4_5866055311990721985.mp3
21.44M
|⇦•تا نرفته فاطمیه..
#روضه وتوسل به حضرت زهراسلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱به نفس سید رضا نریمانی ✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
استاد شیخ حسین انصاریان:
شب جمعه شب خدا و امام حسین(ع) است و خود پروردگار در شب جمعه به اهل زمین میگوید: گرفتاری هست که کسی نمیتواند گرفتاریاش را حل کند، بیاید تا من حل کنم
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#یاحسین
مادرش دست به پهلو به حرم می آید
لبیک یاحسین»
✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا🙏
.
🎵زمزمه #شور_خوانی و #شور
🎤 #حاج_امیر_کرمانشاهی
#امام_حسین
#گودال_قتلگاه
از کوفه سلاح و سنگ و تیر آوردند
یک بغض نهفته از غدیر آوردند
دیدند کسی دور و برش نیست، زدند
آقای مرا غریب گیر آوردند
#داوود_رحیمی✍
...............
راس حسین به نیزه ها ببخشن سادات
میان بسمت خیمه ها ببخشن سادات
سیلی زدن به دخترا ببخشن سادات
آتیش گرفته معجرا ببخشن سادات
رقیه وُ سرِ باباش ببخشن سادات
.
#شور #امام_حسن #ببخشن_سادات
#کوچه_بنی_هاشم
#امیر_حسین_الفت ✍
______________
بازم غم کوچه
روضه نفس گیر شد
اینجا همون جاست که
امام حسن پیر شد
کوچه شده تیره و تار ببخشن سادات
پر شده از گرد و غبار ببخشن سادات
امام حسن سوخت جگرش ببخشن سادات
سیلی زدن به مادرش ببخشن سادات
وای ای وای
وای مادر
______________
امام حسن داد زد
بسه نزن نا مرد
دستشو برد بالا
سیلی محکم زد
یه کودک زار و حزین ببخشن سادات
مادرش افتاده زمین ببخشن سادات
ناموس حیدرو زدن ببخشن سادات
تو کوچه مادرو زدن ببخشن سادات
وای ای وای
وای مادر
#شور_قتلگاه #ببخشن_سادات
______________________
زهرا پریشونه
زینب چه گریونه
قاتل روی سینه
خنجر پر از خونه
روضه رسید به قتلگاه ببخشن سادات
میاد صدای اشک و اه ببخشن سادات
میاد صدای مادرش ببخشن سادات
چه بی قراره خواهرش ببخشن سادات
الشمر و جالس علی ببخشن سادات
سر حسین به نیزه ها ببخشن سادات
وای ای وای
______________________
پاره شده حنجر
خونین شده پیکر
حجنر شده خونین
پیکر شده بی سر
میان به سمت خیمه ها ببخشن سادات
اتیش گرفته معجرا ببخشن سادات
سیلی زدن به دخترا ببخشن سادات
قیامتی شده به پا ببخشن سادات
دارن جسارت میکنن ببخشن سادات
خیمه رو غارت میکنن ببخشن سادات
وای ای وای
______________________
.
روضه و سینه زنی #امام_حسین علیه السلام _حاج محمود کریمی
کی دیده در يم خون آیات بی شماره
(قرآن سوره سوره اوراق پاره پاره) 2
افتاده بر روی خاک ، یک ماه خون گرفته
خوابیده در کنارش ، هفتاد و دو ستاره
پاشیده اشک زهرا ، بر حنجر بریده
گه میکند زیارت ، گه میکند نظاره
سر ، آفتاب مطبخ ...
تن ، لاله زاری از خون ...
کز زخم سینه دارد ، گل های بی شماره
از گوشه گوشواری ...
دوگوشواره بردند ...
*جانم ....*
دارد به جای خونین ...
خون جای گوشواره ...
یک طفل ، یک کودک سه ساله ...
خفته کنار گودال ...
ترسم که شمر آید ...
در قتلگه دوباره ...
*ای جان ...*
در خیمه آب بردند ، بهر رباب بردند
سینه شده پراز شیر،کو طفل شيرخواره؟
بین این شب تار ،دشت کربلا سوخت
کل خیمه ها سوخت ....
خیمه علمدار ، بین شعله ها سوخت
پیش چشم ما سوخت ...
( یه جمله گفت،گفت حسین بهم خیلی برخورد ...) انقده ما رد میشیم از روضه ها ... هی رفقا دارن دم میدن به قول حاجی دوسه تاشون و آروم کردم،الان يه حرف بزنم،رفقا امشب روضه عریان خونده شد ، پیراهن یا باید از سر در بیاد يااز سینه باز بشه ..." آری ... اگه چیزی پیراهن و به بدن ندوخته باشه،هرکی یه تیکه روکند با خودش برد یه پیراهن دست کسی نیفتاد ...
بین این شب تار ، دشت کربلا سوخت
کل کربلا سوخت ....
خیمه علمدار ، بین شعله ها سوخت
پیش چشم ما سوخت
*آخ داداش ...*
بین خیمه ها مردم،کنار تو زمین خوردم
رفتی و بدون تو ،کی گفته من کم آوردم
دنبالم به صحرا ، بچه ها رو بردم
صد دفعه شمردم ...
تا که زیر لب هام ، اسمتو آوردم
تازیانه خوردم ...
*آخ داداش ...*
رفتیوخیمه غارت شدبه ما بی تو جسارت شد
رفتیو سه سالت هم مهیای اسارت شد
*آخ داداش ...*
رفتی و ندیدی آه مادرا رو،اشک دخترارو
پیششون به نیزه،میزنن سرارو راس لاله هارو
این همه زن و دختر،منه تنها،بیا مادر
میکشه منو آخر،غم چادر،غم معجر
*همه صدا بزنید یا حسین ....*
شلوغ شده دور و برش سادات ببخشند
قاتل اومد بالا سرش سادات ببخشند
از خیمه اومد خواهرش سادات ببخشند
قاتل اومد با خنجرش سادات ببخشند
تکیه به نیزه هازد سادات ببخشند
مادرش و صدا زد سادات ببخشند
لب تشنه دست و پا زد سادات ببخشند 2
وای وای وای حسین 2
میاد صدای غریب مادر 2
حسین تو گودال بی یار و یاور
شلوغ شده دور و برش سادات ببخشند
قاتل اومد بالا سرش سادات ببخشند
از خیمه اومد خواهرش سادات ببخشند
قاتل اومد بالا سرش سادات ببخشند
دل زینب آتیش میگیره
حسین تو دست قاتل اسیره
از آسمون راهی شدن سادات ببخشند
مولا و زهرا و حسن سادات ببخشند
کنار اون خونین بدن سادات ببخشند
همه به گودال اومدن سادات ببخشند
فاطمه روضه خونه سادات ببخشند
گریون و نیمه جونه سادات ببخشند
پسرش غرق خونه سادات ببخشند
از این مصیبت دل ها هلاکه
سرش رو نیزه تنش روی خاکه
زخمی وخونین پیکرش سادات ببخشند
غارت شد از پا تا سرش سادات ببخشند
پیراهن و بال و پرش سادات ببخشند
عمامه و انگشترش سادات ببخشند
بند اسارت اومد سادات ببخشند
لشگر غارت اومد سادات ببخشند
وقت جسارت اومد سادات ببخشند
(سر حسین به نیزه ها سادات ببخشند
آتیش زدن به خیمه ها سادات ببخشن
آتیش زدن به خیمه هاسادات ببخشند) 2
صل الله علیک یا سیدناالمظلوم
ای حسین ...
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین
#حضرت_زهرا
منم شمعی که از جان دادن پروانه میلرزد
به روی گونههایم اشک، دانه دانه میلرزد
از آن روزی که دشمن پشت پا بر هستی من زد
دل ویرانهام از دیدن بیگانه میلرزد
چرا از من حسن حرف دلش را میکند پنهان
چه بغضی در گلو دارد که بی تابانه میلرزد
حسینم روضهی دیوار و در هر لحظه میخواند
زمین و آسمان همراه این دردانه میلرزد
پریشان است موی کودکانم، فاطمه برگرد
ببین با آه طفلان تو دارد شانه میلرزد
چه آمد بر سر این خانه بعد از رفتنت بانو
صدای در که میآید تمام خانه میلرزد
محسن درویش
#حضرت_زهرا
شب است و ماه و نخلستان و چاه و نالهای محزون
سکوت و صبر و خاموشی، علی و یک دل پر خون
شب است و بانگ مرغ حق، به گوشش قصه میخواند
به یادش آمده یاسی که پرپر می شود در خون
در و دیوار و شاخ گل، خدایا! یاس و میخ در
شکسته پهلویش خونین، ز سیلی چهرهاش گلگون
علی بود و غم و محنت، سکوت و صبر و خاموشی
نشسته خار در چشمان، گذشته آهش از گردون
نمیدانم چرا آن دم، فلک ویران نشد از غم
پس از تو وای بر فردا، پس از تو وای بر اکنون
چه سرد است این جهان بیتو، چه بی نور است این خانه
صدای نالهی زینب، غمم را میکند افزون
حسین از غم نمیخوابد، حسن خاموش و اشک افشان
به یادش آمده یاسی، که پرپر میشود در خون
سیده زینب حسینی
#حضرت_زهرا
بیرون ببر ای آسمان از محفل من ماه را
کز آتش دل کردهام روشن چراغ آه را
از بسکه دود آه من گردید سدّ راه من
در کوچههای شهر خود گم کردم امشب راه را
