#امام_حسین_ع_مناجات
این اشک نیست، آب زلال و مطّهر است
این چشم نیست، چشمهای از حوض کوثر است
ظرفِ نزولِ رحمتِ پروردگار شد
چشمی که پای مجلس این روضهها، تَر است
چشمی که بیشتر به خودش گریه دیده است
فردا کنار فاطمه با آبروتر است
ما خشک میشویم، ولی بار میدهیم
دنیای گریه، مزرعهی سبز محشر است
فرموده است حضرت صادق: هر آن کسی
گریانِ جدّ ما شده، با من برادر است
در حجّ و در عبادت و در سجدههای شب
گریه کنِ حسین، شریک پیمبر است
ما را از این تلاطم دنیا، هراس نیست
تا کشتی نجات حسینی، شناور است
بر من لباس نوکریام را کفن کنید
نوکر بهشت هم برود، باز نوکر است
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
@navaye_asheghaan
2. دلم گرفته.mp3
زمان:
حجم:
3.47M
#مدح_امیرالمؤمنین
( علیه السلام )
#حاج_حسین_سیب_سرخی
#دستگاه_سه_گاه
دلم گرفته بهانه
سلام « شاهِ نجف »
كه قبله گاهِ دلم گشته
بارگاهِ نجف
تمام صحنِ « علی »
بوی « فاطمه » دارد
شميم سيب بيايد
ميانِ راه « نجف »
صفای هر سحرش ،
گريه بر غمِ زهراست
به گوش ميرسد آرام
سوز و آهِ نجف ...
قرار ما همه بابُ الرضا
همان جايی
كه سوی شاهِ خراسان
بُوَد نگاهِ « نجف »
شب زیارتیِ
شاهِ کربلا باشد
دلم هواییِ آن
صحنِ با صفا باشد
#شاعر_قاسم_نعمتی
#شعر_دوم
آفریده شدم برای علی
تا بیفتم ،
به دست و پای علی
صد هزار آفتاب میریزد
با تکان خوردنِ عبای علی
#علي_اكبر_لطيفيان✍
#شعرخوانی_سه_گاه
#برنامه_حسینیه_معلی
.
@navaye_asheghaan
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
به وَجد آمدی و جاودانهات کردند
یگانه حِجله نشینِ میانهات کردند
برای عَقدِ تو دستِ تو را حنا بستند
و عَمّههات نشستند شانهات کردند
چقدر بوسه گرفتند از قد و بالات
فرشتهها همه چون آستانهات کردند
سَرَت به بستن این بندِ کفش بند نشد
شتاب کردی و شوقِ یگانهات کردند
تمام دشت زِ عَمّامهٔ تو ترسیدند
زِ بس شبیه حَسَنها روانهات کردند
زِ دشت باد وزید و نِقاب تو افتاد
برای سنگ زدنها نشانهات کردند
تو سوره بودی و تسبیحِ دستِ من بودی
هِجاهِجا شدی و دانه دانهات کردند
به رویِ پیکرِ تو پای هر کسی وا شد
زره نداشتنت را بهانهات کردند
به جُرم گفتن أحلی مِنَ العَسَل قاسم
شبیه مومِ عسل خانهخانهات کردند
چقدر فاصله در بند بندت افتاده
که با عموی تو شانه به شانهات کردند
✍️#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
به وَجد آمدی و جاودانهات کردند
یگانه حِجله نشینِ میانهات کردند
برای عَقدِ تو دستِ تو را حنا بستند
و عَمّههات نشستند شانهات کردند
چقدر بوسه گرفتند از قد و بالات
فرشتهها همه چون آستانهات کردند
سَرَت به بستن این بندِ کفش بند نشد
شتاب کردی و شوقِ یگانهات کردند
تمام دشت زِ عَمّامهٔ تو ترسیدند
زِ بس شبیه حَسَنها روانهات کردند
زِ دشت باد وزید و نِقاب تو افتاد
برای سنگ زدنها نشانهات کردند
تو سوره بودی و تسبیحِ دستِ من بودی
هِجاهِجا شدی و دانه دانهات کردند
به رویِ پیکرِ تو پای هر کسی وا شد
زره نداشتنت را بهانهات کردند
به جُرم گفتن أحلی مِنَ العَسَل قاسم
شبیه مومِ عسل خانهخانهات کردند
چقدر فاصله در بند بندت افتاده
که با عموی تو شانه به شانهات کردند
✍️#علی_اکبر_لطیفیان
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
چه میخواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی
چه میخواهد شکستهدل به غیر از چشم گریانی
توکل بر توسل کن توسل بر توکل کن
در این دنیای حیرانی، در این دریای طوفانی
اگر تا شام میخندی، اگر تا صبح میخوابی
تو از مردن چه میفهمی، تو از برزخ چه میدانی
اگر آشفتهات کردند یعنی لایق وصلی
به او نزدیکتر هستی زمانی که پریشانی
نیاز مستمندان را بنه بر دیدهی منت
مباد آنکه بگیرد دامنت را آه انسانی
خلاصه بار باید بست یا امروز یا فردا
مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی
من و پروانه در آغوش هم تا صبح میسوزیم
که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی
مرا هر وقت میدیدی گریبان پاره میدیدی
از اول نیز میآمد به من پاره گریبانی
به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه
بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی
به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمیگیرد
خطایش را زلیخا کرد، یوسف گشت زندانی
اگر چه گریهی هجران، شکسته میکند ما را
ولی از آب پیشانیست بهتر چین پیشانی
به لطف گریه کار طفل بهتر راه میافتد
چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی
گرههاییست در عالم که بی تو وا نخواهد شد
نمیآید به کارِ این گرهها هیچ دندانی
دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه فقط برگرد
گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی
پشیمان میشود آن که برای تو نمیمیرد
”چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی“
در باغ شهادت را به آه نیمه شب وا کن
اگر خون جگر خوردی، تو هم جزو شهیدانی
::
خبر داری که تو رفتی، به کوچه گردی افتادم
به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی
همه با دامن آتش گرفته رو به گودالاند
عجب شام غریبانی، عجب شام غریبانی
سر پیراهن تو گریهی ما را در آوردند
میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی ؟
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
@navaye_asheghaan
1.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حسین_جان
گفتند درِ خانه ی غیر تو شلوغ است
گفتند ولى رفتم و دیدم خبرى نیست
رزقِ همه اینجاست و رزّاق هم اینجاست
والله در خانه ی حاتم خبرى نیست
✍️#علی_اکبر_لطیفیان
@navaye_asheghaan
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
به روي دل، غم و داغ تورا گذاشته ام
به روي شانه ي خود كربلا گذاشته ام
براي آنكه مرا غُصه ي تو پير كند
روی تمام جوانيم پا گذاشته ام
براي آنكه بگويم هنوز فكر توام
ببين كه پيرهنت را كجا گذاشته ام
شكسته تر شده اين دل، دلِ بدون حسين
شكسته تر شده هرچه دوا گذاشته ام
اگر بناست ببيني مرا بيا گودال
که خويش را لب گودال جا گذاشته ام
هنوز خون گلوي تو رنگ موي من است
گمان مبر كه به مويم حنا گذاشته ام
نشد اگرچه تنت را كفن كنم اما
هنوز هم كفنت را سوا گذاشته ام
#سیدتی_زینب
قدری از کرب و بلا روضه بخوان دلتنگم
تو خودت جای همه روضـه و مـنبر داری
✍️#علی_اکبر_لطیفیان
@navaye_asheghaan
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#زیارت_کربلا
بال فرشته که خاک پای حسین است
فرش حسینیۀ عزای حسین است
فاطمه دنبالش است صبح قیامت
هر که به دنبال دستههای حسین است
شعر من و تو که افتخار ندارد
تا که خدا مرثیهسرای حسین است
رحمت زهرا برای این که ببارد
منتظر گریهای برای حسین است
در دل مردم چه هست کار نداریم
در دل ما که برو بیای حسین است
دست به سمت کسی دراز نکردیم
هر دو جهان دست ما گدای حسین است
گندم شهر حسین روزی ما شد
باز سر سفرهها غذای حسین است
قیمت اشکِ برای خون خدا هست
دست همان کس که خونبهای حسین است
پرچم کربوبلا همیشه بلند است
حافظ پرچم اگر خدای حسین است
هر چه که ما خواستیم فاطمه داده
آن چه فقط مانده کربلای حسین است
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
@navaye_asheghaan
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
خنده بر پاره گریبانیمان میکردند
خنده بر بیسروسامانیمان میکردند
پشت دروازهی ساعات معطل بودیم
خوب آمادهی مهمانیمان میکردند
از سر کوچهی بیعاطفه تا ویرانه
سنگ را راهی پیشانیمان میکردند
هر چه ما آیه و قرآن و دعا میخواندیم
بیشتر شک به مسلمانیمان میکردند
بدترین خاطره آن بود که در آن مدت
مردم روم نگهبانیمان میکردند
هیچ جا امنتر از نیزهی عباس نبود
تا نظر بر دل حیرانیمان میکردند
✍️ #علی_اکبر_لطیفیان
@navaye_asheghaan
.
