eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.8هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
388 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. (کوفه) جانم فدای،جانت حسین جان ای سر شود زینب به قربانت حسین جان،جان به قربانت حسین جان خواهر فدای پیکرت قربان رأس انورت والیل موی و والضحی رویم برادر بنما ز روی نی نظر سویم برادر برده غمت قوت ز زانویم برادر در بی نوایی،تا کی جدایی مردم دگر از داغ هجرانت حسین جان،جان به قربانت حسین جان ای آن که روی انورت مرآت ذات است ای که لبت سرچشمه ی عین الحیات است منع از تو آخر از چرا آب فرات است ای شاه مسموم،ببریده حلقوم ای جان فدای لعل عطشانت حسین جان،جان به قربانت حسین جان ای تافته بر نی هلال عالم آرا کردی سنان را نخله ی طور تجلی ای مات و مبهوت از رخت صد همچو موسی بنگر چه غوغا،شد از تو برپا از خواندن آیات قرآنت حسین جان،جان به قربانت حسین جان هرگز نمی کردم گمان ای شاه خوبان این کوفیان آخر کشند لب تشنه مهمان جسمت بماند بر زمین صد چاک و عریان ای نازنین سر،سازند دیگر زیب سنان این رأس تابانت حسین جان،جان به قربانت حسین جان از زینب محنت نصیب خون شده دل کی بی وفایی سر زده میر قبایل هر جا روی آیم برت منزل به منزل در کوفه این دم،از ره رسیدم با طفل های دیده گریانت حسین جان،جان به قربانت حسین جان در رو به روی محمل لیلای مضطر بنگر به روی نی سر شهزاده اکبر رأس جوانانت همه چون ماه انور بنگر برادر،بر نی سراسر آغشته خون رأس عزیزانت حسین جان،جان به قربانت حسین جان رأسش چو دید آغشته خون اندر مقابل زد فرق خود را ناگهان بر چوب محمل آن سان که از خون ماند پای ناقه در گل گفت ای حسینم،نور دو عینم دیگر چه سازم با یتیمانت حسین جان،جان به قربانت حسین جان از چه غبار آلوده ای زینب فدایت دیشب کجا بودی بمیرم از برایت که در تنور و کنج مطبخ داده جایت جانان زینب،برگو که دیشب بودی کجا که کرده مهمانت حسین جان،جان به قربانت حسین جان اف بر وفای کوفیان سست پیمان این نامسلمانان کشند لب تشنه مهمان گویا چنین است در جهان آیین ایشان روز قیامت،وقت شفاعت چشم هاشمی دارد به احسانت حسین جان،جان به قربانت حسین جان زمینه:رکمان لقمه دار 👇
. بسم ‌الله الرحمن الرحیم دید با چشم خود چهل منزل، اشکِ پنهانِ چشم زینب(س) را کاروانی که با خودش می بُرد، تشنگی را و خشکیِ لب را دست و پاها اسیر سلسله بود، شمرِ ملعون امیرِ قافله بود یک علی(ع) مانده بود غرق غضب! چه کند غیرتِ لبالب را؟! بچّه ها خسته، پابرهنه، نحیف! زخم شد دستهای کوچکشان بسکه بر خارها زمین خوردند، گریه کردند تا سحر شب را روی هر نیزه یک سرِ مظلوم، قاتل جانِ کاروان می شد تا که با خود تکان تکان میداد، باد موهای نامرتّب را ناقه ها در کمالِ عریانی، بی کجاوه بدون محمل بود ساربان ها مقابل نیزه، آب دادند هر چه مرکب را خسته از راه آمدند امّا، دورشان ازدحام و هلهله بود همۂ شهر را خبر کردند، تا تماشا کنند زینب(س) را! .
