.
بکم فتح الله و بکم یختم
#ترکیب_بند تقدیم به محضر #حضرت_علی_اکبر صلوات الله علیه
چشم در چشم ابوفاضل شد
کار تشخیص کمی مشکل شد
پرده ی چهره ی خود را برداشت
ماه در روز دهم کامل شد
دست انداخت به آغوش پدر
سوره ی عشق خدا نازل شد
تا که چشم بد از او دور شود
جای اسپند به آتش دل شد
جامه ی رزم به تن کرد ، چقدر
بین این جامه علی خوشگل شد
هم تداعی پیمبر می کرد
هم زمان جلوه ی حیدر می کرد
خیمه قرآن غنی تر دارد
سوره هایی مدنی تر دارد
خُلق و خویَش چو پیمبر اما
کرمی بس حسنی تر دارد
گونه هایش چو عقیق یمن است
لب سرخی یمنی تر دارد
لب او غنچه ی باغ ختن است
که ز مُشکش دهنی تر دارد
مثل ماه است ولی در رویش
قرص ماهی علنی تر دارد
طعم انگور و رطب با هم بود
عشق و مستی و طرب با هم بود
هر که مثل علی اکبر دارد
باز در خانه پیمبر دارد
ابرویش نه! که هلال قمر است
چشم هایی عسلی تر دارد
بس که زیباست کسی قادر نیست
چشم از چشم علی بر دارد
هر یلی هست در عالم ، اکبر
یک سر و گردن از او سر دارد
با خودش گفت پدر، شکر خدا
باز هم قافله حیدر دارد
این پسر نیست که دلبند من است
هدیه ی لطف خداوند من است
تکیه بر اصل و نسب می فرمود
بعد از آن مرد طلب می فرمود
رنگ از روی اجل هم می ریخت
لحظاتی که غضب می فرمود
در حضور پدرش بنشیند!!!
هرگز! از بس که ادب می فرمود
پدرش خار به پایش می رفت
آن شب از دلهره تب می فرمود
شب خود را به مناجات خدا
روز را روزه به شب می فرمود
چهره اش نور خداوندی داشت
بس که بر مُهر سرش را بگذاشت
روح در پیکر ایمان می ریخت
از شرابی که به فنجان می ریخت
تا که می گفت پدر ، از قِبَلش
صد و ده بار پدر جان می ریخت
علی آرام قدم بر می داشت
از لبش آیه ی قرآن می ریخت
نقشهی عاشقی یوسف را
اول جاده ی کنعان می ریخت
تب مجنونی و رسوایی را
باز در میثم و سلمان می ریخت
او علی بن حسین بن علی ست
جلوهی تام رسول است ولی ست
طرح تکبیر اذانش عشق است
لب و دندان و دهانش عشق است
عمه جان گفتن او فرق کند
عمه را طرز بیانش عشق است
قلبش از عشق پدر لبریز و
انعکاس ضربانش عشق است
پیش او نام رقیه ببری
دائماً روی زبانش عشق است
کفتری بر سر بامش می گفت
خوردن خردهی نانش عشق است
خانه اش شهره به بیت الکرم است
حسن دوم اهل حرم است
جنگ با حوصله ای برپا کرد
با پدر فاصله ای برپا کرد
گره انداخت به ابروی کجش
ناگهان ولوله ای برپا کرد
با عقابش به زمین سم می کوفت
در زمین زلزله ای برپا کرد
علیِّ اکبر لیلا آمد!!!
این خبر غائله ای برپا کرد
با خم سلسلهی گیسویش
در جهان سلسله ای برپا کرد
آنچه در حق علی نازل بود
«جاءَ حقُ زهق الباطل» بود
شدت زلزله ها دائم شد
معرکه پشت سپر قائم شد
دوش در دوش عمو عباسش
سلسله کوه بنی هاشم شد
لشگر از ترس به خود می لرزید
دشمن آنروز سپر لازم شد
ترس در عمق دلش اردو زد
سایه مرگ بر او حاکم شد
نعرهای زد که علی آمده است
جلوهای کرد و اباالقاسم شد
قصد تاراج اراذل دارد
چقدر شیر خدا دل دارد
رجز و عربده اش یکسره بود
غرش شیر در این حنجره بود
بین ابروی بنی هاشمی اش
ذوالفقاری پُرِ خشم و گره بود
وارد میمنه شد از سمتی
وقت برگشت ته میسره بود
آنچه در بین هوا می رقصید
سپر و نیزه و تیغ و زره بود
مشق شمشیر برایش انگار
مثل نقل دو سه تا خاطره بود
جنگ بازیچه ی این یل شده است
کو حریفی ،که معطل شده است
شیر در دامنه بازی می کرد
تازه با هیمنه بازی می کرد
با دل اهل حرم با صوتش
در دل ماذنه بازی می کرد
نوهی حیدر و زهرا انگار
داخل میمنه بازی می کرد
حیدری بود و اباالفضلی بود
جنگ را یک تنه بازی می کرد
مثل این بود پیمبر روی
دامن آمنه بازی می کرد
کربلا را به شکوه آورده است
دشمنش را به ستوه آورده است
مرگ را سنگ محک می انداخت
بعد بر بال ملک می انداخت
نوک شمشیر به ماه و لبه اش
بر زمین چند ترک می انداخت
تیغ از هر طرفی رد می شد
دست و سر را به الک می انداخت
قدرت ضربه سر دشمن را
آن طرفتر ز فلک می انداخت
آنقدر مثل پیمبر شده بود
کوفه را نیز به شک می انداخت
جام از دست خدا می نوشید
خون حیدر به رگش می جوشید
خون سر ، تا سر سربند آمد
تیغ سرتاسر سربند آمد
دوره کردند علی اکبر را
نفس تند پدر بند آمد
قلب بابا به تپیدن افتاد
خون در بین جگر بند آمد
ارباً اربا شد و دیدند حسین
با چه حالی سر هر بند آمد
دست را بر سر هر زخم گذاشت
خون هر زخم مگر بند آمد!!!
