4_5985318436312453366.mp3
1.62M
#زمینه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
درد داره بدنــت، گلگون پیرُهنت
پیش چشـــــم علـی، نامردا زدنت
الهی، بمیره، نوکرت، خوردی زمین
جلوی، چشای، شوهرت، خوردی زمین
الهی، بمیرم، پشت در، خوردی زمین
الهی، بمیرم، که با سر، خوردی زمین
وای، برات بازویی نمونده مادر
وای، برات پهلویی نمونده مادر
وای، به چشمات سویی نمونده مادر
وای، الهی مادر برات بمیرم
بی جونه نفسات، جوهر نیس توو صدات
پلکات بی رمقه، نیمه بازه چشات
الهی، بمیرم، که دستات، بی حس شده
الهی، بمیرم، که پهلوت، ناقص شده
الهی، بمیرم، که خونت، آتیش گرفت
بمیرم، همه آشیونه ات، آتیش گرفت
آه، چه آتیشی بی هوا به پا شد
آه، در خونه ات با لگد که وا شد
آه، چقدر توو خونه برو بیا شد
وای، الهی مادر برات بمیرم
حالت دیدنیه، غم ناگفتنیه
پیچیده خبرش، زهرا رفتنیه
بگو کی، میتونه، حسن رو، آروم کنه
یکی نیس، کمک به، علیِ، مظلوم کنه
بگو کی، میتونه، حسینُ، خوابش کنه
یه فکری، برایِ، دل بی، تابش کنه
وای، چه اوضاعی میشه بعد زهرا
وای، چه دنیایی میشه واسه مولا
وای، میشه زینب خونه دار بابا
وای، الهی مادر برات بمیرم
#وحید_محمدی
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#فاطمیه
#اول_جلسهای
#در_و_دیوار
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هزاران سالِ نوری راه ِدرکِ ماست تا زهرا
خدا حق داشت فرماید وَ ما اَدراکَ ما زهرا
ملالش نیست از برزخ خیالی نیست از دوزخ
هرآنکه کار و بارِ او گره خوردهاست با زهرا
اگر دستاس میچرخاند در فکرِ من و تو بود
مراقب بوده از اول به آب و نانِ ما زهرا
و ما منظورِ او بودیم و ما همسایهاش بودیم
اگر قبل از خودش کرده به همسایه دعا زهرا
یهودی را پَرِ چادر سیاهِ او مسلمان کرد
برای بچههای خود چهها کرده چهها زهرا
به ما آموخت پیروز است هرکس فاطمی باشد
به ما آموخت جان دادن به پای مقتدا زهرا
چهل سال است میبینیم لطف مادریاش را
نمیسازد رها ما را در این آشوبها زهرا
خودش اصلِ ولایت بود و در پای ولایت سوخت
نزن که بر نخواهد داشت دست از مرتضی زهرا
مُغیره از نفس اُفتاد و قُنفد هم نفس میزد
علی را حفظ کرد اما به زیرِ دست و پا زهرا
سرِ مویی نشد کم از علی اما سرش را زد به در نامرد
به در خورد و زمین خورد و... مکرر ، بی هوا زهرا
زمین اُفتاد اما هیچکس یاری نکرد او را
حواسش هست بعد از آن زمین اُفتاده را زهرا
شعر: حسن لطفی
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
((زبان حال حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها))
آتش بی زبانه
اشک و آه شبانه ای دارم
غصه ی جاودانه ای دارم
در و دیوار شعله ور گشته
سوخته آشیانه ای دارم
در خلیج عمیق غمهایم
ساحل بی کرانه ای دارم
روی مژگان چشم بی خوابم
گوهر دانه دانه ای دارم
درد پهلو که جای خود دارد
روی بازو نشانه ای دارم
از سکوتم چگونه می پرسی
سینه ی غمگنانه ای دارم
از غم و آه و اشک و ناله ی شب
بهر طفلان ترانه ای دارم
