eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.3هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
602 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
۲ (امام جواد ع) سبط پیغمبر مختار جواد ابن الرضا وارث حیدر کرار جواد ابن الرضا یا جواد ابن الرضا نور چشمان رضا آن امامی که بُدی مظهر الطاف خدا سرو باغ علی و نور دل خیر النسا صاحب صبر حسن وارث شاه شهدا شیعه را سید و سالار جواد ابن الرضا چون رضا گشت شهید از یَدِ مأمون لعین خونجگر شد تقی آن مظهر خلّاق مبین گشت از داغ پدر بی کس و بی یار و معین شد به اندوه گرفتار جواد ابن الرضا ابن الرضا محمد-یعنی جواد امجد بود از ماتم بابش به غم و غصه دچار از غم بی پدری بود به احوال فگار که شد از همسر مِیشوم دلش پر ز شرار بودش از زهر به دل نار جواد ابن الرضا با همان حال ورا از ستم آن دشمن دین جای در حجره ی تاریک بداد از ره کین تا کسی نشنود از حجره ی او صوت حزین تشنه باشد به دل زار جواد ابن الرضا اندر آن حجره ی در بسته بُد آن سبط رسول آب می کرد طلب با لب عطشان و ملول عاقبت آب نداد آن زن مردود جهول بر جگرگوشه ی اطهار جواد ابن الرضا از جفا و ستم خصم ستمکار پلید گشت از زهر جفا آن شه مظلوم شهید داد جان تشنه جگر کام ز ایام ندید رفت ناکام از این دار جواد ابن الرضا بعد رحلت بدن اطهر آن فخر انام بنهادند سه روز و سه شبش بر روی بام بلکه مرغان هوا سایه فکن بود مدام بر تن و بر گل رخسار جواد ابن الرضا بعد از آن مدت معدود همان پیکر پاک بِفِکند از زِبَر بام تنش بر روی خاک چون حسین جد غریبش به تن بی سر و چاک نَبُدَش مونس و غمخوار جواد ابن الرضا مسموم ابن الرضا شد-مغموم ابن الرضا شد شیعیان چون خبر از آن غم جانکاه شدند از جفایی که بر او رفت چو آگاه شدند جمع گرد بدن او به دو صد آه شدند می سرودند به گفتار جواد ابن الرضا بدن محترم ابن الرضا با غم و آه در کنار تن موسی به دو صد عزت و جاه آن حریمی که به فردوس برین دارد راه دفن شد آن شه ابرار جواد ابن الرضا یا جواد ای که بدارند همه محترمت دست این جمع و جوادی است به لطف و کرمت عاشقان را بطلب داخل صحن و حرمت حرمت قبله ی زوار جواد ابن الرضا زمینه:راسته
۱ (حضرت رسول اکرم ص و امام حسن مجتبی ع و امام رضا ع) زهرا عزا دارد برای سه رهبر یعنی رضا و مجتبی و پیمبر احمد محمد مصطفی هستی تو فخر ماسوا نالد برای فرقت باب امجد ختم رسولان بر خلایق سرآمد احمد محمد مصطفی فخر ایزد آن کاو بدی عالم ز نورش منور گوید پدرجان بین به احوال زارم از دوری ات جان پدر بی قرارم جز وصل رویت حاجتی من ندارم جانا نخواهم زندگی بی تو دیگر از ظلم و جور دشمنان ای پدرجان شد قامت زیبای تو سنگباران پیشانی ات بشکست از ظلم عدوان نفرین نکردی بر عدوی ستمگر بابا پس از تو امت دون جفا کرد ظلم و ستم بر دخترت ناروا کرد غصب حقوق همسرم مرتضی کرد راضی نیم زین قوم دون تا به محشر فخر رسولان احمد است-جد امامان احمد است بهر حسن زهرا عزادار باشد با محنت و اندوه و غم یار باشد از دیده بهر او گهربار باشد مسموم شد از زهر کین شبل حیدر زهرا بنالد از برای حسن وای اشک از بصر بارد بر آن مؤتمن وای گوید که ای شبل شه بوالحسن وای خون شد دلم از بهرت ای جان مادر سبط پیمبر مجتبی-فرزند حیدر مجتبی سوزد دلم از بهرت ای نور دیده نالد برایت مادر غم رسیده کس این چنین زوجه به عالم ندیده زهر جفا از کین خوراند