eitaa logo
نوای حسینیان
854 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
20 فایل
﷽ 💢 ما سـاده دلـیم بـﮧ دلـے کار نـداریـم جز حضـرتـ ارباب خـریدار نـداریـم ♨️ کانال مداحی فرهنگی ارزشی "نوای حسینیان" ☘ کپی مطالب ڪانال حتی بدون ذڪر منبع فقط با ذڪر صلواٺ جایز هست. @Ko3ar1398 تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: کسی که با زن نامحرمی شوخی کند، در مقابل هر کلمه ای که در دنیا به او گفته است، هزار سال در دوزخ حبس میشود. 🗒 ميزان الحكمه ج ۱۲ ص ۴۲۵ الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج @navayehosseinian
🔅 خدا صلى الله عليه و آله فرمود: ✍️ اتَّقُوا اللّه َ و صِلُوا الأرحامَ ، فإنّهُ أبقى لَكُم في الدنيا و خَيرٌ لَكُم في الآخِرَةِ . 🔴 از بترسيد و به جاى آوريد ؛ زيرا اين كار مايه پايندگى بيشتر شما در دنياست و در براى شما بهتر است . 📚كنز العمّال : 6911 . 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 @navayehosseinian
💫پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مےفرمایند✨ 💠 خوشا بحال ڪسےڪه # مهدی را دیدار ڪند وخوشا بحال ڪسےڪه او را دوست دارد وخوشا بحال ڪسےڪه قائل به امامت وی باشد🔸 📚بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۰۹ 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 @navayehosseinian
💠پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) 💐 ۳نفر در روز قیامت از هر دری بخواهند وارد بهشت می‌شوند: 🌷 شخص خوش اخلاق👌 🌷 کسی که هم در خلوت هم در حضور مردم از خدا بترسد.👌 🌷 کسی که جر و بحث را رها کند، حتی اگر حق با او باشد !👌 📚 اصول کافی،ج۲،ص ۳۰۰ (ص) http://eitaa.com/joinchat/1449197581C356eeea686
⭕️ 👈عوامل تباهی محیط 4️⃣رضايت به گناه 🔸رضايت به گناهِ گنهكار و خاموشى در برابر نيز از عوامل زمينه ساز اجتماعى گناه است و نقش به سزايى در پيدايش و استمرار گناه دارد. به يهوديان زمان اسلام صلّى اللّه عليه و آله كه به پيامبر كُشى اجدادشان راضى بودند مى فرمايد، ((شما قاتل هستيد!)) چنانكه اين مطلب در آيه 183 آل عمران آمده است . 🔅 عليه السلام آنانرا كه در عصر ايشان به قتل عليه السلام در كربلا خشنود بودند قاتل معرفى كرد و با استناد به آيه مذكور فرمود: رضايت به قتل ، انسان را در صف قاتلين قرار مى دهد. 📚(وسائل الشیعه، ج 11، ص 412 و 509) 🔹در جريان كشتن ناقه ى صالح با اينكه قاتل يك نفر بود خداوند همه قوم ثمود را مشمول عذاب نمود و كشتن ناقه را به همه ى آنها نسبت داده و فرمود: فَعَقَروها(هود / 65 ، شعراء / 157) 🔅اميرمؤمنان على عليه السلام فرمودند: الراضى بفعل قوم كالداخل فيه معهم و على كل داخل فى باطل اثمان اثم العمل به و اثم الرضا به (نهج البلاغه، حکمت 154) آنكس كه به كار جمعيتى راضى باشد همچون كسى است كه در كار آن قوم دخالت و شركت دارد و آنكس كه در كار باطل دخالت دارد دو گناه مى كند: يكى گناه عمل و يكى گناه رضايت به گناه . 📚کتاب گناه شناسی محسن http://eitaa.com/joinchat/1449197581C356eeea686
💐 پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) : 🔆 مشورت دژى در مقابل [هجوم] پشيمانى و مايه ايمنى از سرزنش است ☀️ المُشاوَرَةُ حِصنٌ مِنَ النَّدامَةِ و أمنٌ مِنَ المَلامَةِ 📚 نثرالدّر، جلد 1، صفحه 183 (ص) http://eitaa.com/joinchat/1449197581C356eeea686
