.
#فاطمیه #امام_زمان
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#یوسف_رحیمی
▶️
آمد محرّم علی و ماه فاطمه
آتش گرفته جان تو از آه فاطمه
با ذوالفقارِ خون جگر خورده در نيام
بازآی خون فاطمه خونخواه فاطمه
بازآی تا تو روضه بخوانی برايمان
با هاى هایِ گريهی جانکاه فاطمه
بیشک سه ماه خوانده تو را با دو چشم تر
بالای قبر محسن ششماهه، فاطمه
آه از ميان آن در و ديوار شد شروع
بعد از نبی، سلوک إلى الله فاطمه
پشت در و کنار بقيع و به روی نی
معنا شدهست سرِّ فديناه فاطمه
محشر، به پاست روضهی مولای بیکفن
پيراهنیست کهنه به همراه فاطمه
دارد به روی دست، دو دست قلم شده
دستی که در مقام شفاعت علم شده
⏹.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان #_عج_مناجات_محرمی
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#محمود_ژولیده
▶️
درد و بلاها را تحمل میکنیم آقا
اما به جان فاطمه دیگر بیا جانا
در زیر صد کوهِ مصیبات و بلا، ماندیم
راهی نمانده جز فرج، تعجیل کن آقا
غمهای ما پیش مصیباتت، مصیبت نیست
با اینهمه، سخت است دردِ روزگار ما
زهرا تو را میخواند از پشت درِ خانه
زینب تو را میخواند ای نور دلِ زهرا
فرقِ شکسته، از دلِ محراب میگوید
برگرد ای زرّیۀ زهرای من، بابا
رأس بریده از تنور، از دِیر، از نیزه
هر دم تو را خوانَد، بیا یابن الحسن مولا
جدِّ غریبت را ببین زیرِ سم مرکب
گه استغاثه دارد و گاهی دعا، حاشا
حاشا که از گودال آقایت تو را خوانَد
تو بی جواب او را رها سازی در آن غمها
از گوشۀ ویرانه ای، یک دختر کوچک
دستی گرفته بر کمر، دستی بسر، تنها
آن دختر دردانه با دندان بشکسته
دارد تو را میخواند ای دردانۀ طاها
بازآ که درد و داغ های عترت و قرآن
درمان ندارد غیر تو ای یوسف زهرا
#جمعه
https://eitaa.com/emame3vom/34723
👇
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
یار ما هر نیمه شب که بر سر سجاده است
آنقدر آقاست یاد قوم نوکر زاده است
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه نیست
ما نمیخواهیم ورنه لطف او آماده است
گریه هایم کم شده یعنی که بی برکت شدم
بی حیایی من آخر کار دستم داده است
به دل سنگی من این حرف ها سودی نکرد
حل کار سنگ کی در طاقت سمباده است
امر مولا روی چشم و نهی مولا روی چشم
کار سختی نیست اصلا،عبد بودن ساده است
در تمام سالها من فکر خود بودم ولی
او دم خیمه به شوق دیدنم اِستاده است
فاطمیه جمع را یک کربلا مهمان کنید
قلب ما سینه زنان دربه بدر آن جاده است
بوی دود از خانه مولا به عالم میرسد
بوی دود از چادر آن بانوی آزاده است
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
▶️
یار ما هر نیمه شب که بر سر سجاده است
آنقدر آقاست یاد قوم نوکر زاده است
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه نیست
ما نمیخواهیم ورنه لطف او آماده است
گریه هایم کم شده یعنی که بی برکت شدم
بی حیایی من آخر کار دستم داده است
به دل سنگی من این حرف ها سودی نکرد
حل کار سنگ کی در طاقت سمباده است
امر مولا روی چشم و نهی مولا روی چشم
کار سختی نیست اصلا،عبد بودن ساده است
در تمام سالها من فکر خود بودم ولی
او دم خیمه به شوق دیدنم اِستاده است
فاطمیه جمع را یک کربلا مهمان کنید
قلب ما سینه زنان دربه بدر آن جاده است
بوی دود از خانه مولا به عالم میرسد
بوی دود از چادر آن بانوی آزاده است
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#محمدجواد_شیرازی
در لجن زار معاصی، از بها افتاده ایم
دور از مولای خود در تنگنا افتاده ایم
راه را گم کرده و بیراهه دائم می رویم
در غل و زنجیرِ اوهام خطا افتاده ایم
کیست بیچاره تر از ما بندگان بی پناه؟!
