eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
388 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
به‌مناسبت می‌نویسم روایتی پُر درد می‌نویسم حدیث پُر اندوه می‌نویسم که‌ غم تلنبارست ذره‌ذره به روی دل، چون کوه می‌نویسم که مرغ دل پَر زد باز هم در هوای پاک بقیع می‌نویسم که مرغ دل افتاد باز از غم به روی خاک بقیع آن‌چنانیِ که داغ دخت نبی به دل و قلب شیعه آتش زد باز هم آتشی به دل‌ها زد غم تخريب مرقد و گنبد شد بدست حرامیان تخریب مرقد پاک چار امامِ همام عرش گشته سیاه‌پوش ای وای از پلیدی نطفه‌های حرام می‌نویسم خدا دل آزرده‌ست باز هم از مصیبتی جانکاه می‌نویسم ملائک افسردند بسکه از این ستم کشیدند آه... می‌نویسم دوباره رفت از هوش فاطمه در جنان ز بی‌تابی صحن و گلدسته‌ها، ضریح و حرم خاک شد از جفای وهابی آسمان گوئیا به‌ خاک افتاد شد غمین زین عزا وجود زمین اشک‌های علی در آمده‌ است اشک زهرا و اشک اُمّ‌ِبَنین ناکسان از عناد لطمه زدند باغ پُر لاله و شقایق را خاک کردند قبر سجاد و باقر و مجتبی و صادق را کاش می‌شد که جمعه‌ای نزدیک آید از راه تک‌سوار غریب تا که با دست با کفایت او شود آباد آن دیار غریب آیدو گردد او چو حاکم بر طائف و جده و دمام و ریاض عربستان به کل شود نابود حسنستان شود تمام‌ حجاز و به امر امام خود سازند با طلا نقره مردم ایران گنبدی زرد و چار گلدسته و ضریحی به طرح فرشچیان سمت باب الحسن بسوی حرم همره صاحب الزمان آن‌گاه ذکر یک دسته "یا حسن جان"ست ذکر دیگر علی ولی الله ✍ @navaye_asheghaan
منم دُردانه ی موسی بن جعفر به شوق دیدن روی برادر به همراه برادر های دیگر شدم راهی من از شهر پیمبر به جاه و فر نشستم بر کجاوه رسیدم بین ره در شهر ساوه چو دشمن باخبر از حال ما شد بسی بر کاروان ما جفا شد به ناگه در میان جنگی به پا شد به راه حق عزیزانم فدا شد که گویی از پیِ آن جنگ دشوار شدم افسرده و رنجور و بیمار من از تاثیر آن جنگ و شبیخون شدم آزرده و نالان و دلخون ز ساوه تا به قم در دشت و هامون نمودم طیِ ره با حال محزون میان شور و استقبال مردم شدم ساکن به شهر شیعیان قم چه گویم من ز لطف مردمانی که بنمودند با من مهربانی مرا بودند جمله یار جانی به تکریم و مرام خوش زبانی گرفت آندم که بودم من به هودج مهار ناقه ام را ابن خزرَج درون منزلش مسکن گزیدم بسی از شیعیان تکریم دیدم کجا دشنام و فحاشی شنیدم کجا ناکَس ز سر معجر کشیدم شده ذکر لبم تا هیفده شب امان از حال زار عمه زینب اسیر کوفه و شام است زینب اسیر خیل دشنام است زینب اسیر قوم بد نام است زینب اسیر سنگ از بام است زینب فراق یار اگر معصومه را کُشت چه دردی زینب مظلومه را کُشت؟ شاعر: @navaye_asheghaan
سلطان سریر سروری را صلوات آیینه حُسن داوری را صلوات جبریل به دور آسمان‌ها گوید رُخسار امام عسکری را صلوات ✍ @navaye_asheghaan
آفتاب رخت درخشید و ملک ری با صفا و زیبا شد آمدی با رسیدنت آقا نوبت عاشقی مهیا شد تا که پایت به ری رسید ای جان ، با خودت یک بهار آوردی از صفای قدومت ای مولا پُر زگُل کوه ودشت و صحرا شد چشم ری شد بهمقدمت روشن باغ و بستان ز رویتان گلشن برکت از وجودتان لبریز مثل یک آبشار زیبا شد عطرتان چونکه در فضا پیچید، یک نفس ری فقط تو را بوئید گل حُسن حسن به ری روئید مایه رنگ و بوی گلها شد بوی عطر حسن ز دستارت آسمان را نمود عطرآگین ملک ری هم به یُمن آمدنت، پاک و خوشبو شد و مُصفا شد السلامُ علیک ای خورشید السلام علیک حضرت عشق ای پیام آور امام هُمام آمدی با تو عشق معنا شد حضرت شاه عبدالعظیم ای سخی ای کریم ابن کریم ای امامزاده واجب التعظیم، حرمت قبله گاه دلها شد حَرَمت قبله گاه اهل ولاست، حُرمَت زائرت بسی والاست آنچنانی که اجر زوّارت همچو زوار پور زهراشد گرد گلدسته ها و گنبد نور، در طوافت بسی ملائک وحور زائران گرد مرقدت پر شور، وه مقامت چقدر والا شد نه فقط زائران که خدامت مرغ دلشان پریده بربامت همچو صیدی فتاده در دامت، تیر عشقت به قلبشان جا شد تو سفیری ز حضرت هادی، تو به یک عالمی نشان دادی می