. گریز به کاروان اسرا در راه تا السلام علیک یا صاحب الزمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف اللهم عجّل لولیک الفرج.... امام غریبم کی؟ میای ای مه رحمت ببین واسه دیدارت شب و روزمه حسرت میدونم یه عمره که نکردم برات کاری با اعمال و رفتارم نکردم تو رو یاری نبودم برات نوکری واقعی که هر لحظشو با غمت سر کنه با اخلاق نیکو میون همه خودش رو برای تو زیور کنه بیا منتقم به حقّ حسین بیا مرهم ِ دل زینبین اللهم عجل لولیک الفرج..... 🌸🌸🌸🌸🌸 اگه با گناهام هی دلت رو شکستم من ولی با امید وصل به راهت نشستم من به دنیای بی عشقت نداره دلم رغبت بگو کی سحر میشه شب تاریک غیبت چگونه حالم خوش باشه وقتی که ندارم من از حال تو یک خبر باید دق کنم من از این غُصه که امامم تو صحرا شده دربه در بیا منتقم به حقّ حسین بیا مرهم ِ دل زینبین اللهم عجل لولیک الفرج..... 🌸🌸🌸🌸🌸 شده این روزا کارت مث عمّه ها روضه شدی همسفر گویا با سرهای رو نیزه داری میری سمت شام با گل های نیمه جان که دارن تنی رنجور روی ناقه ی عریان داره لالایی میخونه باز رباب نگاشه به رأس علی اصغرش یه کم آب میخواست کودکش جای اون چرا نیزه رفته توی حنجرش بیا منتقم به حقّ حسین بیا مرهم ِ دل زینبین اللهم عجل لولیک الفرج..... ✍عبدالمحسن .👇
. و توسل زیبا _ورود کاروان اسرا به کوفه و ماجرایِ اُم حَبیبه _ حاج امیر کرمانشاهی اين است نوايِ دِلِ من در همه حالآت از روزِ ازل تا بِ دم صبحِ مکافات نقش است به لوحِ دلِ من با قلم عشق این جاست حسینیۀ تو عمۀ سادات ... خوبانِ روزگار مسلمانِ زینبند دیوانۀ حسینُ پریشانِ زینبند آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند حتماً کنیز و پیرغلامانِ زینبند در جنت الحسین تمام حسینیان هستند غرق ناز که مهمان زینبند مرغان خوش صدای بهشتی تمامشان بیچاره طنین حسین جان زینبند .... کعبه رقیب حُرمت زینب نمی شود عالم حریف هیبت زینب نمی شود این ها که گفته اند ز عیسی مسیح ها یک قطره از کرامت زینب نمی شود هر جا که حرف اوست همان جاست کربلا در هر مکان که صحبت زینب نمی شود ... باید به سوی عرش خدایش سفر کند روی زمین رعایت زینب نمی شود تنها به احترام حسینش اسیر شد هر عاشقی که حضرت زینب نمی شود زینب اگر نبود محرّم نداشتیم هیئت نبود ، این همه آدم نداشتیم وقتی غرور حیدری اش جلوه گر شود هر کس که هست مرد خطر بی جگر شود تنها پیمبری ست که باید چهل مسیر با شمر ها و حرمله ها همسفر شود ... بین حرامیان سپرِ هر اسیر شد اما کسی نبود برایش سپَر شود با دست های بسته نمی شد به سر زند سر را شکست تا کمی آرام تر شود *عرضِ روضه ام : گفت نذر کردم یه بار دیگه معلمِ قرآنم زینبُ ببینم ... هر فقیر و اسیری وارد شهر میشه نان و خرما صدقه بدم .... خبر آوردن اُمِ حبیبه یه کاروان اسیر وارد شهر شده ... (گفت نون و خرما ببرید) بردن و برگشتن گفتن اُم حبیبه از ما قبول نکردن ... ( گفت چطور مگه ؟) گفت آخه فرمودن صدقه بر ما حرامِ ... گفت یا للعحب مگه کی واردِ شهر شده ؟؟ میگن خودش چادر به کمر بست گفت برم ببینم کی اومده ... اومد دید یه عده رو سوارِ شتر هایِ بی جهاز کردن ... سوال کرد بزرگِ این کاروان کیه؟ سیدا،با دست عمه تون رو نشون دادن .... اومد جلو گفت چرا نون و خرمایِ منو قبول نکردید؟ با اون هیبتِ حیدری فرمود صدقه به ما حرامِ .... گفت تا جایی که من میدونم و یادمه صدقه فقط به بچه هایِ پیغمبر حرامه ؟؟؟... فرمود اُمِ حبیبه برا چی نذر کرده بودی ؟ عرض کرد خانم یه بار دیگه معلم قرآنم زینب رو ببینم ... فرمود ام حبیبه نذرت قبول .... من زینبم .... نوکرا ... میگن ام حبیبه یکی دو قدم فاصله گرفت ، خانم مگه چند وقته ندیدمت ...چرا انقد شکسته شدی ... چرا قدت خمیده ....؟؟ اصلاً باور نمیشه شما زینب باشی ... اگه شما زینبی ، زینب همیشه یه نشونه داشت ... همه جا سایه به سایۀ حسینش بود ... به من بگو اگه زینبی پس کجاست حسینت ... فرمود ام حبیبه .... اون سری که بالایِ نیزه داره قرآن میخونه .....* حسین .... 👇
