eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.7هزار دنبال‌کننده
48 عکس
36 ویدیو
126 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
آموزش...👇 هدیه به روح مطهره و منوره بی بی دوعالم، عقیله العرب، بانوی صبر و استقامت، بلاکش دوران، خانم زینب کبری سلام الله علیها و تسلای دل داغدار آقامون حجت بن الحسن ارواحنا له الفداء به مناسبت رحلت جانگداز عمه جانشون زینب سلام الله علیها عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید.👇👇
آموزشی👇 بسم الله الرحمن الرحيم... یارحمن و یارحیم... 🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا یا بن الحسن... ایام رحلت عمه جانتون زینب کبری سلام الله علیهاست... کجایی پسر فاطمه... 🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا 🔸امید آخر دلهای داغدیده بیا امام زمان... آقا 🔸به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت 🔸که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا آقا بیا و ببین... حرم عمه جانتون زینب رو دشمناتون محاصره کردند... آقا بیا ببین... جوونهایی که به عشق حرم عمه جانتون زینب... میرن و با بدنهای تکه تکه برميگردند... آقا... بیا و ببین... بچه هایی که کنار جنازه پدر شهیدشون ضجه میزنند... ای... آقای مهربان... بابای مهربان... کجایی... کجایی... آقا...اگه شما بیای... دل یتیمان شهدا آرام ميشه... بیا به داد دل خانواده ی شهدا برس... آقا... بیا که دل شیعه خونه... یا بن الحسن... ای... مرهم زخم شیعه کجایی... یا بن الحسن... آقا... امشب چطوری قسمت بدم... 🔸عزیز فاطمه جدّت حسین در یم خون 🔸تو را صدا زند از حنجر بریده بیا 🔸به آن لبی که بر آن چوب میزدند به طشت 🔸به خواهری که گریبان خود دریده بیا آقا جانم... خودتون فرمودید... هر وقت خواستید برا فرجم دعا کنید... خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدید... یا صاحب الزمان... امشب اومدم بگیم... خدا به ناله های زینب کبری... دیگه فرج آقامون رو برسان... حالا امام زمانت رو صدا بزن... یا صاحب الزمان...👇👇
آموزشی👇 حالا که امام زمانت رو دعوت کردی... احترام کن... مودب بشین... دستات رو بگذار روی سینه... میخواهیم به خانم زینب کبری سلام بدیم... از همینجا دلها رو روانه کنیم حرم با صفاش... تصور کن الان ورودی حرم ایستادی... میدونم این آرزو رو به دل داری... میدونم یه همچین روزی رو از خدا میخواهی... آماده ای سلام بدیم... اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ فـاطِمَهَ وَ خَدیجَهَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ 🔸ای یادگار سه امام زینب 🔸بر قلب سوزانت سلام زینب سلام ما به اون خانمی که یه عمری مصیبت دید اما صبر کرد... بلاکش دوران بی بی زینب... چهار پنج سال بیشتر نداشت... داغ جدش رسول خدا رو دید... صبر کرد... هنوز آب غسل پیغمبر خشک نشده بود... پهلوی مادرش زهرا رو شکستند... جلو چشمانش به مادرش سیلی زدند... اما صبر کرد... داغ مادرش رو از یاد نبرده... فرق شکسته باباش امیرالمومنین رو دید صبرکرد... بمیرم برات بی بی جان زینب... یه روز هم تکه های جگر برادرش امام حسن رو دید... اما