#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مدح_و_منقبت
#مرثیه
#محسن_غفارینیا
ای نور چشم فاطمه و مرتضی، حسن
ای مظهر صفات خداوند، یا حسن
خُلق خوشت نشانهای از خُلق مرتضا
خویت نشانهای بود از مصطفی، حسن
چشم تمام عالم و آدم به دست توست
هستی کریم محفل آل عبا، حسن
ای افتخار عالم هستی وجود تو
ای معدن محبّت و مهر و وفا، حسن
هر جا که نام پاک تو شد بر زبان خلق
آید به یاد، معنیِ حلم و حیا، حسن
دست مرا که هست به دامانت ای امام
میخواهم از خدا که نسازد جدا، حسن
پروانهاند گرد وجودت تمام خلق
ای جمله جان خلق به جانت فدا، حسن
دست تمام خلق جهانی به دامنت
پیوسته هست، تا که نمایی وفا، حسن
تو مصدر عنایت و لطفی و ما همه
چشم انتظار لطف و عطای تو، یا حسن
در هر کجا که نام تو آید به لب مرا
شادی شود عجین همه سر تا به پا، حسن
هم تحت امر توست قَدَر اندر این جهان
هم میبرد به امر تو فرمان قضا، حسن
آید سحر سپیده به پابوسی شما
عطر از وجود با صفای تو گیرد صبا، حسن
جانها هزار مرتبه هر دم فدای تو
ای مظهر کرامت حق، مجتبی! حسن
همسر بود به خانه مددکار شوهرش
جز همسرت که بود چنان اشقیا، حسن
زهری که ریخت جعده به کامت ز راه جور
زد آتشی به جانِ همه ماسوی، حسن
ای کاش مخفیانه و شب بود دفن تو
چون فاطمه جنازه ات اندر خفا، حسن
چشم «غریب» اشک فشان شد از این الم
چون میگرفت جسم تو در خاک جا، حسن
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
@emame3vom
#هفت_صفر_را_زنده_کنیم
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#حسین_عباسپور
ای روشنی روی تو تابنده تر از ماه
گیسوی سیاه تو پر از عطر سحرگاه
من عبد شدم عبد تو المنّة لِلعشق
تو شاه شدی شاه من العزّة للّه
دل تنگم و دل باخته، دلگیر و دل آشوب
دل رحمی و دل سوخته، دل خونی و دل خواه
کوتاه نشد سایۀ تو از سر این شعر
هر چند که دستش شده از وصف تو کوتاه
هر قدر شماتت شدی از سوی ذلیلان
هرگز نگرفت آینۀ قلب تو را آه
شد عاقبت از غربت تو خون، جگر تشت
زینب چه کشیده ست در آن لحظۀ جانکاه!
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
@emame3vom
#هفت_صفر_را_زنده_کنیم
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#عارفه_دهقانی
تربتش عطر کربلا دارد
غربتش روضۀ رضا دارد
گنبدش، آسمان...طلایش، نور
روزها، گنبدِ طلا دارد
هرچه در چَنته دارد این دنیا
از کرامات مجتبا دارد
"ای کریمی که در خزانۀ غیب...".
مور هم چشم بر شما دارد
تا که دستِ شماست بر سرِ ما
همه عالم نظر به ما دارد
زَهرۀ زهر ریخت پیش لبت
لعل تو حکم کیمیا دارد
آنچه از دل به لب برآوردی
رنگِ سیلیِ کوچه را دارد
متّهم، زهر نیست! میدانی
لختهها از چه ماجرا دارد ...
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
@emame3vom
#هفت_صفر_را_زنده_کنیم
.
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#محمد_رسولی
كَرَم كنار كريمي تو كم آورده
به پيشگاه تو درياي غم نم آورده
نبوده داغ تو كمتر ز داغ عاشورا
خدا ميانِ صفَر يك محرَم آورده
گذاشت نان و نمك، آب و زهر، همسر تو
چه سفرۀ افطاريِ فراهم آورده
يك عمر خونِ جگر خوردهاي و حالا او
براي زخم تو مرهم كه نَه سم آورده
براي تير زدن بر تو و به تابوتت
چقدر آن زنِ ملعونه آدم آورده
جدا مكن به بد و خوب، مادرت مارا
ميان مجلس سوگ تو درهم آورده
دوباره بين غزل نام مادرت بردم
مرا ببخش اگر خاطر تو آزردم
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
@emame3vom
#هفت_صفر_را_زنده_کنیم
.