📜"زندگینامه و خاطرات پهلوان بی مزار " *ورزش باستانی ( ۱ )* ✔️ راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸اوايل دوران دبيرستان بود كه با ورزش باستاني آشنا شد. او شبها به زورخانه حاج حسن ميرفت. 🔸حاج حسن توكل معروف به حاج حسن نجار، عارفي وارسته بود. او زورخانه اي نزديک دبيرستان ابوريحان داشت. هم يكي از ورزشكاران اين محيط ورزشي و معنوي شد. حاج حسن، را با يك يا چند آيه شروع ميكرد. سپس حديثي ميگفت و ترجمه ميكرد. بيشتر شبها، را میفرستاد وسط گود، او هم در يك دور ، معمولاً يك سوره ، دعاي توسل و يا اشعاري در مورد اهل بيت میخواند و به اين ترتيب به مرشد هم كمك ميكرد. 🔸از جمله كارهاي مهم در اين مجموعه اين بود كه؛ هر زمان ورزش بچه ها به اذان مغرب ميرسيد، بچه ها را قطع ميكردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن جماعت ميخواندند.به اين ترتيب حاج حسن در آن اوضاع قبل از ، درس ايمان و اخلاق را در كنار به جوانها مي آموخت. 🔸فراموش نميكنم، يكبار بچه ها پس از در حال پوشيدن لباس و مشغول خداحافظي بودند. يكباره مردي سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت. 🔸با رنگي پريده و با صدائي لرزان گفت: حاج حسن كمكم كن. بچه ام مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نَفَس شما حقه، تو رو خدا دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد. بلند شد و گفت: لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توي گود. 🔸خودش هم آمد وسط گود. آن شب در يك دور ، دعاي توسل را با بچه ها زمزمه كرد. بعد هم از سوزدل براي آن كودك دعا كرد. آن مرد هم با بچه اش در گوشه اي نشسته بود و گريه ميكرد. 🔸دو هفته بعد حاج حسن بعد از گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شديد! با تعجب پرسيدم: كجا !؟ گفت: بنده خدائي كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. بعد ادامه داد: الحمدلله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده. براي همين ناهار دعوت كرده. 🔸برگشتم و را نگاه کردم. مثل کسي که چيزي نشنيده، آماده رفتن ميشد. اما من شک نداشتم، دعاي توسل اي که با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده. ٭٭٭ 🔸بارها ميديدم ، با بچه هائي که نه ظاهر داشتند و نه به دنبال مسائل ديني بودند رفيق ميشد. آنها را جذب ميکرد و به مرور به مسجد و هيئت ميكشاند. 🔸يکي از آ نها خيلي از بقيه بدتر بود. هميشه از خوردن مشروب و کارهاي خلافش ميگفت! اصلاً چيزي از دينم نميدانست. نه نماز و نه روزه، به هيچ چيز هم اهميت نميداد. حتي ميگفت: تا حالا هيچ جلسه مذهبي يا هيئت نرفته ام. به گفتم: آقا ابرام اينها کي هستند دنبال خودت ميياري!؟ با تعجب پرسيد: چطور، چي شده؟! گفتم: ديشب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت ميکرد. از مظلوميت امام حسين وکارهاي يزيد ميگفت. 🔸اين پسرهم خيره خيره و با عصبانيت گوش ميکرد. وقتي چراغها خاموش شد. به جاي اينکه اشك بريزه، مرتب فحشهاي ناجور به يزيد ميداد!! داشتب با تعجب گوش ميکرد. يكدفعه زد زير خنده. گفت: عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين که رفيق بشه تغيير ميكنه. ما هم اگر اين بچه ها رو مذهبي کنيم هنر کرديم. 