به همسر خون شد دلم از محنتت ای حسن جان بعد از شهادت شد تنت تیرباران شد دفن آن جسم و بدن چون غریبان اندر بقیع دور از جوار پیمبر مسموم امام مجتبی-مظلوم امام مجتبی دیگر غریبی که بر او هست گریان زهرای اطهر دخت ختم رسولان باشد علی موسی الرضا در خراسان هشتم وصی مصطفی مهر انور بهر رضا می گرید و غربت او می نالد از تنهایی و کربت او دور است از خاک وطن تربت او اشکش بود جاری ز دیده چو گوهر ای وارث احمد رضا-ای دولت سرمد رضا شاه خراسان یا رضا-مشکل ز تو آسان رضا گوید رضا مسموم زهر جفا شد در شهر غربت مبتلای بلا شد از محنتش معصومه غم مبتلا شد خواهر بود محزون برای برادر زهرا بگرید بهر دو مهر انور معصومه و دیگر رضا نور داور دارد عزا بهر برادر و خواهر هم بر پیمبر هم حسن سبط اکبر کردی به ما یا رب تو لطف و عطا را دادی به ما قرب جوار رضا را کن قسمت اهل عزا کربلا را هم بر جوادی کن الها میسر زمینه:رکمان @navaye_asheghaan
۲ (حضرت رسول اکرم ص و امام حسن مجتبی ع و امام رضا ع) فاطمه دارد عزا از بهر ختم الانبیا هم به فرزندش حسن هم بر علی موسی الرضا فاطمه دارد عزا بهر ختم الانبیا بر امام مجتبی هم علی موسی الرضا آه و واویلا که زهرا بی پدر گردیده است از فراق باب اطهر دیده تر گردیده است از غم و اندوه بابا خونجگر گردیده است فاطمه اندوهگین محزون برای مصطفی چون که می آید به یادش حزن و اندوه پدر از مصیباتش کند چون یاد حزنش بیشتر می شود از دیدگان جاری سرشکش از بصر گرید و گوید همی واویلتا واویلتا با وجود آن که بودی قبله ی اهل یقین بر سر راهت کمین کردند اشرار لعین بر سرت سنگ جفا زد دشمنی از راه کین ای پدر نفرین نکردی دشمن میشوم را بعد فقدانت پدرجان مرتضی بی یار شد از جفای دشمنانت دخترت بیمار شد همسرم محزون ز خصم دون بد کردار شد ماند تنها در میان دشمنان بی وفا احمد محمد مصطفی-هستی تو فخر انبیا فاطمه بهر حسن می گرید و بی یاری اش کس نبودی در حریمش تا کند غمخواری اش عاقبت آن همسر میشوم زهر کاری اش داد و شد مسموم از زهر هلاهل مجتبی اشک غم می بارد آن مادر به احوال حزین بهر فرزندش حسن از دیده و باشد غمین در وطن باشد غریب و چون غریبان شد دفین در بقیع دور از مزار افتخار انبیا سبط پیمبر مجتبی-فرزند حیدر مجتبی مسموم امام مجتبی-مظلوم امام مجتبی آه و واویلا که از بیداد خصم ابترش بعد رحلت تیرباران شد دریغا پیکرش در مدینه در حضور جد والا گوهرش شد مدینه غمسرا از محنت آن مقتدا از برای غربت فرزند دلبندش حسن فاطمه می نالد و باشد به اندوه و محن از جفای همسرش مسموم شد آن مؤتمن شد روان از دار فانی سوی جنات العلا فاطمه محزون برای نور چشمی دیگر است او رضا نور دو چشم موسی ابن جعفر است بعد موسی جانشین بر حق پیغمبر است او بود هشتم امام و یادگار مرتضی از برای غربت او فاطمه گریان بدی دل پریشان از برای آن شه خوبان بدی در غریبی او دچار خصم بی ایمان بدی عاقبت مسموم شد از کید مأمون دغا شهر غربت بود جایش آن شه والا گهر نی بدی خواهر کنارش نی جواد خوش سیر الغرض زهر جفا زد بر دل و جانش شرر بهر او صاحب عزا شد مادرش خیر النسا سبط پیمبر یا رضا-فرزند حیدر یا رضا آه و واویلا که زهرا بس مصایب دیده است بعد بابای گرامی اش نوایب دیده است ظلم و جور آشنا و هم غرایب دیده است تا نمودی زین جهان رحلت سوی دار بقا بر پیمبر بر حسن یاران عزاداری کنید بر رضا و حزن زهرا ناله و زاری کنید صادقانه اشک غم از دیدگان جاری کنید چون جوادی یاد آرید از مصاب کربلا زمینه:راسته @navaye_asheghaan
