نوحه شهادت حضرت محسن بن علی علیه السلام
ای جان و دلت مُضطَرِ وادیِ ولایت
نشکفته شدی پرپرِ وادیِ ولایت
ای نورِ وجودِ خورشیدِ هدایت
یا حضرتِ محسن جانم به فدایت
یا حضرتِ محسن جانم به فدایت...
جان دادنِ تو مایهٔ اندوه و عزا شد
در پشتِ درِ خانه چه غوغا که به پا شد
مادر به دلِ خون زد ناله برایت
یا حضرتِ محسن جانم به فدایت
یا حضرتِ محسن جانم به فدایت...
آه از شررِ شعلهٔ جانسوز قیامت
جانا نظری کن به گدا روز قیامت
بر گریه کنِ خود کن لطف و عنایت
یا حضرتِ محسن جانم به فدایت
یا حضرتِ محسن جانم به فدایت...
#حضرت_محسن #محسنیه
#حضرت_زهرا #فاطمیه #حضرت_فاطمه #در_و_دیوار
#حاج_امیر_عباسی
.
نوحه حضرت محسن علیه السلام
دیدهٔ فاطمه تر گشته
غنچه نشکفته پرپر گشته
واویلا واویلا واویلا...
امان از روضه های مادر
آتش و دود و دیوار و در
واویلا واویلا واویلا...
پشت در به صوتِ حزینی
صدا زد یا فِضّه خُذیني
واویلا واویلا واویلا...
دل بُوَد به ماتم آغشته
بیا که محسنم شد کشته
واویلا واویلا واویلا...
شده قلبم به غم نشسته
امان از پهلوی شکسته
واویلا واویلا واویلا...
#حضرت_محسن
#حضرت_زهرا #فاطمیه #حضرت_فاطمه
#حاج_امیر_عباسی
.
نوحه حضرت محسن علیه السلام
دیدهٔ فاطمه تر گشته
غنچه نشکفته پرپر گشته
واویلا واویلا واویلا...
امان از روضه های مادر
آتش و دود و دیوار و در
واویلا واویلا واویلا...
پشت در به صوتِ حزینی
صدا زد یا فِضّه خُذیني
واویلا واویلا واویلا...
دل بُوَد به ماتم آغشته
بیا که محسنم شد کشته
واویلا واویلا واویلا...
شده قلبم به غم نشسته
امان از پهلوی شکسته
واویلا واویلا واویلا...
#حضرت_محسن #محسن_بن_علی
#حضرت_زهرا #فاطمیه #حضرت_فاطمه
#حضرت_محسن
اسم تو بال و پر ماست مدد یا محسن
خنکای جگر ماست مدد یا محسن
کار با خلق نداریم سگ کوی توایم
دست لطفت به سر ماست مدد یا محسن
نفس فاطمه ای و نفس ما شده ای
به عطایت نظر ماست مدد یا محسن
جبهه اول شیعه جریان کوچه ست
محسنیه سپر ماست مدد یا محسن
سود این است که حساس به نامت باشیم
بی خیالی ضرر ماست مدد یا محسن
به تلافی سحرهای پر از درد علی
ذکر خیر سحر ماست مدد یا محسن
در پی قبر تو هرجای مدینه عمریست..
این دل دربه در ماست مدد یا محسن
کوری چشم هرآنکس که جسارت به تو کرد
اسم تو بال و پر ماست مدد یا محسن
سید پوریا هاشمی
.
.
#حضرت_محسن
#امیرالمومنین_علی
#مدح
ما مطیع و سینه چاک بچه های حیدریم
ما همیشه داغ دار کوچه ها و مادریم
عاشقان محسنیم و منتظرهای فرج
ما گدای حیدریم و از دو عالم سَرتریم
هر که گردد منکر امر و کلام اهل بیت
آبرویش را یقینا در دو عالم می بریم
دین ما دارد رئیس مذهب و وجه خدا
ما مطیع مذهب برحق مولا جعفریم
گوش کن ای دشمن اولاد مولایم علی
عاقبت با منتقم قلب کثیفت می دریم
از دل ما حُبِ جنت،ترسِ دوزخ کن جدا
ما فقط دیوانه ی لبخند مولا حیدریم
ما در این دنیا فقط راه علی را میرویم
ما به دنبال رضای آن امیر محشریم
ما در این دنیا برای نوکری ها آمدیم
با گدایی علی از پادشاهان سرتریم
محسنیه،فاطمیه،خط قرمزهای ماست
اهل بدعت ما همه دلخون داغ مادریم
لال باشید و به دنبال حقیقت ها رَوید
آخرین هشدار اینکه، ما سگان حیدریم
عبدِ کریم
.