🔸دوستي با اين پسر به جايي رسيد که همه كارهاي اشتباهش را کنار گذاشت.او يکي ازبچه هاي خوب ورزشکار شد. چند ماه بعد و در يکي از روزهاي عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش يک جعبه شيريني خريد و پخش کرد. بعد گفت: رفقا من مديون همه شما هستم، من مديون آقا ابرام هستم. از خدا خيلي ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و... . 🔸ما هم با تعجب نگاهش ميکرديم. با بچه ها آمديم بيرون، توي راه به کارهاي ابراهيم دقت ميکردم.چقدر زيبا يکي يکي بچه ها را جذب ورزش ميکرد، بعد هم آنها را به و هيئت ميکشاند و به قول خودش مي انداخت تو دامن امام حسين . 🔸ياد حديث (ص) به (ع) افتادم كه فرمودند: «يا علي، اگر يک نفر به واسطه تو هدايت شود از آنچه آفتاب بر آن ميتابد بالاتر است.» ... 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 http://eitaa.com/joinchat/1449197581C356eeea686
💢حق مادر ✅مردی ، مادر خود را به دوش گرفته بود و به سختی، دور کعبه طواف می داد. در آن هنگام، حضرت محمد صلی الله علیه و آله را دید و به ایشان گفت: «آیا حق مادرم را به جا آوردم؟» رسول الله فرمودند: «نه! هرگز نمی توانی حتی یکی از ناله های مادرت، هنگام وضع حمل را جبران نمایی!» 📚فی ظلال القرآن ، ج۵ ، ص ۳۱۸ (ص) http://eitaa.com/joinchat/1449197581C356eeea686
💠 اگر بلافصل صلی الله علیه و آله میشد، وضعیت معیشت و دنیای ما به همین صورت باقی میماند?! ◀️ خیر. بر اساس کلام سلام الله علیها در خطبه ، اگر امیرالمومنین علیه السلام خلیفه میشد زمین و آسمان به مردم میرسید. وما الذي نقموا من أبي الحسن ، نقموا والله منه نكير سيفه ، وشدة وطئه ، ونكال وقعته ، وتنمره في ذات الله عز وجل . والله لو تكافوا عن زمام نبذه رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) إليه لاعتلقه ، ولسار بهم سيرا سجحا ، لا يكلم خشاشه ، ولا يتعتع راكبه ، ولأوردهم منهلا نميرا فضفاضا تطفح ضفتاه ولأصدرهم بطانا ، قد تخير بهم الري غير متحل منه بطائل إلا بغمر الماء وردعة شررة الساغب ، ولفتحت عليهم بركات من السماء والأرض ، وسيأخذهم الله بما كانوا يكسبون . 📚 بلاغات النساء باب كلام فاطمه بنت رسول الله صلي الله عليه و[آله] وسلم : و چه چيزي را بر ابو الحسن عيب گرفته اند؟ قسم به خدا ترسناك بودن شمشيرش را و قدرت قدم هايش را و مصيبت ضربت شمشيرش را و دلاوري او را در راه خدا اشكال گرفته اند !! قسم به خدا اگر دست خود را از زمامي كه رسول خدا به او داده بود بر مي داشتند ، آن را با دست خود مي گرفت و ايشان را به راهي آرام مي برد كه مركبش آزار نبيند و سوارش اذيت نشود ؛ و ايشان را به نزد آبشخوري پر آب و جوشان مي برد كه هر دو سوي آن پر باشد (از آب) و ايشان را از آن سيراب بيرون مي آورد ؛ او سيرابي ايشان را خواسته بود و براي خود چيز زيادي نمي خواست مگر ظرف كوچكي آب و مقداري غذا كه تنها سختي گرسنگي را مانع شود . و براي ايشان بركاتي از آسمان و زمين گشوده مي شد . اما خداوند ايشان را به (گناهاني) كه كسب كرده اند خواهد گرفت (عذاب خواهد كرد). 