eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.8هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
388 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. شعر نوحه حضرت مسلم بن عقیل(ع) -(این دلِ تنگِت غصه ها داره) حضرتِ مسلم حضرتِ مسلم ای غریبِ کوفه یا حضرتِ مسلم... این دلِ تنگِت غصه ها داره نیمه شب در کوفه شدی تو آواره چِشمای خیسِت داره می باره نیمه شب در کوفه شدی تو آواره حضرتِ مسلم حضرتِ مسلم ای غریبِ کوفه یا حضرتِ مسلم... رسیده آقا جونِ تو بر لب غصه دارِ ماتمِ ربابی و زینب میزنی از غم ناله روز و شب غصه دارِ ماتمِ ربابی و زینب حضرتِ مسلم حضرتِ مسلم ای غریبِ کوفه یا حضرتِ مسلم... با دلی محزون با غمی جانکاه حاجیِ زهرا شد عازمِ قربانگاه همرَهِ درد و سوز و اشک و آه حاجیِ زهرا شد عازمِ قربانگاه سَیّدُ الشُهدا سَیّدُ الشُهدا سَیّدُ الشُهدا یا مُقَطّعَ الاَعضا... هَمرَهِ عمّه هَمرَهِ بابا میره زهرای سه ساله سوی کرببلا با علمدار و اکبرِ لیلا میره زهرای سه ساله سوی کرببلا سَیّدُ الشُهدا سَیّدُ الشُهدا سَیّدُ الشُهدا یا مُقَطّعَ الاَعضا... میرسه روزی که چه ها میشه لالهٔ فاطمه پرپر از جفا میشه دل به داغ او مبتلا میشه سَرِ قرآنِ خدا به نیزه ها میشه سَیّدُ الشُهدا سَیّدُ الشُهدا سَیّدُ الشُهدا یا مُقَطّعَ الاَعضا.. شاعر: 🔊 دانلود سبک 👇👇👇 https://emam8.com/upload/sabks/98/6/56709_139863093317_1021074.mp3 https://emam8.com/upload/sabks/98/6/56709_139863093102_871402.mp3 👇
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت - اول محرم - حضرت مسلم علیه السلام شاید ببینی بی وفایی را... وفا هرگز گفتم بیا کوفه ولی کوفه میا هرگز در کوچه و پس کوچه هایش سنگ بسیار است دارند چنگی بی حیا امّا حیا هرگز بغضِ علی دارند در سینه یقین دارم کوفی نخواهد کرد رحمی بر شما هرگز چرب است نانِ سفره یِ آهنگرانِ شهر در کوفه جایت نیست جز بر نیزه ها هرگز از باغِ آباد و تمامِ میوه هایِ آن چیزی نصیبت نیست جز چوبِ عصا هرگز ای کاش با خود کودکانت را نَیاری که.... کنجِ خرابه نیست جایِ بچّه ها هرگز حتّی برایِ شیرخواره نقشه ها دارند تیرِ سه شعبه می کند رحمی به ما؟!... هرگز مسلم سرِ دار است و صحبت از علمدار است حتماً ندیدی رویِ نیزه ماه را هرگز پهلو به نیزه می زند پهلو شود زخمی بعد از عمو آرامش و چون و چرا هرگز ماهِ حرم بر نیزه گوید آه یاالله زخمِ دلم دارد دوا غیر از دعا هرگز .
