#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
درختهای اُمیدیم، از دیار حسن
پُر از شکوفهی عشقیم در بهار حسن
به سَلسَبیل و به زمزم که احتیاجی نیست!
رسیده است لبِ ما به جویبار حسن
به دخل کاسبیام برکتی فراوان داد
از آن زمان که شدم خادم تبار حسن
همین دو لقمهی نان را حسن به ما بخشید
گرفته سفرهی ما رنگ از اعتبار حسن
کریمبودنِ او قابلِ محاسبه نیست...
کجا ترازوی ما و کجا عیار حسن؟!
کدام شاه نشسته است با جذامیها؟!...
بلند میشوم از جا به افتخار حسن
شنیدهام که به سگ هم غذا تعارف کرد!
هنوز ماتم از این لطفِ بی شمار حسن
بنازمش که چنان شیر، از جمل برگشت
چه کرد در دل آن فتنه، ذوالفقارِ حسن
من از طفولیتم عاشق دو شاه شدم
منم دچار حسین و منم دچار حسن
در اربعین حسینی، حسن جلودار است
قدم زدم همهی جاده را کنار حسن
عمودِ یکصد و هجده، بهشتِ مشّایهست
خدا رسانده خودش را سرِ قرار حسن
حسین با همهی دلرُباییاش، حسنیست
ببین دل از همه بُردن شدهست کار حسن
خیالبافی من صحنسازیِ حسن است...
شبیه مشهد ما میشود مزار حسن
* * *
میان معبری از نور، ناگهان شب شد
چه دید در دل آن کوچه، چشم تار حسن؟!
حراملقمه به مادر دو دست سیلی زد...
سیاه شد پس از آن کُلِّ روزگار حسن
✍ #بردیا_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
درختهای اُمیدیم، از دیار حسن
پُر از شکوفهی عشقیم در بهار حسن
به سَلسَبیل و به زمزم که احتیاجی نیست!
رسیده است لبِ ما به جویبار حسن
به دخل کاسبیام برکتی فراوان داد
از آن زمان که شدم خادم تبار حسن
همین دو لقمهی نان را حسن به ما بخشید
گرفته سفرهی ما رنگ از اعتبار حسن
کریمبودنِ او قابلِ محاسبه نیست...
کجا ترازوی ما و کجا عیار حسن؟!
کدام شاه نشسته است با جذامیها؟!...
بلند میشوم از جا به افتخار حسن
شنیدهام که به سگ هم غذا تعارف کرد!
هنوز ماتم از این لطفِ بی شمار حسن
بنازمش که چنان شیر، از جمل برگشت
چه کرد در دل آن فتنه، ذوالفقارِ حسن
من از طفولیتم عاشق دو شاه شدم
منم دچار حسین و منم دچار حسن
در اربعین حسینی، حسن جلودار است
قدم زدم همهی جاده را کنار حسن
عمودِ یکصد و هجده، بهشتِ مشّایهست
خدا رسانده خودش را سرِ قرار حسن
حسین با همهی دلرُباییاش، حسنیست
ببین دل از همه بُردن شدهست کار حسن
خیالبافی من صحنسازیِ حسن است...
شبیه مشهد ما میشود مزار حسن
* * *
میان معبری از نور، ناگهان شب شد
چه دید در دل آن کوچه، چشم تار حسن؟!
حراملقمه به مادر دو دست سیلی زد...
سیاه شد پس از آن کُلِّ روزگار حسن
✍ #بردیا_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
ما هرچه که هستیم غلام حسن هستیم
دیوانه و سرگشتهی نام حسن هستیم
یکبار نشد روزی ما را نرساند
شرمندهی الطاف مدام حسن هستیم
با مرد جذامی سر یک سفره نشسته
دیوانهی این لطف و مرام حسن هستیم
اصلاً به کسی ربط ندارد که همه عمر_
ریزه خور دستانِ امام حسن هستیم
صلح حسن از هر نظری عین قیام است
ما تابع این صلح و قیام حسن هستیم
از صلح حسن هست حسینی شدن ما
باید بنویسند حسن بر کفن ما
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
ترسی به دل از فتنهی ایام نگیریم
از روز ازل نوکر این خانه شدیم و
جز بر در این خانه سرانجام نگیریم
مجنون حسینیم و همه شهر بدانند
زشت است که مجنونِ حسن نام نگیریم
هر کس به طریقی بشود مست؛ ولی ما
جز از لب پیمانهی او کام نگیریم
هر وقت بنا شد که بسازند حرم را
ما کارگری کرده و انعام نگیریم
روزی برسد صاحب زوار شود او
مانند امامان حرم دار شود او
او شاه کرم هست و برایش حرمی نیست
بالاتر از این غم به خدا هیچ غمی نیست
حکام عرب را چه به این خاک مطهر
افسوس! بقیع دست امیر عجمی نیست
این بی حرم آنقدر کریم است و کریم است
که بخشش صد حاتم طایی رقمی نیست
آقای مدینه چه غریب است خدایا
در خانهی خود کشته شدن داغ کمی نیست
از ماتم او عرش خدا غرق عزا شد
افسوس که این مرثیه را محتشمی نیست
باید بسرایند همه از کرم او
تجدید بنا میشود آخر حرم او
ای وای از آن روز که بال و پر او سوخت
از زهر هلاهل همهی پیکر او سوخت
این زهر چنان بود که شد پیکر او سبز
این زهر چنان بود که پا تا سر او سوخت
طشت است پر از خون و جگر پاره، خدایا
با دیدن این صحنه، دل خواهر او سوخت
فرمود که "لا یوم کیومک" به حسینش
از ماتم بی سر شدن پیکر او سوخت
راحت شده از خاطرهها، شاهد کوچه
زآن روز که در آتش کین، مادر او سوخت
این زهر که نه، کوچهی غم خونجگرش کرد
نزدیک چهل سال چو شمعِ سحرش کرد