👈 در اين خطبه كه نيز آن را نقل كرده اند فاطمه زهرا عليها السلام به خوبي وضعيت جامعه را در صورتي كه خلافت به امير مومنان علیه السلام مي رسيد بيان نموده اند . ❇️ خداوند متعال مي فرمايد : وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي آَمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ( آيه 96 سوره اعراف) : اگر اهل شهرها ايمان آورده و پرهيزكاري مي نمودند بر ايشان بركاتي از آسمان و زمين مي گشوديم ولي دروغ پنداشتند پس ما ايشان را به سبب آنچه كسب كردند گرفتيم (عذاب كرديم). و فاطمه زهرا عليها السلام اين آيه را به عنوان نمونه اي از اثرات قبول همگاني خلافت امير مومنان مطرح نموده اند. http://eitaa.com/joinchat/1449197581C356eeea686
📜"زندگینامه و خاطرات پهلوان بی مزار " * نماز اول وقت * ✔️ راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸محور همه فعاليت هايش بود. ابراهيم در سخت ترين شرايط نمازش را اول وقت ميخواند. بيشتر هم به و در مسجد. ديگران را هم به نماز جماعت دعوت ميکرد. مصداق اين بود كه اميرالمؤمنين ميفرمايند: هر که به مسجد رفت و آمد کند از موارد زير بهره ميگيرد: «برادري که در راه خدا با او رفاقت کند، علمي تازه، رحمتي که در انتظارش بوده، پندي که از هلاکت نجاتش دهد، سخني که موجب هدايتش شود و ترک . » 🔸ابراهيم حتي قبل از انقلاب، نمازهاي صبح را در و به جماعت ميخواند. رفتار او ما را به ياد جمله معروف شهيد رجائي مي انداخت؛ «به نماز نگوئيد کار دارم ، به کار بگوئيد وقت است. » بهترين مثال آن، نمازجماعت در گود بود. وقتي كار به اذان ميرسيد، ورزش را قطع ميکرد و نماز جماعت را بر پا مينمود. 🔸بارها در مسير سفر، يا در ، وقتي موقع اذان ميشد، ابراهيم اذان ميگفت و با توقف خودرو، همه را تشويق به نماز جماعت ميکرد. صداي رساي ابراهيم و اذان زيباي او همه را مجذوب خود ميکرد. او مصداق اين کلام نوراني اعظم بود که ميفرمايند: «خداوند وعده فرموده؛ مؤذن و فردي که وضو ميگيرد و در نماز جماعت مسجد شرکت ميکند، بدون حساب به ببرد. » 🔸ابراهيم در همان دوران با بيشتر بچه هاي مساجد محل رفيق شده بود. او از دوران جواني يک عبا براي خودش تهيه کرده بود و بيشتر اوقات با نماز ميخواند. ٭٭٭ 🔸سال 1359 بود. برنامه تا نيمه شب ادامه يافت. دو ساعت مانده به اذان صبح کار بچه ها تمام شد. ابراهيم بچه ها را جمع کرد. از خاطرات كردستان تعريف ميکرد. خاطراتش هم جالب بود هم خنده دار. 🔸بچه ها را تا اذان بيدار نگه داشت. بچه ها بعد از نماز جماعت صبح به خانه هايشان رفتند. به مسئول بسيج گفت: اگر اين بچه ها، همان ساعت ميرفتند معلوم نبود براي نماز بيدار ميشدند يا نه، شما يا کار بسيج را زود تمام کنيد يا بچه ها را تا اذان صبح نگهداريد كه نمازشان قضا نشود. ٭٭٭ 🔸ابراهيم روزها بسيار انسان و بذله گويي بود. خيلي هم عوامانه صحبت ميکرد. اما شبها معمولاً قبل از سحر بيدار بود و مشغول نماز شب ميشد. تلاش هم ميکرد اين کار مخفيانه صورت بگيرد. ابراهيم هر چه به اين اواخر نزديک ميشد بيداري سحرهايش طولانيتر بود. گويي ميدانست در احاديث نشانه بودن را بيداري سحر و نماز شب معرفي کرده اند.