. 🎤 مسلم توأم، اسیر شهر بی وفا مسلم توأم، نگام به سمت نینوا مسلم توأم، کوفه میا کوفه میا مسلم توأم مسلم توأم میسوزه قلب مضطرم برای زینب و حرم دارالاماره مقتلم به فکر خیمه ی توأم حسین من حسین من ضیاء هر دو عین من سر زده هلال، دوباره ماه ماتمه سر زده هلال، قامتش از روضه خمه سر زده هلال، محرمه محرمه سرزده هلال سرزده هلال دوباره ماه غم رسید دوباره اشکای لهوف ماه علی و فاطمه به روی نیزه در خسوف حسین من حسین من ضیاء هر دو عین من ابریه چشا، وزیده عطر و بوی سیب ابریه چشا، رسیده ناله ای غریب ابریه چشا، با روضه ی ابن شبیب ابریه چشا ابریه چشا إن کنت باکیا لشیء هماره فابک للحسین میخونه تو صحن رضا نقاره فابک للحسین حسین من حسین من ضیاء هر دو عین من 👇
مداحی آنلاین - مسلم توام - وحید نادری.mp3
3.93M
🔳 (ع) 🌴مسلم توام اسیر شهر بی وفا 🌴مسلم توام نگام به سمت نینوا 🎤
☑️ بند اول لبم خونین دو چشمم پُر ستاره دو دستم بسته در دارالاماره الا ای شاه  تشنه جان زهـرا ز مکه بـر سفیرت کن نظاره به لب دارم نـوای تو دلم خون شد برای تو شده مسلم فـدای تو میا کوفه که اینجا وادی جنگ است میا کوفه که دامن ها پُر از سنگ است آه واویلا واویلا واویلا(۲) ☑️ بند دوم چـه گـویم از شب خونبار کوفه پناه مـن شده   دیوار کوفه همه صحبت ز خون است و ز نیزه امان از کوچه و بازار کوفه تمـام کـوفـه  نیرنگ است همه صحبت ها از جنگ است جماعت اینجا صد رنگ است اگر آیی  میاور اصغـر خود را میاور آن سه ساله دختر خود را آه واویلا واویلا واویلا(۲) ☑️ بند سوم امـان از کوفه و   مهمانی تو من و این کوچه ها و هانی تو رسیده عید قربان ای حسین جان شـدم من اولین قـربانی تو ز بـام    دارالامـاره بگویم بـا لب پـاره شده بسته راه چاره دو دستم بسته اما غرق احساسم خدا داند به فکر دست عباسم آه واویلا واویلا واویلا(۲) (غریب) 👇
. از مکه قدم قدم رفت ، صاحب حرم از حرم رفت وقتی قافله راه افتاد تا کرب و بلا دلم رفت ای خدا قراره چه خبر بشه نکنه رباب بی پسر بشه آسمون حسین بی قمر بشه واویلا ، واویلا ، واویلا اِرباً اِربا نشه علی اکبرش توی قتلگاه نریزن سرش از تو آسمون میگه مادرش ... فی امان الله ، اَبی عبدالله اَبی عبدالله ... وقتی میزنی پَر و بال ، میشه بدن تو پامال زینب روی تل میبینه زهرا میرسه به گودال پیراشون با عصا زدنت حسین پُر نیزه شد بدنت حسین چرا بوریاست کفنت حسین واویلا ، واویلا ، واویلا سنگ میباره رو سنگ توی قتلگاه آخه فهمیدن نداری سپاه سمت خیمه ها میره ذوالجناح ... فی امان الله ، اَبی عبدالله اَبی عبدالله ... وقتی سرتو بریدن ، بال و پرتو بریدن انگشت تورو برای انگشتر تو بریدن لشکر بی حیا پِی غارتن زن و بچه ها تو اسارتن بعد تو سیاه میکنن به تن واویلا ، واویلا ، واویلا شد دل بیقرار پُر ماتمت آرزوم اینه زیر پرچمت برسم بازم به مُحرمت ... فی امان الله ، اَبی عبدالله اَبی عبدالله ...
