eitaa logo
کانال نوای عاشقان
14.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
341 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊﷽🕊 🌹 🌾 🍁 اول به نبی حضرت خاتم صلوات 🍁دوم به علی شیر دو عالم صلوات 🍁سوم به گل وجودِ پاک زهرا 🍁چهارم به حسن خونجگر غم صلوات 🍁از بهر حسین آن شه کرب و بلا 🍁وآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات 🖤💔🖤💔🖤💔🖤 ✨چهل روز است حسینم را ندیدم ✨ بلایش را به جان و دل خریدم ✨چهل روز چهل منزل اسیرم   ✨دعا کن در کنار تو بمیرم ✨چهل روز غم چهل ساله دیدم ✨ غم و اندوه دیدم ناله دیدم ✨سر پر خون تو همراه من بود   به هر جا چلچراغ راه من بود ✨همین جاغرق درغم شد وجودم ✨تن پاک ترا گم کرده بودم ✨میان نیزه ها دل با ختم من ✨ ترا دیدم ولی نشناختم من ✨اگر امروز برداری سرت را ✨ تو هم نشناسی ای گل خواهرت را ✨ز جا برخیز ای نور دو دیده  ✨ببین مویم سپید و قد خمیده ⬅️قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله .... یه راه میره مدینه .... یه راه میره کربلا... کدوم راهُ بریم؟؟ امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ ⏪بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب.... بی بی جان مدینه بریم یا کربلا.... میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد... فرمود بشیر ما رو ببر کربلا.... چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم... چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم .... ⬅️آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته.... ⬅️روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ... 🔘آخ کاروان رسید کربلا.... ☑️این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن .... اما اولین بار روز دوم محرم بود... وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،، جوونای بنی هاشم اومدن.... هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند.... با احترام وارد زمین کربلا شدن.... وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،، عمه جان دستتو بده به من پیاده شو ..... عباس اومد ، زانو زمین زد ... خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو ..... با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن 💔اما اما اما آی کربلائیا..... 💔 روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن ..... نه عباسی هست.... نه علی اکبری هست.... از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن .... هر کدوم کنار قبری رفتن... ◾️هر یکی سوی مزاری میدوید ▪️هر یکی قبری در آغوش میکشید ◾️ناگهان بانوی قد خمیده ای ▪️قد خمیده مو پریشان خسته ای ◾️گفت یارب چه سازم یا کریم ▪️رو سوی قبر که باشم یا رحیم ◾️ناگهان آمد به خود با شور و شین ▪️دید بنشسته سر قبر حسین ⬅️زینب اومد کنار قبر برادر.... 🔸(شاید درد دلش این بوده باشه) حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان...... یه جا نیومدم.... (یادته داداش) اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی..... حسین جان میدونی چرا نیومدم... ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش.... داداش حالا بیا تلافی کن .... سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان .... وقتی سرتو وارد خرابه کردن .... 🔹(گریز به روضه حضرت رقیه س)..... حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش ⚫️آورده ام تمام عزیزانت ای حسین 🔴جز دختر سه ساله ات ای مهربان من ⚫️از من مپرس حال دل آن سه ساله را 🔴در گوشه خرابه برفت از کنار من ⬅️((صلوات فراموش نشه و حذف هم نشه لطفا ))➡️ 🌹هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 کانال روضه دفتری👇
. خوش به حال اونایی که الان کربلان" خوش به حال اونایی که با پای پیاده رسیدن کربلا"خوش به حال اونا که  حسین حسین گفتن و سینه زدن و راه رو  پیاده رفتن کربلا،نوبت ما هم میرسه* خواستم این اربعین را کربلا باشم،نشد از نجف پای پیاده کربلا باشم،نشد رفقا ما جا موندیم اونایی که باید اربعین برن کربلا رفتن،امشب به حال خودمون گریه کنیم،چاره چیه؟باید چی کار کنیم؟ میروم مشهد وبا آقام درد و دل کنم میرم به امام رضا میگم؛چی میگی به آقا؟ خواستم این اربعین را کربلا باشم حسین* *شب اربعین رسید،از دهه محرم که شبا التماست میکردم ما رو ببر کربلا از همین امشب میترسیدم،همه رفقام رفتند کربلا، عجب غوغاییه،من که به این نتیجه رسیدم غیر کربلا خبری نیست،کربلا نری باختی...ولی امشب به ماهم یه نگاهی کن...تو که ملیون ملیون زائر رو راه دادی،مارم زائر اربعینت محسوب کن* ای کاش میشد من همین شب ها در گوشه ای دنج از حرم باشم یا نوحه ای پرشور باشم یا ترکیب بند محتشم باشم *بودند دیو و دد همه سیراب و زینب آمده کربلا،حسین جان* میشد شبیه پرچم سرخی برروی بیرق ها رهابودم دردسته های سینه زن گاهی درهیات زنجیرها بودم میشد که تامرز شلمچه رفت میشد که زد دل را به جاده *ناشکریه ها ولی ای کاش کربلاتو نمیدیدم حسین جان،این زائرا چشمشون که به گنبد میفته چه حالی دارن من با خودم میگفتم اگر پیاده برم این بیت رو میخونم: از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین آقاجونم زائرات که با پای پیاده میان کربلا چقدر بهشون عزت و احترام میکنند؛اینقدر خدمت میکنند؛محبت میکنند؛زائر رو شرمنده میکنند دلا بسوزه برا خواهرت که وقتی روز دوم محرم رسید کربلا با یه عزت و احترامی پیاده شد،یکی پرده ی محمل رو کنار زد،یکی خم شد،یکی زیر بغلای عمه رو گرفت؛ قاسم خم شد برا عمه رکاب گرفت؛یه روزم زینب میخواست از کربلا حرکت کنه،همه ی بچه ها رو سوار بر ناقه های عریان کرد،زین العابدین رو سوار کرد؛همه دارن زینب رو تماشا میکنند دختر علی میخواد چه کنه؟ اگه کربلا نرفتم تقصیر خودمه،اگه منو راه ندادن برا گناهای زیاده که انجام دادم؛کربلا توفیق میخواد آقا امشب دلم بین زائراته عجب شوری برپاست کربلا... بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا... بر دلم ترسم بماند ... نکند مارو کربلا نبری،سال بعد اربعین ما میایم کربلا* میشد که تا مرز شلمچه رفت میشد که زد دل را به جاده رفت میشد شبیه خیل مشتاقان تا کربلا پای پیاده رفت با تو محرم را صفر کردم با تو چهل شب را سحر کردم *این حرف زینبم هست با تو محرم را صفر کردم با تو چهل شب را سحر کردم حسین جان! خبر داری ما را تا سر بازار بردند خبر داری چی به سر ما آوردند؟ما امشب آمدیم ادای کربلاییا رو در بیاریم امشب روضه میخوننا،میگن حسین جان وقتی بچه هات اربعین اومدن کربلا از بالای اسب و شتر خودشون رو پرتاب کردند رو زمین؛سابقه داشت،حسین جان موقعی که اینا رو اومدن از کنار قتلگاه عبور بدن اینا طاقت نیاوردن* با تو محرم را صفر کردم با تو چهل شب را سحر کردم هر وقت یاد زینب افتادم خون گریه ها را بیشتر کردم هر وقت یاد زینب افتادیم معجر دوباره یادمان آمد از خیزران، از شام، از غربت از گوشواره یادمان آمد می خوانم از چشم عزاداران مقتل به مقتل از لهوفت را تا دین جدت را بفهمم، باز می خوانم امشب "یا سیوفَت را *ان کان دینُ محمد اَن لم یَستَقِم الا بقتلی فیا سیوف خذینی* حال خوشی دارم اگر چه اشک در سطرسطر شعر من جاریست این چشم و روی خیس در عالم تنها مسیر آبرو داری ست *آقا ما رو جواب نکنی،ما به دردی نمیخوریم حسین جان.... میگه از نجف پای پیاده حرکت کردم برم کربلا،دیدم یه مرد عراقی سایه به سایه دنبال من میاد،هر جا که روی زمین میشینم میاد جلوی من می ایسته،تعجب کردم ولی چیزی نگفتم به مسیرم ادامه دادم،دوباره خسته شدم نشستم،اومد جلوی من ایستاد؛گفتم آقا چه میکنی هدفت چیه  دنبال من راه افتادی؟گفت:کاری ندارم،مزاحمت نمیشم،گفتم پس هدفت چیه؟گفت:راستش رو بخوای من حرکت کردم گفتم حسین جان پول ندارم به زائرات خدمت کنم،حتی ندارم چند بطری آب بخرم دستشون بدم؛حسین جان من راه میفتم تو این گرما سایه بون زائرات بشم؛حسین جان آفتاب به من بخوره به زائرات نخوره؛میگه بلند شدم سر و صورتش رو بوسیدم،یه جمله بهش گفتم دوتایی شروع کردیم گریه کردن؛گفتم کجا بودی عصر عاشورا؟سایه بون تن بی سر پسر فاطمه بشی* "السلام علی الاجساد العاریات"سلام بر اون بدن های برهنه"السلام علی الجسوم الشاحبات"سلام بر اون بدن های رنگ پریده از آفتاب" صدات رو برسون کربلا،حسین جان از ما قبول کن به پهلوی شکسته ی مادرت زهرا(س) به برادرت بگو ابالفضل اسم اینارم بنویس،اینام زائر اربعینند 👇
❣﷽❣ 🏴 🏴 2 🌟برنام حسین وکربلایش صلوات 🌟برنام ابوالفضل و وفایش صلوات 🌟براهل حرم به‌حقّ زهرا س صلوات 🌟برجمله ی یاوران مولا صلوات () 🏁... 🏁..3 🏁ب_الحسین یبار دیگه هم ندا‌ با کاروانی که اربعین رسید کربلا... ... 🔘اربعين آمد دلم را غم گرفت 🔘بهر زينب عالمي ماتم گرفت 🔘سوز اهل آسمان آيد به گوش 🔘ناله صاحب زمان آيد به گوش 🔘جان‌اهل‌بيت عصمت برلب است 🔘کاروان سالار آنها زينب است 🍂میگه از نجف پای پیاده حرکت کردم برم کربلا...، دیدم یه مرد عراقی سایه به سایه دنبال من میا... هر جا که روی زمین میشینم میاد جلوی من می ایسته.. تعجب کردم،، ولی چیزی نگفتم به مسیرم ادامه دادم،دوباره خسته شدم نشستم،اومد جلوی من ایستاد.. گفتم آقا چه میکنی.. هدفت چیه..(  چرا دنبال من راه افتادی؟) گفت:کاری ندارم،..مزاحمت نمیشم،..گفتم پس هدفت چیه؟ گفت:راستش رو بخوای من حرکت کردم گفتم حسین جان پول ندارم به زائرات خدمت کنم.. حتی نمی تونم چند بطری آب بخرم دستشون بدم... حسین جان من راه میفتم تو این گرما سایه بون زائرات بشم... حسین جان آفتاب به من بخوره به زائرات نخوره.. 🔳میگه بلند شدم سر و صورتش رو بوسیدم،یه جمله بهش گفتم دوتایی شروع کردیم گریه کردن... ⬆️گفتم کجا بودی عصر عاشورا؟سایه بون تن بی سر حسین فاطمه بشی... 🍂ای حسین... حسین حسین.. ⬅️روز اربعینه.. چقدر دلت میخواست الان کربلا باشی... دلت تنگه کربلاست؟؟ خوش بحال اونایی که الان خودشونو رسوندند کربلا ... آقا جان ..اربعینت رسید آقا... آقا امروز باید کربلا بودیم.. اما آقا دستمون از کربلا کوتاست.. ▪️چه‌کربلاست که آدم به‌هوش می‌آید ▪️هنوز ناله زینب به گوش می آید ▪️چه‌کربلاست کزآن بوی سیب می‌آید ▪️صدای ناله ی مردی غریب می آید ▪️چه‌کربلاست کزاوبوی مشک می‌آید ▪️هنوز ناله ز لب های خشک می آید ▪️چه کربلاست که بوی گلاب می آید ▪️صدای گریه طفل رباب می آید ⬅️یاابا عبدالله ...آقا جان...مارو هم جزو زائرات قبول کن آقا.. آقا....عنایتی...نظری ...لطفی مرحمتی آقا... ⚫️آقا جان ما جامونده های اربعینیم... آقا جان ما دلشکسته ایم... دستمون از کربلات کوتاست... آقا ..اونی که امروز به زائرت میدی ..به ما هم بده آقا... *⃣امان امان 2 کاروان رسید کربلا .. قافله دلشکسته رسید کربلا... رسمه روز چهلم که میشه حلوا میبرن...گلاب میبرن..دسته های گل میارن... عزت و احترام میکنند..اشک چشمارو پاک میکنند.. اما.. @roze_daftari امان از دل یتیمان حسین... امان از دل زینب..2 این زن و بچه تا چشمشون به این قبرها افتاد مثل برگ خزان زده...خودشونو از ناقه ها می انداختن زمین.. هر کسی سراغ قبری می‌گرفت.. یکی می‌گفت قبر علی اکبرم کجاست... یکی می‌گفت بابام کجاست... یکی می‌گفت..عمو م موند تو علقمه.. آخ... (دوباره عاشورا تکرار شد...) 🔲امان از دل زینب... چه خون شد دل زینب... الهی خواهری داغ نبینه.. الهی خواهر داغ دیده تو مجلسمون نباشه... ⬇️یواش یواش اومد.. کنار قبر حسین.. یه دفعه بغضش ترکید..افتاد رو قبر حسین... آخ اشک چشم امان نمیده... شروع کرد به درد دل کردن .. آخ ..برادر حسینم... برادر حسینم... ⚫️(دشتی) 🔳خدایا زار و مظطر گشته زینب 🔳به سیر باغ پر پر گشته زینب 🔳پریشان خاطر و قامت خمیده 🔳پس از یک اربعین برگشته زینب 🔳ببین جانا دل پر درد زینب 🔳چگونه با غمت خو کرده زینب 🔳 ببین ای یوسف صد پاره پیکر 🔳برایت پیرُهن آورده زینب 🍁 حسین جانم حسین 🍁جانم حسین جانم2 🍁جانم حسین جان (هااا زمزمه کن..) 🔳دلم را چون تنت صد چاک کردند 🔳سرشکم را به سیلی پاک کردند 🔳الهی خواهرت زینب بمیرد 🔳تو را با بوریا در خاک کردند 🍁 حسین جانم حسین 🍁جانم حسین جانم2 🍁جانم حسین جان () ⚫️یه وقت سکینه خانم دوید سمت علقمه... امان امان ..3 (آخه بعضی حرفا رو به باباش نمی تونست بگه) صدا زد عموجون... عمو خیلی جات خالی بود تو مجلس یزید.. عمو اون یهودی نانجیب با انگشت منو نشون داد.. عمو پاشو ..عمو دیگه خجالت نکش.. عمو دیگه ما آب نمیخاییم 🍂ناله داری به سوز دل زینب کبری س...به ناله های دل زینب س صدای نالتو‌بلند کن .. ناله بزن بگو یا حسین...یا حسین.. یا حسین 🌾ز داغ لاله ها زینب غمین است 🌾پریشان موی زین العابدین است 🌾دوباره کربلا شد عرصه ی غم 🌾شهیدان خدا را اربعین است (محمود تاری) ⚫️بدم المظلوم بکربلا ...به رٱس بریده ابی عبدالله ...ده مرتبه ....... 👇صلوات حذف نشه لطفا👇 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ روضه جدید
14000705-karimi-roze.mp3
2.77M
|⇦•اي به برج عفاف بَدرِ تمام... حسینی اجرا شده شب اربعین ۱۴۰۰ به نفس حاج محمود کریمی ●━━━━━━─────── 🚩السَّلاَمُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَات وَ قَتِیلِ الْعَبَرَات باور نمیکنم که رسیدم کنارِ تو باور نمیکنم من و دیارِ تو یک گذشته و من پیر تر شدم یک اربعین گذشت و شدم تو 🚩السَّلاَمُ عَلَى قَلبِ زَینَبِ الصَّبور
🔊 روضه برگشت کاروان اُسراء به کربلا ⚫️ ظهر اربعین حسینی بخش_دوم 🔻 * بَر گَشته ام، به کربُبَلا یا أخی الغریب بی تو دِگر، فِتادم از پا أخی الغریب قَدَّم، زِ غصه های تو تا شد، أخی الغریب بعد از تو نیست، خِیر به دنیا، أخی الغریب یک اربعین، پس از تو، بلا دید خواهرت رفتی و بعد تو، چه ها دید خواهرت خوننده این روزا، سر و سینه نمیمونه براش ، باید تو کمک بدی، خیلی از رفیقامو میدونم، نرفتن گفتن بمونیم روضه ها خالی نشه، از صبح این ور اون ور دارم داد میزنم، به اربابم هر چی دادن میزارم وسط، هرچی هم تو این چند روز دلت سوخت بزار وسط ، من میگم، یه ثواب اونی که رفته میبره، ده تا ثواب توی نرفته، وقتی تَقَلّا برا رفتن میکنی بی بی میگه جانم، چند تا تون به این و اون رو زدید نشد، رفیق میشناسم، به صاحب کارش گفته حقوق یه ماهَ مو نده، سه روز برم بیام، آی ، هواست به ما هست یا نه؟ میدونم سرت شلوغه، اما منم دل دارم، میخوام این دوسه تا بند و با من بیای ها، آورده ام، کنار مزارت، سر تو را ، از ساربان، گرفته ام، انگشتر، تو را دق داده اند، بی صفتان، مادر تو را (چرا؟) از بس زدن، در همه جا، خواهر تو را (نگام کن صورتمو) یک دم نظر نما، که تن من شده کبود رفتم به شام، در بر من، محرمی نبود رسیدن کربلا، زنای بنی اسد، غوغا کردن، چند جا زنا خیلی به آل الله خدمت کردن، یکی اینجا بود ، زنا بنی اسد رفتن به مرداشون گفتن نمیرید ما میریم، تن بچه های زهرا رو زمینه، دور تا دور قبرا، آماده، الآن صاحبای قبرا میان، نگاه کردن دیدن از دور، دونه دونه، مثل برگ خزان، از بالا مرکب ها، با صورت میان پایین، دویدن زنا، رسیدن به اولی خانم پاشو، اینجا که قبری نیست ، قبرا جلوست، صدا زد برو کنار، کجا بودی ظهر عاشورا، قاسمم همین جا تیکه تیکه شد، دیدن اینا آروم نمیشه رفتن جلو تر ، خانم، پاشو، قبرا جلوست، گفت برو کنار، کجا بودی برادرم، علی اکبر رو همین جا، عربا عربا، دیدن نه، کار جمع نمیشه، بریم سراغ بزرگتر، اومدن بالا سر زینب، خانم، شما بزرگید، پاشو، قبر جلوست، خانم جیغ کشید، برید کنار، کجا بودید صبح یازدهم، اسباشونو نعل تازه، اینقدر رو تنش دُوُندَن، همه صحرا بوی حسین، آه، آی، بلاخره اومد بالای قبرا، از دوریت حسین، گریبان، دریده ام شروع کرد حرف زدن، بی بی حرف میزد بچه ها خودشونو میزدن رفتی و بعد تو، چه بلایی، کشیده ام (سادات منو ببخشن) من ناسزا، ز دشمن زهرا، شنیده ام دشمن تر از یهود، به حیدر، ندیده ام (چرا؟) از آتش یهود، به سرها نشانه است دم دروازه شام، اومد گفت یا شمر، من از تو تاحلا چیزی خواستم، نه والله، یه خواهش دارم، بگو مارو از شلوغی نبرن، بازار نبرن، یه بار بحرف خانم گوش کرد، تا مسیر عوض شد، خانم دوید، بگو از بازار ببرن، اونجا نه، محله ی ، یهود ... حسیـــــــــــــن عرض من تمام، یکی دوتا جمله، سرورا، داداشام میخونن، گفت از آتش یهود، به سرها نشانه است (حواست هست یا نه) از آتش یهود، به سرها ، نشانه است بر گونه هایمان، اثر تازیانه است عرض روضه ام یه جمله است، همه رو آروم کردن، دو نفر آروم نمیشدن، یکی ربابه، هر چی دست رو سرش، خانم آروم، بچم کجاست؟ هر کی یه قبری رو بغل، بچم کجاست؟ امام سجاد اومد آرومش کرد، خودم گذاشتم رو سینش، نگران نباش، جاش خوبه، رباب آروم شد، اما سکینه، آروم نمیگرفت، هی میگفت وَینَ العَمِه، یه ظرف آب برداشت، رفت سمت علقمه، عمو، پاشو ، پاشو، آب برات آوردم، عمو، آب فرات تازه از شام، حسیــــــــــــــــــــن، جان آی ، اِی سایه ی، اِی سایه ی بلند سرم اِی سایه ی بلند تو بر سر، بلند شو پس داده اند چادر مادر، بلند شو زخم جبین من، شده بهتر، بلند شو بنگر، بنگر چگونه از غم تو سال خورده ام برخیز، تا کنار مزارت نمرده ام (بند آخرم) یادم نمیرود، که چه دیدم ز روی تل (بیرونیا میشنون یانه؟) من نالهء ، بُنَیَّه، شنیده ام زِ روی تل فریاد، یا حسین، کشیده ام، زِ روی تل بر سینه ات، نشستُ، دویدم، ز روی تل (این برا اونایی که هنو گریه نکردن) آن نانجیب، خنجر خود را، بُرون کشید رأس تو را، مقابل من، از قفا، بریــــــد بگو چکار کنم، تا که دست و پا نزنی؟ حسیـــــــــــــــــــــــــن صدات کربلا برسه حسیـــــــــــــــــــن روضه_روز_اربعین روضه_حضرت_زینب برگشت_کاروان_اسراء 🎤 حاج حيدر خمسه @navaye_asheghaan
1. ما هیچ نبودیم.mp3
9.72M
ما هیچ نبودیم ولی قسمت ما کرد با پای پیاده سفر کرببلا را ...
صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ یا مَظلوم یا اَباعَبْدِاللَّهِ ، وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّه آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ما هیچ نبودیم ولی قسمت ما کرد با پای پیاده سفر کرببلا را ... حسین جان ، میدونی ان شاءالله نتیجه ی این حسین گفتن ها رو کی می بینی ؟ درروایت میگه : مادر سادات وقتی میخوان وارد بهشت بشن ، توقف می کنند ، پشت سرشون رو نگاه می کنند ، هر چی میگن : خانم وارد بهشت بشین ، بهشت رو برای شما آماده کردن ، همه منتظر قدوم شما هستن ، بی بی پشت سرش رو نگاه میکنه،میگه : تا بچه هام وارد نشن من وارد نمیشم ، تا محبینم وارد نشن من وارد نمیشم ، تا گریه کن های حسین وارد نشن من وارد نمیشم . تصور کن این منظره روهمه تون دور فاطمه ی زهرا حلقه می زنید ان شاءالله ... مینویسه : وقتی دور فاطمه حلقه زدی ، فاطمه ی زهرا شروع میکنه روضه ی حسین رو خواندن ، تصور کن توی صحرای محشر شما بشید گریه کن ، فاطمه ی زهرا بشه روضه خوان ، میدونی روضه خواندن مادرت فاطمه چه طوره ؟ یه وقت نگاه میکنی می بینی پیراهن خونی حسین رو روی دست بلند کرد ، حسین جان ... پیاده روی اربعین وقتی چند کیلومتری راه میری ، به پاهات فشار میاد ، کف پات تاول میزنه ، هر چند تا موکبی یه عده آماده اند زائرها بیان ، خستگی ِ زائرها رو در کنند ، پذیرایی کنند ، مَرهم به کف پای این بچه ها بگذارند ، حالا تصور کن آدم بزرگ ، جوان ، نیرومند ، این طور تحلیل میره ، اما دلا بسوزه برا بچه های حسین ، حسین ... نمیگذاشتن پا به پای بزرگترها راه برن ،زن و بچه رو با طناب به هم بسته بودن ، این بچه ها روی زمین می افتادن با تازیانه بچه هارو بلند می کردند ، آی بمیرم براتون ،کسی نبود این بچه هارو تحویل بگیره ،کسی نبود مَرهم به پای این بچه ها بذاره ، آی حسین ... وقتی جابر رسید کنار قبر مطهر ابی عبدالله ، دست رو قبر گذاشت ، خودش رو روی قبر انداخت ، شروع کرد اشک ریختن و ناله زدن ، شروع کرد با حسین در و دل کردن ، اینقدر ناله زد بی هوش شد ، کنار قبر روی زمین افتاد ، آب به صورتش پاشیدن ، جابر رو بلند کردن ، اما بگم جابر کجا بودی وقتی زینب اومد وارد گودال قتلگاه شد ؟ عجب زیارتی کرد از بدن حسین ، جابر آب رو صورتت ریختن بلندت کردن ، اما کجا بودی بچه های حسین رو با چه وضعیتی از بدن مطهر جدا کردن ؟ « فَاجْتَمَعَتْ عِدَّهٌ مِنَ الْأَعْرَاب » سکینه رو چه طور از بدن حسین جدا کردن ، با تازیانه و کَعْبِ نِی ... حسین ... گفت : داداش ، گودال پُر از خون شد و ما سوی مدینه رو کرده و گفتیم رسول ِ دو سرا را : « یَا جَدّا ، صَلَّى عَلَیْکَ مَلَائِکَهُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَیْنُ بِالْعَرَاءِ ، مَسْلُوبُ الْعِمَامَهِ وَ الرِّدَاءِ وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا » ... داداش این منو داره میکُشه ... افسوس ، کمی رحم نکردند و ربودند پیراهن و عمامه و نعلین و عبا را ... جان از تن ما رفت در آن لحظه که دیدیم چوب و لب و دندان ِ تو و تشت طلا را ... این بچه ها همه نشسته بودن یه گوشه ای از مجلس ، بچه هایی که رنگ رخسارشون رو آفتاب هم ندیده ، این بچه ها پشت مُخدّرات ، خودشون رو پنهان کرده بودن با این معجر پاره ها سرها رو پوشونده بودن ، اما یه وقت دیدن ده ساله ی حسین رو پنجه ی پا بلند شده ، یه جا رو داره نشان میده ، هی میگه : عمه جان زینب ! عمه جان نگاه کن سر بابام حسین ِ، دارن با چوب خیزران به لب و دندان بابام حسین ، حسین ... @navaye_asheghaan
1. پسر فاطمه سلام.mp3
16.9M
پسر فاطمه سلام سلام خواهرت زینب آمده از شام ...
پسر فاطمه سلام سلام خواهرت زینب آمده از شام ... من که بی تو سفر نمیکردم بی تو یک لحظه سر نمیکردم ... مانده زخم فِراغ بر جگرم سر پاک تو گشت همسفرم بود بهر تَسلیِ دل من سرِ تو سایه بانِ محمل من لشگر اشکِ من سپاه تو بود نفسم شعله هایِ آه تو بود صوت قرآن تو دلم را بُرد چشم هایِ تو محملم را بُرد چتر من سایه ی سرِ تو مونسم بود اشکِ دختر تو ای سرت بر سنان تماشایی ای لبت خشک و دیده دریایی تا کنی اشک چشم ما را پاک دست بیرون بیار از دل خاک غم ایام را بپرس از من قصۀ شام را بپرس از من کوه اندوه ریخت بر سر ما شام شد کربلایِ دیگر ما صوت قرآن کجا ؟ شراب کجا ؟ دستِ زینب کجا ؟ طناب کجا ؟ یا اَخا شامیان بدَند ، بدَند دختران تو را زدند ، زدند ... من که خود بوده ام شریکِ غمت من که بودم مدافعِ حرَمت حامیِ نازدانه ها بودم سپرِ تازیانه ها بودم هر چه تو زخم دیدی از دشمن جای کعبه نی است بر تنِ من ... به تو و باغ لاله ات سوگند به سفیرِ سه ساله ات سوگند به لبت ، کز عطش ترک خورده به تنِ کودکِ کتک خورده به همه زخم هایِ سلسله ام به قنوت نماز نافِله ام به سِرشک دو دیده ات « سوگند ... » به گلوی بریده ات « سوگند ... » نه فقط زینب است خواهر تو تو امامی و من پیمبر تو داداش اگه نامحرم نبود .. بدنم رو نشان میدادم ... میدیدی تازیانه ها با خواهرت چه کردن ...؟ بدنم از بدنِ مادرمون کبودتر شده .. اما داداش اینا درد نداشت بالاترین دردم رو بزار برات بگم : تو رو میون قتلگاه ، غریب گیرآوردنت رُقیّتُ توو کوچه ها ، یتیم گیرآوردنش از جای تازیونه ها ، نشونه بود روی تنش بچه ها هم میزدنش ، یتیم گیرآوردنش حسین ... چه خبره کربلا الان ؟ امسال مارو نبردی آقا ... اصلا امروز روضه خوان نداریم ، مگه اینا اومدن ، روضه خون داشتند ؟ همه روضه میخوندند ، همه از روی شترها خودشونو انداختند رو زمین ، همینطوری بدنشون درد میکرد ، روی زانو اومدند کنار قبرها ، شروع کردند روضه خوندن ، هرکی برای خودش ... حسین ... بمیرم برا ناله رباب ، حسین ... خودت مجلس رو بگردون ، نزار یک جور دیگه روضه بخونم ...حسین جان ندیدی ، برامون نون صدقه آوردند ؟ حسین ... رأس تو که رو به رویِ خواهر بوده خورشیدِ امیدِ چند دختر بوده ؟ با دیدنِ حنجر تو میشد فهمید خنجر که سرت بُریده لب پَر بوده ... کارم تمومه ، نمونده جونی به تنم ... یه اربعینِ ، دارم برات زار میزنم ، زار میزنم ، حسین ...زار میزنم ،زار میزنم ، حسین ... @navaye_asheghaan
قسمت دوم آقا رسید قافله ای از غم سفر لبریز دوباره زنده شد آن خاطرات حزن آمیز همینجا به گلوی نازک برادرم تیر سه شعبه زدن همینجا دستای عموم رو جدا کردن همینجا رسید قافله ای از غم سفر لبریز دوباره زنده شد آن خاطرات حزن آمیز یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند شبیه برگ درختان به موسم پاییز همینجا مادرم صدا زد بُنَیّ ، بُنَیّ همینجا منِ زینب ایستاده بودم یه وقت آسمان تیره و تار شد ... اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة شمر مرو به قتلگه فاطمه میکند نِگه حسین ... یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند شبیه برگِ درختان به موسم پاییز به بوی پیرُهنی هر کدام میگیرند یکی بهانه ی یوسف یکی سراغ عزیز یا گرگ های تاخته بر یوسفِ حجاز ای کاش ماجرایِ بیابان دروغ بود این حرف های مرثیه خوانان دروغ بود یا گرگ های تاخته بر یوسفِ حجاز مانند گرگ قصه ی کنعان دروغ بود خودم دیدم ، خودم دیدم پیراهن یوسف منو بُردند ، همینجا ... صدای شیونی آمد که جان عالَم سوخت صدای شیون خواهر، برادرم برخیز حسینم خسته آمدم مو سفید آمدم شرمنده آمدم خرابه ی شام ... یادگارت رو جا گذاشتم @navaye_asheghaan
3. غریب و خسته.mp3
4.4M
قسمت سوم غریب و خسته به درگاهت آمدم ، رحمی که جز ولای توام نیست هیچ دستاویز چنان شدم که تو میخواستی دم رفتن ندید اشک مرا این جماعت خونریز الان دلم میخواد کنار قبرت های های گریه کنم ... حسینم ، چقدر شام وکوفه، بچه هات روکتک زدن اما من برگشته از رسالت انجام داده ام ، کار تو رو تکمیل کردم ، حالا آمدم کنار مزارت ... زبان حیدریم دم به دم قیامت بود نگاه فاطمی ام شعله های رستاخیز اگر چه دست مرا بسته بود دشمن تو اسیر ، من شدم و او نداشت راه گریز هراس دشمنت از مُحکمات قرآن بود نداشت چاره و برداشت خیزران زِ ستیز یه وقت صدا زد : « یا یزید مَهلاً مَهلاً ، مُنْتَحِياً عَلَى ثَنَايَا أَبِي عَبْدِالله ... » این لب و دندان را پیغمبر( ص ) می بوسید ... برادرم ، تو سنگ خورده ای ،آری شکسته ای ، من هم توشعله ور شده ای ، داغ دیده ای ، من نیز تو را قسم به نماز نشسته ی مادر رسیده جان بر لبم آه ، جانِ من برخیز ... @navaye_asheghaan
12_mirzamohamadi arbain1396_roze_(www.rasekhoon.net).mp3
9.23M
📝روضه اربعین حسینی علیه السلام 🎤حجت الاسلام حضرت علیه السلام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @navaye_asheghaan
رسید قافله ای از غم ِ سفر ، لبریز دوباره زنده شد آن خاطرات حزن انگیز یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند شبیه برگ درختان به موسم پائیز ... این روایتِ ها ، فکر نکنی شاعر تصویرسازی کرده ، عبارت ، روایت است ... میگه از بالای شترها ، نزاشتند شتر ها زمین بشینند ، تا رسیدن کربلا ، همه زن و بچه ها خودشون رو پرت کردن روی خاک ... یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند شبیه برگ درختان به موسم پائیز ... به بوی پیروهنی هر کدام می گیرند یکی بهانه ی یوسف یکی سراغِ عزیز همه دارند ناله می زنند ، همه دارن شیون می کنند ، دیدی یه جایی پنجاه نفر هم گریه کنند ، یه صدای گریه مشخص ِ، حالا بینِ همه ی گریه های فردا : صدای شیونی آمد که جانِ عالَم سوخت صدای شیونِ زینب برادرم برخیز ... غریب و خسته به درگاهت آمدم ، رحمی که جز ولای تو ام نیست هیچ دست آویز چونان شدم که تو می خواستی دَم ِرفتن ندید اشکِ مرا این جماعتِ خون ریز زبان حیدری ام دم به دم قیامت کرد نگاه فاطمی ام شعله های رستاخیز اگر چه دست مرا بسته بود دشمنِ تو اسیر ، من شدم و او نداشت راهِ گریز هراسِ دشمنت از مُحکماتِ قرآن بود نداشت چاره و برداشت خیزران به ستیز دیدحریفِ زینب نمیشه ، دید صدای تو ساکت نمیشه ، دید آبروش داره میره ، دیدم چوبِ خیزران رو بلند کرد ، حسین ... تو سنگ خورده ای ،آری شکسته ای ، من هم تو شعله ور شده ای ، داغ دیده ای ، من نیز زندگی بعدِ تو عذابه رو دست من جای طنابه تموم گلهات و آوردم اما یکی موند توو خرابه جای کبودی ، رو چشامه سوغاتی ِ کوفه و شامه چادرِ خاکیه رقیه ببین داداش شالِ سیامه هر کاری کردم که بمونه اما نشد ، اما نشد ، وای نَمیره زیرِ تازیونه اما نشد ، اما نشد خواستم سرِ تو رو نبینه اما نشد ، اما نشد همسفرم شِه ، تا مدینه اما نشد ، اما نشد فدای اون زینبی که پنجاه سال همه جا حسینش رو دیده ، رسید کربلا دید حسینش زیرِخاک ِ، حسین ... ان شاءالله هیچ وقت جای خالیِ عزیزت رو نبینی ... زینب طاقت نیاورد ، تا رسید کنار قبر ، گریبانش رو پاره کرد ، تو زیر خاک باشی حسین ، ای حسین ... @navaye_asheghaan
1. رسید قافله ای.mp3
13.55M
رسید قافله ای از غم ِ سفر ، لبریز دوباره زنده شد آن خاطرات حزن انگیز
3. میرزا محمدی 19.8.96.mp3
2.4M
حجه الاسلام والمسلمین السلام علیک یا اباعبدالله همه منتظرند ببینند عمه جانشون چه جوری زیارت میکنه ، دیدند دیگه رمق به زانوای عمه نمونده رو زانواش چند قدم راه اومد ، بوی برادر به مشامش میرسه ... همه منتظرند ببینند ، زینب با تربت برادر چه میکنه ؟ دیدند یه پارچه ای روی قبر پهن کرد ، این پارچه همون پیراهن خونینِ برادره ... داداش چهل منزل کتک خوردم ، طعنه و ناسزا شنیدم ، اما همه امانتیاتو پس گرفتم ، این عمامه ایه که روسرت گذاشته بودی ... دونه دونه را نشون داد به ابی عبدالله ... این همون پیراهنیه که مادرم برات آماده کرده بود ، ببین این گلاوند مادرم زهراست ، این پیراهن مادرمه ، مقنعه ی مادرمه ، داداش همه رسالتامو به انجام رسوندم ، همه بچه هاتو آوردم ... اما یه امانتی رو گوشه ی خرابه جا گذاشتم ، حسیییین ... @navaye_asheghaan
4_5773804267785683714.mp3
20.68M
نوحه های امام حسین علیه السلام «من دوباره کوله بارم...» عزاداری @navaye_asheghaan
قسمت اول : ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ باز هم اربعین رسیده بیا ( با امام زمانمون مناجات کنیم ، درد دل کنیم ، صاحب عزای امروز ، امام زمانه ... ) باز هم اربعین رسیده بیا باز هم از تو بی خبر ماندم عاشقانت زیارتت کردند من ولی باز پشت در ماندم ( خوش به حال اونهایی که الان بینُ الحرمین ، توو صحن وسرای آقامون سید الشهدا نشستند ، اونجا زیارت اربعین خوندن صفا داره .. ) روز و شب غبطه می‌خورم آقا به کسانی که با تو مأنوسند عاشق و بی قرار و بی تابند دست و پای تو را که می‌بوسند امروز دامن شهدا رو بگیریم ، از شهدا استمداد میگیریم ، شفیع ما باشند .. بینِ ما و امام زمانمون جدایی افتاده ، شهدا رو واسطه کنیم ... دو تا از اصحاب ابی عبدالله هستند ، یکی « حبیب بن مظاهرِ » و یکی هم « مسلم بن عوسجه » ، هر د وتا پیرغلام ، هر دوتا قدیمی ، هر دوتا محاسن سفید ، روز عاشورا اول « مسلم بن عوسجه » به میدان رفت ، به زمین افتاد ، با بدن پر از زخم ، دو نفر آمدند بالای سرش ، یه طرف « حبیب بن مظاهر » ، رفیق قدیمیشه ، اونطرف خودِ آقا سیدالشهداست ، حبیب شروع کرد باهاش درد دل کردن ، گفت : مسلم رسم رفاقت اینه ، اگر وصیتی داری ، بگی ، تا من به خانواده ات برسونم ، اما چه کنم ، من هم تا ساعتی دیگه به تو ملحق میشم ... اما توو این لحظه های آخر اگر حرف نگفته ای داری ، بگو مسلم ... « مسلم بن عوسجه » آخرین رمق ها و آخرین نفس هاشو داره میکشه ، با دست نیمه جونش ، یه اشاره ای کرد به سید الشهدا ، گفت ، حبیب : عَلَیْکَ بِهَذَا الْغَریْب اُوصِیْکَ بِهَذَا الْغَریْب (1) بر تو باد به این آقای غریب ، حبیب نکنه آقامون تنها بمونه ، این حرف رو شهدای ما خوب درک کردند ، فلذا توو وصیت نامه های شهدا ، یک جمله ای خیلی زیاد تکرار شده ، میگفتند : امام رو تنها نگذارید ، برا امام خیلی دعا کنید ، همه شهدا فیض ببرند .. دیدنِ تو به من نمی‌آید تو کجا و نگاه هر جایی ؟ من اگر آنچه خواستی باشم تو سراغم به خواب میآیی؟ نکند عاق کرده‌ای من را ؟ نکند صبرتان سر آمده است گر عتابم کنید حق دارید هر گناهی ز من بر آمده است در حرم ، روضه خوان خودت هستی ( امروز توو کربلا چه خبره ) در حرم ، روضه خوان خودت هستی روضه ی کاروانِ جان بر لب بینِ روضه بلند میگویی‌ : به فدای تو عمه جان ، زینب : (1)ابن کثیر، البدایه و النّهایه ، جلد ۸ ، صفحه ۱۸۲ ـ مقرّم، مقتل الحسین (علیه السلام) ، ص۲۴۱ ـ خوارزمی ج۲ ، ص۱۹ 27 مهرماه 1398 @navaye_asheghaan
2. مناجات.mp3
6.99M
قسمت اول : ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) باز هم اربعین رسیده بیا باز هم از تو بی خبر ماندم 27 مهرماه 1398 @navaye_asheghaan
قسمت دوم : تا رسیدند در دو راهی عشق ساربان گفت که کجا برویم؟ ساربان آمد خدمت زین العابدین ، آقاجان این مسیر میره مدینه ، این مسیرمیره کربلا ، کدام مسیر رو برویم ؟ فرمود : بزارید از عمه جانم زینب بپرسم ... تا گفتم خانم این مسیر مدینه ، این مسیر کربلاست ... فرمود بریم کربلا ... ما هنوز برا حسین گریه نکردیم ، تا حالا هرچی زدند اونا زدند ... ما هنوز خودمون رو برا حسین نزدیم ... پاسخی آمد از حریم حسین همه گفتند کربلا برویم تا رسیدند ، لحظه‌ای ماندند در سکوتی که چهره‌ها شد مات زد به سینه ، غریب بی کفنم باز شد بغضِ عمه ی سادات به زمین خورد ، از سرِ محمل ( خودشون رو مثل برگی که از درخت به زمین می افته ، از رو ناقه ها ، به زمین انداختند ... ) تیر غم‌ها به قلب بانو رفت با ادب ، نیت زیارت کرد سوی یارش به روی زانو رفت هر کدوم از این خانم ها ، مُخدرات (2) ، دنبال یه قبری میگردند ... راهنمای این قبور زین العابدینه ، هر کسی رو که صدا میزنه ، قبر عزیزش رو بهش نشون میده ... عمه جان بیا ، اینجا قبر بابام حسینه ... خواهرام ، سکینه ، فاطمه ، اینجا قبر داداشم علی اکبره ... نجمه خاتون بیا ، اینجا قبر پسرات ، قاسم و عبدالله است ... هر قبری رو نشون صاحب قبر میده ، یکی یکی عزیزانشون رو در آغوش گرفتند ، اما دیدند یه خانمی دستاش رو گهواره کرده ، زیر لب میگه ، پس قبر عزیز دل من کجاست ؟ زین العابدین صدا زد ، رباب بیا ، اینجا قبر میوه دلِ توست ... یه نگاهی کرد ، گفت آقاجان ، اینجا که قبر مولایم حسینه ؟ صدا زد رباب ، قنداقه رو روی سینه ی بابام گذاشتم ... (2) عُلیا مُخَدَّرَة : عنوانی برای احترام است ، یعنی زن والامقام ، بانوی باحجاب ، پرده نشین ، پاکدامن و باشرم و حیا ... 27 مهرماه 1398 @navaye_asheghaan
3. روضه.mp3
4.13M
قسمت دوم : تا رسیدند در دو راهی عشق ساربان گفت که کجا برویم؟ 27 مهرماه 1398 @navaye_asheghaan
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ چهل روز است حسینم را ندیدم بلایش را به جان و دل خریدم چهل روز چهل منزل اسیرم دعا کن در کنار تو بمیرم چهل روز غم چهل ساله دیدم غم و اندوه دیدم ناله دیدم سر پر خون تو همراه من بود به هر جا چلچراغ راه من بود همین جا غرق در غم شد وجودم تن پاک ترا گم کرده بودم میان نیزه ها دل باختم من تو را دیدم ولی نشناختم من اگر امروز برداری سرت را تو هم نشناسی ای گل خواهرت را ز جا برخیز ای نور دو دیده ببین مویم سپید و قد خمیده ▪️روز اربعین ، امام حسین دو زائر دل شکسته داشته یکی زینب و دیگری جابر است... اما عاشقان ابی عبدالله جابر برای اولین بار قبر ابی عبدالله را زیارت می کنه ▪️ولی عمه سادات اولین بار در گودال قتلگاه بدن بی سر برادر را در آغوش گرفت بوسه بر رگهای بریده برادر گذاشت . ▪️ سر به طرف آسمان بلند کرد گفت : خدایا این قربانی را از آل الله قبول بفرما . در قتلگاه جسم برادر به روی دست بگرفت کای خدای من این جا زینب است قربانی تو است بکن از کرم قبول کاری چنین ز عهده ی ایمان زینب است