#حضرت_محسن
#حضرت_زهرا
اولين قرباني راه اميرالمؤمنين
گشته محسن معني قرآن و دين
محسن زهرا گل نشکفته بود
در ميان يک صدف او خفته بود
ضربه اي پهلوي مادر را شکست
ميخ در بر حنجر طفلش نشست
بين آن ديوار و در با ناله گفت
بانوي مجروح هجده ساله گفت
ای پدر، ای مهدیم، ای فضه جان
شد عزیز قلب حیدر نیمه جان
ناله های فاطمه شد بی اثر
روي جسم فاطمه افتاد، در
دشمنان از روي در کردند عبور
امتدادش کربلا سمّ ستور
تا که حيدر ديد آن پستِ لعين
ضارب زهراي خود زد بر زمين
ناگهان او قول صبرش ياد کرد
قاتل پست و خبیث فاطمه آزاد کرد
فاتح خيبر،همان مرد نبرد بي امان
شد به دور دست و گردن ريسِمان
"فاطمه دنبال حيدر ميدويد
از کنار پهلويش خون ميچکيد"
فاطمه شيدا و دربند علي
چنگ و زد او بر کمربند علي
ابتدا با تازيانه ميزدند
بي امان و وحشيانه ميزدند
تازيانه بر رخ و پشتش زدند
تازيانه گوشه ي چشمش زدند
دست او از مرتضي کنده نشد
اشک هاي فاطمه ، خنده نشد
دشمنش ظلمي نموده بي حساب
بازوي زهرا و آن ضرب و شتاب
ضربه اش بازوي مادر را شکست
فاطمه از درد در کوچه نشست
مرتضي را بر زمينها ميکِشند
جانشين مصطفي را ميکُشند
بانوي حيدر به همراه حسن
با همان حالِ پُر از درد و مَحن
سوي مسجد ميرود با قد خم
نام حيدر بر لبانش دم به دم
تا به مسجد رفت زهرا ناله کرد
کل جمعيت برايش گريه کرد
دید او تیغ عدو بر مرتضاست
خواست او نفرين کند،حيدر نخواست
هديه ي باباي خود را پس گرفت
نامه ي باغ فدک در دست گرفت
مرتضي دستور برگشتن نمود
دومي هم عزم بر رفتن نمود
فاطمه با مجتبي در کوچه ها
شرح دل ميکرد از اين غصه ها
ناگهان پستِ نجس رَه صد نمود
در حقِ دختِ پيمبر بد نمود
فاطمه سر را به زير افکنده بود
ضرب دستِ دشمنش کوبنده بود
تا که دید دست عدو از سرگذشت
مجتبی در بين کوچه درگذشت
فاطمه ضرب و لگد بسيار خورد
او هم از دشمن،هم از ديوار خورد
گوشوار مادرش را دید او یا که ندید؟
ضربت سيلي نديد،اما صدايش را شنيد
بعد سيلي مجتبي شد رَهنما
مادرم آنجا نرو با من بيا
ضربه نور چشم مادر را گرفت
پاره ي جان پيمبر را گرفت
تا شهادت از علي هم رو گرفت
تا شهادت دست بر پهلو گرفت
فاطمه چون شمع هر روز آب شد
زخم پهلو ، بدتر و خوناب شد
فاطمه بنشسته ميخوابد،میان بسترش
چونکه دارد درد ، از پا تا سرش
فاطمه بار سفر را بست و رفت
جان و اميد علي، از دست رفت
فاطمه با ضرب کين گشته شهيد
شیعیان بهر قیام منتقم ناله کنید
داغ سختی باشد این بی مادری
(عبد) زهرایم ، ز لطفش حیدری
عبد کریم
#حضرت_محسن
#هجوم_به_بیت_وحی
من محسنم کوچکترین فرزند زهرا
چشمان من هرگز ندیده اهل دنیا
در عالم خود بوده ام مانوس مادر
او قصه ها میگفت از بابایم حیدر
میگفت بابای تو بر عالم نگین است
ای جان ما در او امیر المومنین است
تا انکه روزی ناگهان بی تاب گشتم
از شدت گرما تو گویی آ ب گشتم
ناگه فشار در مرا پیچید در هم
از شدت ضربه شکستم آ ه کم کم
من میشنیدم نعره های دومی را
بهتر ندیدم اشکهای چشم بابا
من میشنیدم گریه های خواهرم را
میگفت بابا کشت دشمن مادرم را
سیدرضا صالحی
#حضرت_محسن
اگرچه لحظه لحظه روضه هایش میکشد ما را
هنوز آهش تماشایش صدایش میکشد ما را
میان شعله ها بود و پر پروانه آتش بود
در آتش، هیزم آتش، چادر آتش، خانه آتش بود
فقط نه چادر خاکی کمی از معجرش هم سوخت
رسیدم پشت در دیدم نه مادر دخترش هم سوخت
گره زد چادرش را بر کمر افتاده راه افتاد
زنی مجروح رفت اما به دست یک سپاه افتاد
میان جمع نامحرم غریبی بی پناه افتاد
و رد سرخ خونی هم به دنبالش به راه افتاد
به قنفذ یا مغیره نا نجیبی گفت: بیکاری!
