َیَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة
بدون واسطه در محضر خدا نرویم
مریض عشق تو ایم و پِیِ دوا نرویم
بهای دیدن صحنت مگر به دینار است
که با گران شدنش سمت کربلا نرویم
به اشک روضه قسم ،عشق می برد مارا
برای خوردن و نوشیدن و ریا نرویم
در آسمان تو عمریست فکر پروازیم
کنون که پنجره باز است پس چرا نرویم؟
فقط به سوی تو با سر شتافتیم حسین
به هر کجا که به ما گفته شد «بیا»نرویم
#
برای عرض توسل عبارتی کافی ست
نیاز نیست که در بطن روضه ها برویم
تن غریب تو افتاده بود در گودال
رقیه گفت بدون تو ما کجا برویم؟…
#علی_اصغر_یزدی
#سیدالشدا_علیه_السلام
#اربعین
. @emame3vom
#حب_الحسین_یجمعنا #کربلا
#الاربعین_مقدمه_الظهور
#الحسین_یجمعنا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#مدح
#وفات
#مربع_ترکیب
آمدی تا که قم حرم گردد
خاک این شهر محترم گردد
مهرتان شامل عجم گردد
روبرویت کمر که خم گردد،
تازه انگار میرسم به خدا
از کنار حریم اختِ رضا
قلب من در حریمت عاشق شد
کوچه هامان پر از شقایق شد
لطف حق شامل خلایق شد
درس طلاب قال صادق شد
آمدی دین ما محک بخورد
آب،از سفره ات نمک بخورد
فیض حق در حریم تان جاریست
هر نسیمی ،هوای بیداریست
در و دیوار آینه کاریست
گوشه های ضریح اسراریست
که خدا داند و رسول الله
مرتضی والی ست بی اکراه
بانوی قم چقدر با کرم است
دل ما مست باده ی حرم است
هر کسی با تو هست محترم است
هر چه از تو سروده ایم کم است
چون که عالم گدایتان شده است
عرش حق جایگاه تان شده است
چشم هایم همیشه گریان است
گریه پیش شما چه آسان است
روضه ها در دلم نمایان است
بین روضه کسی که حیران است،
زینب است و تنی ته گودال
روی تل میرود مدام از حال
شکر حق کوچه ها که تنگ نبود
دست مردم سلاح و سنگ نبود
مثل شامات، شهرِ ننگ نبود
سر یک گوشواره جنگ نبود
گفت زینب:که حق ما این نیست
این که دارند مردمان، دین نیست
#علی_اصغر_یزدی
.
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
برای جنت و دوزخ نمی کنم اصرار
بهشت بی تو عذابی ست تحت الانهار
مسیح زنده کند مرده را ،تعجب نیست!!
چرا که مدح تو هر خفته را کند بیدار
خدا به شکل تو خود را به خلق ظاهر کرد
خدایی تو ازین رو نمی شود انکار
بیا نشان بده تا خصم زهره آب کند
شتاب تیغ خودت را به لحظه ی پیکار
چگونه؟ کَنده ای آن درب خیبری را که
در استواری خود کم ندارد از دیوار
کسی که منکر اعجاز رد شمس تو شد
چه ساده رد شده از این مقوله ی دشوار
چه سجده ها که نکردم به سمت ایوانت
همیشه ذره کند عجز خویش را اظهار
کمی غبار نجف را به عاشقان برسان
که در هوای تو باشد جنون مان بسیار
شراب عشق تو را خوردم و به زاهد ها
تقیّه کردم و گفتم نمی کنم تکرار
به لطف چشم تو امید دارم ای ساقی
اگرچه کرده دلم بر گناه خود اصرار
ز شیرِ پاک گرفتم زَر ولایت را
به اختیار کشیدی مرا درین اجبار
بیا و خرده کلاف مرا بخر اقا
که شرمگین نشود عاشقت سر بازار
به روی دارِعلی رند گونه باید رفت
شبیه اشک پر از شوق میثم تمار
تولدِ منِ دیوانه لحظه ی مرگ است
فمن یمت یرنی علتی برین گفتار
#علی_اصغر_یزدی
.
.