او به خواندن دعاهاي كميل و ندبه و توسل مقيد بود. دعاها و زيارتهاي هر روز را بعد از نماز صبح ميخواند. هر روز يا زيارت يا سلام آخر آن را ميخواند. هميشه آيه وجعلنا را زمزمه ميكرد. يكبار گفتم: آقا ابرام اين آيه براي محافظت در مقابل دشمن است، اينجا كه دشمن نيست! ابراهيم نگاه معني داري كرد وگفت: دشمني بزرگتر از شيطان هم وجود دارد!؟ ٭٭٭ 🔸يكبار حرف از نوجوانها و اهميت به نماز بود. ابراهيم گفت: زماني كه پدرم از دنيا رفت خيلي ناراحت بودم. شب اول، بعد از رفتن مهمانان به حالت قهر از خدا نماز نخواندم و خوابيدم. به محض اينكه خوابم بُرد، در عالم رويا پدرم را ديدم! درب خانه را باز كرد. مستقيم و با عصبانيت به سمت اتاق آمد. روبروي من ايستاد. براي لحظاتي درست به چهره من خيره شد. همان لحظه از خواب پريدم. نگاه پدرم حرفهاي زيادي داشت! هنوز نماز قضا نشده بود. بلند شدم، وضو گرفتم ونمازم را خواندم. ٭٭٭ 🔸از ديگر مسائلي که او بسيار اهميت ميداد نماز جمعه بود. هر چند از زماني که نماز جمعه شکل گرفت ابراهيم در کردستان و يا در جبهه ها بود. ابراهيم هر زمان که در تهران حضور داشت در نماز جمعه شركت ميكرد. ميگفت: شما نميدانيد نماز جمعه چقدر و برکات دارد. امام صادق (ع)ميفرمايند: «قدمي نيست که به سوي نمازجمعه برداشته شود، مگر اينکه خدا آتش را بر او حرام ميکند. » ... 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴 http://eitaa.com/joinchat/1449197581C356eeea686
🔅 خدا صلى الله عليه و آله : ✍️ إنَّ مِن كفّارَةِ الغِيبَةِ أن تَستَغفِرَ لِمَنِ اغتَبتَهُ . 🔴 از جمله كفّاره هاى ، اين است كه براى شخصى كه غيبتش را كرده اى آمرزش بطلبى. 📚 كنز العمّال : 8064 http://eitaa.com/joinchat/1449197581C356eeea686
🔅 خدا صلى الله عليه و آله : ✍️ أحْدِثْ لكُلِّ ذَنبٍ تَوبَةً ،السِّرُّ بالسِّرِّ والعَلانِيَةُ بالعَلانِيَةِ . 🔴 براى هر گناهى توبه اى قرار ده، براى گناه پنهانى توبه پنهانى و براى آشكار آشكار. 📚 بحار الأنوار : 77/127/33. http://eitaa.com/joinchat/1449197581C356eeea686
📜"زندگینامه و خاطرات پهلوان بی مزار " *تسبیحات* ✔️ راوی : امیر سپهر نژاد 🔸دوازدهم مهر 1359 است. دو روز بود كه ابراهيم مفقود شده! براي گرفتن خبر به ستاد اسراي جنگي رفتم اما بي فايده بود. تا نيمه هاي شب بيدار و خيلي ناراحت بودم. من ازصميمي ترين دوستم هيچ خبري نداشتم. بعد از نماز صبح آمدم داخل محوطه. سكوت عجيبي در پادگان ابوذر حکم فرما بود. روي خاكهای محوطه نشستم. تمام خاطراتي كه با ابراهيم داشتم در ذهنم مرور ميشد. 🔸هوا هنوز روشن نشده بود. با صدايي درب پادگان باز شد و چند نفري وارد شدند. ناخودآگاه به درب پادگان نگاه كردم. توي گرگ و ميش هوا به چهره آنها خيره شدم. يكدفعه از جا پريدم! خودش بود، يكي از آنها ابراهيم بود. دويدم و لحظاتي بعد در آغوش هم بوديم. خوشحالي آن لحظه قابل وصف نبود. ساعتي بعد در جمع بچه ها نشستيم. 🔸ابراهيم ماجراي اين سه روز را تعريف ميكرد: با يك نفربر رفته بوديم جلو، نميدانستيم عراقيها تا كجا آمده اند. كنار يك تپه محاصره شديم، نزديك به يكصد عراقي از بالاي تپه و از داخل دشت شليك ميكردند. ما پنج نفرهم دركنار تپه در چاله اي سنگر گرفتيم و شليک ميكرديم. تا غروب مقاومت كرديم، با تاريك شدن هوا عراقيها عقب نشيني كردند. دو نفر از همراهان ما كه راه را بلد بودند شهيد شدند. از سنگر بيرون آمديم، كسي آن اطراف نبود. به پشت تپه و ميان درختها رفتيم. 