.
#زمینه
#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
زمينه شهادت حضرت قاسم صلوات الله عليه محرم ١٤٠٣
گريه نكن قاسمِ من
نبينم اشك ميريزي مادر
زانوي غم بغل نگير
داري از غصه ميشي پرپر
غصه نخور فدات بشم
توام به ميدون ميري آخر
عزيزِ مادر….
اشكاتو
ديگه پاكن جانِ حسن
دلخونم
نكن اي تازه دامادِ من
اصلا با
عموت خودم حرف ميزنم
پاشو اون
لباسِ بابا رو كن به تن
گريونم
خدا رو شكر ديدم دوماديتو
گريونم
كه عروست ميميره بي تو ٢
گريونم….
واويلا ، امون اي دل امون اي دل
چقدر مثل بابات شدي
عمو توواين دمه آخري
باشه برو عمو ولي
كجا ميخواي بي زره بري
تموم ترس من اينه
كه از تو نمونه پيكري
عزيزِ جوونم…
ميترسم
كه عمو داغتو ببينم
ميترسم
كنارِ نعشت بشينم
ميترسم
شبيه اكبرم بشي و
با گريه
تو رو هم توو عبا بچينم
ميــميـــرم ، با خس خس نفس زدنت
ميــميـــرم ، تا زيره نعل ميره بدنت
ميــميـــرم ، تا نيزه ميزنن دهنت
واويلا…
واويلا ، امون اي دل امون اي دل
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
پیکرت تو قتلگاه
غرق خونه روی زمین
وای من که نیزه ها
میرن بالا میان پایین
خونیه حسین سرتا پات
ای فدای اشک چشمات
رو زمین صحرا نیست جات واویلا
کربلا کربلا کربلا
****
جون دادم تا پا گذاشت
رو سینه ی مطهرت
کهنه خنجرو میزد
وحشیونه به حنجرت
نیزه با تنت درگیره
خواهرت داره میمیره
مونده به تن تو خیره واویلا
واویلا واویلا واویلا
****
هرکی میرسه بهت
ساده ازت نمیگذره
زخمای رو پیکرت
با یه لشکر برابره
زیر دست و پا قرآنه
دشمنت مگه انسانه
کشتنت چه بی رحمانه واویلا
واویلا واویلا واویلا
🔻شور
▪️مداحی جدید
#کربلایی_نریمان_پناهی
#امام_حسین
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_ششم_محرم_حضرت_قاسم_ابن_الحسن_علیهالسلام
روضه جناب حضرت قاسم سلام الله
یا نداری جان، لبی بگشایی و آهی کشی
یا عسل چسبانده قاسمجان لبانت را به هم
ای یتیم خانهام رحمی به حال نجمه کن
ریختی در خیمهام گریه کنانت را به هم
نالهات می آمد اما پایکوبی داشتند
ناله کردم که نریزید این امانت را به هم
نذر کردم بین اَبرویت ببوسم بازهم
حیف نعلی ریخت اَبروی کمانت را به هم
شیر شد لشکر همین که دید قد و قامتت
دوخت بر این خاک جسم خون چکانت را به هم
عمهات دارد میآید اینقدر پا را مکش
با تقلایت نریزی عمهجانت را به هم
کاش میشد که بگویم با حسن: حالا نیا
آخ پاشیده است تیغی نوجوانت را به هم
دشنهای خوردی صدایت را به سینه قطع کرد
نیزهای نامرد پیچانده دهانت را به هم
در میان سینهات شن ریزه میبینم چرا
وای ساییدند شنها استخوانت را به هم
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۲۰)
#یاشبیر
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
🔻 مقتل حضرت #قاسم_بن_الحسن صلواتالله علیهما | #بخش_اول🔻
🥀 فلما نظر الحسين علیهالسلام إليه قد برز اعتنقه و جعلا يبكيان حتى غشي عليهما ثم استأذن الحسين علیهالسلام في المبارزة فأبى الحسين أن يأذن له فلم يزل الغلام يقبل يديه و رجليه حتى أذن له.