گر نماز نشسته می خوانم
بی بهانه، بهانه ای دارم
در خودم شعله شعله می سوزم
آتش بی زبانه ای دارم
از نفس های شوم داس و تبر
سر بریده جوانه ای دارم
شمع و پرونه را تما شا کن
محفل عارفانه ای دارم
با 《فراز》و فرود غم هایم
اشک و آه شبانه ای دارم
شعر: فراز مردانی
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
(السّلام علیكِ یا فاطمةَالزهراء)
#زبانحال_حضرت_زهرا
مظهـــر رحـمـت ِ دادار منــــم
عصـمت خـــالق ِ غفّـار منــــم
هـدف ِ خـلقــت ِ ابـــرار منـــم
صــدف گــوهر اســـرار منـــم
گل پــژمــرده ی گــلزار فـــراق
رنجه از رنـج دوصد خار منــم
ابر ِ غـم، بحــر الم، معــدن درد
حاصلِ این همه دشــوار منـــم
آنکه حاصل نشدش درهمه عمر
جز غـم و محنــت و آزار منـــم
آنکه بعـد از پــدر از وی دشمـن
غصبِ حق کرد به اجبــار منــم
آنکه رخسـارهی او شــد نیـــلی
ز اثـــر ِ سیــلی کفّــــار منــــم
آنکه آتـش بـه درِ خـــــانـهی او
زده اهـریمـن خـونخــوار منــم
آنکه بشکست عـــدو سینهی او
در میــــان در و دیـــوار منـــم
آنکه در پشت در از ضرب لگــد
سقط شد محسن او زار منـــم
آنکه تــازانـه ی قنفـــذ، بنمــود
بـازویش را سـیَـه و تـار منـــم
آنکـه تـا صبــح ، ز درد ِ پهلـــو
بود چـون اختــر ِ بیــدار منــم
آنکه شب تا به سحر مینـالیـد
از جـفــاکــاریِ اشــرار منـــم
آنکـه از دردِ نهــانــش همســر
نشــد آگــاه و خبـــردار منـــم
آنکه از حق طلبد قطــعِ حیـات
چارهاش هسـت چو ناچار منم
آنکه از زنــدگی پـر غـــم و درد
شـد دل آزرده و بیـــزار منـــم
بـاری آن یکّه ستـمدیدهی دهــر
در همــه دوره و اعصــار منـــم
در منـــا و عـــرفــاتِ اخـــلاص
اسـوهی فــدیـه و ایثـــار منـــم
مــام دو زینـب و اُمّ الحسنــین
همســرِ حـیـــدرِ کــــرّار منـــم
فاطمـه، طاهره، صدیقه ، بتول
بضعهی احمـــد مختـــار منـــم
(شمس قم) را صلهی این ابیات
شافـعــه_مــادرِ غمـخـوار منــم.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
یاکه باید چون علی با تیغِ عریان ایستاد
یاکه باید مثل زهرا پیش طوفان ایستاد
ریشه وقتی در میان خاک باشد میتوان
در هجوم باد مانند درختان ایستاد
میشود در گرگ و میشِ فتنه هرجایی نرفت
پشت دربِ خانهی زهرا مسلمان ایستاد
مثل فضه میشود بالانشین این حرم
آنکه در پایِ حجابش غرق ایمان ایستاد
فاطمه یعنی اگر باشید کم هم ، میشود
مثل مقداد و ابوذر مثل سلمان ایستاد
فیض میبُرد از قنوتِ نافلههایش علی
در سحر خوب است گاهی زیر باران ایستاد
پشت در گفتند جمعش از چهل تَن هم گذشت
پشت در زهرا ولی تا حَدِ امکان ایستاد
فاطمه میماند آنجا حیف میخِ لعنتی..
تاکه او جان داشت پیش ضربههاشان ایستاد
بچههای فاطمه مانند زهرایند ، پس
محسنش هم پیشِ ضربِ نامسلمان ایستاد
فاطمه این ایستادن را به زینب یاد داد
تاکه بِینِ آتشِ شام غریبان ایستاد
جای طفلان سنگ خورد و جای طفلان چوب خورد
عمه اما بین صدها چشم حیران ایستاد
هرگز از یادش نخواهد رفت اما قتلگاه...
