eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.8هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
387 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
نُه شب گذشت و بنده ز رویِ تو رو گرفت بیراهه رفت و جایِ تو، با غیر خو گرفت این نفسِ تیره بخت، که شد صاحبِ دلم تقوا هر آنچه بود ز من، مو به مو گرفت شیطان نشست در دلم هنگامه‌ی سحر از من دوباره فرصت هر گفتگو گرفت عصیان، امید و آرزویم را به باد داد پیشِ تو هر چه داشته‌ام آبرو، گرفت عمری است تر نگشته دو چشمانِ تارِ من سنگینیِ گناه ز من آبِ رو گرفت صحبت ز تشنگیِ قیامت شد و دلم در گوشه‌ای ز اشک، وجودم وضو گرفت العفو گفتم و نفسم تازه شد دمی دیدم تمامِ پیکر من شستشو گرفت بینِ دعا و ذکرِ مناجاتِ هر شبم گفتم حسین و زندگیَم رنگ و بو گرفت آتش گرفتم از نَفَسِ دختری که گفت ( یک مشک از قبیله‌ی ما یک عمو گرفت )
. ‍ علیه‌السلام هوای بال و پرم میل کربلا دارد دویدنم عقب ناقه ماجرا دارد دلیل اشک مرا اهل اشک می‌فهمد نمی‌شود بنویسم، قلم حیا دارد حکایتی جگرم را به درد آورده حکایتی که اشاره به روضه‌ها دارد میان سجده لگد خورد غیرت سحرم کسی که می‌زندم بغض مرتضی دارد بریده شد نفسم بارها پی ناقه کجا سه ساله چنین طاقت مرا دارد؟ دلم شکست و روی خاک با سر افتادم که پای خستۀ من آبله کجا دارد «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
یعقوب دوباره راهیِ کنعان شد گریان شد و حیران شد و سرگردان شد عاشق شدن این است، خدا می خواهد یعقوب اگر مطیعِ الرَّحمن شد میخواست خدا صبور باشد در هجر در مصر، عزیز کرده اش زندان شد یک رشته ی این هجر، توسل بوده پیمودن این راه، اگر آسان شد با یادِ خدا اسیر هم آزاد است زندانیِ این عقیده، با ایمان شد پس اهل مدافع حرم ها، این است... که خانه ی حَبسِشان همان هجران شد سر خم نکنند زیر بار ذلت این ارثِ رسیده، عزت مردان شد مردان شمال، جان به جانان دادند از داغ جوان، مادری گریان شد در راهِ دفاعِ از حرم جان دادند پس نام شهید ماند و جاویدان شد زان گفته، که خط سرخِ ما شامات است امروز رگِ سوریه، خان طومان شد در وصف جنوب سوریه باید گفت این منطقه هم شلمچه ی ایران شد ___________________________ هرچه بخواهی شیر نر داریم یا زینب ما را ببر، ما هم هنر داریم یا زینب ما را ببر دنیا بدون تو نمی ارزد شوق شهادت را به سر داریم یا زینب ما قوم سلمانیم و دنیا هم خبر دارد اندازه ی سلمان جگر داریم یا زینب از آن جوانانی که بین خاک و خون دیدی از جان گذشته بیشتر داریم یا زینب شمشیر ما برَّنده تر از قبل خواهد شد وقتی یزیدی خیره سر داریم یا زینب شمر و سنان ها بار دیگرتوطئه کردند پس حق بده میل خطر داریم یا زینب آنگونه که تو شام را زیر و زبر کردی آنگونه امیّدِ ظفر داریم یا زینب قاسم سلیمانی همان کِیْسانِ ایرانی است مانند کِیسان صد نفر داریم یا زینب حرف از شرافت هر کجا باشد همان جاییم در حفظ دین سینه سپر داریم یا زینب اهل بصیرت بوده و هستیم و می مانیم از دشمنانِ خود خبر داریم یا زینب نسلِ علی ابتر نخواهد شد به واللهِ ما شیعه ایم و، برگ و بر داریم یا زینب سر بندِ ما نحنُ فِداکِ زینب کبراست با این نشانه بال و پر داریم یا زینب ____________________________
(عج) صدای پای کسی از بهشت می آید خدای عاطفه و سرنوشت می آید و عطر یاس حسینی سرشت می آید کسی که ناحیه ها را نوشت می آید به صورتش جلوات پیمبری دارد میان حنجره اش صوت حیدری دارد شب تولدش آغاز عاشقی می شد ترانه ساز، گل سرخ رازقی می شد نوید آمدنش صبح صادقی می شد بخوانمش چه؟، که قرآن ناطقی می شد به روی دوش پدر هم سخن وری می کرد به گاهواره اش از خلق، دلبری می کرد رسید و از دل بابا گرفت غم ها را رسید و چشم ترش آفرید دریا را رسید و رنگ خدا داد اهل دنیا را رسید تا که کند زنده یاد زهرا را رسید و از قدمش باغ ها شکوفا شد رسید و سبزترین سبزپوش زهرا شد ستاره های بهشتی به پاش می ریزد سبد سبد گل یاس از نگاش می ریزد نگاه فاطمه از خنده هاش می ریزد فرشته بال و پرش را، به راش می ریزد رسید و با قدمِ خود بهار را آورد به دست کوچک خود ذوالفقار را آورد ملائکه همه جمعند دور بالینش دل از عشیره برد خنده های شیرینش به غیر راه خدا نیست شیوه ی دینش مرام حضرت زهراست رسم آیینش سبد سبد گل نرگس نثار پاهایش چه ناز خواب شده در کنار بابایش کمال مرتضوی می چکد ز رخسارش تمام خلق زمین و زمان گرفتاری و انبیا همه شاگرد درسِ رفتارش هزار میثم تمار، بر سر دارش دمیده از نفسش آهِ صورِ اسرافیل و بالش سرش از بالهای جبرائيل به دست حیدری اش زهره و زهل دارد چه قدر بر لب شیرین خود عسل دارد صفات بارزی از رب بی بدل دارد که جبرئیل به وصفش دو صد غزل دارد گشود لب به سخن لا اله الا الله محمد است رسول و علی ولی الله عجب نگاه ملیحی به چهره اش دارد عسل نه، از لب او عطر یاس می بارد به باغ فاطمه بذر بهشت می کارد اگر که پرده ز رخسار خویش بردارد نهیبِ آتش دوزخ که سرد می گردد نفس به سینه گرفتار درد می گردد اگرچه خُلقِ نکویش به مصطفی رفته فصاحت و جبروتش به مرتضی رفته به صبر و حلم و بلاغت به مجتبی رفته خلاصه رفته به زهرا که تا خدا رفته کرشمه های نگاهش دل از پدر برده و مُهرِ سوره ی کوثر به بازویش خورده خدا صدای علی را به حنجرش بخشید گناه حیدریون را به خاطرش بخشید طواف کرببلا را به نوکرش بخشید بهشت و هرچه در آن را به مادرش بخشید صفات بارز او را فقط خدا داند و قدرِ لعل لبش را فقط دعا داند مقابل سخنانش سخنوران هیچند به دلبریِ رخش خیل دلبران هیچند به علم و حلم و وقارش پیمبران هیچند به اوجِ بندگی اش هم فرشتگان هیچند که او تمامِ وجودش خدای لم یزل است اساس و پایه ی دینش، اساس و راه علی است خدا شفاعت ما را به دست او داده گناهِ خلقِ بشر را که شستشو داده به ما به خاطر او قدری آبرو داده و تشنه ایم و خدا دست او سبو داده چه می شود که فقط در کنار من باشد گدای او شوم و او نگار من باشد کمی به داغ فراقش دچار کن ما را شبی کنار خودش همجوار کن ما را به بی قراریِ او بی قرار کن ما را به تیر معرفت او شکار کن ما را بگیر پرده ز رویش که مبتلا بشوم قضا شدم به حضورش اگر، ادا بشوم چه خوب بود نگاهش کمی به ما برسد به ما به خاطر زهرا کمی عطا برسد بیاید و قدمِ ما به کربلا برسد بیاید و به حساب دو بی حیا برسد بیاید و به دعایم کمی اثر بدهد به این کبوتر بی بال، بال و پر بدهد رسول و هادی و مشگل گشای عالم اوست فرشته ای به لباس شریف آدم اوست به سيدالشهدا، بانیِ مُحَرم اوست کتاب مقتل علامه ی مُقَرَّم اوست قسم به فاطمه امروز سینه بی تاب است امامِ عصر پیِ کاروان ارباب است ____
علیه السلام ای سایه ات فتاده به روی سرم حسین معنای واقعی اصول الکرم حسین یک یا حسین گفتم و دیدم غمی نماند تسکین دردهای دل مضطرم حسین یادم نمی رود که همه عزتم تویی من پای سفره ی تو شدم محترم حسین لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین من سالهاست دربه در روضه توام داغ تو را به جان و دلم میخرم حسین در کوچه های سینه زنی سالیان سال در حسرت هوای حرم می پرم حسین کابوس من شده غم دوری کربلا در خواب هم ذکر لب من حرم حسین مجموع حرف های من اینجا خلاصه شد در یک کلام ای همه باورم حسین 🔸شاعر: ____ علیه السلام ✅ یا خامس آل عبا ... اشک ما وقف عزای پنج تن بچه های ما فدای پنج تن رونقی این سفره هامان دارد از برکت و لطف و عطای پنج تن رفت و آمدهای ما در روضه ها هست مرهون دعای پنج تن نسل ما یا نوکرند، یا عاشقند ایل ما اصلا گدای پنج تن ما مریض معصیت هستیم، پس آمدیم دارالشفای پنج تن با دعای فاطمه قد می کشیم روز و شب تحت لوای پنج تن سینه ی ما گنج علم اهل بیت دیده ی ما خاک پای پنج تن هیئتی که فاطمه دارد نظر می شود غار حرای پنج تن مادرم در روضه ها فریاد زد زندگیِ ما برای پنج تن پای میزان عمل که می شود خوش به حال آشنای پنج تن می شود شبهای جمعه، کربلا غرق آه و نینوای پنج تن با نوای (یابُنَیَّ) می شود نینوا در کربلای پنج تن روضه خوان می گفت زینب پیر شد در کنار ماجرای پنج تن آه، از گودال دارد می رسد گریه های، های هایِ پنج تن این صدای وای وایِ زینب است یا صدایِ وای وایِ پنج تن 🔸شاعر: @navaye_asheghaan
(عج) صدای پای کسی از بهشت می آید خدای عاطفه و سرنوشت می آید و عطر یاس حسینی سرشت می آید کسی که ناحیه ها را نوشت می آید به صورتش جلوات پیمبری دارد میان حنجره اش صوت حیدری دارد شب تولدش آغاز عاشقی می شد ترانه ساز، گل سرخ رازقی می شد نوید آمدنش صبح صادقی می شد بخوانمش چه؟، که قرآن ناطقی می شد به روی دوش پدر هم سخن وری می کرد به گاهواره اش از خلق، دلبری می کرد رسید و از دل بابا گرفت غم ها را رسید و چشم ترش آفرید دریا را رسید و رنگ خدا داد اهل دنیا را رسید تا که کند زنده یاد زهرا را رسید و از قدمش باغ ها شکوفا شد رسید و سبزترین سبزپوش زهرا شد ستاره های بهشتی به پاش می ریزد سبد سبد گل یاس از نگاش می ریزد نگاه فاطمه از خنده هاش می ریزد فرشته بال و پرش را، به راش می ریزد رسید و با قدمِ خود بهار را آورد به دست کوچک خود ذوالفقار را آورد ملائکه همه جمعند دور بالینش دل از عشیره برد خنده های شیرینش به غیر راه خدا نیست شیوه ی دینش مرام حضرت زهراست رسم آیینش سبد سبد گل نرگس نثار پاهایش چه ناز خواب شده در کنار بابایش کمال مرتضوی می چکد ز رخسارش تمام خلق زمین و زمان گرفتاری و انبیا همه شاگرد درسِ رفتارش هزار میثم تمار، بر سر دارش دمیده از نفسش آهِ صورِ اسرافیل و بالش سرش از بالهای جبرائيل به دست حیدری اش زهره و زهل دارد چه قدر بر لب شیرین خود عسل دارد صفات بارزی از رب بی بدل دارد که جبرئیل به وصفش دو صد غزل دارد گشود لب به سخن لا اله الا الله محمد است رسول و علی ولی الله عجب نگاه ملیحی به چهره اش دارد عسل نه، از لب او عطر یاس می بارد به باغ فاطمه بذر بهشت می کارد اگر که پرده ز رخسار خویش بردارد نهیبِ آتش دوزخ که