۲۳ یا فاطمه مردم کوفه هلهله کردند خون دل آل فاطمه کردند ظلم و ستم بی واهمه کردند کوفی بی حیا غرق سرور با دست بسته کاروان نور همراه سجاد و اهل حرم آمده کوفه زینب غیور آه و واویلتا واویلتا۴ یا فاطمه اهل حرم همه غمین گشتند وارد کوفه شهر کین گشتند ز ظلم و کین محمل نشین گشتند خارجی کرده اند خطاب شان ریزد از دیده ها گلاب شان دستان عمه ها و کودکان بسته از کینه با طناب شان آه و واویلتا واویلتا۴ شهر کوفه گشته پر از نور و چراغانی اهل حرم با دل سوزانی به شهر کوفه شده زندانی جمله مردم کوفه صف زدند با شادی چنگ و نی و دف زدند کنار سرها روی نیزه ها هلهله بنموده و کف زدند آه و واویلتا واویلتا۴ یا فاطمه به شهر کوفه ظلم و محنت بود کار عدو فقط جسارت بود خون دل خاندان عصمت بود بر روی نی رأس بریده بود قامت زینبین خمیده بود با دیدن سر روی نیزه ها رنگ از رخسارشان پریده بود آه و واویلتا واویلتا۴
۲۱ کینه و ستم باشد(از خلق و خوی کوفه)۲ آورده اسیران را(دشمن به سوی کوفه)۲ مکان شان شده بیرون کوفه زینب کبری شد دلخون کوفه واویلا واویلا آه و واویلا۲ از ظلم و ستم کوفه(بسته شده دست شیر)۲ گردن گل زهرا(بسته به غل و زنجیر)۲ شد زینب از این غم قامت خمیده از گردن علی خون می چکیده واویلا واویلا آه و واویلا۲ آتش زده بر دل ها(سوز و شرر کلثوم)۲ از این همه ظلم و کین(خون شد جگر کلثوم)۲ با دیدن ظلم و کین و عداوت رأس خونین کند قرآن تلاوت واویلا واویلا آه و واویلا۲ نکرده عدوی دین(شرمی ز روی احمد)۲ بر اهل حرم کردند(ظلم و ستم بی حد)۲ سر بریده رو به روی زینب جان او زین ستم آمده بر لب واویلا واویلا آه و واویلا۲ در کوفه چه ها کردند(با عترت پیغمبر)۲ رأس گل زهرا را(دیده روی نی خواهر)۲ زینب بر نی دیده یک ماه کامل زین سبب سر را زد بر چوب محمل واویلا واویلا آه و واویلا۲
۲۰ پشت دروازه ی کوفه اهل بیت در انتظارند خاندان آل عصمت بی قرار بی قرارند شهر آذین گشته امروز،در ورود این اسیران زین همه داغ و مصیبت،خون شده قلب یتیمان وای امان از دل زینب۴ کوفیان آماده هستند همره چنگ و نی و دف خون دل اهل حرم شد نانجیبان می زنند کف زد شرر بر جان و دل ها،دشمن بی دین شیاد شده از این همه بیداد،خون دل حضرت سجاد وای امان از دل زینب۴ ساجدین با دست بسته،بر روی ناقه نشسته در کنارش دیده گریان،کودکان دل شکسته روی نی رأس بریده،رنگ این طفلان پریده روی محمل با دل خون،عمه های قد خمیده وای امان از دل زینب۴ کوفیان و این همه ظلم غم به سینه کرده منزل خواهر غمدیده گریان بنشسته روی محمل دختری در شور و شین است،روی نی نور دو عین است با دل خون چشم گریان،او نگاهش بر حسین است وای امان از دل زینب۴ سوزد از غم دل زینب بس نمودند ظلم و کینه بر زنان و کودکان و بر رقیه بر سکینه روی نی قرآن بخواند،قاری قرآن زینب حق فقط داند چه کرده،با دل سوزان زینب وای امان از دل زینب۴
۱۹ ای کوفیان بی حیا شرمی ز پیغمبر کنید ای مردمان بی وفا خنده به ما کمتر کنید کمتر اهانت نمایید بر خاندان مصطفی واویلتا واویلتا۲ گوید زینب بر کوفیان با ناله و با اشک و آه ما اهل بیت عصمتیم بر ما کنید کمتر نگاه ای مردم شهر کوفه شرمی نمایید از خدا واویلتا واویلتا۲ رو به روی محمل او رأس حسین بالای نی مسیر شام و کوفه را با زینبش می کند طی بهرش عزاداری کند با گریه های بی صدا واویلتا واویلتا۲ بر روی محمل می کند بهر حسین عزاداری سر را به محمل زده و خون سرش گشته جاری جان عالم فدای آن رأس به روی نیزه ها واویلتا واویلتا۲ بهر دیدن اسرا مردم کوفه صف زدند پیش رئوس شهدا چنگ و نی و هم کف زدند بر کاروان کربلا نموده اند جور و جفا واویلتا واویلتا۲ می گوید با ابن زیاد این دختر زهرا نشان همه جا بود ما رأیت الا جمیلا بی گمان روز کوفیان را کرده با سخنش روز عزا واویلتا واویلتا۲ ای نور چشم فاطمه قرآن بخوان قرآن بخوان کن رفع تهمت از همه قرآن بخوان قرآن بخوان صوت قرآن تو حسین جان تازه دهد بر ما واویلتا واویلتا۲