مانده با این سر زخمی چه کند
با علی اکبر زخمی چه کند
#علی_کاوند ✍
#ماه_شعبان
.
@navaye_asheghaan
.
#ترکیب_بند #ولادت
#امام_زمان
السلام علیک یا اباصالح
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لبریز میشوم ز جنون وقت نامتان
کار دلم شده همه دم فکر و ذکرتان
مرغ دل رمیده با دو صد امید
پر میزند به سوی شما و نگاهتان
آری منم اسیر و گرفتار بند عشق
من بندیام ز روز ازل بین دامتان
نان و نمک گرفتهام از صبح اولین
از سفره وسیع کرامات و جودتان
صدها هزار غصه که آوردم و رسید
از بهر هر کدام هزاران دوایتان
زانو زنم به پیش شکوه شما مدام
جز نامتان مباد به لبهای من کلام
در آسمان تلالؤ انوار را ببین
در کهکشان تجلی اقمار را ببین
فردوسیان ز فرط شعف جمله در سماع
در جان خاکیان دل تبدار را ببین
کنعانیان دوره هجران در التهاب
ای دل بیا و خیل گرفتار را ببین
شد کوچهکوچهها همه لبریز انتظار
در هر گذر بیا صف زوار را ببین
در هر دلی به پا شده یک جمکران عشق
مجنون بیا و این همه بیمار را ببین
ای آسمان به سمت زمین کن نظارهای
دست دعای لشگر اشجار را ببین
در دیدههای منتظران جلوه امید
در سینهها تموج اسرار را ببین
دل گسترید شوکت معشوق میرسد
ره وا کنید حضرت معشوق میرسد
دلهای عاشقان همه از دم رمیده است
زیرا که عطر نرگس نرجس رسیده است
جانهای خسته در قَلَیان طراوت است
دلخستگان به هوش که گاه سپیده است
یوسف ببین نشسته به بهت نگار ما
دستش نه بلکه سرش را بریده است
گویی که ماه در تب و از شوق روی او
عاشق شده است و سرمه به ابرو کشیده است
آوای عرشیان شده یا ایهالعزیز
زیرا که شمس یوسف زهرا دمیده است
مجنون شده هر آن که در این بزم عاشقی
نام قشنگ حضرت دلبر شنیده است
بالابلند یوسف زیبای مرتضی
ای شاه حسن خوش قد و بالای مرتضی
دلهای ماست بسته به زنجیر گیسویت
محراب ماست طاق کمانهای ابرویت
در دست توست بند دل بیقرار ما
جانهای ماست یکسره در قبض جادویت
گفتم به عشق تا به کجا میکشانیام
گفتا کنار دلبر زیبا و دلجویت
گفتم چرا دلم شده دیوانه و خراب
گفتم از شمیم ناب تو و عطر گیسویت
دادم به باد دست سلامم به هر سحر
کردم گسیل این دل دیوانه را سویت
آقا قسم به خاک شهیدان این فراق
دلهای ماست بسته به زنجیر گیسویت
ابرو مکش چو تیغ که دلداده توایم
ما سنگریزههای لب جاده توایم
ای شهریار عشق و علمدار انبیا
ای مخلص کلام تمامی اولیا
ای هادم بنای نفاق و ریا و کفر
باب تفضلات خداوند "هل اتا"
مولای مهربان غزلهای عاشقی
ای آخرین سلاله اسرار "انما"
زیباترین سروده دلهای بی شکیب
ای بهترین تبسمدلهای بی نوا
شیواترین چکامه اشعار خلقتی
شیرین ترین ترنم دلهای آشنا
آیا هنوز گاه قیامت نیامده؟
تا آن که پرده گیری از آن روی دلربا
آقا به آن نگاه صمیمانهات سلام
بر آن تفقدات کریمانهات سلام
بر خاک تشنه نم نم باران چه دیدنی است
بر اهل شب چراغ فروزان چه دیدنی است
بر خستگان دوره هجران و دوریات
پایان دوری و غم هجران چه دیدنی است
روزی که با تو کلبه احزان سینهها
گردد چو باغ سبز و گلستان چه دیدنی است
ای آروزی خسته دلان در کنار تو
احوال نوکران و غلامان چه دیدنی است
دستم به دامنت گل زیبای فاطمه
حالم دلم کنار تو جانان چه دیدنی است
پشت سر تو دو رکعت نماز عشق
آقا ز تو شنیدن قرآن چه دیدنی است
در کام ما به کأس ولایت شراب کن
ما را ز خیل منتظرانت حساب کن
#مدح
#نیمه_شعبان
#میلاد_امام_زمان
#اعیاد_شعبانیه
#نصیر_حسنی✍
.
@navaye_asheghaan
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#مدینه
#ترکیب_بند
🔹کجاست تربت زهرا؟🔹
مدینه! شهر نبی! تربت چهار امام!
به نقطه نقطۀ خاکت ز ما سلام، سلام!