۲ (حضرت ام البنین س) چندی ز عباسم خبر ندارم گویا که من دیگر پسر ندارم دیگر پسر ندارم نور بصر ندارم دیگر مرا ام البنین نخوانید دارای فرزند و بنین نخوانید دیگر به شادی ام قرین نخوانید آن نخلی ام که برگ و بر ندارم یا رب تو را از جان و دل مطیعم بنشسته اندر وادی بقیعم در انتظار مخبر بدیعم چون طایری هستم که پر ندارم عباسم ای نور بصر کجایی از مادر محزون جدا چرایی باری چه دشوار است این جدایی طاقت به تن زین بیشتر ندارم در گوش مادر راز گفتنت را در سخن از لعل سفتنت را در دل امید بازگشتنت را ای نور دیده زین سفر ندارم این دیدگانم بر تو زار بگریست از روزگار کج مدار بگریست آن سان ز هجران بی قرار بگریست در دیدگانم اشک تر ندارم من را نمانده جز دل غمینی از سینه آید ناله ی حزینی بر تارکت عمود آهنینی من باور این گونه خبر ندارم عباس من ای نور دیدگانم دوری ز تو کی بود در گمانم با چه امیدی بعد تو بمانم بی تو دگر نور بصر ندارم دست تو را که از بدن جدا کرد ای جان من بر تو که این جفا کرد من را به هجران تو مبتلا کرد گویا که دیگر من ثمر ندارم جمعی تو را اندر میان گرفتند با تیر چشمت را نشان گرفتند آن ها ز من روح روان گرفتند از داغ تو شام و سحر ندارم چون در مصاف خصم رفته بودی با آن که دل بی تاب و خسته بودی آن روز با دشمن تو گفته بودی باکی ز قطع دست و سر ندارم گشتم جدا جانا چو از بر تو دیگر ندیدم روی انور تو بیت الحزن شد جای مادر تو جز بیت الاحزان جا دگر ندارم دانم که یاری کرده ای حسین را فرزند زهرا فخر عالمین را خوشحال کردی شاه نشأتین را بهتر از این شوری به سر ندارم من کاین چنین در آه و شور و شینم در بیت الاحزان از غم حسینم گریان برای شمس مشرقینم جز گریه در این رهگذر ندارم بر آن تنی گریم که سر نبودش در کربلا مادر به بر نبودش از حال او خواهر خبر نبودش زین غصه جز خون جگر ندارم یا رب به شاه تشنه کام مظلوم از رحمتت ما را مساز محروم حال جوادی نزد توست معلوم غیر از زیان چیزی دگر ندارم زمینه:آمد عزای غم فزای زهرا @navaye_asheghaan
۳ (حضرت ام البنین س) گفتا چنین ام البنین یا عباس،یا عباس شبل امیرالمؤمنین یا عباس،یا عباس ای نور دیده عباس ای برگزیده عباس تو یادگار و پور مرتضایی،عباسم تو وارث علی شیر خدایی،عباسم تو فارس میدان نینوایی،عباسم قتال خیل مشرکین یا عباس،یا عباس چون روز عاشورا شود عیان و پدیدار سوی حسین آیند آن سپاه،ستمکار گردند سویش حمله ور در آن دشت پیکار هم از یسار و از یمین یا عباس،یا عباس عباس من جان تو و حسینم،حسینم جان تو و آن نور هر دو عینم،حسینم در یاری آن ماه عالمینم،حسینم می کوش اندر دشت کین یا عباس،یا عباس خواهم علمداری کنی حسین را،حسین را در کربلا یاری کنی حسین را،حسین را وز جان تو غمخواری کنی حسین را،حسین را چون گشت بی یار و معین یا عباس،یا عباس عثمان و عبد الله و جعفرم را،یاری کن آن نوگلان ماه منظرم را،یاری کن فرزندان با جان برابرم را،یاری کن در یاری سلطان دین یا عباس،یا عباس باری دست از حسینم برنداری،اباالفضل در روز تنهایی و بی قراری،اباالفضل تا دست و سر در خاک و خون گذاری،اباالفضل شو حافظ دین مبین یا عباس،یا عباس اطفال او گر از تو آب خواهند،بکوشی خود زآب شیرین نور دیدگانم،ننوشی چشم از جهان و هرچه در جهان