🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
آن گرد شتابنــده که در دامنــ صحراستـــــ
گوید چه نشستی که سوارانــ همه رفتند...
#ملکالشعرا_بهار
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
📝 #برشی_از_کتاب: ۴٩ اصل موفقیت در درس خواندن
🖋 نویسنده: #ابراهیم_اصلانی
گاهی لباس داوری بپوش:
همه از هدفــمندی در زندگی صحبت میکنند، اما وقتی میتوان هدفمـند بود که نگاهی جدی به زندگی داشــت. جدیت، به زندگی انـسان هدف و ملاک میدهد. کسی که در زندگی جدی اسـت، هم بهتدریج بر امور زندگی مسـلط میشود و هم برای داوریهایش ملاک پـیدا میکند.
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
❇️ #بوک_فکت ❇️
📘 ده کتابی که توسط ناشران رد شدند
اما نویسندگانشان را میلیاردر کردند!
✳️ بخش دوم
۴. ارباب مگس ها اثر ویلیام گلدینگ
کتاب ویلیام گلدینگ با مخالفت ۲۱ ناشر روبهرو شد اما پس از چاپ موفق شد برنده جایزه نوبل شود. در ابتدا تنها ۳۰۰۰ نسخه از آن به فروش رفت اما دو سال بعد یعنی در سال ۱۹۵۶ به یکی از پرفروشترین کتابها بدل شد و مجله تایم از آن به عنوان یکی از ۱۰۰ کتاب موفق نام برد.
۵. خاطرات آن فرانک اثر آن فرانک
این کتاب امروزه در لیست آثار حافظهی جهانی یونسکو به ثبت رسیده است؛ اما در زمان انتشار با مخالفت ۱۵ ناشر روبهرو شد. پدر آنه با هزینه شخصی کتاب را چاپ کرد و خیلی زود به یکی از پرفروشترین کتابهای عصر خود بدل شد.
۶. کری اثر استفان کینگ
استفان کینگ در اکثر مواقع چنین پاسخی را از ناشران دریافت میکرد: ” ما هیچ علاقهای به انتشار داستانهای علمی تخیلی که آرمانشهرهای منفی را به تصویر میکشند نداریم.” اما کمی بعد کتابش چاپ شد و توانست بیش از یک میلیون نسخه بفروشد.
#ادامه_دارد
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
#بیشتر_بدانیم
#شعر
💭 معــنای لغــوی قالبـهای شــعری؛
مثنـــوی: دوتـایـــی
قصــیده: چیزی قصـــد شده
غــــــزل: حدیثــ عاشقی
رباعـــی: چـــهارتایــی
ترجیـــع: گرداندن آواز در گلو
مسمــط: در رشته کشیدنـ مروارید
مسـتزاد: زیـاد شــده
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
© #کرونا
خاکیــــانـ بالاتـــر از افلاکیـــان میایســــــــتند
عشـق از انسانـ چه موجود غریبی ساخته استـ
#فاضل_نظری
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
از درد سخــن گفتـــن و از درد شنیـــدن
با مردم بیدرد ندانی كه چه دردی است
#مهرداد_اوستا
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
🔷 #حکایت : دعای خران
حکایت نمودهاند که در روزگاران قدیم، الاغهای دِه، از پالاندوزشان بسیار ناراضی بودند.
زیرا پالانی که برایشان میدوخت پشتشان را زخمی میکرد. در نهایت تصمیم گرفتند که جایی جمع شوند و دعایی بکنند تا شاید پالان دوز دیگری به دهشان بیاید.
از آنجا که دل صاف و سادهای داشتند، دعاهایشان قبول درگاه آمد و پالاندوزی جدید وارد دهشان گشت... اما چه فایده که این پالاندوز هم لنگه همان پالان دوز سابق... نه تنها پالان راحتی بر تن خرها نمیدوخت، بلکه از مواد اولیه پالانها نیز کم میگذاشت و اینبار نه تنها پشتشان زخمی میشد، بلکه به جای دیگرشان نیز فشار میآمد. باز هم تصمیم گرفتند که جمع شوند و برای آمدن پالاندوز جدید دعایی بکنند.
