#قسمت_پایانی #روضه و توسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده#شب_بیست_و_هشتم_ماه_مبارک_رمضان به نفسِ حاج محمد رضا طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*میخوای گریه کنی باید برای اینا گریه کنی*
عزیزان خدا را خوار دیدم
میان مجلس اغیار دیدم
چهل منزل که نه.. عمری حزینم
چهل سال است من چله نشینم
شبانه روز یاد اربعینم
همیشه چشم خود پربار بینم
*آقا جان امشب شما روضه بخون ما پا به پات گریه کنیم ..*
شده اشکم روان با که بگویم
غم هفت آسمان با که بگویم
از این داغ گران با که بگویم
حرم را بر سر بازار دیدم
الهی که زنی مضطر نماند
میان کوچه بی یاور نماند
اگر هم ماند بی معجر نماند
خودم این درد را ناچار دیدم
ازین غصه گریبان میدهم چاک
میان خندههای قوم ناپاک
عقیله، عمهام را بر روی خاک
به زیر کعب نی بسیار میزد
نرفت از تن نشان سلسله نه
نرفت از گوش صوت هلهله نه
نرفت از خاطر من حرمله نه
از آن ملعون غمی دشوار دیدم
به روی سینه ی بابا دویدن
تنش را سمت گودالی کشیدند
سرش را با چه زجری میبریدند
خودم دیدم اگر ناچار دیدم
*اشاره روضهام هم همین باشه، گفت برم آقامو خوشحال کنم از کوفه با شتاب خودشو رسوند مدینه..گفتم برم پهلو آقام اگر اینو بگم حضرت لباس عزا را از تن بیرون میکنه .آقا جان !چشمت روشن مختار قیام کرده قتله باباتو همه رو به سزای اعمالشون رسونده. یک به یک گفتم شمر را گفتم همه رو گفتم دیدم. آقا شروع کرد گریه کردن.. گفتم آقا خوشحال نشدی. گفت خدا رحمت کنه مختار رو من یه سوال دارم ازت به من بگو آیا حرمله را هم گرفتن؟ گفتم آقا من همه رو گفتم چطور این نانجیب.. فرمود: نمیدونید چه دلی از ما سوزوند. آخه مگه شیرخواره چقدر آب میخوره نذاشتن حرف بابام تموم شه، این نانجیب جیگر بابامو آتیش زد..* ای حسین
@navaye_asheghaan
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج حیدر خمسه•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اما آقا جان! دیر اومد حسین علقمه وقتی انداختنش، یه سِریا میترسیدن بیان نزدیکش با نیزه اومدن، نوکِ نیزه رو میزدن به زخم پاش ببینن بلند میشه یا نه ؟! تا دیدن نمیتونه بلند شه، داد زدن هرکی فرار کرده بیاد، هر کی ازش خورده بیاد..ریختن بالا سرش اینو همه شنیدن، یکی گفت : عباس تویی؟ عباس عباس که میگن تویی ؟گفت : یه وقتی اومدی دست ندارم.میدونی چی شد ؟ گفت : من دست دارم عمودُ بالا برد، یه جوری زد سر وا شد...*
هلهله می آمد و بر سینه، مادرها زدند
زود خانمها گرهها را به مَعجرها زدند
*تیرِ خلاص این شد، آخرِ کارِ روضهی من اینه ...*
گفت : عباس !
بی شک بر این قَدَر این پشتِ زخمی تا نشد
آمدم مادر حرم، نزدیک دخترها نشد
این طرف زینب زمین میخورد، در آن سو حسین
بعد از این بابا برای بچهها بابا نشد
وای دیگر این ربابه آن ربابِ قبل نیست
خواست خانم پیش اصغر پا شود اما نشد
آنقدر محکم گره زد که حرامی تا کشید
رویِ دختر شد سیاه امّا گرهها وا نشد
*یا الله ! امام زمان !*
شد غروب و بچهها از درد، زانو میزدند
عمداً این سر را نوک نیزه به پهلو می زدند
*سر روی نِی واینمیستاد.سر رو برگردوندن، از بغل رو نیزه زدن... حسین ... حسین ... حسین ...*
هو میکنند مرا که زمین خوردهام حسین
با من بگو که آبرویت بردهام حسین
*گفت : داداش !..*
سوگند به مویِ مادرمان فاطمه نشد
شرمندهام که آب نیاوردهام حسین
هر کس که داشت در دلِ خود بغض مادرت
با چکمهاش لگد زده بر صورتم حسین
لطفی کن و مرا به سویِ خیمهها مَبر
خِجْلت زده زِ غنچهی پژمردهام حسین
دمِ دروازهی ساعات چه غوغا کردند
گرهِ روسریِ دخترکان وا کردند
با من و عمه سرِ پوشیه دعوا کردند
*یهو براش سوال پیش اومد گفت: نوه فاطمه دنبال جواب از عموم آخه جای ما در وسط بزمه؟..بزم هیئتی ها سینه زنی داره منبر داره روضه داره اما بزم شراب ، شراب خوری داره قمار داره خرید و فروش کنیز داره..*
راهمان از گذر برده فروشان افتاد
این همه چشم خریدار خدا رحم کند.