اگر چه ساکت و آرام میرسی به نظر
دلی نمانده که گیرد به یاد تو آرام
مزار چار امامی و شهر پنج تنی
ز شش جهت به سویت حاجت آورند مدام
چراغ محفل جان، مسجدالحرام دلی
که بر طواف حریم تو بسته دل احرام
سزد چو نام شریف تو بر زبان آرم
به حرمت سخنم انبیا کنند قیام
دوای درد دو عالم ز گرد صحرایی
سلام بر تو که آرامگاه زهرایی
::
شرار غم ز وجودم زبانه میگیرد
ز گریه مرغ دلم آب و دانه میگیرد
نه آرزوی بهشتم بُوَد نه شوق وطن
دلم به یاد مدینه بهانه میگیرد
زِ هَر نشانه گذر کرده با هزار نگاه
سراغ از آن حرم بینشانه میگیرد
سلام باد به شهری که نام روحافزاش
به هر دلی که شکستهست خانه میگیرد..
درود باد به شهری که تربت زهراست
بهار دامنش از اشک غربت زهراست..
::
مدینه آنچه که میپرسم از تو، راست بگو
کجاست تربت زهرا؟ بگو کجاست؟ بگو
بقیع، منبر و محراب، یا حریم رسول
مزار او ز چه پنهان ز چشم ماست؟ بگو
چه شد که فاطمه هجده بهار بیش نداشت
چرا هماره ز حق مرگ خویش خواست؟ بگو
چرا زمین تو یادآور مصیبت اوست؟
چرا هوای تو اینقدر غمفزاست؟ بگو..
چه لالهای ز تو در بین خار و خس افتاد؟
که در مصیبت او بلبل از نفس افتاد
::
مدینه، راست بگو شب علی به چاه چه گفت؟
کنار تربت خورشید خود به ماه چه گفت؟
علی که روز لبش بسته بود و ناله نزد
ز دردهای درون با شب سیاه چه گفت؟
مدینه، شب که علی برد سر فرو در چاه
ز محسنش که فدا گشت بیگناه چه گفت؟
مدینه، شیر خدا کو پناه عالم بود
چو دید فاطمه افتاده بیپناه، چه گفت؟
مدینه، فاطمه در پشت در چو آه کشید
به آن شهیده علی در جواب آه، چه گفت؟
مدینه، شرح غم تو که نیست خاتمهاش
بسوز، هم به علی، هم برای فاطمهاش
📝 #غلامرضا_سازگار
@navaye_asheghaan
.
#ترکیب_بند
مدح و مرثیه #امام_رضا_علیهالسلام
و مختوم به دعا برای فرج #امام_زمان
به دست لطف تو معنای کم؛ "فراوان" است
که درحریم تو "دارالکرم" فراوان است
زبان گریهی بیاختیار میگوید؛
"و یَسمَعونَ کَلامی" که غم فراوان است
به کیمیای تو هر قطره میرسد به کمال
کنار آبخوری جام جم فراوان است
قرار شد که کنار تو بشکند تبعیض
اگر که هم عرب و هم عجم فراوان است
نمونهاند سلیمان و حاتم طائی
گدا برای تو از این رقم فراوان است
قسم به جان جواد تو میدهم گرچه
برای عرض نیازم قسم فراوان است
به شعر سادهی من هم صله عنایت کن
اگر چه دور و برت محتشم فراوان است
دودست خالی و بار گناه آوردم
به بارگاه تو آقا پناه آوردم...
دوباره عرضادب، عرضاحترام از دور
دوباره قسمت ما میشود؛ "سلام از دور"
"سلام حضرت سلطان، مرا نمیطلبی؟"
ببین چقدر فرستادهام پیام از دور
منی که دست بهسینه گذاشتم هرصبح،
سلام دادهام از روی پشتبام، از دور...!
اویس نیستم، اما نسیم رحمت تو
همیشه درد مرا داده التیام از دور
نگاه نافذ تو آهوی خیال مرا
به یک اشارهی کوتاه کرده رام از دور
بهرغم فاصله، گلدستههای تو انداخت
کبوتر دل تنگ مرا به دام از دور
دلم هوایی دیدار توست از نزدیک...
اگرچه لطف تو بودهست مستدام از دور
امید ما کرم توست یا امام رضا
زیارت حرم توست یا امام رضا
خوشا به حال هرآنکس که شد مسافر تو
که جنّ و انس و ملک بودهاند زائر تو
تمام ثروت عالم نصیب آن دل شد
که مشهدی شده و آمده مجاور تو
دل کبوتر صحن تو شاد خواهد شد
دمی که پر بزند در حریم طاهر تو
رضای توست رضای خدا امام رضا
گذشته است اگر از همه به خاطر تو
چقدر در دل خود با تو حرفها دارد
که بین قافیهها گم شدهست شاعر تو
حدیث جابر پیغمبر است مدرک ما
به کافری هرآن کس که بوده کافر تو
به لطف توست که ما گریهکن شدیم آقا
هزارشکر که شد رزق ما شعائر تو
اگرچه باعث خوشحالی است آمدنت
ولی برای تو سخت است دوری از وطنت
تو ای امام که از خاندان خود دوری
غریب و خسته و تنهاترین و مهجوری
جهان برای تو زندان تنگ و تاریک است
به این دلیل که از خانوادهی نوری
همین بس است برای غم تو ای آقا
که در پذیرش حکم خلیفه معذوری
چه صرفهایست در این منصب بلابهره
برای تو که ولیعهد میشوی زوری؟
چقدر تهمت بیجا زدند نامردان
ولی غمی به سلیمان نیامد از موری
شهادت است فقط ارث خانوادهی تو
تو نیز کشتهی زهر درون انگوری
برای گریه به مظلومی حسین از تو
رسیدهاست به ما روضههای مشهوری
تو مُشرِفی به غم کربلا، تو روضه بخوان...