این دفعه نیز به لطف دل پاک و بیغل و غششان، دعایشان مقبول گردید و پالاندوز جدید هم آمد، اما صد افسوس، و چه فایده.... این یکی به غیر از دوخت بد و دزدی از مواد اولیهٔ پالانها، از صاحبان خرها خواسته بود که خرها را در گرسنگی نگهدارد تا شاید پالانها به تنشان اندازه شود.
اینبار نه تنها پالانشان راحت نبود و پشتشان همچنان زخمی، بلکه دلسوخته و از کرده پشیمان، که چرا قدر همان پالان دوز اولی را ندانسته و ناشکری کرده بودند... خلاصه .... هی جمع شدند و هی دعا کردند و این پالاندوز آمد و آن پالاندوز رفت.
اما زخم پشتشان خوب نشد که هیچ بدتر هم شد.
تا اینکه تصمیم گرفتند جمع شوند و این بار نه برای رهایی از پالان دوز بلکه برای رهایی از خریت خود دعایی بکنند!!
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
🔰 #ضرب_المثل 🔰
✳️ «دوزاریش افتاد»
کیوسکهای زردرنگ تلفن عمومی در کنار بوق آزادی که داشتند برای تعدادی از شهروندان اشتغالآفرینی هم میکرد. اطراف این اتاقکها مردانی نشسته بودند که سکههای دو ریالی و پنج ریالی میفروختند و یک لقمه نان حلال به خانههایشان میبردند.
آنها سکهها را به چند برابر قیمت میفروختند و مردمی که دربهدر دنبال سکه میگشتند با رضایت کامل محصولشان را خریداری میکردند.
لحظهای که سکه دو ریالی داخل صندوق تلفن میافتاد و صدای بوق آزاد به گوش میرسید لبخند رضایت بر لبان فرد داخل کیوسک نقش میبست. اصطلاح «دوزاریش افتاد» در آن زمان خیلی کاربرد داشت. افتادن دوزاری به معنای فهمیدن و ارتباط برقرار کردن بود.
ضربالمثل «طرف دوزاریش کجه» هم دقیقا به معنای کندذهن بودن فرد به کار میرفت. یادمان باشد خیلی وقتها دوزاری دستگاه نمیافتاد و دست ما از بوق آزاد تلفن کوتاه میماند. در عوض تلفنهای عمومی مهربان و بخشنده بود و وقتی تماس را برقرار نمیکرد سکه انداختهشده را پس میداد.
بعضی وقتها هم سخاوت را به حد اعلا میرساند و سکه نفرات قبلی را هم میریخت پایین! این تلفنها با مشت و لگد رابطه خوبی نداشت. ریزش سکهها معمولا پس از آن اتفاق میافتاد که چند مشت جانانه نثار بدنه تلفن میکردی.
بعضی از خرده کلاهبرداران هم سکهها را سوراخ میکردند و نخی را به آن میبستند. پس از آن که تماسشان تمام میشد نخ را میکشیدند و لذت یک تماس رایگان را تجربه میکردند.
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
📝 #برشی_از_کتاب: تمهیدات
🖋 نویسنده: #عینالقضات_همدانی
ای دوست دانی که این حزن از چه باشد؟ مگر از آن بزرگ نشنیدهای که گفت: همه مریدان در آرزوی مقام پیران باشند، و جمله پیران در مقام تمنای مریدان باشند. زیرا که پیران از خود بیرون آمده باشند. آنکس که با خود باشد حظ و لذت چون یابد؟ مگر آن بزرگ از اینجا گفت که همه در عالم در آرزوی آنند که یک لحظه ایشان را از خود بستانند، و من در آرزوی آنم تا مرا یک لحظه بمن دهند و مریدان با خود باشند و آنکه با خود باشد از یگانگی و بیخودی او را نصیبی نباشد.