دامن کِشان رفتی، دلم زیر و رو شد
چشمِ حرامی با حرم روبرو شد
بیا برگرد خیمه ای کَس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
آب به خیمه نرسید، فدایِ سرت ...
حسین قامتش خمید فدای سرت
*بعدِ سه روز اومدن بدنها رو خاک کنند، هرکدوم رو امامِ سجاد شناسایی کرد. یه چند تا اومدن گفتن : آقا بچهای سمتِ علقمه بوده ؟علقمه بچه نبوده !!گفتن : یه تیکه بدن اونجا افتاده ... تقسیمش کردن، چیزی از بدنش نَمونده انقدر ازش کَندن، بُردن ...*
@navaye_asheghaan
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده #شب_نهم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج محمد رضا بذری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
نوشتن" صار کالقنفذ" میگن انقد تیر به بدن عباس نشست من حیا میکنم این عبارتو معنی کنم اما همین بگم که همه بدن پر تیر شد اما از اسب افتاد دوباره این تیرها به بدن فرو رفت. اینجا بود صدا زد "یا اخا ادرک اخا" برادر برادرت و دریاب*
رفته بال و پرت جای سالم نیست تو پیکرت سه شعبه چی آورده سرت خون میباره از چشم ترت
عباس!
خیلی درهم شدی
معما شدی مبهم شدی
شکستی تا خوردی جمع شدی
مثل علی اکبر کم شدی
کشتی منو چرا وا نمیشه لبات
جوابمو بده داداش قربون اون صدات
ستون خیمه ها خرد و خمیر شدی
یکی با طعنه گفت حسین چه زود پیر شدی
*تا لحظه جان دادن عباس صاحب مقاتل ننوشتن" بٰانَ الإنكسارُ" اما سر جان دادن عباس نوشتن "بٰانَ الإنكسارُ في وَجهِ الحُسين عليهالسّلام .." این شکستگی در چهرهٔ حسین نمایان شد نه تنها در چهره ی حسین بلکه تو حرف زدنش هم نمایان شد. صدا زد عباس من "وَ شَمُتَ بِي عَدوِّي" عباس ببین روی دشمن به من واشده.. عباس! این آثار شکستگیس..عباس! "وَ قَلَّت حِيلَتِي" عباس بیچاره شدم عباس *
ای امید حرم دیدی چه خاکی شد بر سرم
چشم انتظارته دخترم هر طوری شد تو رو میبرم
ماه ام البنین خواهشاً رومو نزن زمین
التماس حسین وببین خیمه ها در خطره همین
یه یا علی بگو پاشو بریم داداش
نزدیک خیمهها شدن اراذل و اوباش
ریخته روی سرم هر چی مصیبته
خولی طناب تو دستشه وقت اسارته
بعد تو بد میشه
ناله ام ناله ی ممتد میشه
اطرافم پره نامرد میشه
مرکب از رو تنم رد میشه
منم و دلهره
هر کی اومده دستش پره
شمر از دست تیغش دلخوره
هر چی میکشه نمیبره
*لحظه آخر دیدن هی عباس سرشو از رو دامن ابی عبدالله رو خاک میکشه گریه میکنه هی سرش و از رو زانو ی ابی عبدالله میکشه رو خاک آقا سرشو چه میکنی عباس ؟صدازد داداش الان دارم جون میدم سرم رو پات باشه اما ساعتی بعد تو گودال قتله گاه کی میخواد سرتو رو به دامن بگیره*
منم و دلهره
هرکی اومده دستش پره
شمر از دست تیغش دلخوره
هر چی میکشه نمیبره
نگاه آخرم به سمت خیمه ها
شور میزنه دلم برا این زن و بچه ها
دیدن از دور آقا داره میاد با گوشه ی استین داره اشکاش و پاک میکنه این زن و بچه گریه هاش و نبینن. هر زحمتی که بود خودش و به خیمه ها رسوند از مرکب پیاده شد بچه ها دویدن دورش میگفتن این عمی العباس ؟بابا عمو کجاست؟
دیدن آقا رفت تو خیمه عباس ستون خیمه رو کشید یعنی بچه ها دیگه این خیمه صاحب نداره..