۱۴ شهر کوفه پر از شادی و شور همه کف می زنند شاد و مسرور همره کاروان اسیران آمده آن سر از بدن دور وای-جان طفلان بر لب وای-همه در تاب و تب وای-خونجگر شد زینب وای-یا اخا یا مظلوم۳ تو کجا بوده ای ای برادر خونجگر شد ز داغ تو خواهر پیکرت کربلا غرقه در خون آمدی از چه در کوفه با سر وای-تو مرا دلداری وای-اشک من شد جاری وای-کن مرا تو یاری وای-یا اخا یا مظلوم۳ یا حسین روشنای دل من سوزد از هجر تو حاصل من شده، ای جان خواهر حسین جان داغ تو تا ابد مشکل من وای-روی نیزه سرت وای-بنگر دخترت وای-آمده در برت وای-یا اخا یا مظلوم۳ یا حسین ماه در خون تپیده کی رگ حنجرت را بریده رو به روی تو زینب به محمل ریزد از داغ تو اشک دیده وای-روح من ریحانم وای-قاری قرآنم وای-بر لب آمد جانم وای-یا اخا یا مظلوم۳ خون دل ریزد از دیدگانم بر لب آمد ز هجر تو جانم بس که من دیده ام داغ روی داغ رفته دیگر ز پیکر توانم وای-ای به خون غلتیده وای-خواهر غمدیده وای-سر به نیزه دیده وای-یا اخا یا مظلوم۳ تو نبودی زد آتش زبانه خیمه ها سوخت همه وحشیانه پیش چشمان من یا حسین جان بر اسیران زدند تازیانه وای-جگرم می سوزد وای-پیکرم می سوزد وای-کمرم می سوزد وای-یا اخا یا مظلوم۳ @navaye_asheghaan
۱۳ کوفیان اهل ریایید،آه و واویلا دشمن خون خدایید،آه و واویلا بی حیا مردم کوفه همگی نامردید عوض لطف ز کینه دل ما خون کردید همگی اهل جهنم شده اید بی تردید در کنار شهدایید،آه و واویلا دشمن خون خدایید،آه و واویلا سر پاک گل زهرا رسیده کوفه مهی چون روی مه او ندیده کوفه صوت قرآن چو نوایش نشنیده کوفه همه بر باد فنایید،آه و واویلا دشمن خون خدایید،آه و واویلا ما عزادار حسینیم الا ای کوفه گل گلزار حسینیم الا ای کوفه محو رخسار حسینیم الا ای کوفه گرچه با ما آشنایید،آه و واویلا دشمن خون خدایید،آه و واویلا بی حیا مردم کوفه ز بس که پستید دست ما را به روی ناقه ز کینه بستید جلوی رأس بریده دل ما بشکستید بی وفا و بی حیایید،آه و واویلا دشمن خون خدایید،آه و واویلا @navaye_asheghaan
۱۳ کوفیان اهل ریایید،آه و واویلا دشمن خون خدایید،آه و واویلا بی حیا مردم کوفه همگی نامردید عوض لطف ز کینه دل ما خون کردید همگی اهل جهنم شده اید بی تردید در کنار شهدایید،آه و واویلا دشمن خون خدایید،آه و واویلا سر پاک گل زهرا رسیده کوفه مهی چون روی مه او ندیده کوفه صوت قرآن چو نوایش نشنیده کوفه همه بر باد فنایید،آه و واویلا دشمن خون خدایید،آه و واویلا ما عزادار حسینیم الا ای کوفه گل گلزار حسینیم الا ای کوفه محو رخسار حسینیم الا ای کوفه گرچه با ما آشنایید،آه و واویلا دشمن خون خدایید،آه و واویلا بی حیا مردم کوفه ز بس که پستید دست ما را به روی ناقه ز کینه بستید جلوی رأس بریده دل ما بشکستید بی وفا و بی حیایید،آه و واویلا دشمن خون خدایید،آه و واویلا @navaye_asheghaan
. روضه ام را خلاصه گویم از مجلس کوفه هر چه بادا باد اوجِ اوجِ مصایب دنیاست دَخلت زَینبُ عَلَی ابْنِ زیاد روضه سنگین و لطمه زن غش کرد ذاکرش نیز از نفس افتاد گفت آرام لا اله الا الله دَخلت زَینبُ عَلَی ابنُ زیاد روضه خوان اندکی سکوتی کرد صورت خویش را خراشی داد مجلس از هم گسیخت یازهرا(س) دَخلت زَینبُ عَلَی ابنِ زیاد سینه زن ها زدند یکباره از سویدای قلبشان فریاد عمه جانم فدای غربتتان دَخلت زَینبُ عَلَی ابنُ زیاد .
. یا قاهرَ العَدُوُّ وَ یا والیَ الوَلی یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی پایانِ باشکوه،به کابوس بد بده زینب رسیده کوفه..،پدر جان مدد بده چشمان شور،آینه ات را نظر زدند در پیش خانه ی تو سرم را به در زدند در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد پنجاه سال پرده‌نشین..،کوچه‌گَرد شد تا پای ما به معرکه‌ای نامراد رفت خلخال دخترانِ حسین‌ات به باد رفت این کوفیان به نسل تو،گمراه  گفته اند خیلی به دخترت بد و بیراه گفته اند بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد از بس که سنگ خورد حسین‌ات..،کبود شد نیزه نشین تو همه را پیر کرده است شکل سرش دو مرتبه تغییر کرده است این حرمله به کامِ همه،زهرِ ناب ریخت این حرمله کنار رباب تو آب ریخت از دست این مصیب جانکاه..،داد..،آه زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد...،آه در بزم او نمک به غمِ جاری‌ام زدند با چوب‌دست روی لب قاری ام زدند کوفه که زیر پاش نهاد احترام را... باید خدا بخیر کند شهر شام را ۱۴۰۲ .