دریغا من خود کدام و تو که؟! این سخن در حقیقت خود نمیگنجد، در عالم شریعت کجا گنجد؟! تو هنوز جمال شریعت ندیدهای، جمال حقیقت کی بینی؟! و اگر خواهی که این را مثال گویم گوش دار: پروانه که عاشق آتش است او را هیچ حظی نیست از آتش تا دور است مگر از نور او؛ و چون خود را بر آتش زند بیخود شود و از او هیچ پروانگی بنماند و جمله آتش شود. چه گویی آتش از آتش هیچ بهره برگیرد؟ و چون که آتش نباشد پروانه غیر آتش باشد، چه بهره یابد از آتش؟
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
کار این خداهم عجیب غریبه ها
اما همیشه یه چیزایی رو باهم جور در میاره
یهو تو ناف تاریکی و ظلمات یه شمع روشن میکنه
ته ته جهنم یهو یه پنکه میذاره برات که خنکت کنه
وسط اتیش یه گلستون سبز میکنه
اگر چشم داشته باشی میبینی که هیچوقت از بیخ و بن نمی کنت
ریشه کنت نمیکنه
نا امیدت نمیذاره
همیشه یه جوری به زندگی وصلت میکنه...
🎥 ستایش ۳(۱۳۹۸)
#فیلم_نوشت 🎞
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
© #کرونا
جان عاشــــق در تن خاکی چســان گــیرد قــرار؟
موج دریا دیده را بستنـ به ساحـل مشکل استــ...
#صائب_تبریزی
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
گفـــتم آباد توان ساختـــــ دلـــم را گفــــتا
حسن این خانه همینـ استـ که ویران مانَـد
#فروغی_بسطامی
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
📜 #حکایت: پرسش از حضرت عیسی(ع)
🟧 #مثنوی_معنوی ، دفتر چهارم
🌐 منبع: سایت شمس و مولانا
شخصی هوشمند از حضرت عیسی (ع) پرسید:« در جهان هستی چه چیز ازهمه صعبتر و سختتر است؟»
حضرت عیسی (ع) فرمود:« خشم و غضب الهی سختترین چیز در جهان است که بر اثر آن دوزخ هم مانند ما به لرزه در می آید.»
فرد دوباره می پرسد:« چگونه می توان ازین خشم الهی در امان بود؟»
حضرت عیسی (ع) در پاسخش فرمود:« در صورتیکه خشم خود را در همان لحظه فرو خوری.»
مولانا در ادامه می فرمایند:« پس مامور سنگدل حکومت که خشمش از خشم حیوانات درنده هم بیشتر است چه امیدی به رحمت الهی دارد؟ مگر آنکه این آدم صفت زشت خود را ترک کند. هر چند که وجود این ماموران حکومتی هم امری لازم برای اداره جامعه است اما گفتن این حرف باعث ضلالت و گمراهی آنها میشود ( چون به بهانه اینکه وجودشان در جامعه لازم است از اعتدال پیش رفته و هوای نفس را در امور حکومت دخالت میدهند)
همانطور که در طبیعت ادرار هم وجود دارد و لازمه بقا موجودات است اما میدانیم که هرگز با آب گوارا یکسان نمیباشد.»
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
📝 #برشی_از_کتاب: ادیان درخدمت انسان
🖋 نویسنده: #امام_موسی_صدر
آزادی برترین ساز و کار برای بسیج کردن همه تواناییها و ظرفیتهای انسانی است. هیچ کس نمیتواند در جامعهی محروم از آزادی خدمت کند، تواناییهایش را پویا و موهبتهای الهی را بالنده سازد. آزادی، بهترین روش برای به کار گرفتن امکانات بشری در راه خدمت به جامعه است. آزادی یعنی به رسمیت شناختن کرامت انسان و خوشگمانی به انسان و حال آنکه نبود آزادی یعنی بدگمانی به انسان و کاستن از کرامت او. کسی میتواند آزادی را محدود کند که به فطرت انسانی کافر باشد. فطرتی که قرآن میفرماید: فِطرَتَ اللهِ الّتی فَطَرَ الناسَ عَلَیها، فطرتی که پیامبر باطنی و درونی انسان است.