. 💥سبک: 🎤مداح: 🏴 (ع) 🏴 (ع) تو التهابه و بی تابه تو اضطرابه و بی خوابه فقط رفیقش اینجا انگار میون کوفه نور مهتابه دروغ بود ، تموم نامه ها دروغ بود ، سلام کوفیا شبونه ، می خونه زیر لب دروغ بود پسرعمو نیا نیا که حتی روزاش تاره نیا که کار زینب زاره نیا به خاطر شیر خواره نیا سفیر تو شکسته باله نیا به جان دختر سه ساله خدا نیاره حیرون باشی تو شهر کوفه مهمون باشی غریب که باشی تازه می فهمی چجوری میشه دلخون باشی دروغ بود ، تموم بیعتا دروغ بود ، همه ارادتا یه مَردَم ، نبود کنار من دروغ بود ، پسرعمو نیا نیا ، که قلبشون تاریکه نیا ، که کوچه ها باریکه نیا ، که مرگ من نزدیکه نیا سفیر تو شکسته باله نیا به جان دختر سه ساله از آسمون رسید فریادی تو عاقبت غریب جون دادی تو از بالای کاخ کوفه با صورتت زمین افتادی شلوغ بود ، پر از سر و صدا شلوغ بود ، تموم کوچه ها یه روزم ، رسید تو کربلا شلوغ بود ، کنار قتلگاه میاد ، هنوز صدای ناله حسین ، تو گودی گوداله حسین ، چرا تنت پاماله نیا سفیر تو شکسته باله نیا به جان دختر سه ساله 👇
خونِ دندان در قدح ریزم، که مانَم تشنه لب سَرورِ من از سفر آید، گمانم تشنه لب گریه اَم بر شاهِ عطشان است و اطفال یتیم ترسم از اینکه شوند اینجا به درد و غم مقیم کاش میشد با تو گویم، سیدی! کوفه میا آه در حصرِ عدویم، سیدی! کوفه میا جانِ زینب گر میایی، پس میاور خواهرت می‌شوند اهلِ حرم بی کس، میاور خواهرت دختران رحمی نمی بینند، از این مردمان نان و خرما نذرشان کردند، بی دین مردمان آنچه آید بر سرِ من، بر سرِ تو آورَند بر سرِ دروازه ها، آخر سرِ تو آورَند نیزه هاشان سیدی! بَدجور پهلو میدرَد تیغ‌های تیزِشان، بَدجور اَبرو میدرَد رحم بر دندان و لعلِ لب ندارد نیزه ای ترسم از آنکه به کامت، لب گذارد نیزه ای شیرخوار اینجا امان هرگز ندارد، ای دریغ حرمله رحمی بر آن هرگز ندارد، ای دریغ با جوانانِ بنی هاشم بگو، جای کفن یک زِرِه پوشند، اینجا نیزه باران است و تن من بقربانِ نگاهِ نافذِ عباسِ تو میشود اینجا هدف، چشمانِ خیرالناسِ تو کعب نِی هاشان عجب، مهمان نوازِ کودکند بیشتر، نامردها در فکر گوشِ کوچکند گیسوی طفلِ یتیم اینجاست، دست آویزشان نیست از سیلی زدن بر کودکان، پرهیزشان هر کسی که بیشتر آتش بیارِ معرکه است بیشتر دنبالِ غارت، در میانِ مهلکه است این چه رسمِ ناجوانمردانه ای در کوفه هست؟ بیشتر آزارِشان در گیر و دارِ کوچه هست! چون غریبی را سرِ بازارشان، گیر آورند بر سرِ هر رهگذر، او را به تحقیر آورند چون میسر نیست گاهی، نیزه بر اندامها سنگ و خِشت و شعله میبارد ز روی بامها بردنِ نامِ تو آسان نیست، اما هر چه هست... گفتنِ نامِ علی، جرمش از آن سنگین تر است نامِ زیبای تو بر دارلاماره میبرم نامِ مولایم علی، با صد اشاره میبرم آخرین ذکرم شده، فریادِ یازهرا ز بام آخرین حرفِ سفیرت وقتِ جان دادن، سلام ✍ .
زبان حال سر جناب مسلم علیه‌السلام دارم وصیت می‌کنم شاید نیایی با باد صحبت می‌کنم شاید نیایی دارد مسیرت را نشانم می‌دهد باد از روی دروازه تکانم می‌دهد باد با داغِ بی‌اندازه می‌گِریم که برگرد از بِین این دروازه می‌گِریم که برگرد با سر میان کوفیان مهمانم  آقا تا لحظه‌ای که میرسی می‌مانم آقا روزی که می‌آیی مرا بشناس وقتی از روی این دروازه آویزانم آقا هر روز سنگم می‌زنند از دور و نزدیک بازیچه‌ی تمرینِ این طفلانم آقا هر روز یک دندان من کم می‌شود تا... قربان دندانت شود دندانم آقا شرمنده‌ام اینجایَم و بال و پَرم ریخت  دیدی که کوفه خاکِ عالم را سرم ریخت من با چه رو گویم نیا رویی نمانده قلبم پُر از درد است و دارویی نمانده دستی که بیعت داد دستم را شکسته از بس مرا زد زخمِ بازویی