1. 24.8.1402.mp3
زمان:
حجم:
4.59M
#روضه_امام_حسین
( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
#گوشه_سلمک
ناله در دل ، اشک بر رُخسار
بُغضم در گلوست
عضو عضوم ، با حسینِ فاطمه
در گفتگوست ...
نامه ی اعمال من
این چشمِ گریان من است
اشکِ من ، بر صورت من
خوش تر از آب وضوست
#گوشه_قرچه
هر کجا پا می نهم
انگار نهرِ علقمه
هر طرف رو می کنم
قبر حسینم روبروست
#گوشه_سلمک
« اشک » از سوزِ عطش
خشکیده در چشم رباب
کودکِ شش ماهه را
تیر سه شعبه در گلوست
#گوشه_قرچه
مکتب من ، خیمه ی عبّاس و
درسم « یا حسین »
دینِ من ، آئین من
تا صبح محشر ، عشق اوست
#گوشه_رضوی
با حسین و کربلا
یک عمر ، عادت کرده ام
کربلایم ، کربلایم
کربلایم آرزوست ...
#شاعر_استاد_سازگار
بر مشامم می رسد
هر لحظه بوی کربلا
«در دلم ترسم بماند
آرزوی کربلا ...
#روضه_دستگاه_شور
24/8/1402
@navaye_asheghaan
1. دختر شهید.mp3
زمان:
حجم:
6.31M
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
#شور_محلی (شوردشتی)
ای از سفر برگشته
بابا ، پیکرت کو ؟
#روضه_دستگاه_شور
11/4/1403
@navaye_asheghaan
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
#شور_محلی (شوردشتی)
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یَا
بِنْتَ اَبِی عَبْدِالله
ای از سفر برگشته
بابا ، پیکرت کو ؟
سیمرغِ قافِ عاشقی
بال و پرَت کو ؟
بر روی شاخِ نیزه ها
گُل کرده بودی
حالا که پائین آمدی
برگ و برَت کو ؟
از من نمی پرسی چه شد
این چند روزه ؟
از من نمی پرسی
نشاط دخترت کو ؟
#شاعرمصطفی_هاشمی_نسب
امشب ، هر کی حاجت داره ، هر کی گرفتاره ، هر کی مریض داره ، دامن این خانوم سه ساله رو بگیره ،این خانوم ، بابَ الْحوائجِ ، این خانوم ، دُردانه ی اربابمون ، سیدالشهدا ست ، فقط خدا میدونه ، روضه ی این خانومِ سه ساله رو، کسانی میتونن درک کنن ، که توو خونه دختر یتیم داشته باشن ، فقط همسرانِ شهدا ، میفهمن یتیم داری چقدر سخته !
همین چند سال قبل توو اصفهان ، جنازه ی یکی از شهدا رو بعد چند سال ، توو « تَفَحُّصْ » شناسایی کردند ، گفت من مامور شدم به خانواده ی شهید اطلاع بِدم ، وقتی اومدم در زدم یه دختر جوانی اومد درو باز کرد ، گفتم منزل شهید فلانی ؟ گفت بله ، من دخترشم ، تا بهش گفتم جنازه ی پدر شما پیدا شده ، شروع کرد گریه کردن ، گفتم قراره فردا ظهر، جنازه رو بیاریم خونه ی شماها ، بعد میریم برا تشییع ...، دیدم دختر شهید با گریه و التماس ، صدا زد ، میشه جنازه ی بابامو فردا شب بیارید ؟ گفتم ما برا فردا ظهر برنامه ریزی کردیم ،
دیدم خیلی گریه میکنه و التماس میکنه قبول کردیم ، فردا شب ، همینکه با جنازه رفتیم توو کوچه ، دیدم همه جا چراغونه ، تعجب کردم ، سؤال کردم چه خبره ؟ گفتن توو این کوچه امشب ، مجلس عروسی برپاست ، اومدم درِ خونه ی شهید ، دیدم مجلس عروسی توو همین خونه ست ، وارد خونه شدیم خواستیم برگردیم ، دیدم فرزند شهید با چادر سفید اومد جلو در ، گفت خیلی وقته چشم انتظارم ، همه سر سفره ی عقد منتظرن پدر عروس ، بیاد زود باشید بابامو بیارید ،... چند سال از شهادت گذشته فقط چند تا پاره ی استخوان ، اینا رو آوردیم ، این استخونا روگذاشت کنار سفره ی عقد ، گفت به همه گفته بودم ، بابام میاد سر سفره ی عقدم ، بابام بهم قول داده بود ، دیدید بابام اومده ...