تو روضهخوان حسینی، بیا تو روضه بخوان
دلم گرفته از این روزگار یابنشبیب!
ببین اسیر خزان شد بهار یابنشبیب!
بههوشباش که "اِن کُنتَ بَاکیاً لِشَّیء"
فقط برای حسینم ببار یابنشبیب
همان که از اثر تشنگی به چشمانش
شد آسمان و زمین چون غبار یابنشبیب
همان که آب شد از آن زمان که بر نی دید
که شد به نیزه سر شیرخوار یابنشبیب
حجاب عرش خداوند بود عمهی ما
که شد به ناقهی عریان سوار یابنشبیب
از اهلبیت اسارت نرفته بود زنی
علیالخصوص در آن گیرودار یابنشبیب
ولی بدان پسرم انتقام میگیرد
کشیدهایم اگر انتظار یابنشبیب
به نیّت فرج عاجل امام زمان
دعا کنیم برای دل امام زمان
به هر نوشتهی دیگر مقدم است هنوز
کسیکه هرچه بگوییم از او کم است هنوز
علاج هجر بهجز صبح بودن او نیست
که بزم هر شب ما طالب غم است هنوز
خودش وحید و فرید و طرید خوانده شده
ولی پناه و امید دوعالم است هنوز
به انتقام عزیزان دین میآید او
که روی گنبد اسلام پرچم است هنوز
اگرچه نیست، ولی لحظهلحظه با یادش
بساط عاشقی ما فراهم است هنوز
برای شستن درد فراق کافی نیست
که روی گونهی ما اشک نمنم است هنوز؟
خدا کند که به او مژدهی ربیع دهند
که صبحوشام برایش محرم است هنوز.
دعا کنیم شب هجر را سحر برسد
زمان غیبت مولای ما به سر برسد
#مجتبی_خرسندی ✍
.
@navaye_asheghaan
#امام_خمینی قدسسره
#ترکیب_بند
🔹روح خدا🔹
در جام دیده اشک عزا موج میزند
در صحن سینه شور و نوا موج میزند
یک نینوا مصیبت و یک کربلا بلا
در دشتهای خاطرِ ما موج میزند
تا چشم کار میکند اندوه و انتظار
با یاد یار در همه جا موج میزند
در گوشه و کنار حسینیههای شهر
صدها هزار دست دعا موج میزند
هنگام اوج گیری «روح خدا» به عرش
فریاد خلق نوحهسُرا موج میزند
حسرت نگر که در عطش بوسۀ وداع
دریا جدا و دشت جدا موج میزند
در صحن غم گرفتۀ فیضیه تا سحر
شوق حضور «روح خدا» موج میزند
در کوچهباغهای جماران نگر هنوز
انوار سیدالشهدا موج میزند
در ماتم حسین زمان هر کجا رویم
حال و هوای کربوبلا موج میزند
موج بلند ناله، خروشید وای وای
طوفان گریه آمد و جوشید وای وای
::
رفت آنکه بود، میکده مست و خراب از او
شیرینی پیاله و شور شراب از او
برخاست چون خلیل به پیکار بت، فتاد
در شرق و غرب واهمه و اضطراب از او
لرزید کاخ سرخ و سپید از نهیب وی
یک شب نرفت دیدۀ دشمن به خواب از او
با پا برهنگان زمین بس که داشت مهر
در آسمان شکفت گل آفتاب از او
در پهندشت پاک هویزه گرفته است
گیسوی نخلهای جوان پیچ و تاب از او
روحی دوباره یافت از او نهضت حسین
جانی دوباره یافته اسلام ناب از او
یک عمر دل به گلشن زهرا سپرده بود
زان رو گرفت چهرۀ گل رنگ و آب از او
دستی به ذیل آیۀ «أمن یجیب» داشت
پیری که شد «دعای سحر» مستجاب از او
تا واپسین نفس به مناجات میل داشت
عمری مداومت به «دعای کمیل» داشت
::
رفتی و سر به سینۀ سینا گذاشتی
رو در بهشت حضرت زهرا گذاشتی
گفتی بهار بهمن خونبار شد که باز
رفتی و سر به دامن گلها گذاشتی
از یک چمن شقایق پرپر که بگذریم
یک دشت لاله را به تماشا گذاشتی
با اشک و آه و ناله، ز خاطر نمیرود
داغ غمی که بر جگر ما گذاشتی
تا شهپر ملائکه شد فرش راه تو
بر عرش افتخار و شرف پا گذاشتی
صف بستهاند امت مظلومت ای امام
از آن شبی که رو به «مصلّی» گذاشتی
ما از تو انتظار ملاقات داشتیم
واحسرتا که وعدۀ فردا گذاشتی
دیدی که اهل کوفه نبودیم و نیستیم
ما را چرا تو رفتی و تنها گذاشتی؟
داریم مهر روشن و خوب تو را هنوز
باور نمیکنیم غروب تو را هنوز
::
واحسرتا که بعد تو ماندیم و زندهایم
با هم سرود هجر تو خواندیم و زندهایم
بعد از تو ای امید دل، ای آرزوی جان
باور نمیکنیم که ماندیم و زندهایم
بر ما رواست سیلی امواج غم، که ما
سیل سرشک از مژه راندیم و زندهایم
دردا که بعد غیبت خورشید انقلاب
یک آسمان ستاره فشاندیم و زندهایم
ترسم که روز وصل خدا نگذرد ز ما
«شبهای هجر را گذراندیم و زندهایم»
«ما را به سختجانی خود این گمان نبود»
این قدر چشم یاری از این نیمهجان نبود
📝 #محمدجواد_غفورزاده
@navaye_asheghaan
.
