eitaa logo
کانال نوای عاشقان
12.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
299 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. دردیم وجز به آه مداوا نمی‌شویم چون غنچه بسته ایم و شکوفا نمی شویم گُلزخم حسرتیم و سراپایمان غم است با خنده های خون زده زیبا نمی شویم در کوچه های خواهش نفس زیاده خواه آنگونه گم شدیم که پیدا نمی شویم رودیم و ای دریغ به مرداب می رویم دردا به ما که راهی دریا نمی شویم ما را چه پیش آمده "ای دل" که سالهاست هم صحبت غریبی مولا نمی‌شویم سر گشته ی خودیم و به تکرار قانعیم در خواب غفلتیم و از آن پا نمی‌شویم شب را کشانده ایم به اندیشه های خویش بهر طلوع صبح مهیا نمی شویم آه ای امید گم شده، ای واژه واژه درد بازا که ما بدون تو معنا نمی شویم ✍ ..........................................................
. علیه‌السلام ✍ ای چاره ساز مردم عالم حسین جان آرام قلب‌های پر از غم حسین جان باب نجات مردم درمانده از گناه شرط قبول توبۀ آدم حسین جان خواندیم آیه آیه غمت را و سوختیم تفسیر سرخ سورۀ مریم حسین جان فرصت کم است روزی چشم مرا بده آقای گریه‌های دمادم حسین جان جان تمام مرثیه خوانان فدای تو ای شور روضه‌های محرم حسین جان در پای‌روضه‌های‌تو،جان،نذرکوچکی است ما را ببخش بابت این کم، حسین جان افتاده‌ای میانۀ گودال روی خاک تسبیح دانه دانۀ درهم حسین جان بر روی نیزه‌های غریبی چه می‌کنی خورشید نسل‌های مکرّم حسین جان «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
   آفرینش ز دولت زهراست کعبه مات عبادت زهراست نخل های فدک که چیزی نیست دوجهان ملک حضرت زهراست همه خدمت گذار فضه شدند فضه اما به خدمت زهراست پدرش هم که رفت تا معراج شک ندارم به دعوت زهراست گرچه با آب روزه اش وا شد نان عالم ز برکت زهراست زهد اورا ببین که کهنه حصیر بالش استراحت زهراست فاطمه در حمایت علی است و علی در حمایت زهراست "طاعت مفترض" که میخوانیم در حقیقت اطاعت زهراست ولی امر ماست مثل علی شیعه دینش ولایت زهراست شرح و تفسیر داده مادر را عمر زینب روایت زهراست راضیه عالمه اغیثینی مادرم فاطمه اغیثینی 🔸شاعر: 👆 ____ آن روز كه به داغِ غمت مبتلا شديم دل خون تر از شقايق دشتِ بلا شديم ما يادمان كه نيست ولي راستي حسين با درد غربت تو كجا آشنا شديم؟! ممنون از اينكه آمدي آقاي ما شدي ممنون از اينكه نوكر اين خانه ما شديم شكرِ خدا كه فاطمه ما را خريده است شكر خدا كه خرج بساط شما شديم غربت سراي ماست عزاخانه ي شما با گريه بر تو بود عزيز خدا شديم ما را خدا به عشق تو مي بخشد عاقبت ما عاقبت به خيرِ تو در روضه ها شديم گم می شویم تا که تو پیدایمان کنی نوکر شدیم تا که تو آقایمان کنی شاید دلت به حال دل ما بسوزد و فکری برای روز مبادایمان کنی ما یک برات کرب و بلا لای پوشه ایم ساکت نشسته ایم تو امضایمان کنی چیزی ز شاه بودن تو کم نمیشود در بین نوکرانت اگر جایمان کنی ما را هدف ز نوکری ترفیع رتبه نیست مجنون نمیشویم که لیلایمان کنی چندیست مرده