. سلام‌الله‌علیها هزار بار بگو شِمرُ جالِسٌ صَدرُه ولی نگو دَخَلَت زَینبُ عَلَی بنَ زیاد .
. گنهکارا مپنداری برای من ضرر داری خب عِصیان کن اگر از لحظه ی بعدت خبر داری زمانی مرگ می آید که غافل بوده ای از آن چرا وقت خطا کردن تو اینگونه جگر داری به امواتت بزن یک سر، کمی سر در گریبان کن چرا سرگرم دنیایی، سری پر شور و شر داری علیرغم شلوغی ها، کسی دورت نمی ماند اگر سنگ لحد آمد، تو دیگر دردسر داری برای قبر تاریکت چراغی را مهیّا کن پس از بیراهه رفتن ها، تو راهی پر خطر داری بجای اینهمه طغیان، کمی با خویش خلوت کن چقدر این وقت ها بنده! خدا را در نظر داری اگر دست تهی داری خریدارم، بزن در را گدا باش و تصور کن، علی را پشت در داری اگر که مطمئن هستی عقب ماندی ضرر کردی نباشی ناامید اصلاً، مُحرّم تا صفر داری توئی که باز هم اسم حسین آتش به جانت زد ..‌. برو آتش نمی بینی، اگر این یک نفر داری کنارش مادری با آه سوزان گفت عزیز من چرا می سوزی عطشانم! چرا درد کمر داری من از هُرمی که زخم سینه دارد سوختم ای شمر من اینجایم که پایت را ز روی سینه برداری حسینِ بین خورجین از تنوری سر در آورده روی آتش سیاه! آنجا لگدها زد به سرداری .............................................
‌. سرِ امام حسین علیه السلام و دِیْرِ راهب چه آمده سرِ دین‌داری وُ مسلمانی ؟! سرِ عزیزِ پیمبر  به نیزه‌یِ جانی به نیزه خیره شده ماه وُ نجمه وُ خورشید نشسته اشک به چشمانِ دِیْر و نصرانی تمامِ هستیِ خود خرج می‌کند  آری رسیده هستیِ زینب  برایِ مهمانی گلاب بود وُ سرِ خون‌گرفته وُ ناله چه شستشویِ عجیبی؟! چه آه وُ بارانی؟! گلاب ریخته و روضه‌یِ غریبی خواند دوباره فاطمه وُ مجلسِ پریشانی چه صورتی ؟! چه سری ؟! آمده چه بر سرِ تو؟! شنیده‌ام به سرِ نیزه کهف می‌خوانی !!! شنیده‌ام بدنِ بی‌سرت به گودال است سرِ تو همسفرِ کاروانِ حیرانی شنیده‌ام که به پایِ سرِ تو رقصیدند زده به قافله‌ات  طعنه هر نگهبانی اگر فدایِ تو گردم عجیب نیست حسین تو شرحِ کاملِ اِنجیل وُ عشق وُ قرآنی تمامِ معنیِ تورات وُ هر فرازِ زَبوُر حکایتی‌ست از آن کربلا که می‌دانی به پایِ روضه‌یِ تو جان سِپردنم عشق است تویی که ندبه به نِی  تا ظهور می‌خوانی .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت مسلمیه شهادت حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام دستم قلم شود که نوشتم بیا نیا      آواره شد سفیرِ تو در کوچه‌ها نیا دل را به عهدِ کوفه‌یِ نامرد خوش نکن   بویی نبرده شهرِ ریا از وفا نیا سردارِ روز قبلم‌ُو بر دار می‌روم      آقا سفیر شد هدفِ سنگها نیا چرب است نانِ سفره‌یِ آهنگرانِ شهر      شد کوره‌ها پر از سپر و تیغ‌ها نیا مردیِ مردِ کوفه محال است و فکرِ اوست  دنبالِ غارتِ حرم و خیمه‌ها نیا اینجا به هر که سر ببرد حکم می‌دهند      رِی مزدِ بردنت شــده بر نیزه‌ها نیا برداشت حرمله سه سه‌شعبه برایِ جنگ     وای از گلو و دیده و قلبِ شما نیا زنجیرها و بند و غـلِ جامع حاضرند     تکرارِ روضه‌یِ علی و بچّه‌هـا نیا جانم به لب رسید و ندیدم نگار را      آقا بگیر جان و نـگو کربلا نیا @navaye_asheghaan
. هم قطره را به وسعت دریا حساب کن هم کاسه های چشم مرا، پُر گلاب کن هرکس خراب عشق تو باشد خراب نیست من را بساز از نو و بعدش خراب کن در وصل، هجر دیدم و در هجر، وصل یار یک شب جواب من بده، یک شب جواب کن فرقی نمی کند بزنی یا بغل کنی تو صاحب اختیار منی ... انتخاب کن! شال سیاه روضه مرا روسفید کرد من را غبار سایه ی این آفتاب کن با آبروتر از تو ندارم، مرا بخر اینبار هم ترا به رقیه ثواب کن جان سری که بر در دروازه معطل است من را اسیر محمل زینب خطاب کن گفت ای حسین گرچه سرت را شکسته اند در کوفه یاد فرق سر بوتراب کن فکر مرا نکن که سرم سنگ میخورد ای سایه ی سرم، برو فکر حجاب کن ای نیزه دار! نیزه نچرخان مقابلم شرم از نگاه صاحب آن مشک آب کن گرچه بناست اشک مرا در بیاوری رحمی به حال زار و نزار رباب کن ✍ . @navaye_asheghaan