از امام عصر، از مولا جدا افتاده ایم
برکت از اموال مردم رفت، مشکل از کجاست؟!
گیرِ مال شبهه و مال ربا افتاده ایم
رنگ ایمان رفته از این شهر، تقوا رفته است
وای بر ما... شاید از چشم خدا افتاده ایم
منتقم، خون شهیدان ریخت، دیگر العجل
با امید فتح در راه شما افتاده ایم
با تمام غصه ها، از رحمت صاحب زمان
در پناه خیمه ی خیرالنسا افتاده ایم
هیچ کس ما را زمین افتاده در دنیا ندید
در نجف تنها به پای مرتضی افتاده ایم
فاطمیه آمد و ما هم به حالِ گریه بر...
چادری که ماند زیر دست و پا افتاده ایم
یاد آن ساعت که در افتاد روی فاطمه
یاد مظلومیت آل عبا افتاده ایم
یاد درد سینه ی زهرا میان بسترش
یاد آن مظلومه بر حال بکا افتاده ایم
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#آرمین غلامی_مجنون کرمانشاهی
▶️
برای مادر خود، صاحب الزمان گرید
دراین عزای غم آلود،چه بی امان گرید
عزانموده برایش، کسی که منتظر است...
به فاطمیه دلم، سوی آسمان گرید
هم آبرو و هم ایمان و هم ولازهراست
که اشگ دیده براین بیت و آستان گرید
نبسته دل به کسی غیر تو دلم بانو
که دل سپردنِ در این جهان عیان گرید
ببین که نوکری خانه ی تو سلطانی است
دراین عزا ی، توخیرالنسا جهان گرید
تمام صحبت دیروز من، بنام توست
حکایتی شده ای بر تو، داستان گرید
برای مادرپهلوشکسته ، می نالم
دلم برای توبانو زعمق جان گرید
از آتشی که فراگیر شدبرآن دیوار
اگرکسی که شنید بی امان گرید
میان آن درو دیوار مادری سوزد
دودیده ی علی برقامتی کمان گرید
علی ببین که چرا چهره اش کبود و شده؟!
ز دود و شعله به چادر، دراین میان گرید
میان کوچه زند قنفذومغیره به او
رسیده و همه ی روضه زان میان گرید
نگفته ام مگر ازآن حسین و دندانش
برلبان حسین چوب خیزران گرید
⏹
-شاعر:
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#آرمین غلامی_مجنون کرمانشاهی
▶️
برای مادر خود، صاحب الزمان گرید
دراین عزای غم آلود،چه بی امان گرید
عزانموده برایش، کسی که منتظر است...
به فاطمیه دلم، سوی آسمان گرید
هم آبرو و هم ایمان و هم ولازهراست
که اشگ دیده براین بیت و آستان گرید
نبسته دل به کسی غیر تو دلم بانو
که دل سپردنِ در این جهان عیان گرید
ببین که نوکری خانه ی تو سلطانی است
دراین عزا ی، توخیرالنسا جهان گرید
تمام صحبت دیروز من، بنام توست
حکایتی شده ای بر تو، داستان گرید
برای مادرپهلوشکسته ، می نالم
دلم برای توبانو زعمق جان گرید
از آتشی که فراگیر شدبرآن دیوار
اگرکسی که شنید بی امان گرید
میان آن درو دیوار مادری سوزد
دودیده ی علی برقامتی کمان گرید
علی ببین که چرا چهره اش کبود و شده؟!