بازم صبر کرد... روز عاشورا در نصف روز... جلو چشمانش... تمام عزيزانش رو شهید کردند بازم صبر کرد... تمام دلخوشی زینب حسین بود... اما امان از اون لحظه ای که حسینش هم صدا زد... خواهرم... زینبم... منم میخوام برم میدان... زینب جان... خواهرم... خدانگهدار... زینب کبری طاقت دوری برادر رو نداره... عرضه داشت... حسینم برادرم... برا من که دیگه کسی نمونده... تو هم میخواهی بری... زینبت رو تنها بگذاری... ای یادگار مادرم حسین... اگه دست ولایت ابی عبدالله نبود... بی بی زینب در کربلا جان میداد... ابی عبدالله فرمود خواهرم... انقدر بی تابی نکن... تا صدای تکبیر من میاد... (بدان) بدون من هنوز زنده ام... ابی عبدالله رفت میدان... تصور کن... زینب کبری هم داخل خیمه... تا صدای تکبیر برادر رو میشنوه... دلش آرام میگیره... اما امان از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید... حالا میخواهی برا زینب کبری گریه کنی بسم الله... داخل خیمه... هی بلند ميشه... میشینه زمین... میگه برادرم... حسینم... چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش... در همون حالت... یکدفه صدای ذوالجناح بلند شد... شاید خوشحال شده زینب... برادرم حسین برگشته... دوان دوان اومد بیرون... یه نگاه کرد... دید ذوالجناح برگشته... اما... یال اسب غرق خونه... زین اسب واژگونه... بی تاب شد زینب... همینجا بود... 🔸همه از خیمه ها بیرون دویدند 🔸ولی سالار زینب را ندیدند یاصاحب الزمان منو ببخشید... عمه جانتون زینب دوان دوان... به سمت قتلگاه... 🔸از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین 🔸دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین خدا به داد دل بی بی زینب برسه... تا رسید بالای تل زینبیه... نگاه کرد دید... فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ ... وَ فِرقَةٌ بِالرِّمَاحِ ... وَ فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ ... شمشیر دارها با شمشیر میزنند... نیزه دارها با نیزه میزنند... یک عده ای هم که سلاح ندارند... با سنگ میزنند... خدا... چکار کنه زینب... بی تاب شده زینب... فقط دستاش رو گذاشت روی سر... هی صدا میزد... وامحمدا... واعلیا... روضه من تمام... فقط همینو بگم... چیزی نگذشت دیدند... 🔸سری به نیزه بلند است در برابر زینب 🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب تسلای دل بی بی زینب ناله بزن یاحسین... 🔸حسین آرام جانم 🔸حسین روح وروانم
آموزشی👇 خدای متعال ان شاء الله، این دسته جمع رو به زودی زود، کنار حرم با صفای عقیله بنی هاشم، بی بی زینب کبری سلام الله علیها برساند، از نزدیک عرض ادب کنیم عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید. التماس دعاا
4_5796340669857401584.mp3
1.97M