...شمر با دامان خونین و پریشان ایستاد
شعر: حسن لطفی ۴۰۲/۰۹/۵
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
(شهادت مادرم افسانه نیست)
#زهرای_اطهر
ای فاطمه! که دخت شاه انبیایی
در بین مخلوق خدا خیرالنسایی
هم مادر بابا و ، مام اولیایی
حتی شفیع خلق، در روز جزایی
آیا چگونه ظالمان با تو عدویند؟
این نابکارارانی که با تو در نبردند
با هتک حرمت بر حریمت حمله کردند
بر در زدند آتش، چهسان گویند مردند؟
والله عمری را ، به نامردی سپَردند.
مغلوب شیطانند و راه او بپویند
اینان که پهلوی شریفت را شکستند
هم رشتهی عمر تو را از هم گسستند
شد محسنات سِقط و به خوشحالی نشستند
میخِ در و ضربِ لگد هم شاهدستند
آیا چهسان این ظلم را افسانه گویند؟
غصب فدک کردند از دخت پیمبر
از همسر شیر خدا ، زهرای اطهر
کردند حتی غصب تخت و جاه حیدر
این تشنگان قدرت ، این قوم ستمگر
چون غیر سود خویشتن چیزی نجویند
کافر یقیناً ، پیرو قرآن نباشد
پابند عدل و منطق و میزان نباشد
چون مسلکش جز مسلک شیطان نباشد
در ظاهر است انسان ، ولی انسان نباشد
حیوان و انسان همچنان سنگ و سبویند
تبریک اگرچه بر علی گفتند در خم
بودند اما از خباثت ، در تلاطم
با خدعه و تزویر و با زور و تحکم
کِشتند بذر کینه را ، در بین مردم
این غاصبان که نزد حق بی آبرویند
فرموده در قرآن خدا بر خصم ابتر
کوثر بود زهرا و ساقی اَست حیدر
زین رو بوَد مولا علی (ساقی) کوثر
هستند چون این دو ، عزیزان پیمبر
زین موهبت چون خار بر چشم عدویند
سید محمدرضا شمس (ساقی)
السلام علیک یا صاحب الزمان
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه
غزل دلتنگی
برای دیدن رویـت کجا نظاره کنم
"دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم"
الا نسیم سحرگه بگو به مولایم
دلی نماندہ مرا تا پُر از شراره کنم
زدم به دشت و به صحرا به هر سر راهی
که جست و جوی رخت را ز هر سواره کنم
کدام جمعه کنی رو به کعبه،ای مولا
که آسمان دلم را پر از ستاره کنم
مریض کوی تو هستم بیا طبیب دلم
درانتظار رخت لحظه ها شماره کنم
مگر به شهر مدینه سفرکنم مولا
کنار قبر نبی درد دل هماره کنم
برای صـوت اذانت موذّن زهـرا
تمام روی زمین را پُر از مِناره کنم
گدای سابقه دارم،به اِذن مادرتان
کدام روضهی جدّت، بگو اشاره کنم
یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)
|⇦•بازم غم کوچه...
#سینه_زنی وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج امیر کرمانشاهی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بازم غمِ کوچه روضه نفس گیر شد
اینجا همونجاست که امام حسن پیر شد
کوچه شده تیره و تار ببخشن سادات
پُر شده از گرد و غبار ببخشن سادات
امام حسن سوخت جگرش ببخشن سادات
سیلی زدن به مادرش ببخشن سادات
«وای وای وای ... ای وای مادر»
امام حسن داد زد بَسّه نزن نامرد
دستشو برد بالا سیلی محکم زد
یه کودک زار و حزین ببخشن سادات
مادرش افتاده زمین ببخشن سادات
ناموس حیدرو زدند ببخشن سادات
تو کوچه مادرو زدند ببخشن سادات
4_5821393781030651615.mp3
4.34M
|⇦•بازم غم کوچه
#سینه_زنی وتوسل به حضرت زهراسلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج امیر کرمانشاهی✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دکتر علی شریعتی
فاطمه (س) یک زن بود، آنچنان که اسلام میخواهد. مظهر یک دختر در برابر پدرش، مظهر یک همسر برابر شویش، مظهر یک مادر برابر فرزندانش و مظهر یک «زن مبارز و مسئول» در برابر زمان و سرنوشت جامعه اش.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
|⇦•زهرای من ....