سرد می گردد نفس به سینه گرفتار درد می گردد اگرچه خُلقِ نکویش به مصطفی رفته فصاحت و جبروتش به مرتضی رفته به صبر و حلم و بلاغت به مجتبی رفته خلاصه رفته به زهرا که تا خدا رفته کرشمه های نگاهش دل از پدر برده و مُهرِ سوره ی کوثر به بازویش خورده خدا صدای علی را به حنجرش بخشید گناه حیدریون را به خاطرش بخشید طواف کرببلا را به نوکرش بخشید بهشت و هرچه در آن را به مادرش بخشید صفات بارز او را فقط خدا داند و قدرِ لعل لبش را فقط دعا داند مقابل سخنانش سخنوران هیچند به دلبریِ رخش خیل دلبران هیچند به علم و حلم و وقارش پیمبران هیچند به اوجِ بندگی اش هم فرشتگان هیچند که او تمامِ وجودش خدای لم یزل است اساس و پایه ی دینش، اساس و راه علی است خدا شفاعت ما را به دست او داده گناهِ خلقِ بشر را که شستشو داده به ما به خاطر او قدری آبرو داده و تشنه ایم و خدا دست او سبو داده چه می شود که فقط در کنار من باشد گدای او شوم و او نگار من باشد کمی به داغ فراقش دچار کن ما را شبی کنار خودش همجوار کن ما را به بی قراریِ او بی قرار کن ما را به تیر معرفت او شکار کن ما را بگیر پرده ز رویش که مبتلا بشوم قضا شدم به حضورش اگر، ادا بشوم چه خوب بود نگاهش کمی به ما برسد به ما به خاطر زهرا کمی عطا برسد بیاید و قدمِ ما به کربلا برسد بیاید و به حساب دو بی حیا برسد بیاید و به دعایم کمی اثر بدهد به این کبوتر بی بال، بال و پر بدهد رسول و هادی و مشگل گشای عالم اوست فرشته ای به لباس شریف آدم اوست به سيدالشهدا، بانیِ مُحَرم اوست کتاب مقتل علامه ی مُقَرَّم اوست قسم به فاطمه امروز سینه بی تاب است امامِ عصر پیِ کاروان ارباب است @navaye_asheghaan
یعقوب دوباره راهیِ کنعان شد گریان شد و حیران شد و سرگردان شد عاشق شدن این است، خدا می خواهد یعقوب اگر مطیعِ الرَّحمن شد میخواست خدا صبور باشد در هجر در مصر، عزیز کرده اش زندان شد یک رشته ی این هجر، توسل بوده پیمودن این راه، اگر آسان شد با یادِ خدا اسیر هم آزاد است زندانیِ این عقیده، با ایمان شد پس اهل مدافع حرم ها، این است... که خانه ی حَبسِشان همان هجران شد سر خم نکنند زیر بار ذلت این ارثِ رسیده، عزت مردان شد مردان شمال، جان به جانان دادند از داغ جوان، مادری گریان شد در راهِ دفاعِ از حرم جان دادند پس نام شهید ماند و جاویدان شد زان گفته، که خط سرخِ ما شامات است امروز رگِ سوریه، خان طومان شد در وصف جنوب سوریه باید گفت این منطقه هم شلمچه ی ایران شد ____ هرچه بخواهی شیر نر داریم یا زینب ما را ببر، ما هم هنر داریم یا زینب ما را ببر دنیا بدون تو نمی ارزد شوق شهادت را به سر داریم یا زینب ما قوم سلمانیم و دنیا هم خبر دارد اندازه ی سلمان جگر داریم یا زینب از آن جوانانی که بین خاک و خون دیدی از جان گذشته بیشتر داریم یا زینب شمشیر ما برَّنده تر از قبل خواهد شد وقتی یزیدی خیره سر داریم یا زینب شمر و سنان ها بار دیگرتوطئه کردند پس حق بده میل خطر داریم یا زینب آنگونه که تو شام را زیر و زبر کردی آنگونه امیّدِ ظفر داریم یا زینب قاسم سلیمانی همان کِیْسانِ ایرانی است مانند کِیسان صد نفر داریم یا زینب حرف از شرافت هر کجا باشد همان جاییم در حفظ دین سینه سپر داریم یا زینب اهل بصیرت بوده و هستیم و می مانیم از دشمنانِ خود خبر داریم یا زینب نسلِ علی ابتر نخواهد شد به واللهِ ما شیعه ایم و، برگ و بر داریم یا زینب سر بندِ ما نحنُ فِداکِ زینب کبراست با این نشانه بال و پر داریم یا زینب @navaye_asheghaan
عقیده ی همه یاران به اتفاق این است که اشک شور بیاد حسین شیرین است کنار قتلگه او به گریه جان دادن ز وعده ها که به خود داده ام یکی این است تو سید الشهدایی ، تو کشته ی اشکی منم که مذهبم عشق تو گریه ام دین است عزیز فاطمه شد هر که بر غم تو گریست امیر هر دو جهان هر که بر تو مسکین است سلام حضرت صادق به هرکه از داغت همیشه سفره ی چشمش به اشک رنگین است ز اشک دیده جهان را به آب خواهم بست کنون که مرهم تو گریه ی محبین است عقیده ی همه یاران به اتفاق این است که شور گریه برای حسین شیرین است 🔸شاعر: ____ 😭 شب جمعه شب زیارتی ارباب چشمی که دریا می شود شبهای جمعه محبوب زهرا می شود شبهای جمعه توبه همان اشک است، با اشکی که دارم این دیده زیبا می شود شبهای جمعه گرچه گنهکارم، ولی با دست زهرا این نامه امضا می شود شبهای جمعه درد فراق کربلا، درد گناهم این دو هم آوا می شود شبهای جمعه خیلی دلم حال و هوای گریه دارد در سینه غوغا می شود شبهای جمعه از اول هییت همیشه رسم این است با روضه معنا می شود شبهای جمعه عطر حرم تا بر مشام من می آید دردم مداوا می شود شبهای جمعه فرقی به فرزندان زهرا نیست اما باب الحسین وا می شود شبهای جمعه هرجا که نامی از حسین آید یقیناً عرش معلا می شود شبهای جمعه با روضه های شاه بی لشکر همیشه غم خانه بر پا می شود شبهای جمعه چون قامت زهرا خمید از زخم حنجر هر قامتی تا می شود شبهای جمعه اصلاً نميخواهم دگر روضه بخوانم... ...