eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.3هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
310 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعران: و ▶️ در محل هرجا صدای عبد گریان شد بلند قامت صاحب کرم از روی ایوان شد بلند نوکری سخت است اما سختیش عشق است عشق پای ما با عشق بر خارمغیلان شد بلند من که هرجایی کم آوردم صدا کردم رضا رعیت آنجایی که کم آورد، سلطان شد بلند ما ز اسب افتاده ایم اما ز اصلِ عشق نه پرچم سبز رضا بر بام تهران شد بلند بیشتر از سائل، آقا بی قرار سائل است بیشتر از شهر ما، آهْ از خراسان شد بلند کافری بودم که با شرط تو رفتم بر سجود بسکه ازخاک تو عطر و بوی ایمان شد بلند  خاک ایران قبل تو لطفی برای کس نداشت تو به ایران آمدی و بَخت ایران شد بلند جزر و مدِّ صحن تو یعنی که رو به گنبدت هر مَلَک افتاد روی خاک و انسان شد بلند شانه بر زلف تو زد مِنّای اهل البیت شد بعد مرگش مرد سَلمانی چو سلمان شد بلند هر کسی که سخت دامان جوادت را گرفت با براتِ کربلای خویش آسان شد بلند گریه بی حد می‌کنی و روی زانو میزنی بابت دستی که بر روی عزیزان شد بلند نام زینب را پس از عباس نامحرم که بُرد.. از ته گودال دادِ شاه عطشان شد بلند! ⏹
روی بام آفرینش آفتاب زینب است  رونق هر سفره‌ای از نان و آب زینب است  تو بگو چادر ولی در اصل این شمشیر اوست فاتح کرببلا تیغ حجاب زینب است ما رایتُ گفت؟! نه! کوبید بر روی یزید وحشت آل امیه از جواب زینب است گرچه شد پوشیه‌اش غارت رخش مستور ماند بال جبراییل در واقع نقاب زینب است گریه کرد و گریه کرد و شام را ویرانه کرد گریه کردن درس اول از کتاب زینب است دست‌هایش در طناب افتاده اما بسته نیست تا ابد حبل المتین ما طناب زینب است پرچم زینب به دست کوچک ام البکاست پس رقیه رهبر این انقلاب زینب است چادر خاکیش خاک سینه زن‌ها را سرشت هرکسی آباد شد، خانه خراب زینب است تا همه گفتند زینب، گفت زینب «یا حسین» این نگین زیبنده بر روی رکاب زینب است ای که دنبال برات کربلایی اربعین کربلا رفتن فقط با انتخاب زینب است ** جای شلاق و اسارت یا لباس پاره نه دیدن یک سر روی نیزه عذاب زینب است شاعران: و
حجره تاریک شده یا که دو چشمم تار است هرکجا می‌نگرم دوروبرم دیوار است  ناله‌ی العطش من نرسیده به کسی چه کنم هرچه کنم هلهله‌ها بسیار است  صورت خاکی مارا برو از کوچه بپرس در زمین خوردن ما دست دگر در کار است نه مرا سنگ زدند و نه سرم برنیزه است جای این اذیت و آزار فقط بازار است به روی بام اگر رفت تنم سالم رفت از روی اسب بیفتی به زمین دشوار است جان به قربان تنی که همه‌اش غارت شد بیش از پیرهنش پیکر پاکش.... ✍ و
من از هرچی خوبیه بی تو گذشتم آخه مثل تو نبود هر جا رو گشتم تو یه کاری کن که مادرت ببینه چشمامو جز به ضریح تو ندوختم هر جا گفتن از تو نالیدم و سوختم حلالم کن که بضاعتم همینه خدا رو شکر / میگن حسین چشم من مرطوبه خداروشکر/همیشه تو روضه حالم خوبه خداروشکر/محرمت رو دوباره دیدم خداروشکر/گِلم مثه تربتت مرغوبه حیات من ممات من / سفینه النجات من گفتم حسین وشد ثواب / تمام سیئات من مولانا حسین تو چه کارایی که واسه من نکردی