@navaye_asheghaan
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده #شب_اول_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*دیدند مسلم سربه دیوار گذاشته گفت نامه نوشتم آقاعلی اصغرتم بیار درختاشون میوه داده جوی آبشون روانه.... *
نیا حسین این مردم جوابتو نمیدن
نیا حسین نقشه واسهٔ سرت کشیدن
نیا حسین تیر و نیزه و سنان خریدن
دیدم که تو بازار یه کوفی نامرد
سه شعبه می سازه
اینجا که رحم و مروت محاله
خون علی اصغر تو حلاله
نیا حسین
واسه حنجره ات یه قطره آب ؟
اینجا جای همسرت رباب ؟
نیا حسین
زینب جاش تومجلس شراب؟
شکرخدا آقا ناموسم اینجانیست
مثل تو مظلومی هیچکی تو دنیانیست
*نوشتند وقتی بدن بی سرمسلم رو انداختند پایین مردم دور بدن مسلم جمع شدند یه وقت دیدن یه پیرزن داره همه روعقب میزنه برید کنارمن می شناسمش گفتند سر نداره از کجا می شناسی گفت از لباساش آخه یه شب مهمان من بوده اما بگم "لایوم میومک یا اباعبدالله" کاری بابدن حسین کردندنه پیراهنی نه انگشتی نه انگشتری زینب اومد تو قتلگاه ...*
گلی گم کرده ام می جویم او را
به هر گل می رسم می بویم او را
*یه وقت دید از گوشه گودال یه صدای بریده بریده هی میگه... الیٌ ..امام صادق علیه السلام میفرمایندکاری باجدما کردندکه به اندازه یک نگین انگشترهم جای سالم دراین بدن نبودبی بی زینب لباروگذاشت رو رگهای بریده
داداش!
گفتم که فراغ را نبینم. دیدم
امد به سرم از آنچه می ترسیدم
*مسلم نگران ناموسش نبود اخه زن وبچه اشو دست اباعبدالله سپرده لذا بودتاخبرشهادت روشنید فرمودبگید حمیده بیاد،دایی این دخترهست محرمش هست این دخترروبغل کرددست برسرش کشید ابی عبدالله،دخترصدازددایی جان امروزیه جوردیگه دست روسرم کشیدی گفت آره عزیزم ازامروز من بابای توام اونایی که دخترداریدمی دونید این دختررونوازش کرد دخترخودش گوشه ایی داره می بینه لذا تووداع آخر وقتی دیدذوالجناح حرکت نمیکنه یه نگاه کرددیددخترجلو اسب روگرفته بابا یادته دخترمسلم روبغل کردی یکم بغلم کن..*
@navaye_asheghaan
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به باب الحوائج #حضرت_مسلم بن عقیل علیه السلام اجرا شده #شب_اول_محرم۱۴۰۳به نفسِ حاج حسن شالبافان
●━━━━━━───────
*دیدند مسلم سربه دیوار گذاشته گفت نامه نوشتم آقاعلی اصغرتم بیار درختاشون میوه داده جوی آبشون روانه.... *
نیا حسین این مردم جوابتو نمیدن
نیا حسین نقشه واسهٔ سرت کشیدن
نیا حسین تیر و نیزه و سنان خریدن
دیدم که تو بازار یه کوفی نامرد
سه شعبه می سازه
اینجا که رحم و مروت محاله
خون علی اصغر تو حلاله
نیا حسین
واسه حنجره ات یه قطره آب ؟
اینجا جای همسرت رباب ؟
نیا حسین
زینب جاش تومجلس شراب؟
شکرخدا آقا ناموسم اینجانیست
مثل تو مظلومی هیچکی تو دنیانیست
*نوشتند وقتی بدن بی سرمسلم رو انداختند پایین مردم دور بدن مسلم جمع شدند یه وقت دیدن یه پیرزن داره همه روعقب میزنه برید کنارمن می شناسمش گفتند سر نداره از کجا می شناسی گفت از لباساش آخه یه شب مهمان من بوده اما بگم "لایوم میومک یا اباعبدالله" کاری بابدن حسین کردند؛ نه پیراهنی نه انگشتی نه انگشتری زینب اومد تو قتلگاه ...*
گلی گم کرده ام می جویم او را
به هر گل می رسم می بویم او را
*یه وقت دید از گوشه گودال یه صدای بریده بریده هی میگه... الیٌ ..امام صادق علیه السلام میفرمایندکاری باجدما کردندکه به اندازه یک نگین انگشترهم جای سالم دراین بدن نبودبی بی زینب لباروگذاشت رو رگهای بریده
داداش!