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مدح_و_منقبت
#توسل
#سید_رضا_مؤید
ای حُسن تو تمامی حُسن خدای تو
یوسف بود ز حسن و ملاحت گدای تو
اسم است چون دلیل مسمّی خدا از آن
کرد انتخاب نام حسن را برای تو
ای گوشوار عرش الهی که بوده است
دوش رسول و دامن زهرای جای تو
آنسان که ماه میکند از مهر کسب نور
خورشید کسب نور کند از ضیای تو
ذاتت چو هست آینۀ ذات سرمدی
حُسن است و لطف و عاطفه سر تا بهپای تو
عبد خدا توئی که به محراب و در نماز
لرزان شود ز هیبت حق عضوهای تو
مدحت مگر خدا و پیمبر کند از آنک
بیرون بود ز عهدۀ عالم ثنای تو
افراشتی چو رایت صلح ای ولی حق!
رونق گرفت شرع مبین در لوای تو
صلحت که چون قیام حسین است با اثر
افزود در برابر عالم بهای تو
درهم شکست قدرت طغیان خصم را
ای نور چشم فاطمه صلح و صفای تو
هر نقشهای که ریخت معاویه از عناد
شد بی اثر ز خلق خوش و حُسن رأی تو
از آنچه آفتاب بتابد بر آن مدام
باشد فزون فوائد صلح بجای تو
بهر رضای حق چو گذشتی ز حق خویش
توأم بود رضای خدا با رضای تو
محفوظ ماند خون محبان ز رحمتت
حلم تو بود رحمت بیمنتهای تو
در مجلس مناظره تنها قدم نهی
زیرا که نیست جز بخدا اتکای تو
معنای صد قیام به صلح تو مضمر است
این نکته یافت میشود از گفتههای تو
منّت خدای را که به ویرانۀ دلم
پنهان نمود گوهر مهر و ولای تو
بگشا گره ز کار فروبستهام که من
رو کردهام به حضرت مشکل گشای تو
پیش تو آمدم به گدائی که روز و شب
باز است بر همه در دولت سرای تو
دارم امید بوسۀ قبر تو در بقیع
حاشا که نا امید شوم از عطای تو
هر جا که شرح سوز غمت در میان رود
سوزم چو شمع انجمن اندر هوای تو
گریم به ماتمت که نگرید به روز حشر
هر دیدهای که گریه کند در عزای تو
مولا ظهور مهدی غائب ز حق بخواه
زیرا که میرسد به اجابت دعای تو
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
@emame3vom
#هفت_صفر_را_زنده_کنیم
.
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#سید_رضا_مؤید
مهرت به كائنات برابر نميشود
داغي ز ماتم تو فزونتر نميشود
از داغ جانگداز تو اي گوهر وجود
سنگ است هر دلي كه مكدّر نميشود
ظلمي كه بر تو رفت ز دست ستمگران
بر صفحۀ خيال مصوّر نميشود
اي آنكه شد جنازهات آماج تير كين
اينگونه ظلم با گل پرپر نميشود
بيبهره از فروغ ولاي تو يا حسن
مشمول اين حديث پيمبر نميشود
فرمود ديدهاي كه كند گريه بر حسن
آن ديده كور وارد محشر نميشود
دارم اميد بوسۀ قبر تو در بقيع
افسوس ميخورم كه ميسّر نميشود
با اين ستم كه بر تو و بر مدفنت رسد
ويران چرا بناي ستمگر نميشود؟
آن را چه دوستي است «مؤيد»! که دیدهاش
از خون دل ز داغ حسن، تر نميشود
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
@emame3vom
#هفت_صفر_را_زنده_کنیم
.
.
