#روضه_تنور_خولی (لعنة الله علیه)#
عمر سعد در روز عاشورا سر مقدّس امام حسين را به خولي بن يزيد اصبحي و حميد بن مسلم داد، تا نزد ابن زياد ببرند. منزل خولي در يک فرسخي کوفه بود، خولي به خانة خود آمد، شب (يازدهم) بود، تصميم گرفت صبح آنرا نزد ابن زياد ببرد.
چون زن خولي از محبین اهل بیت بود، خولي سر مقدّس امام را از او پنهان کرد و در ميان تنور گذاشت. زن خولی نیمه های شب دید نوري از تنور به آسمان ساطعه... ۱
در ریاض القدس اومده: شنیدم یه صدای محزونی می گه: «انا الغریب» از هوش رفتم، تو همین عالم دیدم حوریان بهشتی اومدند ، کنیزایی صدا می زنند: «طَرِّقوا طَرِّقوا» ، راه باز کنید، آخه داره بی بی فاطمه میاد، می گه یه وقت دیدم چنج هودج از آسمان به زمین فرود اومد، ، از داخل هودجها زنهای سیاهپوش بیرون اومدند، دور تنور حلقه زدند، یه وقت دیدم از بین این زنها یه خانمی گریبان چاک زده، چشماش کاسه خونه، دست برد میان تنور، سر بریده رو برداشت، هنوز از رگهای سر بریده خون می ریزه، سر رو به سینه چسبانید، یه ناله زد، صدا زد:
« ولدی ولدی یا حسین ! ایها الشهید ایها المظلوم ، قتلوک و ما عرفوک و من شرب الماء منعوک»۲
یه ندایی رو شنیدم که می فرمود: این خانم آسیه است، این خانم مریمه، این خانم حواست، این خانم خدیجه کبراست ، این مادرش فاطمه زهراست...۳
خولي صبح به دارالاماره رفت و سر مقدّس امام حسين را نزد ابن زياد گذاشت و گفت:
اِمْلأَ رِکــابِي فِضَّةًً اَوْ ذَهَبــا اِنِّي قَتَلْــتُ السَّيِّـدَ الْمُحَجَّبـا
وَ خَيْرَهُمْ مَنْ يَذْکُرونَ النَّسَبا قَتَلْتُ خَيْرَ النّـاسِ اُمّـاً وَ اَبـاً
ابن زیاد از اين کلام که در حقیقت مدح امام حسين در ملأ عام بود، ناراحت شد؛ صدا زد: اگر حسين بهترين انسانها بود پس چرا او را کشتي؟ بعضي نوشتند، ابن زياد بر خولی غضب کرد و او را کشت.۴
...................................................
۱-مقتل الحسین مقرم، ص 375.
۲-رمز المصیبة، ج 3، ص 47.۔ ریاضی القدس، ج 2، ص 205.
۳- همان
۴-إلى " مقتل الحسین مقرم، ص 375.. مرآة الجنان یافعي، ج 1، ص 133.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
❣﷽❣
💚#روضه_امام_حسین_ع
💚#دفتری_امام_حسین_ع
💚#روضه_تنور_خولی
ما هدیه کنیم به روح احمد #صلوات
بر آدم و نوح و هم محمد #صلوات
بر جمله انبیا و اوصیا باد سلام
بر خاتم انبیا محمد #صلوات
(#دعا_ فرج)
🌾#السلام_علیک_یاصاحب_العصر_والزمان
☀️خوشا روزی که دلدار من آید
☀️شبی آقا به دیدار من آید
☀️خوشا روزی که ماه من بیاید
☀️به پایان آن شب تار من آید
آقا جان یا صاحب الزمان..مهدی زهرا..
آقا جان آجرک الله فی مصیبت جدک..
