#یاد_باد_آن_نازنین_سردار_عشق
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_شهادت_سردار_دلها
🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷
یاد باد آن نازنین سردار عشق
یار مظلومان عالم یار عشق
یـاد بـادا کهـنه سـربـاز «ولی»
کاشف الکرب و یَلِ «سیدعلی»
یـاد بـاد آن آسمانی مـرد را
بـا یتیمان شهید همـدرد را
«حاج قاسم»تکسوار بی بَدیل
خصم بدکینه شدازدستش عَلیل
حرمله ها تکسوارم را زدند
آن قرار بی قرارم را زدند
رفت اما غافل از او دل نشد
لحظه ای از یاد او غافل نشد
«حضرت سیدعلی» تا رهبراست
کشور ما«حاج قاسم»پرور است
ازدل وجان با«ولایت»خو گرفت
از خدا اینگونه آبرو گرفت
از میِ جام «ولایت» بوده مست
بال در بال شهادت رفته است
تا ابد یادش به دلها ماندنی است
درسهای مکتب اوخواندنی است
آیه های عشق جاری از لبش
شد جهانی ایده ها و مکتبش
عشق دارد ریشه در اندیشه اش
عشق بازی بود کار و پیشه اش
هرکجا میرفت چون گل می شکفت
جـز رضـای حـق کـلامی را نگـفت
راه مـا راه «سلیـمانی» بُــوَد
درسر ما محو«سُفـیانی» بُـوَد
مابر این اندیشه براین باوریم
آل«صَهیون» را ز پا در آوریم
این رژیم جَعلیِ خود ساخته
دست سـردار مـرا انـداخته
دستهایش تـازه از هم باز شد
روز بـدبختـی تـان آغــاز شـد
عـاشق از بین بـلا می گذرد
راه قدس از کربلا می گذرد
«حاج قاسم»رفت وایران گریه کرد
سرزمین پاک شیران گریه کرد
«حاج قاسم»رفت وداغش مانده است
راه و رسم وعطرباغش مانده است
آنکه دلتنگ شهیدان بود رفت
آنکه همرنگ شهیدان بود رفت
در دلِ هرعاشق حاجت می نوشت
تا که باشدبا شهیدان در بهشت
بسکه دنبال شهادت می دوید
عاقبت به آرزوی خود رسید
دستش افتاده چو«شاه علقمه»
فاطمیه رفت پیش «فاطمه»
باخبر بود ارباً اربا می شود
فاطمیه پیش«زهرا» می رود
آه ای«سـردار»دلها آه آه
گریه کردآن شب برایت چشم ماه
شک ندارم تا که افتادی زمین
در بغل بگرفت «امیرالمومنین»
ای که داری پیش«حیدر» آبرو
ازگل یاس «علی» «زهرا» بگو
باز گو از«فاطمه»از حال او
بـاز گـو از آن شکسته بال او
صورتش آیا هنوزم نیلی است؟
جای پنج انگشت وضرب سیلی است؟
«فاطمه»آیا خمیده می رود؟
برزمین خود راکشیده می رود؟
باتو گفت آیا زسیلی خوردنش؟
گفت حیـدر را چگـونه بـردنش؟
بــاز گــو آیــا تــو را داده خــبر؟
چون شده که اوفتاده پشت در؟
باتواز ضرب لگد چیزی نگفت؟
از نود روزی که از دردش نخفت
دیـــدن زهــرا گــوارای تــو بـاد
«حاج قاسم»جان مبرما را زیاد
ای عزیزِ«خامنه ای» و«امام»
بـرتـو و روحت صلـوات وسلام
قلب«مداح» شد ازاین غم ریزریز
کن از او فـردا شفـاعت ای عـزیز
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
#علی_اکبراسفندیار_مداح
@navaye_asheghaan
#اینک_منم_دلتنگ_روی_حاج_قاسم
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_شهادت_سردار_دلها
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