. بغض و نفاقِ مردمِ کوفه، زبانه داشت هر کس به دستِ خویش، دوتا تازیانه داشت کافی است، قافله برسد در درونِ شهر چندین هزار سنگ به سر ها نشانه داشت سرهای کودکان و زنان جای خود، گهی... این سنگها، به راسِ شهیدان کمانه داشت از بام و درب، آتش و خاکستر و ذغال هر لحظه عده ای، به یتیمی روانه داشت رایج ترین مُراوِده، لفظِ رکیک بود بر عترتی که ساحتِ قدسی یگانه داشت خواندند خارجی، همه ی اهلبیت را آن کوفه ای که خود صفتی وحشیانه داشت با تکه نانی از صدقه روبرو شدند آنانکه خود سیادتشان را زمانه داشت اُم حبیبه هم، پِیِ نذریِ خویش بود با دوست گرچه رابطه ای عاشقانه داشت در زیرِ آستین، که بجای حجاب بود دختِ حسین، زمزمه ای دخترانه داشت مادر! دعا کن،،، حداقل معجری رسد آورد طوعه، هر چه که پرده به خانه داشت در بینِ همهمه، نفسِ دختر علی... اعجازِ فاتحانه و هم جاودانه داشت فریاد اُسکتوا...، همه را محوِ خویش ساخت زینب که خطبه اَش، اثری بیکرانه داشت تبیینِ انقلابِ حسینی، شروع شد دشمن ولی، ز سیره ی زینب بهانه داشت در اُوجِ خطبه های علی وارِ زینبی رَاسُ الحسین را، سرِ نیزه روانه داشت ناگاه لَحنِ صحبتِ زینب، عوض شد و... حرف از تنور و دردِ دلی خواهرانه داشت ای سر! فدای صورتِ خاکستریِ تو مادر بروی تو نظری محرمانه داشت رحمی به دخترت کن و چیزی به او بگو قاری به نغمه آمد و بر لب ترانه داشت سمتِ نگاهها به سری شد که صورتش... زخمی به چشم و گونه و اَبرو و چانه داشت هول و هراس از دلِ طفل یتیم ریخت تا آن زمان که زجر، هجومی شبانه داشت . @navaye_asheghaan
. 🏴سبک یا ایام اسارت آل الله در 🏴بند اول قرآنِ روی نیزه ها،صوتت چه دلنشین است آرام قلب زینب و،سُکینه این طنین است پشت سرت می آیم و،در سوگ تو نشستم باشد گواه غربتم،اینجا دو دست بستم با خطبه هایم،یار تو هستم غمخوار من غمخوار تو هستم سالار من پا کار تو هستم حسین من ای شهید مظلوم 🏴بند دوم دارد نگاهت میکِشد،من را به سوی نیزه صحرا به صحرا میروم،در جستجوی نیزه کرده غمت آشفته ام،ای مه جبین برادر شد آرزویم بوسه ای،بر آن بریده حنجر هر جا روی من،با تو میایم که گفته از تو،اخا جدایم با غربت کوفه آشنایم حسین من ای شهید مظلوم 🏴بند سوم از طعنه های دشمن و،سنگ جفا چه گویم از شهر نامردی و از،نامحرما چه گویم با حال خسته آمدم،در کوچه های کوفه با سلسله من رد شدم،از کوچه های کوفه بر گریه ی من،خندیدن اینجا بر طبل شادی،کوبیدن اینا اُف بر تو دنیا،اُف بر تو دنیا حسین من ای شهید مظلوم ✍️🎶کربلایی امیرحسین سلطانی .👇 @navaye_asheghaan
. روضه ی ام حبیبه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا مولاتی یا بنت امیرالمومنین زینب طلوع بود ولی ابتدا نداشت زینب غروب بود ولی انتها نداشت زینب رسول بود ولی مصطفی نشد شهر نزول بود اگرچه حرا نداشت زینب اگر نبود کسی فاطمی نبود زینب اگر نبود کسی مرتضی نداشت چه مقامی داره زینب، بیخود بهش نمیگن عقیله بنی هاشم زینب اگر نبود حسینی نمی شدیم زینب اگر نبود زمین کربلا نداشت زینب هر آنچه گفت تماما حسین بود اصلا به غیر نام حسین اعتنا نداشت زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم باور کنید ذکر حسین جان نداشتیم 1 خانم جان.... بی بی جانم من زینبم من زینب غم پرورم ام حبیبه یه همچین روزایی قافله ی اسرا رو وارد بر کوفه کردن، یه کنیزی داشت بی بی زینب بنام ام حبیبه، بعضیا میگن این دختر بچه ای بود ام حبیبه، بیماری داشت، باباش آورد این بچه رو در خونه ی امیرالمومنین، گفت آقاجان این بچه بیماره، شما یه عنایتی بکنید شفا پیدا کنه، امیرالمومنین فرمود حسینم بیاد یه دستی رو سر این بچه بکش، این بچه شفا پیدا