#پیوند_آسمانی
السلام علیکَ یا ابوتراب
السلام علیکِ یا امـ الائمه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ترکیب بند سالروز ازدواج امیرالمؤمنین با حضرت صدیقه (علیهم السلام)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قافيههاي شعر من امشب به احساس آمده
هر حرف و هر صوت و هجا مانند الماس آمده
شوق و شعور و شور من فارغ ز وسواس آمده
شيدايي جان و دلم بيرون ز مقياس آمده
دل را ببين دل را ببين در اوج شور و در شعف
شام وصال فاطمه با حضرت شاه نجف
ـــــــــــــــــــ
عاقد خدا شاهد نبي جبريل هم آينهدار
خيل ملک تسبيح گو ميکال هم شد پردهدار
جمع تمام انبياء اين بزم را شد سفرهدار
اهل سماوات و زمين از شوق جمله بيقرار
هم شانه ناموس حق ساقي کوثر را ببين
گرد و غبار راهشان صد ماه و اختر را ببين
ــــــــــــــــــ
داماد ختم الانبياء شد حضرت يعسوب دين
شير خدا دست خدا وجه خدا حصن حصين
اوج ادب اوج حيا اوج وفا اوج يقين
سر را به زير انداخته مولا اميرالمؤمنين
سرگرم تسبيح خدا باشد لسان ذاکرش
زهرا عروس او شده بنگر وجود شاکرش
ـــــــــــــــــ
دخت نبي امشب نهد پا در سراي مرتضي
عطرش صفايي داده آري بر سراي مرتضي
زهرا شود شمع و چراغ سرسراي مرتضي
دارد صفايي بيکران ديگر سراي مرتضي
اماليقين امالحياء امالنجابت فاطمه
هم علت ايجاد و هم بانوي جنت فاطمه
ـــــــــــــــــ
از امتزاج نورشان عالم منور ميشود
از انتشار عطرشان هستي معطر ميشود
از شاخههاي نسلشان عالم مُشَجّر ميشود
از نامشان از يادشان دلها مسخّر ميشود
ما را مريد کوثر و ساقي کوثرساختند
ما را گدايان در اولاد حيدر ساختند
ــــــــــــــــــــ
با نام زهرا و علي ما را سعادت دادهاند
با حب زهرا و علي بر ما بشارت دادهاند
با مهرشان در اين جهان بر ما کرامت داداهاند
بر ما کرامت داده و نور هدايت دادهاند
عشاق زهرا و علي مشهور بر هم عهدياند
اهل یقین، اهل حیا، چشم انتظار مهدياند
ـــــــــــــــــــ
ما اهل ایمانیم اگر، سِرّش دعای فاطمه است
این عزت و آزادگی اصلاً برای فاطمه است
دار و ندار ما همه لطف و عطای فاطمه است
سوگند بر نام علی هستی گدای فاطمه است
از برکت زهرا خدا داده به ما عزّ و شرف
پس خانهی بابای ما هم میشود شهر نجف
ـــــــــــــــــــ
#ترکیب_بند
#ازدواج_آسمانی
#نصیر_حسنی ✍
.
@navaye_asheghaan
.
#پیشواز_محرم
#سیاهپوشان
#ترکیب_بند
چاوُش که می خوانی دعایت میکند زهرا
می ریزد اشک و می زند بر سینهاش مولا
چاوش که میخوانی پیمبر میکشد آهی
شخصاً خدا در عرش روضه میکند برپا
این بیقراریهایِ پایِ پرچمِ ارباب
آرامش و اُمّید شد در قلبِ نوکرها
دارد خدا حتماً هوایِ گریهکنها را
شالِ عزا انداخته بر شانهها آقا
آقا نگاهم کرده که از شاه میگویم
شد این نفس تسبیح وقتی آه میگویم
آه از تَهِ دل میکشم چه بر سرت آمد ؟!
هر جا به پا شد روضه فوراً مادرت آمد
بر سینهاش کوبید با ذکرِ حسینم وای
ظالم که با خنجر به سویِ پیکرت آمد
پشتِ سرِ هم زخم خوردی پشت ُو رو شد تن
خنجر نمیبرّید وقتی خواهرت آمد
خیلی معطّل شد برایِ کشتنَت قاتل
تا اینکه از خیمه صدایِ دخترت آمد
راحت کنید این تشنهیِ مظلوم و تنها را
این صبرِ بیجایِ شما که کُشت زهرا را
ای سرفرازِ بیسرِ نیزهنشین ارباب
ای پاره پاره پیکرت نقشِ زمین ارباب
بر رویِ نِی قرآن که میخواندید زینب گفت
شاهِ سَریرِ عشق عاشق را ببین ارباب
چه بر سرِ آن نازنین دختر نیاوردند
ناز و نوازش شد چه بد این نازنین ارباب
جانم فدایِ روضهخوانی که ادب دارد
عالم فدایِ نالهیِ اُمُّالبنین ارباب
بر سینهاش میزد به جایِ مادری غمگین
جایِ همان بانو که خورده سیلیِ سنگین
از روضهیِ گودال سنگینتر کجا ؟! کوچه
ای وای از روزی که رفته مجتبی کوچه
دستِ پلیدی راه را بر مادرِ ما بست
بر چادرِ ناموسِ ما بُگذاشت پا کوچه
خون میچکید و خاکِ رویِ معجری گِل شد
آویزهای افتاده رویِ خاکها کوچه
چشمی نمیدید و تنی لرزید و میخندید ....