☀️خوشا روزی که در دل غم نماند
☀️شب شادی دلدار من آید
☀️خوشاروزی که مُحرم درطواف است
☀️از آن کعبه برون یار من آید
☀️بجز دیدار تو کاری ندارم
☀️بیا تا آخر کار من آید
🚩یا صاحب الزمان..الغوث و الامان
♦️#السلام_علیک_یااباعبدالله
دستتو بزار رو قلبت بگو حسین جان
آقا.. بین من و تو فاصله هاست
(دلت هوای کربلا داره؟
دوست داری کربلا رو ببینی؟)
دوست داری یه شب جمعه ای کنار حرم ابی عبدالله باشی.. اونا عرض کنی
آخ ..دوست داری بین الحرمین باشی..
بگو آقا جااان..
بین من تو فرسنگ ها فاصله است..
اما آقا خودت فرمودی..هر کی هر کجا به منه حسین ع سلام بده منه حسین ع جوابشو میدم.
💢یهسلام میدم با حسرت طرف کرببلا
💢آرزو دارم بمیرم تو محرم آقا
آقا جان
💢غم کربلا منو میکشه
💢دل من فقط به حرم خوشه
⬅️دلتو یه لحظه ببرم کربلا..آی حاجت دارا..آی مریض دارا..آی جوون دارا..آی اونی که التماس دعا داری..
⬅️روز عاشورا هر شهیدی که زمین می افتاد...امام حسین می آورد تو خیمه دارالحرب..
(خیمه دارالحرب خیمه ای بود که شهدا رو اونجا نگهداری میکردند)
آخ چه کردند کربلا...
خدا لعنت کنه اون نانجیبی که ..صدا زد..همه کُشته ها رو از خیمه بریزید بیرون..
جلو چشم زن و بچه سر از بدنها جدا میکردند...
نمیدونم چه گذشت به دل خانم رباب..
نمیدونم مادر قاسم چه کرد..
نمیدونم دختر حسین ع چه کشید..
آخ بیبی زینب کبری چه حالی داشت..
امان امان..
🥀مأمور بردن سر کیه.. خولیه..
دیر وقت رسید کوفه..دید در دارالاماره بسته است..
آخ یا صاحب الزمان..آقا جان ببخش آقا..
درِ تنور و باز کرد
آخ..
⬅️نیمه دل شب،، زنش بلند شد وضو بگیره..دید خونش روشنه..
خدا خونهٔ من که تاریک بود، این نور چیه..
(از کجا این نور میاد)
دنبال نور اومد.. دید از تنوره..
آخ درِ تنورو برداشت..
دید یه سر بریده روخاکستر تنور..
🌿#یاحسیــن
🎆میگه یه مرتبه دیدم چهار زن مجلله،دور تنور نشستند
یکی میگه حسین جان، مادرت حوا به فدای تو..
یکی میگه حسین جان.، هاجر فدای تو..
یکی میگه مریم فدای تو..
یکی میگه آسیه فدای تو..
همه داشتند گریه می کردند.
میگه یه وقت دیدم یه هودجی از آسمان پایین اومد..،پایین اومد،پایین اومد..
این چهار بانوی بهشتی بلند شدند...رفتن کمک کردن یه خانم قدخمیده رو پایین آوردند..
💢خمیده خمیده این بانو اومد کنار تنور..
نشست..سر در تنور کرد..
هی صدا میزد مادرت برات بمیره حسین جان..
آخ غریب مادرحسین
مظلوم مادر حسین
آخ امان از دل زهرا س
(مادر اومده حسین جان)
مادر 3
♦️سلام مادر ببین با من چه ها کردند
(حسین ع داره با مادر درد دل میکنه)
♦️سلام مادر ببین با من چه ها کردند
♦️لب تشنه سرم ازتن جدا کردند
مادر مادر
(دیدی دلت عقده داره میخوای بامادر حرف بزنی، چطورحرف میزنی)
مادر3
♦️ببین موهام پُر از خاکستر و خونه
♦️سَرم اینجا تنم بین بیابونه
آخ مادر
♦️ته گودال که غوغا شد کجا بودی
♦️سر نعشم که دعوا شد کجا بودی
امان از دل زهراس
↔️حالا بیبی داره جواب میده
(حسین جان)
🌾سلام مادرچرا پُر خونه روی تو
🌾سلام مادر بریده کی گلوی تو
(آخ حسینم)
🌾خودم دیدم چه به روز تو آوردند
🌾به پیش من لباس کُهنه ات بُردند
حسین جان مادر
خودم کربلا بودم مادر
همه صحنه هارو دیدم مادر
🔷هلالابننافع میگه صدای العطش حسین ع روشنیدم ،،رفتم ظرفی رو آب کردم گفتم برای فرزند زهراس ببرم..