#امام_حسین_علیه_السلام
#اشعار_محرم
#عاشورا
#گودال
#مناجات
#غزل
قرار شدکه مجال سخن نداشته باشی
قرارشدکه سری دربدن نداشته باشی
تَقاصِ چوب و لَبَت را طَلب کن ازعُشّاق
درست نیست "اویس قَرن" نداشته باشی
تو پادشاهی و زیبنده نیست در گودال
به دستِ خویش عقیقِ یَمن نداشته باشی
هزار و نُهصد و پنجاه زخم داشته باشی
عباو خاتم و خُود و کفن نداشته باشی
هجوم نیزه و شمشیر ها تو را چرخاند
که فکرِ سر به بَدن داشتن نداشته باشی
رباب آمده، زینب رسیده، مادر هست
که لحظه ای غمِ تنها شدن نداشته باشی
همین که دید سَنان آفتاب سوزان ست
تلاش کرد که تو پیرُهن نداشته باشی
قتیل باشی و روی زمین رها شده باشی
غریب باشی و جا در وطن نداشته باشی
#علی_اصغر_یزدی
.
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
حمله کردند سمت خانه ی وحی
غاصبانی که خیره سر بودند
تک و تنهاست پشت در مادر
ولی آن سو «چهل نفر» بودند
نا نجیبی به شعله دامن زد
سَخت سرگرمِ هَتکِ حُرمَت شد
بی حیا با لَگَد به دَر می زد
میخِ دَر سُرخ از خجالت شد
روضه را باز تر نباید خواند
«دست بسته ست» حیدر کرار
تلخیِ خاطراتِ آتش را
هر "نفس" تازه می کند مسمار
تاوَلِ دست های او می سوخت
دردِ پهلو زیاد تر شده بود
زینب از حال رفت…وقتی دید
مادرش دست بَر کَمر شده بود
شانه می زد به موی سوخته اش
ولی انگار نا امید شده
باورش هم نمیشود زینب
گیسوی مادرش "سفید" شده
بازویش باز هم وَرَم کرده
مرهم درد پهلوی او چیست!؟
حرف های علی نشان می داد
دلخور از «رو گرفتن» او نیست
تار می دید خانه را می گفت:
نکند! باز! آتش آوردند!؟
اشک می ریخت در غم محسن
آخر آن ها چقدر نامردند...
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
______________
.
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
#چارپاره
حمله کردند سمت خانه ی وحی
غاصبانی که خیره سر بودند
تک و تنهاست پشت در مادر
ولی آن سو «چهل نفر» بودند
نا نجیبی به شعله دامن زد
سَخت سرگرمِ هَتکِ حُرمَت شد
بی حیا با لَگَد به دَر می زد
میخِ دَر سُرخ از خجالت شد
روضه را باز تر نباید خواند
«دست بسته ست» حیدر کرار
تلخیِ خاطراتِ آتش را
هر "نفس" تازه می کند مسمار
تاوَلِ دست های او می سوخت
دردِ پهلو زیاد تر شده بود
زینب از حال رفت…وقتی دید
مادرش دست بَر کَمر شده بود
شانه می زد به موی سوخته اش
ولی انگار نا امید شده
باورش هم نمیشود زینب
گیسوی مادرش "سفید" شده
بازویش باز هم وَرَم کرده
مرهم درد پهلوی او چیست!؟
حرف های علی نشان می داد
دلخور از «رو گرفتن» او نیست
تار می دید خانه را می گفت:
نکند! باز! آتش آوردند!؟
اشک می ریخت در غم محسن
آخر آن ها چقدر نامردند...
#علی_اصغر_یزدی
............................
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
#چارپاره
نشسته غمت کنج روز و شبم
چقد خونه بی تو شده بی صفا
عزیزدلم! فاطمه(س) رفتی و
علی(ع) مونده و گریۂ بیصدا
ندیدم از اونها به جز دردسر
همونها که جز حق ندیدن ازم
عزادار کردن من و یک شبه
تو و محسنم رو گرفتن ازم
نخواستی ازم چیزی و هیچوقت
به غیر از یه چیزی که شد قاتلم
نمی خواستی کاش تابوت ازم
به این کار راضی نمیشد دلم
همون شب که برگشتم از دفن تو
کشیدم با گریه تویِ کوچه آه
دیگه خونه ای که شده شعله ور
نیازی نداره به پرچم-سیاه
تو رفتی شبونه، به جز داغِ تو
فقط از یه چیزی شدم اذیت
نبستم «درِ» خونه مون و ولی
نیومد کسی واسۂ تسلیت
غم ِ بچه ها رو کشیدم به دوش
ولیکن یه چیزی عذابِ منه
حسن(ع) خیلی بیتابه! تو گریه هاش
با دستاش تویِ صورتش میزنه
گرفتم تو آغوشم اما چجور؟!
بگیرم ازش اضطراب و تب و...
چقدر آرزو داشتی و نشد-
بمونی عروسش کنی زینب(س) و...
دلش سوخته! مونده تو خاطرِش
که مابینِ دیوار و «در» سوختی
با دست ورم کرده واسه حسین(ع)
روزِ آخری پیرهن دوختی!