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#نوحه
#سید_رضا_مؤید
من امام صلح و در وطن غریبم
جدّ من پیمبر گفته من غریبم
زین جامعه صد رو دوستان دشمن خو
خون شد جگر من
پیوسته زدشمن خوف وخطرم بود
در نماز حتی جوشن به برم بود
تا دقایق آخر از منافق و کافر
خون شد جگر من
سـرزنش زیاد و ظلم غیره دیدم
با هر که نشستم یـک مُغیره دیدم
زآنـچه بـر ســرم آمد جان به حنجرم آمد
خون شد جگر من
من که دیده بودم شعلههای خانه
جسم مادرم را زیر تازیانه
آن صحنه خون و دود هر زمان به یادم بود
خون شد جگر من
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
محفل شعر و سبک آل کساء
@emame3vom
#هفت_صفر_را_زنده_کنیم
.
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#توسل
#مرثیه
#رضا_تاجیک
چشم وا کرده شدم دست به دامان حسن
مادر افکند مرا در یم احسان حسن
روزی از دست علی خوردم و از خوان حسن
از همان روز شدم بیسر و سامان حسن
بر جبینم بنویسید مسلمان حسن
دل خود را سر هر بام، هوایی نکنم
طلب عشق ز هر بیسر و پایی نکنم
رو به هر قبله و هر قبله نمایی نکنم
پیش هر سفره که پهن است گدایی نکنم
نان هر سفره حرام است به جز نان حسن
چه مقامی و چه نامی، چه مرامی دارد
چقدر لطف به بیمار جذامی دارد
خنده در پاسخ آن سائل شامی دارد
وه که ارباب دو عالم چه امامی دارد
همه اینها غزلی هست به دیوان حسن
آنکه نامش شده احلی من عسل کیست؟حسن
آنکه بخشندگیاش گشته مثل کیست؟حسن
معنی حی علی خیر العمل کیست؟حسن
مرد نام آور پیکار جمل کیست؟حسن
شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن
ارث مظلومیت از غربت بابا دارد
قد خم، سینۀ خون، دیدۀ دریا دارد
جگری سوخته از زخم زبانها دارد
گر بگوییم غریب الغربا، جا دارد
خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن
زهر آمد به سراغش، جگرش ریخت به هم
بسکه پیچیده به خود،موی سرش ریخت به هم
زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم
همۀ خاطرهها در نظرش ریخت به هم
دل پریشان شده از موی پریشان حسن
چقدر سخت گذشته است به او در کوچه
چه مراعات نظیری ست، حسن، در، کوچه
باز هم خاطرۀ گریه و مادر، کوچه
قاتل جان حسن میشود آخر کوچه
کوچه عمری ست که آورده به لب جان حسن
چشم نامرد به ناموس علی تا افتاد
وای بر من، زد و بر صورت گل جا افتاد
ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد
خواست تا پا بشود، باز هم امّا افتاد
شعلۀ آه کشد سینۀ سوزان حسن
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
@emame3vom
#هفت_صفر_را_زنده_کنیم
.
.