✍ #محمود_مربوبی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
فقیر آمد سراغش، سیر برگشت
سفیه ساده با تدبیر برگشت
کرامت خواست سَر بالا بگیرد
حسن را دید و شد تحقیر، برگشت
هزاران حیلهی آل امیه
برای جنگ، بی تأثیر برگشت
خدا تنها خبر دارد که دستش
کجاها رفت تا شمشیر، برگشت
چه آمد بر سرش در کوچه آنروز
که کودک رفت اما پیر برگشت
مسیر خانه تا مسجد، کم، اما
حسن با مادر خود دیر برگشت
نوشتند او میان کوچه دق کرد
فقط با معجزه، تقدیر برگشت
برای زینب عاشورا شد آغاز
چو تابوت حسن با تیر برگشت
✍ #نفیسه_سادات_موسوی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
کرامت مثل یک جرعهست از پیمانۀ جانش
سخاوت لقمهای از سادگی سفرۀ نانش..
کسی که سایۀ او مایۀ آرامش دنیاست
دلش در بند دنیا نیست، دنیا هست زندانش
سپاهش را صدای سکه غرق روسیاهی کرد
نه مردی نه نبردی بود، خالی بود میدانش
صَلاح اینگونه میبیند، سِلاح صلح بردارد
چه دارد رهبری که زیر پا افتاده فرمانش؟..
امام غیرت و غربت کنار دشمنِ سرسخت
چه رنجی میکشید از دوستان سُستپیمانش
زبان سرزنش خاری شد و آزرد روحش را
مُعِزّالمؤمنین بود و نفهمیدند یارانش
کسی که چشم فتنه کور شد با برق شمشیرش
چگونه گوشهای بنشیند و سر در گریبانش...
چه زهری مَحرمش بوده؟ چه دردی همدمش بوده؟
نمیدانم چه راز سینهسوزی بوده مهمانش!
به روی دستهای آل طاها باز تابوتیست
مبادا زخم بردارد، مبادا تیربارانش...
اگرچه تلختر از زهر بوده زندگی امروز
ولی فردا عسل میریزد از کام جوانانش
خیالت جمع سردار جمل! تنها نمیمانی
به زودی کربلا از راه میآید که طوفانش...
✍ #جعفر_عباسی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
نشستم گوشهای از سفرهی همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت
به عابرها تعارف میکنی دار و ندارت را
تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت
کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفت هایت
حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت
دهان وا میکند عالم به تشویق حسین اما
دهانِ رحمة للعالمین واشد به تحسینت
تو دینِ تازهای آوردهای از دیدِ این مردم
که با یک گل کنیزی میشود آزاد در دینت
معز المؤمنین خواندن، مذل المؤمنین گفتن
اگر کردند تحسینت، اگر کردند نفرینت_
برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون!
که میچینند مضمون، آسمانها از مضامینت
بگو تا تیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت
خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود
علی حیران تیغ نهروانت، تیغ صفینت
بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند
محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت
تورا پایین کشیدند از سر منبر که میگفتند:
چرا پیغمبر از دوشش نمیآورد پایینت
درون خانه هم مَحرم نمیبینی تحمل کن
که میخواهند، ای تنهاترین تنهاتر از اینت
تو غمهای بزرگی در میان کوچهها دیدی
که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت
از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی
از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت
سر راهت میآمد آنکه نامش را نخواهم برد
برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت
برای جاریِ اشکت سراغ چاره میگردی
که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت
به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت
چه میشد مثل مادر نیمهی شب بود تدفینت
صدایت میزند اینک یتیمت از دل خیمه
که اورا راهی میدان کنی با دست آمینت
هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر
در آغوش برادر دست و پا زد جانِ شیرینت
کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟
نمک نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت
دعا کن زخم غمهایت بسوزاند مرا یک عمر
نصیبم کن نمک از سفرهی همواره رنگینت
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
آن ماه که در دامن زهرا بنشیند
باید که چنین در دل دنیا بنشیند
ای عرش نشین! شأن قدمهای تو تنها
این است که بر شانهی طاها بنشیند
حالا که تویی آیهای از سورهی کوثر_
باید که به تفسیر تو مولا بنشیند
شد لؤلؤ حُسن تو، فقط قسمت آن دل_
آن دل که به درگاه دو دریا بنشیند
آنقدر کریمی که فقیر آمد و گفتی:
از ماست، بگویید که بالا بنشیند
آقای جوانان بهشت است، جماعت!