نمانده طفلان من از گوشه‌ای دیدند من را از زخم‌های کوفه اَبرویی نمانده نزدیک نه از دور کوفی دوره‌ام کرد آنقدر زد تا دید پهلویی نمانده تا دِق نکرده زینب  از بیراهه برگرد گهوراه تا نَشکَسته  با ششماهه برگرد هرچیز کم باشد در اینجا غم زیاد است در کوفه می‌بینی که نامحرم زیاد است از خیزران و تازیانه حرف کم نیست از خار و سنگ و کعب نِی مرحم زیاد است ششماهه نه حتی برای مردها نیز.. یک تیغه از تیرِ سه‌شعبه هم زیاد است دست نوازش با یتیمی نیست اما پنجه برای گیسوی درهم زیاد است آبی برای تشنگان اینجا ندارند در شهر گویا طفلِ بی بابا ندارند تنها شدم تا سر به زیری را بفهمم شد بسته دستم دستگیری را بفهمم هِی سنگ خوردم زخم خوردم طعنه خوردم تا رنج بازار و اسیری را بفهمم من را به زنجیرش میانِ کوچه گرداند تا زخمِ پاهای کویری را بفهمم دندان من خون شد به یادِ دختر تو تا دردِ دندانهایِ شیری را بفهمم دلها در اینجا سنگِ دیوار است برگرد وقتِ حراجی‌هایِ بازار است برگرد
در شهر غم نشان ز هوای بهاره نیست حتی در آسمان کبودش ستاره نیست گرچه سفیر لایق رویت نبوده ام دیگر به کوفه نیز امیدی دوباره نیست درها به روی باغ نگاهم که بسته شد دیدم درون باطنشان جز شراره نیست دعوا سر بریدن راس ستاره هاست فرقی میان مقتل و دارالعماره نیست سنگی که خورد بر لب و دندان مسلمت بدتر ز نعل مرکب صدها سواره نیست آغوشت ای حسین پناه رقیه است سهمت ز زندگی بدن پاره پاره نیست
. پسرفاطمه افتاده ز پا یاور تو پیکرم باد به قربان سر و پیکر تو با تو اینقدر بگویم که دگر کوفه میا می زند موج؛دورویی،نشود باور تو کوچه هایش چقَدَر مثل مدینه تنگ است بود ذکر لب من نام خوش مادر تو جان زینب تو میا کاش ز ره برگردی بیم دارم به اسارت برود خواهر تو بعد تو نیّت این کوفی بی دین این است که بریزند به خیمه به سرِ دختر تو مثل تسبیح که پاره شود ازهم آقا ترسم آن است بریزد به زمین اکبر تو قصد دارند بخندند به زانو زدنت قصدشان است ببینند دوچشم تر تو خولی از بهر سرت نقشه کشیده برگرد قصد دارد که به خورجین بگذارد سر تو **** .
. مرثیه حضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام)... مسلم اَت را به میانِ یَمِ غم ها کُشتند همه بودند ولی یکه و تنها کُشتند او سفیر پسر فاطمه بود، اما حیف با دلی حُبِ به مولا و به زهرا کُشتند اول او را به میانِ خودشان بُرده و بعد.. ..خنجر از پُشت زدند و به مُصلی کُشتند لب تشنه به سر بام کشیدند او را رو به پایین هولش داده و در جا کُشتند کوفیان راه رسیدن به تو را فهمیدند اینچنین شد که تو را سید و مولا کُشتند بعد مسلم، همه سرْ بخت شما آمده اند همچو گرگان درنده لبِ دریا کُشتند تو که فرزند رسول دو سرا بودی، پس پسرت را پیش چشم تو و طاها کُشتند علقمه، ساقی و آب آورتان را ارباب از پس چشم تَرِ زینب کبری کُشتند عاقبت قلب مرا واقعه بر درد آورد عده ای بی سر و پا خون خدا را کُشتند تنِتان را به قفا کرده و ذبحت کردند خولی و شمر تو را در دل صحرا کُشتند .
. کوفه شد چشم و مرا گرم تماشا شده است یار بی یاور تو بی کس و تنها شده است بین این شهر زبانزد شده نیرنگ میا صحبت از غارت انگشترت آقا شده است قدر یک دشت به همراه عبا داشته باش سخن از ریختن یوسف لیلا شده است من ازآن خنده ی تلخ عدویت دانستم که برای سر شش ماهه چه غوغا شده است نعل تازه به سم مرکبشان می کوبند صحبت از تنگی گودال در اینجا شده است تا که طفل تو نرفته به کنیزی برگرد حرف نامحرم و دردانه ی نوپا شده است مثل آن کوچه که زهرای جوان گیر افتاد مسلم آزرده در این کوچه چو زهرا شده است من شنیدم که به دیوار سر فاطمه خورد در دلم روضه ی صدیقه ی کبرا شده است **** .
