دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده!
چه تند می رود! این ساربانِ وا مانده
خدا به خیر کند! باز گم شدم بابا
بیا ببین که فقط چند ردِ پا مانده
بگو چه کار کنم! تا به عمه ام برسم؟
توانِ پایِ پُر از زخم، کربلا مانده
خودت که داخلِ گودال گیر افتادی!
عمو کجاست بیاید؟ ببین کجا مانده؟
به یاد دردِ لگدهای شمر افتادم
دوباره چادر من دستِ خارها مانده
بگو به مرگ، به فریاد دخترت برسد
سه ساله فاطمه ای دست بر دعا مانده
کجاست خنجر کهنه به دادِ من برسد؟
به جان سپردن من چند ربنا مانده؟
به این کفن که سرم هست، اعتباری نیست!
پدر چه قدر برای تو بوریا مانده؟
عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب(س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند.
پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب(س)فرمود: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد.
بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند.
خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و د رآغوش کشید.
بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.
دختر خردسال حسین(ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
شرح شمع: صفحه 310 - نفس المهموم456 -الدمع الساکه141
به نقل سایت مشرق نیوز
#اهل_بیت
#حضرت_رقیه
.
#اهل_بیت
محبت علی و فاطمه ، حسین و حسن
محبتی که پدر داده یادمان این است
محبتی که سرانجام در حساب و کتاب
رسد به روز قیامت به دادِمان این است
فقط ز درسِ الفبا " حُ سِ ی ن " را بلدیم
هزار شکر که سطح سوادمان این است
چه فرق می کند اصلاً عجم ، عرب ، غیره...
که اهل روضه شدیم و نژادمان این است
یکی زیارت دنیا یکی شفاعت حشر
تمام خواهشِ دلهای خادمان این است
بقیع می شود آباد مثل کرببلا
خدا گواست که ما اعتقادمان این است
مهدی مقیمی
.
.
فصل اندوه و عزا
گر خدا در اين محرم هم مرا ياري کند
با مدد از او دو چشمم آبرو داري کند
زينب(س) غمديده بر سر مي زند دست عزا
شيعه بايد جاي اشک از ديده خون جاري کند
رخت غم بايد به تن پوشيد و از دل ناله زد
ديده بايد زين مصيبت روز و شب زاري کند
در غم سبط رسول الله(ص) بايد خون گريست
واي بر چشمي که او از ندبه خودداري کند
چون که شد از تن جدا دست علمدار حسين(ع)
شيعه خاص علي(ع) بايد علمداري کند
قاري قرآن به روي ني حسين ابن علي(ع) است
شيعه بايد گوش جان بر نغمه ي قاري کند
ريخت خون خويش را در ياري قرآن و دين
تا که دين را با طريق خويش معماري کند
واي اگر از جهلِ جمعي کافر مسلم نما
ضربه ها هر زخم را بر پيکرش کاري کند
روضه خوان بايد که با افشاي ظلم دشمنان
از جنايت هاي دشمن پرده برداري کند
اشک چشم شيعيان در فصل اندوه و عزا
مي تواند دين و قران را نگهداري کند
شيعه بايد همنوا با اهل بيت مصطفي(ص)
از تمام دشمنان ابراز بيزاري کند
#محرم #عاشورا #امام_حسین #اهل_بیت
.
#امام_حسین علیه السلام
#مناجات
#اول_مجلسی
ای سایه ات فتاده به روی سرم حسین
معنای واقعی اصول الکرم حسین
یک یا حسین گفتم و دیدم غمی نماند
تسکین دردهای دل مضطرم حسین
یادم نمی رود که همه عزتم تویی
من پای سفره ی تو شدم محترم حسین
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین
من سالهاست دربه در روضه توام
داغ تو را به جان و دلم میخرم حسین
در کوچه های سینه زنی سالیان سال
در حسرت هوای حرم می پرم حسین
کابوس من شده غم دوری کربلا
در خواب هم ذکر لب من حرم حسین
مجموع حرف های من اینجا خلاصه شد
در یک کلام ای همه باورم حسین
🔸شاعر:
#حسین_صیامی
____
#امام_حسین علیه السلام
#مناجات #اول_مجلسی #اهل_بیت
✅ یا خامس آل عبا ...