🔸در آنجا پيكر شهدا را مخفي كرديم. خسته و گرسنه بوديم. از مسير غروب آفتاب قبله را حدس زدم و نماز را خوانديم. بعد از نماز به دوستانم گفتم: براي رفع اين گرفتاريها با دقت را بگوئيد. 🔸بعد ادامه دادم: اين تسبيحات را ، زماني به دخترشان تعليم فرمودند كه ايشان گرفتار مشكلات و سختيهاي بسيار بودند.بعد از تسبيحات به سنگر قبلي برگشتيم. خبري از عراقيها نبود. مهمات ما هم كم بود. يكدفعه در كنار تپه چندين عراقي را ديدم. اسلحه و خشاب و نارنجكهاي آنها را برداشتيم. مقداري آذوقه هم پيدا كرديم و آماده حركت شديم. اما به كدام سمت!؟ 🔸هوا تاريك و در اطراف ما دشتي صاف بود. تسبيحي در دست داشتم و مرتب ذكر ميگفتم. در ميان دشمن، خستگي، شب تاريك و... اما آرامش عجيبي داشتيم! نيمه هاي شب در ميان دشت يك جاده خاكي پيدا كرديم. مسير آن را ادامه داديم. به يك منطقه نظامي رسيديم که دستگاه رادار در داخل آن قرار داشت.چندين هم در اطراف آن بودند. سنگرهائي هم در داخل مقر ديده ميشد. 🔸ما نميدانستيم در كجا هستيم. هيچ اميدي هم به زنده ماندن خودمان نداشتيم، براي همين تصميم عجيبي گرفتيم! بعد هم با تسبيح استخاره كردم و خوب آمد. ما هم شروع كرديم! با ياري توانستيم با پرتاب نارنجك و شليك گلوله، آن مقر نظامي را به هم بريزيم. وقتي رادار از كار افتاد، هر سه از آنجا دور شديم. ساعتي بعد دوباره به راهمان ادامه داديم. 🔸نزديك صبح محل امني را پيدا كرديم و مشغول استراحت شديم. كل روز را استراحت كرديم. باور كردني نبود، آرامش عجيبي داشتيم. با تاريك شدن هوا به راهمان ادامه داديم و با ياري خدا به نيروهاي خودي رسيديم. ادامه داد: آنچه ما در اين مدت ديديم فقط عنايات خدا بود. 🔸تسبيحات حضرت زهرا گره بسياري از مشكلات ما را گشود. بعد گفت: دشمن به خاطر نداشتن ، از نيروهاي ما ميترسد. ما بايد تا ميتوانيم نبردهاي نامنظم را گسترش دهيم تا جلوي حملات دشمن گرفته شود. ... 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 http://eitaa.com/joinchat/1449197581C356eeea686
✅در خدمت و باش ✍️جوانی به محضر خدا (ص) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! خیلی مایلم در راه خدا بجنگم. حضرت فرمود: در راه جهاد کن؛ اگر کشته شوی زنده و جاوید خواهی بود و از نعمت های بهشتی بهره مند می شوی و اگر بمیری، اجر تو با خداست. چنانچه زنده برگردی، گناهانت بخشیده شده و مانند روزی که از مادر متولد شدی، از پاک می گردی. 🔸جوان عرض کرد: ای رسول خدا! پدر و مادرم پیر شده اند و می گویند: ما به تو انس گرفته ایم و راضی نیستند من به جبهه بروم. 🔹 (ص) فرمود: در محضر پدر و مادرت باش. سوگند به آفریدگارم! یک شبانه روز در خدمت پدر و مادر بودن، بهتر از یک سال جهاد در جبهه جنگ است. ( البته در صورتي كه جهاد واجب عيني نباشد بلكه واجب كفائي باشد ) 📚بحارالأنوار ، جلد 52/74 http://eitaa.com/joinchat/1449197581C356eeea686