. علیه_السلام دلم از غصه ات ای یار به هم می ریزد غنچه ات از ستم خار به هم می ریزد درو دیوار هم از غربت من می گریند از غم من درو دیوار به هم می ریزد زود برگرد وگرنه که برت گردانند می شود جسم تو خونبار به هم می ریزد قصدشان است به گودال بریزند سرت پیکرت یکصدو ده بار به هم می ریزد همه هم گر بروند شمر ولی ول کن نیست سینه از چکمه ای انگار به هم می ریزد به سوی کوفه میا ای گل زهرا ورنه خواهرت بر سر بازار به هم می ریزد گفتم ای طوعه فقط پشت در خانه میا مسلم از قصه ی مسمار به هم می ریزد **** .
کوفه شهر ظلم.mp3
1.55M
رسولی کوفه شهر ظلم و شهر بی وفایی ای کاش ای مسافر تا کوفه نیایی آقای غریبم، سمت خانه برگرد در فکر نبردند کوفی های نامرد برات نقشه دارند بهر اصحاب با وفات نقشه دارند همه فکر جنگند در پی تیر و نیزه و چوب و سنگند به فکر نبردند برای سرها نیزه آماده کردند چقدر بی وفایند به فکر غارت خیام شمایند
کوفه و محبت.mp3
1.5M
سبک: تو دلمه مادر کوفه و محبت همه اش دروغه بازار نیزه فروشا خیلی شلوغه حرمله فکر نبرده سه شعبه آماده کرده وای، همینه دعام پشت سرت به کوفه نیفته گذرت آقام آقام ای وای وای، آقام آقام ای وای ارزشی ندارم دیگه براشون بیا ببین در به درم تو کوچه هاشون امون از این بی وفایی کاشکی به کوفه نیایی وای، شده بهارم رنگ خزون تو رو خدا برگرد آقا جون آقام آقام ای وای وای، آقام آقام ای وای تو کوچه ها موندم بی کس و بی یار دل نگرونم برای چشم علمدار سرم فدای سر تو فدای آب آور تو وای، جلو چشای خواهر تو می ره روی نیزه سر تو آقام آقام ای وای وای، آقام آقام ای وای # .
. آنکه در کوفه کشیدند فراز دارش گفت با سوز جگر قصه دل با یارش دل بر این مردم نا اهل مکن خوش که وفا رفته زین شهر، نماند است دگر آثارش میل این باغ مکن کز اثر بی خبری گل این باغ تفاوت نکند با خارش بهر این قوم بود خوردن خون تو مباح گذر از کوفه و از طایفه خونخوارش کوجه عمر من خسته به بن بست رسید تو میا کوفه که سر مس شکند دیوارش فاطمه دختر خود را تو به همراه میار ورنه چون فاطمه نیلی بشود رخسارش طفل شش ماهه بخواب است از آن می ترسم حرمله آید و با تیر کند بیدارش یوسف فاطمه بهر پذیرایی من چوبه دار به پا گشته سر بازارش @navaye_asheghaan
. هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا همینکه گفت گنهکار یا کریم العفو دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا شمیم پیرهن یوسف آید از عرفات صداى روضه شما را کشیده تا اینجا یقین کنم که تا دسته ها به راه افتاد نواى ما ،شهدا را کشیده تا اینجا حسین گفتن ما هر سال نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا صداى پاى محرم به گوش مى آید حسین قافله ها را کشیده تا اینجا بنى گفتن یک مادرى شب جمعه چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا سخن ز موى پریشان زینب کبرى امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش که نامه هام شما را کشیده تا اینجا عزیز من نگرانم دلم چه بى تاب است دگر زمانۀ آوارگى ارباب است 🔸شاعر: . @navaye_asheghaan