گفتم که فراغ را نبینم. دیدم
امد به سرم از آنچه می ترسیدم
*مسلم نگران ناموسش نبود اخه زن وبچه اشو دست اباعبدالله سپرده لذا بودتاخبرشهادت روشنید فرمودبگید حمیده بیاد،دایی این دخترهست محرمش هست این دخترروبغل کرددست برسرش کشید ابی عبدالله،دخترصدازددایی جان امروزیه جوردیگه دست روسرم کشیدی گفت آره عزیزم ازامروز من بابای توام اونایی که دخترداریدمی دونید این دختررونوازش کرد دخترخودش گوشه ایی داره می بینه لذا تووداع آخر وقتی دیدذوالجناح حرکت نمیکنه یه نگاه کرددیددخترجلو اسب روگرفته بابا یادته دخترمسلم روبغل کردی یکم بغلم کن..*
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده #شب_دوم_محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی مهدی رعنایی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
نوکر به اسم و رسم خودش بی علاقه است بر سنگ قبر ما بنویسید یا حسین
*شب دوم محرم مثل یه فردایی زن و بچه میرسن کربلا. کاشکی میشد ما هم با زن و بچه میرسیدیم فردا کربلا. وقتی میخواستن از مدینه حرکت کنن امام حسین اباالفضل رو فرستاد جلو گفت خواهرم زینبو تو برو بیار.. کجاوه رو، رو شتر درست کردن قبل از اینکه زینبو سوار کنن امام حسین رفت تو کجاوه ببینه جای زینب یه وقت نادرست و ناخوش نباشه. اول امام حسین رفت تو کجاوه نشست تا مطمئن شد جای خواهر خوبه اومد پایین. اباالفضل رفت داخل خونه شبه تاریکه کسی نیست اصلاً تو مدینه تو کوچهها کسی تردد نداره اما غیرت رو نگاه کن جوونای بنی هاشمو صدا کرد زنا رم گفت بیان از این طرف و اون طرف در خونه کوچه درست کردن زینب مجلل از این کوچه حرکت کنه کسی قد و بالای خواهر امام حسینو نبینه. «جونم اگه گریه داری بلندا آی شمایی که اشک دارید بلند برای امام حسین گریه کنید مورد رحمت خدایید من نمیگم امام صادق میفرماید: رحمت خدا به اون کسی که برای جد ما و روضههای جد ما بلند بلند گریه کنه امام صادق دعاتون کرده» اومدن نزدیک کجاوه شدن تو مقتل نوشته یه بازوی زینب رو حسین گرفت، یه بازوشم علیاکبر گرفت، بلند کردن زینب رو مثل یه ملیکه مثل یه شاهزاده سوار کجاوه کردن. این کاروان حرکت کرد به سمت کربلا..تو راه چقدر عاشقانه نگاه میکرد برادر رو. اما این زینبه ناموس ابی عبدالله صدا بلند کنه نه والله تو مقاتل نوشتن یه کوبهی چوبی کنار محمل زینب گذاشته بود ابی عبدالله.. کار داشت زینب صداشو بلند نمیکرد. نه اینکه زینب صدا بلند کنه بگه من اینو میخوام این کارو دارم نه.. کوبه چوبی رو تکون میداد زودی اباالفضل میومد جلو کجاوه ی زینب جانم سیدتی و مولاتی زینب کارشو میگفت امرشو میگفت اباالفضل میگفت: "سمعاً و طاعتا " امر زینب اجرا می شد..بیاین بریمکربلا..