است،بپوشی تا آوری ماء معین یا عباس،یا عباس عباس من جان تو و سکینه،سکینه گر آب خواهد از تو آن حزینه،حزینه عطشان نماند طفل بی قرینه،قرینه بر تو هزاران آفرین یا عباس،یا عباس در جنگ یاری کن تو اکبر من،خدا را بنما نوازش گاه اصغر من،خدا را عطشان نباشد طفل مضطر من،خدا را در آفتاب آن زمین یا عباس،یا عباس هم سید سجاد را تو برهان،ز حرمان زیرا که بیمار است و غم نصیب و پریشان او را پرستاری نما در آن دشت و میدان نگذاری اش اندوهگین یا عباس،یا عباس شبل علی اباالفضل-میر یلی اباالفضل عباس من خواهم که با دل و جان،پذیری نگذار تا زینب رود سوی شام،اسیری هرگز نمی باشد روا به زینب،حقیری در پنجه ی قوم لعین یا عباس،یا عباس یا رب همه هستیم جان نثار،اباالفضل یک اربعین قسمت نما کنار،اباالفضل ساید جوادی جبهه بر مزار،اباالفضل گوید به هر صبح و پسین یا عباس،یا عباس زمینه:گفتا بتول ای ابن عم یا علی،یا علی @navaye_asheghaan
۱ (حضرت ام کلثوم س) دخت حیدر ولی قادر قیوم منم خواهر و همسفر حسین مظلوم منم ام کلثوم منم که قرین محنم آن که در کودکی اش محنت مادر دیده پدر غمزده را بی کس و یاور دیده نیمه شب دفن تن مام مکدر دیده آن که از نعمت مادر شده محروم منم آن که از مرگ پدر جامه به تن چاک زده از غم بی پدری ناله بر افلاک زده بوسه بر دست و رخ آن گهر پاک زده آن که بوده به برش با دل مغموم منم بوده ام شاهد حزن و دل خونبار حسن دیده ام غربت و هم قلب شرربار حسن آن که دیده ز ید خصم ستمکار حسن تیرباران شدن آن تن مسموم منم چون که یاد آیدم از وقعه ی پر شیون و شین سفر کرب و بلا و شه لب تشنه حسین نور چشمان علی فخر رسول ثقلین آن که دیده است ورا کشته و مظلوم منم اکبر تازه جوان رفت به میدان جدال کشته شد تشنه لب از کینه ی اعدای ضلال قامت مادر او گشت کمان همچو هلال خونجگر از غم آن مادر مهموم منم من دختر پیغمبرم-زهرای اطهر مادرم قاسم آن کاو که ندیده است کسی شادی او کس ندیده است به عالم ز غم آزادی او آه کز ظلم شکسته قد شمشادی او بی قرار از ستم دشمن میشوم منم چون شنیدم که اباالفضل ز پا افتاده هر دو دست از بدنش قطع و جدا افتاده فرق منشق به روی خاک بلا افتاده دیده خونبار بر آن پیکر مصدوم منم آه از آن دم که حسین رفت سوی قوم فتن گفت ای قوم بود تشنه علی اصغر من تیر کین خورد به حلقش عوض آب و لبن بسی آشفته بر آن کودک معصوم منم من یادگار حیدرم-حسین بود برادرم من مرتضی را دخترم-ام المصائب خواهرم خواهرم زینب غمدیده و غمخوار حسین آن که بوده همه جا همسفر و یار حسین در مصایب همه جا دیده گهربار حسین خواهر و همره آن بانوی مخدوم منم او به مقتل تن صد چاک برادر دیده بر سر نیزه بسی رأس منور دیده مجلس شوم یزید و سر انور دیده آن که دیده ستم دشمن معدوم منم بار الها نظری کن به غلامان حسین شامل ما بنما رحمت و احسان حسین هم جوادی که بود عبد و ثناخوان حسین شکر لله یکی از امت مرحوم منم زمینه:راسته