. سردارم وُ بر دارم وُ بی‌تابِ نگارم دلواپسِ دلدارم اگر چه سرِ دارم ای کاش نمی‌گفتمَت اِی یار بیایی اُمّیدِ وفاداری از این کوفه ندارم اینجا همه مَردند ولی مرد ندیدم گاهی شَه وُ گاهِ دِگری بی‌کس وُ کارم می بینم از اینجا به خدا کرب‌وبلا را انگار می‌آیی به سویم نیزه‌سوارم این اشکِ غریبی که زِ چشمَم شده جاری گرید زِ غمِ بی‌سر وُ سامانیِ یارم اینجا همه صدرنگ‌ وُ همه سنگ به دستند راهِ دِگری گیر وُ برو مضطر وُ زارم تیر وُ سِپر وُ دشنه وُ شمشیر وُ سه‌شعبه‌ آماده‌یِ حمله‌َست میا کوفه قرارم مُلکِ ری وُ رأسِ به نی وُ مجلسِ مِی وای خاکم‌‌ به سر از قافیه وُ شعر وُ شعارم بی‌معجری وُ بی‌سری وُ دربه‌دری با.... صد قافیه‌یِ روضه که با اشک شُمارم این عاشق وُ آوایِ سفیری که غریب است محزونِ غروبِ غم وُ داغِ خَس وُ خارم . @navaye_asheghaan
. دهانم خشک و جسمم غرق خون و دیده دریایی  عجـب کـردند اهـل کوفـه از مهمان پذیرایی  همان‌هایی که در این شهر گرداندند رو از من  فـراز بام‌هــا در چشمشـان گشتـم تمـاشایی  سـرم را بـرد قاتـل هدیـه از بهــر عبیــدالله  تنـم در کوچه‌هــا گردیـده گـرم راه‌پیمایـی  به جسمم تا که ممکن بود آمد زخم روی زخم  نبــودی کوفیــان را بیشتــر از ایـن توانـایی  رسیـده ضربه‌هــا بـر سینـه و پهلـو و بازویم  بیا بنگر که مسلم پـای تـا سر گشتـه زهرایی  از آن ترسم که چـون‌آیـی نبینم ماه رویت را  ز بس از چشـم گریانـم عطش بگرفته بینایی  اگر چه رنگ خون زیباست بر روی شهید اما  تماشا کن که روی من به خون بخشیده زیبایی  تمـام شب کنـار کوچه‌هـا تنهـا تو را دیدم  خـدا دانـد نکـردم لحظـه‌ای احساس تنهایی  بیـا نامـردی و پستـی اهـل کوفــه را بنگـر  که بهر کشتن یک تن کند شهری صف‌آرایی  سزد «میثم» به یاد کام عطشان و لب خشکم  کند تا جان به تن دارد به اشکِ دیده، سقّایی  .
. دوباره مرغ دل هوایی حریم کربلای تو شده دل من از ازل اسیر و مستمند و مبتلای تو شده 2 بیا نظاره کن به دیده ترم دلم می خواد بیام دوباره به حرم آقام آقم حسین شرار غربتت زد از ازل یه سینه پر آه من شرر یه آرزو دارم بیا یه بار دیگه من و به کربلا ببر 2 بیا ردم مکن تو ای شه کرم دلم میخواد بیام دوباره به حرم آقام... اسیر نفسم و خودت باید بیای دل من و رها کنی کبوتر دل و برا همیشه جلد گنبد طلا کنی 2 آقا بدون که آب گذشته از سرم دلم می خواد بیام دوباره به حرم آقام..... میون روضه هات بی خود میشم با روضه علی اکبرت اونجایی که میای کنار لاله شده به خون شناورت به حق اکبرت بگو کجا برم دلم میخواد بیام دوباره به حرم آقام..... +++++++++++++++++++++ کوفه میا حسین در کوفه تنها هستم و بی یار و بی شکیب دستم به دامنت زینجا حذر کن می شوی چون پیک خود غریب 2 دارالعماره شد پایان راه من بنگر حسین من بر اشک و آه من کوفه میا حسین با دست بسته ام ای کاش و میشد می نوشتم روی نامه ها یا سیدی حسین جان سه ساله دخترت کوفه میا میا 2 در چنگ ظلمتم خورشید و ماه من بنگر حسین من بر اشک و آه من کوفه ...... بر روی دارم و گویم سلامت یا حسین با اشک و شورو شین دلواپس توام دلواپس روز ورود خواهرت حسین این شهر بی وفا شد قتلگاه من بنگر حسین من بر اشک و آه من کوفه میا حسین م.