ز دود و شعله به چادر، دراین میان گرید
میان کوچه زند قنفذومغیره به او
رسیده و همه ی روضه زان میان گرید
نگفته ام مگر ازآن حسین و دندانش
برلبان حسین چوب خیزران گرید
⏹
-شاعر:
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#صلوات 👉
🔹
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
عصر هر جمعه ی دلگیر، تو را می خواند
دم به دم کوچه ی تقدیر تو را می خواند
مادری چشم به راه است بیایی از راه
کنج خانه پدری پیر تو را می خواند
ندبه ها اشک شد و از تو نیامد خبری
قطره ی اشک سرازیر تو را می خواند
عالمی منتظر جلوه ی مولایی توست
هر نفس قبضه ی شمشیر تو را می خواند
ننگ بر ما چو ببندیم به غیر از تو امید
صبح و شب عرصه ی تدبیر تو را می خواند
یازده قرن گذشت از غم تنهایی تو
دل وامانده ی ما دیر تو را می خواند
مادری پشت در خانه صدایت می کرد
مادری خسته... زمین گیر تو را می خواند
دارد از حنجره ای خشک صدا می آید
دختری در غل و زنجیر تو را می خواند
از همان ساعت سه، ساعت سر، ساعت حزن
عصر هر جمعه ی دلگیر تو را می خواند
شاعر: #وحید_محمدی
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
تا فکر و ذکر من همه دیدار دلبر است
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
من در میان جمع و دلم سمت سامراست
آنجا که اشک زائرش از آب کوثر است
دیری است رفته است و دگر و برنگشته است
دیری است آسمان دلم بیکبوتر است
او پیش رو نشسته و من کورم از گناه
او میزند صدایم و ما گوشمان کر است
آوارهایم در هیئات و شنیدهایم
در روضه احتمال حضورش قویتر است
شاید صدای گریهی آقا بلند شد
چون روضههای مادر او گریهآور است
در فاطمیه پهلوی او تیر میکشد
او نیز زخمی غم دیوار و آن در است
آقا سری بزن به مدینه نگاه کن
کوچه بدون تو صحرای محشر است
آقا بگو چگونه تحمل بیاورم؟
یک زن که در مقابل یک فوج لشکر است
انگار در گلوی شما بغض میشود
آن ریسمان که بسته به دستان حیدر است
اینجا برادران همه در فکر خنجرند
شکر خدا که یوسف ما بیبرادر است
گرچه پر از گناه ولی در رکابتان
آخر شهید میشوم، این حرف آخر است
شاعر: #عباس_احمدی
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
برای مادر خود، صاحب الزمان گرید
دراین عزای غم آلود،چه بی امان گرید
عزانموده برایش، کسی که منتظر است...
به فاطمیه دلم، سوی آسمان گرید
هم آبرو و هم ایمان و هم ولازهراست
که اشگ دیده براین بیت و آستان گرید
نبسته دل به کسی غیر تو دلم بانو
که دل سپردنِ در این جهان عیان گرید
ببین که نوکری خانه ی تو سلطانی است
دراین عزا ی، توخیرالنسا جهان گرید
تمام صحبت دیروز من، بنام توست
حکایتی شده ای بر تو، داستان گرید
برای مادرپهلوشکسته ، می نالم
دلم برای توبانو زعمق جان گرید
از آتشی که فراگیر شدبرآن دیوار
اگرکسی که شنید بی امان گرید
میان آن درو دیوار مادری سوزد
دودیده ی علی برقامتی کمان گرید
علی ببین که چرا چهره اش کبود و شده؟!
ز دود و شعله به چادر، دراین میان گرید
میان کوچه زند قنفذومغیره به او
رسیده و همه ی روضه زان میان گرید
نگفته ام مگر ازآن حسین و دندانش
برلبان حسین چوب خیزران گرید
-شاعر: آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
به یک جمله بده بر قلب این دلداده تسکینی
به لبخندی خلاصم کن ازین هجران و غمگینی
تمام عمر با فکر و خیالت رفت، تا شاید
دمی هم صحبتت باشم، عجب رؤیای شیرینی
کنار من نشستن کسر شأنت بود اما گاه
نمی افتد مگر راه کریمان سوی مسکینی
جوانی رفت و گفتم وقت پیری محضرت باشم
ولیکن زنده می مانم، نمی دانم، چه تضمینی؟!