.
#امام_زمان
#مناجات_با_امام_زمان
چه میخواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی
چه میخواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی
شب طولانی و تسبیح و سجاده چه میچسبد
بهار زود هنگام اند ، شبهای زمستانی
توکل بر توسل کن ، توسل بر توکل کن
درین دنیای حیرانی ، درین دریای طوفانی
اگر تا شام میخندی ، اگر تا صبح میخوابی
تو از مردن چه میفهمی؟ تو از برزخ چه میدانی؟
خلاصه بار باید بست ، یا امروز یا فردا
مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی
نیاز مستمندان را بنه بر دیده منت
مباد آنکه بگیرد دامنت را آه انسانی
اگر آشفته ات کردند یعنی لایق وصلی
به او نزدیکتر هستی زمانی که پریشانی
من و پروانه در آغوش هم تا صبح میسوزیم
که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی
مرا هر وقت میدیدی گریبان پاره میدیدی
از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی
به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه
بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی
به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمیگیرد
گناهش را زلیخا کرد ، یوسف گشت زندانی
به لطف گریه کار طفل بهتر راه می افتد
چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی
اگر چه گریه هجران شکسته میکند ما را
ولی از آب پیشانی ست بهتر ، چین پیشانی
گره هایی ست در عالم که بی تو وا نخواهد شد
نمیاید به کار این گره ها هیچ دندانی
دگر فرقی ندارد جمعه یا شنبه...فقط برگرد
گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی
پشیمان میشود آنکه برای تو نمیمیرد
چرا عاقل کند کاری که بعد آرد پشیمانی
خبر داری تو که رفتی به کوچه گردی افتادم ؟!!
به من از تو فقط هجران رسید...آنهم چه هجرانی
.
.
.
همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند
عجب شام غریبانی ، عجب شام غریبانی
سر پیراهن تو ، گریه ی ما را درآوردند
میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی
#علی_اکبر_لطیفیان ✍
.👇
@navaye_asheghaan
7.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
بدون چون و بدون چرا... نمیماندند
شبيه رود، شبيه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآيد
پس از شنيدن چاووشها نمیماندند
به التماس... به خواهش... به هر چه که میشد
خلاصه قافله میرفت جا نمیماندند
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
از اشتياق حرم روى پا نمیماندند
فروختند النگوى نوعروسان را
قديم معطل اين چيزها نمیماندند
شب زيارتى اربعين، دهاتىها
به احترام تو در روستا نمیماندند
فقط دو مرتبه بايد به کربلا بروى
بدين طريق بفهمى چرا نمیماندند
::
خدا نبود اگر اين "حسين، حسين" نبود
و بندگان خدا باخدا نمیماندند
✍️#علی_اکبر_لطیفیان
@navaye_asheghaan
.
#⃣ #فیش_روضه_اربعین
#⃣ #روضه_اربعین
#⃣ #روضه_متنی
#⃣ #اربعین
#⃣ #بعد_از_شهادت_امام_حسین
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَات...
شب اربعین، شب زیارتی ابی عبدالله، دلا بره کربلا، فرمودند: اگه نتونستید کربلا برید و دلتون هوای کربلا کرد، متوجه قبر شش گوشۀ عزیز فاطمه بشین، سه مرتبه بگین: صَلَّ الله علیک یا اباعبدالله ...
اَلسَّلامُ عَلَیٰ قَلبِ زَینبِ الصَّبور وَ لِسانُهَا الشَّکور...السلامُ عَلیکِ یا أُمُّ المَصائِبِ یا زَینَب...