گفت یه مرتبه دیدم شمرداره از قتلگاه بیرون میاد..
صدا زد هلال کجا میری..
گفتم صدای العطش حسین ع زهراس رو شنیدم براش آب آوردم..
یه وقت صدا زدهلال برگرد..من حسینو سیرابش کردم..
گفتم نانجیب توکه آبی نداشتی..
میگه یه مرتبه دیدم دامن عربیشو زد کنار..
سر بریده حسین..
🔶میگه نگاه کردم دیدم شمر داره میلرزه..
گفتم نانجیب توکه کارخودتو کردی چراداری میلرزی
صدا زد هلال همین که داشتم سر از بدن حسین زهرا س جدا میکردم، یه مرتبه شنیدم صدای مادری بلنده..هی صدا میزد آخ عزیز مادر حسین
غریب مادر حسین
ای مادر3
(دشتی)
🔅اگر کشتن چرا آبت ندادن
🔅چرا زان دُرِّ نایابت ندادن
🔅اگرکشتن چرا خاکت نکردن
🔅کفنبرجسمصدچاکتنکردن
🔅چرا برتن حسینم سر نداری
🔅بمیرم من مگر مــادر نداری
هر چقدر ناله داری تسلای دل خاتم فاطمه زهرا س سه مرتبه ناله بزن بگو
🌻 #یاحسیــن
👇صلوات حذف نشه لطفا👇
🎆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🎆
❣﷽❣
💚#روضه_امام_حسین_ع
💚#دفتری_امام_حسین_ع
💚#روضه_تنور_خولی
ما هدیه کنیم به روح احمد #صلوات
بر آدم و نوح و هم محمد #صلوات
بر جمله انبیا و اوصیا باد سلام
بر خاتم انبیا محمد #صلوات
(#دعا_ فرج)
🌾#السلام_علیک_یاصاحب_العصر_والزمان
☀️خوشا روزی که دلدار من آید
☀️شبی آقا به دیدار من آید
☀️خوشا روزی که ماه من بیاید
☀️به پایان آن شب تار من آید
آقا جان یا صاحب الزمان..مهدی زهرا..
آقا جان آجرک الله فی مصیبت جدک..
☀️خوشا روزی که در دل غم نماند
☀️شب شادی دلدار من آید
☀️خوشاروزی که مُحرم درطواف است
☀️از آن کعبه برون یار من آید
☀️بجز دیدار تو کاری ندارم
☀️بیا تا آخر کار من آید
🚩یا صاحب الزمان..الغوث و الامان
♦️#السلام_علیک_یااباعبدالله
دستتو بزار رو قلبت بگو حسین جان
آقا.. بین من و تو فاصله هاست
(دلت هوای کربلا داره؟
دوست داری کربلا رو ببینی؟)
دوست داری یه شب جمعه ای کنار حرم ابی عبدالله باشی.. اونا عرض کنی
آخ ..دوست داری بین الحرمین باشی..
بگو آقا جااان..
بین من تو فرسنگ ها فاصله است..
اما آقا خودت فرمودی..هر کی هر کجا به منه حسین ع سلام بده منه حسین ع جوابشو میدم.
💢یهسلام میدم با حسرت طرف کرببلا
💢آرزو دارم بمیرم تو محرم آقا
آقا جان
💢غم کربلا منو میکشه
💢دل من فقط به حرم خوشه
⬅️دلتو یه لحظه ببرم کربلا..آی حاجت دارا..آی مریض دارا..آی جوون دارا..آی اونی که التماس دعا داری..
⬅️روز عاشورا هر شهیدی که زمین می افتاد...امام حسین می آورد تو خیمه دارالحرب..
