#خروج_از_مکه
#سید_محمدحسین_شهریار
شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين
از حريم كعبۀ جدّش به اشكى شُست دست
مروه پشت سر نهاد امّا صفا دارد حسين
مىبرد در كربلا هفتاد و دو ذبح عظيم
بيش از اينها حرمت كوى منا دارد حسين...
او وفاى عهد را با سر كند سودا ولى
خون به دل از كوفيان بیوفا دارد حسين...
آب را با دشمنان تشنه قسمت مىكند
عزّت و آزادگى بين تا كجا دارد حسين...
دست آخر كز همه بيگانه شد، ديدم هنوز
با دم خنجر نگاهى آشنا دارد حسين
شمر گويد گوش كردم تا چه خواهد از خدا
جاى نفرين هم به لب ديدم دعا دارد حسين
اشک خونين، گو بيا بنشين به چشم «شهريار»
كاندرين گوشه عزايى بىريا دارد حسين
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 خون تو پایان نداشت
......................
#خروج_از_مکه
#علی_انسانی
این قافله را راحله جز عشق و وفا نیست
در سینهٔ آیینه، جز آیین صفا نیست
جز در بَرِ یکتا قدِ این فرقه دو تا نیست
حتّی جرس قافله، غافل ز خدا نیست
رکن و حَجَر و حِجر، ز هجر است پریشان
زمزم ز دو چشم آب بریزد پیِ ایشان
اینان که روانند، همه روح و روانند
این سلسله هر یکتنشان جان جهانند
این طایفه از طفل و جوان، پیر زمانند
این قافله شب تا به سحر، نافلهخوانند
بازار جهان این همه سرمایه ندارد
گلزار جِنان این قَدر آرایه ندارد
این قافله جز عشق، رهآورد ندارد
عشقی که به جز سوز و غم و درد ندارد
یک آینه، بر چهرهٔ خود گَرد ندارد
جز شیرزن و غیر جوانمرد ندارد
مُحرِم شده از کعبهٔ گِل، راه فتادند
از گِل به سوی کعبهٔ دل، روی نهادند
اینان همه از خانهٔ خود، دربدرانند
بر باغ دل فاطمه، یکسر ثمرانند
اینان پسر عشق و، محبّت پدرانند
با شور حسینی به نوا، جامهدرانند
دین را به فداکاری این طایفه، دِیْن است
وین قافله را قافلهسالار، حسین است
این قافله را بانگ جرس، گریه و نالهست
این قافله نی، باغ گُل و سوسن و لالهست
از نور، به گِرد رُخشان حلقهٔ هالهست
در محمل خود، حاجیه بانوی سهسالهست
با سورهٔ عشق آمده، هفتاد و دو آیه
چون ماه و ستاره پی هم، سایه به سایه
این طفل، به غیر از دُرِ دُردانه نبودهست
دردانهٔ من، با موی بیشانه نبودهست
جایش به جز از دامن و بر شانه نبودهست
گنج است، ولی گوشهٔ ویرانه نبودهست
این دختر من، نازترین دختر دنیاست
دختر نه، که در مِهر و وفا، مادر باباست
ای کعبه ببین، غرق صفا مُحرِمشان را
ای کوفه چه کردی بدنِ مُسلمشان را؟
ای ماه ببین ماه بنیهاشمشان را
ای سَرو ببین سروِ قدِ قاسمشان را
ای صبح کجا آمده صادقتر از اینان؟
ای عشق بگو نامده عاشقتر از اینان
چاووش عزا همره من روح الامین است
ای خصم اگر تیر و کمانت به کمین است
در دستت اگر کعب نی و نیزهٔ کین است
سردار سپاهم پسر اُمّ بنین است
آوردهام از جان شما تاب بگیرد
چشمی که ز چشمان شما، خواب بگیرد
ای قوم هوس! عشق، هواخواه حسین است
سرهای سران، خاک به درگاه حسین است
خورشید فلک، مشتری ماه حسین است
ای روبَهیان، شیر به همراه حسین است
آن فضل که در قافلهام نیست،کدام است؟
عبّاس، ترازوی مرا سنگ تمام است
ای روشنی چشم و، چراغ دل زینب
کشتی نجات همه و ساحل زینب
وی ماه رخت روشنی محفل زینب
دوری مکن از دیده و از محمل زینب
دارد سفر ما سفر دیگری از پی
من روی شتر راه کنم طی، تو سر نی
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 گلاب و گل
................