رجبی ++++++++++++ آهسته می رسد یک کاروان با ناله و با آه و زمزمه ای خاک کربلا جان تو و جان همه گلهای فاطمه س 2 فصل غریبی و فصل غم و عزاست این خاک پر بلا صحرای کربلاست واویلتا حسین دل پر شراره شد از آه زینب شرر افتاده به سینه ها گوید برادرم اینجا کجاست دلم شده به غصه مبتلا 2 گر خون بریزد از چشم همه رواست این خاک پر بلا صحرای کربلاست واویلتا... این وعده گاه ماست کمتر بکش ناله ز دل ای نوردیده ام ای خواهرم بدان باید ببینی روی نی راس بریده ام جسم برادرت آماج نیزه هاست این خاک پر بلا صحرای کربلاست واویلتا.... ++++++++ شب فراق من رسیده گوییا به سر سحر رسیده است شب جدایی و فراق و دوری ام دگر به سر رسیده است2 حدیث غربتم شنو زمن پدر حالا که اومدی رقیه رو ببر بابا حسین من با خوش آمدی ویرانه گشته روشن از نور وجود تو چشماتو واکن و بنما نظاره صورت یاس کبودت و رخسار نیلی است سوغات این سفر حالا که اومدی رقیه رو ببر بابا حسین من بابا بیا بیا تا با سر تو خاطراتم را کنم مرور با اشک دیده ام می شویم از رخسار تو خاکستر تنور زخم لبت زده بر جان من شرر حالا که اومدی رقیه رو ببر بابا حسین من م.رجبی +++++++++++ ابنا الزینب س عزیز مادرم تنهای تنها مانده ای ای شاه بی سپاه ای سایه سرم بنگر ز غربتت کشم از سینه خود آه تنهایی ات شده تمام مشکلم غم غریبی ات گردیده قاتلم ای وای حسین من پیش نگاه من حرف از غریبی و غم تنهایی ات مزن این است سپاه من بر سینه این فدایی دست رد نزن هل من معین تو زد شعله بر دلم غم غریبی ات گردیده قاتلم ای وای.... مرا چه غم اخا گر پاره پاره بنگرم جسم دو لاله ام اما یقین بدان هرگز زخیمه نشنوی آوای ناله ام فدای راه تو تمام حاصلم غم غریبی ات گردیده قاتلم ای وای .... م.رجبی ++++++++++ خون گرید آسمان مانند چشمان حرم بر حالت ای عمو ای شاه بی سپاه تو مانده ای تنها و آن سو لشگر عدو 2 در سینه میطپد قلبم برای تو دلبند مجتبی گردد فدای تو عمو حسین من دیدم به چشم خود گرد تن مجروح تو غوغا به پا شده دیدم تن تو را از هر طرف آماج تیر و نیزه ها شده از بین نیزه ها آید صدای تو دلبند مجتبی گردد فدای تو عمو حسین من دستم به دامنت عمه ببین پیشانی عمو شکسته است مرا رها نما قاتل به روی سینه عمو نشسته است دستم شود عمو سپر برای تو دلبند مجتبی گردد فدای تو عمو حسین من م.رجبی ++++++++++ گر خون روان شود جای سرشک از دیده اهل حرم رواست محشر به پا شده وقت به میدان رفتن یتیم مجتباست 2 ای لاله حرم کردی به تن کفن ای یادگاری برادرم حسن آه و واویلتا ای ماه هاشمی میدان شده روشن ز چهره خداییت عمو فدای تو دشمن شده مبهوت رزم مجتباییت 2 جای زره به تن داری تو پیرهن ای یادگاری برادرم حسن آه... دیدم ز صدر زین روی زمین افتادی ای سرو تناورم پا بر زمین مکش ناله مزن ای نور دیده در برابرم پر پر شدی چرا ای لاله چمن ای یادگاری برادرم حسن آه ..... م.رجبی ++++++ 👇 @navaye_asheghaan