(خیمه دارالحرب خیمه ای بود که شهدا رو اونجا نگهداری میکردند)
آخ چه کردند کربلا...
خدا لعنت کنه اون نانجیبی که ..صدا زد..همه کُشته ها رو از خیمه بریزید بیرون..
جلو چشم زن و بچه سر از بدنها جدا میکردند...
نمیدونم چه گذشت به دل خانم رباب..
نمیدونم مادر قاسم چه کرد..
نمیدونم دختر حسین ع چه کشید..
آخ بیبی زینب کبری چه حالی داشت..
امان امان..
🥀مأمور بردن سر کیه.. خولیه..
دیر وقت رسید کوفه..دید در دارالاماره بسته است..
آخ یا صاحب الزمان..آقا جان ببخش آقا..
درِ تنور و باز کرد
آخ..
⬅️نیمه دل شب،، زنش بلند شد وضو بگیره..دید خونش روشنه..
خدا خونهٔ من که تاریک بود، این نور چیه..
(از کجا این نور میاد)
دنبال نور اومد.. دید از تنوره..
آخ درِ تنورو برداشت..
دید یه سر بریده روخاکستر تنور..
🌿#یاحسیــن
🎆میگه یه مرتبه دیدم چهار زن مجلله،دور تنور نشستند
یکی میگه حسین جان، مادرت حوا به فدای تو..
یکی میگه حسین جان.، هاجر فدای تو..
یکی میگه مریم فدای تو..
یکی میگه آسیه فدای تو..
همه داشتند گریه می کردند.
میگه یه وقت دیدم یه هودجی از آسمان پایین اومد..،پایین اومد،پایین اومد..
این چهار بانوی بهشتی بلند شدند...رفتن کمک کردن یه خانم قدخمیده رو پایین آوردند..
💢خمیده خمیده این بانو اومد کنار تنور..
نشست..سر در تنور کرد..
هی صدا میزد مادرت برات بمیره حسین جان..
آخ غریب مادرحسین
مظلوم مادر حسین
آخ امان از دل زهرا س
(مادر اومده حسین جان)
مادر 3
♦️سلام مادر ببین با من چه ها کردند
(حسین ع داره با مادر درد دل میکنه)
♦️سلام مادر ببین با من چه ها کردند
♦️لب تشنه سرم ازتن جدا کردند
مادر مادر
(دیدی دلت عقده داره میخوای بامادر حرف بزنی، چطورحرف میزنی)
مادر3
♦️ببین موهام پُر از خاکستر و خونه
♦️سَرم اینجا تنم بین بیابونه
آخ مادر
♦️ته گودال که غوغا شد کجا بودی
♦️سر نعشم که دعوا شد کجا بودی
امان از دل زهراس
↔️حالا بیبی داره جواب میده
(حسین جان)
🌾سلام مادرچرا پُر خونه روی تو
🌾سلام مادر بریده کی گلوی تو
(آخ حسینم)
🌾خودم دیدم چه به روز تو آوردند
🌾به پیش من لباس کُهنه ات بُردند
حسین جان مادر
خودم کربلا بودم مادر
همه صحنه هارو دیدم مادر
🔷هلالابننافع میگه صدای العطش حسین ع روشنیدم ،،رفتم ظرفی رو آب کردم گفتم برای فرزند زهراس ببرم..
گفت یه مرتبه دیدم شمرداره از قتلگاه بیرون میاد..
صدا زد هلال کجا میری..
گفتم صدای العطش حسین ع زهراس رو شنیدم براش آب آوردم..
یه وقت صدا زدهلال برگرد..من حسینو سیرابش کردم..
گفتم نانجیب توکه آبی نداشتی..
میگه یه مرتبه دیدم دامن عربیشو زد کنار..
سر بریده حسین..
🔶میگه نگاه کردم دیدم شمر داره میلرزه..