#سینه_زنی وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج محمد کریمی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
زهرای من! رو به زمستونه بی تو دنیای من
بارون غم میباره از چشمای من زهرای من !
جونِ علی!
چه جوری دلت میاد بری بدونِ علی
بی تو رنگِ غم میگیره آسمونِ علی
بمیرم چقدر تو پیر شدی جَوون علی
یه رحمی کن به حال و روزم آخه حال من بده
میبینی چه بلایی فاطمه سر من اومده
تو مادری ولی یه جور با من کنار بیا دیگه
تو رو خدا لباس محسن و بهم نشون نده
«زهرای من ..زهرای من..»
خانومِ من !جونم فدات ای از خوشی محروم من
خوردی زمین ریحانه ی خوشبوی من خانوممن
یارم بمون..
همه چیمو میدم ایندفعه کنارم بمون
تو مدینه جز تو هیچ کس و ندارم بمون
تو بیا قرار قلبِ بی قرار من
به فکرِ زینبم، میمیره فاطمه بدون تو
واست بمیرم آخه میخ در بُرید امونتو
اصلا میدونی چی منو سه ماهه داره میکشه
هنوز روی دیوار خونه مونده ردِّ خون تو
آقای من! داره با یادت میگذره روزای من
خیره به عکس گنبدِ چشمای من آقای من
آقای من!
چی به جز حرم میتونه باشه رؤیای من
رنگ و بوی روضه تو گرفته دنیای من
زنده میکنه دمِ دلت رو محیای من
همینکه اسمتو میگم دلم میگه حرم حسین
امیدِ اولم حسن پناهِ آخرم حسین
«جان ..حسین.. جان...حسین»
Fadaeian_Fatemiyeh1401-04_14011002_05.mp3
18.22M
|⇦•زهرای من...
#سینه_زنی وتوسل به حضرت زهراسلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج محمد کریمی ✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ
🍁ای یادگار فاطمه که داغ دیده ای
در بستری ز غصّه و غم آرمیده ای...
🍁آقا سرت سلامت از اینکه به دوشِ خود..
بارِ بزرگ ماتم مادر کشیده ای....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
|⇦•تا نرفته فاطمیه...
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱به نفس سید رضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
تانرفته فاطمیه کربلایم را بده
فکر کن که مادرت گفته وساطت می کنم
*همه جا غصه ی ما رو می خوردن از پسرش که تو گودال غصه ی ما روخورد تا مادرش که تو بستر بود.چقدر دست به دعا بلند می کرد. شیعیانشو دعا می کرد.
وقتی پیغمبر وارد شد دید بی بی داره گریه میکنه فرمود: چی شده؟ دخترم! عزیز دلم!
عرضه داشت باباجان!بچه ای که در رحم دارم با من حرف میزنه،حضرت فرمود: این که چیزی نیست تو هم که در رحم مادرت خدیجه بودی حرف میزدی دلداری میدادی اون موقعی که همه زنها مادرتو تنهاگذاشته بودن تو به مادرت، دلداری میدادی. آره بابا، من دلداری میدادم ولی این بچه یه حرفایی میزنه...هی داره میگه: أناالغَریب..بابا مگه بچم غریبه؟!آخه من که هستم باباش علی که هست، داداشش حسن که هست. نه دخترم!
چرا گریه میکنی؟بابا جان از امروز یه حرفایی میزنه.هی میرم آب میخورم فایده نمیکنه هی بیشتر میگه أناالعَطشان ... خبریه؟دخترم نگران نباش، حالا پیغمبر میخواد دلداری بده.نگران نباش چیزی نیست دخترم! نه بابا یه چیزایی هست که شما به من نمیگین.پیغمبر شروع کرد روضه بخونه.. دخترم! یه روزی میاد کربلا، روضه ها رو پیغمبر خوند بی بی گریه می کرد.روضه خون پیغمبره،گریه کن حضرت زهراست. گریه ها که تموم شد صدا زد: باباجان! کسی هست برا حسینم گریه کنه یا نه؟ پیغمبر فرمود: دخترم یه عده ای از امت من میان برا پسرت داد میزنن گریه میکنن. میگه همونجا بی بی، دست به دعا بلند کرد گفت :باباجان!حالا که امتت برا حسینم سنگ تموم میزارن منم میخوام براشون سنگ تموم بزارم.بابا! میشه از خدا بخواهی من این امتو شفاعت کنم؟؟شفاعت گریه کنای حسین، گردنِ من باشه..