گفتم به شب زاری کنم خون جگر جاری کنم
صبح آمد و دادم ز کف این رشته کوتاه را
باید که اسرار درون از سینهام ناید برون
ورنه به آتش میکشم با ناله مهر و ماه، را
از شدت اندوه و غم ریزد نیستان را بهم
در بند بیند شیر اگر بر جای خود روباه را
تا محرم اسرار من با بذل جان شد یار من
بر راز گوئی، کردهام پیدا درون چاه، را
رزم آوری آزادهام اما ز پا افتادهام
زیرا که از کف دادهام دخت رسول الله را
هر گه که با سوز درون از خانه میآیم برون
چشمم شود دریای خون بینم چو آن درگاه را
«میثم» اگر روشن دلی خشدار کز راه علی
دشمن به آگاهی برد یاران نا آگاه را
استاد حاج غلامرضا سازگار
#حضرت_زهرا
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
دیدی عبا به پایِ علی گیر کرده است
دیدی چقدر رویِ زمین خورد مرتضی
دیدی چگونه جسمِ تو را بُرد مرتضی
دیدی چگونه جان خودش را به خاک کرد
دیشب علی توان خودش را به خاک کرد
خانه خراب خانه تکانی نمیکند
کاری به غیرِ فاتحه خوانی نمیکند
قبرت مرا دوباره زمینگیر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
نامحرمان که باز کنارِ تو آمدند
دیدم برای نبشِ مزارِ تو آمدند
با ذوالفقار همدم دردم علی رسید
با دستمال زرد نبردم علی رسید
گفتند او دوباره که برگشت دررَوید
شیرخدا به معرکه برگشت دررَوید
تا آمدم مقابلِ من هیچکس نبود
اینبار هم مقابلِ من هیچکس نبود
اما به جانِ فاطمه دیگر چه فایده
حیدر شدهاست حیدرِ خیبر چه فایده
رویم چقدر بعد تو تغییر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
جایِ طناب مانده بر این دست وایِ من
دستم چگونه چشم تورا بست وایِ من
دَرهَم شکسته آه عزیزم حلال کن
پشتم شکسته آه عزیزم حلال کن
دیدی که خانوادهی من را نظر زدند
این زندگیِ سادهی من را نظر زدند
توآمدی به خانه من حیف شد خراب
گرمیِ آشیانهی من حیف شد خراب
یک خانه داشتم که همان قتلگاه شد
شرمندهام که گوشهی چشمت سیاه شد
بینِ یتیمهات علی گیر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
من ماندم و سکوتِ حسن آهِ زینبت
بغض حسین اشکِ شبانگاهِ زینبت
چادر نماز و معجر آتش گرفتهای
دیوارِ خونی و در آتش گرفتهای
گفتی حسین و حرف گلو را به زینبت
من آمدم سپردهام او را به زینبت
راحت بخواب آب کنار حسین هست
زینب نرفته خواب کنار حسین هست
پیش حسین دخترت از حال میرود
با نیزه دار تا ته گودال میرود
صبح آمدهاست و علی دیر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
حسن لطفی
.
عزای حضرت عبدالله بن عبدالمطلب
پدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
چشم سقای حرم زمزم شده
قامت عبدالمطلب خم شده
دیده ی یعقوب مکه سوی دشت
وا اسف که یوسف او بر نگشت
مکه ای درد آشنای این پدر
نام عبدالله نزد او مبر
گریه با قد کمان سخت است سخت
داغ فرزند جوان سخت است سخت
آنکه تابد نور از سیمای او
شد میان خاک تیره جای او
کاش میشد صد شتر قربان کند
یوسفش رو جانب کنعان کند....
#عبدالله_بن_عبدالمطلب
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.
جایی که دَمِ حسین هم یازهراست
غم دردلمان نیست مدد تا زهراست
ای آنکه جواز کربلا میخواهی
امضای جواز کربلا با زهراست
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#رباعی_فاطمی
#فاطمیه
سبک شور حضرت زهرا سلام الله علیها..
اگر گدای حسینم، عنایت زهراست
اگر فدای حسینم، کرامت زهراست
غلام حلقه به گوشه علی و اولادم
اگر برای حسینم، سخاوت زهراست..
