eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
چنان که داده خدا اختیار را به حسین بده عنان دل بیقرار را به حسین ببین چگونه دعا مستجاب خواهد شد فقط قسم بده پروردگار را به حسین یقین به کام تو خواهد گذشت هر روزش سپرده باشی اگر روزگار را به حسین خودش دوباره تو را زود می‌برد به حرم تو عاشقی کن و بسپار کار را به حسین چنان که جانب خورشید می‌رود ذره خدای من! برسان این غبار را به حسین همه دعای قدم‌های اربعین این است که ای خدا برسان آن سوار را، به حسین اگر محبّ حسینی نترس از محشر چرا که داده خدا اختیار را به حسین 🔸شاعر: 👆 ____ بخوان بلال ! که یاس کبود دل تنگ است اذان بگو ! که اذان تو ، آسمان رنگ است اذان بگو ! که پس از رحلت رسول خدا مصاحب دل من ، ناله ی شباهنگ است اذان بگو ! به صدای بلند و جار بزن که پشت پرده ی ایمان فریب و نیرنگ است اذان بگو ! که بدانند بعد پیغمبر نصیب آینه های خدانما سنگ است نه من ، غبار یتیمی نشسته بر رویم جمال آینه هایم ، مکدّر از زنگ است بگو که «اشهد ان علی ولی الله» بگو که لحن مناجات من ، غماهنگ است تو از سیاه دلی های خلق شکوه مکن «به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است» مرا ز گریه چرا منع می کنند ، بپرس که این چه رسم مسلمانی ؟ این چه فرهنگ است ؟ بگو که فاطمه این یک دو روزه مهمان است سفر به خیر بگویند وقت ما تنگ است بگو که فاطمه در حشر اگر که ناز کند «کمیت جمله شفاعت کنندگان لنگ است» نماز شام غریبان شد و غروب و شفق بخوان بلال ! که ماه مدینه دل تنگ است 🔸شاعر: استاد 👆 ____ چرا عزمِ سفر داری مگر در خانه مهمانی؟ پس از تو فاطمه ، بستر نشینم خوب میدانی برای چشمِ زهرا بینِ من نه سال ، یک آن بود نگو پس چند روزی بیشتر ، پیشم نمی مانی به پهلویت قسم اشکِ تو را من خوب میفهم به بازویت قسم بر غربتم ، اینگونه گریانی از آن وقتی که تا مسجد مرا با زور می بردند هنوز ای فاطمه جان ، غرقِ در ذکر علی جانی مفاتیح الجنانِ دستهایت باز شد اما چرا پس ای حیاتِ من دعای مرگ میخوانی بمان شیرینیِ این زندگانی ، مادرِ خانه که بی تو بر علی تلخ ست شیرینیِ هر نانی به سختی می روی راه و به سختی هم نفس داری بیا اما از این آزرده ، دل نستان به آسانی تو تنها ایستادی پیشِ روی جبت وَ الطاغوت الا ای ذوالفقار خانهٔ من ، مرد دورانی 🔸شاعر: 👆 ____ نمیشود تورا بیان نمود در قیاس ها شدند ناتوان درک تو خدا شناس ها تو خود بگو که کیستی حور و یا ملیکه ای اگرچه نیست قدر تو در خور این حواس ها گفت نبی که فاطمه روح دو پهلوی من است حق رسالتش چه شد به دست ناسپاس ها به یک اشاره غنچه از شاخه جدا شود دگر نیست نیاز وا شود به باغ پای داس ها به دست بوسی ات غلاف و تیغ و میخ آمدند چه بر سر تو آمده از اینهمه تماس ها فراز عرش جای تو مده دلت به دست غم عیادتت نیامدند اگر که آس و پاسها به کودکان خود بگو دوباره خوب میشوی نمی رود به چشمشان خواب از این هراس ها آیینه در نگاه تو بسکه ترک ترک شده داده خبر ز تاری چشم تو انعکاس ها هر که جفا نموده و عذاب داده حضرتت در صف حشر میشود منتظر تقاص ها اگر که میشود بمان نرو تو از بر علی مکش تو دست مرتضی به پای التماس ها 🔸شاعر: 👆 ____
مادر سلام خانه‌ی خولی چه میکنی ای گنج در خزانه‌ی خولی چه میکنی من آمدم درآرمت از کنج این تنور با بازوی کبود ، عزیزم ، ولی به زور مادر فدای چانه‌ی آتش گرفته ات لبهای خشک با سر نیزه شکفته ات دست شکسته بر سر و رویت کشیده ام خاکستر تنور ز مویت کشیده ام با چوب یا وسیله‌ی دیگر بریده اند؟ این طور ناشیانه چرا سر بریده اند پایت چقدر کار به دعوا کشیده ؟ ها؟ روی لبان تو چه کسی پا کشیده ؟ها؟ بر روی حنجری که از آن بوسه چیده ام حالا دوازده اثر ضربه دیده ام یک زخم نه دو زخم نه زخمت لبالب است اینقدر نیزه خورده سرت نامرتب است ای جان به لب رسیده بگو پیکرت کجاست آن یار جان به لب شده آن خواهرت کجاست او را به سوی کوفه پریشان می‌آورند ناموس حق به ناقه‌ی عریان می‍اورند 🔸شاعر: ========================== خاک و خاکستر از سر و رویت مادری قد خمیده می گیرد بوسه اندازه جراحاتت ز گلوی بریده می گیرد جای بهتر نداشت این کوفه که سرت به تنور آوردند از سر و وضع درهمت پیداست که سرت را به زور آوردند خون نشسته به روی لبهایت چقدر زخم خورده بر رویت به روی دامنش درون تنور فاطمه شانه میزند مویت جای سالم که نیست دور و برت از جراحت پر است این سر تو میشود از نگاه تو فهمید چقدر زخمی است پیکر تو برضریح شکسته لبهات میشود دید عمق فاجعه را جبرئیل و ملائکه شستند جای چنگال شمر و حرمله را مانده رد دوازده ضربه به روی رگ رگ گلوی تو چقدر جای سم مرکب ها داده تغییر رنگ و روی تو ای سر از بدن جدا مانده خواهرت از غم تو پیرشده سر تو میهمان کنج تنور بدنت جمع در حصیر شده خوب شد زینبت نبود وندید اینهمه زخم خورده بر سر را خوب شد زینبت نبود و ندید در تنوری غریب مادر را 🔸شاعر: ==========================