#نور_بخشید_به_شام_غریبون
#روضه | #حاج_محمود_کریمی
#وفات_حضرت_زینب ۱۳۹۸
#حضرت_زینب "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نور بخشید به شام غریبون
مثل خورشیدی که پشت ابره
پرچم عشق و بالا نگه داشت
این همون معجزه کوه صبره
پر کشید و علم رو نگه داشت
وقت غارت شکستن پرش رو
پیش چشم سر روی نیزه
چوب محمل شکسته سرش رو
اون همه داغ و با جون خرید و
سنگر خیمه شد وقت غارت
هر کدومش یه کرببلا بود...
تک تک روزهای اسرات...
وقتی ناچار شد اولین بار
نافلهاش رو نشسته بخونه
چقتی مجبور شد پیش ظالم
خطبه با دست بسته بخونه...
وقتی اون یادگاری رو گم کرد
توی ویرونه با اشک و ناله
وقتی با دست لرزون و زخمی
خاک میریخت رو قبر سه ساله...
اون زمانی که منزل به منزل
وارث روضه ی مادرش بود
غارت معجرا بی اثر شد
بال روحُ الاَمین چادرش بود
هیچ چشمی محاله ببینه
روی خورشیدی که پُر شعاعه
اما جونسوز تر از تمومش
روضه ی جانگداز وداعه...
وقتی امواج شمشیر و نیزه
هستیه زینب و با خودش بُرد
بعد از آخرین بوسه زینب
پشت مرکب، دوید و زمین خورد
ساعتی بعد ناباورانه
رو زمین هستی زینب افتاد
زخمی و تشنه و بی علمدار...
بین گودال از مرکب افتاد...
شور محشر به پا بود و خواهر
از بلندی سرازیر می شد...
می دوید و تو دریای دشمن
هر قدم بیشتر پیر می شد...
قاتل از بس کشید و نبرید
شدت ضربرو بیشتر کرد
بر گلو بی اثر بود خنجر
بوسه ی آخرین جا اثر کرد
@emame3vom
آخرین لحظه ها مادرش رو
با صدای ضعیفی صدا زد
خون به پا بود و هستی زینب
زیر سر نیزه ها دست و پا زد...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