#مرضیه_عاطفی
.
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#گودال
#غزل
از اسب واژگون شدی اما بلند شو
خورشید خاک خورده ی صحرا بلند شو
گیرم که شمر روی تن تو نشسته است
بر هم بزن قواعد و از جا بلند شو
باجسم چاک چاک مزن چنگ روی خاک
تنها امید خیمه ی زن ها بلند شو
دارند می زنند به تو پیر مرد ها
از دست شان بگیر عصا را بلند شو
تا اسب ها به روی تنت تاختند ،شمر
با ریشخند گفت :که حالا بلند شو
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
ای تشنه ی مقطع الاعضا بلند شو
مادر رسیده آبرویش را بخر حسین
یک یاعلی بگو و ازین جا بلند شو
این خاک ها مناسب این خواب ناز نیست
آتش گرفته خیمه ات آقا بلند شو
#علی_اصغر_یزدی
#حضرت_علی_اصغر_ع_ولادت
رُباب روزِ تَولد به گریه گُفت: حسین
عصایِ پیریمان میشَود علی اصغر
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
@navaye_asheghaan
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیه_السلام
#غزل
در کنارت می شود احساس بوی کربلا
در تو پنهان ست آن سرّ مگوی کربلا
هر کسی پابوسیَت آمد به تهران،باطنا
راه خود را کج نموده او به سوی کربلا
صحن زیبایَت به لطف روضه های بی ریا
آبرویی کسب کرد از آبروی کربلا
هر کسی از آب سقا خانه هایَت می خورد
ناگزیراً می کند یاد عموی کربلا
اهل ری از برکت دست شما نوشیده اند
باده ی ناب نجف را از سبوی کربلا
زندگیَت یاد داده بر تمام عاشقان
راه انسان ساختن با خلق و خوی کربلا
#علی_اصغر_یزدی
@navaye_asheghaan
#امام_جواد_ع_مدح
جوابِ پرسشِ احوالِ ماست این جمله:
به لطفِ حرزِ جوادالائمه محفوظیم
✍ #علی_اصغر_یزدی
@navaye_asheghaan
#امیرالمومنین_ع_مدح
امید بستهایم بگوید به ما أجل:
در ساق عرش، جلوهی مولاست رو به روت....
✍ #علی_اصغر_یزدی
https://eitaa.com/navaye_asheghaan
#حضرت_رقیه_س_شهادت
عمهام میخواست یاریام کند اما سنان
کعب نی زد! گفت: هرکس کار خود را میکند...
✍ #علی_اصغر_یزدی
4_5983366386561323953.mp3
21.28M
#شور_روضه
#امام_حسین
#احسان_نرگسی ✍
#سیب_سرخی 🎤
غریب و زخمی و بی حالی
به فکر غارت و جنجالی
نفس نمونده برات آقا
سه ساعته توی گودالی
چشات جایی رو نمی بینه
سینه ی تو چرا سنگینه
می دید که هیچکسی دورت نیس
می زد تو رو با طمانینه
سنگ دلی شون /از حد گذشته
چقد توو قتلگاه بهت بد گذشته
خیر نبینه/اون بی حیا که
از روی پیکر تو با لگد گذشته
ای غریب مادر حسین جان
.........................................................
تو پادشاه عالمینی
حق تو که سنگ و عصا نیست
ای همه ی هستی زینب
جای تو زیر دست و پا نیست
چی بگم از این همه نیزه
امون از این همه جسارت
کار تو وقتی که تموم شه
تازه میان برای غارت
قلب زینب/چه بی قراره
رسیده وقت بوسه از گلو دوباره
توی گودال/افتادی بی حال
پیکر تو یه جای سالمی نداره
ای غریب مادر حسین جان
............................
#امام_حسین
#گودال_قتلگاه
تشنه و بی رمق و خسته و بی حال کشید
دست تقدیر تورا در دل گودال کشید
ظلم اینجاست که تو ظلم نکردی به کسی
بردباری تو را شمر به جنجال کشید
اسب ها مُنزَجِر از پارچه های سُرخند
کار را پیرُهن سرخ به پامال کشید
ساربانی که عقیق یمنت را دزدید
لشگری را به سوی غارت اموال کشید
قرن ها رفته هنوز اهل بکا می گویند
دست تقدیر تو را در دل گودال کشید
شاعر: #علی_اصغر_یزدی✍
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#لیلة_المبیت
دود از سر و دوش خانه بالا میرفت
هستی نبی و جان مولا میرفت
در آتش لیلة المبیت خانه
در جای علی، حضرت زهرا میرفت
✍ #علی_اصغر_یزدی