مادر که تنها می شود شبهای جمعه شبهای جمعه سوختن را دوست دارم گریه به شاه بی کفن را دوست دارم 🔸شاعر: ____ 👈 شب زیارتی ارباب ✅ شعر زیبای مناجات با امام حسین(ع) این اشک نیست، آب زلال و مطّهر است این چشم نیست، چشمه ای از حوض کوثر است ظرفِ نزولِ رحمتِ پروردگار شد چشمی که پای مجلس این روضه ها، تر است چشمی که بیش تر به خودش، گریه دیده است فردا کنار فاطمه با آبروتر می شود ما خشک می شویم، ولی بار می دهیم دنیای گریه، مزرعه ی سبز محشر است فرموده است حضرت صادق: هر آن کسی گریانِ جدّ ما شده، با من برادر است در حجّ و در عبادت و در سجده های شب گریه کنِ حسین، شریک پیمبر است ما را از این تلاطم دنیا، هراس نیست تا کشتی نجات حسینی، شناور است بر من لباس نوکری ام را کفن کنید نوکر بهشت هم برود، باز نوکر است 🔸شاعر: ____ @navaye_asheghaan
(عج) صدای پای کسی از بهشت می آید خدای عاطفه و سرنوشت می آید و عطر یاس حسینی سرشت می آید کسی که ناحیه ها را نوشت می آید به صورتش جلوات پیمبری دارد میان حنجره اش صوت حیدری دارد شب تولدش آغاز عاشقی می شد ترانه ساز، گل سرخ رازقی می شد نوید آمدنش صبح صادقی می شد بخوانمش چه؟، که قرآن ناطقی می شد به روی دوش پدر هم سخن وری می کرد به گاهواره اش از خلق، دلبری می کرد رسید و از دل بابا گرفت غم ها را رسید و چشم ترش آفرید دریا را رسید و رنگ خدا داد اهل دنیا را رسید تا که کند زنده یاد زهرا را رسید و از قدمش باغ ها شکوفا شد رسید و سبزترین سبزپوش زهرا شد ستاره های بهشتی به پاش می ریزد سبد سبد گل یاس از نگاش می ریزد نگاه فاطمه از خنده هاش می ریزد فرشته بال و پرش را، به راش می ریزد رسید و با قدمِ خود بهار را آورد به دست کوچک خود ذوالفقار را آورد ملائکه همه جمعند دور بالینش دل از عشیره برد خنده های شیرینش به غیر راه خدا نیست شیوه ی دینش مرام حضرت زهراست رسم آیینش سبد سبد گل نرگس نثار پاهایش چه ناز خواب شده در کنار بابایش کمال مرتضوی می چکد ز رخسارش تمام خلق زمین و زمان گرفتاری و انبیا همه شاگرد درسِ رفتارش هزار میثم تمار، بر سر دارش دمیده از نفسش آهِ صورِ اسرافیل و بالش سرش از بالهای جبرائيل به دست حیدری اش زهره و زهل دارد چه قدر بر لب شیرین خود عسل دارد صفات بارزی از رب بی بدل دارد که جبرئیل به وصفش دو صد غزل دارد گشود لب به سخن لا اله الا الله محمد است رسول و علی ولی الله عجب نگاه ملیحی به چهره اش دارد عسل نه، از لب او عطر یاس می بارد به باغ فاطمه بذر بهشت می کارد اگر که پرده ز رخسار خویش بردارد نهیبِ آتش دوزخ که سرد می گردد نفس به سینه گرفتار درد می گردد اگرچه خُلقِ نکویش به مصطفی رفته فصاحت و جبروتش به مرتضی رفته به صبر و حلم و بلاغت به مجتبی رفته خلاصه رفته به زهرا که تا خدا رفته کرشمه های نگاهش دل از پدر برده و مُهرِ سوره ی کوثر به بازویش خورده خدا صدای علی را به حنجرش بخشید گناه حیدریون را به خاطرش بخشید طواف کرببلا را به نوکرش بخشید بهشت و هرچه در آن را به مادرش بخشید صفات بارز او را فقط خدا داند و قدرِ لعل لبش را فقط دعا داند مقابل سخنانش سخنوران هیچند به دلبریِ رخش خیل دلبران هیچند به علم و حلم و وقارش پیمبران هیچند به اوجِ بندگی اش هم فرشتگان هیچند که او تمامِ وجودش خدای لم یزل است اساس و پایه ی دینش، اساس و راه علی است خدا شفاعت ما را به دست او داده گناهِ خلقِ بشر را که شستشو داده به ما به خاطر او قدری آبرو داده و تشنه ایم و خدا دست او سبو داده چه می شود که فقط در کنار من باشد گدای او شوم و او نگار من باشد کمی به داغ فراقش دچار کن ما را شبی کنار خودش همجوار کن ما را به بی قراریِ او بی قرار کن ما را به تیر معرفت او شکار کن ما را بگیر پرده ز رویش که مبتلا بشوم قضا شدم به حضورش اگر، ادا بشوم چه خوب بود نگاهش کمی به ما برسد به ما به خاطر زهرا کمی عطا برسد بیاید و قدمِ ما به کربلا برسد بیاید و به حساب دو بی حیا برسد بیاید و به دعایم کمی اثر بدهد به این کبوتر بی بال، بال و پر بدهد رسول و هادی و مشگل گشای عالم اوست فرشته ای به لباس شریف آدم اوست به سيدالشهدا، بانیِ مُحَرم اوست کتاب مقتل علامه ی مُقَرَّم اوست قسم به فاطمه امروز سینه بی تاب است امامِ عصر پیِ کاروان ارباب است ____________________ @navaye_asheghaan
گهر از بطن دریا تا هویدا می‌شود امشب  جمال ایزد منان تجلا می‌شود امشب ملک در باغ رضوان است دست افشان، که از ره کِی گل زهرای مرضیه شکوفا می‌شود امشب به یمن مقدم باقر، امام پنجم شیعه  مدینه باز هم عرش معلا می‌شود امشب زمین و آسمان را نور باران کرده حق، زیرا  علی‌بن‌الحسین این بار بابا می‌شود امشب ملائک صف به صف اِستاده، در کف جام مِی دارند دوباره آبِ کوثر هم گوارا می‌شود امشب علی و فاطمه بانیِ این جشن و سرور هستند چه جشنی در ثریاّ باز بر پا می‌شود امشب امام حلم و علم و حکمت از ره می‌رسد وقتی تمام علم در یک جمله معنا می‌شود امشب ز دامانِ عروسی پاک دامن در اذانِ صبح گلی زیبا به عالم باز اِهدا می‌شود امشب نیازی نیست دریا موج بردارد به پای او دو چشم مادرش آن گونه دریا می‌شود امشب گدایی پشت دربِ خانه بنشسته به امیّدی تمام شهر هم آید پذیرا می‌شود امشب زمستان هم که باشد روزهای عاشقی گرم است که با لبخندِ گرمش فصلِ گرما می‌شود امشب امامِ باقر از ره می‌رسد ظلمت عَدَم گردد و درد عاشقی با او مداوا می‌شود امشب بشارت می‌دهد جبریل بر زهرا و بر حیدر که یک غنچه ز نسل فاطمه وا می‌شود امشب