وقتی گم میشم به دنبالم می گردی کی میتونه جز تو دستمو بگیره غمو و غصه هامو رو دوشت کشیدی منوهیچ کس نخرید و تو خریدی مردونگی تو از یادم نمیره نگام نکن / چقد ذلیلم و بی مقدارم نگام بکن / ببین یه عالمه دوست دارم هر دفه که / تشنم شد آب گوارا خوردم سلام به تو / فراموشم نشده یکبارم چقد آقایی بت میاد/دوست دارم خیلی زیاد یه چیزیو رو راست بگم/دلم تو رو خیلی میخواد مولانا حسین خرجی بساط روضه هاتوجورکرد چشم دشمنای روضه ها تو کور کرد بوی اسفند محرم از قدیما سر به راه شدن همه سر به هواها سر سفرتن همه شاها گداها از غذای نذریِ زهرا بدی ما سائلم از / دست رقیه نگین میگیرم تذکره ی / زیارت اربعین می گیرم بخاطر / نام ابالفضل توی مشایه غذامو از / موکب ام البنین میگرم ارباب بی کفن سلام بزار منم حرم بیام الهی که روی سرم سایت بمونه مستدام مولانا حسین ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
خوبه که گاهی خورشیدم توآسمون زیارت ماه بره خوبه پسر بزرگ کنی نگاش کنی اونم جلوت راه بره پیر شدم خسته شدم بابات داره میمیره آروم برو خواهرات دلواپسن پیغمبر عشیره آروم برو برو که رفتنت چشامو تر کرد برو ولی بابا زود برگرد/ببین چی میکشم من گرفته از غصه صدای بابا اذان بگو برای بابا/یکم آروم بشم من تو هم زهرایی هم / بعلها بنوها ان الله الصطفی آدم و نوحا سوره والشمس حسین چی شده بابا آیه هات رو زمینه سرت کجاست تنت کجاست کمک بده منو چشام نمیبینه پاشو بریم پاشو بریم تو رو با سر نیزه های کوفه چکار بابا بگو بابا بگو بابات رو از دل نگرونی دربیار مگه مغیره اومده دنبالت شبیه مادرم شدحالت / چرا شکسته پهلوت سری که بوسه می زدم سنگ خورده تمام صورتت چنگ خورده/شکسته تابه ابروت وای از خون لخته ها / بغض تو گلو ها ان الله الصطفی آدم و نوحا می خوام باهات حرف بزنم صدای طبل کوفیا نمی زاره اصلا یکی نبود بگه گریه ی پیرمرد مگه خنده داره چه نامرتبه تنت یه جا زیاده بدنت یه جا کمه عمه رو بر دار و ببر این اولین باره دورش نا محرمه روی عبا جوونیمو میدیدم تو رو دونه به دونه چیدم / برام خیلی عزیزی پشت سرت یه حال مضطر دارم همش باید تو رو بردارم / چی کار کنم نریزی تشییعت اومدن / عمه ها ، عمو ها ان الله الصطفی آدم و نوحا ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
طوری که نم ز بحر کرم فیض می‌برد از فیضِ اشک، چشم ترم فیض می‌برد جان و دلم اگرچه نشد مَحرمش؛ ولی هر شب همین که پشتِ درم، فیض می‌برد اینجا حسینیه‌ست، شبش مثل کربلاست هرکس که می‌رسد ز حرم، فیض می‌برد در مجلس حسین که خیرِ کثیر هست اسمی هم از کسی نبرم، فیض می‌برد فهمیدم از مقام رفیعی که یافته از یاحسینِ من، پدرم فیض می‌برد فطرس شدن بهانه‌ی رفتن به کربلاست اینگونه است بال و پرم فیض می‌برد از گرد و خاکِ روی سرِ زائران تو تا شهرِ کُفر هم ببرم، فیض می‌برد وقتی که خونْ برای تو گریه کنم حسین بیش از تمام تن، جگرم فیض می‌برد ✍ @navaye_asheghaan