قیامتم میاد اون لحظه ای که وعده محقق میشه بی بی میاد. حالا موقع شفاعته، بی بی اومده، صدا میزنن چشمارو ببیندید. چه خبره؟ ناموس خدا میخواد وارد بشه، همه باید چشما رو ببندند. حبیبه ی خدا فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) میخواد وارد بشه. کسی نباید قد و بالای این خانومو ببینه، بی بی میاد وارد محشر میشه. موقع شفاعته، قول گرفته از باباش، شفاعت گریه کنای حسینش و میکنه، وقتی وارد میشه پرِ چادر و کنار میزنه، یه سر بریده رو دست میگیره، صدا میزنه بیاید...
4_5866055311990721985.mp3
21.44M
|⇦•تا نرفته فاطمیه..
#روضه وتوسل به حضرت زهراسلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱به نفس سید رضا نریمانی ✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
استاد شیخ حسین انصاریان:
شب جمعه شب خدا و امام حسین(ع) است و خود پروردگار در شب جمعه به اهل زمین میگوید: گرفتاری هست که کسی نمیتواند گرفتاریاش را حل کند، بیاید تا من حل کنم
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#یاحسین
مادرش دست به پهلو به حرم می آید
لبیک یاحسین»
✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا🙏
.
🎵زمزمه #شور_خوانی و #شور
🎤 #حاج_امیر_کرمانشاهی
#امام_حسین
#گودال_قتلگاه
از کوفه سلاح و سنگ و تیر آوردند
یک بغض نهفته از غدیر آوردند
دیدند کسی دور و برش نیست، زدند
آقای مرا غریب گیر آوردند
#داوود_رحیمی✍
...............
راس حسین به نیزه ها ببخشن سادات
میان بسمت خیمه ها ببخشن سادات
سیلی زدن به دخترا ببخشن سادات
آتیش گرفته معجرا ببخشن سادات
رقیه وُ سرِ باباش ببخشن سادات
.
#شور #امام_حسن #ببخشن_سادات
#کوچه_بنی_هاشم
#امیر_حسین_الفت ✍
______________
بازم غم کوچه
روضه نفس گیر شد
اینجا همون جاست که
امام حسن پیر شد
کوچه شده تیره و تار ببخشن سادات
پر شده از گرد و غبار ببخشن سادات
امام حسن سوخت جگرش ببخشن سادات
سیلی زدن به مادرش ببخشن سادات
وای ای وای
وای مادر
______________
امام حسن داد زد
بسه نزن نا مرد
دستشو برد بالا
سیلی محکم زد
یه کودک زار و حزین ببخشن سادات
مادرش افتاده زمین ببخشن سادات
ناموس حیدرو زدن ببخشن سادات
تو کوچه مادرو زدن ببخشن سادات
وای ای وای
وای مادر
#شور_قتلگاه #ببخشن_سادات
______________________
زهرا پریشونه
زینب چه گریونه
قاتل روی سینه
خنجر پر از خونه
روضه رسید به قتلگاه ببخشن سادات
میاد صدای اشک و اه ببخشن سادات
میاد صدای مادرش ببخشن سادات
چه بی قراره خواهرش ببخشن سادات
الشمر و جالس علی ببخشن سادات
سر حسین به نیزه ها ببخشن سادات
وای ای وای
______________________
پاره شده حنجر
خونین شده پیکر
حجنر شده خونین
پیکر شده بی سر
میان به سمت خیمه ها ببخشن سادات
اتیش گرفته معجرا ببخشن سادات
سیلی زدن به دخترا ببخشن سادات
قیامتی شده به پا ببخشن سادات
دارن جسارت میکنن ببخشن سادات
خیمه رو غارت میکنن ببخشن سادات
وای ای وای
______________________
.
