
عصر هر جمعهی دلگیر، تو را میخواند
دم به دم کوچهی تقدیر تو را میخواند
مادری چشم به راه است بیایی از راه
کنج خانه پدری پیر تو را میخواند
ندبهها اشک شد و از تو نیامد خبری
قطرهی اشکِ سرازیر تو را میخواند
عالمی منتظر جلوهی مولایی توست
هر نفس قبضهی شمشیر تو را میخواند
ننگ بر ما چو ببندیم به غیر از تو امید
صبح و شب عرصهی تدبیر تو را میخواند
یازده قرن گذشت از غم تنهایی تو
دل واماندهی ما دیر تو را میخواند
مادری پشتِ در خانه صدایت میکرد
مادری خسته، زمینگیر، تو را میخواند
دارد از حنجرهای خشک صدا میآید
دختری در غل و زنجیر تو را میخواند
از همان ساعت سه، ساعت سر، ساعت حزن
عصر هر جمعهی دلگیر تو را میخواند
✍ #وحید_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
تا فکر و ذکر من همه دیدار دلبر است
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
من در میان جمع و دلم سمت سامراست
آنجا که اشک زائرش از آب کوثر است
دیریست رفته است و دگر و برنگشته است
دیریست آسمان دلم بیکبوتر است
او پیش رو نشسته و من کورم از گناه
او میزند صدایم و ما گوشمان کر است
آوارهایم در هیئات و شنیدهایم
در روضه احتمال حضورش قویتر است
شاید صدای گریهی آقا بلند شد
چون روضههای مادر او گریهآور است
در فاطمیه پهلوی او تیر میکشد
او نیز زخمی غم دیوار و آن در است
آقا سری بزن به مدینه نگاه کن
کوچه بدون تو صحرای محشر است
آقا بگو چگونه تحمل بیاورم؟
یک زن که در مقابل یک فوج لشکر است
انگار در گلوی شما بغض میشود
آن ریسمان که بسته به دستان حیدر است
گرچه پر از گناه ولی در رکابتان
آخر شهید میشوم، این حرف آخر است
✍ #عباس_احمدی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
آیا "در" و "دیوار"… حقیقت دارد؟
برخورد "گل" و "خار"… حقیقت دارد؟
ای صاحب عزای فاطمیه! آیا…
این روضهی "مسمار" حقیقت دارد؟
✍ #سیدمجتبی_شجاع
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست
تحمّل غم هجر تو، در توانش نیست
کسی که سوخته از انتظار، میداند
دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست
کسی که روی تو را دید یک نظر، چون خضر
چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟!
کسی که درک کند دولت حضور تو را
نیاز گوشۀ چشمی به دیگرانش نیست
نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت
که بی حضور تو، حاجت به این و آنش نیست
به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار!
گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست
بهار زندگیام در خزان نشست بیا
«بهار نیست به باغی که باغبانش نیست»
کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی
به جز تو با خبر از قبر بینشانش نیست
بیا و پرده ز راز شهادتش، بردار
پسر که بیخبر از مادرِ جوانش نیست...
✍ #محمدجواد_غفورزاده
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
پروانه سوخت در دل شعله...، پری نداشت
فرجام عشق عاقبت بهتری نداشت
فرهاد را مُصیبتِ شیرین هلاک کرد
درد فراقدیده که درمانگری نداشت
ایمان به بازگشت تو کمرنگتر شده
این شهر مثل قبل به تو باوری نداشت
گشتم سراغی از تو بگیرم ولی چه سود
جز نرخ نان کسی خبر دیگری نداشت
از این به بعد یکنفری آه میکِشَم
دیگر مگو که داغ تو غمپروری نداشت
پیرم ولی به درد ظهور تو میخورم
شاید کسی برای تو چشمِ تری نداشت
سر را برای آمدنت نذر میکنم
شرمندهام، گدای تو سیم و زری نداشت
طوفانِ نفس، قایق روح مرا شکست
کشتیِ موجدیدهی من لنگری نداشت
آنقَدر بی ملاحظهام وقت معصیت!...
اصرار بر گناهِ مرا کافری نداشت
من را ببخش، خادمِ خوبی نبودهام
این روسیاه ظرفیت نوکری نداشت
در اوج بی توجهیام، دوست دارمت!
دلدادهات شبیه به تو دلبری نداشت
بیچاره میشدیم اگر فاطمه نبود
سَرخورده بود کودک اگر مادری نداشت
کیفی نداشت عالم اگر که نجف نبود
لطفی نداشت خِلقَت اگر حیدری نداشت
فریاد میزنم دمِ ایوان طلا: عــلــی!
طعم مِی ضریح تو را ساغری نداشت
آشفتهام، علاج دلم خاک کربلاست
شهری که پادشاه شریفش سری نداشت
آقا تو را قسم به پناهِ علی، بیا
یاسی که تاب حملهی زجرآوری نداشت
::
با ضربهی لگد دو سه تا دنده خُرد شد...
دیگر مدار اهل کسا محوری نداشت
✍ #بردیا_محمدی
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
@navaye_asheghaan