1. با آه سرد غفلت.mp3
2.72M
#مناجات_با_خداوند
مداح محترم جناب آقای
#محمد_حسین_پویانفر
با آهِ سرد غفلت ،
با اشکِ گرم خجلت
از نفسِ سرکشِ خود ،
آورده ام شکایت
ازبس گناه کردم ،
دل را سیاه کردم
عمرِ عزیزِ خود را ،
من صرف آه کردم
اشک خجالتم را ،
هرشب گواه کردم
من اشتباه کردم ،
خود را تباه کردم
#خدای_من_خدای_من
گر بر فلک رسیده ،
آوایِ یارب من
جانِ مرا گناهان ،
آورده برلب من
#خدای_من_خدای_من
ای خالق خبیرم ،
ای قادر و قدیرم
از نور رحمت تو،
روشن شده ضمیرم
تو آن همه بزرگی
من این همه حقیرم
تو بر همه کریمی،
من بر درت فقیرم
برخوان رحمت خود ،
یک لحظه دعوتم کن
عفو و عنایتت را ،
از لطف قسمتم کن
من گرچه روسیاهم ،
سرتا به پا گناهم
شرمندۀ تو هستم ،
اشکم شده گواهم
ای آستان لطفت ،
تنها پناهگاهم
تا رحمت تو پُل زد ،
شرم من و نگاهم
بر عبد روسیاهت ،
یک دم نظاره ای کن
تا رو سفید گردم ،
بر من اشاره ای کن
در راه حق پرستی ،
یارب هدایتم کن
هنگام جنگ با نفس ،
مولا حمایتم کن
سوگند بر علی و،
زهرا عنایتم کن
سرشار شور و عشق ،
مِهر ولایتم کن ...
#شاعر_سید_هاشم_وفایی
2. سرچشمه فیض 15.6.96.mp3
610.2K
#میلاد_امام_هادی
( علیه السلام )
#کربلایی_ناصر_مقدادی
سرچشمه ی فیض
حیِ سرمدآمد
آئینه ی نورِ
حُسنِ احمد آمد
تبریک ، به ثامنَ الحجج
باید گفت
چارم علیِ آلِ محمّد آمد
#شاعر_سید_هاشم_وفایی
#روضه_امام_حسن_عسکری
(علیه السلام)
حجت الاسلام والمسلمین
#استاد_میرزا_محمدی
یابن الحسن
فدای تو و دیدۀ ترت
خون جای اشک
می چکد از چشم اطهرت
داغی نشسته
بر جگر داغدار تو
در خون نشسته است
دلِ درد پرورت
بهرِ تسلی دلِ درد آشنای تو
صف بسته اند
خیلِ مَلک در برابرت
#آقا_جان :
ما را شریک درد و
غم خود حساب کن
ما دل شکسته ایم
ز احوال مضطرت
دلتنگ سامرای تو هستیم و
چون نسیم
ما را ببر به دیدن گلزار پرپرت
قربان آن امام ،
که در آخرین نفس
سیراب گشته است
به دست مطهرت
#شاعر_سید_هاشم_وفایی
مثل همین روزها بود ، غلام امام عسکری (علیه السلام) میگه حضرت فرمود اون ظرف دارو رو بیار، من بنوشم ، ظرف دوا رو آوردند ، دیدم دستای مبارکش داره میلرزه ! لب و دندانش داره میلرزه ! نمیتونه بنوشه ...
فرمود برو تو اون حجره ، یه آقازاده ای مثل ماه شب چهارده میدرخشه ، بگو بیاد ، اومدم دیدم تو اون حجره ، یه آقازاده ی 5 ساله مشغول عبادته ، پیغام پدر رو دادم ، تا این آقازاده آمد ، دیدم امام عسکری فرمود : « یا سَیِّدَ اَهْل ِبَیْتِهِ » ، ای بزرگ اهلبیت (ع) « إسْقِنِی الْمَاءَ »، یعنی تشنه لبم آبم بنوشان « فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی »
میدونم دلت کجاست ، اینجا هم آقازاده ای آمد ، پدر تشنه لب و مسمومشو سیراب کرد ، درستشم همینه ، از آداب احتضار یکیش هم همینه ، بالا سر محتضر که رسیدی ، تشنگیشو رفع کن ، سیرابش کن ، اما لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ...
من یه آقایی میشناسم کربلا ، هرچی صدازد آی مردم جگرم داره میسوزه ! نه تنها آبش ندادند ، بلکه فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ ، شمشیرزنا محاصرش کردند ، فِرقَةٌ بِالرِّمَاحِ ، نیزه دارها اومدند ، فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ ، سنگ اندازا و تیراندازا محاصرش کردند ، هرکی با هرچی دستش بود پسر فاطمه رو میزد ... ؟ حالا هر جا نشستی از سویدای دلت ، سه مرتبه ، ناله بزن یا حسین ... (علیه السلام )