📜"زندگینامه و خاطرات پهلوان بی مزار " *ورزش باستانی (بخش اول) ✔️ راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸اوايل دوران دبيرستان بود كه ابراهيم با ورزش باستاني آشنا شد. او شبها به زورخانه حاج حسن ميرفت. 🔸حاج حسن توكل معروف به حاج حسن نجار، عارفي وارسته بود. او زورخانه اي نزديک دبيرستان ابوريحان داشت. ابراهيم هم يكي از ورزشكاران اين محيط ورزشي و معنوي شد. حاج حسن، ورزش را با يك يا چند آيه قرآن شروع ميكرد. سپس حديثي ميگفت و ترجمه ميكرد. بيشتر شبها، ابراهيم را میفرستاد وسط گود، او هم در يك دور ورزش، معمولاً يك سوره قرآن، دعاي توسل و يا اشعاري در مورد اهل بيت میخواند و به اين ترتيب به مرشد هم كمك ميكرد. 🔸از جمله كارهاي مهم در اين مجموعه اين بود كه؛ هر زمان ورزش بچه ها به اذان مغرب ميرسيد، بچه ها ورزش را قطع ميكردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن نماز جماعت ميخواندند.به اين ترتيب حاج حسن در آن اوضاع قبل از انقلاب، درس ايمان و اخلاق را در كنار ورزش به جوانها مي آموخت. 🔸فراموش نميكنم، يكبار بچه ها پس از ورزش در حال پوشيدن لباس و مشغول خداحافظي بودند. يكباره مردي سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت. 🔸با رنگي پريده و با صدائي لرزان گفت: حاج حسن كمكم كن. بچه ام مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نَفَس شما حقه، تو رو خدا دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد. ابراهيم بلند شد و گفت: لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توي گود. 🔸خودش هم آمد وسط گود. آن شب ابراهيم در يك دور ورزش، دعاي توسل را با بچه ها زمزمه كرد. بعد هم از سوزدل براي آن كودك دعا كرد. آن مرد هم با بچه اش در گوشه اي نشسته بود و گريه ميكرد. 🔸دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شديد! با تعجب پرسيدم: كجا !؟ گفت: بنده خدائي كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. بعد ادامه داد: الحمدلله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده. براي همين ناهار دعوت كرده. 🔸برگشتم و ابراهيم را نگاه کردم. مثل کسي که چيزي نشنيده، آماده رفتن ميشد. اما من شک نداشتم، دعاي توسل اي که ابراهيم با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده. ٭٭٭ 🔸بارها ميديدم ابراهيم، با بچه هائي که نه ظاهر مذهبي داشتند و نه به دنبال مسائل ديني بودند رفيق ميشد. آنها را جذب ورزش ميکرد و به مرور به مسجد و هيئت ميكشاند. 🔸يکي از آنها خيلي از بقيه بدتر بود. هميشه از خوردن مشروب و کارهاي خلافش ميگفت! اصلاً چيزي از دينم نميدانست. نه نماز و نه روزه، به هيچ چيز هم اهميت نميداد. حتي ميگفت: تا حالا هيچ جلسه مذهبي يا هيئت نرفته ام. به ابراهيم گفتم: آقا ابرام اينها کي هستند دنبال خودت ميياري!؟ با تعجب پرسيد: چطور، چي شده؟! گفتم: ديشب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت ميکرد. از مظلوميت امام حسين وکارهاي يزيد ميگفت. 🔸اين پسرهم خيره خيره و با عصبانيت گوش ميکرد. وقتي چراغها خاموش شد. به جاي اينکه اشك بريزه، مرتب فحش هاي ناجور به يزيد ميداد!! ابراهيم داشتب با تعجب گوش ميکرد. يكدفعه زد زير خنده. گفت: عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين که رفيق بشه تغيير ميكنه. ما هم اگر اين بچه ها رو مذهبي کنيم هنر کرديم. 🔸دوستي ابراهيم با اين پسر به جايي رسيد که همه كارهاي اشتباهش را کنار گذاشت.