#روضه_دستگاه_شور
11/4/1403
@navaye_asheghaan
2.mp3
زمان:
حجم:
4.95M
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
#شور_محلی (شوردشتی)
آوای قرآن خواندنت
لالای ام بود
#روضه_دستگاه_شور
11/4/1403
@navaye_asheghaan
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
#شور_محلی (شوردشتی)
دلت آماده شده ؟ بِبَرمِت خرابه ی شام ؟ توو خرابه ی شام ، وقتی سرِ بابا رو آوردن ، صدا زد : « عَمَّتِي ، هَذَا رَاْسُ مَنْ ؟ » عمه جون ، این سر کیه ؟ صدا زد : « هَذَا رَاْسُ أَبيْکَ اَلْحُسَين » این سرِ بابای غریبت حسینه ...{منبع : کامل بهائی ، عمادالدین طبری ، ج۲، ص۱۷۹ } ... سرِ بابارو توو دامن گذاشت ، شروع کرد با باباش درد و دل کردن :
آوای قرآن خواندنت
لالای ام بود
قربان قرآن خواندنِ تو
حنجرت کو ... ؟
آخه همینطور که با سرِ باباش حرف میزد ، هی با دستای کوچولوش ، سر بابا رو نوازش میکرد ! نمیدونم دستش به کجا رسید ، یه مرتبه صدا زد ، بابا بابا ...
لب های من ، مثل لبت
دارد تَرَک ها
با این لب عطشان ، بگو
آب آورت کو ؟
بابا، سراغ از گوشوار من نگیری
من از تو پرسیدم مگر
انگشترت کو ... ؟
( بابا بابا ... یکی دو بیت دیگه درد و دِلای رقیه رو بخونم ، هر کی میخواد گریه کُنه ، بسم الله ... )
این چند روزه
هر کسی سوی من آمد
فریاد می زد : « خارجی »
پس زیورت کو ؟
بعد از غروب واقعه
همبازی ام نیست
خیلی دلم تنگش شده
پس اصغرت کو ؟
( « آن شب که افتادم زِ ناقه » ... همه ی روضه ی من ، همین دو بیته ها ... )
آن شب که افتادم
زِ ناقه ، بر روی خاک
حوریه ای دیدم
شبیه مادرت ، کو ( که او )
با گوشه ی چادر
برایم روسری ساخت
میگفت ای دُردانه ی من
مَعجرت کو ؟
دیگر بس است
این غُصِّه ها آخَر ندارد
من را بِبَر،
گر چه کبوتر ، پَر ندارد
#شاعرمصطفی_هاشمی_نسب
یه مرتبه دیدن ، صدای روضه خونه خرابه ، قطع شد ، دیگه صدای ناله ی رقیه نمیاد ، شاید اول گفتن خدا رو شُکر ، رقیه خوابش بُرد ، اما همینکه زینب اومد بالا سرش ، دید سر یک طرف ، رقیه یک طرف ...، اینقدر غُصِّه ی باباشو خورده ، از غُصِّه دِق کرده ! ، هر جا نشستی ناله بزن : یا حسییین ...