روضه و سینه زنی #امام_حسین علیه السلام _حاج محمود کریمی
کی دیده در يم خون آیات بی شماره
(قرآن سوره سوره اوراق پاره پاره) 2
افتاده بر روی خاک ، یک ماه خون گرفته
خوابیده در کنارش ، هفتاد و دو ستاره
پاشیده اشک زهرا ، بر حنجر بریده
گه میکند زیارت ، گه میکند نظاره
سر ، آفتاب مطبخ ...
تن ، لاله زاری از خون ...
کز زخم سینه دارد ، گل های بی شماره
از گوشه گوشواری ...
دوگوشواره بردند ...
*جانم ....*
دارد به جای خونین ...
خون جای گوشواره ...
یک طفل ، یک کودک سه ساله ...
خفته کنار گودال ...
ترسم که شمر آید ...
در قتلگه دوباره ...
*ای جان ...*
در خیمه آب بردند ، بهر رباب بردند
سینه شده پراز شیر،کو طفل شيرخواره؟
بین این شب تار ،دشت کربلا سوخت
کل خیمه ها سوخت ....
خیمه علمدار ، بین شعله ها سوخت
پیش چشم ما سوخت ...
( یه جمله گفت،گفت حسین بهم خیلی برخورد ...) انقده ما رد میشیم از روضه ها ... هی رفقا دارن دم میدن به قول حاجی دوسه تاشون و آروم کردم،الان يه حرف بزنم،رفقا امشب روضه عریان خونده شد ، پیراهن یا باید از سر در بیاد يااز سینه باز بشه ..." آری ... اگه چیزی پیراهن و به بدن ندوخته باشه،هرکی یه تیکه روکند با خودش برد یه پیراهن دست کسی نیفتاد ...
بین این شب تار ، دشت کربلا سوخت
کل کربلا سوخت ....
خیمه علمدار ، بین شعله ها سوخت
پیش چشم ما سوخت
*آخ داداش ...*
بین خیمه ها مردم،کنار تو زمین خوردم
رفتی و بدون تو ،کی گفته من کم آوردم
دنبالم به صحرا ، بچه ها رو بردم
صد دفعه شمردم ...
تا که زیر لب هام ، اسمتو آوردم
تازیانه خوردم ...
*آخ داداش ...*
رفتیوخیمه غارت شدبه ما بی تو جسارت شد
رفتیو سه سالت هم مهیای اسارت شد
*آخ داداش ...*
رفتی و ندیدی آه مادرا رو،اشک دخترارو
پیششون به نیزه،میزنن سرارو راس لاله هارو
این همه زن و دختر،منه تنها،بیا مادر
میکشه منو آخر،غم چادر،غم معجر
*همه صدا بزنید یا حسین ....*
شلوغ شده دور و برش سادات ببخشند
قاتل اومد بالا سرش سادات ببخشند
از خیمه اومد خواهرش سادات ببخشند
قاتل اومد با خنجرش سادات ببخشند
تکیه به نیزه هازد سادات ببخشند
مادرش و صدا زد سادات ببخشند
لب تشنه دست و پا زد سادات ببخشند 2
وای وای وای حسین 2
میاد صدای غریب مادر 2
حسین تو گودال بی یار و یاور
شلوغ شده دور و برش سادات ببخشند
قاتل اومد بالا سرش سادات ببخشند
از خیمه اومد خواهرش سادات ببخشند
قاتل اومد بالا سرش سادات ببخشند
دل زینب آتیش میگیره
حسین تو دست قاتل اسیره
از آسمون راهی شدن سادات ببخشند
مولا و زهرا و حسن سادات ببخشند
کنار اون خونین بدن سادات ببخشند
همه به گودال اومدن سادات ببخشند
فاطمه روضه خونه سادات ببخشند
گریون و نیمه جونه سادات ببخشند
پسرش غرق خونه سادات ببخشند
از این مصیبت دل ها هلاکه
سرش رو نیزه تنش روی خاکه
زخمی وخونین پیکرش سادات ببخشند
غارت شد از پا تا سرش سادات ببخشند
پیراهن و بال و پرش سادات ببخشند
عمامه و انگشترش سادات ببخشند
بند اسارت اومد سادات ببخشند
لشگر غارت اومد سادات ببخشند
وقت جسارت اومد سادات ببخشند
(سر حسین به نیزه ها سادات ببخشند
آتیش زدن به خیمه ها سادات ببخشن
آتیش زدن به خیمه هاسادات ببخشند) 2
صل الله علیک یا سیدناالمظلوم
ای حسین ...