توان با ولای اهل البیت شاه و سلطان ملک ری ها شد با روایات و با احادیثت آشنا گشته شیعه ی حیدر شیعه با فقه و منطقت آقا، عاشق از پیش تر به مولا شد تو اباالقاسم و کریم هستی تو به خلق جهان زعیم هستی تو به ری موسی کلیم هستی با تو ری همچو طور سینا شد همچو جدت امام خوبی ها به دل مرده روح می بخشی بی سبب نیست یا اباالقاسم که دمت چون دم مسیحا شد که چنین میتوان بزرگی کرد که چنین میتوان لیاقت داشت که ببیند رخ چهار امام و سپس دست بوس آنها شد هرکجا کار دل گره میخورد دل مرا سوی مرقدت میبرد بارها شد پس از زیارتتان گره از کار زائرت وا شد بوده این آرزوی من ز قدیم خادمی تو شاه عبدالعظیم یک دمی هم شده قبولم کن هر که شد نوکر تو آقا شد چون که بوسم ضریح پاک تو را مرغ دل میپرد به کرب و بلا آمدی در کنار مشهد و قم کربلایی دوباره برپا شد حسنی زاده هر کسی باشد میبرد ارث از امام حسن شک ندارم کرامتت آقا باعث رستگاری ما شد چون به دل مهر اولیا دارم در بهشتم برند یا نارم متحیر نگردم ار آتش، بهر من بَردا و سلاما شد هر که هستم گدای این کویم من که باشم ثنایتان گویم آنکه انت ولینا فرمود خواست تا این قصیده غرّا شد شب میلادتان محبان و نوکرانت برات میخواهند چه براتی، برات کرب و بلا ، که به دست کریم امضا شد
حضرت_زهرا_ا به سبک و تقلید از شعر زیبای کوچه، مرحوم فریدون مشیری بی تو مادر همه ی عمر از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم در پی آن خاطره‌ گشتم ، غم هجران تو آتش زده بر جان و وجودم ، همه دم داغ تو بر سینه فزودم. شد به غمخانه ی جانم، غم هجران تو تشدید در غم داغ تو لغزید، اشک بر گونه خورشید: یادم آمد سر ظهری که از آن کوچه گذشتیم و دچار غم و آن صحنه ی ناخواسته گشتیم لحظه ای هر دو بدیدیم در آن معرکه هستیم. تو همه راز جهان ریخته در چادر خاکی و سیاهت. من همه محو تماشای نگاهت. با صلابت ، ولی آرام زیر پای تو زمین رام مادر آب و دُرِ ناب سینه هاشان به تب و تاب روبرو وحشی دل سنگ کوچه باریک و کمی تنگ یادم آمد تو به من گفتی : ازاین دیو حذر کن! لحظه ای چند بر این دیو نظر کن، سینه ات را تو بر او سخت سپر کن، از کنارش تو ولی زود گذر کن . از چه این ناز نگاهت نگران است! این حرامیست ، که دلگرم نگاه دگران است! با تو گفتم: حذر از دیو ندانم ترس از دیو ندارم، طاقت ظلم عدو را نتوانم، نتوانم! نه جلالی بُوَد او را نه شکوهی او همانست که در جنگ به همراه گروهی، شده از ترس سوی کوه اُحُد، چون بُز کوهی حذر از ظلم ندانم ، نتوانم! این ستم پیشه بما راه گرفته ست، از چه او راه به حوریه و بر ماه گرفته ست، تو به من گفتی حسن جان، گل یاسم گل یاسم ، من از این کافر بی دین نهراسم، نهراسم! لیک آرام از آن گوشه گذر کن. کوچه ی خلوت و آن قامت نحسی که بدیدم ، ناگهان عربده ی مفسده ی او بشنیدم، خواست سیلی بزند روی تو را تا که پریدم ، آه و افسوس که بر ضربت دستش نرسیدم. آه از ضربه‌ی آن سنگدل کافر بی دین، ضربه ای سخت سرا پا پر از بغض و پر از کین. بی حیا از چه تو را سیلی از بهر فدک زد، از چه این دیو به حوریه چنین سخت کتک زد از چه این پست لگد بر تو و بر حق نمک زد. با چه جرات سر راه حسن و فاطمه سد شد، با چه جرات ز روی چادر خاکی تو رد شد. گوشواری بشکست از پی آن ضربه‌ی سیلی، رُخ ناموس خدا گشت ازین واقعه نیلی. یادم آمد تو به من گفتی از این دیو حذر کن هم فراموش کن و از سر این صحنه گذر کن. گر چه این دیده ی من تار شد از سیلی ناگاه ، من نخواهم که شود حیدر از این واقعه آگاه! آه ای مادر من ای که تو ناموس خدایی ، آه دانی که چه کرده ست به من داغ جدایی ، آه مادر تو کجایی تو کجایی! پیر گشتم ز غم کوچه ببین موی سپیدم ، چقدر بعد تو من از غم تو رنج کشیدم بعد تو خنده به لبهای علی هیچ ندیدم. بعد تو ما به پدر هیچ ندادیم خبر هم، چقَدَر بعدِ تو بر کوچه ودیوار زدم دیده و سرهم جانِ مادر، نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم. بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم ! @navaye_asheghaan