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
هنر انسانهای بزرگ این است که به دشواری کار نمیاندیشند, بلکه به عظمت آنچه خواهند یافت فکر میکنند!
🎥 Mozu (2015)
#فیلم_نوشت 🎞
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
🎥 Us (2019)
✔️ تریلری ترسناک در ژانر اسلشر
✔️ دومین فیلم بلند جردن پیل در مقام کارگردانی
✔️ فیلمبرداری خوب، طراحی صحنه عالی و موسیقی متن زیبا، دلهره را برای شما به ارمغان میآورد
✔️ با بازی درخشان لوپیتا نیونگو
✔️ ما، روایتی سورئالگونه با ایدهای متفاوت
📄 پناه میبریم از شیطانی که درون همه ماست...
📥 دانلود مستقیم فیلم
🎞 #امروز_چی_ببینیم
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
دل بســی افـــسانهی وصــل تو گفتـــ
تا که شد در خوابـ ازین افسانه خوشـ
#عطار
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
📜 #حکایت : مجنون و شتر
روزی مجنون آهنگ دیار لیلی کرد. با بیقراری بر شتری سوار شد و با دلی لبریز از مهر به جاده زد.
در راه گاه خیال لیلی او را باخود میبرد. شتر نیز در گوشهی آبادی بچهای داشت. او هر بار که مجنون را از خود بیخود میدید به سوی آبادی باز میگشت و خود را به بچهاش میرساند. مجنون هر بار که به خود میآمد در مییافت که فرسنگها راه را بازگشته است.
او سه ماه در راه ماند. پس فهمید که آن شتر با او همراه نیست؛ پس اورا رها کرد و پای پیاده به سوی دیار لیلی به راه افتاد... .
به راستی مولانا با این حکایت نشان میدهد که روح ما همان مجنون است و عشق معنوی حق ، همان لیلی است. تن ما همان شتر است و وابستگی ها و دل مشغولیهای جهان مادی بچه آن شتر است. وقتی از علت حقیقی بودنمان در جهان مادی که همانا شناخت حقیقت خویشتن است غافل شویم و به آن نپردازیم، به تن و خواستههای گذرای مادی تن سرگرم میشویم و از رسیدن به حقیقت باز میمانیم.
بهتراست موانع رسیدن به وصال را کنار بزنیم و با گام استوارتر عزم خانهی دوست کنیم.
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
📝 #برشی_از_کتاب: انسان در جستجوی معنا
🖋 نویسنده: #ویکتور_فرانکل
آزادی اگر در چارچوب مسئولیت قرار نگیرد، در معرض انحطاط به حد دلخواه خواهد بود. به همین دلیل توصیه می کنم که در برابر مجسمه آزادی در شرق سواحل آمریکا، مجسمه مسئولیت نیز در سواحل غربی آن کشور نصب شود.
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
© #کرونا
نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون!
که هر کجا خبری هسـت ادعایی نیست...
#فاضل_نظری
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایـل تو بدیدم نه صبــر ماند و نه هوشـم
#سعدی
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
📜 #خاطره_نگاری 📜
✍ نویسنده: #محمد_قاضی
مرحوم محمد قاضی، مترجم بلندآوازهٔ کشورمان در کتاب خاطراتش روایت میکند:
در پنجمین سالی که به استخدام سازمان برنامه و بودجه درآمده بودم، دولت وقت تصمیم گرفت برای خانوارها کوپن ارزاق صادر کند. جنگ جهانی به پایان رسیده بود اما کمبود ارزاق و فقر در کشور هنوز شدت داشت. من به همراه یک کارمند مأمور شدم در ناحیه طالقان (استان البرز ) آمارگیری کنم و لیست ساکنان همهٔ دهات را ثبت نمایم.