#روضه_دستگاه_شور
11/4/1403
@navaye_asheghaan
0. کلیات.mp3
زمان:
حجم:
11.26M
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
#شور_محلی (شوردشتی)
ای از سفر برگشته
بابا ، پیکرت کو ؟
#روضه_دستگاه_شور
11/4/1403
@navaye_asheghaan
8. سر پاک.mp3
زمان:
حجم:
3.87M
#نوحه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#حاج_حسین_محلوجی
#دستگاه_شور
#گوشه_سلمک
سرِ پاکِ ، حسین را گر
فرستادی ، به ویرانه
شب آن دختر ، گرفت در بَر
سرِ پُر نورِ بابا را
عمّه امشب ، بر سرِ خود
افسرِ شاهانه دارم
میهمانی ، از سفر برگشته
در کاشانه دارم
از سفر آمد ، نموده
کلبه ام را ، روشن امشب
من به گَردِ ، شمع رویش
حالتِ پروانه دارم
( عمه امشب ، بر سرِ خود
افسرِ شاهانه دارم )
چون نمی باشد مرا ای
عمّه جان ، پرتو چراغی
از پدر شرمنده ام چون
خانه در ، ویرانه دارم
در برَش پیراهنِ خود
را زنم بالا ببیند
جای ضربِ ، تازیانه
روی کِتف و شانه دارم
( عمه امشب ، بر سرِ خود
افسرِ شاهانه دارم )
#واحد
آمدی بابا ببین
مشتاق دیدارم هنوز
خلق و در خوابند و من
از هجر و بیدارم هنوز
شمرُ سیلی بر رُخم زد
تا نگویم نام تو
مدتی زین ماجرا
بگذشته و خونبارم هنوز
#نوحه_دستگاه_شور
@navaye_asheghaan
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
#گوشه_سلمک
( « مَرهم زخم دلِ عاشق بیمار حسین » ... دلهای همه ، امروز توو خرابه ی شام ، دنبال یک بهانه ای برای گریه کردن هستن ... )
مَرهمِ زخمِ دلِ
عاشق بیمار « حسین ... »
مُنتها غایت هر ،
عبدِ گرفتار « حسین ... »
در جهان فخر کنم
ریزه خور اربابم
غم ندارم که بُود
مونسِ غمخوار « حسین ... »
مُشکل از معرفتم بود
که من کم خواستم
چشم پوشید و عطا کرد
چه بسیار « حسین ... »
گفت یکی از شیعیانِ آقا امیرالمومنین ، گِره افتاد به کارش ، بدهکار بود ، هر چی این درو اون در زد نتونست بدهیشو جور کنه ، یک قالیچه ی دستباف داشت ، اينو برداشت گفت میبرم بازار میفروشم گِره از کارم باز میکنه ، آورد مغازه ی اولی ، قالیچه رو باز کرد مغازه دار یه نگاهی به قالیچه کرد گفت این قالیچه ، گوشش سوخته ، من اينو به نصف قیمت برمیدارم ، قالیچشو لوله کرد گفت میرم مغازه ی بعدی ، شاید بهتر بخره ، یکی یکی مغازه ها رو میگشت ، همه همین قیمتو روش گذاشتن ، تا رسید به یه مغازه ی قالی فروشی ، قالیچه رو باز کرد ، صاحب مغازه یه نگاهی به قالیچه کرد ، گفت چه قالیچه ی زیبایی ، حیف که گوشش سوخته ، چرا خوب مراقبت نکردی ؟ حیفه این قالیچه ست ، گفت ببین حاجی ، توو خونمون روضه داشتیم ، حواسمون نبود ، مَنقل سوراخ بوده ، ذغالها ریخته رو قالیچه و سوخته ، هر چی بیشتر برمیداری بردار، گرفتارم ... ، تا گفت توو روضه ی امام حسین ، پیرمرد قالی فروش گفت ببین این قالیچه اگه سالم بود قیمتش اینقدر بود حالا که سوخته ، قیمتش نصف میشه اما یه حرفی زدی ، این قالیچه برا اربابم حسین سوخته ، حالا که اینطوریه من دو برابر میخرم اَزت ...
آره والله ، دلی که برا ارباب سوخته باشه ،اون دلو مادرشون فاطمه ی زهرا چند میخره ؟ فقط خدا میدونه ... من گفتم دل اگه بسوزه ، اما این خانوم سه ساله ، هم دامنش سوخته بود ، هم موهاش سوخته بود ، هم کف پاش تاول داشت ...