طوری که نم ز بحر کرم فیض می‌برد از فیضِ اشک، چشم ترم فیض می‌برد جان و دلم اگرچه نشد مَحرمش؛ ولی هر شب همین که پشتِ درم، فیض می‌برد اینجا حسینیه‌ست، شبش مثل کربلاست هرکس که می‌رسد ز حرم، فیض می‌برد در مجلس حسین که خیرِ کثیر هست اسمی هم از کسی نبرم، فیض می‌برد فهمیدم از مقام رفیعی که یافته از یاحسینِ من، پدرم فیض می‌برد فطرس شدن بهانه‌ی رفتن به کربلاست اینگونه است بال و پرم فیض می‌برد از گرد و خاکِ روی سرِ زائران تو تا شهرِ کُفر هم ببرم، فیض می‌برد وقتی که خونْ برای تو گریه کنم حسین بیش از تمام تن، جگرم فیض می‌برد ✍ @rabete_novin
یه عمری هر جا روضه خونی شد / گریه کردم 3 اسم تو بردن آقا خود به خود / گریه کردم 3 گفتم سایه ت کم نشه از سرم / گریه کردم 3 گفتم آقا کی می بریم حرم / گریه کردم 3 عادت فطریمه که میخورم آب اشک می ریزم سلام میدم به ارباب داغ حسین دلا رو کرده بی تاب / حسین جان ان کنت باکیاً لشیء / فابک علی الحسین گفتن که کشتنت دور از وطن / گریه کردم 3 غریب گیر آوردنت و زدن / گریه کردم 3 گفتن رسیدو رو سینه ت نشست / گریه کردم 3 گفتن با نیزه دندونات شکست / گریه کردم 3 یکی نگفت که این امام دینه از اون بلندی خواهرش می بینه اجر ذوی القربی که گفتن اینه / حسین جان ان کنت باکیاً لشیء / فابک علی الحسین فلک به خیمه رنگ نیلی زد / گریه کردم 3 خولی به خواهر تو سیلی زد / گریه کردم 3 رفت دور زینبت طناب / گریه کردم 3 آیه ی تطهیر ، مجلس شراب / گریه کردم 3 به قلب خواهر تو بی امان زد اون که به لب های تو خیزران زد اشک یتیم تو شرر به جان زد / حسین جان ان کنت باکیاً لشیء / فابک علی الحسین ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
در آرزوی به اشک چله گرفتم که محترم باشم خداکند که شب اربعین حرم باشم @navaye_asheghaan
نه بی رمق، نه کلافه، نه خسته‌ی راهم! چرا که پیش تو هستم، دگر چه می‌خواهم؟! ملال نیست اگر خاکی است پیرهنم... مرا گرفته در آغوش خود شهنشاهم! مسیر عاشقی ما بزرگتر دارد... در این مسیر کنار بقیة اللهم! تمام عمرِ من این چند روز مستی بود... چه خوب می‌گذرد با تو عمر کوتاهم صدام کردی و گفتی بیا زیارت من خودت رسیدی و بیرون کشیدی از چاهم میان این‌همه زائر، کجایِ کارم من؟! کجا من از جلوات مسیر آگاهم! روایت است برای تو باید "آه" کشید عزیز من نظری کن به گریه‌ام، آهم! شنیده‌ام که زن و بچه‌ات اسیر شدند... من و همه کس‌و‌کارم، فدای تو باهم! به گیسوان سپیدِ حبیبِ تو سوگند که از حرارتِ داغت زدل نمی‌کاهم ** عقیله گفت: حسین آمدم زیارت تو چقدر نیزه شکسته‌ست بر سرِ راهم برای دیدن عباس سخت دلتنگم بگو کجاست حسین قبر کوچک ماهم؟! ✍ و
طوری که نم ز بحر کرم فیض می‌برد از فیضِ اشک، چشم ترم فیض می‌برد جان و دلم اگرچه نشد مَحرمش؛ ولی هر شب همین که پشتِ درم، فیض می‌برد اینجا حسینیه‌ست، شبش مثل کربلاست هرکس که می‌رسد، ز حرم فیض می‌برد در مجلس حسین که خیرِ کثیر هست اسمی هم از کسی نبرم، فیض می‌برد فهمیدم از مقام رفیعی که یافته از یاحسینِ من، پدرم فیض می‌برد فطرس شدن بهانه‌ی رفتن به کربلاست اینگونه است بال و پرم فیض می‌برد از گرد و خاکِ روی سرِ زائران تو تا شهرِ کُفر هم ببرم، فیض می‌برد وقتی که خونْ برای تو گریه کنم حسین بیش از تمام تن، جگرم فیض می‌برد ✍