دورِ که نشستید؟ که تنها بنشیند
اسلام شما چیست؟ که در آن پسر هند_
جای پسر امّ ابیها بنشیند
شاید پسر فاطمه از پای بیفتد
اما که شنیده است که از پا بنشیند؟
صلح تو چنان تیر که در چله نشستهست
گیرد هدف امروز، که فردا بنشیند
* * *
در حیرتم از جَعده، چگونه دلش آمد
آن زهر، به کام تو دلآرا بنشیند؟
این تیر که اینجا کفنت را به تنت دوخت
فرداست که بر دیدهی سقا بنشیند
لعنت به دلِ سنگ و سیاهی که سبب شد
داغت به دلِ گنبد خضرا بنشیند
شیرین دهن کرببلا، گلپسر توست
از توست که اینگونه به دلها بنشیند
میگفت: عمو! نامهی باباست به دستم
برخوان و بگو قاسمت آیا بنشیند؟
با اذن برادر، پسر تو، شب آخر
برخاست که خیمه به تماشا بنشیند
جسم پسرت، آه! شبیه جگرت شد
تا خونِ تو هم، در دل صحرا بنشیند
✍ #قاسم_صرافان
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#امام_حسین_ع_مناجات؛
سربلندم در دو دنیا با حسین و با حسن
هک شده روی دلم: مولا حسین، آقا حسن
ذکر لبهایم دمادم: یا حسین و یا حسن
غم ندارد شیعه تا دارد حسین و تا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
گشتم اما در کرامت مثل او پیدا نشد
هیچکس جز او خریدار جذامیها نشد
صلح او کم از قیام سرخ عاشورا نشد
در محبت، در وفا، در عشق بیهمتا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
نام او همچون عسل، توصیف او بیت الغزل
مدح او اعمال افضل، حُب او خیرالعمل
مرتضی شد شیر خیبر، مجتبی شیر جمل
سفرهدارِ اصلی اشک حسینیها حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
کیست او آیینهای از هیبت شیر خدا
نه مُعز المؤمنین! بلکه مُعز الانبیا
لا فتی الا علی، لا عشق الا مجتبی
فاتح دلها حسین و شافع عقبا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
شأن و قدر و ارج و قربش در حد گفتار نیست
لطف و مهر و فضل و جودش قابل انکار نیست
پس به لطفش با کریمان کارها دشوار نیست
مردی و مردانگی را بهترین معنا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
عاقبت باغ گل زهرا بهارش شد خزان
با امام شیعه بد کردند ظلمت سیرتان
جانماز از زیر پاهایش کشیدند این و آن
مَحرمی کو تا شود غمخوار و همدم با حسن
لا شهید الا حسین و لا غریب الا حسن
گرچه غیر از زهر بر زخم دلش مرهم نبود
آه اما مطمئناً قاتل او سَم نبود
داغ کوچه، داغ پهلو، داغ سیلی کم نبود!
ماند با یک مشت بیغیرت تک و تنها حسن
لا شهید الا حسین و لا غریب الا حسن
ختم خواهد شد به خیر این داستان، این ماجرا
شیعه میسازد برایش مرقد و صحن و سرا
آه! سقاخانه و گلدسته و گنبد طلا
فاطمه فرمود: جانم؛ تا که گفتم: یا حسن
لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
✍ #محمود_یوسفی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
او واسطۀ رحمت حق بود و کرم داشت
ابر کرمش بر سر هر بام، علم داشت
بخشید سه نوبت همۀ ثروت خود را
ارباب کرم بود که بر خلق، کرم داشت
تن داد به صلحی که در آن مصلحتی بود
هرچند که مانند علی تیغِ دودم داشت
زهر آمد و زد بر جگر و زود برون زد
ازبس دل او ماتم و اندوه و الم داشت
وقتی جگرش ریخت میان دل آن تشت
گفتند که: این حجت حق، اینهمه غم داشت؟
با دیدن اشک دو برادر همه دیدند
«دلهای غریبانِ جهان راه به هم داشت»
حتی به تنش فتنهگران رحم نکردند
بر پیکر خود زخمهای از تیر ستم داشت
بنویس «وفایی» که پس از این همه غُربت
ای کاش که این حجت معبود، حرم داشت
✍ #سیدهاشم_وفایی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#امام_حسین_ع_مناجات
هم گرفتار حسینم، هم گرفتار حسن
هم هوادار حسینم، هم هوادار حسن
با شفا بیگانهام، این "درد" من را خوشتر است
چونکه بیمار حسینم، چونکه بیمار حسن