همه نوکر شدیم و روضه برپا کرده ایم آقا
به این امید تا شاید میان روضه بنشینی
"شنیدن کی بود مانند دیدن" آن چه را یک عمر
شندیم از مصیبت های این ایام، می بینی
علی مأمور بر صبر است و زهرا راهی میدان
چه صبر سخت و دشواری، عجب اندوه سنگینی
تصور کن ولی الله با چشمان خود باید
ببیند می خورد بر روی گل، سیلیِ گلچینی
سقیفه ریشه بود و نینوا محصول آن ریشه
شهید جهل امت شد، امام و پایه ی دینی
صدای تشنه ای از گودی گودال بالا رفت
میان هجمه ی سرنیزه های رو به پایینی
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
سخت است پایان شب هجران نباشی
پایان رنج کهنه ی انسان نباشی
ای یوسف گمگشتهی این شهر تا کِی
مردم بیایند و تو در کنعان نباشی ؟!
ما را به خیر تو امیدی هست بسیار
شرّ می شود خیری که تو در آن نباشی
نوح از نفَس می افتد و گم می کند راه
طوفان که راه افتاد ، کشتیبان نباشی
حبس ابَد خواهیم خورد آقا ، اگر که
راه نجات ما از این زندان نباشی
خورشید ناپیدای پشت ابر غیبت
ای کاش می شد اینهمه پنهان نباشی
تنهایی ام را با تو قسمت کردم و بس !
چیزی ندارم که تو در جریان نباشی
یادش بخیر آن ندبه ی کافی که می گفت
تا کی دوای درد بی درمان نباشی ؟!
می گفت این خانه عزیزم خانه ی توست
حیف است در مهدیّه ی تهران نباشی
اصلاً غلط گفتم تو هستی ، کور ماییم
امکان ندارد گوشه ای مهمان نباشی
امکان ندارد روضه ی زهرا بخوانند
تو گرم ذکر آه مادرجان نباشی
حیّ علی خیرالعمَل می خواند ، زهرا
در هر نمازش العَجل می خواتد ، زهرا
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
@navaye_asheghaan
#مناجات_با_خدا
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
با یاد #شهید_آرمان_علیوردی و #شهید_سید_روح_الله_عجمیان
غل و زنجیر گنه بر پر و بالم مانده
به روی دوش من، این وزر و وَبالم مانده
دستگیری کن ازین بنده، مگر که چقدر...
فرصت از زندگی رو به زوالم مانده
سحر و ذکر لب و نافله از دستم رفت
کمکم کن که فقط اشک زلالم مانده
هر که پرسید بگو کیست امیدت؟ گفتم:
صبر کن، لطف خدای متعالم مانده
کیست جز حضرت حجت که دعاگوی دلم
در غریبی و پریشانیِ حالم مانده؟
عجمیان و علی وردی و خوبان رفتند
روسیاهی به رخ همچو زغالم مانده
خواب دیدم که نجف بودم و بیدار شدم
عطر ایوان علی، گوشه ی شالم مانده
کربلایی نشدن، علت خسران من است
بر دل سوخته از هجر، ملالم مانده
باید از داغ غریبی علی آب شوم
تا نفس هست و ازین عمر، مجالم مانده
**
شده هر ناله ی زهرا، عرق شرم علی
شرمسار از رخ او، شاه دو عالم مانده
گفت با خادمه حیدر که بگو فضه چرا
چند ماه است پسِ ابر، هلالم مانده؟!