زهرا مادرمه زهرا سرورمه
قلبم شد حرمش گرچه بی حرمه
ای مادره افلاک ای تفسیره لولاک
تو مادر آبی.. حیدر پدر خاک
مادر یازهرا..
اگر تمام درختان، شود قلم حالا
اگر مرکب اعلا، شود همه دریا
اگر تمام ملائک، شوند نویسنده
یه جمله هم نتوانند،نویسن از زهرا!!
زهرا بی بدله زهرا بی مثله
هرچی گفتن اَزش یک حداقله..
ای ام ابیها.. ای مادر دنیا..
بودی توی کوچه تو لشکر مولا
مادر یازهرا..
اگر علی شده عشقم، به اِذنِ مادر شد
اگرنجف شده راهم،به عشقِ این در شد
حتی خوده علی هم با، گفتنِ یازهرا..
مَرحب و زَد به زمین و..، فاتحِ خیبر شد
زهرا نورِ جلی زهرا سِرِ ولی
حیدر زهرا میگه.. زهرا میگه علی
ای اوجِ شرافت ای اُسوه ی عفت
زهرا روحِ عصمت.. حیدر کوهِ غیرت
حیدر یامولا..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#شور_حضرت_زهرا_س
@navaye_asheghaan
عزای حضرت عبدالله بن عبدالمطلب
نوحه
مدینه نوحه کنان از دل کشد آه
بر داغ جانسوز حضرت عبدالله
واویلا واویلا واویلا واویلا
صبا به عبدالمطلب ببر خبر
عبدالله ات در جوانی شده پرپر
واویلا ....
مدینه با اشک خود جسم او شوید
تسلیت به یتیم مکه میگوید
واویلا ....
مدینه خاک عزا میریزد بر سر
در غربت جان داده بابای پیغمبر
واویلا ....
#عبدالله_بن_عبدالمطلب
@navaye_asheghaan
4_5900230968060414513.mp3
9.71M
... 💔زمزمه و توسل
#میرزاوند التماس دعا
#محمودکریمی
#سیدمجیدبنیفاطمه
#فاطمیه
🧡🧡🧡
تو فاطمیه زبون بگیرید
مثل یه بچه که غم مادرو دیده
میخوای یه کم از داغو بفهمی
فکر کن که مادر خودت قدش خمیده
مادر یه جور دیگه برا همه عزیزه
مادر نباشه زندگی بهم میریزه
تاریکه خونه وقتی که مادر مریضه
سخته ببینی مادرت از خونه میره
سخته ببینی مادرت داره میمیره
سخته ببینی از بابات روشو میگیره
میسوزه از پا تا سرم آخه نمیشه باورم
سیلی زدن به مادرم
وای مادرم
****
تو همه عالم همه میدونن
مادر برای هر کسی بود و نبوده
من روضم امشب همین یه خطه
یه لحظه فکر کن روی مادرت کبوده
دوباره سینم آتیش گرفته
هزار ساله دلای ما آروم نمیشه
بند نمیادش بارون اشکام
داغ یه مادره جوون تموم نمیشه
مخصوصا اون مادری که قدش کمونه
مادری که میدونه دیگه نمیمونه
اون مادری که زدنش میون خونه
با هر نفس رو بسترش لاله شکفته
سه ماهه دردشو به شوهرش نگفته
این شبا حتی شونه از دستش میفته
آخر این کارو ببین خون رو دیوارو ببین
ضربه مسمارو ببین
وای مادرم
****
دعای مادر عجل وفاتی
دیگه رمق نداره و صداش ضعیفه
میون بستر وقتی میخوابه
دیده نمیشه پیکرش بس که نحیفه
نفس چه سخته وقتی که سینه شکسته
ببین چیکار با مادرم کرده مدینه
چند تا قدم که راه میره یهو میشینه
خدا بخیر کنه که زخم پهلو بازه
خدا بخیر کنه دوباره خون تازه
خدا بخیر کنه بابا تابوت میسازه
سه ماهه که تو بستره
یکی دو روزه آخره
که توی خونه مادره
وای مادرم
@navaye_asheghaan
.