. علیه_السلام به نام شغل شريف تمام نوکرها کسی امام من است و امام نوکرها   که وقت بذل عطا، پشت درب خانه او قيامتی شود از ازدحام نوکرها   شنیده ام که به روز حساب اين آقا ز مرحمت بشود هم کلام نوکرها   خدا کند برسد محضر مبارک او ز راه دور هميشه سلام نوکرها   قسم به سجده طولانی حبيب و زهير زبانّ زد است وقار و مرام نوکرها   بدون مجلس روضه شبی نميخوابم بدون اشک، عزايش حرام نوکرها   بهشت و هرچه در آن است مال مه رويان فقط مجالس روضه به نام نوکرها   عطا به نوکر اين خانواده، با زهراست که هست حاتم طائي غلام نوکرها   تمام مي کنم اين شعر را به نام خدا به نام اشک مدام تمام نوکرها... ✍ . @navaye_asheghaan
پر گرفتم به اشتیاق حسین آتشم زد غم فراق حسین روز محشر بهشت خواهند رفت گریه کن ها به اتفاق حسین یادم آمد که گفت یابن شبیب گریه کن روز و شب ز داغ حسین در غروبی که خیمه ها می سوخت آتش افتاد بینِ باغ حسین خواهرش دید، مادرش هم دید رفت سر نیزه ای سراغ حسین حنجرِ پاره پاره هم فهمید داشت بر زینبش علاقه حسین 🔸شاعر: ____ @navaye_asheghaan ای سرو رشید یا اباعبدالله آقای شهید یا اباعبدالله ظلمت زده ایم رحم کن بر دل ما ای نور امید یا اباعبدالله غیر از تو که رحمت خدایی ما را یک تن نخرید یا ابا عبدالله دل خون شد و خون اشک غریبی تو شد از دیده چکید یا ابا عبدالله ما روضه شنیدم و چنینیم بگو زینب چه کشید یا ابا عبدالله از جانب خیمه با تمامی توان سوی تو دویید یا ابا عبدالله هی خورد زمین و پا شد و خورد زمین فریاد کشید یا ابا عبدالله وقتی که رسید شمر بود و بدنت از غصه خمید یا ابا عبدالله لعنت به کسی که چنگ زد بر مویت آن موی سپید یا ابا عبدالله سر تا سر دشت پر شد از آیاتت قرآن مجید یا ابا عبدالله بعذ از تو نبودی که ببینی در شام طفلت چه شنید یا ابا عبدالله دنبال کنیز بود مردی بی شرم در بزم یزید یا ابا عبدالله 🔸شاعر: ========================= @navaye_asheghaan
چشمی که دریا می شود شبهای جمعه محبوب زهرا می شود شبهای جمعه توبه همان اشک است، با اشکی که دارم این دیده زیبا می شود شبهای جمعه گرچه گنهکارم، ولی با دست زهرا این نامه امضا می شود شبهای جمعه درد فراق کربلا، درد گناهم این دو هم آوا می شود شبهای جمعه خیلی دلم حال و هوای گریه دارد در سینه غوغا می شود شبهای جمعه از اول هییت همیشه رسم این است با روضه معنا می شود شبهای جمعه عطر حرم تا بر مشام من می آید دردم مداوا می شود شبهای جمعه فرقی به فرزندان زهرا نیست اما باب الحسین وا می شود شبهای جمعه هرجا که نامی از حسین آید یقیناً عرش معلا می شود شبهای جمعه با روضه های شاه بی لشکر همیشه غم خانه بر پا می شود شبهای جمعه چون قامت زهرا خمید از زخم حنجر هر قامتی تا می شود شبهای جمعه اصلاً نميخواهم دگر روضه بخوانم... ...مادر که تنها می شود شبهای جمعه شبهای جمعه سوختن را دوست دارم گریه به شاه بی کفن را دوست دارم @navaye_asheghaan
. آقا مبارک است رَدای امامتت ای غایب از نظر به فدای امامت می خواستند حق تو را هم قضا کنند کَذاّب ها کجا و عبای امامت ما زنده ایم از برکات ولایتت ما عهد بسته ایم به پای امامتت از روز اولی که رسیدیم در جهان گشتیم آشنا به صدای امامتت این روزها هوای تو را کرده ام بیا ماییم یا کریم هوای امامتت آقا بیا تقاصِ شهیدان به پای توست آقا فدای کرب و بلای امامتت تا روزِ بازگشتِ تو سید علی شده پرچم به دوش، زیرِ لوای امامتت . @navaye_asheghaan
. بستی به سر عمامه ی سبزِ پیمبر را کردی نمایان در جمالت روزِ محشر را نورِ نگاهت سامرا را جلوه گر کرده در چشم هایت دیده عالم، عکسِ حیدر را اصلِ امامت را خدا دستِ شما داده با نسلِ زهرا چه نیازی هست دیگر را کارِ خدا بود این که شد بی آبرو دشمن کَذاّب باید خواند اسم و رسمِ جعفر را تنها به نُطقِ تو می آید خطبه ی حیدر تنها تو زینت می دهی کُرسی و منبر را اصلاََ امامت که به سن و سال نیست آقا در خردسالی زنده کردی نامِ کوثر را چشمِ حسودان کور باد از این همه شوکت باید برایت خواند صد اللّه و اکبر را پیچیده در عالم شمیمِ عطرِ گیسویت عِطری که برده آبروی عود و عنبر را صوتِ علی در حنجرت غوغا به پا کرد و از پا فکندی قدرتِ هر گبر و کافر را ایل و تبارت در امامت برتری دارد هرگز ندارد هیچ کس این حسِ برتر را نورِ امامت می درخشد از کمالاتت نوری که کسبِ فیض کرده ماه و اختر را جاءَالحَقی که خورده بر بازوی تو پیداست خاموش کرده فتنه های اهلِ خیبر را ای آیه ی تطهیر در شَأنت، خدا داده دستِ تو تنها مصحفِ زهرای اطهر را . @navaye_asheghaan