همچین که مثل فردا روزی رسیدن صدا کرد ابی عبدالله رو حسین جان دلم آشوبه برادر، حسین جان اینجا کجاست؟ بوی خون میاد، حسین جان بوی جدایی میاد آروم کرد زینبو آروم کرد زینبو..روز دوم محرم کربلا حسین زینب و آرام کرد زینبم خیالش راحت بود سایه بالای سر داره اما بذار همون روضهای رو بخونم که حضرت زهرا سفارش کردن به اون روضه خون تو عالم رویا گفت: چه روضهای بخونم؟ گفتن روضه وداع حسینمو بخون اما مثل یه روز عاشورایی همچین که سوار ذوالجناح اومد بره میدون دید صدایی از پشت سر میاد چی میگه "مهلاً مهلا یا ابن الزهرا " برگشت دید زینبه از ذوالجناح پیاده شد دست ولایتی رو گذاشت رو سینه زینب، زینبی که تا الان میگفت صبر کن نرو میدان حالا صدا زد میخوای بری برو اینجام هنوز امید داره سایهی سر داره اما ساعاتی بعد...*
هوا ز جور مخالف چو غیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
«زن و مرد پیر و جوون کوچیک و بزرگ هر جا صدای من کمترینو میشنوید دستتو بیار بالا سرت یه ناله که تا الان تو عمرت نزدی بزن سه مرتبه بگو یا حسین ..»
@navaye_asheghaan
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شب_چهارم_محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی مهدی رعنایی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
خودت تو زیارت عاشورا میگی" و علی اصحاب الحسین" حر هم جزء اصحاب حسینه داری بهش سلام میدی. اینه ابی عبدالله اینجوری می کنه با آدم.. جوون با امام حسین معامله کن امام حسین میبنده باهات کارو هم دنیاتو هم آخرتتو هم برزختو هم قیامتتو.. اونجایی که حسینه بهشته ..*
عمر زاهد همه طی شد بهتمنای بهشت
او ندانست که در ترک تمناست بهشت
این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا نام حسین است همانجاست بهشت
*زیارت عاشورا طول عمر رو زیاد می کنه چرا ؟چون به امامت میگی که آخر زیارت عاشورا" و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم "امامم مهربانه اجابت می کنه امام حسین! این آخرین زیارت من نباشه اگه قرار باشه مرگتون زود برسه بخاطر این زیارت عاشورا به تعویق میافته زیارت عاشورا رو ول نکنید..*
*توبه شرایط داره اول اینکه سر به خاک بذاری استغفار کنی، دوم طلب توبه و بخشش کنی، بگی دیگه من این کار رو نمی کنم. واسطه بیاری در خونه ی خدا و..چندین مرحله داره توبه.. می خوام از آقایی بگم که همهی شرایطو کربلا داشت چکمه ها اشو روی دوشش انداخته بود اومد طرف خیمه های حسین خجالت نکشید. تا اومد سر پایینه کد داره میده امام حسین در خونه ام اومدی اول باید سرتو بالا کنه فرمود:* ارفع رأسک* سرتو بالا بیار. طلب بخشش کرد.صدا زد یا ابن رسول الله! اجازه می دید برم دم خیمه ی خانوما از اینها حلالیت بطلبم من بودم راه رو سد کردم، من بودم جلو اینا رو گرفتم، من بودم تن این زن و بچه رو لرزوندم، آقا اجازه داد کی داره با حر میره پشت خیمه ها اباالفضل با حر اومدن پشت خیمه ها حر صدا زد "السلام علیکم یا اهل بیت النبوه السلام علیک یا بنت امیرالمومنین" از تو خیمه صدا زد و "علیک السلام" صدا زد بی بی جان اومدم حلالیت بطلبم منو ببخش.. زینب چی گفته باشه خوبه؟ فرمود: بگو بدونم آیا حسین تو رو بخشیده اومدی اینجا؟ صدا زد.. بله خانم.. فرمود: اگه حسین بخشیده من چیکارم که نبخشم منم حلالت کردم. امشب به ابی عبدالله و خواهرش بگو هرچی گناه کردم دلتو لرزوندم منو حلالم کن این حلالیتتو از امام حسین بگیر امشب ببین با هات چه میکنه...*
اولین نفره جلو امام حسینو گرفت اولین نفره در رکاب سیدالشهدا به شهادت رسید. ابی عبدالله سر حر رو بدامن گرفت اما دلا بسوزه.. ساعاتی بعد حسین تک و تنها تو گودی گودال قتلگاه افتاد. کسی اومد سرشو بدامن بگیره نه والله اشتباه گفتم چرا یکی اومد سرشو بدامن بگیره.. "و الشمر جالس علی صدره" یهو دید سینه اش سنگین شده.. هر چی نفس داری حسین .....*
@navaye_asheghaan