ای خدا را صد هزاران شکر که لبریز از_
عشق سرشار حسینم، عشق سرشار حسن
نیستم میثم ولی لب تر کند، جان میدهم
در پی دار حسینم، در پی دار حسن
شیر پاک مادرم تأثیر خود را داشته
تعزیه دار حسینم، تعزیه دار حسن
هر چه دارم از کرامات حسین است و حسن
هم بدهکار حسینم، هم بدهکار حسن
جور ما را میکشد گاهی حسن، گاهی حسین
دائماً بار حسینم، دائماً بار حسن
هر زمان که غُصه دارم، میروم سر مینهم_
روی دیوار حسین و روی دیوار حسن
کار ما را حضرت زهرا مشخص کرده است
در پی کار حسینم، در پی کار حسن
بر تنم رخت عزای بچههای فاطمهست
هم عزادار حسینم، هم عزادار حسن
اسمشان وقتی میآید پلکمان تر میشود
هم گهربار حسینم، هم گهربار حسن
این یکی شد بی حرم، آن دیگری شد بی کفن
روز و شب زار حسینم، روز و شب زار حسن
* * *
آتش و مسمار و سیلی و در و دیوار بود_
روضهی ناگفتهی قلبِ شرربارِ حسن
✍ #وحید_محمدی
(وامی از شعر آقای حسن لطفی)
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
بر کویر سفرههای سائلان، باران تویی
رحمت بی انتهای حضرت منّان تویی
آنکه بوده خاندانش از ازل مسکین، منم
آنکه بوده خاندانش از ازل سلطان، تویی
جود و احسان تو را نازم که بین خانهات
سائلان هستند صاحبخانه و مهمان تویی
هر کجا حرف از کریمان دو عالم میشود
اولین نامی که هر کس میکند عنوان تویی
ظاهرت هرگز ز مسکین بهتر و برتر نبود
آن که قبرش نیز شد با سائلان یکسان، تویی
پاسخت بر ناسزای دشمنت لبخند بود
خیرخواهِ مهربانِ خیلِ بدخواهان تویی
شیر مِیدانی که با یک ضربه در جنگ جمل
آن شتربان را زمین انداخت از کوهان، تویی
صلح تو فرقی ندارد با نبردت در جمل
اتحاد کامل آرامش و طوفان تویی
حالِ یک غمدیده را غمدیده میفهمد فقط
بر دلِ پُر دردِ مادر مُردهها درمان تویی
* * *
یک نفر فهمیده باشد درد زهرا را اگر
آن توهستی! آن توهستی! آن توهستی! آن تویی!
بعد از آن کوچه فقط روی لب تو "آه" بود
غصه میخوردی از اینکه قد تو کوتاه بود
✍ #علی_ذوالقدر
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
کسی که پشت لبخندش غمی آکنده از آه ست
مرور روزهایش، روضههای تلخ و جانکاه ست
ندارد گنبد و گلدسته و ایوان طلا؛ اما
مسیر آسمان تا مرقدش بسیار کوتاه ست
برایش دشتها صحن و تمام آسمان گنبد
چراغ روشنِ صحن و سرایش تا سحر ماه ست
اگر مخفی ست قبر فاطمه، قبر حسن خاکی ست
عزیز فاطمه با مادرش همواره همراه ست
به دستان کریم اوست در عالم اگر خیری ست
که لطف دیگران با منت و خواری و اکراه ست
جذامیها کنار او نشستند و جهان فهمید
کرامت، گردی از دامانِ خاکآلود این شاه ست
برای شادی زهرا بگو ذکر "حسن جان" را
اگر توفیق میخواهی، فقط راهش همین راه ست
به سمت روضه میگردد مسیر شعر و میدانم
پریشان میشود قلبی که از این راز، آگاه ست
* * *
نمیگویم که در کوچه چه پیش آمد، تو هم بگذر
فقط سر بسته میگویم که زهرا عصمت الله ست
مپرس از من چه دید آنجا، فقط این درد را بشنو
سپیدیهای موی او، غمِ سیلیِ ناگاه ست
✍ #حسن_شیرزاد
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
ای شورِ شوقِ نام تو، شیرینتر از همه
ما درد محض و مِهر تو تسکینتر از همه
دنیا و آخرت ز همه سربلندتر
هر کس که هست پیش تو مسکینتر از همه
هر سال کعبه دور سرت در طواف بود
ای خاک پات، قُلهی زرینتر از همه
یوسفترین ستارهی زهرا که بوده است؟!
چشمان مهربان تو غمگینتر از همه
"لا یومْ مثلَ یومِ حسین"از تو بوده لیک
شد روضههای داغ تو سنگینتر از همه
پیشانی بلند تو در ابتدای عمر
از رنج کوچهها شده پُر چینتر از همه
شد کوچهها برای تو کابوس کودکی
لعنت به آن مُسبب ننگینتر از همه
آه ای غریبِ فاطمه! تا قبل کوچه بود
این گیسوی سفید تو مشکینتر از همه...