|⇦•زینب که بود .. و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها _ حاج ابوالفضل بختیاری زینب که بود ؟ واژه برایش نیامده‌ زینب که هست ؟ وقت ادایش نیامده‌ زینب چه کرد کار فقط کار مرتضاست زینب چه گفت خطبه به پایش نیامده زینب نه بلکه شیر اُحُد بانگ میزند آری صدا شبیهِ صدایش نیامده‌ تفسیری از حماسۀ شامش نگفته‌اند شرحی برای کرببلایش نیامده‌است از خواهش حسین گرفتیم تا ابد دستی به روی دستّ دعایش نیامده‌ در بِینِ روضه گریۀ عباس را ببین باور مکن برای عزایش نیامده‌است پیراهن حسین در آغوش دارد و با گریه گفت حیف عبایش نیامده‌است اُمِ‌وَهَب نشسته پَرَش را گرفته است بالاسرش رُباب سرش را گرفته است در فکرِ آب مانده و سایه نمی‌رود در آفتاب مانده و سایه نمی‌رود این لحظه‌های آخر و او رو به کربلاست او رو به قبله است بگو رو به کربلاست افسوس سایه‌ها سرِ خواهر نیامدند از شش برادرش یکی از در نیامدند عباس راکه داشت کسی سایه‌اش ندید سی سال قامتش زن همسایه‌اش ندید عباس راکه داشت به محمل حجاب بود گهواره ای کنار عروسش رباب بود یادش نرفته بغضِ پریشانی‌اش شکست سر را که دید گوشۀ پیشانی‌اش شکست اینجا شراب پُر شده در کاسه‌ها چرا؟ اینجا پُر است از همه رقاصه‌ها چرا؟ ای کاش سر به طشتِ طلایش نمی‌رسید این ضربه‌هایِ چوب صدایش نمی‌رسید در پیشِ عمه دخترکی ناتوان شکست آنقدر زد که آخر سر خیزران شکست ای خوشی ندیده زینب .. شاعر : حسن لطفی
4_5796340669857401591.mp3
2.68M
|⇦•یه‌سال و نیمه که داداش .. و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها _ سید رضا نریمانی یه‌سال و نیمه که داداش نه یاری و نه یاوری سخته چقدر جون کندنم این لحظه‌های آخری قامت خمیده از غمت مثل غم بی‌مادری این درد و دل‌های منه حرف برادر خواهری غروب بود و پیش چشمام سرت رو ز تن میبریدن غروب بود و پیش چشمام موهای سرت رو کشیدن غروب بود و پیش چشمام دیدم پیرهن از تنت می‌دریدن غروب بود و پر از غم بود غروبی به‌رنگ غروب عذاب غروب بود و پر از غم بود تو رفتی و آزاد شده آب غروب بود و پر از غم بود وای از لالایی گفتنای رباب «هذا فِراقُ بَینی وَ بَینِکَ» یه‌سال و نیمه که داداش شدم جوون مرگ غمت میمرم و زنده میشم با خاطرات ماتمت من خم شدم تا خم نشه این بیرق و این پرچمت خوردم زمین صد بار داداش تا که نیفته علمت زمین خوردم کجا بودی ؟ نمونده برام دیگه بال و پری زمین خوردم کجا بودی ؟ نمونده برام معجر و روسری زمین خوردم کجا بودی ؟ بیا دیدنم این دم آخری کجا رفتی ببینی تا یه دریا توی چشمای خستمه کجا رفتی ببینی تا هنوز رد شلاق روی دستمه کجا رفتی ببینی تا فقط کهنه پیراهنت دستمه «هذا فِراقُ بَینی وَ بَینِکَ»
4_5796340669857401583.mp3
2.22M
|⇦•با چشای پُرخونم .. و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها _ حاج مهدی سلحشور با چشای پُرخونم با دستِ لرزونم نگام به در مونده تا برسی از راه فکرشو نمی کردم ای مه جبینِ من آسمونه قلبم یه روز بشه بیمار یه سال و نیمه بعدِ کربلا کربلا کربلا عزادارتم شاهِ سرجدا سرجدا سرجدا صدای ناله هات، وای میونِِ گوشمه، وای پیراهنت داداش، وای تویِ آغوشمه، وای یا زینب ، یا زینب... زیرِ نورِ آفتابم با چِشمِ پُر آبم به یادِ اون روزی که تشنه جون دادی به یادِ همون روزی که جلو چِشمِ مادر غریب و بی یاور از نفس افتادی تو روی خاکا دست و پازدی یاحسین یاحسین مادرمون و هی صدازدی یاحسین یاحسین خیمه ها گُر گرفت، وای پیشِ چشایِ تو، وای بوسه گرفتم از، وای خونِ رگایِ تو، وای یا زینب، یا زینب...