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده #شب_ششم_محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی مهدی رعنایی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
صدای گریه بلند شد صدای گریه رسید به خیمهی کی؟ رسید به خیمهی زینب.. زینب از خیمه دوید بیرون اومد پشت خیمهها زد سر شونه ابی عبدالله گفت: داداش داری چه می کنی؟ حسین این بچه رو خاکش کن اگه خاکش نکنی مادرشم الان میمیره یه جمله بگم.. صدا زد زینب خواهرم میخوام خاکش کنم ولی دلم نمیاد چطور مگه؟ آخه هرچی نگاه میکنم بین چشماش هنوز بازه انگار داره هنوز منو تماشا میکنه "رحم الله و غفر الله من۸ نادا"دستتو بیار بالا یاحسین ...*
گفت هر کس که دید رأس تو را نیزه ها
آهی کشید و گفت که بیچاره مادرت
آخ دو دستم را میان آب بردم
حلالم کن نبودی آب خوردم
پسرم گلایه از کمان و تیر دارم
بیا از نیزه پایین شیر دارم
*وسط این خانوما زینب دید یه مخدرهای یه خانومی داره بلند بلند گریه میکنه شب یازدهم محرم الله اکبر اومد یکی یکی این زن و بچه رو کنار زد اومد بالا سرش ببینه کیه داره بلند گریه میکنه دید مادر علی اصغر ربابه گفت خانوم بچهها رو به زور خوابوندم به سختی خوابوندم چرا داری اینجور بلند بلند گریه میکنی؟ صدا زد بیبی جان زینب! آتشم نزن چطور مگه رباب؟ تا دیروز علی داشتم شیر نداشتم
اما عصری یه مقداری آب بهمون دادن آب خوردم احساس میکنم تو سینه شیر دارم اما هرچی دور و ورمو نگاه میکنم علی ندارم..*
«هرکی باباب الحوائج کار داره دستشو بیاره بالای سرش امشب از اون شباس ها هرجور میدونی بگیر با نفس کشیده بگو
ای غریب آقام حسین.....»
@navaye_asheghaan
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده #شب_هفتم_محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی مهدی رعنایی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
تو خرابه شمعم توش روشن نبود از نور مهتاب استفاده میکردن. زینب دونه دونه خارها رو از کف پای این بچه در میآورد..
طاهر دمشقی شبا سر یزیدو میذاشت روزانوش براش شعر میخوند تا خوابش ببره میگه یه شب نگاه کردم دیدم سر بریده تو تشت از گوشه چشمش داره اشک میریزه میگه از این صحنه خیلی وحشت کردم در همین حین دیدم از تو خرابه کنار کاخ صدای گریه بلنده این زن و بچه ریختن به هم چی شده ؟یزید از خواب یه لحظه پریدگفت طاهر چی شده چرا سر صدا میاد؟چرا نمیزارن ما بخوابیم؟ صدا زد امیر!بچه ی حسینه بهانه بابا گرفته باباشو براش ببرین..گفت: همین سر بریده رو براش ببرید ..یا اباعبدالله.. یه بزرگی میگفت کی گفته سرو تو طبق براش بردن
اینا بیحیاتر از این حرفا بودن.. موهای حسینو تو دستش گرفت دادهمینجور آورد تو خرابه پرت کرد جلوی این دختر بیا اینم بابات..دختر یه نگاه کرد دید جای هفده زخم کاری رو سر و صورت ابی عبدالله است یه دونه شو که همتون بلدید بگم آخه دیروز تو مجلس یزید یه دست کشید رو سر و صورت گفت:بابا کجا بودی؟ یه کلمه است ولی یه دنیا روضه پشتش خوابیده..گفت بابا کجا بودی سرت بوی شراب میده. خیال کردی نمیدونم شراب میخورد صاحب مقتل الحسین اینجوری نوشته..گاهی یزید شراب میخورد گاهی اضافههاشو کنار تشتی میریخته که سر بریده ابی عبدالله توشه..گاهی موقعها این جام شرابو میآورد بالا میگفت حسین نمیخوری خوب مزهای میده ها تعارف میکرد به حسین بی حیا.*
برا دستات طناب آورد
جلو رباب رفت آب آورد
بازم حیا نکرد کنار سرت شراب آورد
عموم رو نی خیلی غم خورد
به ما چشم نامحرم خورد
یه تازیون چند باری به جای من به عمه ام خورد
بچگونه داره حرف میزنه دیگه وایساد جلو اون بی حیا چی گفت
خیلی بدی یادت باشه
منو زدی یادت باشه
" رحم الله و غفر الله من نادا یا حسین"
@navaye_asheghaan
.
#قسمت_پایانی #روضه باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده #شب_اول_محرم۱۴۰۳به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی
●━━━━━━───────
با قلب خونین و چشمای گریون
موندم غریب و بی سروسامون
وای از غریبی
آقا!