زنی برد آبروی ما علی را برد نگذاری
غلاف تیغ پیدا شد سر شلاق بالا رفت
میان کوچه در خونابه مادر ماند و بابا رفت
گلی از ساقه اش تا شد میان خار و خس افتاد
مغیره از نفس افتاد قنفذ از نفس افتاد
دویدم سمت مادر تازیانه خورد بر دوشم
صدای استخوان بازویش پیچید در گوشم
#حضرت_محسن
#حضرت_زهرا
با من بگو در با پرِ مادر چه کرده؟
در کنده شد مادر به زیر در چه کرده؟
پهلوی مادر را حرامی ها شکستند
وقتی که افتاده بگو حیدر چه کرده؟
در بین آتش ناله می زد محسنم رفت
در بین آتش با گلِ پرپر چه کرده؟
دستان سنگین و رخِ نازک تر از گل
با صورتش آن ضربت کافر چه کرده؟
وقتی که افتاده میانِ خاکِ کوچه
با اشک مادر کودک مضطر چه کرده؟
بازوی مادر مثل پهلویش شکسته
زهرا بدونِ مَحرم و یاور چه کرده؟
زینب تماشا کرده آتش را بر آن در
در کربلا با آتش و معجر چه کرده؟
شام غریبان یک حرم بود و عقیله
با اشک و آه و ضَجه ی دختر چه کرده؟
آنجا حسین ابن علی مُرد از خجالت
با حلق خونین علی اصغر چه کرده؟
از روی مرکب بر زمین افتاد ارباب
با جسم صدچاک علی اکبر چه کرده؟
دارد تماشا میکند گودال و مقتل
با دیدن آن لحظه ها خواهر چه کرده؟
ادامه شعر👇
.
#اول_تا_هفتم_ربیع_الاول
#هجوم_به_بیت_وحی
#غصب_خلافت_امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#زبانحال_امام_زمان علیه السلام
کنار قبر مخفی عموجانش #حضرت_محسن علیه السلام
گریز به داغ حضرت علی اصغر علیه السلام
عموجانم محسن
رسیدم از صحرا
ببین که همدردی
ندارم جز غمها
هزار و صد ساله
واست روضه دارم
ببین که یک عمره
برات خون می بارم
رو قبر مخفی تو
سر میزارم شب و روز
هستم من منتظر ِ
خون خواهی ِتو هنوز
من وارث غصه و
مظلومی حیدرم
از آتیش داغ تو
همیشه خون جگرم
به حقّ خون محسن
عجّل فرج یا الله.....
🌸
عموجانم محسن
شهید شیش ماهه
با روضه های تو
دلم غرق آهه
تو بودی و مادر
میون اون اشرار
تو رو یک جانی کشت
با ضربه ی مسمار
در بین دیوار و در
افتادی روی زمین
زیر دست و پاهای
چل تا نامرد بی دین
مونده توی گوش من
آه و ناله ی مادر
تو رو به خاک سپردت
پدر باحال مضطر
به حقّ خون محسن
عجّل فرج یا الله.....
🌸
تو رو کشتند اما
نخورده حلقت تیر
نشدی ای مظلوم
با خون حنجر سیر
تو رو کشتند اما
جدا نشد سرت
نرفتی رو نیزه
جلوی مادرت
سر علی اصغر رو
روی نیزه می بستند
لالایی میخوند رباب
قلبش رو هی میشکستند
چندبار جلوی رباب
سر از رو نیزه افتاد
حرمله اشکشو دید
کمونش رو نشون داد
به حقّ علی اصغر
عجّل فرج یا الله.....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#فاطمیه
.👇
.
#نوحه_کاردانی
#حضرت_زهرا
#سبک_همه_جا_کربلاست
سبک نوحه سنتی و کاربردی حضرت محسن ابن علی علیه السلام
به سبک: همه جا کربلا...
سومين همدم و..
پسر فاطمه
جان فدای تو ای
قمر فاطمه
پشت در هم شدی
سپر فاطمه
محسن ابن علی...
جان تو شد فدا
در رَهِ مرتضی
سن شش ماهگی
در پس پرده ها
مقتل اَت خانه و..
قاتل اَت ضربِ پا
محسن ابن علی...
مُنکرت تا اَبد
جاهل و ظالم است
هر که مِهرَت نداشت
نزد حق نادم است
جبرئيلِ امين
بر درت خادم است
محسن ابن علی...