. خروج کاروان سید الشهدا علیه السلام از مکه به سمت کربلا حال اهل عالمین شد نینوایی حاجیِ زهرا شده کرببلایی وامصیبت وامصیبت وامصیبت... عاشقانه میرود به وعده گاهش سوی معراج و به سمت قتلگاهش وامصیبت وامصیبت وامصیبت... از همه جز روی دلبر دل گسستند کودکان در بین محمل ها نشستند وامصیبت وامصیبت وامصیبت... میرود با کاروان اشک و ناله حاجیه خانمِ محزون و سه ساله وامصیبت وامصیبت وامصیبت... میرسد در این طریق نینوایی بر مشامِ زینبی بوی جدایی وامصیبت وامصیبت وامصیبت... آخرِ این رَه شود شورِ قیامت میرسد سالار زینب بر شهادت وامصیبت وامصیبت وامصیبت... تشنه لب از تن جدا گردد سرِ او بی کفن مانَد به گودال پیکرِ او وامصیبت وامصیبت وامصیبت... .👇 @navaye_asheghaan
1_1104537663.mp3
1.22M
نوحه - خروج قافله از مکه به سمت کربلا لَبَّیکَ اللّهمّ لَبَّیک،چه نوایی حاجیِ زهرا شد آخر کربلایی در مِنای،جلوهٔ سبحانی،آن نور قرآنی،آورده قربانی واویلا واویلا... میرود قافله به صحرای بلا با اکبر و اصغر سوی کرببلا بین محمل،محزون و دلخسته،با دلی بشکسته،عقیله نشسته واویلا واویلا... اهل این قافله از پیر و جوانند مَحرم های زینب بین کاروانند وامصیبت،از داغ عاشورا،چشم نامَحرم ها،یا زهرا یا زهرا واویلا واویلا... . @navaye_asheghaan
1_1104537663.mp3
1.22M
نوحه - خروج قافله از مکه به سمت کربلا لَبَّیکَ اللّهمّ لَبَّیک،چه نوایی حاجیِ زهرا شد آخر کربلایی در مِنای،جلوهٔ سبحانی،آن نور قرآنی،آورده قربانی واویلا واویلا... میرود قافله به صحرای بلا با اکبر و اصغر سوی کرببلا بین محمل،محزون و دلخسته،با دلی بشکسته،عقیله نشسته واویلا واویلا... اهل این قافله از پیر و جوانند مَحرم های زینب بین کاروانند وامصیبت،از داغ عاشورا،چشم نامَحرم ها،یا زهرا یا زهرا واویلا واویلا... . @navaye_asheghaan
. خروج کاروان سید الشهدا علیه السلام از مکه به سمت کربلا حال اهل عالمین شد نینوایی حاجیِ زهرا شده کرببلایی وامصیبت وامصیبت وامصیبت... عاشقانه میرود به وعده گاهش سوی معراج و به سمت قتلگاهش وامصیبت وامصیبت وامصیبت... از همه جز روی دلبر دل گسستند کودکان در بین محمل ها نشستند وامصیبت وامصیبت وامصیبت... میرود با کاروان اشک و ناله حاجیه خانمِ محزون و سه ساله وامصیبت وامصیبت وامصیبت... میرسد در این طریق نینوایی بر مشامِ زینبی بوی جدایی وامصیبت وامصیبت وامصیبت... آخرِ این رَه شود شورِ قیامت میرسد سالار زینب بر شهادت وامصیبت وامصیبت وامصیبت... تشنه لب از تن جدا گردد سرِ او بی کفن مانَد به گودال پیکرِ او وامصیبت وامصیبت وامصیبت... .👇 @navaye_asheghaan
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت مسلمیه شهادت حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام دستم قلم شود که نوشتم بیا نیا      آواره شد سفیرِ تو در کوچه‌ها نیا دل را به عهدِ کوفه‌یِ نامرد خوش نکن   بویی نبرده شهرِ ریا از وفا نیا سردارِ روز قبلم‌ُو بر دار می‌روم      آقا سفیر شد هدفِ سنگها نیا چرب است نانِ سفره‌یِ آهنگرانِ شهر      شد کوره‌ها پر از سپر و تیغ‌ها نیا مردیِ مردِ کوفه محال است و فکرِ اوست  دنبالِ غارتِ حرم و خیمه‌ها نیا اینجا به هر که سر ببرد حکم می‌دهند      رِی مزدِ بردنت شــده بر نیزه‌ها نیا برداشت حرمله سه سه‌شعبه برایِ جنگ     وای از گلو و دیده و قلبِ شما نیا زنجیرها و بند و غـلِ جامع حاضرند     تکرارِ روضه‌یِ علی و بچّه‌هـا نیا جانم به لب رسید و ندیدم نگار را      آقا بگیر جان و نـگو کربلا نیا @navaye_asheghaan