بر گریههایِ کوثرِ پرپر چرا؟! کوچه
در کوچه راهِ پابهماهی با لگد بستند
که سینه را در حینِ ندبه سخت بِشکستند
#سیاه_پوشان #محرم #امام_حسین_علیه_السلام
#حسین_ایمانی ✍
.
@navaye_asheghaan
.
#کاروان_اسرا
#ترکیب_بند
🔹با کاروان نیزه🔹
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
از لابهلای آتش و خون جمع کردهام
اوراق مقتلی که خبرها در او گم است
دردی کشیدهام که دلم داغدار اوست
داغی چشیدهام که جگرها در او گم است
با تشنگان چشمۀ اَحلی مِن العسل
نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است
این سرخی غروب که همرنگ آتش است
توفان کربلاست که سرها در او گم است
یاقوت و دُرّ صیرفیان را رها کنید
اشک است جوهری که گهرها در او گم است
هفتاد و دو ستاره غریبانه سوختند
این است آن شبی که سحرها در او گم است
باران نیزه بود و سر شهسوارها
جز تشنگی نکرد علاج خمارها
::
جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر
نشنید کس مصیبت از این جانگدازتر
صبحی دمید از شب عاصی سیاهتر
وز پی شبی ز روز قیامت درازتر
بر نیزهها تلاوت خورشید، دیدنیست
قرآن کسی شنیده از این دلنوازتر؟
قرآن منم چه غم که شود نیزه، رحل من
امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر
عشق توام کشاند بدینجا، نه کوفیان
من بینیازم از همه، تو بینیازتر
قنداق اصغر است مرا تیر آخرین
در عاشقی نبوده ز من پاکبازتر
با کاروان نیزه شبی را سحر کنید
باران شوید و با همه تن گریه سر کنید
::
فرصت دهید گریه کند بیصدا، فرات
با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات
گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا
باور مکن که بگذرد از کربلا، فرات
با چشم اهل راز نگاهی اگر کنید
در بر گرفته مویهکنان مشک را فرات
چشم فرات در ره او اشک بود و اشک
زآنگونه اشکها که مرا هست با فرات
حالی به داغ تازۀ خود گریه میکنی
تا میرسی به مرقد عباس، یا فرات
از بس که تیر بود و سنان بود و نیزه بود
هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات
از طفل آب، خجلت بسیار میکشم
آن یوسفم که ناز خریدار میکشم
::
بعد از شما به سایۀ ما تیر میزدند
زخم زبان به بغض گلوگیر میزدند
پیشانی تمامیشان داغ سجده داشت
آنان که خیمهگاه مرا تیر میزدند
این مردمان غریبه نبودند، ای پدر
دیروز در رکاب تو شمشیر میزدند
غوغای فتنه بود که با تیغ آبدار
آتش به جان کودک بیشیر میزدند
ماندند در بطالت اعمال حجشان
مُحرم نگشته تیغ به تقصیر میزدند
در پنج نوبتی که هبا شد نمازشان
بر عشق، چار مرتبه تکبیر میزدند
هم روز و شب به گرد تو بودند سینهزن
هم ماه و سال، بعد تو زنجیر میزدند
از حلقهای تشنه، صدای اذان رسید
در آن غروب، تا که سرت بر سنان رسید...
::
ای زلف خون فشان توام لیلة البرات
وقت نماز شب شده، حی علی الصلات
از منظر بلند، ببین صف کشیدهاند
پشت سرت تمامی ذرات کائنات
خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق
از مشکهای تشنه وضو میکند، فرات
توفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟
خاک تو نوح حادثه را میدهد نجات!
بین دو نهر، خضر شهادت به جستجوست
تا آب نوشد از لبت، ای چشمۀ حیات
ما را حیات لم یزلی، جز رخ تو نیست
ما بیتو چشم بسته و ماتیم و در ممات
عشقت نشاند، باز به دریای خون، مرا
وقت است تیغت آورد از خود، برون، مرا...
::
خون میرود هنوز ز چشم تر شما
خرمن زدهست ماه، به گرد سر شما
آن زخمهای شعلهفشان، هفت اخترند
یا زخمهای نعش علیاکبر شما؟
آن کهکشان شعلهور راه شیری است
یا روشنانِ خون علیاصغر شما؟
دیوان کوفه از پی تاراج آمدند
گم شد نگین آبی انگشتر شما
از مکه و مدینه، نشان داشت کربلا
گل داد «نور» و «واقعه» در حنجر شما
با زخم خویش، بوسه به محراب میزدید
زآن پیشتر که نیزه شود منبر شما
گاهی به غمزه، یاد ز اصحاب میکنی
بر نیزه، شرح سورۀ احزاب میکنی...
::
قربان آن نیای که دمندش سحر، مدام
قربان آن میای که دهندش علی الدوام
قربان آن پری که رساند تو را به عرش
قربان آن سری که سجودش شود قیام
هنگامۀ برون شدن از خویش، چون حسین
راهی برو که بگذرد از مسجدالحرام
این خطی از حکایت مستان کربلاست:
ساقی فتاد، باده نگون شد، شکست جام!