🥀 چون نظر حضرت امام حسين عليهالسلام به فرزند عزيز برادر بزرگوار خود افتاد كه عازم ميدان كارزار و قتال گروه اشرار گرديده است، دو دست مبارك خود را به گردن مبارك برادرزاده عزيز خود افكند؛ هر دوی آن بزرگوار شروع به گريه و زارى نمودند و اشك حسرت از ديده پردرد و محنت خود به رخسار خويش جارى كردند، و آنقدر گريستند كه هر دوی آن بزرگواران مدهوش به روى زمين افتادند، چون به هوش آمدند آن جوان مصيبت زده از عمّ بزرگوار خود رخصت كارزار گروه اشرار نمود، پس حضرت امام حسين علیهالسّلام از رخصت دادن ابا و امتناع فرمودند و رخصت قتال و اذن كارزار با گروه بد فعال را ندادند، پس پيوسته آن جوان نيكو خصال دست و پاى آن حضرت را مى بوسيد، عجز و الحاح در طلب و اذن رخصت مى نمود، تا اينكه آن حضرت رخصت دادند.
🥀 فخرج و دموعه تسيل على خديه و هو يقول:
إن تنكروني فأنا ابن الحسن
سبط النبي المصطفى و المؤتمن
هذا حسين كالأسير المرتهن
بين أناس لا سقوا صوب المزن
🥀 و كان وجهه كفلقة القمر فقاتل قتالا شديدا حتى قتل على صغره خمسة و ثلاثين رجلا.
🥀 پس حضرت قاسم علیهالسّلام عزم میدان نمود در حالی که اشکهایش بر چهره روان بود و فرمود:
اگر مرا نمىشناسيد من فرزند حسن عليهالسّلام، سبط جناب پيغمبرِ پسنديده و مؤتمن صلى الله عليه و آله هستم، و این حسین علیهالسلام است، چون اسیر در بند ميان گروهى كه هرگز از نزول باران ابر رحمت خدا سيراب نباشند.
🥀 رخسار مبارك آن بزرگوار مانند مه شب چهارده مى درخشيد و مشغول كارزار و جنگ سخت شديد و نمايان گرديد، با وجود صغر سنّ و عطش خود سى و پنج نفر از آن ناكسان بدگهر را به آتش دردناك سقر واصل نمود. به روايت ابومخنف هفتاد نفر ناكس از شجاعان لشگر را به درك اسفل جهنم فرستاد.
🥀 قال حميد كنت في عسكر ابن سعد فكنت أنظر إلى هذا الغلام عليه قميص و إزار و نعلان قد انقطع شسع أحدهما ما أنسى أنه كان اليسرى فقال عمرو بن سعد الأزدي و الله لأشدن عليه فقلت سبحان الله و ما تريد بذلك و الله لو ضربني ما بسطت إليه يدي يكفيه هؤلاء الذين تراهم قد احتوشوه قال و الله لأفعلن فشد عليه فما ولى حتى ضرب رأسه بالسيف و وقع الغلام لوجهه و نادى يا عماه.
🥀 حمید گوید: من در ميان لشكر ابن سعد بودم و به اين نوجوان نظر مىكردم. او داراى يك پيراهن و لباس و نعلينهائى بود كه بند يكى از آنها گمان ميكنم بند نعلين چپ او بود قطع شده بود. عمرو بن سعد ازدى گفت: به خدا قسم من به اين نوجوان حمله میكنم. من گفتم: سبحان اللَّه، منظور تو از اين عمل چيست؟ به خدا قسم اگر اين نوجوان مرا بزند من دست به سوى او دراز نخواهم كرد. اين افرادى كه ميبينى او را محاصره كرده اند برايش كافى خواهند بود. ولى وى گفت: به خدا قسم من اين كار را خواهم كرد. سرانجام وى به آن نوجوان حمله كرد. او هنوز برنگشته بود كه با شمشير بر فرق او نواخت و آن نوجوان با صورت در افتاد و فرياد زد: يا عماه...
🥀 اما در لهوف آمده است:«ابن فضيل ازدى ضربتى بر سر مباركش فرود آورد، که آن را بشكافت، آن نوجوان با صورت به زمين آمد و فریاد زد: يا عمّاه...