ام ز انفاس قدسیت اصلا بعید نیست مسیحایمان کنی حتی غزل تغزلتان را بیان نکرد باید عنایتی به غزلهایمان کنی بی جذبه ی عصا که به جایی نمیرسم یک جذبه کن که حضرت موسایمان کن 🔸شاعر: 👆 ____     کسی که پشت لبخندش غمی  آکنده از آه است مرور روز هایش روضه های تلخ و جانکاه است ندارد گنبد و گلدسته و ایوان طلا یعنی مسیر آسمان تا مرقدش بسیار کوتاه است برایش دشت ها صحن و تمام آسمان گنبد چراغ روشن  صحن و سرایش تا سحر ماه  است اگر مخفی است قبر فاطمه قبر حسن خاکی است عزیز فاطمه با مادرش همواره همراه است به دستان کریم اوست در عالم اگر خیری است که لطف دیگران با منت و خواری و اکراه است جذامی‌ها کنار او نشستند و جهان فهمید کرامت ، گردی از دامان خاک آلود این شاه است برای شادی زهرا بگو ذکر حسن جان را  اگر توفیق می خواهی فقط راهش همین راه است به سمت روضه می گردد مسیر شعر و می دانم پریشان میشود قلبی که از این راز آگاه است نمی گویم که در کوچه چه پیش آمد تو هم بگذر فقط سر بسته می گویم که زهرا عصمت الله است مپرس از من چه دید آنجا فقط این درد  را بشنو سپیدی های موی او غم سیلی ناگاه است 🔸شاعر: 👆 ____ شور شیرین جوانی پای ماتم خرج شد بهترین ساعات عمر من در این غم خرج شد هیچ کالایی گران‌تر از "بُکاءِ روضه" نیست پای هر یک قطره،خونِ شاه عالم خرج شد انبیا را دستگیری کرده "گریه بر حسین" عفوِ حق بارید وقتی اشک "آدم" خرج شد "کعبه" از گریه‌کُنان اسبق "شش گوشه" است در غمِ مشکِ "فراتت" اشک "زمزم" خرج شد از نخ چادر نمازِ وصله دار فاطمه است هر نخی که در سیاهی های پرچم خرج شد دستبند مادر و انگشتریِ خواهرم... بهر نذری دادنِ در روضه باهم خرج شد قُلَّک چشم ترم را تا شکستم..،"گریه" ریخت در عزایت کُلِّ دارایی ام از دَم خرج شد آبروی رفته ی ما را تو برگردانده ای با دو قطره آبِ رویی که مُحرَّم خرج شد ▪️ ▪️ روستا یک کهنه بوریا برایش مانده بود... که همان هم در ازای جسم دَرهَم خرج شد ساربانِ بی مُرُوَّت را خدا لعنت کند... کُل انگشتان دستت پای خاتم خرج شد 🔸شاعر: 👆 ____ حالم به حال عبد مُکَدَّر نمی خورد وضعم به وضع بنده ی مضطر نمی خورد نفرین به من که اشک دُرُستی نریختم این گریه ها به درد من آخر نمی خورد عاشق به عشق یار ز اغیار می بُرد عاشق غمی به جز غم دلبر نمی خورد اقدام کرده‌ام بپرم بارها..،نشد بال و پرم به بال کبوتر نمی خورد در می زنم رئوف..،جواب مرا بده در می زنم رئوف..،مگر در نمی خورد؟! اصلاً قد و قواره ی من را نگاه کن باور بکن به بنده ی خودسر نمی خورد گرچه بدم ولی به علی دوست دارمت این لب قسم..،دروغ..،به حیدر نمی خورد ما را به جان حضرت زهرا قبول کن ما را قبول کن..،به کسی بر نمی خورد بی حُبِّ فاطمه بخدا کارنامه ام مُهر امان وادی محشر نمی خورد نان تنور فاطمه را هرکسی چشید جز دستپخت حضرت مادر نمی خورد افطارها به خاطرِ عطشانِ فاطمه یک جرعه آب خوش لب نوکر نمی خورد ▪️ ▪️ با چکمه روی سینه ی او پا نمی نَهَند لب تشنه را که نیزه به خ
. چه آمد بر سرت ای دل نوای آشنایت کو چرا خاموش و دلگیری فروغ رَبّنایت کو بنا بود آسمان باشی چرا در خاک جا ماندی چه شد رویای پروازت پر و بال دعایت کو چنین بی حال و بی حاصل نبودی پیش از این ای دل رها کن این تکلف را وجود بی ریایت کو چنان در گیر دنیایی که آرامش نمی یابی تامل کن شبی در خود بگو صبر و رضایت کو چه پیش آمد که این گونه سیاهی شد نصیب تو در این تاریکی ممتد چراغ اشک هایت کو به غیر از گریه درمان چیست زخم بی خدایی را تویی که سر به سر دردی دل من پس دوایت کو چرا ساکن نشستی هان مگر گم نیستی در خود چه کردی با خودت ای دل توسل بر خدایت کو بگو حال مناجاتت کجای زندگی گم شد بپرس از نفس اماره ببین سوز صدایت کو غرورت را رها کن تا دمی عبد خدا باشی کجا ای بنده ی عاصی خود بی ادعایت کو پس از عمری علی گفتن چرا اینگونه خاموشی در این هنگامه ی غربت دم یا مرتضایت کو ✍ ................................................... @navaye_asheghaan
به دخترها مگر چیزی به غیر از ناز می‌آید؟! پدرها خوب می‌فهمند این مضمون زیبا را @navaye_asheghaan
نه از تو با خبریم و نه از تو بی‌خبریم اسیر زندگی و بندگی بی‌ثمریم هزار بغض فرو خورده در گلو داریم میان برزخ بیم و امید در‌به‌دریم رسیده‌ایم به شب‌های سرد کوچه‌ی یأس به پنجه بر تن دیوار در پیِ سحریم پر از غمیم و به درماندگی دچار اما گلایه‌های دل آزار را کجا ببریم در آستانه‌ی بُهت هزار سال دروغ هنوز منتظر بازگشت منتَظَریم اگرچه کوچه‌ی معشوقه سر شکن هر بار به شوق خوردن سنگی دوباره می‌گذریم گدای بی سر و پاییم و دستمان خالی‌ست مگر که می‌شود از پادشاه دل ببریم ** به روضه ختم شده روزهای ما آری هزار شکر که در بزم گریه شعله‌وریم شقایقیم و به دل داغ عاشقی داریم که سال‌هاست پریشان زخم میخ دریم ✍ @navaye_asheghaan
. چه آمد بر سرت ای دل نوای آشنایت کو چرا خاموش و دلگیری فروغ رَبّنایت کو بنا بود آسمان باشی چرا در خاک جا ماندی چه شد رویای پروازت پر و بال دعایت کو چنین بی حال و بی حاصل نبودی پیش از این ای دل رها کن این تکلف را وجود بی ریایت کو چنان در گیر دنیایی که آرامش نمی یابی تامل کن شبی در خود بگو صبر و رضایت کو چه پیش آمد که این گونه سیاهی شد نصیب تو در این تاریکی ممتد چراغ اشک هایت کو به غیر از گریه درمان چیست زخم بی خدایی را تویی که سر به سر دردی دل من پس دوایت کو چرا ساکن نشستی هان مگر گم نیستی در خود چه کردی با خودت ای دل توسل بر خدایت کو بگو حال مناجاتت کجای زندگی گم شد بپرس از نفس اماره ببین سوز صدایت کو غرورت را رها کن تا دمی عبد خدا باشی کجا ای بنده ی عاصی خود بی ادعایت کو پس از عمری علی گفتن چرا اینگونه خاموشی در این هنگامه ی غربت دم یا مرتضایت کو ✍ . @navaye_asheghaan
پر گرفتم به اشتیاق حسین آتشم زد غم فراق حسین روز محشر بهشت خواهند رفت گریه کن ها به اتفاق حسین یادم آمد که گفت یابن شبیب گریه کن روز و شب ز داغ حسین در غروبی که خیمه ها می سوخت آتش افتاد بینِ باغ حسین خواهرش دید، مادرش هم دید رفت سر نیزه ای سراغ حسین حنجرِ پاره پاره هم فهمید داشت بر زینبش علاقه حسین 🔸شاعر: ____ @navaye_asheghaan ای سرو رشید یا اباعبدالله آقای شهید یا اباعبدالله ظلمت زده ایم رحم کن بر دل ما ای نور امید یا اباعبدالله غیر از تو که رحمت خدایی ما را یک تن نخرید یا ابا عبدالله دل خون شد و خون اشک غریبی تو شد از دیده چکید یا ابا عبدالله ما روضه شنیدم و چنینیم بگو زینب چه کشید یا ابا عبدالله از جانب خیمه با تمامی توان سوی تو دویید یا ابا عبدالله هی خورد زمین و پا شد و خورد زمین فریاد کشید یا ابا عبدالله وقتی که رسید شمر بود و بدنت از غصه خمید یا ابا عبدالله لعنت به کسی که چنگ زد بر مویت آن موی سپید یا ابا عبدالله سر تا سر دشت پر شد از آیاتت قرآن مجید یا ابا عبدالله بعذ از تو نبودی که ببینی در شام طفلت چه شنید یا ابا عبدالله دنبال کنیز بود مردی بی شرم در بزم یزید یا ابا عبدالله 🔸شاعر: ========================= @navaye_asheghaan
ای چاره‌سازِ مردم عالم، حسین جان آرامِ قلب‌های پُر از غم، حسین جان بابِ نجات مردم درمانده از گناه شرط قبول توبه‌ی آدم، حسین جان خواندیم آیه‌آیه غمت را و سوختیم تفسیر سرخ سوره‌ی مریم، حسین جان فرصت کم است! روزی چشم مرا بده آقای گریه‌های دمادم، حسین جان جانِ تمام مرثیه‌خوانان فدای تو ای شور روضه‌های محرم، حسین جان در پای روضه‌های تو جانْ نذر کوچکی است ما را ببخش بابت این کم، حسین جان ** افتاده‌ای میانه‌ی گودال روی خاک تسبیح دانه‌دانه‌ی درهم، حسین جان بر روی نیزه‌های غریبی چه می‌کنی؟! خورشید نسل‌های مکرم،‌ حسین جان ✍
. ای نخله ی تناور اقلیم یاس ها سرو رشید خطه ی غیرت شناس ها از رود رد شدی و لبت تر نشد که ماه در آب هست و نیست تر از انعکاس ها بر دوش خود بگیر علم را و باز گرد پایان بده به دلهره ی التماس ها از ساحل فرات دوباره طلوع کن ماه خسوف دیده ی دور از قیاس ها وقتش رسیده خشم خدا را نشان دهی آتش زنی به باور این نا سپاس ها مثل علی که روز احد دفع فتنه کرد فرصت نده به غائله ی عمر و عاص ها وحشت نشسته در دل آلاله های وحی ای وای از پلیدی لبخند داس ها آه ای عمود خیمه عموی بدون دست بعد از تو دشت پر شده است هراس ها ✍ ‌
کسی که پشت لبخندش غمی آکنده از آه ست مرور روزهایش، روضه‌های تلخ و جانکاه ست ندارد گنبد و گلدسته و ایوان طلا؛ اما مسیر آسمان تا مرقدش بسیار کوتاه ست برایش دشت‌ها صحن و تمام آسمان گنبد چراغ روشنِ صحن و سرایش تا سحر ماه ست اگر مخفی ست قبر فاطمه، قبر حسن خاکی ست عزیز فاطمه با مادرش همواره همراه ست به دستان کریم اوست در عالم اگر خیری ست که لطف دیگران با منت و خواری و اکراه ست جذامی‌ها کنار او نشستند و جهان فهمید کرامت، گردی از دامانِ خاک‌آلود این شاه ست برای شادی زهرا بگو ذکر "حسن جان" را  اگر توفیق می‌خواهی، فقط راهش همین راه ست به سمت روضه می‌گردد مسیر شعر و می‌دانم پریشان می‌شود قلبی که از این راز، آگاه ست * * * نمی‌گویم که در کوچه چه پیش آمد، تو هم بگذر فقط سر بسته می‌گویم که زهرا عصمت الله ست مپرس از من چه دید آنجا، فقط این درد را بشنو سپیدی‌های موی او، غمِ سیلیِ ناگاه ست ✍ @navaye_asheghaan