ما دو نفر به همراه یک ژاندارم و یک بلدِ راه سوار بر دو قاطر به عمق کوهستان طالقان رفتیم و از تکتک روستاها آمار جمع آوری کردیم.
در یک روستا کدخدا طبق وظیفهاش ما را همراهی مینمود. به امامزادهای رسیدیم با بنایی کوچک و گنبدی سبز رنگ که مورد احترام اهالی بود و یک چشمه باصفا به صورت دریاچهای به وسعت صدمتر مربع مقابل امامزاده به چشم میخورد. مقابل چشمه ایستادیم که دیدم درون آب چشمه ماهیهای درشت و سرحال شنا میکنند. ماهی کپور آنچنان فراوان بود که ضمن شنا با هم برخورد میکردند.
کدخدا مرد پنجاه ساله دانا و موقری بود ، گفت:« آقای قاضی، این ماهیها متعلق به این امامزاده هستند و کسی جرات صید آنان را ندارد.چند سال پیش گربهای قصد شکار بچه ماهیها را داشت که در دم به شکل سنگ درآمد، آنجاست ببینید.»
سنگی را در دامنه کوه و نزدیک چشمه نشان داد که به نظرم چندان شبیه گربه نبود. اما کدخدا آنچنان عاقل و چیزفهم بود که حرفش را پذیرفتم. چند نفر از اهل ده همراهمان شده بودند که سر تکان دادند و چیزهایی در تائید این ماجرای شگفت انگیز گفتند.
شب ناچار بودیم جایی اتراق کنیم. به دعوت کدخدا به خانهاش رفتیم. سفره شام را پهن کردند و در کنار دیسهای معطر برنج شمال، دو ماهی کپور درشت و سرخ شده هم گذاشتند.
ضمن صرف غذا گفتم:« کدخدا ماهی به این لذیذی را چطور تهیه میکنید؟ به شمال که دسترسی ندارید.»
به سادگی گفت:« ماهیهای همان چشمه امامزاده هستند !!!»
لقمهٔ غذا در گلویم گیر کرد. شاید یک دو دقیقه کپ کرده بودم. با جرعهای آب لقمه را فرو دادم و سردرگم و وحشتزده نگاهش کردم.
حال مرا که دید قهقهای سر داد و مفصل خندید و گفت:« نکند داستان سنگ شدن و ممنوعیت و اینها را باور کردید؟!!»
من از جوانی که مسئول ادارهٔ ده شدم اگر چنین داستانی خلق نمیکردم که تا به حال مردم ریشهٔ ماهی را از آن چشمه بیرون آورده بودند. یک جوری لازم بود بترسند و پنهانی ماهی صید نکنند.
در چهرهٔ کدخدا ، روح همهٔ حاکمان مشرقزمین را در طول تاریخ میدیدم. مردانی که سوار بر ترس و جهل مردم حکومت کرده بودند و هرگز گامی در راه تربیت و آگاهی رعیت برنداشته بودند. حاکمانی که خود کوچکترین اعتقادی به آنچه میگفتند نداشتند و انسانها را قابل تربیت و آگاهی نمیدانستند.
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
🍀 #ضرب_المثل 🍀
🐔 مرغ از قفس پرید 🐔
در مبارزات سیاسی و نظامی و اجتماعی اگر یکی از دو طرف متقابل و متخاصم احساس ضعف و زبونی کند و قبل از آنکه به دست مخالفان افتد میدان مبارزه را ترک گفته به محل امنی دور از چشم دشمنان پناه ببرد، نکتهسنجانه، حتی همان جبهۀ مخالف که نقش خویش را برای دستگیری حریف بر آب می بینند از باب جد یا هزل می گویند: «مرغ از قفس پرید.» یعنی از چنگ ما خلاص شد و از دامی که برایش چیده بودیم در رفت.