✍ #حسن_کردی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
دلی که غرق نگاه محبت حسن است
همیشه شعلهور از داغِ غربتِ حسن است
غریب اوست که حتی به خانهاش تنهاست
بقیع، جلوهای از این حکایت حسن است
پس از علی که امیر است و قافلهسالار
ردای سبز امامت به قامت حسن است
هنوز هم درِ بیتُ الولایهاش باز است
گشوده سفرهی لطف و کرامت حسن است
نَفَس نَفَس غم خود را به او توسل کن
امید، غنچهی باغ عنایت حسن است
نمیزند به خدا دست رد به سینهی تو
دعای خستهدلان در اجابت حسن است
فقط به صلح، حسن را شناختن ظلم است
جمل، شکوه بلند شهامت حسن است
مسیر کرببلا را چه خوب تعیین کرد
تمام راه، نشان و علامت حسن است
* * *
حدیث کوچه و سیلی و تازیانه، (کمیل)
نبود روضهی مادر، مصیبت حسن است...
✍ #کمیل_کاشانی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
فدای جود کسی که هرآنچه را بخشید
فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید
از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود
که سفرهی کرمش را به مجتبی بخشید
غریب بود اگرچه گدا فراوان داشت
کریم بود، بدون سر و صدا بخشید
کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی
غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید
ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت
مدینه زائر خود را به کربلا بخشید
گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد
خدا فقط به حسن اینچنین بلا بخشید
گمان دیگرم این است لحظهی آخر
به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید...
✍ #علی_ذوالقدر
@navaye_asheghaan
به مناسبت سالروز #صلح_امام_حسن_مجتبی_ع
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
حُسن، شرح خصائل حسن است
ماه، عکس شمایل حسن است
چون کرم لطف کامل حسن است
هرکه شاه است، سائل حسن است
با حسن من نماندهام تنها
پس نماندم بهوقت غم تنها
او کریم است؟ نه، کرم تنها
کارِ خدامِ منزلِ حسن است
شد نثارش درود هر شیعه
#صلح او شد به سود هر شیعه
شک ندارم وجود هر شیعه
همه از باقی گِل حسن است
در معانی و در بیانِ خدا
شد زبان حسن زبانِ خدا
معجزات پیمبرانِ خدا
قطرهای از فضائل حسن است
در کرامت به شهرتِ غایی
تا رسیده به عالم آرایی
تازه گفتند: حاتم طایی
از گدایان کاهل حسن است
این نه تنها کلام من باشد
حرف ما حرف پنجتن باشد
قبله جاییست که حسن باشد
کعبه هم سخت مایل حسن است
هرکه آمد به عرصهی پیکار
در نهایت گذاشت پا به فرار
چارهی فتنهی جمل اینبار
حکمی از تیغ عادل حسن است
هرکسی باحسن در افتاده
نسل او تا ابد ور افتاده
هرچه برخاک پیکر افتاده
بر سرش مُهر باطل حسن است
کار دشمن مقابلش شد لنگ
سرشان بعد مرگ خورد به سنگ
آخرِ کارِ هرکسی در جنگ
سجدهکردن مقابل حسن است
خوشبهحال #وصال و اشعارش
که به عشق تو بسته شد بارش
فاطمه میشود خریدارش
شاعری را که مُقبل حسن است
گرچه از دوستان محن دارد
در دلش غصهای کهن دارد
در نمازش زره به تن دارد
"غربت" اوج مقاتل حسن است
از زمانه چهزود سیر شده
بیسبب نیست گوشهگیر شده
درجوانی اگر که پیر شده
داغ یک کوچه در دلِ حسن است
در مدینه غریب بود ولی...
درد او بیطبیب بود ولی...
همسرش نانجیب بود ولی...
در و دیوار قاتل حسن است
✍ #مجتبی_خرسندی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
بعد از به نام عشق و به نام خدا... حسن
دارد ردیف میشود این شعر با حسن
این تحفهایست آمده از سمت آسمان
این نسخهایست آمده از کبریا حسن
اینجا نوشته است به خطی شبیه نور
طاها حسن، بُروج حسن، والضحی حسن
در نسخهای به خط خداوند آمده
زهرا حسن، حسین حسن، مصطفی حسن
با «اِنَّمَا وَلیُّّکُم» و «اِنَّمَا یُرید»
پیچیده در کرامت سبز کسا، حسن
تنها نه یوسف است شبیه جمال او
هستند در جمال، همه انبیا حسن
هستند اهلبیت جمالِ جمیلِ عشق
هر یازده امام ز سر تا به پا حسن
دارد چقدر خاطره از کوچههای شهر
دارد چقدر خاطره از هَلْ أَتَیٰ حسن
گاهی شکفته میشد و گهگاه میشکست
با خندهها و گریهی خیرالنسا حسن
جایی که هست حضرت مشگلگشا علی
البته هست حضرت مشگل گشا حسن
پای جمل به تیغ کجش پی شد... آفرین
در جنگ و صلح، مقتدر و مقتدا حسن
ما: سرفرود... بنده، همه خاک پای او
بهبه که ما رعیت و فرمانروا حسن
باید به سر دوید از این بیت تا حسین
باید به دل دوید از این بیت تا حسن
در مصرعی نوشت که یا مجتبا حسین
در مصرعی نوشت که یا مجتبی حسن
زهرائی است هر که بدون مکاشفه
از یا حسین میشنود بوی یا حسن
باید نوشت آخر این ماجرا حسین
باید نوشت اول این ماجرا حسن
* *
بر خاکها نوشت عطش، نینوا، حسین
بر آبها نوشت عطش، کربلا، حسن
اصلاً عجیب نیست که بر نیزهها حسین
اصلاً بعید نیست که بر نیزهها حسن
اصلا عجیب نیست که اَدرِک اَخا حسین
باشد همان روایت اَدرِک اَخا حسن
شاید قرار بوده که آن کوزه را حسین...