نگاهِ گریه داری داشت زینب
چه گامِ استواری داشت زینب
دلِ با اقتداری داشت زینب
ببین چه اعتباری داشت زینب
اگر چه غصه دارد آه دارد
به پایش خستگیِ راه دارد
*پیاده روی اربعین وقتی چند کیلومتری راه میری، کف پات تاول میزنه، هر چند تا موکبی یه عده آماده اند زائرها بیان، خستگی ِ زائرها رو در کنند مرهم به کف پای این بچه ها بگذارند، اما دلا بسوزه برا بچه های حسین،زن و بچه رو با طناب به هم بسته بودن، این بچه ها روی زمین می افتادن با تازیانه بچه هارو بلند می کردند، آی بمیرم، کسی نبود مرهم به پای این بچه ها بذاره
رسیدم کربلا ای داد ای داد
حسین سر جدا، ای داد ای داد
همچین که ناقه ها رسید مثل برگ خزون خودشون انداختن رو زمین، دور آقا امام سجاد را گرفتن، یکی میگه قبر آقامون کجاست، اول همه دنبال قبر حسین می گشتن، نشونشون داد، گریه هاشون کردن، یکی گفت: آقا جان قبر قاسمم کجاست؟ علی اکبر کجاست؟ رباب گفت: آقا جان علی اصغرم و کجا دفن کردی؟ گفت: بلند نشو تو بغل بابامه
چهل روز است گریانم حسین جان
چو مویِ تو پریشانم حسین جان
*این چهل روز برا زینب چهل سال گذشت، میخوام روضه بخونم برات، چهل روز نذاشتن زینب یه دل سیر گریه کنه، داداش زینبت رو نگاه کن ببین پیر شدم*
چهل روز است می خوانم حسین جان
حسین جانم حسین جانم حسین جان
همین جا شیرخواره گریه می کرد
ربابِ بی ستاره گریه می کرد
گهی بر گاهواره گریه می کرد
گهی بر مشکِ پاره گریه می کرد
خدایا از چه طفلم دیر کرده؟
مرا بیچاره کرده، پیر کرده ...
همین جا دورِ اکبر را گرفتند
زِ ما شبه پیمبر را گرفتند
ولی از من دو دلبر را گرفتند
هم اکبر هم برادر را گرفتند
همین جا بود که سقایِ ما رفت
به سمتِ علقمه دریای ما رفت
پناهِ عصمتِ کبرای ما رفت
پی او گوشواره هایِ ما رفت ...
همین جا بود که دل ها گرفتو
کسی رویِ تن تو جا گرفتو
سرت را یک کمی بالا گرفتو
و از پشتِ سرت سر را گرفتو
همین که بر گلویت خنجر آمد
صدایِ نالۀ زهرا در آمد ....
همین جا بود اَلِف را دال کردند
تنت را بارها پامال کردند
ته گودال را گودال کردند
تو را با سّم مرکب چال کردند
*عزیز دلم ، یادم نمیره همین جا بود اومدم شمشیر شکسته ها و نیزه شکسته هارو از روی بدنت کنار زدم، نازنین بدنت رو دیدم، پاره پاره، غرق به خون، صدا زدم : آیا تو برادر منی !؟ ... حسین من! *
بهاری داشتم اما خزان شد
قدی که داشتم بی تو کمان شد
عقیق تو به دستِ ساربان شد
طلایِ من نصیب کوفیان شد
همین جا بود افتادند تن ها
همین جا بود غارت شد بدن ها
تمامی کفن ها، پیرهن ها
بدون تو کتک خوردند زن ها
همین جا بود تازیانه باب گردید
رخ ما در کبودی قاب گردید
ز خجلت خواهر تو آب گردید
که معجر بعد تو نایاب گردید
ز جا برخیز غم خواری کن عباس
دوباره خیمه را یاری کن عباس
برای عزتم کاری کن عباس
علم بردار علم داری کن عباس
سکینه می کند زاری ابالفضل
چه قبر کوچکی داری ابالفضل
#علی_اکبر_لطیفیان✍
وقتي همه دورِ قبر آقامون امام حسين نشسته بودن، گريه هاشون رو كردن، يه وقت ديدن بي بي سكينه با يه كاسه ي آب اومد، به امام سجاد گفت: داداش! قبرِ عمو جانم عباس كجاست؟
همه بلند شدن، اولين دسته ي عزاداري راه افتاد"یاعباس! جیبِ المای لِسکینه" عباس! پاشو برا سكينه آب بيار... تويِ نخلستون ها دارن ميرن، يه وقت رسيدن به يه قبرِ كوچيك...امام سجاد فرمود: اينجا قبرِ عموجانم عباسِ، همه با تعجب نگاه كردن...*
حكايت ميكند اين قبرِ كوچك
كه مردي را خجالت آب كرده
*سكينه شروع كرد روضه خوندن...عمو جان! جات خالي بود، مجلسِ شراب بردن مارو، جات خالي بود با انگشت مارو به هم نشون ميدادن...*
خبر داري سَرِ بازار رفتم
ميانِ مجلسِ اغيار رفتم
به آبروی اباالفضل به دستاي قلم شده اباالفضل، این دو دستت رو بیار بالا، زن و مرد حاجت دارید، کاردارید، مریض دارید، فرج امام زمان، سلامتی مقام معظم رهبری، عاقبت به خیری جَوونا، حفظ نظام و کشورمون از بلایا همه با مادرش اُم البنین ناله بزنید: یا اباالفضل...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ......
✓سیمای حرم↶
.