گفتم نانجیب توکه کارخودتو کردی چراداری میلرزی
صدا زد هلال همین که داشتم سر از بدن حسین زهرا س جدا میکردم، یه مرتبه شنیدم صدای مادری بلنده..هی صدا میزد آخ عزیز مادر حسین
غریب مادر حسین
ای مادر3
(دشتی)
🔅اگر کشتن چرا آبت ندادن
🔅چرا زان دُرِّ نایابت ندادن
🔅اگرکشتن چرا خاکت نکردن
🔅کفنبرجسمصدچاکتنکردن
🔅چرا برتن حسینم سر نداری
🔅بمیرم من مگر مــادر نداری
هر چقدر ناله داری تسلای دل خاتم فاطمه زهرا س سه مرتبه ناله بزن بگو
🌻 #یاحسیــن
👇صلوات حذف نشه لطفا👇
🎆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🎆
.
روضه ی تنور خولی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از لطف زهرا(س) ما گرفتار حسینیم
شکر خدا گرمی بازار حسینیم
هر کس که پرسید از مقام ما بگوئید
ما جزو نوکرهای دربار حسینیم
کاری به کار مردم دنیا نداریم
تنها در این عالم پی کار حسینیم
تو بحرین ، یه مادریه، فقط یه دونه پسر داشت اونم به بلایی دچار شد و از دنیا رفت
هر روز مینشست برا داغ فرزندش گریه می کرد، یه روز اومد از خونه بره سر خاک پسرش ، دید خونه ی همسایه ، صدای روضه میاد اومد تو مجلس روضه نشست، بعد روضه همینکه راه افتاد پیاده بره سمت قبرستان، به خودش یه نهیبی زد گفت فلانی، تو یه دونه بچه داشتی و اونم از دنیا رفت، دیدی چجور مردم اومدن، با چه احترامی، پسرتو تشییع کردن، به خاک سپردن ، هر موقع بیتاب شدی زنها اومدن زیر بغلتو گرفتن ، چقدر احترامت کردن، هی اینا رو با خودش می گفت ، بعد میگفت: اما جگرگوشه های فاطمه ی زهرا، تو کربلا نه تنها حسین فاطمه رو کشتند بلکه سر از بدنش جدا کردند، نه تنها سر از بدنش جدا کردند، بلکه اولادش و اهل و عیالش رو به اسارت بردن، هی اینا رو با خودش میگفت چشماش پر اشک شده بود، اومد تا قبرستان رسید همینکه رسید کنار مزار فرزندش، دید یه خانمی چادر به سر، کنار مزار پسرش نشسته، اومد جلو سلام کرد خانوم شما کی هستید؟ اینجا قبر پسر منه، یه مرتبه اون خانم چادر بسر، صداش زد فلانی، تو امروز اومدی برا بچه های من گریه کردی، منم اومدم کنار مزار پسر تو، خانوم، شما کی هستید؟ صدا زد من مادر حسینم، آه،
این رفت و آمدهای ما معنیش این است
دیوانه ی یک لحظه دیدار حسینیم
امشب برا غم و غصه های مادر سادات گریه کنیم، کأنّ مادر سادات داره گریه میکنه برا حسینش
چجوری گریه میکنه؟ بخونم زبان حالی که این ایام مادر سادات براش گریه میکنه
امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود
آی حسین فاطمه بدنش تو کربلا بود این بدنش
سر بریدۀ او در میان مطبخ بود
سرشو آوردن تو کوفه
چگونه بود که باید امامِ قرآنی
تنور را کند از نور خویش نوررانی!
چگونه بود که کوفه امام را نشناخت
و یا شناخت ولی دینِ خود بدنیا باخت!