تسبیح گریه بود و مصیبت، دو چشم ما
یک اَلاَمان ز کوفه و صد اَلاَمان ز شام
اشکم تمام گشت و نشد گریهام خموش
مجلس به سر رسید و نشد روضهام تمام
با کاروان نیزه به دنبال، میرویم
در منزل نخست تو از حال میرویم
#علیرضا_قزوه✍
#اسارت
.
@navaye_asheghaan
.
#میلاد_رسول_الله
ترکیب بند مدح میلاد حضرت رسول اکرم (ص)...
باید نگاره ای بنویسم زِ رويتان
تا عالمی شود همه درگیر مویتان
ما باده ی حلال تورا نوش می کنیم
مستىِ جام آدمیان از سبویتان
هر صبح و ظهر و شب سر تعظیم آورند
خیل ملک زِ عشق و وفا رو به سویتان
از اصل و ریشه اهل کرامات و رحمتید
گرچه که بَد در آمده از کار عمویتان
آنکه بَدی به حق تو کرد، عاقبت شده ست
مبهوت و ماتِ شمه ای از خُلق و خویتان
در طول عمر شصت و سه سال تو گفته اند
جز حرف حق نیامده دَر از گلویتان
با روی و موی و کوی تو دل خو گرفته است
دنیای ما زِ عطر شما بو گرفته است
تو آمدی که طبع دل ما عوض شود
با دیدن تو جلوه ی دنیا عوض شود
تو آمدی که با دَم عیسایی شما
احمد مسیح و جای مسیحا عوض شود
تو آمدی که معجزه های مکررت
غوغا کند، وَ معنی غوغا عوض شود
تو آمدی که نورِ رُخ دلربای تو
باعث شود که شمس و قمرها عوض شود
تو آمدی که سبزی روی مطهرت
کاری کند که حالت صحرا عوض شود
تو آمدی که دین الهی بپا شود
مسجد بنا شود، وَ كليسا عوض شود
تو آمدی و آمدنت انفجار کرد
فصلِ خزانِ خطه ی مارا بهار کرد
ای جان ما فدای تو و اهلبیت تو
عالم همه گدای تو و اهلبیت تو
دنیا به این بزرگی و هرچه درون اوست
خورده سَند برای تو و اهلبیت تو
دارم دوباره در سرِ خود شوق دیدنت
دارد دلم هوای تو و اهلبیت تو
عرش خدا سرای خداوند باری و..
باشد جهان سرای تو و اهلبیت تو
در آسمان و، در همه ی قُلّه های نور
بالا بُوَد لوای تو و اهلبیت تو
راه هدایتی و، هدایت گر بشر..
..گشته نوشته های تو و اهلبیت تو
گفتی سفارشم همه قرآن و اهلبیت..
..باشد دلیل مَحكمه قرآن و اهلبیت
خود دلبری و دلبر تو مرتضی علی ست
یکتا ترین برادر تو مرتضی علی ست
از کودکی به دست خودت تربیت شده ست
از کودکی به محضر تو مرتضی علی ست
در معرکه کنارِ تو پیکار می کند
همواره یار و یاور تو مرتضی علی ست
هم عاشقِ خدا و نبیِ خدا بُوَد
هم بی قرار کوثر تو مرتضی علی ست
او جانشین حق تو، والی مطلق است
بعد از تو مرد سنگر تو مرتضی علی ست
با دست او تمام جهان فتح می شود
تا رمز فتح خیبر تو مرتضی علی ست
من شیعه ی علی و مسلمان اَحمدم
شکر خدا که نوکرِ آل محمدم
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#ترکیب_بند
#میلاد_حضرت_محمد
#هفدهم_ربیع
.
@navaye_asheghaan
#مرثیه_حضرت_معصومه_ص
#مدح
#ترکیب_بند
اخت الرضا حبیبه موسی ابن جعفری
ای بانویی که ثانی زهرای اطهری
دُرّ گرانبهای ولایت به شهر قم
از جمله ی خلایق عالم تو برتری
پوشیده نیست جود تو از بس کریمه ای
هر کس رسید بر حرمت خوب میخری
بانوی آسمانی خاکی نشین من
با لطف خود همیشه کنی ذره پروری
دنیا چقدر پست و حقیر است پیشتان
وقتی به سجده ذاکر اذکار داوری
بر من نگاهی از سر لطف عظیم کن
کنجی ز صحن خود بده من را مقیم کن
جانم فدای آن همه دل بیقراریت
در هجر یار آن همه لحظه شماریت
جانم فدای درد فراقی که دیده ای
دنبال یار آن همه ناقه سواریت
جانم فدای سینه پر التهاب تو
جانم فدای آن همه اندوه و زاریت
هجران چه کرد باتو که حالت خراب شد؟
داغ فراق بود که شد زخم کاریت
گفتم فراق روضه ای آمد به یاد من
آن روضه ای که هست به چشم بهاریت
رخصت دهید روضه بخوانم برایتان
روضه بخوانم از سفر عمه جانتان
بانو اگر چه رنج سفر را کشیده ای
اما سربریده به نیزه ندیده ای
گرد و غبار راه به رویت نشسته است
اما کجا «اُخیَّ الیَّ» شنیده ای؟
راهی دراز آمده ای تا به قم ولی
از تل کجا به جانب مقتل دویده ای؟
بر سینه دستخط برادر گرفتی و ...
سوزی به یاد جامه ی از کین دریده ای
سختی راه نیرو و تابت گرفته بود
وانگه رسید خاطرت از قد خمیده ای
گرچه به یاد یار دو چشمت پر آب بود
کی جای تو به مجلس اهل شراب بود؟
#محمد_مبشری
ایام #وفات_حضرت_معصومه
.