گرچه بعد از غم تو، طی شده دورانی چند ما ندیدیم دراین شهر رفیقانی چند شهر من، نان مرا خورد و نمک‌گیر نشد هیچکس مثل من از زندگی‌اش سیر نشد حق مارا سر هر قِصه که می‌شد خوردند قاتل مادر من‌ را روی منبر بردند باخبر نیست در عالم کسی از حال حسن قنفذ از کوچه‌ی ما رد شد و خندید به من آن چهل مرد که آتش‌زن جنت بودند در صف اول هر وعده جماعت بودند شیرِ غرّان جمل بودم و تاوان دادم سال‌ها قبل درآن کوچه‌ی بد جان‌ دادم سوختن چاره‌ی این خسته‌ی غم‌پرور بود از عسل آتش این زهر گواراتر بود مادرم از دل آزرده‌ی من باخبر است "مرگ" از دیدن قنفذ به‌خدا خوب‌تر است مثل آن پهلوی زخمیِ گرفتار شده جگر پاره‌ی من پاره‌ی مسمار شده کاش ثانی، عوض فاطمه من‌ را می‌زد جای مادر لگدش را به تن ما می‌زد کاش می‌شد که به بالای سرم شب برسد خبر طشت مبادا که به زینب برسد چشم من تا دم مرگ‌ست به دنبالِ حسین روضه‌ی طشت کجا، روضه گودالِ حسین؟! ✍ و @navaye_asheghaan
وقتی میان کوچه سند پاره پاره شد چشمان غصّه‌دار فلک پُر ستاره شد ناموس کبریا وسط کوچه‌های تنگ محصور یک شقی‌صفتِ بدقواره شد تهمت زد و به دختر طاها دروغ بست داعیّه دارِ دین، پسرِ زشت کاره شد گفتند: گفت زود سند را بده به من گفتند: بعد از آن که ستم بی شماره شد_ با پنجه وسعت فدکش را وجب گرفت سیلی برای غصب فدک راه چاره شد پا زد که بارِ شیشه‌ی او را بیفکند اوّل نشد؛ ولی چو لگد زد دوباره، شد! چادر به پای مادر سادات، گیر کرد افتاد روی خاک و دلش پُر شراره شد گفتند: یک طرف زده سیلی؛ ولی حسن پیگیرِ جستجوی دو تا گوشواره شد ✍
  ویران شود آن کوچه که مادر زمین خورد بین گذر با دیده‌های تر زمین خورد زهرا و حیدر آینه بودند هم را زهرا زمین که خورد، پس حیدر زمین خورد در سر وقار مرتضی را با خودش داشت بد شد میان جمعیت با سر زمین خورد اهل زنا که صحبت از دینِ خدا کرد هم حُرمت محراب، هم منبر زمین خورد می‌گفت اگر صدّیقه‌ای، شاهد بیاور چه طعنه‌ها از مردم این سرزمین خورد حوریّه‌ای که با تلنگر لطمه می‌دید با پا لگد که خورد محکم‌تر زمین خورد هر جا پیمبر بوسه‌اش می‌زد کبود است یعنی سفارش‌های پیغمبر زمین خورد طفلی حسن در کوچه خیلی دست و پا زد تا پا شود مادر، ولی آخر زمین خورد این رفتن و این آمدن، چه دردسر داشت یک گوش سنگین شد، دو تا گوهر زمین خورد خیلی دلش می‌خواست که زینب نفهمد امّا نرسیده به پشت در زمین خورد یک روز زیر دست و پا مادر زمین خورد یک روز زیر دست و پا دختر زمین خورد زهرا زمین که خورد، با معجر زمین خورد زینب ولی، صد بار بی‌معجر زمین خورد 🔸شاعر:            @navaye_asheghaan   مانده ام با تن بی جان‌ تو جانا چه کنم؟ با کبودی تن و چشم تو زهرا چه کنم؟ چشم بگشا و ببین حال مرا زهرا جان حیدر افتاده به این روز...خدایا چه کنم...؟ میرسم هر طرف از این تن درهم شده ات میزنم داد به فریاد که این را چه کنم؟؟ گفتم آن روز چرا دست تو هی می افتد؟ نگو این دست شکسته ست..حالا چه کنم؟ من اگر آب بریزم به تنت،می ریزد بسکه پژمرده شدی..غنچه ی طاها...چه کنم کاش من جای تو میرفتم و تو می ماندی گیرم امشب گذرد..با غم فردا چه کنم؟ بچه هارا که من آرامش خاطر دادم حسن آرام شده..با خودم اما چه کنم؟ - رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند مادرش بر در خیمه ست خدایا چه کنم؟ 🔸شاعر:           @navaye_asheghaan   از من گرفتی رو نبینی شوهرت را؟‌ یا اینکه پنهان می کنی چشم ترت را؟ من خوب میدانم دلیلش چیست خانم اینکه نبینم صورت نیلوفرت را دست تو که بالا نمی آید عزیزم انقدر زحمت پس نده بال و‌ پرت را گفتم به زینب شانه نه!مادر مریض است عشقم خودت دستی بکش موی سرت را وقتی که میخوابی حسن دلشوره دارد می ترسد اخر بر نداری تو سرت را این روز ها از بس پریشانی حسینت بو می کند وقتی که خوابی بسترت را 🔸شاعر:           @navaye_asheghaan   کوچه_از زبان امام حسن علیه‌السلام شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمی‌اُفتد تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمی‌اُفتد غرورم را شکسته خنده‌ی نامحرمی یارَب چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمی‌اُفتد جماعت داشت می‌آمد دلم لرزید می‌گفتم که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمی‌اُفتد کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه می‌اُفتد نشد حائِل کند دستش  گرفته بود چادر را که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمی‌اُفتد به رویِ شانه‌ام دستی و دستی داشت بر دیوار به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمی‌اُفتد سیاهی رفت چشمانش  سیاهی رفت چشمانم وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمی‌اُفتد میانِ خاک می‌گردیم و می‌گویم چه ضربی داشت خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمی‌اُفتد دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ، گیرم تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمی‌اُفتد 🔸شاعر:           ========================= @navaye_asheghaan
. دم غروبای مدینه کنج بقیع میره میشینه این که میگه لا تدعونی ام الادب ام البنینه توسلش بوده همیشه به مادر حسین و زینب میگه خودم با چهار تا بچه م فدا سر حسین و زینب تا میاد صداش یا حسین رو لباش همه گریه میکنن با صدای ناله هاش وای.           حسین بند دوم باز روی خاکا قد خمیده تصویر چند تا قبر کشیده ویلی علی شبلی می خونه این مادر چهار تا شهیده میفته رو پای رباب و غروب پیش سکینه میره به یاد مشک پاره پاره میخواد حلالیت بگیره میخوره زمین شده ام بی بنین میگه بچه مو زدن با عمود آهنین وای.          حسین هر جا که می‌ره پا می‌زاره ابر بهار میشه میشه می باره از صبح تا شب حرفش همینه مردم حسین مادر نداره شنیده سر ها رو بریدن شنیده معجرا رو بردن شنیده توی کوچه بازار چجوری دخترا رو بردن از کفن میگه واسه مرد و زن میگه از جای پاهای اسب روی یک بدن میگه وای.       حسین ✍ .@navaye_asheghaan