این ضرب المثل که در چند سال اخیر گاهگاهی مورد استفاده قرار گرفته است در کشور انگلستان ریشه گرفته و داستان تاریخی شیرین و عبرتانگیزی دارد که به این شرح است:
در سال ١٦٢٥ میلادی پس از جیمز اول پسرش پرنس ویلز به نام چارلز اول در بیست و پنج سالگی به جای پدر بر تخت سلطنت انگلستان نشست. در آغاز سلطنت گمان میرفت که چارلز شارل بر خلاف پدر به حکومت تمکین کند و مصوبات پارلمان را محترم شمارد ولی سه بار انحلال پارلمان انگلستان که به فرمان او انجام گرفت تصور هرگونه امید و خوشبینی را به یأس و بدبینی مبدل ساخت زیرا چارلز فقط به هنگام ضرورت و اضطرار و استقراض در مقام افتتاح مجلس بر میآمد و چون حاجت را مقرون اجابت نمیدید با توجه به کوچکترین مخالفتی که از طرف نمایندگان ابراز میشد مجلس را منحل و مخالفین را تحت فشار و شکنجه قرار میداد.
آخرین پارلمانی که در زمان سلطنت چارلز افتتاح شد از آن جهت که مدت سیزده سال (١٦٤٠-١٦٥٣ میلادی) به طول انجامید از طرف مردم و تاریخ نویسان به پارلمان طویل موسوم گردید.
نمایندگان این پارلمان از روز اول مصمم شدند که حکومت مطلقه را براندازند و مذهب انگلیس را به مذهب پوریتن ( puritain، پوریتنها قومی از مسیحیان هستند که به ظاهر انجیل عمل کنند و متعصب و متعبد باشند) تبدیل کنند لذا هنوز چند روز از افتتاح پارلمان نگذشته بود که استرافورد و لود دو نفر از وزرای متعصب حکومت استبدادی را به عنوان خیانت به پای محکمه کشیده اولی را فیالمجلس سر بریدند و دومی چهار سال بعد به قتل رسید. آن گاه مجلس عامه برای آنکه دست چارلز را از انحلال پارلمان کوتاه کند قانونی گذرانید که به موجب آن شاه نمی توانست بدون اجازۀ مجلس امر به انحلال دهد. چندی بعد چون خیانت دیگری از چارلز دیدند و شورش کاتولیک مذهبان ایرلند را به تحریک نهایی او تشخیص دادند لذا قانونی گذرانده اختیار لشکرکشی و انتخاب افسران را هم از او سلب کردند.
چارلز اول چون پارلمان را کاملاً بر خود مسلط دید درصدد اعمال قدرت و ارعاب مخالفان برآمد و با وجود آنکه نمایندگان مجلس از هر جهت مصونیت داشتهاند روزی بدون اطلاع قبلی به پارلمان رفت تا پنج نفر از سران مخالفان را دستگیر و توقیف نماید ولی چون نمایندگان مخالف قبلاً از جریان توطئه آگاه شده بودند آن روز را به مجلس نیامدند و خود را پنهان کردند یعنی در واقع:« مرغان از قفس پریده بودند.»
عبارت بالا از آن تاریخ به بعد در تمام جهان و به زبانهای مختلف ضربالمثل گردیده است.
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
پســرم هیچوقتـ به کسی اجازه نده که بهت بگه نمیتونی کاری رو انجــام بدی حتی به منـ...
افرادی که خودشــون نمیـتونن کاری رو انجام بدن به تو هم میــگن نمیتونـــی
اگه آرزویــی داری برای رسیدنـ بهش تلاش کـن...
🎥 The Pursuit of Happyness (2006)
#فیلم_نوشت 🎞
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
© #کرونا
لــذّت نمانـــده استــ در آییــنهٔ حیاتــ
از عیـشهای رفته دلی شاد میکنـیم
#صائب_تبریزی
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️