✍ #محمدجواد_شیرازی
@navaye_asheghaan
#سه_شنبه_های_مهدوی
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
مسیر عشق بلند است و پای ما لنگ است
نفس کشیدنمان، بی تو مایهی ننگ است
گناه، از تو مرا دور کرده، میدانم
ببین که فاصلهی ما هزار فرسنگ است
به هر که فکر کنی دل سپردهام جز تو
بگو چه کار کنم با دلی که از سنگ است
مرا به چادر خاکیِ مادرت بپذیر
حنای من که دگر سالهاست بی رنگ است
* *
شنیدهایم که مادر، به بستر افتاده
شنیدهایم درِ خانهی علی جنگ است
دلم برای سیاهیِ پرچم زهرا...
برای گریهی از داغ مادرم تنگ است
✍ #احسان_نرگسی
@navaye_asheghaan
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
برای مادر خود تا سپر شدی دمِ در
گرفت جان تو را ضربههای مُحکمِ در
کسی هنوز نفهمیده داغ شیر خدا
غم تو بود؟ غم کوچه بود؟ یا غمِ در؟
عجب حکایت تلخی شد این که با شدت
به جانِ جسم تو افتاد بیمقدمه، در
سیاه شد همهی چوبها به این علت
که در عزای تو باشد لباس ماتمِ در
به شکلِ خونشده و قطرهقطره از آن میخ
به احترام تو میریخت اشک نمنمِ در
هزارسال گذشتهست و ماجرایی تلخ
هنوز هم که هنوزست مانده در خَمِ در
به ذبحِ اعظمِ گودالِ سُرخِ عشق قسم
که تا ابد لقب توست: ذبحِ اعظمِ در
* *
به انتقام تو یکروز میرسد از راه
کسی که مانده چنان راز، بین عالَمِ در...
✍ #مجتبی_خرسندی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
کسی که بهر تو دست دعا بلند کند...
به عرش، طالع او را خدا بلند کند
ترحّمی به زمین خوردهی مسیرت کن
مرا مگر که دعای شما بلند کند
ز مکر شعبده بازانِ دهر ترسی نیست
نشستهایم که موسی عصا بلند کند!
اگر صدا زدمت، تو اجازهام دادی
که دیده است گداهم صدا بلند کند؟!
غبارِ روی عبای توأم! غمم این است
مباد! باد مرا از عبا بلند کند...
بگیر دست مرا که ثوابها دارد
کسی ز خاک گرفتار را بلند کند
پس از ظهور، سرِ خاک من بیا یک دم
دمت مرا ز دل قبرها بلند کند
گرفته است دل ما؛ خدا کند که حسین..
نسیمی از طرف کربلا بلند کند
* *
چه حکمتیست؟! بسوزد در و حرامیِ شهر
بیاید و به درِ خانه پا بلند کند...
✍ #سیدپوریا_هاشمی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
فانیام... آغاز و پایانی ندارم جز خودت
غیر مقدورم که امکانی ندارم جز خودت
سالها محتاج نانم از تنور خانهات
از کسی در سفرهام نانی ندارم جز خودت
باز هم دارم غزلها را بهانه میکنم
قصدی از شعر و غزلخوانی ندارم جز خودت
هر کسی که دل به او بستم، دلم را زد شکست
با دل ویرانه خواهانی ندارم جز خودت
چارهای کن، غفلتم از تو جدایم کرده است
چارهای هنگام حیرانی ندارم جز خودت
تا به کی باید باید تو را این قوم انکارت کنند؟
مثل یعقوبم که برهانی ندارم جز خودت
پاره کردم این گریبان را بدانی عاشقم
بهرِ کس پاره گریبانی ندارم جز خودت
از گناهانم پشیمانم، نگاهم کن کریم
مقصدی از این پشیمانی ندارم جز خودت
بین خلوتگاه قبرم شک ندارم آخرش
فاتحهخوانی و مهمانی ندارم جز خودت
در قیامت هم بهشت من تویی یابن الحسن
خوب میدانی که رضوانی ندارم جز خودت
آرزویم کربلا رفتن به همراه شما است
همسفر در کوی جانانی ندارم جز خودت
* *
مادرت در پشت در فرمود: مهدی جان بیا...
...منتقم بر زخم پنهانی ندارم جز خودت
✍ #محمدجواد_شیرازی
@navaye_asheghaan