#بازنویسی:
📕 محنالابرار
📕 نفسالمهموم
📕 لهوف
🏷 #المصیبة_الراتبة
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
2279269274160.mp3
3.2M
📌#شور_احساسی
📌#امام_حسین
📌کربلایی حسین#ستوده
◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️
مادرت میاد تو روضه دم میگیره
که دل سینهزناتو غم میگیره
به خدا راست میگم این یه حرفو آقا
روضه که تموم میشه دلم میگیره
کجا برم حسین؟
آخه هیچکی منو راه نمیده...
کجا برم حسین؟
هیچکسی بهم پناه نمیده...
کجا برم حسین؟
جایی جز روضهٔ تو ندارم
کجا برم حسین؟
تو اگه نباشی کم میارم
کجا برم حسین؟
ای مهربونم، دردت به جونم
حسین، حسین، حسین، حسین
میشه تو روضت، پیشت بمونم
حسین، حسین، حسین، حسین
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
تورو میشناسم ای ارباب دو عالم
منو میشناسی گدای سر سالم
حال و روزم این روزا خرابه اما
اگه کربلا بیام خوب میشه حالم
تنگه دلم حسین
یه حرم دوباره قسمتم کن
تنگه دلم حسین
خب با خونواده دعوتم کن
تنگه دلم حسین
من از این زندگی سیرِ سیرم
تنگه دلم حسین
اگه کربلا نیام میمیرم...
تنگه دلم حسین...
ای دلپذیرم، نعم الامیرم
حسین، حسین، حسین، حسین
میشه بیام و، پیشت بمیرم
حسین، حسین، حسین، حسین
یا اباعبدالله، یا اباعبدالله
◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️
🔥
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
4_6048712067702067373.mp3
16.97M
📌#شور #تاسوعا
📌#حضرت_اباالفضل
📌کربلایی حسین#ستوده
▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
قسم روی لب ارمنیا
تو همه دار و ندارِ منیا
خونت آباد پسر امالبنین
ماه زیبای بنی هاشمیا
آقام ابلفضلِ
ختم مرام ابلفضل
تو سختی ها اون که مونده برام ابلفضل
عراقی ها میگن حتی امام ابلفضل
ازلی ابلفضل
ابدی ابلفضل
تو من و از همه بهتر بلدی ابلفضل
دست رد به سینم نزدی ابلفضل
میگه زهرا به تو جانم ولدی ابلفضل
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
قسم روی لب علم کشا
ای علمدار رشید پادشاه
من دخیلم به پره علامتت
شاه پره علامتت گره گشا
امیر ابوفاضل
ماه منیر ابوفاضل
تجلی حیدر
مرد قوق ابوفاضل
من و تو اون دنیا
گردن بگیر ابوفاضل
صنما ابلفضل
ضل کلما ابلفضل
پشت مُرده ی مرامت منما ابلفضل
قسمت کلیدت
تمام مشکلاتم
◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️
🔥
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
#روضه_حضرت_قاسم_ع
#شب_ششم_محرم
شکسته اعضای تنت، چقد شبیه مادری
بهم بگو تو قاسمی، یا که علیِ اکبری؟!
الهی،بمیرم...
*قاسمم!یادگار برادرم،یه شب من و بابای غریبت ایستاده بودیم. زینب و ام کلثوم یه طرف ایستاده بودند. اسماء آب می ریخت، بابام علی غسل میداد.به ما گفته بود:آروم گریه کنید،کسی صداتون رو نشنوه...اما یه وقت دست از غسل کشید،دستاشو مشت کرده، به دیوار می زد...دستم به بازوی شکسته ش خورد...مادرم همهٔ وجودش درهم شکست..*
"صلی الله علیک یا سیدتی و یا مولاتی یا فاطمه الزهراء...لَعَنَ اللهُ قاتِليكِ وَ ضارِبيكِ وَ ظالميكِ و غاصِبي حقّك يا أُمي يا سيِّدَتي وَ مولاتي يا فاطمة الزهراء سلامالله علیها"
*قاسمم!من رو یاد مادرم انداختی. مادرم هم سنی نداشت...مادرم جوان بود...«جوان ننه...یارالی ننه...»*
*از ما قبول کن...دهه اول محرم پسرت به شب ششم رسید...ای موجود مقدسی که شب یازدهم وقتی این زائرا میخوان برن خونه، وقتی خادمای پسرت جمع و جور میکنن...به یه عده خداقوت میگی...میگی ازتون قبول شد....*
سائلم آب و دانه میخواهم
رحمت مادرانه میخواهم
آی بی بی! گدا نمیخواهی؟
نوکر بی وفا نمی خواهی؟
کاش میشد ز من سوال کنی؟
پسرم(دخترم) کربلا نمیخواهی؟
«حسییین....»