کنه، ام حبیبه شفا گرفت به دست مبارک آقامون سیدالشهدا، باباش گفت من نذر کردم حالا که شفا گرفته این بچه در خونه ی شما کلفتی کنه، خادمی کنه، ام حبیبه پای درس زینب کبری تربیت شده حالا تو کوفه برا خودش کسی شده ، برو بیایی داره کنیز و کلفتی داره اما دلش برا زینب کبری تنگه، یه نذری کرده هر موقع کاروانی از اسرا وارد کوفه میشن ام حبیبه میاد برای این اسرا غذا میاره، نیازشونو برآورده میکنه به این نیت که یبار دیگه زینبو ببینه، حالا شنید یه قافله ای از اسرا وارد کوفه شدن ، کنیزشو صدا زد برو برا این اسرا غذا ببر، شنیدم لابلاشون بچه های کوچیک هست حتما این بچه ها گرسنه ند، کنیزه اومد نان و خرما بین این اسرا تقسیم کنه ام کلثوم، غذا رو برگردوند فرمود بر ما صدقه حرامه، اومد خبر داد ام حبیبه، از من چیزی نگرفتن، سراسیمه خودش رو رسوند اومد جلو سوال کرد بزرگ شما کیه؟ همه با دست زینب رو نشون دادن اومد جلو محمل زینب گفت خانم جان، اول به شما بگم اینا صدقه نیست اینا نذریه، خانم پرسید برا چی نذر کردی؟ گفت من یه خانمی دارم تو مدینه اسمش زینبه ، خیلی ساله ندیدمش، بی بی فرمود تو مدینه زینب زیاده، کدوم زینبو میگی، صدا زد خانم جان، زینب دختر علی رو میگم، بی بی صدا زد ام حبیبه سرتو بالا بگیر نذرت قبول شد من زینبم، یه نگاهی کرد به بی بی، نشناخت، سؤال کرد خانم اون زینبی که من میشناختم آنقدر پیر نبود آنقدر شکسته نبود، بی بی صدا زد حق داری ام حبیبه، جات خالی بود کربلا، تا اسم کربلا اومد گفت نه شما نمیتونی زینب باشید اون زینبی که من میشناختم یه برادری داشت بنام حسین، هیچ موقع از برادرش جدا نمیشد، خانم حسین کجاست؟ تا اينو گفت صدای گریه ی زینب بلند شد ام حبیبه سرتو بالا بگیر، این سری که بالای نیزه هست سر برادرم حسینه، آی حسینیا من زینب غم پرورم ام حبیبه ببین چه آمد بر سرم اُمّ‌ حبیبه حق داشتی نشناختی که زینبم من شد پیر بانوی حرم اُمّ‌ حبیبه باور نمیکردی ببینی بی حسینم من‌ هم نمیشد باورم اُمّ‌ حبیبه این سر که بر نی میکند قرآن تلاوت باشد سر برادرم اُمّ‌ حبیبه هجده عزیزم را به خاک و خون کشیدند از اصغرم تا اکبرم اُمّ‌ حبیبه2 هر جا نشستی ناله بزن یا حسین... 1 ✍علی اکبر لطیفیان 2✍ عبدالحسین میرزایی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇
. ( حجاب و عفاف ) سبک آرزوهایی که داشتم بعدِ تو نقشِ بر آب شد پایِ روضه پایِ نیزه دست و پایِ من می‌لرزه سخت‌ترین روضه همینه طعنه و چشمایِ هرزه چه رویِ نیزه چه کنجِ‌‌ تنورِ خونه‌یِ خولی نورِ پیشونیت به صد تا خورشید و مهتاب می‌اَرزه علمدارِ ..... قافله قدخمیده شد امّا .... تا قیامت این عَلمهِ بالا این پرچمِ حسین است گرفتاره به ظاهر این‌ خواهرِ تو امّا .... گِره‌هایِ نهضتِ عاشورا وا میشه وَاللّه با همین دست اگه مضطر یا آواره‌َم خیالت جمع علمدارم منم زینب /۴/ ............... خواهری که می‌باره چشمِ تو با غمهایِ کوفه دَمِ ما روضه‌یِ مکشوفه‌یِ مقتلِ لُهوفه پیکرِ بابا به زیرِ سُمِّ اسب و سر به نیزه‌َست امّا روضه‌ای که سخته واسِه دختر این حروفه اَباَالمظلوم اُنظُر اِلیٰ رُئوُسِناٰ بابا یه تیکّه خیمه سوخته واسهِ ما معجره غصّهَ‌مون حجابه اَباَالمظلوم روضه‌یِ ما عفافه و عصمت خصلتِ هر حسینیه غیرت حجاب مشقِ انقلابه بمون خواهر تو این حرم بگیر این چادروُ محکم منم زینب /۴/ ✍ .👇 @navaye_asheghaan
. مرثیه دلم در کوفه چون موی سرت سوخت تو بر نیزه، به محمل خواهرت سوخت حرارت بود و آتش بود و گرما ولی از هرم طعنه دخترت سوخت نگو نیزه بگو مسمار وحشی که اینگونه تمام حنجرت سوخت ز پنجه صورت طفلان سیاه و... به نیزه غیرت آب آورتر سوخت رباب است و به هر لالای تلخش دوباره حلق خشک اصغرت سوخت سکینه خون جگر با کام عطشان به یاد آب آب آخرت سوخت تمام عمر چون قلب خیامت به روضه زخم قلب نوکرت سوخت ✍ .