فاطمه روضه گرفته.. روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها سید رضا نریمانی فاطمه روضه گرفته، ای خدا لطفی کن بهر یاری کردنش چشم مرا سرباز کن سنگ هم خوردی عزیزم پیروهن بالا نزن چاره‌ای بر تیر آن ملعون تیرانداز کن دست ‌بافم رابه غارت برده‌اند ای بی‌کفن چادر من را بگیر و زود روانداز کن *آخه همچین که سنگ به پیشانیِ آقایِ من و تو زدن، این دامنِ عربی رو بالا زد خونِ پیشانی رو بگیره (1) تا این دامن بالا رفت، سفیدی سینۀ حسین نمایان شد، اون نانجیب تیرِ سه شعبه ای برداشت، چنان به سینۀ آقایِ ما زد، اما زینب داره این صحنه هارو می بینه، عمۀ سادات داره می بینه، بالایِ تل ایستاده..* چشامو باز، دوباره گریه میگیره مگه میشه، مگه از یادِ من میره خودم دیدم، جَوُونت غرقِ غم ها شد توی میدون ، چطوری اِرباً اِربا شد خودم دیدم، که اصغر با لبای سرد غریبونه، پیش چشمات تَلَظّی کرد حسین جانم ، حسین جانم... خودم دیدم ، عَلَم از دستِ ماه افتاد یه لشکر گرگ، به‌ سمت خیمه راه افتاد خودم دیدم ، می دیدی آسمون و دود توی گودال، یه نامرد روی سینه ا‌ت بود خودم دیدم ، تو مقتل جستجو میکرد جلو چشمام، تنت رو پشت و رو میکرد * آخه یه عبارتی تویِ مقتل آمده، نوشتن کاری با بدنِ این آقا کردن، دیگه پشت و رویِ این بدن مشخص نبود،(2) لذا زینب وقتی اومد یه نگاهی کرد، صدا زد:" أ أنت اَخي؟" آیا تو برادرِ من هستی؟ دو تو معنا داره، شاید داره میگه: تو حسینِ من هستی، نه تو حسین نیستی، حسینی که من فرستادم اینطوری نبود... از یه طرف هم بعضی ها میگن: اومد نشناخت این بدن رو، برگشت، اما دید از حلقوم بُریده صدایی میآد: خواهرم بیا، من حسینم...* خودم دیدم، قدمهایی که شد تندُ تو دستای یه نامرد خنجر کندُ خودم دیدم، داره قطع میشه امیدم خودم دیدم ، دوازده ضربه رو دیدم * آخه هر ضربه ای که میزد، آقامون یه ذکر می گفت، ضربه ی اول رو که زد گفت: " وامحمدا!" ضربۀ بعدی" واعطشا" هر ضربه ای یه ذکری، اما ضربۀ آخر، یهو صدا زد" وا اُما!" وای مادرم...مادر اومد...* قدم به قدم ، من اومدم با قامت خم ، من اومدم تو قتلگاه ، چه خبره؟ کجاست پسرم ، من اومدم * داداش!...* تو رو کشتن، میومد نغمه‌ی تکبیر تو رو کشتن، به دستم بسته شد زنجیر حسین جانم، فدای جسمِ بی‌تابت تو رو کشتن، ندادن قطره‌ای آبت اما داداش! اونی که من رو میکُشه اینه:...* تو رو کشتن، غنائم رو سوا کردن تنت رو وای، توی صحرا رها کردن تو رو کشتن، سرت رو نیزه‌ها میرفت بدونِ تو، آخه زینب کجا می رفت حسین جانم ، حسین جانم... *نیزه شکسته هارو کنار زد، اول نشست کنارِ این بدن شروع کرد حرف بزنه، داداش! قرارمون این نبود تو بری و زینب بمونه، مارو میخوای به دستِ کی بسپاری و بری؟ یه نگاهی بکن، هنوز خونِ گلوت خشک نشده، ریختن دورِ خیمه هارو محاصره کردن... یه وقت زینب یه کاری کرد، دوست و دشمن همه گریه کردن، همه دیدن این خانوم خم شد، این بدن رو تویِ بغلش گرفت، گفت: حسین جان! کجات رو ببوسم؟ جایی برای بوسه پیدا نمی شود...همه دیدن این چادر رو انداخت رویِ این بدن، تا سر رو برداشت دیدن لبای زینب خونی شده، همه فهمیدن لب هاش رو گذاشته بر روی رگ های بریده...ای حسین منابع: 1)خوارزمی،مقتل الحسین، ج۲، ص۳۹ سیدبن‌طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۷۲ 2)ذكرة الخواصّ، سبط ابن جوزی: ص ٢٥٤
خداحافظ، شبای غربتِ زینب.. زمزمه و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها حاج محمد طاهری خداحافظ، شبای غربتِ زینب خداحافظ، دیگه بی طاقتِ زینب خداحافظ ، من از این زندگی خستم خداحافظ، رَدِّ زنجیر رو دستم حسین جانم، حسین جانم، حسین جانم برادرجان! میام امشب کنارِ تو برادرجان! منم چشم انتظارِ تو چرا امشب، نمی آیی به دنبالم؟ دلم تنگِ، هنوزم تویِ گودالم دلم تنگِ، روزی صد دفعه می میرم دلم تنگِ، تو آتیشا هنوز گیرم حسین جانم، حسین جانم، حسین جانم خودم دیدم تو را لب تشنه می کشتن خودم دیدم تو را با دشنه می کشتن تو هم دیدی، که صد بار بعدِ تو مُردم تو هم دیدی، پس از تو آب نمی خوردم خودم دیدم، رو سینه ات، رَدِّ پا افتاده خودم دیدم، سَرِت از نیزها افتاده تو هم دیدی، همه تویِ حرم ریختن تو هم دیدی، یه دفعه رو سرم ریختن حسین...