#خروج_از_مکه
#سعید_بیابانکی
بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین
خنجر نامردمی خوردن ز اهل کوفه را
خوب میداند که میراث از پدر دارد حسین
وای من! مابین رود دجله و رود فرات
لب ز شنهای بیابان خشکتر دارد حسین
اهلبیتش را ببین همراه خود آورده است
چونکه از پایان کار خود خبر دارد حسین
تا بگوید شرط دینداری فقط آزادگیست
روی دستش غنچهای بیبال و پر دارد حسین
بانگ بر زد پیکری بیدست «اَدرک یا اَخا!»
ناگهان دیدند دستی بر کمر دارد حسین
کوه صبر است او که هم داغ برادر دیده است
هم تک و تنهاست، هم داغ پسر دارد حسین
بر فراز نی نگاهش را به صحرا دوختهست
آه اگر از اهلبیتش چشم بردارد حسین
کاروانی نیزه و شمشیر و خنجر پیش رو
کاروانی اشک و ماتم پشت سر دارد حسین
تا که حج ناتمام خویش را کامل کند
ترک سر کردهست، احرامی دگر دارد حسین
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 یلدا
https://eitaa.com/emame3vom/27239
#خروج_از_مکه
#سعید_بیابانکی
بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین
خنجر نامردمی خوردن ز اهل کوفه را
خوب میداند که میراث از پدر دارد حسین
وای من! مابین رود دجله و رود فرات
لب ز شنهای بیابان خشکتر دارد حسین
اهلبیتش را ببین همراه خود آورده است
چونکه از پایان کار خود خبر دارد حسین
تا بگوید شرط دینداری فقط آزادگیست
روی دستش غنچهای بیبال و پر دارد حسین
بانگ بر زد پیکری بیدست «اَدرک یا اَخا!»
ناگهان دیدند دستی بر کمر دارد حسین
کوه صبر است او که هم داغ برادر دیده است
هم تک و تنهاست، هم داغ پسر دارد حسین
بر فراز نی نگاهش را به صحرا دوختهست
آه اگر از اهلبیتش چشم بردارد حسین
کاروانی نیزه و شمشیر و خنجر پیش رو
کاروانی اشک و ماتم پشت سر دارد حسین
تا که حج ناتمام خویش را کامل کند
ترک سر کردهست، احرامی دگر دارد حسین
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 یلدا
...................
#خروج_از_مکه
#توسل
#محمدرضا_آقاسی
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام یاحسین
زهرۀ منظومۀ زهرا حسین
کشتۀ افتاده به صحرا حسین
عاقبت اين عشق هلاكم كند
در گذر كوى تو، خاكم كند
تربت تو، بوى خدا مىدهد
بوى حضور شهدا مىدهد
مشعر حق! عزم منا كردهاى
كعبۀ ششگوشه بنا كردهاى
تير، تنت را به مصاف آمدهست
تيغ، سرت را به طواف آمدهست
بر سرِ نى، زلف رها كردهاى
با جگر شيعه چها كردهاى؟!
باز كه هنگامه برانگيختى
بر جگر شيعه نمك ريختى
حجّ تو هرچند كه تأخير داشت
لیکن هفتاد و دو تكبير داشت
آرى هفتاد و دو لبّيك گو
عزم وضو كرده به خون گلو
اينان هفتاد و دو قربانىاند
كز اثر بادۀ تو، فانىاند
حجّ حسينى، سفر كربلاست
نيّت آن غربت و رنج و بلاست
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 بر مدار عشق
............