#روضه_دستگاه_شور
19/4/1403
@navaye_asheghaan
0. کلیات.mp3
زمان:
حجم:
15.71M
فایل صوتی کامل
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
( سلمک ، قرچه ، رضوی )
#دستگاه_شور
مَرهمِ زخمِ دلِ
عاشق بیمار « حسین ... »
#روضه_دستگاه_شور
19/4/1403
@navaye_asheghaan
4. جلسه دهم.mp3
زمان:
حجم:
7.41M
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آموزش_روضه_خوانی
#دستگاه_شور
#شور_محلی (شوردشتی)
خلاصه جلسه دهم برنامه لایو ... اجرای روضه بر اساس شعر « ای ماهی دریا برایت گریه کرده ... »
#برنامه_لایو
#روضه_دستگاه_شور
29/6/1402
@navaye_asheghaan
5. تمرین روضه.mp3
زمان:
حجم:
1.94M
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آموزش_روضه_خوانی
#دستگاه_شور
#شور_محلی (شوردشتی)
ای ماهی دریا برایت
گریه کرده
پیغمبر وزهرا برایت
گریه کرده ...
#شاعر_استاد_سازگار
اِبنِ عباس میگه دیدم پیغمبر (ص) ، امام مجتبی رو ، روی زانوی مبارک نشاند ، بعد فرمود : روزی که فرزندم حسن رو ، با زَهر مسموم میکنند ، تمام اهل آسمان و زمین ، براش عزاداری میکنند ، حتی پرندگان آسمان و ماهیان دریاها ، براش گریه میکنند ...
#برنامه_لایو
#روضه_دستگاه_شور
29/6/1402
@navaye_asheghaan
3. دخت زهرا.mp3
زمان:
حجم:
398.2K
#نوحه_اربعین
#نوحه_امام_حسین
( علیه السلام )
#حاج_رضا_یعقوبیان
#دستگاه_شور
#سبک_ای_مجاهد_شهید
دخت زهرا
زینب کبری ،غمین است
زائر کوی حسین در
اربعین است
ای حسین جان (۳)
آمده در
کربلا قلب شکسته
در دل او
رنج و ماتم حجله بسته
ای حسین جان (۳)
با برادر
گوید او شرح سفر را
ظلم و کینِ
دشمنان خیره سررا
ای حسین جان (۳)
بعد داغت ، زینب تو
خون جگر شد
در کنارِ ، مقتل تو
دیده تر شد
ای حسین جان (۳)
بعد تو زد
دشمنت آتش به خیمه
زد سر پاک تو را بر
روی نیزه
ای حسین جان (۳)
بعد تو دید، خواهرت با
قلب سوزان
پیکر پاک تو زیر سم اسبان
ای حسین جان (۳)
ای برادر
بعد تو زد ، بی بهانه
دشمن تو
بریتیمان ، تازیانه
ای حسین جان (۳)
ای برادر
بعد تو زخمم ، نمک خورد
کودکانت
از عدوی تو کتک خورد
ای حسین جان (۳)
بعد تو
دیدم غم و رنج کثیری
همره اهل حرم رفتم اسیری
ای حسین جان (۳)
ای برادر
بعد تو روزم شده شام
رفته ام از
کربلا در ، کوفه و شام
ای حسین جان (۳)
بهرما شام
بدتر از کرب و بلا بود
کار دشمن
بهر ما جور و جفا بود
ای حسین جان (۳)
خون جگر اهل حرم
گردیده در شام
می زدند بر ما همه سنگ
ازلب بام
ای حسین جان (۳)
این سفربا
دشمن پُرکینه طی شد
شام ویران ، جای ما در
بزمِ « مِی » شد
ای حسین جان (۳)
ای برادر ، میزدی تو
دم ز محبوب
آن یزیدِ ، بی حیا زد
بر لبت چوب
ای حسین جان (۳)
ای برادر ، سوزداغت
کرده پیرم
کن دعا من ، در کنار
تو بمیرم ...
ای حسین جان (۳)
#نوحه_دستگاه_شور
@navaye_asheghaan