. ای   ماه شبهای زینب        ذکر و آوای زینب        روی نیزه  تو هستی         قوّت پای زینب ای برادر _ جان خواهر (۲) پابه پای سرت می آیم همره دخترت می آیم تا ره آخرت می آیم ۲  حسین    سیدی  با اباعبدالله ای     قاری خوش زبانم          کن نظر مهربانم          مثل تو شعله خورده            خرمن گیسوانم  ای نگارم _ بی قرارم(۲) وایِ من بسته خون چشمانت پاره گشته لب خندانت سنگ کین خورده بر دندانت۲ حسین    سیدی با اباعبدالله ای     مقتدای کریمان          کن نظر بر یتیمان          دشمنت نان و خرما          میدهد بر اسیران خسته جانم _ نوحه خوانم(۲) از غمت قدکمان شد زینب بندِ نامحرمان شد زینب همسفر با سنان شد زینب ۲ حسین   سیدی با اباعبدالله ✍ 👇
. ** بی قراره آسمان گریه داره بی امان از غمِ اسارتِ عمه ی صاحبَ الزمان وای از این درد و بلا کوفیانِ بی حیا دخترِ علی کجا و خولی و شمر و سنان به خدا که سخته ، فکرشم عذابه حرمله همش کنار محملِ ربابه غصه داره زینب ، غرقِ اضطرابه قافله راهی به سوی مجلسِ شرابه ******************* دل غمینه نُه فلک زخم ما خورده نمک دختران اهل بیتو می زنن چرا کتک بر سر و سینه زنان هی میگه رقیه جان عمو عباسم کجاس تا که به من بده کمک عموجون کجایی ، حالا که اسیرم از روی نیزه بیا پایین دارم می میرم می زنن به دستام ، تازیونه اینجا هر موقع که من بهونه ی بابا می گیرم ********************* ✍ 👇 @navaye_asheghaan
۴۱ کوفیان بی حیا من دخت حیدر زینبم زین همه ظلم و ستم ها کوفیان جان بر لبم ای گل زهرا حسین۲ رو به روی محمل ما پس چرا صف می زنید پیش سرهای بریده این همه کف می زنید ای گل زهرا حسین۲ این سفر را یا حسین زینب نماید با تو طی من به روی محمل و رأست برادر روی نی ای گل زهرا حسین۲ ای شهید راه قرآن خونجگر گشتم حسین رأس تو بر روی نی من دیده تر گشتم حسین ای گل زهرا حسین۲ کوفیان بی حیا از بس که پستند و بدند کودکان تشنه لب را ظالمانه می زدند ای گل زهرا حسین۲ بر غریبی ات برادر من چو شمعی سوختم در دل دشمن حسین جان شعله ها افروختم ای گل زهرا حسین۲ تا که دیدم بر روی نیزه سرت خون شد دلم یا حسین جان زین سبب سر را زدم بر محملم ای گل زهرا حسین۲ با مدد از تو حسین در کوفه من غوغا کنم خصم را با خواندن خطبه حسین رسوا کنم ای گل زهرا حسین۲ خونجگر گردیده زینب روی نی دیده سرت کن نگاهی ای سر ببریده بر این دخترت ای گل زهرا حسین۲ (مرحوم توحیدی) @navaye_asheghaan
. جمعی که خلق شد دو جهان از برایشان دادند در خرابه‌ی بی‌سقف، جایشان آنان که بودشان به سر نُه سپهر، جای مجروح از پیاده‌رَوی بود، پایشان شخصی کنیز خواست از آن فرقه‌ای که بود جبریل، خادم درِ دولت‌سرایشان آنان که بود بر سرشان مهر، سایبان در آفتاب، سوخت رخ مه‌لقایشان آنان که شُست قابله‌شان ز آب سلسبیل از تشنگی پرید رخ و رنگ‌هایشان جمعی که بانوی حرم کبریا بُدند از نینوا به عرش برین شد، نوایشان کردند نرم، سینه‌ی جمعی که روز و شب زهرا به روی سینه همی‌داد، جایشان جمعی که بود پنجه‌ی ایشان، گره‌گشای بستند دست‌ها ز جفا از قفایشان آن فرقه‌ای که واسطه‌ی رزق عالمند دادند نان به رسم تصدّق، برایشان «جودی»، به روزگار زند خیمه‌ی شهی از آن دمی که گشت گدای گدایشان .