#خروج_از_مکه
#يوسف_رحيمی
مسلمان نه! بگو دنیا پرستند
که در بین حرم حرمت شکستند
به قصد خونت ای خون خداوند
همه زیر عبا شمشیر بستند
چه شامیسیرت و کوفی مرامند
که در مکّه به فکر انتقاماند
طواف کعبه تنها یک بهانهست
ببین که تشنۀ خون اماماند
به غیر از حبّ دنیا در میان نیست
که در این مردم از غیرت نشان نیست
همه در این حرم آسوده خاطر
ولی جان حسینم در امان نیست
خروش نالهها تا آسمان رفت
در اوج غربت، آخر کاروان رفت
غریبانه در آن تاریکی شب
خداوندا ز جسم کعبه جان رفت
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
https://eitaa.com/emame3vom/27240
.
#خروج_از_مکه
#شور
#جواد_مقدم
از مکه قدم قدم رفت ، صاحب حرم از حرم رفت
وقتی قافله راه افتاد تا کرب و بلا دلم رفت
ای خدا قراره چه خبر بشه
نکنه رباب بی پسر بشه
آسمون حسین بی قمر بشه
واویلا ، واویلا ، واویلا
اِرباً اِربا نشه علی اکبرش
توی قتلگاه نریزن سرش
از تو آسمون میگه مادرش
... فی امان الله ، اَبی عبدالله اَبی عبدالله ...
وقتی میزنی پَر و بال ، میشه بدن تو پامال
زینب روی تل میبینه زهرا میرسه به گودال
پیراشون با عصا زدنت حسین
پُر نیزه شد بدنت حسین
چرا بوریاست کفنت حسین
واویلا ، واویلا ، واویلا
سنگ میباره رو سنگ توی قتلگاه
آخه فهمیدن نداری سپاه
سمت خیمه ها میره ذوالجناح
... فی امان الله ، اَبی عبدالله اَبی عبدالله ...
وقتی سرتو بریدن ، بال و پرتو بریدن
انگشت تورو برای انگشتر تو بریدن
لشکر بی حیا پِی غارتن
زن و بچه ها تو اسارتن
بعد تو سیاه میکنن به تن
واویلا ، واویلا ، واویلا
شد دل بیقرار پُر ماتمت
آرزوم اینه زیر پرچمت
برسم بازم به مُحرمت
... فی امان الله ، اَبی عبدالله اَبی عبدالله ...
#امام_حسین
#شب_سوم #مسلمیه
#شور
.
#یوم_الترویه
#طلیعه_محرم
«کاروان در دل صحراست .... خدا رحم کند»
وقت دل داری زهراست....خدا رحم کند
می رود قافله تا کرب و بلا،، پیشرو اش
ناقه ی زینب کبرا ست،،،خدا رحم کند
خواهری دلهره دارد به دل و می بینید
شاه مشغول به نجواست،،،خدا رحم کند
بچه هم هست در این قافله اما آنجا
صحبت از آبله و پاست،،،خدا رحم کن
می رود شاه به صحرای عطش، در دستش
دست جان بر کف سقاست،،،خدا رحم کند
شیر مردان همه جمعند ، و نام آورشان
شبه پیغمبر لیلاست ،،،خدا رحم کند
دست و دندان به کمک گیر ،گره محکم کن
صحبت از معجر زنهاست...خدا رحم کند
حرف از پیرهنی کهنه و انگشتر شد
خواهری غرق تمناست ،،،خدا رحم کند
مرد و زن ،پیر و جوان همره هم ،اما یک
طفل شش ماهه هوید است،،،خدا رحم کند
مادری نغمه ی لالایی اش آید بر گوش
راستی حرمله آنجاست،،،خدا رحم کند
آفتاب ، آتش و گرما و عطش در صحرا
صحبت از خشکی دریاست،،،خدا رحم کند
هر شب از فاصله تا کرب و بلا کاسته و
ماه هم محو تماشاست،،،خدا رحم کند
شاعر : محمد جواد شاه بنده ( مهدیار )
سالروز حرکت امام حسین علیه السلام از مکه به سمت کربلا
امام حسین علیه السلام حجش را ناتمام گذاشت تا تمام هستی اش را به قربانگاه ببرد
#حرکت_کاروان_از_مکه_به_کربلا
#خروج_از_مکه #امام_حسین
#یارب_الحسین_اشف_صدرالحسین_بظهورالحجة
.
@navaye_asheghaan