شاید قرار بوده که این نیزه را حسن...
در پیش چشم شمر، نزن دست و پا حسین
در خانه، پیش جعده نزن دست و پا حسن
خنجر به چنگ جعده نیامد و گرنه بود
پیش از حسینِ تشنه، ذَبیحَ القَفَا... حسن
از دست جبرئیل میافتاد روی خاک
میرفت بین خون و گِل و بوریا حسن ...
جعده کجا و نجمه کجا! ایها الغریب
شکر خدا که داشت همین نجمه را حسن
افتاده روی خاک، خدایا کجا حسین
پیچیده روی خاک، خدایا کجا حسن؟
روز بقیع، دست حسینی اگر نبود
جا مانده بود زیر سم اسبها حسن
دختر، پسر، عسل، همگی گل، غزل غزل
دارد چقدر سهمیه در کربلا حسن
جز ما که شیعهایم، کسی درک میکند،
اینکه چرا شده نمکِ روضهها حسن؟...
* * *
قاسم، همان که خمرهی احلی من العسل
آورده محض تشنگی جان ما حسن
دست مسیح گونهی او پشت کارهاست
قاسم طبیب باشد و دارالشفا حسن
دستی پر از کرامت و دستی پر از شفا
باب الحوائجیست سریع الرضا حسن
جای جمال جلوهی او مشهدُ الرّضاست
پس السّلام حضرت موسیَ الرِّضَا حسن
خاک مدینه تاب جمالت نداشته
پس السّلام ای نفس سامرا حسن
هم صاحبِ زمانی و هم صاحبِ زمین
مثل تو کیست اینهمه روحی فدا حسن؟
دستی کریم داری و در بقعههای خاک
کردی درست این همه زائرسرا حسن
معماری تمام حرمها به دست توست
دادی به خاک، این همه گنبدطلا حسن
اما به احترام غم و درد مادرت
کردی به خاکهای بقیع اکتفا حسن
روح کمیل! جان توسل! دعای عهد!
جانم فدای نام تو... اِشفَع لَنا حَسَن
دارد بقیع میچکد از چشمهای ما
امشب سری به خانهی ما هم بیا حسن
✍ #ایوب_پرنداور
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
ای که شد زنده به عشقت دل هر مرد و زنی
تو همان نَفخهی روحانیِ جان در بدنی
" عشق ، رسواییِ محض است که حاشا نشود "
پس حسن گفتنِ ما تا به ابد شد علنی
ساکن کشور سرسبزِ حسنآبادم
با من انگار که هر جا بروم، هموطنی
این گدا جای غذا، مِهرِ تو را میخواهد
میشود گاهگُداری به دلم سر بزنی
چه دلی بُردی از آن مَرد که دشنامت داد
هیچکس مثل تو اینقَدر نشد خواستنی!
خودمانی بگذارید بگویم اینبار:
دست و دل بازِ مدینه! بخدا عشق منی
احمد و حیدر و زهرا و حسینش یک سمت...
تو گُلِ سر سبدِ شاکِلهی پنجتنی
تَبَرِ تو هُبَلِ جنگ جمل را پِی کرد
مرتضی با هیجان گفت: عجب بُتشکنی!
نقشِ نامِ تو نشستهست میان دل من
"یا حسن" حک شده بر روی عقیق یمنی
آی دنیا! بشناسید منِ مجنون را:
حسنیام، حسنیام، حسنیام، حسنی
قبرِ بی زائر تو بازترین روضهی ماست
جان کعبه به فدای تو، غریبِ مدنی!
زهر... نه..! سیلیِ کوچه جگرت را سوزاند
دل تو بین گذر سوخت، عجب سوختنی!
* *
تیرها گرچه به تابوت، تو را دوختهاند
لااقل پیکرِ خونینِ تو دارد کفنی...
