eitaa logo
کانال نوای عاشقان
17.9هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
420 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
7.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیارت علی فانی 🌴💎🌹💎🌴 ـ 💕 شانزدهم آیت الله (ره) : چـله گنـاه نکـردن بگیـرید تا سـوزِ دل و اشـک چشمـانتان بـرای سیـد الشهـدا'؏لیه السلام ' فراوان گـردد. اللهم عجل لولیک الفرج به نیت سلامتی وتعجبل درامرظهورآقا
تا فکر و ذکر من همه دیدار دلبر است من در میان جمع و دلم جای دیگر است من در میان جمع و دلم سمت سامراست آنجا که اشک زائرش از آب کوثر است دیری‌ست رفته است و دگر و برنگشته است دیری‌ست آسمان دلم بی‌کبوتر است او پیش رو نشسته و من کورم از گناه او می‌زند صدایم و ما گوش‌مان کر است آواره‌ایم در هیئات و شنیده‌ایم در روضه احتمال حضورش قوی‌تر است شاید صدای گریه‌ی آقا بلند شد چون روضه‌های مادر او گریه‌آور است در فاطمیه پهلوی او تیر می‌کشد او نیز زخمی غم دیوار و آن در است آقا سری بزن به مدینه نگاه کن کوچه بدون تو صحرای محشر است آقا بگو چگونه تحمل بیاورم؟ یک زن که در مقابل یک فوج لشکر است انگار در گلوی شما بغض می‌شود آن ریسمان که بسته به دستان حیدر است گرچه پر از گناه ولی در رکاب‌تان آخر شهید می‌شوم، این حرف آخر است ✍ @navaye_asheghaan
روبهان بر همسر شیر خدا سیلی زدند در بهشت وحی بر خیر النّسا سیلی زدند نامسلمانان که دم از دین و قرآن می‌زدند بر رخ تطهیر و قدر و هل اتی سیلی زدند گر «من آذاها فقد آذانی‌» اَت خورده به گوش آن ستمکاران به روی مصطفی سیلی زدند فاطمه آیینه‌ی توحید و وجه کبریاست بر رخ توحید و وجه کبریا سیلی زدند صورت انسیّة الحورا کجا سیلی کجا؟ با که گویم دیوها حوریّه را سیلی زدند اینکه رویش نیلگون گردیده ناموس خداست فاش می‌گویم به ناموس خدا سیلی زدند چارده قرن است می‌پرسند آل فاطمه اهل عالم مادر ما را چرا سیلی زدند؟ روی زهرا شد کبود و سوخت رخسار حسن بر گل روی امام مجتبی سیلی زدند «میثم!» آن سیلی به روی فاطمه تنها نخورد بر تمام انبیا و اولیا سیلی زدند ✍ @navaye_asheghaan
زهـــرا کــه عـنایتش به دنیا برسد بــاشد که به فــریاد دل ما برسد یا رب! سببی ساز که در روز جزا پرونده‌ی ما بــه دست زهرا برسد ✍مرحوم @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیا "در" و "دیوار"… حقیقت دارد؟ برخورد "گل" و "خار"… حقیقت دارد؟ ای صاحب عزای فاطمیه! آیا… این روضه‌ی "مسمار" حقیقت دارد؟ @navaye_asheghaan
هر که با زهراست احساس سخاوت می‌کند «مور این وادی سلیمان را ضیافت می‌کند»* دست‌ْپخت فاطمه نان است و نانش جذبه است هر که شد یک‌بار سائل، کم کم عادت می‌کند فرشیان... نه، عرشیان هم رو به او می‌ایستند در میان خانه‌اش وقتی عبادت می‌کند مرتضی بر فاطمه یا فاطمه بر مرتضی! کیست که بر دیگری دارد امامت می‌کند؟! هرچه مولا مدح خود را کرد، مدح فاطمه‌ست آینه از شأن همتایش حکایت می‌کند روز محشر که بیاید کار دست فاطمه‌ست مرتضی می‌ایستد، زهرا قیامت می‌کند رشته‌ای از چادرش هم دست ما باشد بس است رشته‌ای از چادرش؟! آری... شفاعت می‌کند ✍ *صائب @navaye_asheghaan
دست من و عنایت و، لطف و عطای فاطمه قلب من و محبت و، مهر و ولای فاطمه طبع من و قصیده‌ی، مدح و ثنای فاطمه جرم من و شفاعتِ، روز جزای فاطمه به بذل دست فاطمه، به خاک پای فاطمه منم گدای فاطمه، منم گدای فاطمه رشته‌ی مهر فاطمه، سوی خدا کشد مرا دل به‌ولاش داده‌ام، تا به کجا کشد مرا گر به زمین زند مرا، ور به سما کشد مرا درد اگر عطا کند، یا به بلا کشد مرا پای برون نمی‌نهم، از سر کوی فاطمه وا نشود لبم مگر، به گفت‌وگوی فاطمه رشته‌ی چادرش اگر، به دست انبیا رسد شعار فخر انبیا، به عرش کبریا رسد از لب جانفزاش اگر، زمزمه‌ی دعا رسد جان ز نوای گرم او، به جسم مصطفی رسد کسی