🍂🍂🍂🍂🍂🍂 چشمی که دریا می شود شبهای جمعه محبوب زهرا می شود شبهای جمعه توبه همان اشک است، با اشکی که دارم این دیده زیبا می شود شبهای جمعه گرچه گنهکارم، ولی با دست زهرا این نامه امضا می شود شبهای جمعه درد فراق کربلا، درد گناهم این دو هم آوا می شود شبهای جمعه خیلی دلم حال و هوای گریه دارد در سینه غوغا می شود شبهای جمعه از اول هییت همیشه رسم این است با روضه معنا می شود شبهای جمعه عطر حرم تا بر مشام من می آید دردم مداوا می شود شبهای جمعه فرقی به فرزندان زهرا نیست اما باب الحسین وا می شود شبهای جمعه هرجا که نامی از حسین آید یقیناً عرش معلا می شود شبهای جمعه با روضه های شاه بی لشکر همیشه غم خانه بر پا می شود شبهای جمعه چون قامت زهرا خمید از زخم حنجر هر قامتی تا می شود شبهای جمعه اصلاً نميخواهم دگر روضه بخوانم... ...مادر که تنها می شود شبهای جمعه شبهای جمعه سوختن را دوست دارم گریه به شاه بی کفن را دوست دارم
گهر از بطن دریا تا هویدا می‌شود امشب  جمال ایزد منان تجلا می‌شود امشب ملک در باغ رضوان است دست افشان، که از ره کِی گل زهرای مرضیه شکوفا می‌شود امشب به یمن مقدم باقر، امام پنجم شیعه  مدینه باز هم عرش معلا می‌شود امشب زمین و آسمان را نور باران کرده حق، زیرا  علی‌بن‌الحسین این بار بابا می‌شود امشب ملائک صف به صف اِستاده، در کف جام مِی دارند دوباره آبِ کوثر هم گوارا می‌شود امشب علی و فاطمه بانیِ این جشن و سرور هستند چه جشنی در ثریاّ باز بر پا می‌شود امشب امام حلم و علم و حکمت از ره می‌رسد وقتی تمام علم در یک جمله معنا می‌شود امشب ز دامانِ عروسی پاک دامن در اذانِ صبح گلی زیبا به عالم باز اِهدا می‌شود امشب نیازی نیست دریا موج بردارد به پای او دو چشم مادرش آن گونه دریا می‌شود امشب گدایی پشت دربِ خانه بنشسته به امیّدی تمام شهر هم آید پذیرا می‌شود امشب زمستان هم که باشد روزهای عاشقی گرم است که با لبخندِ گرمش فصلِ گرما می‌شود امشب امامِ باقر از ره می‌رسد ظلمت عَدَم گردد و درد عاشقی با او مداوا می‌شود امشب بشارت می‌دهد جبریل بر زهرا و بر حیدر که یک غنچه ز نسل فاطمه وا می‌شود امشب @navaye_asheghaan
گهر از بطن دریا تا هویدا می‌شود امشب  جمال ایزد منان تجلا می‌شود امشب ملک در باغ رضوان است دست افشان، که از ره کِی گل زهرای مرضیه شکوفا می‌شود امشب به یمن مقدم باقر، امام پنجم شیعه  مدینه باز هم عرش معلا می‌شود امشب زمین و آسمان را نور باران کرده حق، زیرا  علی‌بن‌الحسین این بار بابا می‌شود امشب ملائک صف به صف اِستاده، در کف جام مِی دارند دوباره آبِ کوثر هم گوارا می‌شود امشب علی و فاطمه بانیِ این جشن و سرور هستند چه جشنی در ثریاّ باز بر پا می‌شود امشب امام حلم و علم و حکمت از ره می‌رسد وقتی تمام علم در یک جمله معنا می‌شود امشب ز دامانِ عروسی پاک دامن در اذانِ صبح گلی زیبا به عالم باز اِهدا می‌شود امشب نیازی نیست دریا موج بردارد به پای او دو چشم مادرش آن گونه دریا می‌شود امشب گدایی پشت دربِ خانه بنشسته به امیّدی تمام شهر هم آید پذیرا می‌شود امشب زمستان هم که باشد روزهای عاشقی گرم است که با لبخندِ گرمش فصلِ گرما می‌شود امشب امامِ باقر از ره می‌رسد ظلمت عَدَم گردد و درد عاشقی با او مداوا می‌شود امشب بشارت می‌دهد جبریل بر زهرا و بر حیدر که یک غنچه ز نسل فاطمه وا می‌شود امشب
. علیه السلام علیه السلام 🌸✨🌸✨🌸 🏳بند اول: اومده دنیا نهمین مولا اومده یاسِ علی و زهرا باغِ گلِ وِلا ثمر داده خدا به عالمین خبر داده به حضرتِ رضا قمر داده، قمر داده پسره سلطانه ماشاءَ الله جلوه ی رحمانه ماشاءَ الله معنی ایمانه ماشاءَ الله، ماشاءَ الله یا جواد الائمه یا مولا جان 🌸🌼🌸 🏳بند دوم: تو چه زیبایی تو بی همتایی یکی یک دونه واسه آقایی رو سره نوکرا بکش دستی با تو نمی خوریم به بن بستی امامِ شیعه ها شما هستی، شما هستی دوای دردامی، باب المراد همیشه باهامی، باب المراد دنیا و عقبامی، باب المراد، باب المراد یا جواد الائمه یا مولا جان 🌺⭐️🌺⭐️🌺⭐️🌺⭐️🌺 🏳بند سوم: اومده مهتاب به دل ارباب اومده دنیا نور عالم تاب اسم قشنگشه، علی اصغر اسماً و سیرتاً، مثه حیدر حسین شده بابا، رباب مادر، رباب مادر نسبش هست علوی، ماشاءَ الله هیبتش مرتضوی، ماشاءَ الله وجناتش نبوی، ماشاءَ الله، ماشاءَ الله مددی یا علی اصغر یا مولا 🌸🌺🌸 ✍️به قلم: 🎵ملودی: 🎼 .👇 @navaye_asheghaan
. تشنه را در طلب آب گوارا تا کی این همه فاصله با حضرت دریا تاکی؟ سالهامیشود ازحال شمابی خبریم این همه در به دری در دل صحرا تا کی؟ جمعه ها میرسد و میرود اما بی تو انتظار فرج ای دادرس ما، تا کی؟ دوری ازماست وگرنه تو به ما نزدیکی ما که مردیم، جدایی ز تو آقا تا کی؟ شیعیان جز تو ندارند پناهی برگرد گریه و ندبه و ذکر فرج ما تا کی؟ همه جا پرشده از جرم و جنایت برگرد دیدن این همه غم ، یوسف زهرا تا کی؟ . @navaye_asheghaan