دنیا چه می‌فهمد که ما یک‌گوشه از مشهد دارالشفایِ دردهایِ بی دوا داریم ✍ @navaye_asheghaan
تمام باور زینب حسین بود حسین همیشه یاور زینب حسین بود حسین چنانکه چشم به چشمش گشود در آغاز کلام آخر زینب حسین بود حسین عجب نبود اگر بی برادرش غم داشت که نیم دیگر زینب حسین بود حسین در آن خزان که  زمین غرق حُسن یوسف بود گل معطر زینب حسین بود حسین کشید شعله آهی ز دامن محمل که در برابر زینب حسین بود حسین دلیل آنکه در آن ظهر پیش چشم خدا شکسته شد سر زینب حسین بود حسین به گوش کوفه ی نامرد در کشاکش درد خطاب منبر زینب حسین بود حسین شاعر: @navaye_asheghaan
اگرچه گرد نشسته به دامن حرمش ستاره می‌شکفد از غبار هر قدمش نسیم می‌رود از صحن او به سوی بهشت که عطر فاطمه دارد نسیم صبح‌دمش "حسن" کلام بزرگی‌ست، فهم ناقص ما، چه درک می‌کند از جایگاه محترمش! کسی که دامن او را گرفته می‌داند امید می‌چکد از دست‌های با کرمش به نام فاطمه پیوند خورده نام حسن به داغ فاطمه پیوند خورده است غمش خیال کرده حرم را خراب کرده، بگو: بیا ببین که دل شیعیان شده حرمش... ✍
شکر خدا که دست خدا دستگیر ماست لایق‌ترین خلیفه‌ی عالَم امیر ماست گیرم که دیگران همه سویی دگر روند راه علیِ عالیِ اعلا، مسیر ماست راهی که می‌رسد به حقیقت، به عاشقی راهِ امام منتخب بی نظیر ماست خاکیم، خاک مَقدم پُر فیض بوتراب در این مقام، مهر فروزان حقیر ماست در فکر چیست آدم کج فهم حق ستیز؟! روشن‌ترین چراغ هدایت غدیر ماست خَندق علی و بَدر علی و اُحد علی فتح الفتوح، کار امیر دلیر ماست نورش فروغ روشنِ شب‌های کائنات یادش شروع رویش گل در کویر ماست تا عالَمی به نام علی آشنا شود نامش مدام ذکر صغیر و کبیر ماست @navaye_asheghaan
کبوترم که غزل صحن آسمان من است کلام پهنه‌ی پرواز بی‌کران من است به عارفانه‌ترین اوجها رسیده پرم به عاشقانه‌ترین شعرها نشان من است همیشه در پی توصیف عشق می‌گشتم که عشق نقطه‌ی آغاز داستان من است «همه قبیله‌ی من عالمان دین بودند» کنون ببین که جنون سهم دودمان من است به فکر واژه‌ای از جنس عاشقی بودم حسین گفتی و گفتم حسین "جان" من است حسین گفتی و آتش گرفت ابیاتم که یاد خون خدا آتش نهان من است شراره‌ای است که پنهان نمی‌شود در دل حرارتی است که در سینه میهمان من است قداستی است که در قلب می‌تپد شب و روز محبتی است که آیین خاندان من است در این زمانه که هر گوشه تیره‌گی چیره است چراغ روشن تاریکی جهان من است منم که فطرسم و نادم از گذشته‌ی خویش حسین پاسخ الغوث و الامان من است چگونه با تو بگویم من از حقیقت او حسین بغض فرو خورده‌ی بیان من است حسین نام بلندی که بعد نام خدا همیشه و همه جا بر سر زبان من است کسی که عبد خدا بوده است از آغاز یگانه‌ای است که مولای مهربان من است حسین گفتی و گفتم "حسین" یعنی "عشق" بلی حسین فقط "عشق جاودان" من است ✍ @navaye_asheghaan