.
#ترکیب_بند
#امام_زمان
بند چهارم
چون بیایی محشری برپا کنی
زندگی را بر همه زیبا کنی
گنج ها را از زمین درآوری
هر فقیری را چنین دارا کنی
علم ِعالَم هست نزد تو فقط
شیعه را با فضل خود دانا کنی
نیست غیر از تو مفسّر در جهان
آیه های نور را معنا کنی
در کنار ذلّت هر دشمنت
نوکرت را سرور و آقا کنی
ظلم برچیده شود در عهد تو
عدل حیدر را دگر اجرا کنی
ای خدا کی با ظهور منتقم
دولت تزویر را رسوا کنی؟
خواهشی داریم؛ او را زودتر
راحت از آن محنت صحرا کنی
کاش دیگر ای خدای مهربان
بند غیبت را ز دستش وا کنی
کاش ما را یاورش روز قیام
موقع سوزاندن اعداء کنی
کن غضب بر دشمنانت با ظهور
نیست ما را حاجتی الّا ظهور
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
@navaye_asheghaan
.
#ترکیب_بند
#میلاد_حضرت_زهرا
از ساق عرش رایحهی کوثر آمده است
نور خدا به خانهی پیغمبر آمده است
مرضیه ای که راضیه و کوثر و بتول
صدیقه و مطهره و اطهر آمده است
در خانهی خدیجه که جای ملال نیست
حوریهای به صورت انسان در آمده است
تفسیر ناب بضعه منی و انما
خاتون عرش و شافعهی محشر آمده است
الگوی پاکدامنی و عفت و حجاب
مصداق شان و منزلت مادر آمده است
شرح حدیث قدسی "لولاک و هل اتی"
هم داستان و هم نفس حیدر آمده است
تنها علیست آن که پس از حضرت رسول
از عهدهی محبت زهرا برآمده است
در جاده های عشق علی هم رکاب اوست
او زهرهی علی و علی آفتاب اوست
#####
دارند خوشه خوشه تبسم می آورند
از کشتزار عاطفه گندم می آورند
دستاس او همین که بچرخد هزار ماه
از چشمه سار قدر تلاطم می آورند
تصویر سبز آیهی " اکمال و نور" را
همراه با " لیذهب عنکم" می آورند
عطر غدیر می وزد و ساقیان عرش
جامی طهور از طرف خُم می آورند
حبل المتین مردم یکتاپرست را
از رشته های چادر خانم می آورند
هر روز از مدینه شمیم بهشت را
بر شانهی ملائکه تا قم می آورند
از قم که صحن و مرقد زهرای دیگریست
زوار رو به قبلهی هشتم می آورند
حال و هوای شعر چه " شمس الشموسی" است
کار جهان و خلق جهان پای بوسی است
####
زهرا قیام کرد و قیامت شروع شد
با خطبه های فاطمه نهضت شروع شد
آدم به درک منزلت پنج تن رسید
از این طریق عرض ارادت شروع شد
بر بادبان کشتی خود " یا علی" نوشت
نوح از دمی که بارش رحمت شروع شد
جان خلیل ذوب شد از عشق اهل بیت
از نسل او سلالهی عترت شروع شد
موسی به نام فاطمه در تور خیمه زد
باران نور آمد و حیرت شروع شد
مریم مسیح را به طواف " حسین" برد
وام از " حسن" گرفت و کرامت شروع شد
عالم چهارده نفس از عمق جان کشید
دوران پر تلاطم غیبت شروع شد
نزدیک قله ایم و دل آگاه می رویم
پشت سر ولی خدا راه می رویم
#####
تا عرش و فرش تشنهی باران فاطمه است
عالم رهین لطف فراوان فاطمه است
کعبه شبیه مسجد الاقصای قهرمان
مایل به سمت قبلهی چشمان فاطمه است
وقتی حسین نیمه شب از خواب می پرد
باز این چه شورش است که در جان فاطمه است
خوشبخت آن کسی که ولایت مدار شد
خوشبخت آن که بر سر پیمان فاطمه است
در وعده های صادق ایران مقتدر
آیات" فتح" بر لب یاران فاطمه است
بی حرمتی به بارگه بانوی دمشق
بی حرمتی به تربت پنهان فاطمه است
هشدار می دهیم به آل یهود، هان!!
این سرزمین فاطمه، ایران فاطمه است
غافل از آن حقیقت دیرین نمی شویم
ما بی خیال حق فلسطین نمی شویم
######
باید به نام نامی او اقتدا کنند
دل را به عشق آل علی مبتلا کنند
آنانکه خاک فضه و اسما و قنبرند
آیا شود که گوشهی چشمی به ما کنند
مولای ما کسیست که "شق القمر" کند
یا شمس را بخاطر او جابجا کنند
ما را مطیع امر ولی آفریده اند
یارب روا مدار که یک دم رها کنند
ما ملت امام حسینیم و سالهاست
آماده ایم تا سرمان را جدا کنند
ایمان بیاورید که " قطعا سَنَنتَصر"
بی شک به عهد خویش شهیدان وفا کنند
با لطف بی نهایت بانوی بی نشان
آیا شود که روزی ما کربلا کنند
آن روز می رسد که علی اصغر حسین
با محسن بن فاطمه محشر به پا کنند
این دو همین که دست تظلم بر آورند
ارکان عرش را به تلاطم در آورند
#احمد_علوی ✍
#ولادت_حضرت_زهرا ۱۴۰۳
@navaye_asheghaan