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مدح_و_منقبت
#مرثیه
#غلامرضا_سازگار
ای فروزنده ز رخ حُسن خدات
وی همه حُسن فروشان به فدات
جلوه گر آینۀ ذوالمننی
پای تا فرق حَسن در حَسنی
خُلد، گَردی است ز خاک حرمت
چرخ موجی است ز بحر کرمت
ای ز غم های تو خون بر دل خاک
پنجۀ صبر گریبان زده چاک
صبر مبهوت شده از صبرت
حلم، خون خورده کنار قبرت
تو امامی به قعود و به قیام
به قعود و به قیام تو سلام
مرکب حکم، تو میرانی و بس
جنگ یا صلح، تو میدانی و بس
هر که با صلح و قیام تو نساخت
به خدا مرتبهات را نشناخت
ای ز رزم آوریت در صفیّن
بانگ تکبیر بلند از طرفین
ای که نجل اسداللّه تویی
ای که فرزند یداللّه تویی
نیست در خاطرت از دشمن بیم
نکنی صلح که گردی تسلیم
تو به هر حال ولی اللّهی
جنگ یا صلح کنی آگاهی
ای رخت شمع جوانان بهشت
سیّد جمع جوانان بهشت
وصی دوم بر حقّ رسول
پسر اول زهرای بتول
صفت و خلق تو از بس که نکوست
شود از یک نگهت دشمن، دوست
ای تو بعد از پدر، اول مظلوم
سومین نور و چهارم معصوم
دل عشّاق مزارت همه رشک
آب باران بقعیت همه اشک
کاش گردی شوم و از کرمت
بنشینم به کنار حرمت
کاش چون ماه به شبهای دراز
داشتم با حرمت روی نیاز
کاش مانند چراغی سوزم
تا شبی در حرمت افروزم
کاش مانند نسیم سحری
داشتم بر سر کویت گذری
کاش چون اشک کنارت باشم
سایۀ روی مزارت باشم
ای شده قبلۀ ما تربت تو
سوز دلها همه از غربت تو
تیر بارید ز بس بر بدنت
بدنت گشت یکی با کفنت
سینه از صبر تو افروخته شد
تن و تابوت به هم دوخته شد
ای به یاد تو دل هستی، خون
وی حساب غمت از حد بیرون
دل احمد که برایت خون بود
به همه مردم عالم فرمود:
روز محشر که همه گریانند
اشک ریزان حسن خندانند
زین شرر سوخته «میثم» امروز
باراِلها تو به فرداش، مسوز
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 نخل میثم
.👇
♦️نکته :
شعرفوق که از باب فن مدح و مرثیه خوانی، جمیع جهات(مدح-حماسه-مرثیه -تکرارهای مؤثر-عاطفه و احساس-گفتگوی عاشقانه با ممدوح و...) در آن رعایت شده است دارای عناصر:(رمضان-روزه) است که دربارۀ امام حسن مجتبی(علیه السلام) در هنگام ولادت حضرت در ماه مبارک رمضان بکار می رود؛سئوال پیش می آید که آیا به این دلیل نباید این شعر یا ابیات مورد نظر را در مجالس عزاداری و مرثیه خواند؟ در جواب باید گفت:خیر،تنها عناصری بیادآورندۀ شادی و ولادت است که شادی آور باشند، بنابراین خواندن آن ابیات نه تنها ایرادی ندارد بلکه به غنای شعر نیز می افزاید.
.
#بحر_طويل
#امام_حسن_مجتبی_عليهالسلام
° وسط معرکهی جنگ که غوغا شده صد گرد و غبار از پی هر اسب چنان پا شده هر گوش پر از بانگ چکاچک شده یک سو طرف لشکر مشرک شده سوی دگرش لشکر حلت بفنائک شده یک مرتبه فرماندهیشان حضرت حیدر دل و دلبر سر و سرور وَ همان کس که ز جا کند در قلعهی خیبر به جلو خواند محمد حنفیه پسرش را و به او نیزهی خود داد
° داد دستور محمد حنفیه پسرش را که برو سمت جلو محمل آن زن ، زن فتان که شده الگوی شیطان بزن و کار شتر را به دمی یکسره کن
° رفت تا معرکه شمشیر زد و بر دل سرباز مسلمان به کج رفته به تکفیر زد و ضربه پس از شیههی تکبیر زد و یک نفس خسته کشید آه حوالی شتر تا که رسید آل بنیضَبّه جان بر کف زن دور شتر یکسره حائل شده بودند چنان حامی محمل شدهبودند که او قافیه را باخت و سر را به گریبان ز روی خجلتش انداخت و برگشت عقب پیش پدر