۲ (حضرت ام کلثوم س) دختر شیر خدا یعنی امیرالمؤمنینم یار و همراه حسینم خواهر آن بی معینم ام کلثوم حزینم با غم و محنت قرینم آن که بوده همره آن کاروان در کربلایش آن که بوده مونسش چون زینب غم مبتلایش کاش می شد تا کنم در کربلا جان را فدایش چون که دیدم یکه و تنهاست در آن دشت کینم آن که دیده روز عاشورا به خیمه آه و افغان اهل بیت مصطفی را جمله با حال پریشان کودکان تشنه لب از تشنه کامی دیده گریان از غم اطفال رفته بر فلک آه و انینم من یادگار حیدرم-حسین بود برادرم گاه میدان رفتن عباس بودم در کنارش رفت سوی علقمه آب آورد با حال زارش در کنار خیمه بودی کودکان در انتظارش تا به خون غلتید در میدان کین آن بی قرینم عمه ی اکبر شبیه روی پیغمبر منم من شایق دیدار آن روی نکو منظر منم من آن که دیده غرق خون جسمش روی معبر منم من بی قرار از ظلم و جور آن گروه مشرکینم قاسم گل پیرهن آن نوجوان مجتبایم آن که بودی یادگار بوستان مجتبایم بهر یاری حسین بود ارمغان مجتبایم غرق خون شد پیکر آن نوجوان نازنینم من مرتضی را دخترم-ام المصائب خواهرم اصغر شیرین زبان را دیده ام در پیچ و تابش شاه دین بردش به میدان از برای شرب آبش حرمله زد تیر کین او را به روی دوش بابش با تبسم جان سپردی آن رضیع مه جبینم چون که دیدم روز عاشورا در آن صحرای سوزان آتش کین شعله ور شد بر حریم شاه عطشان در میان خیمه بودی سید سجاد نالان مضطرب محزون پریشان بهر زین العابدینم یک طرف در خیمه ها گشته فروزان شعله ی نار یک طرف از تشنه کامی کودکان با حال افگار رو به صحرای بلا کردند با چشم گهربار بر فلک شد از غم آن ها شرار آتشینم من دختر پیغمبرم-زهرای اطهر مادرم کی ز یادم می رود آن دیده ی خونبار زینب چون حسین آمد ز بهر آخرین دیدار زینب بر در خیمه سرا دید آن گل رخسار زینب گفت باشد جان خواهر این وداع آخرینم می نداند کس چه بگذشته است بر احوال خواهر چون که می داند نبیند بعد از این روی برادر بوسه زد زیر گلویش زینب محزون مضطر گفت می دانم دگر این صورت زیبا نبینم بار الها منتی بر جمع حضار حسینی کربلا قسمت نما باشیم زوار حسینی هم جوادی را که می باشد عزادار حسینی چون به درگاه حسین خدمتگزاری کمترینم زمینه:یا حسین جان ها فدایت
۳ (حضرت ام کلثوم س) فرزند حیدر،یا ام کلثوم یار برادر،یا ام کلثوم تو خواهر حسینی تو یاور حسینی از کودکی چون،زینب گرفتار بودی در اندوه،با خواهر زار غم های بی حد،می گشت تکرار بهرت میسر،یا ام کلثوم اول غمت ای،دخت امامت بد ارتحال،جد گرامت دیدی تو حزن،آن با کرامت اندر برابر،یا ام کلثوم جدت پیمبر،چون از جهان رفت گفتی ز عالم،روح روان رفت از جسم زهرا،تاب و توان رفت شد دل مکدر،یا ام کلثوم بعد از وفات،آن نور یکتا دشمن جفا کرد،در حق زهرا دیگر چه گویم،آن ماجرا را دیوار و آن در،یا ام کلثوم شد غصب حق از،آن عصمت الله شد سقط محسن،در پشت درگاه زان ظلم بی حد،زان درد جانکاه زد بر دل آذر،یا ام کلثوم زهرا پس از آن،با غم عجین شد با غصه همدم،آن بی قرین شد باب کرامت،خانه نشین شد از جور بی مر،یا ام کلثوم ای خواهر امامت-بانوی با کرامت دیگر چه گویم،زان قوم بی دین زان درد و آلام،آن بانوی دین رفتی ز دنیا،با عز و تمکین در جنب کوثر،یا ام کلثوم فرق علی را،آن خصم گمراه در بین محراب،بشکافت ناگاه در حال می گفت،الله الله فتاح خیبر،یا ام کلثوم دیگر چه گویم،ای دخت حیدر از مجتبی آن،سبط پیمبر زهر جفا برد،جانش ز پیکر آن سبط اکبر،یا ام کلثوم مظلومه ام کلثوم-محزونه ام کلثوم ای یادگار حیدر-ای یاور برادر یاد آمدم از،آن رنج هایت از ماجرای،کرب و بلایت شرحش نگنجد،در این حکایت ای دخت حیدر،یا ام کلثوم در کربلا با،چشمان گریان بر نیزه دیدی،رأس شهیدان اجساد صد چاک،بر خاک میدان افتاده بی سر،یا ام کلثوم ای ام کلثوم،ای دخت عصمت بر جمع حاضر،فرما تو رأفت هم از جوادی،بنما شفاعت فردای محشر،یا ام کلثوم زمینه:مقتل