مادرت فاطمه
پدرت حیدر است
غصه دار غمت
خود پیغمبر است
عاشق مِدحَتَت
حضرت داور است
محسن ابن علی...
از سقیفه شروع
شد غم و غربتت
دل بسوزد از آن
غصه و محنَتت
داغ تو مانده است
بر دلِ اُمَتَت
محسن ابن علی...
بین دیوار و در
شد مقامت رفیع
گشته ای هم شهید
تو به طرزِ فجیع
قبر تو در کجاست؟
در کجای بقیع..
محسن ابن علی...
كُشته ی کینه ها
شرح حال تو است
در قیامت بگو..
..سوخته بال تو است
اولين حكم حق
در قبال تو است
محسن ابن علی...
غصه ی کوچه ها
راوی کربلاست
بر تن و پیکرت
اثر رد پاست
کربلا گوشه ای
از بلای شماست
محسن ابن علی...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#نوحه_حضرت_محسن
#حضرت_محسن
#فاطمیه
.👇👇👇👇👇
.
#شور
#حضرت_زهرا
#حضرت_محسن
یافضة خذینی ، نور چشمای ترم رو کشتن
یافضة خذینی ، گل بی برگ و برم رو کشتن
یافضة خذینی ، نانجیبا پسرم رو کشتن
بیا که مسمار در ، پهلوی منو درید
بیا که با ضرب لگد ، محسن من شد شهید
امان از دل علی 4
..............
یافضة خذینی ، داره از غم جگرم میسوزه
یافضة خذینی ، تو آتیش بال و پرم میسوزه
یافضة خذینی ، دیر بیایی پسرم میسوزه
میون دیوار و در ، نفس نفس میزنم
تا نسوزه صورتم ، آتیش و پس میزنم
...............
ابتا یارسول الله ، چی به روز دخترت آوردن
ابتا یارسدل الله ، روز روشن حق ما رو بردن
ابتا یارسول الله ، علی رو با دست بسته بردن
یه مشت بی حیا منو ، با ضرب مشت می زدن
جلو چشمای علی ، با قصد کشت می زدن
..............
یابن الحسن کجایی ، گل اسیر کینه های خاره
یابن الحسن کجایی ، مادرت بین در و دیواره
یابن الحسن کجایی ، سینه زخمی شده از مسماره
همه هجوم می برن ، ولوله و همهمه س
همه دارن رد میشن ، در رو تن فاطمه س
#علی_سلطانی ✍
#فاطمیه
.👇
.
#مناجات
#فاطمیه
من نوشتم دوستت دارم کران تا بیکران
پس سراغم را بگیر از نامه ی نامه بران
.
هر کسی در دار دنیا دل به یاری بسته است
من دلم با تو خوش است و دیگران با دیگران
.
من اگر فردا نباشم ، امشبم خرج تو شد
این همه من آمدم یک شب تو هم بد بگذران
.
قصه ی بی کربلایی ، غصه ی شیرین ماست
ما اگر که زهر هم خوردیم بوده شوکران
.
شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی
ای فدای آن لب خشکت تمام نوکران
.
اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی
بعد قتلت رفته بالا ناله های چاکران
.
فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی
کاش تو تنها نبودی در میان کافران
.
وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی
رد شدند از روی تو با اسب ها ، غوغاگران
.
لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی
میشنید این خطبه را در خیمه گوش خواهران
.
کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی
میرود حالا رباب از حال بین مادران
.
تا پدر از پا بیفتد طفل شیری را زدند
داغ روی داغ میدیدند آن غم پروران
.
اصغر و زهرا کتک خوردند چون جای امام
این اصول عشق باشد بین این همسنگران
.
«میخ» کار نیزه کرد و«در»بجای خیمه سوخت
فاطمه هم داشت گودالی که افتاده در آن
.
خونی و خاکی شده در کوچه قرآنِ علی
کوثر افتاده ست زیر دست و پای ابتران
.
آه یا فضه خذینی ! بند بندم خرد شد
اینقدر که رد شدند از روی در خیره سران
.
ثلث سادات جهان را پشت در انداختند
گوهر من را به خون کشتند این بی گوهران
.
هر چه هم ماتم ببینم گریه مال کربلاست
مضطری بودم چنین شد ، وای بر آن مضطران
.
این علی را سالم از مسجد به خانه میبرم
شیرخواره اش آنچنان شد ، شد علیِ اکبر آن
.
من به ضربی گوشوارم در میان کوچه ریخت
وای از دستان خولی ها و وای از زیوران
.
#علیرضا_وفایی خیال -۲۵ مهر ۱۴۰۳
#مناجات_امام_با_حسین علیه_السلام
#حضرت_زهرا سلام_الله
#حضرت_محسن
.
@navaye_asheghaan