شکر خدا با این که غرقِ در گناهم ده شب در این میخانه آقا داد راهم آغوش خود وا کرد من را هم بغل کرد اصلا نپرسید از خطا و اشتباهم با این که آلوده ترین مهمان اویم حرفی نزد از زشتی و روی سیاهم یک عمر غفلت کردم و یک عمر بخشید یک عمر در وقت گنه کرده نگاهم ای کاش از عصیان جدا گردم ببینم در سایه‌ی رحمت خدا داده پناهم بال و پرم زخمی شده نایی ندارم از این که بی بال و پر هستم عذرخواهم دیگر دعاهایم خدایا کارگر نیست زیرا صفایی نیست در این سوز و آهم باید یکی دست مرا گیرد، و گرنه تا در گنه افتاده‌ام در قعر چاهم ذکر حسین این روزها باب نجات است تا با حسین هستم همیشه سر به راهم امشب دلم یاد غم عصر دهم کرد یاد امام بی کفن در قتله‌گاهم عصر دهم آقای ما را سر بریدند جسم عزیزش را به خاک و خون کشیدند @navaye_asheghaan
. سالیانی است که از داغ تو ماتم دارم بینِ دیباچه ی چشمان ترم غم دارم شور و حالی است که در سینه دمادم دارم روز و شب در دل خود شور مُحرم دارم و فقط یک سفر کرببلا کم دارم سینه ی ما شده ماتمکده ی آل الله هر که دارد هوس کرببلا بسم الله به سرِ نیزه نشستی و عزادار شدم با همان روضه ی گودال، گوهربار شدم ریزه خوارِ تو و دستان علمدار شدم شیعه ی غیرتیِ حیدر کرار شدم (چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم) رخنه کرده به دلْ عشق پسر سیف الله هر که دارد هوس کرببلا بسم الله منکه یک عمر گدای درِ تو می باشم بال و پر سوخته ی خواهر تو می باشم ای گل فاطمه خاکستر تو می باشم داغدار تو و آن حنجر تو می باشم خاک زیر قدم مادر تو می باشم کاش بودیم شبی پیش اباعبدالله هر که دارد هوس کرببلا بسم الله من از آن دست کریم تو حرم می خواهم ای کریم بن کریم، از تو کرم می خواهم تا بیایم به حرم بال و پرم می خواهم من گدای توام و از تو دِرَم می خواهم بینِ روضه ز شما چشم ترم می خواهم وعده ی ما شب جمعه حرم ثارالله هر که دارد هوس کرببلا بسم الله شرف میکده از نام حسین است، حسین عسل هر عسل از کام حسین است، حسین لب پیمانه تر از جام حسین است، حسین دلم افتاده ی در دامِ حسین است، حسین مرغ روحم به روی بام حسین است، حسین حاجیِ کوی حسینم به سوی قربانگاه هر که دارد هوس کرببلا بسم الله آمدم تا که به من راه نشانم دادند بی زبان بودم و از عشق زبانم دادند بینِ روضه همه شب آه و فغانم دادند بی پناه آمدم و خطِ امانم دادند گوشه ی کرببلا جاه و مکانم دادند گفت در جمع شهیدان خدا روح الله هر که دارد هوس کرببلا بسم الله عاقبت حاجت این خسته روا می گردد مسِ این قلب، به عشق تو طلا می گردد هیئتِ سینه ی من کرببلا می گردد نوکرت با تو از این غُصه رها می گردد سفر کرببلا روزیِ ما می گردد نقشِ سربند همه جامعه ی حزب‌الله هر که دارد هوس کرببلا بسم الله شاهی و جایْ به هر سینه ی شیدا داری صاحب بیرقی و حضرت سقا داری و هوای منِ مسکین و گدا را داری سه علی داری و یک زینب کبری داری آنچه خوبان همه دارند، تو یکجا داری کاش پرواز کنم تا حرم از بیت الله هر که دارد هوس کرببلا بسم الله . @navaye_asheghaan
. سالیانی است که از داغ تو ماتم دارم بینِ دیباچه ی چشمان ترم غم دارم شور و حالی است که در سینه دمادم دارم روز و شب در دل خود شور مُحرم دارم و فقط یک سفر کرببلا کم دارم سینه ی ما شده ماتمکده ی آل الله هر که دارد هوس کرببلا بسم الله به سرِ نیزه نشستی و عزادار شدم با همان روضه ی گودال، گوهربار شدم ریزه خوارِ تو و دستان علمدار شدم شیعه ی غیرتیِ حیدر کرار شدم (چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم) رخنه کرده به دلْ عشق پسر سیف الله هر که دارد هوس کرببلا بسم الله منکه یک عمر گدای درِ تو می باشم بال و پر سوخته ی خواهر تو می باشم ای گل فاطمه خاکستر تو می باشم داغدار تو و آن حنجر تو می باشم خاک زیر قدم مادر تو می باشم کاش بودیم شبی پیش اباعبدالله هر که دارد هوس کرببلا بسم الله من از آن دست کریم تو حرم می خواهم ای کریم بن کریم، از تو کرم می خواهم تا بیایم به حرم بال و پرم می خواهم من گدای توام و از تو دِرَم می خواهم بینِ روضه ز شما چشم ترم می خواهم وعده ی ما شب جمعه حرم ثارالله هر که دارد هوس کرببلا بسم الله شرف میکده از نام حسین است، حسین عسل هر عسل از کام حسین است، حسین لب پیمانه تر از جام حسین است، حسین دلم افتاده ی در دامِ حسین است، حسین مرغ روحم به روی بام حسین است، حسین حاجیِ کوی حسینم به سوی قربانگاه هر که دارد هوس کرببلا بسم الله آمدم تا که به من راه نشانم دادند بی زبان بودم و از عشق زبانم دادند بینِ روضه همه شب آه و فغانم دادند بی پناه آمدم و خطِ امانم دادند گوشه ی کرببلا جاه و مکانم دادند گفت در جمع شهیدان خدا روح الله هر که دارد هوس کرببلا بسم الله عاقبت حاجت این خسته روا می گردد مسِ این قلب، به عشق تو طلا می گردد هیئتِ سینه ی من کرببلا می گردد نوکرت با تو از این غُصه رها می گردد سفر کرببلا روزیِ ما می گردد نقشِ سربند همه جامعه ی حزب‌الله هر که دارد هوس کرببلا بسم الله شاهی و جایْ به هر سینه ی شیدا داری صاحب بیرقی و حضرت سقا داری و هوای منِ مسکین و گدا را داری سه علی داری و یک زینب کبری داری آنچه خوبان همه دارند، تو یکجا داری کاش پرواز کنم تا حرم از بیت الله هر که دارد هوس کرببلا بسم الله . @navaye_asheghaan