° او که نامش حسنست و صف دشمن شکنست و پسر ارشد مرحب فکنست و یل یلها ، به دمی نیزه ز دستان برادر چو گرفت از ته دل جملهی لاحول و لاقوه الا به زبان گفت ، سپس مرکب خود طاویه را با مدد از مادر خود فاطمه هی کرد ره معرکه طی کرد به میدان زد و یک نعره چو طوفان زد و در روبروی شیر چنان شیر شد و میمنه را میسره را از دم تیغش گذراند و رجز حیدریاش را ز ته حنجرهاش خواند و پس از آن صف اول صف دوم همه را راند و چو شمشیر برای عدم آورد همانجا ملکالموت کم آورد ؛ حوالی جمل رفت چه مِثل و مَثَل رفت وَ تقدیر عدو سوی اجل رفت ، که از ترس ، بنی ضبّهِ جانبرکف آن زن ، که روا نیست بیارم وسط شعر نشان و لقبش را به عقب رفت ، چو انگشت تحیر به دهانها به عجب رفت ، به خون همهشان نیزهاش آلوده شد و ذرهای آسوده شد و رفت و ره معرکه را آنهمه طی کرد ، شتر را که به یک ثانیه پی کرد ، زن فتنهجوی لشکر اعدا به زمین خورد ، نگون بخت شد و کار عدو سخت شد و حیدر کرار دلش تخت شد و قائله هم ختم به تکبیر سپاهش وَ نبودیم ببینیم علی را و نگاهش ، و نوشتند که شهزاده رسیدهست به خشنودی شاهش ، پس از آن هم حسنِ شکر گذار از وسط معرکه برگشت عقب پیش پدر
° و پدر دید محمد پسرش را که عرق از سپرش ریخت که شرم از نظرش ریخت ملال از کمرش ریخت به دلداری او رفت و چنین حضرت حیدر به پسر گفت که سرخوردگیات چیست و دلمردگیات چیست؟ تو تنها پسر حیدری امّا حسن از آل عبا و پسر تاج نبوت ، پسر ختم رسالت وَ چنین شان ، تو را نیست ، پس اینگونه روا نیست که با خویش قیاسش بکنی
#امام_حسن
#سید_امیرحسین_موسوی✍
.
@navaye_asheghaan
بسم الله الرحمن الرحیم
#غزال
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
ای در وطن غریب
عالم ندیده مثلتو در مرد و زن غریب
از بس که با هماند
دیگر نوشتهایم به جای حسن؛ غریب
بعد از نبی ولی
مثل اویس بود که شد در قرن غریب
جان پیمبر است
اما میان امت او دائما غریب...
در اوج غربت است
مُشکی که بوده است میان ختن غریب
بودهست یکتنه
اندازهی تمامی هر پنجتن غریب
در خانه بیکس است
چون بلبلی که مانده میان چمن غریب
پاسخ کنایه شد
هر جا زبان گشود برای سخن غریب
پوشید اگر زره
یعنی که بوده حتی در پیرهن غریب
مظنون خلق شد
مردی که بود با بدی و سوءظن غریب
گفته؛ بگو «حسین»
در پاسخ کسی که بگوید به من غریب
یکروز میشود
بیآشنا، بدون سپر، بیکفن، غریب...
سر رفته روی نی
مانده سهروز در دل صحرا بدن غریب
#
ای دل صبور باش!
روز ظهور دولت یار است عنقریب.
مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم
جام زهر
بنا بر این شده که باز جام زهر بنوشی
که از بزرگترین حق خویش چشم بپوشی
به لطف صلح تو آیندهی بشر شده تضمین
اگرچه نیست بدهکار حرف حق تو گوشی
تو را به ترس اگر متهم کنند چه باک است؟
که واقفاند تو دم برنیاوری و بجوشی...
ولی سر همه گردنکشان بهپات میافتد
اگر قرار شود در مصافشان بخروشی
تویی تو آینهی ذکر «یا مُعِزّ» خداوند
که بر دهان زدی از لطفومِهر، مُهر خموشی
برای جنگ علیل و برای صلح ذلیلاند!
بهچشم کور چه نوری؟ بهگوش کر چهسروشی؟
چنان غریب شدی در جهان که اهلسپاهت
رسیدهاند به انگیزهی «امامفروشی»!
همیشه دم بزن ای شاعر از مراتب صلحش
که گرچه خلق نفهمد، به قدر وسع بکوشی
#مجتبی_خرسندی
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
@navaye_asheghaan