آه
سَری که زینت اسلام و جان زینب بود
چه شد که داخل خورجین خولی آنشب بود
تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر
من از مادر سادات شرمندم. بی بی جان منو حلال کنید این روضه، خیلی جانسوزه، منو ببخشید
تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر
محاسنِ پرِ خون بود، غرقِ خاکستر
آه
تلاوت پسر فاطمه چنان پیچید
که سوز نغمۀ قرآن به آسمان پیچید
پیمبر و علی و مجتبی و زهرا را
نه، بلکه جذب خودش کرد اهل بالا را
آه، همسر خولی میگه نیمه های شب ، از خواب بیدار شدم یه مرتبه دیدم تمام خانه رو نور عجیبی گرفته ، همه جا روشن شده، تعجب کردم ، سراغ نور رو گرفتم دیدم از تنور خانه نوری به آسمان بلنده، اومدم در تنور رو کنار زدم دیدم یه سر نورانی میان تنوره، داره با خدای خودش مناجات میکنه، صدا زدم آی سر، بگو ببینم کی هستی ؟!اینجا چه میکنی؟! دیدم لبها به حرکت در اومد
انا الغریب
انا المظلوم
گفتم آقا من نمیشناسم، میشه بیشتر معرفی کنی،صدا زد
انا العطشان
دیدم هنوز لبهاش، خشکیده ست ، صدا زد انا الحسین
کدام حسین؟
انا بن النبی
من نوه ی پیغمبرم، شروع کردم به سر زدن، آه..
رسید در وسط آنهمه نوا و خروش
أنابنُ فاطمه از آن سرِ بریده بگوش
من پسر فاطمه ی زهرام
أنالحسین، أنابنُ نبی، أناالعطشان
أناالغریب، أنابنُ علی، أناالعریان
میگه تو همین اثنا یه مرتبه دیدم چند زن مجلله، از آسمان پایین میان، یکی از این بانوان هی با مشت به سینه میکوبه ، هی ناله میزنه، فهمیدم مادرش فاطمه ی زهراست
صدای نالۀ زهرا بلندتر شده بود
شبی به گریه گذشت و دگر سحر شده بود
میگه دیدم فاطمه ی زهرا، نشست کنار تنور، دست برد سر نورانی حسین رو بالا آورد سر رو دامن گذاشت شروع کرد با گوشه ی معجرش این خونها و خاکسترها رو پاک کردن، یه مرتبه دیدم با گریه وفغان شروع کرد فاطمه ی زهرا، حرف زدن،
ولدی ، ولدی یا حسین
ایهاالشهید ایها المظلوم
قتلوک کشتنت
وماعرفوک نشناختنت
و من شرب الماء منعوک
یه قطره آبم بهت ندادن
حسین......
آه، از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید
خاتم ز قحط آب، سلیمان کربلا
✍شاعر: محمود ژولیده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_تنور_خولی #دهه_دوم_محرم
#استادحاج_اسماعیلی🎤
#تنور_خولی
#دشتی
👇
❁﷽❁
روضه ی تنور خولی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از لطف زهرا(س) ما گرفتار حسینیم
شکر خدا گرمی بازار حسینیم
هر کس که پرسید از مقام ما بگوئید
ما جزو نوکرهای دربار حسینیم
کاری به کار مردم دنیا نداریم
تنها در این عالم پی کار حسینیم
تو بحرین ، یه مادریه، فقط یه دونه پسر داشت اونم به بلایی دچار شد و از دنیا رفت
هر روز مینشست برا داغ فرزندش گریه می کرد، یه روز اومد از خونه بره سر خاک پسرش ، دید خونه ی همسایه ، صدای روضه میاد اومد تو مجلس روضه نشست، بعد روضه همینکه راه افتاد پیاده بره سمت قبرستان، به خودش یه نهیبی زد گفت فلانی، تو یه دونه بچه داشتی و اونم از دنیا رفت، دیدی چجور مردم اومدن، با چه احترامی، پسرتو تشییع کردن، به خاک سپردن ، هر موقع بیتاب شدی زنها اومدن زیر بغلتو گرفتن ، چقدر احترامت کردن، هی اینا رو با خودش می گفت ، بعد میگفت: اما جگرگوشه های فاطمه ی زهرا، تو کربلا نه تنها حسین فاطمه رو کشتند بلکه سر از بدنش جدا کردند، نه تنها سر از بدنش جدا کردند، بلکه اولادش و اهل و عیالش رو به اسارت بردن، هی اینا رو با خودش میگفت چشماش پر اشک شده بود، اومد تا قبرستان رسید همینکه رسید کنار مزار فرزندش، دید یه خانمی چادر به سر، کنار مزار پسرش نشسته، اومد جلو سلام کرد خانوم شما کی هستید؟ اینجا قبر پسر منه، یه مرتبه اون خانم چادر بسر، صداش زد فلانی، تو امروز اومدی برا بچه های من گریه کردی، منم اومدم کنار مزار پسر تو، خانوم، شما کی هستید؟ صدا زد من مادر حسینم، آه،
این رفت و آمدهای ما معنیش این است
دیوانه ی یک لحظه دیدار حسینیم
امشب برا غم و غصه های مادر سادات گریه کنیم، کأنّ مادر سادات داره گریه میکنه برا حسینش
چجوری گریه میکنه؟ بخونم زبان حالی که این ایام مادر سادات براش گریه میکنه
امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود
آی حسین فاطمه بدنش تو کربلا بود این بدنش
سر بریدۀ او در میان مطبخ بود
سرشو آوردن تو کوفه
چگونه بود که باید امامِ قرآنی
تنور را کند از نور خویش نوررانی!