✍ #بردیا_محمدی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
از بس حسن بخشنده و مهماننواز است
از عالم و آدم گدایش بی نیاز است
از سفرهاش هر قدر میخواهی طلب کن
دستِ حسن در بذل و بخشش بازِ باز است
زانو بغل کردن دگر معنا ندارد
وقتی که آقای کریمت چاره ساز است
هر جای عالم چشم میچرخانم انگار
پرچم سیاهِ «یا حسن» در اهتزاز است
استادِ عباس است، باید هم بگویند
شير جمل در هر نبردی یکه تاز است
در جنگها، الحق جلودارش نبودند
جنگاوریاش فخرِ تاریخِ حجاز است
* *
سجاده را از زیر پایش میکشیدند
غافل از آنکه مجتبی اصل نماز است
اینکه چهها شد در دل کوچه، بماند
از چادرِخاکی نوشتن جانگداز است
✍ #احسان_نرگسی
@navaye_asheghaan
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
ای که شد زنده به عشقت دل هر مرد و زنی
تو همان نَفخهی روحانیِ جان در بدنی
"عشق، رسواییِ محض است که حاشا نشود"
پس حسن گفتنِ ما تا به ابد شد علنی
ساکن کشور سرسبزِ حسنآبادم
با من انگار که هر جا بروم، هموطنی
این گدا جای غذا، مِهرِ تو را میخواهد
میشود گاهگُداری به دلم سر بزنی؟!
چه دلی بُردی از آن مَرد که دشنامت داد
هیچکس مثل تو اینقَدر نشد خواستنی!
خودمانی بگذارید بگویم اینبار:
دست و دل بازِ مدینه! بخدا عشق منی
احمد و حیدر و زهرا و حسینش یک سمت...
تو گُلِ سر سبدِ شاکِلهی پنجتنی
نقشِ نامِ تو نشستهست میان دل من
"یا حسن" حک شده بر روی عقیق یمنی
آی دنیا! بشناسید منِ مجنون را:
حسنیام، حسنیام، حسنیام، حسنی
قبرِ بی زائر تو بازترین روضهی ماست
جان کعبه به فدای تو، غریبِ مدنی!
زهر... نه..! سیلیِ کوچه جگرت را سوزاند
دل تو بین گذر سوخت، عجب سوختنی!
* *
تیرها گرچه به تابوت، تو را دوختهاند
لااقل پیکرِ خونینِ تو دارد کفنی...
✍ #بردیا_محمدی
@navaye_asheghaan
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
حُسن، شرح خصائل حسن است
ماه، عکس شمایل حسن است
چون کرم لطف کامل حسن است
هرکه شاه است، سائل حسن است
با حسن من نماندهام تنها
پس نماندم بهوقت غم تنها
او کریم است؟ نه، کرم تنها
کارِ خدامِ منزلِ حسن است
شد نثارش درود هر شیعه
#صلح او شد به سود هر شیعه
شک ندارم وجود هر شیعه
همه از باقی گِل حسن است
در معانی و در بیانِ خدا
شد زبان حسن زبانِ خدا
معجزات پیمبرانِ خدا
قطرهای از فضائل حسن است
در کرامت به شهرتِ غایی
تا رسیده به عالم آرایی
تازه گفتند: حاتم طایی
از گدایان کاهل حسن است
این نه تنها کلام من باشد
حرف ما حرف پنجتن باشد
قبله جاییست که حسن باشد
کعبه هم سخت مایل حسن است
هرکه آمد به عرصهی پیکار
در نهایت گذاشت پا به فرار
چارهی فتنهی جمل اینبار
حکمی از تیغ عادل حسن است
هرکسی باحسن در افتاده
نسل او تا ابد ور افتاده
هرچه برخاک پیکر افتاده
بر سرش مُهر باطل حسن است
کار دشمن مقابلش شد لنگ
سرشان بعد مرگ خورد به سنگ
آخرِ کارِ هرکسی در جنگ
سجدهکردن مقابل حسن است
خوشبهحال #وصال و اشعارش
که به عشق تو بسته شد بارش
فاطمه میشود خریدارش
شاعری را که مُقبل حسن است
گرچه از دوستان محن دارد
در دلش غصهای کهن دارد
در نمازش زره به تن دارد
"غربت" اوج مقاتل حسن است
از زمانه چهزود سیر شده
بیسبب نیست گوشهگیر شده
درجوانی اگر که پیر شده
داغ یک کوچه در دلِ حسن است
در مدینه غریب بود ولی...
درد او بیطبیب بود ولی...
همسرش نانجیب بود ولی...