که قدر و هل اتی، گفته خدا به وصف او کجا قصیده‌های من بُوَد رسا به وصف او فاطمه‌ای که مصطفی، خوانده به رتبه مادرش به احترام می‌کند، قیام در برابرش به دست و سینه و جبین، بوسه زند مکررش بوی بهشت یافته، از دم روح پرورش مادح او کسی به جز، خدا شود نمی‌شود حقِّ سخن به مدح او، ادا شود نمی‌شود منم که مهر داغ او، نقش گرفته بر دلم سرشته با ولایتش، دست حق از ازل گِلم اوست که هست تا ابد، گره‌گشای مشکلم زشعله‌ی محبتش، داده ضیا به محفلم درآیم از دری دگر‌، گر از دری برانَدَم نمی‌روم زکوی او، چه رانَدَم چه خوانَدَم عصمت داوری نبود، اگر نبود فاطمه جنت و کوثری نبود، اگر نبود فاطمه هیچ پیمبری نبود، اگر نبود فاطمه احمد و حیدری نبود، اگر نبود فاطمه آنچه که آفریده حق، بوده برای فاطمه گفت از آن سبب نبی، من به فدای فاطمه به پیش بحر جود او، محیط کمتر از نمی گدای کوی خویش را، اگر عطا کند کمی همان عطای اندکش، فزون بُوَد ز عالَمی مرا چه غم اگر خدا، به مهر او دهد غمی دل به ولاش بسته‌ام، در آرزو نشسته‌ام تیر غمش مگر رسد، به سینه‌ی شکسته‌ام ای‌که به قلب عالَمی، نقش گرفته داغ تو ای‌که پریده مرغ دل، از همه سو سراغ تو میوه‌ی معرفت خورد، روح الامین ز باغ تو نور دهد به دیده‌ها، تربت بی چراغ تو قسم به قبر مخفی‌ات، قسم به خاک تربتت خونْ دل پاره‌پاره‌ام، گشته به یاد غربتت ای که خزان شد از ستم، بهارِ زندگانی‌ات گشته خمیده سرو قد، به موسم جوانی‌ات مدینه بعد مصطفی، ندیده شادمانی‌ات قسم به عمر کوته و، به رنج جاودانی‌ات عنایتی! عنایتی! «میثمِ» دل شکسته‌ام رو به سوی تو کرده‌ام، دل به غم تو بسته‌ام ✍ @navaye_asheghaan
صبح ازل، الله اکبر یادمان داد اسلام را آن‌روز حیدر یادمان داد قرآن نمی‌خواندیم اما سوره‌ی حمد با دست‌های بسته کوثر یادمان داد زهرا اصول دین به ما آموخت وقتی توحید را در آتشِ دَر یادمان داد "پای علی ماندن" در آتش سوختن بود ایثار را زهرای اطهر یادمان داد "هر کس که زهرا را بیازارد مرا نیز" آری برائت را پیمبر یادمان داد ما داغ محسن را نفهمیدیم و بعداً در کربلا حلقوم اصغر یادمان داد غم‌های حیدر را به جان خود خریدیم سختی کشیدن را ابوذر یادمان داد ما خادمِ زهرا شدیم الحمدلله فضه به ما آموخت، قنبر یادمان داد در کودکی با مِهر زهرا شیر خوردیم مِهرش اگر با ماست، مادر یادمان داد ما عاشقیم این عاشقی را نیز بابا از کودکی در پای منبر یادمان داد شکر خدا در گریه‌ی ما معرفت بود زهرا میان اشک‌ها فریادمان داد ✍ @navaye_asheghaan
بالاتر از اندیشه‌ی دنیاست زهرا بالاتر از بالاتر از بالاست زهرا نور خداوند است هر سو بنگری هست سرّ خداوند است، نا پیداست زهرا اهل قیاس او را نمی‌فهمند هرگز آن‌سوتر از مقیاس انسان‌هاست زهرا درس شهادت را حسین آموخت از او مرد آفرینِ روز عاشوراست زهرا در زندگی چیزی برای خود نمی‌خواست هرچه علی می‌خواست را می‌خواست زهرا روزی که مردم وقت یاری خواب بودند پای غریبی علی برخاست زهرا دل را به آتش زد علی تنها نماند افسوس خود در شعله‌ها تنهاست زهرا پروانه‌ها از شعله‌ها پروا ندارند در سیل آتش کوهِ پا برجاست زهرا در انتهای این مصاف نابرابر پیروز میدان بی‌گمان زهراست زهرا... ✍ @navaye_asheghaan
گفت: در می‌زنند مهمان است گفت: آیا صدای سلمان است؟ این صدا، نه صدای طوفان است مزن! این خانه‌ی مسلمان است مادرم رفت پشت در، اما... گفت: آرام ما خدا داریم ما کجا کار با شما داریم و اگر روضه‌ای به پا داریم پدرم رفته ما عزاداریم پشت در سوخت بال و پر، اما... آسمان را به ریسمان بردند آسمان را کِشان‌کِشان بردند پیش چشمان دیگران بردند مادرم داد زد بمان! بردند بازوی مادرم سپر، اما... بین آن کوچه چند بار افتاد اشک از چشم روزگار افتاد پدرم در دلش شرار افتاد تا نگاهش به ذوالفقار افتاد- گفت: یک روز یک نفر اما... ✍ @navaye_asheghaan