چگونه بود که کوفه امام را نشناخت
و یا شناخت ولی دینِ خود بدنیا باخت!
آه
سَری که زینت اسلام و جان زینب بود
چه شد که داخل خورجین خولی آنشب بود
تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر
من از مادر سادات شرمندم. بی بی جان منو حلال کنید این روضه، خیلی جانسوزه، منو ببخشید
تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر
محاسنِ پرِ خون بود، غرقِ خاکستر
آه
تلاوت پسر فاطمه چنان پیچید
که سوز نغمۀ قرآن به آسمان پیچید
پیمبر و علی و مجتبی و زهرا را
نه، بلکه جذب خودش کرد اهل بالا را
آه، همسر خولی میگه نیمه های شب ، از خواب بیدار شدم یه مرتبه دیدم تمام خانه رو نور عجیبی گرفته ، همه جا روشن شده، تعجب کردم ، سراغ نور رو گرفتم دیدم از تنور خانه نوری به آسمان بلنده، اومدم در تنور رو کنار زدم دیدم یه سر نورانی میان تنوره، داره با خدای خودش مناجات میکنه، صدا زدم آی سر، بگو ببینم کی هستی ؟!اینجا چه میکنی؟! دیدم لبها به حرکت در اومد
انا الغریب
انا المظلوم
گفتم آقا من نمیشناسم، میشه بیشتر معرفی کنی،صدا زد
انا العطشان
دیدم هنوز لبهاش، خشکیده ست ، صدا زد انا الحسین
کدام حسین؟
انا بن النبی
من نوه ی پیغمبرم، شروع کردم به سر زدن، آه..
رسید در وسط آنهمه نوا و خروش
أنابنُ فاطمه از آن سرِ بریده بگوش
من پسر فاطمه ی زهرام
أنالحسین، أنابنُ نبی، أناالعطشان
أناالغریب، أنابنُ علی، أناالعریان
میگه تو همین اثنا یه مرتبه دیدم چند زن مجلله، از آسمان پایین میان، یکی از این بانوان هی با مشت به سینه میکوبه ، هی ناله میزنه، فهمیدم مادرش فاطمه ی زهراست
صدای نالۀ زهرا بلندتر شده بود
شبی به گریه گذشت و دگر سحر شده بود
میگه دیدم فاطمه ی زهرا، نشست کنار تنور، دست برد سر نورانی حسین رو بالا آورد سر رو دامن گذاشت شروع کرد با گوشه ی معجرش این خونها و خاکسترها رو پاک کردن، یه مرتبه دیدم با گریه وفغان شروع کرد فاطمه ی زهرا، حرف زدن،
ولدی ، ولدی یا حسین
ایهاالشهید ایها المظلوم
قتلوک کشتنت
وماعرفوک نشناختنت
و من شرب الماء منعوک
یه قطره آبم بهت ندادن
حسین......
آه، از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید
خاتم ز قحط آب، سلیمان کربلا
✍شاعر: محمود ژولیده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_تنور_خولی
@navaye_asheghaan