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین
#حضرت_زهرا
منم شمعی که از جان دادن پروانه میلرزد
به روی گونههایم اشک، دانه دانه میلرزد
از آن روزی که دشمن پشت پا بر هستی من زد
دل ویرانهام از دیدن بیگانه میلرزد
چرا از من حسن حرف دلش را میکند پنهان
چه بغضی در گلو دارد که بی تابانه میلرزد
حسینم روضهی دیوار و در هر لحظه میخواند
زمین و آسمان همراه این دردانه میلرزد
پریشان است موی کودکانم، فاطمه برگرد
ببین با آه طفلان تو دارد شانه میلرزد
چه آمد بر سر این خانه بعد از رفتنت بانو
صدای در که میآید تمام خانه میلرزد
محسن درویش
#حضرت_زهرا
شب است و ماه و نخلستان و چاه و نالهای محزون
سکوت و صبر و خاموشی، علی و یک دل پر خون
شب است و بانگ مرغ حق، به گوشش قصه میخواند
به یادش آمده یاسی که پرپر می شود در خون
در و دیوار و شاخ گل، خدایا! یاس و میخ در
شکسته پهلویش خونین، ز سیلی چهرهاش گلگون
علی بود و غم و محنت، سکوت و صبر و خاموشی
نشسته خار در چشمان، گذشته آهش از گردون
نمیدانم چرا آن دم، فلک ویران نشد از غم
پس از تو وای بر فردا، پس از تو وای بر اکنون
چه سرد است این جهان بیتو، چه بی نور است این خانه
صدای نالهی زینب، غمم را میکند افزون
حسین از غم نمیخوابد، حسن خاموش و اشک افشان
به یادش آمده یاسی، که پرپر میشود در خون
سیده زینب حسینی
#حضرت_زهرا
بیرون ببر ای آسمان از محفل من ماه را
کز آتش دل کردهام روشن چراغ آه را
از بسکه دود آه من گردید سدّ راه من
در کوچههای شهر خود گم کردم امشب راه را
گفتم به شب زاری کنم خون جگر جاری کنم
صبح آمد و دادم ز کف این رشته کوتاه را
باید که اسرار درون از سینهام ناید برون
ورنه به آتش میکشم با ناله مهر و ماه، را
از شدت اندوه و غم ریزد نیستان را بهم
در بند بیند شیر اگر بر جای خود روباه را
تا محرم اسرار من با بذل جان شد یار من
بر راز گوئی، کردهام پیدا درون چاه، را
رزم آوری آزادهام اما ز پا افتادهام
زیرا که از کف دادهام دخت رسول الله را
هر گه که با سوز درون از خانه میآیم برون
چشمم شود دریای خون بینم چو آن درگاه را
«میثم» اگر روشن دلی خشدار کز راه علی
دشمن به آگاهی برد یاران نا آگاه را
استاد حاج غلامرضا سازگار
#حضرت_زهرا
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
دیدی عبا به پایِ علی گیر کرده است
دیدی چقدر رویِ زمین خورد مرتضی
دیدی چگونه جسمِ تو را بُرد مرتضی
دیدی چگونه جان خودش را به خاک کرد
دیشب علی توان خودش را به خاک کرد
خانه خراب خانه تکانی نمیکند
کاری به غیرِ فاتحه خوانی نمیکند
قبرت مرا دوباره زمینگیر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
نامحرمان که باز کنارِ تو آمدند
دیدم برای نبشِ مزارِ تو آمدند
با ذوالفقار همدم دردم علی رسید
با دستمال زرد نبردم علی رسید
گفتند او دوباره که برگشت دررَوید
شیرخدا به معرکه برگشت دررَوید
تا آمدم مقابلِ من هیچکس نبود
اینبار هم مقابلِ من هیچکس نبود