. یوسف چرا به گوشه ی کنعان نمی رسد این هجر، این عذاب به پایان نمی رسد خشکم زده، ترک ترکم، تشنه ام، چرا بارانِ رحمتی به بیابان نمی رسد راهی شدم ز شهر و دیاری که داشتم چشم ترم به حضرت باران نمی رسد آه ای برادرم سر و سامانِ من تویی این خواهرِ تو به سر و سامان نمی رسد هم نیست قسمتم برسم محضرت رضا هم بر لبِ ترک زده ام جان نمی رسد در بینِ بسترم، نفسم با تو می زند جانانِ من، به این دلِ ویران نمی رسد؟ قسمت نبود پیش تو باشم عزیز من کارم دگر به دارو و درمان نمی رسد آنقدرْ ناخوشم که در این لحظه های تلخ دستم به سمتِ زلفِ پریشان نمی رسد گرچه برادرانِ مرا سر بریده اند آهم به آهِ زینبِ نالان نمی رسد زینب دلش گرفت و صدا زد، خدای من یک تن به دادِ این لب عطشان نمی رسد؟ شکرخدا نه نیزه، نه شمشیر خورده ای نه از کمان حرمله ها تیر خورده ای ✍ . @navaye_asheghaan
سال‌ها بی‌قرار بودم من بی‌قرار نگار بودم من که به حسرت دچار بودم من بسکه چشم‌انتظار بودم من گره‌ام بعد سال‌ها وا شد قسمت من حجاب زهرا شد جلوه‌ی عفت و حیا هستم بین سجاده با خدا هستم با نماز شب آشنا هستم تا سحر غرق ربنا هستم ظلمتم تا به نور مَحرَم شد هر نخَم دستگیر عالم شد روز و شب بی‌قرار زهرایم همدم شام تار زهرایم خوش‌به‌حالم که یار زهرایم تا قیامت کنار زهرایم سعی کردم که محرمش باشم زخم اگر دید مرهمش باشم از وجودم وقار می‌بارد از وقارم قرار می‌بارد از قرارم بهار می‌بارد گرچه از من غبار می‌بارد ریشه‌هایم به خاک حساس است تار و پودم معطر از یاس است راویِ روضه‌های کوچه منم گریه‌ی بی‌صدای کوچه منم شاهد ماجرای کوچه منم علت های‌هایِ کوچه منم دو سه ماه است گریه می‌بارم دو سه ماه است که عزادارم مثل بانو به خاک افتادم حبس شد بین سینه فریادم دست در دست مجتبی دادم گریه‌هایش نرفته از یادم تا قیامت دلی حزین دارم من به این روضه‌ها گرفتارم آسمان داشت تیره تر می‌شد پسری داشت خون‌جگر می‌شد کوچه خالی ز رهگذر می‌شد آتش کینه شعله‌ور می‌شد پای ابلیس نخ‌نمایم کرد روضه‌ی باز کوچه‌هایم کرد سایه‌های سیاه را دیدم اضطراب نگاه را دیدم عامل سدِ راه را دیدم مادری بی‌پناه را دیدم گر چه خوردم شبیهِ او سیلی صورت من ولی نشد نیلی ناگهان حرمت حرم گم شد کوچه هم در غبار غم گم شد راه خانه از آن ستم گم شد از قضا گوشواره هم گم شد آسمان چرخ زد به دور سرم خاک غربت نشست روی پرم داغ پیغمبر و غم بسیار غربت یار و آن همه آزار کوچه و آتش و در و دیوار همه هم دست هم شدند انگار تا که دست امیر بسته شود حرمت خانه‌اش شکسته شود بعد از آن خواب فاطمه کم شد آب شد پیکرش قدش خم شد گریه و ناله‌اش دمادم شد عاقبت رفتنش مسلم شد زخم من تا همیشه کاری شد رنگ من رنگ سوگواری شد فاطمه رفت و بی‌قرار شدم آخرین یادگار یار شدم سرِ زینب که ماندگار شدم باز هم صاحب افتخار شدم فاطمه در برم مجسم شد ناگهان موسم مُحرَم شد کربلا بود و غربت و غم بود گریه‌ها بی‌صدا و نم‌نم بود آسمان هم اسیر ماتم بود نه علمداری و نه مَحرم بود دور زینب سپاه می‌دیدم خیمه را بی‌پناه می‌دیدم دیده‌ام گریه‌های زن‌ها را تن افتاده بین صحرا را جسمی از نیزه اربا اربا را پسری روی دست بابا را خودم او را به خیمه‌ها بردم غصه بهر حسین می‌خوردم بعد اکبر حسین تنها شد بعد عباس از کمر تا شد تک و تنها میان صحرا شد روضه‌خوانِ حسین، زهرا شد دیدم افتاد از روی مرکب می‌کشید آه از جگر زینب دیدم آنجا دوباره مادر را التماس نگاه خواهر را بدنی روی خاک پرپر را شمر دستش گرفت خنجر را لب گودال خواهرش افتاد تهِ گودال مادرش افتاد کربلا از عطش لبالب بود آنکه قد خم نکرد زینب بود شام عصر دهم همان شب بود که تنِ شاه نامرتب بود باز هم گشت شعله‌ور آتش مثل من سوخت خیمه در آتش کربلا را غبار می‌دیدم با همین چشم تار می‌دیدم همه را بی‌قرار می‌دیدم لشکری نیزه‌دار می‌دیدم دیده‌ام روی نیزه قرآن را پیکری روی خاک، عریان را زینب آن لحظه با سرش افتاد پای جسم برادرش افتاد یاد بوسه به حنجرش افتاد گرچه گفتند معجرش افتاد ولی از قامتش حجاب نرفت از سر و روی او نقاب نرفت پاسبان خیام را بردند عزت و احترام را بردند روشناییِ شام را بردند سایه‌ی مستدام را بردند من و زینب سوار بر ناقه نیزه‌ای بود بین هر ناقه راه را بر عقیله سد کردند به یتیم حسین بد کردند از دل قتلگاه رد کردند بدن ماه را لگد کردند سخت بر ما گذشت در آن شب سر شکسته نشد ولی زینب رفت بزم حرام، بودم من بین بازار شام، بودم من در دل ازدحام، بودم من سنگ از پشت بام، بودم من هر کجا رفت با حجابش بود نور حق هر کجا حجابش بود @navaye_asheghaan