#مناجات_با_خدا
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
با یاد #شهید_آرمان_علیوردی و #شهید_سید_روح_الله_عجمیان
غل و زنجیر گنه بر پر و بالم مانده
به روی دوش من، این وزر و وَبالم مانده
دستگیری کن ازین بنده، مگر که چقدر...
فرصت از زندگی رو به زوالم مانده
سحر و ذکر لب و نافله از دستم رفت
کمکم کن که فقط اشک زلالم مانده
هر که پرسید بگو کیست امیدت؟ گفتم:
صبر کن، لطف خدای متعالم مانده
کیست جز حضرت حجت که دعاگوی دلم
در غریبی و پریشانیِ حالم مانده؟
عجمیان و علی وردی و خوبان رفتند
روسیاهی به رخ همچو زغالم مانده
خواب دیدم که نجف بودم و بیدار شدم
عطر ایوان علی، گوشه ی شالم مانده
کربلایی نشدن، علت خسران من است
بر دل سوخته از هجر، ملالم مانده
باید از داغ غریبی علی آب شوم
تا نفس هست و ازین عمر، مجالم مانده
**
شده هر ناله ی زهرا، عرق شرم علی
شرمسار از رخ او، شاه دو عالم مانده
گفت با خادمه حیدر که بگو فضه چرا
چند ماه است پسِ ابر، هلالم مانده؟!
✍ #محمدجواد_شیرازی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_مدح
یادی از #مدافعان_حرم، #شهید_آرمان_علیوردی، #شهید_سی_روح_الله_عجمیان
نه فقط حلم و حیا زیور زینب بودند
این دو یک جرعه ای از کوثر زینب بودند
انبیایی که به توحید سفارش کردند
بهره برده همه از منبر زینب بودند
شمع نورانی دین بود و برادرهایش
مثل پروانه به دور و بر زینب بودند
نام زیبای حسین و حسن از روز نخست
مشقِ انشا شده در دفتر زینب بودند
صف به صف اهل ملک، بهر تقرب به خدا
دست بر سینه، سر معبر زینب بودند
پسر عوسجه و عابس و نُعمان و حبیب
همه زانو زده در محضر زینب بودند
دوری از زینت دنیا و حیا از معبود
یادگار پدر و مادر زینب بودند
فخر بر رتبه نکردند شهیدان حرم
فخرشان بود همین، نوکر زینب بودند
عجمیان و علی وردی و خیل شهدا
جان فدای نخی از معجر زینب بودند
بندگانی که مزیّن به کمالات شدند
محو نورانیت عمه ی سادات شدند
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
@navaye_asheghaan