#نوحه
#فاطمیه
ام ابیهایی ، بهترین مادر دنیایی
دوای دردایی ، دار و ندار مولایی
بهت میگم مادر، میشم فدای تو آخر
شفیعه ی محشر ، دستی بکش سر نوکر
هوای نوکرتو داری ، توو سختیا همیشه
محبتت توو وجود من ، یه لحظه کم نمیشه
تو زیباترین ،آوای منی
ذکر شیرین روو لبهای منی
توو این روزگار آشفته مادرم
تنها دلخوشیه این دنیای منی
جانم مادرم جانم مادرم
جانم جانم جانم جانم مادرم
نداری تو همتا ، توو این عالمو این دنیا
مدد میگیرم از ، تو یا فاطمه زهرا
به نامتم بی بی ، جلد روو بامتم بی بی
تا آخر عمرم ، میگم غلامتم بی بی
تو سایه ی سرمی مادر ، به چادرت دخیلم
نگاهی کن به منه نوکر ، سینه زن عقیلم
هستم نوکر ، آقازادتون
حرفهای نگفتمو از چشمام بخون
کاری کن که زائر شیش گوشه بشم
من با کربلا بگیرم نام و نشون
جانم مادرم جانم مادرم
جانم جانم جانم جانم مادرم
#عباس_قلعه✍
@navaye_asheghaan
.
#شور_روضه_ای
#فاطمیه #حضرت_زهرا
آه از آتیش و دود
کاشکی که مادر پشت اون در نبود
وای از درده سر
با بار شیشه مادر شد خون جگر
آه تا که در شکست
با ضرب پا پهلوی مادر شکست
شد سقط جنین
پیش چشم مولا شد نقش زمین
آه باهم اومدن
زیر دست و پا مادر رو می زدن
می خندیدن و
مظلوم عالم رو بی کس دیدن و
آه بین شعله ها
جنجالی شد بین رفت و آمدا
حرمت ها شکست
یک گوشه مادر توو موج خون نشست
آه شددلها کباب
بستن دستای مولارو با طناب
شد گرد وغبار
پاشد مادر از جا با احوال زار
آه تا مولا رو دید
با اون حالش در بین کوچه دوید
به یارش رسید
اما با پهلویی که خون می چکید
آه وای از اون دوتا
در حق بی بی و مولا شد جفا
شد وا عقده ها
دستای بی بی از مولا شد جدا
آه بازو تا شکست
ناله پیچید و مادر از پا نشست
می لرزید حسن
شرمنده شد توو کوچه خیبر شکن
#عباس_قلعه✍
@navaye_asheghaan
#فاطمیه
#زمزمه
🔹آهسته آهسته🔹
بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته...
همه خواب و علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار
بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته
حسن ای نورچشمانم! حسین ای راحت جانم!
بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته
بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب
بخوان او را به تاب و تب، ولی آهسته آهسته
روم شبها سراغ او، به قبر بیچراغ او
کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته
📝 #غلامرضا_سازگار
@navaye_asheghaan
آهسته آهسته.mp3
9.38M
💠 حکایت زمزمه «بریز آب روان اسما»
🎙از زبان استاد حاج #غلامرضا_سازگار
@navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️♦️پنجشنبه است
بیاد عزیزان خفته در وادی خاموشان
کسانی که روزی زینت بخش
محفلمان بودند و حالا نیازمند
یاد و خیرات و مبرات شما.
✨بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ✨
【اَلسَّـلامُ عَـلىٰ اَهْـلِ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ
مِـنْ أَهْـلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
یـا أَهْـلِ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
بِحَـقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
کَیْفَ وَجَدْتُـمْ قَـوْلَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
مِـنْ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ، یا لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
بِحَـقِّ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
اِغْفِـرْ لِمَـنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
وَحْشُرْنا فی زُمْـرَةِ مَنْ قالَ لا إِلهَ إِلاّ اللهُ
مُحَمَّـدٌ رَسُـولُ اللهِ عَـلیٌّ وَلِیٌّ الله】
〖اَللّهُـمَّ اغْفِـرْ لِلمُؤمِنیـنَ وَالمُؤمِنَاتِ
وَالمُسلِمیـنَ وَالمُسلِمَـاتِ
اَلاَحیَـاءِ مِنهُـم وَالاَمـوَاتِ
تَابِـع بَینَنَا وَ بَینَهُـم بِالخَیـراتِ
اِنَّکَ مُجیـبُ الدَعَـوَاتِ
اِنَّکَ غافِـرَ الذَنـبِ وَالخَطیئَاتِ
وَ اِنَّکَ عَـلىٰ کُلِّ شَـیءٍ قَدیـرٌ
بِحُرمَـةِ الفَاتِحـةِ مَـعَ الصَّلَـوَاتِ〗
🌷اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَّ آلِ مُحَمَّدٍ🌷
💔فاطمیه نزدیک است..💔.mp3
2.52M
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد وغبار
قبلا این صحنه را... نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت: آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر،گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن ! این صدای روضه ی کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه ای مشکی است
با خودم فکر می کنم حالا
کوچه ی ما چقدر تاریک است
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است...
@navaye_asheghaan