اینجا همه از ما طلبکارن
همه فقط به فکر آزارن
دست از سر تو برنمیدارن
وای از غریبی
کوفه نیا بخاطر اصغر
که روی دست تو میشه پرپر
کجا؟پیش چشای خسته مادر
وای از غریبی
این کوفیا چشم نظر دارن
خواهر تو رو آروم نمیزارن
از اهل بیتت اینا بیزارن
عزیز زهرا
*داره التماس میکنه..*
قافله رو مدینه برگردون
نذار بشه زینب چشاش گریون
چشم علمدارت نشه پرخون
حسین عزیز زهرا
نذار به خواهرت جسارت شه
نصیب بچه هات اسارت شه
تموم پیکر تو غارت شه
*یخ عده مردم بالای دارالاماره رو نگاه میکردن چیکار میکنن با بدن مسلم ابن عقیل..یه وقت دیدن سر از بالای دارالاماره پایین افتاد..شاید مسلم ابن عقیل که بچه هاشم کوفه بودن تو دلش این بود خدا هیچ بچه ای سر بریده باباشو نبینه. با بدنش چه کردن.. آوردن بازار قصابا بدنشو آویزان کردن مردم نگاه میکردن این همون آقاییه که چند روز پیش مردم باهاش بودن دورش بودن الان آویزان بازار قصابها شده..بمیرم برات..خبرش رسید به کاروان ابی عبدالله حضرت فرمود:" انالله و انا الیه راجعون"اولین کاری که حضرت کرده فرمود: دختر مسلم رو صدا بزنید بیاد مردم این دختر بابا نداره احترامش واجبه به همه اهل کاروان آقام سفارش کرده یتیمو احترام بذارید.اما بمیرم برای بچه های یتیم حسین..وقتی این زن و بچه رو وارد کردن جلوشون نان و خرما صدقه می انداختن..
بی بی جان ما این صدقه ها رو جمع کرد فرمود: صدقه بر ما بچه های پیغمبر حرومه ببرید این نان و خرما رو ...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#شب_اول_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#کربلایی_محمد_عطااللهی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜.👇
#قسمت_پایانی #مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا گریز به روضه حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی وحید شکری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*خود حرومزاده اش نامه نوشت گفت امیر تا دیدم فاطمه پشت دره هرچی بغض و کینه بود از علی تو دلم جمع کردم یه لگدی به در زدم..*
* امیرالمؤمنین روضهخون شده..*
تنها یه مسمار کار علی رو تموم کرده
لعنت به مسمار بی رحمِ مسمار
زهرا منو بی پسر کرد همین زخم مسمار
افتاده مسمار تو آخ نگفتی و پیچیده فریاد مسمار
صدا شکستنت بود
دری که من ساختمش چرا روی تنت بود
فاطمه زندگیم سوخت
تا شنیدم به فضه گفتی حس مادریم....
تنها یه صورت
باعث شده اشک بریزم به پهنای صورت
فاطمه دردای صورت
زود خوب نمیشه که حساس اعضای صورت
فاطمه من دلم ریخت خودت بهم بگو
کی زد صورتتو به هم ریخت
فاطمه من دلم سوخت
با هیزم اونقد زدنت که غنچه با گلم است
خدا از غربت کوثر گذشتم
در روی زهرا بود و از آن در
گمونم نفس مادر نفسهای آخرینه
از همه درد و غمما بدتر غم بی مادریه
*قربون اون آقایی برم که شبا تو خواب میگفت نزن نامرد..*
حسن تب دارد و در خواب گوید
نزن نامرد که سیلی درد دارد
@navaye_asheghaan