او يکي ازبچه هاي خوب ورزشکار شد. چند ماه بعد و در يکي از روزهاي عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش يک جعبه شيريني خريد و پخش کرد. بعد گفت: رفقا من مديون همه شما هستم، من مديون آقا ابرام هستم. از خدا خيلي ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و... . 🔸ما هم با تعجب نگاهش ميکرديم. با بچه ها آمديم بيرون، توي راه به کارهاي ابراهيم دقت ميکردم.چقدر زيبا يکي يکي بچه ها را جذب ورزش ميکرد، بعد هم آنها را به مسجد و هيئت ميکشاند و به قول خودش مي انداخت تو دامن امام حسين . 🔸ياد حديث (ص) به (ع) افتادم كه فرمودند: «يا علي، اگر يک نفر به واسطه تو هدايت شود از آنچه آفتاب بر آن ميتابد بالاتر است.» ... 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 http://eitaa.com/joinchat/1449197581C356eeea686
#حدیث 🔅#پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : ✍️من تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ عَلى رَجُلٍ مِسكينٍ كانَ لَهُ مِثلُ أجرِهِ ، و لَو تَداوَلَها أربَعونَ ألفَ إنسانٍ ثُمّ وَصَلَت إلى مِسكينٍ كانَ لَهُم أجرا كامِلاً 🔴 هر كس به مرد مستمندى صدقه اى دهد، #پاداش آن را از خدا بگيرد. اگر اين #صدقه را چهل هزار انسان دست به دست گردانند و به دست مستمندى برسد، همه آنها اجر كامل مى برند. 📚ثواب الأعمال : 342/1. http://eitaa.com/joinchat/1449197581C356eeea686
⁉️آیا می توان بدون رضایت گرفتن از فرد شونده کرد؟ ✍️با توجه به این که غیبت از است، بنابراین در مرحله اول باید از غیبت شونده رضایت گرفت، آن گاه به درگاه الهی از این گناه توبه کرد. اما اگر رضایت گرفتن از غیبت شونده به هر دلیلی ممکن نباشد و یا این که گفتن به او موجب مفسده ای مهم تر می شود و ... که در این صورت با توجه به روایات معصومان (ع) باید برای او نمود و این کفاره غیبت او است. 💥در این باره به دو روایت اشاره می کنیم: 🔅 (ع) می فرماید از (ص) پرسیده شد: کفاره غیبت چیست؟ حضرت فرمود: هر وقت یادت آمد، برای او از خداوند طلب آمرزش کن. 🔅امام صادق (ع) در روایت دیگر می فرماید: اگر غیبت کردى و خبرش به غیبت شده رسید، پس راهى نمی ماند جز حلالیت خواستن از او، امّا اگر خبرش به او نرسیده، از خداوند برایش طلب آمرزش کن. 📚مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۷۲، ص۲۴۱ http://eitaa.com/joinchat/1449197581C356eeea686
#مباهله ، درخواست #لعن و #نفرین الهی برای اثبات #حقانیت است و بین دو طرفی رخ می‌دهد که هر کدام ادعای حقانیت دارند. این واژه در تاریخ #اسلام به ماجرایی اشاره دارد که طی آن، #پیامبر اسلام(ص) پس از #مناظره با مسیحیانِ نجران و ایمان نیاوردن آنان، پیشنهاد مباهله داد و آنان پذیرفتند. با این حال #مسیحیان #نجران، در روز موعود از این کار خودداری کردند. بنابر اعتقادات شیعی، جریان مباهله پیامبر(ص) نه تنها نشانگر حقانیت اصل دعوت پیامبر(ص) است، بلکه بر فضیلت همراهان او (حضرت علی، فاطمه و حسنین علیهم السلام) در این ماجرا دلالت می‌کند. شیعیان بر این اساس، معتقدند حضرت علی(ع) بر اساس آیه مباهله، به منزلۀ نَفْس و جان پیامبر است. واقعه مباهله در ۲۴ ذی‌الحجه سال نهم هجری روی داد و آیه ۶۱ سوره آل عمران به آن اشاره دارد.