چشمِ امیدِ حیدر و زهرا.. روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها حاج مهدی سلحشور چشمِ امیدِ حیدر و زهرا به زینب خورده گره، تفسیر عاشورا به زینب مثل پیمبرها، ملائک میفرستند صدها سلام از جنتُ الاَعلی به زینب او زینتِ دوشِ امیرالمؤمنین است زینب به بابا نازد و بابا به زینب اُمُّ النِّجابت آنقدر پاک و زلال است عمری حسادت میکند دریا به زینب عُون و محمد آیه های سجده دار اند در سوره ی زیبایِ اَعطینا به زینب پیش از تولد نوکر این خانه بودیم وابسته ایم از عالم زَر ما به زینب این خانواده به خدایم میرسانند دل میدهم یا به رقیه یا به زینب مثل همیشه حاجتش رد خور ندارد شیعه توسل میکند هرجا به زینب اُمُّ المَصائب را میان جمعِ القاب باری تعالی میدهد تنها به زینب علیرضا خاکساری *امشب برای ظهور امام زمان دعا کنید، که فرمود: اگه خواستید خدا ظهورم رو برسونه، خدارو قسم بدید به حق عمه جانم زینب...* از آن طرف قمرش روی نیزه کامل شد از این طرف سرت از روی نیزه نازل شد غروب روز دهم بود عمه ام افتاد عبای خونی تو تا به دوش قاتل شد تمام اهل حرم را سوار محمل کرد عمو نبود… پدر! کارِ عمه مشکل شد میان کوفه همه زیر لب به هم گفتند: عقیله همسفر مُشتی از اراذل شد به جایِ تک تک ما عمه کعبِ نی خورده برای تک تک ما مثل شیر حائل شد خدا کند که پدر جان ندیده باشی تو چگونه دختر حیدر به شام داخل شد اگرکه پیر شدم، عمه ام مقصر نیست گمان نکن که دمی از رقیه غافل شد محمد جواد شیرازی *هر کاری کردن زینب رو آرامش کنن نشد، دید داره همه بساط اینارو بهم میریزه، آخه زینب شروع کرد خطبه خواندن، قدیمی ها گفتن: علی زنده شده! لحنِ صدا، صدایِ علی است، استقامت، استقامتِ علی است، خم به ابروش نمیآره، دیدن داره بساطشون رو بهم میریزه، گفتن: یه راه بیشتر نداره، اگه میخواهید آرومش کنید سَرِ داداشش رو براش ببرید، یه وقت نگاه کرد دید سَرِ برادر بالایِ نیزه، لحن صحبت کردنش عوض شد، شروع کرد با سَرِ داداشش حرف زدن... نانجیبا یاد گرفتن، هر جا بخوان این خانواده رو آروم کنن، باید با سَرِ حسین آروم کنن، لذا کُنجِ خرابه، تا صدایِ سه ساله بلند شد، تا دیدن نمیتونن بچه رو آرومش کنن، گفت: سَرِ حسین رو براش ببرید، تا سَر رو مقابل دختر قرار دادن" وَضَعَت فَمَها عَلى فَمِهِ الشَّريف " لباش رو گذاشت به لب های خونینِ بابا، یه وقت زینب ببینه، سر یه طرف، رقیه یه طرف، ای حسین...