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژهٔ اربعین حسینی اجرا شده به نفسِ کربلایی محمد عطااللهی و علی پاشایی ومحسن نورآذر •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*رسیدن کربلا، صدای زنگ قافله بلند شد؛ عطیه رو صدا زد.عطیه ببین کیه داره نزدیک میشه به قبر حسین؟ عطیه نزدیک اومد دید محملات دارن میان، صدای زنگ اُشتران، قافلهی ابی عبدالله، شناخت زین العابدین علیهالسلام رو صدا زد جابر! امام سجاد بر ناقه سواره و با اهل بیتشون پشت سرشون جابر صدا زد دست منو میگیری من استقبال کنم؟ دختر امیرالمؤمنین با دل شکسته داره میاد همچین که رسید السلام علیک یا ابن رسول الله! آقا خوش اومدی به کربلا کنار قبرِ پدرتون ابیعبدالله امام سجاد پیاده شدن، این زن و بچهها آرام پیاده شدن، اولین روضه رو خودِ امام سجاد خونده فرمود: یا جابر! "هاهُـنا والله قُتِلَت رِجالُـنا"جابر همین جا بود مردانِ ما رو کُشتن میخوام از زبون امام سجاد مَقتل بخونم."هاهُـنا والله قُتِلَت رِجالُنا وذُبِحَت أطفالُنا" کودکان ما رو ذبح کردن، سر بُریدن،چرا نگفت مردان ما رو سر بریدن؟ معلوم بود که سرِ ابی عبدالله و شهدا رو اومد روضه رو مکشوفه وا کرد دنیا بدونه که حتی به بچههام رحم نکردن "و حُرِّمَت خیامُنا" همینجا بی حرمتی به خیمههای ما شد خیمههامونو آتیش زدن*
*اما اون چیزی که امام سجاد سی وچهار سال براش گریه کرده اینه:گفت: "یا جابر! و سُبیَت نِسائُنا" بانوان حرم پیغمبر رو به بندِ اسارت کشیدن حسین *
*خواهره باری از مصیبات از سفر رو دوششه همچین که انداخت خودشو رو این خاک ابی عبدالله سلامِ من به پیکرِ زخمی و مجروحت، سلامِ من به پیکرِ بدون سرت آی برادر،سلام به این بدنِ پاره پاره! چهل روزه حسین ندیدمت، بیچاره شدم*
تو را ای عشق بعد از آخرین باری که بوسیدم
نه راحت آب نوشیدم، نه خوابیدم، نه خندیدم
تو که جانِ نبی بودی چرا اینگونه جان دادی؟
نمیبُرّید خنجر رأسِ پاک ت کرد را
خودم دیدم
حسین!
مرا بعد از تو بینِ کوچه و بازار چرخاندن
*حرف دختر علیه! همون خانمی که امام حسن بود کسی جرأت نمیکرد نزدیک بشه، همون خانمی که ابی عبدالله بود کسی جرأت نگاه به این خانم نداشت !!*
مرا بعد از تو بینِ کوچه و بازار چرخاندن
منی که سالها تنها فقط دورِ تو چرخیدم
به من، مرد و زن و اطفالِ کوفه خارجی گفتن
به من که کمتر از گُل، در تمام عمر نشنیدم
به من که زینب بودم چهل منزل اهانت شد
به من که روز و شب شیرِ خدا میکرد، تمجیدم
*صدا زد حسین: اگه خواهرتو ببینی دیگه نمیشناسی ,پیر شدم خمیدم..صدا زد هر کی سفر میره برمیگرده سوغات میاره
حسین، سوغاتِ زینب میدونی چیه؟ این لباس های پارهست، این صورتِ کبوده
ای حسیـن *
شکسته بال و سیاه و کبود آمدهام
من از محلهی آلِ یهود آمدهام
حسیــــــن جانم!
از آن دیار که ما را به هم نشان دادن
از آن دیار که زنها به ما خندیدن
*گفت: حسین جانم روزی که دو تا بچههام به شهادت رسیدن از خیمه بیرون نیومدم گفتم: نکنه حسینم خجالت بکشه حسین جانم! جانِ مادرت فاطمه، منو خجالت زده نکن.گفت : حسیـــن!*
بنفشه رفتم و مثلِ لاله برگشتم
مرا ببخش بدون سه ساله برگشتم
*همچین که خاک کربلا و مزار برادر رو دید
همهی این اسارتها یادش رفت گفت : حسین جانم !*
هنوز لحظهی افتادنِ تو یادم هست
جدال بر سرِ پیراهن تو یادم هست
سنان و شمر زِ رویَت عبور میکردند
مرا به زور زِ جسمِ تو دور میکردند
*صدا زد حسین*
میخواستم ببوسمت اما مرا زدند
ناراحتم کنارِ تو با پا مرا زدند
*زینب داره میگه حسین من! *
ز شام و کوفه برگشتم دوباره کربلایِ تو
چهل منزل به روی نِی شنیدم من صدایِ تو
داداش!
برای کودکانِ تو به هر جا من سِپر گشتم
نمیدانم به کویِ تو چگونه زنده برگشتم؟
*حسین جان منِ زینبت رو ببخش رقیه تو نتونستم بیارم داداش*
حسین داداش!
مَپرس از حال طفلانت، رقیه رفته از دستم
که من، شرمنده از روی ِ امانت داریت هستم
@navaye_asheghaan