قاسمم! عزیزدل برادرم، تو رو که می بینم یاد خاطرات عزیزدلم، برادر خوبم با مادرم تو کوچه بنی هاشم می افتم.قاسمم!...حال مادر ما این بود:"مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَامُنَهَّدَةَ الرُّكنِ" مادرم منهدم شد...."نَاحِلَةَ الْجِسْمِ،مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، بَاكِیَةَ الْعَیْنِ"مادرم سردرد داشت...سرشو می بست...*
*قاسمم! بابای غریبت برگشت خونه، به من نگاه کرد..گفت:حسینم! شرمنده ام؛حمایت من بی نتیجه ماند...*
*اومد بالای سر برادرزاده..."والغلام يَفحَصُ بِرِجلَيهِ..."پا به زمین می کشید.قاسم!خبر داری ساعتی بعد لحظه های آخر عموت یاد تو افتاد؟! آخرین لحظه ها راوی نوشت
"وَ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ"عموت پا به زمین می کشید....*
شکسته اعضای تنت، چقد شبیه مادری
بهم بگو تو قاسمی، یا که علیِ اکبری؟!
الهی...بمیرم...
آینهی برادرم، چرا پر از ترک شده
این ردّ پاهای کیه، رو بدن تو حک شده...
الهی بمیرم...
لباس تو شد کفنت قاسم
اینا به قصد کشتنت قاسم
تا من بیام می زدنت قاسم
چی شده راه نفست تنگه
نبض تو دیگه ناهماهنگه
لای موهای تو چرا سنگه
«امانت برادرم قاسم...»
«سَیدنَاالغریب حسن جانم....»
کاشکی شبیه اکبرم، میذاشتمت توی عبا
اخه به هم ریخته تنت، به زیر سمِّ مرکبا
الهی بمیرم...
دردی که داره بدنت، فراتر از تصوره
با این همه شکستگی، تکون نباید بخوره
الهی بمیرم...
*راوی میگه نگاه کردم.دیدم نوجوون رو بلند کرد،به سینه چسبانید؛آروم آروم این پیرمرد،نوجوون رو می کشید."و رِجلاه تَخُطّانِ الارض..."پاهای نوجوون رو زمین کشیده میشد...ای حسیین...*
آروم آروم میریم حرم با هم
مثه قدت بلند شده آهم
نمونده جز غم تو همراهم
آروم آروم بسته میشه چشمات
کشیده میشه رو زمین پاهات
دیگه گمونم اومده بابات
«سَیدنَا الغریب حسن جانم....»
#شاعر: محمد رسولی
نغمه: مهدی زنگنه
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
#روضه_حضرت_قاسم_ع
#شب_ششم_محرم
نیزه را سرور من، بستر راحت کردی
شام را غلغله ی صبح قیامت کردی
بر لب تشنه ات آن روز حکایت می کرد
خاتمی را که در انگشت شهادت کردی
عقل می خواست بمانی به حرم ، اما عشق
گفت بر نیزه بزن بوسه ، اجابت کردی
بانگ لبیک که حجاج به لب می آرند
آیه هایی است که بر نیزه تلاوت کردی
اکبر و قاسم و عباس کجایند، کجا
عشق چون این همه را بردی و غارت کردی ؟
چیست در تو ؟ همه امروز تو را می جویند
ای تن بی سر سرور چه قیامت کردی
باز من ماندم و صد کوفه غریبی ، هیهات !
گرچه آزاد مرا تو ز اسارت کردی
#شاعر: محمدعلی عجمی
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال