eitaa logo
کانال نوای عاشقان
17.8هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
416 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5971863248666888080.mp3
21.37M
مناجات شنیدنی 👌 ویژه مداحی های امام زمان(عج) ( با هق هقم به سمت تو... )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا خـداونـدا به ما بیـنـش عـطا کن ز دام جـهـل و نادانـے رهـا کن بگیر دستان مـا را رب سبـحـان خـدایـا درد مــا را خــود دوا کن همه داریـم به دل حاجت فراوان خودت ما را خدا حاجت روا کن نمے دانم چــرا مــا نا سـپاسیـم خلایق را خدا از خود رضا کـن اسیــریـم جمـله در دام مـعاصـی کمـے ما را خـدایا با خــدا کــن عــنایـت کن که باشیم جمـله خوش بین دو چـشــم ما خـدایا پر ضـیا کن خــدایـا فـاخـــر شــوریـده حــالم مــرا بـا خـود خــدایا آشـنـا کن نـدارم خـواهشـے یا رب بجـز این مـرا محـشــور بـا آل عــبـا کــن مسلم فرتوت فاخر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آنقدر  که  از  ماه  زمین  فاصله  دارد از  محضرتان  دورم  و    قلبم   گِله دارد خیره  شده  چشمم   به دعای سحر تو کِی  اهل   دلی   همچو   شما  نافله  دارد عشق تو مرا گوشه نشین کرده به هر جا آواره ی    روی   تو    مگر    حوصله  دارد برسفره ی  اِطعام شما چشم  به  راهم لطفی   به   گدایت   که   امید   صِله  دارد 👉
|⇦•عمری برای داغ زهرا.. و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید رضا نریمانی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● عمری برای داغ زهرا گریه کردی هر نیمه‌شب هم‌پای مولا گریه کردی در پای تو خاک بقیع ازاشک گِل شد وقتی که گفتی واحسینا گریه کردی اول برای زینب و داغ حسینش بعدش برای دست سقا گریه کردی یکبار دیدی که رباب از حال رفته صدمرتبه مانند دریا گریه کردی دیدی رقیه نیست جای او سکینه هربار که میگفت بابا گریه کردی خوب است که شام غریبان را ندیدی با روضه‌های خار صحرا گریه کردی حرف سه شعبه آمد و ازحال رفتی دیدی کسی می‌افتد از پا گریه کردی تشت طلا و خیزران را که ندیدی ابری شدی با حرف زنها، گریه کردی حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد لطمه زدی هی صورتت را، گریه کردی بی‌بی نبودی موی دختر بچه‌ها سوخت قدّ تمام سینه‌زنها گریه کردی شاعر : دیدی میری تشییع جنازۀ یه مادری، اگه ببینی خلوته میگی حتما پسر نداره .. چون روابط عمومی هر خانواده پسرای اون خونواده‌ن. فردا میخوان بدن حضرت ام البنین (س) رو تشییع کنن؛ کاش یکی از بچه‌های حضرت بود زیر تابوت مادرُ می‌گرفت .. بی‌بی جان! شما بچه نداشتین که زیر تابوت رو بگیرن، ولی من یه خانم دیگه رو سراغ دارم؛ پسرهاش بودن، شوهرش هم بود، اما تو دل شب غریبونه بدن رو تشییع کردن .. بی‌بی جان! بازم خوبه شما رو روز تشییع کردن، بازم خوبه کسی به شما جسارت نکرد، اما مادر مارو تو مدینه زدن .. سینه شکسته، پهلوشکسته، بازوشکسته .. یازهرا...‌ دیدی یه حرف میشنوی، میگی: نه! باورم نمیشه! اصلا! هیچ جوری! دروغه این حرفا... یا اگرم باور کنی، یعنی یقین پیدا کنی این حرف راسته، متحیر میشی .. میخوام چندتا صحنه از کربلا بگم که متحیر شدن؛ یکیش اینجا بود: اباعبدالله تا اومد بالای سر علی اکبرش؛ میگه "وَقَفَ مُتَحَیِّرا" (1) اول متحیر شد: نه، این بدن علی اکبر نیست. آخه علی اکبر من اینجوری نبوده، رشید بوده... صحنه دوم رو میخوام بگم: اون لحظه‌ای که بی‌بی زینب اومد تو گودال قتلگاه، خودشم بدن حسین رو نشناخت؛ اما تا اومد بیرون دید یکی میگه: "اُخَیَّ ، اِلَیَّ" تا اومد نشست کنار این بدن، روایت میگه سکینه اومد کنار عمه نشست: _عمه جان با کی حرف میزنی؟! گفت: مگه نمی‌شناسی این بدن باباته؟! گفت: نه؛ آخه بابای من اینجوری نبوده؛ چه‌جوری میگی این بدن بدن بابامه!؟ نه لباسی، نه سری... یه صحنه هم تو شام سراغ دارم؛ اون لحظه‌ای که زینب(س) دید داره با چوب خیزران به لب و دندان میزنه.(2) گفت: نه! اشتباه میکنی؛ این لب و دندان رو پیغمبر بوسیده... یه صحنه هم ام البنینه؛ بشیر که اومد خبر شهادت رو به ام‌البنین بده، عرضه داشت که چهار بچه‌ت رو کشتن، گفت فدای حسین. (3) یکی یکی نحوه شهادت‌ها رو گفت. تا رسید به عباس... (مادره دیگه، هی تو ذهنش مرور میکنه؛ اون سه تا بچه‌م راه داشته که بهشون نفوذ کنن، اما عباس رو من یکی قبول نمیکنم. چی شده عباسم؟!) خورده خورده گفت تا رسید اینجا که؛ ام‌البنین عمود به فرقش زدن. (هیچی نگفت.) تا حرفاش تموم شد، گفت: بشیر! من یه سؤالی ازت دارم؛چه‌جوری به عباس من نزدیک شدن؟ اصلا کسی جرئت نزدیک شدن به عباس رو نداره؛ چه‌جوری عمود به فرقش زدن؟ گفت: ام‌البنین، اول دست راستش رو انداختن، بعد دست چپش رو انداختن، بعد که دیگه دست نداشت دورش حلقه زدن، یه عده نامرد با نیزه، یه عده با شمشیر... اول میترسیدن بیان جلو، چون با چشماش همه رو فراری میداد. اما یه مرتبه اون نانجیب اومد جلو؛ گفت عباسی که میگن تویی!؟ گفت: نانجیب یه موقعی اومدی من دست به بدن ندارم. گفت: تو دست نداری ولی من دست دارم. این عمود رو بلند کرد، یهو عباس صدا زد: یازهرا... ((4) مقتل حضرت ابالفضل علیه السلام)) "ام‌البنین در کربلا نبودی، واویلا بر فرق عباست زدن عمودی، واویلا" حسین.... منابع: 1) بحار الأنوار، ج‏45، ص: 41 2)صدوق، امالی، ۱۴۰۳ق، مجلس ۳۱، ص۲۳۰. سید ابن طاووس، لهوف، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۳. یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۶۴. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۲-۱۳۳ 3) تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۰ منتهی الآمال، حاج شیخ عباس قمی، ص ۲۲۶ 4)بحار الأنوار، ج‏45، ص: 41
باب الحرم _ سید رضا نریمانی.mp3
17.2M
|⇦•عمری برای داغ زهرا.. و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید رضا نریمانی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•
4_5971863248666888080.mp3
21.37M
مناجات شنیدنی 👌 ویژه مداحی های امام زمان(عج) ( با هق هقم به سمت تو... ) با هق هقم به سمت تو یا رب دعا کنم تا درد تـوبـه‌هـای شـکـسـته دوا کـنم برگـشته‌ام به سوی تو یا ایها العـزیز تا کـیـل بی‌پـنـاهی خـود را گـدا کـنم دنـیـا اذان عـاشـقی‌ام را شنـیده است بـایـد بـه مـهــربـانی‌تـان اقـتـدا کـنـم دلـتـنگی‌ام عـزیـز دلـم داده جـرأتـی تـا بـر لـبـم حـکـایت نـام تو را کـنـم خواب از سرم پریده، هوایم پریدن است ای خوش دمی‌که قصد سفر تا شما کنم این اشک ها که قابل درگاهـتان نبود بـایـد بـسـاط روضـۀ سـقـا بـپـا کـنـم افـتـاده دست بر ورق خـیـس کـربلا باید عـمـود خـیـمـۀ دل را جـدا کـنـم بی شک گناه دفـتر من پاک می‌شود وقـتـی لبـاس هـیـأتـی‌ام را صدا کـنم من روزه‌ام به یـاد لـبـان حـسین بود این روزه را به روضۀ مکشوفه وا کنم شاید که بی‌ادب شده این بنده‌ات ولی با « یاحسین » کـار تو را یا خدا کنم باران لطف؛ حـق دلم نیست، واقـفـم این شِکـوه جز کنار تو اما کجا کنم؟ من خسته‌ام از این که خودم بودم و خودم یک دم مرا ز بـند خـودم‌ها رهـا کنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
28200_13971027184714_2713623.mp3
2.71M
آقا سلام روضه مادر شروع شد آقا سلام، روضه مادر شروع شد باران اشک های مکرر شروع شد آقا اجازه هست بخوانم برایتان این اتفاق از دم یک در شروع شد تا ریشه های چادر خاکی مادرت آتش گرفت،روضه معجر شروع شد فریادهای مادر پهلو شکسته ات تا شد فشار در دو برابر شروع شد این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب بی اختیار گریه حیدر شروع شد وقتی رسید قصه به اینجای شعر من ایام خانه داری دختر شروع شد ... دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر یک ماجرا به قافیه سر شروع شد