اشک ما وقف عزای پنج تن
بچه های ما فدای پنج تن
رونقی این سفره هامان دارد از
برکت و لطف و عطای پنج تن
رفت و آمدهای ما در روضه ها
هست مرهون دعای پنج تن
نسل ما یا نوکرند، یا عاشقند
ایل ما اصلا گدای پنج تن
ما مریض معصیت هستیم، پس
آمدیم دارالشفای پنج تن
با دعای فاطمه قد می کشیم
روز و شب تحت لوای پنج تن
سینه ی ما گنج علم اهل بیت
دیده ی ما خاک پای پنج تن
هیئتی که فاطمه دارد نظر
می شود غار حرای پنج تن
مادرم در روضه ها فریاد زد
زندگیِ ما برای پنج تن
پای میزان عمل که می شود
خوش به حال آشنای پنج تن
می شود شبهای جمعه، کربلا
غرق آه و نینوای پنج تن
با نوای (یابُنَیَّ) می شود
نینوا در کربلای پنج تن
روضه خوان می گفت زینب پیر شد
در کنار ماجرای پنج تن
آه، از گودال دارد می رسد
گریه های، های هایِ پنج تن
این صدای وای وایِ زینب است
یا صدایِ وای وایِ پنج تن
🔸شاعر:
#رضا_باقریان
@navaye_asheghaan
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحهیِ واحد شب قدر سبکِ شبِ قدره شب ...
شبِ قدره شبِ دَمِ حیدر حیدر
میده رزق و روزیمونو دستِ مادر
یاحیدر ذکرِ لبهام
یاحیدر شور و آوام
یاحیدر وِردِ اِحیام نفس نفسهامه
یاحیدر شاهکلیده
یاحیدر جلا میده
یاحیدر یه امیده امیدِ فردامه
یاحیدر ولی اللّه /۳/ علی ولی اللّه
شبِ قدره شبِ دَمِ زهرا زهرا
شبی که دستِ من رو میگیره مولا
یا زهرا تا قیامت
یا زهرا تا شهادت
یا زهرا تا شفاعت سرودِ هر روزم
یا زهرا تو سرشتم
یا زهرا سرنوشتم
یا زهرا تو بهشتم با تو نمیسوزم
یا زهرا فاطمه جان /۳/ یا زهرا یا زهرا
شبِ قدره شبِ دَمِ یا مجتبی
متوسّل میشم به کریمِ طاها
یاحسن رمز و رازه
یاحسن سوز و سازه
یاحسن دلنوازه نغمهیِ پروازه
یاحسن یه روزی با
یا حسن ایرونیا
یاحسن واسهت آقا گلدسته میسازه
یاحسن یاحسن جان /۳/ حسن حسن جانم
شبِ قدره شبِ دمِ یا ثاراللّه
شبِ روضه شبِ زیارت عاشورا
یاحسین دل و دلبر
یاحسین گلِ حیدر
یاحسین شاهِ بیسر عزیزِ زهرایی
یاحسین سبطِ خاتم
یاحسین آهِ عالم
یاحسین خالقِ غم دلبرِ دلهایی
یاحسین یاحبیبی /۳/ یا ابیعبداللّه
شبِ قدره شبِ دلایِ مبتلاست
شبِ پروازِ دل به سویِ کربلاست
کربلا آرزومه
عشقِ تو آبرومه
عقدهیِ تو گلومه عاشقِ شیشگوشهم
کربلا بیقرارم
نوکری اعتبارم
یاحسین افتخارم پرچمْ رویِ دوشم
یاحسین یاحبیبی /۳/ یا ابیعبداللّه
#نوحه_واحد #شب_قدر #اهل_بیت
#حسین_ایمانی
@navaye_asheghaan