اینک منم دلتنگ روی «حاج قاسم»
دلتنگ آن خُلق نکـوی «حاج قاسم»
درماتمش بابُغض این غم گریه کردیم
هم فـاطمیه هـم مُحَرم گریه کردیم
کی میرود ازخاطرم روزی که میسوخت
سردار دلها یار دلسوزی که میسوخت
کی میرود آن صبح روزجمعه از یاد
آن اربـاً اربـا پیکر و دستی کـه افتاد
تا که سپاه قدس ماشد بی سپهدار
مولای ما «سیدعلی»شدبی علمدار
آری هنوزم داغ، جانکاه اسـت یاران
جای نفس درسینه ام آه است یاران
درد فراقش درد جانسوز است مارا
این داغ حتی استخوان سوزاست مارا
یادش بخیر لبخندهای دل نشینش
عطر شهیدان می طراوید ازجبینش
یادش بخیر او بود دلتنگ شهیدان
گرچه همیشه بودهمرنگ شهیدان
ازحاج قاسم درس خوش عهدی گرفتیم
عشق و وفا را از«ابومهدی» گرفتیم
یار صدیق حاج قاسم بود این مرد
او حاج قاسم را ملازم بوداین مرد
آری«ابومهدی»چو همرزمی وفادار
بهر«سلیمانی» برادر بود و هم یار
درب شهادت رابه یک آن باز کردند
ازفرش سوی عرش حق پرواز کردند
گرچه هـزاران دل اسیر این فـراقند
آن دو نمـاد عشـق ایـران و عـراقند
آری شهیدان برکت شهرو دیارند
روزی خوران سفره ی پروردگارند
ای تک سوارعرصۀ عشق وشهادت
وی بهترین یار«ولی»یار «ولایت»
افسوس ازجمع عزیزان رفتی ای مرد
رفتی ومانده دردل ماکوهی ازدرد
رفتی وجای خالی ات رادرد دیدیم
داغ تو آنچه با دلِ ما کرد دیدیم
ماخواب بودیم وتو را از ماگرفتند
آخر تـو را نـامـردها از مـا گـرفتند
شددر وصیت نامه ات زیبا روایت
باجان و دل بایدشویم یار«ولایت»
تادر ره عشق«ولی» بی سرنگردیم
سوگند بر خونت ز راهت برنگردیم
در مکتبت اندیشه های پایداری است
خون توتاصبح ظهورعشق جاری است
شیرین ترین متن پیامت فتح«قدس» است
ای«حاج قاسم»انتقامت فتح قدس است
صَهیون و وَهّابیت و آل سعودی
از برکت خونت فنا گردند بزودی
امروزاگر درخانه آسوده نشستیم
مدیون ایثار شهیدان و توهستیم
تا به اَبد باشد دل ما از غمت پُر
ازخدمتی که کرده ای برما تشکر
رفتی وکوه غم نشسته بر دل ما
ذکرخوشت گردیده نُقل محفل ما
راه تو راه انبیا راه حسین است
راه علمدارحسین ماه حسین است
رفتی ومارادرغمت بغض«ولی» کشت
هم داغ توهم گریۀ«سیدعلی» کشت
رفتی یتیمان شهیدان گریه کردند
هم یادگاران شهیدان گریه کردند
ازداغ توما باهمه احساس خواندیم
درماتمت ما روضهٔ عباس خواندیم
درروضه هایت گفته بودیم یا اباالفضل
سردار،جایت گفته بودیم یا اباالفضل
دستت جدا گر پاره پاره پیکرت بود
شکر خداانگشت وهم انگشترت بود
جسمت اگرچه اِرباً اربا شدکفن داشت
گرچه درآتش سوخت تِکّه پیرهن داشت
شکر خداسردارچون، بعد ازشهادت
هرگز نشد به اهل بیت تو جسارت
دیگر یتیمان تو را که بی بهانه
هرگز نگفتند تسلیت با تازیانه
بعد ازبخون غلتیدنت سرداردلها
دیگرنبردند به اسارت خواهرت را
«مداح»این شدآخرین حرف شهیدان
عالم به قربان غریبی ات حسین جان
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
#علی_اکبراسفندیار_مداح
@navaye_asheghaan