اما به جانِ فاطمه دیگر چه فایده
حیدر شدهاست حیدرِ خیبر چه فایده
رویم چقدر بعد تو تغییر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
جایِ طناب مانده بر این دست وایِ من
دستم چگونه چشم تورا بست وایِ من
دَرهَم شکسته آه عزیزم حلال کن
پشتم شکسته آه عزیزم حلال کن
دیدی که خانوادهی من را نظر زدند
این زندگیِ سادهی من را نظر زدند
توآمدی به خانه من حیف شد خراب
گرمیِ آشیانهی من حیف شد خراب
یک خانه داشتم که همان قتلگاه شد
شرمندهام که گوشهی چشمت سیاه شد
بینِ یتیمهات علی گیر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
من ماندم و سکوتِ حسن آهِ زینبت
بغض حسین اشکِ شبانگاهِ زینبت
چادر نماز و معجر آتش گرفتهای
دیوارِ خونی و در آتش گرفتهای
گفتی حسین و حرف گلو را به زینبت
من آمدم سپردهام او را به زینبت
راحت بخواب آب کنار حسین هست
زینب نرفته خواب کنار حسین هست
پیش حسین دخترت از حال میرود
با نیزه دار تا ته گودال میرود
صبح آمدهاست و علی دیر کرده است
داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است
حسن لطفی
.
عزای حضرت عبدالله بن عبدالمطلب
پدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
چشم سقای حرم زمزم شده
قامت عبدالمطلب خم شده
دیده ی یعقوب مکه سوی دشت
وا اسف که یوسف او بر نگشت
مکه ای درد آشنای این پدر
نام عبدالله نزد او مبر
گریه با قد کمان سخت است سخت
داغ فرزند جوان سخت است سخت
آنکه تابد نور از سیمای او
شد میان خاک تیره جای او
کاش میشد صد شتر قربان کند
یوسفش رو جانب کنعان کند....
#عبدالله_بن_عبدالمطلب
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.
جایی که دَمِ حسین هم یازهراست
غم دردلمان نیست مدد تا زهراست
ای آنکه جواز کربلا میخواهی
امضای جواز کربلا با زهراست
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#رباعی_فاطمی
#فاطمیه
سبک شور حضرت زهرا سلام الله علیها..
اگر گدای حسینم، عنایت زهراست
اگر فدای حسینم، کرامت زهراست
غلام حلقه به گوشه علی و اولادم
اگر برای حسینم، سخاوت زهراست..
زهرا مادرمه زهرا سرورمه
قلبم شد حرمش گرچه بی حرمه
ای مادره افلاک ای تفسیره لولاک
تو مادر آبی.. حیدر پدر خاک
مادر یازهرا..
اگر تمام درختان، شود قلم حالا
اگر مرکب اعلا، شود همه دریا
اگر تمام ملائک، شوند نویسنده
یه جمله هم نتوانند،نویسن از زهرا!!
زهرا بی بدله زهرا بی مثله
هرچی گفتن اَزش یک حداقله..
ای ام ابیها.. ای مادر دنیا..
بودی توی کوچه تو لشکر مولا
مادر یازهرا..
اگر علی شده عشقم، به اِذنِ مادر شد
اگرنجف شده راهم،به عشقِ این در شد
حتی خوده علی هم با، گفتنِ یازهرا..
مَرحب و زَد به زمین و..، فاتحِ خیبر شد
زهرا نورِ جلی زهرا سِرِ ولی
حیدر زهرا میگه.. زهرا میگه علی
ای اوجِ شرافت ای اُسوه ی عفت
زهرا روحِ عصمت.. حیدر کوهِ غیرت
حیدر یامولا..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#شور_حضرت_زهرا_س
@navaye_asheghaan