می گویَم از رودی کَز او یَم می شود تامین از اشک او باران نم نم می شود تامین با دودِ آهَش شعله ی غم می شود تامین از دستپختش رزق عالم می شود تامین قربان فقری که مرا مسکین‌ترین نامید من را گدای سفره ی ام البنین نامید تو آمدی تا دست حق را آستین باشی مثل ستونی..،محکماتِ بیتِ دین باشی انگشتریِ عشق را نقش نگین باشی اصلاً به تو می آید عباس‌آفرین باشی هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست تربیت ماه بنی هاشم به دست توست فصل خزان را خنده های تو بهارش کرد جاروی تو عرش زمین را بی غبارش کرد بیتِ علی را نور چشم ات نو نَوارش کرد لفظِ ادب را نام تو بااعتبارش کرد این احترامی که به زهرا می کنی..،عشق است در قلب حیدر خویش را جا می کنی عشق است از آن زمان که نور تو در خطَّ دید آمد جبریل بالش را به خاک تو کشید..،آمد کوه صلابت از وقارت تا شنید..،آمد چار آینه از شیشه ی عمرت پدید آمد خرج علی کردی همین احساس هایت را نذر حسین ات کرده ای عباس هایت را ابر کبودی قاتل مهتاب باشد؟ نه با تو حسن در کوچه ها بی تاب باشد؟نه زینب از این بی مادری بی خواب باشد؟نه شب ها حسین فاطمه بی آب باشد؟نه سرچشمه ی مِهر تو در این خانه می جوشد لب‌تشنه ی زهرا ز دستت آب می نوشد امّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت از تشنگی لب های خشکِ روح دریا سوخت روی لب طفلان صدای آب..،بابا..،سوخت تا تیر بر مشکی اصابت کرد..،سقا سوخت رد سیاهی روی مهتاب شبت افتاد عباس تا نقش زمین شد..،زینبت افتاد دیگر پس از او تیرهای بی درنگ انداخت آن نیزه‌داری که به سمت شاه سنگ انداخت خونابه روی رمل های سرخ‌،رنگ انداخت نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت سرنیزه ها شاه تو را از حال می بردند ارباب ما را تا تهِ گودال می بردند جسم حسین تو معما شد..،نبودی که نیزه میان حلق او جا شد..،نبودی که بالای تل زینب قدش تا شد..،نبودی که پای حرامی در حرم وا شد..،نبودی که ای وای از اطفال از اطفال از اطفال... شمر از تهِ گودال آمد در پیِ خلخال زینب کجا و ناقه های بی امان..،بی بی زینب کجا و آن همه زخم زبان..،بی بی زینب کجا و مجلس نامحرمان..،بی بی زینب کجا و ضربه های خیزران..،بی بی نامحرمان اطراف زینب تاب می خوردند با حرمله پیش ربابت آب می خوردند 🔸شاعر:       ========================== این نخل کهنسال ثمر داشته روزی منظومه ی او چند قمر داشته روزی این مادر بی کس که سر قبر نشسته در دامن خود چند پسر داشته روزی دنبال سر فاطمه تا سر حد جانش در بیت ولا سینه سپر داشته روزی هم فضه هم أسما اگر او بود نبودند این فاطمه از بسکه هنر داشته روزی یک فاطمه این است و یک فاطمه آن است آن هم ز همین کوچه گذر داشته روزی در بین همین کوچه ی غم موقع برگشت زهرای جوان درد کمر داشته روزی جز خدمت اولاد علی مادر عباس هیهات اگر میل دگر داشته روزی از شدت اشک عطر گل یاس گرفته در خانه ی خود روضه ی عباس گرفته عباس نگو ماه شبم تار شد و رفت در کرببلا حیدر کرار شد و رفت این خوش قدوبالا شدنش دردسرش شد ما بین دو صد تیر گرفتار شد و رفت گفتند عمودی به سرش خورد و زمین خورد گفتند که تیر سپری خار شد و رفت شرمنده ام از روی رباب و علی اصغر با هلهله ی حرمله بیدار شد و رفت از خیمه ی زنها خبر آمد به مدینه زینب دو سه جا راهی بازار شد و رفت 🔸شاعر:       ========================= @navaye_asheghaan
گر بنا هست مرا دست کسی بسپاری بهتر آن‌ست غلام علی اکبر باشم ✍ @navaye_asheghaan
گر بنا هست مرا دست کسی بسپاری بهتر آن‌ست غلام علی اکبر باشم ✍ @navaye_asheghaan