در و دیوار قاتل حسن است
✍ #مجتبی_خرسندی
@navaye_asheghaan
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
بر کویر سفرههای سائلان، باران تویی
رحمت بی انتهای حضرت منّان تویی
آنکه بوده خاندانش از ازل مسکین، منم
آنکه بوده خاندانش از ازل سلطان، تویی
جود و احسان تو را نازم که بین خانهات
سائلان هستند صاحبخانه و مهمان تویی
هر کجا حرف از کریمان دو عالم میشود
اولین نامی که هر کس میکند عنوان تویی
ظاهرت هرگز ز مسکین بهتر و برتر نبود
آن که قبرش نیز شد با سائلان یکسان، تویی
پاسخت بر ناسزای دشمنت لبخند بود
خیرخواهِ مهربانِ خیلِ بدخواهان تویی
شیر مِیدانی که با یک ضربه در جنگ جمل
آن شتربان را زمین انداخت از کوهان، تویی
صلح تو فرقی ندارد با نبردت در جمل
اتحاد کامل آرامش و طوفان تویی
* *
یک نفر فهمیده باشد درد زهرا را اگر
آن توهستی! آن توهستی! آن توهستی! آن تویی!
بعد از آن "کوچه" فقط روی لب تو "آه" بود
غصه میخوردی از اینکه قد تو کوتاه بود
✍ #علی_ذوالقدر
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
به نام جود، به نام کرم، به نام حسن
پس از کریم رسیده قلم به نام حسن
که گفته ربط ندارد حرم به نام حسن
شده تمام حرمها علم به نام حسن
گرفته است کلید بهشت را در دست
به قبر خاکی او کعبه سجده آوَردست
در آسمان کرم او فقط قمر باشد
توان کیست که از او کریمتر باشد
کرامتش ز تمامی خلق سر باشد
ولی کریمتر از او کسی اگر باشد
قسم به جود که او حیدر است بی تردید
حسن کریمتر از خود فقط علی را دید
دعای جوشن عاشق، هزار یا حسن است
به معرکه رجزِ اقتدار، یا حسن است
اثر گذارتر از ذوالفقار، یا حسن است
مدافعان حرم را شعار، یا حسن است
میان معرکه با هم حسن حسن گفتند
برای داعشیان از جمل سخن گفتند
همان جمل که زمانِ رشادتِ وِی شد
به سوی ناقهی فتنه، مسیرها طِی شد
اگر چه حملهی دشمن به او پیاپی شد
همینکه گفت: «انا بن علی» شتر پِی شد
حسن شبیه پدر مثل شیر میغُرّید
شتر سوار جمل مثل بید میلرزید
گدا جدا نکند از حسن نگاهش را
کدام عبد فراموش کرده شاهش را
شبیه عرش بسازیم بارگاهش را
به اشک دیده بشوییم قتلگاهش را
ولی سؤال من این است قتلگاه کجاست؟
میان خانه و کوچه جواب ناپیداست
هنوز خاطرهی کوچه در سر حسن است
هنوز صحنهی تلخی برابر حسن است
چه صحنهای که فراتر ز باور حسن است
کسی که روی زمین است، مادر حسن است؟
همین که فاطمه در آن گذر زمین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
✍ #علی_ذوالقدر
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
گدای لطف و جودِ مجتبی باشد کرامت هم
فقیر و ریزه خوار خوانِ او باشد سخاوت هم
نگاهش روشنی بخش مسیر سالکان باشد
هدایت میشود از چشمهای او هدایت هم
سراپا مثل پیغمبر، سراسر حیدری دیگر
به خَلق و خُلق و رفتار و به گفتار و ملاحت هم
تجلّیِ جمال حق، تداعیِ جلال حق
نجابت دارد آری در نگاه خود، صلابت هم
حَسن صورت، حَسن سیرت، حَسن خَلق و حَسن خُلق است
که معنا عاجز است از حدّ توصیفش، عبارت هم
چنان افتادهام بر خاک پای مجتبی امروز
"که فردا برنخیزم بلکه فردایِ قیامت هم"*
کجا او دوستان را از دعا محروم میسازد
محبت کرد بر آن کس که بُوَد اهل اهانت هم
ضمانت میکند دنیا و عقبای محبان را
که اینجا دستگیری میکند، آنجا شفاعت هم
فدای غربت مردی که مظلوم است و مسموم است
جگر از زهر، پر خون است و از زخم شماتت هم
چه داغی بدتر از این؟! همسر او قاتلش بوده
غریبی بود سهم او از این دنیا، شهادت هم
✍ #علی_مقدم
*مصراع از هلالی جغتایی
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
جنت، بهارِ پیرهنت أیها الکریم
از نور جامهای به تنت أیها الکریم
ای همدم تو زمزمههای زلال وحی!
ای جبرئیل همسخنت أیها الکریم
شبزندهدار، دیدهٔ دلخستگان شهر
هر شب به شوق آمدنت أیها الکریم
نشنید آنکه بر تو روا داشت ناسزا
یک ناروا هم از دهنت أیها الکریم
هرچند که غریبنواز مدینهای
ماندی غریب در وطنت أیها الکریم
حتی شهادت تو ندادهست خاتمه
بر روضههای دلشکنت أیها الکریم
جا مانده بود هر کسی از کوچهها، رسید
تشییع شد چگونه تنت؟ أیها الکریم
حتی هزار تیرِ به تشییع آمده
بردند سهمی از کفنت! أیها الکریم
✍ #یوسف_رحیمی
@navaye_asheghaan