#در_فراق_عالم_و_علما
#شهید_شهادت
#شهید_آیت_الله_عباسعلی_سلیمانی
همه چاووشان سنج ماتم زنید
همه سینه ازبهر این غم زنید
دگر دستم از دامن دل جداست
هوای دلم همچو کرب وبلاست
بنال ای دل ای سینه شو بیقرار
که گردیده«مازندران» داغدار
عزیزی سفر کرده ازجمع ما
گرفته دلم را غمی جانگذا
عزیزی که بوداست یار«ولی»
شهید آیت اللهِ«شیخ عباسعلی»
عزیزی که از بندجان رسته است
سبکبال به معبودپیوسته است
به درگاه حق بس که کرده نیاز
به رویش درِ عشق گردیده باز
«سلیمانی»بس خوش سعادت شداست
سـوار سمند شهـادت شـد است
زمین جای ماندن برایش نبود
به غیرازشهادت سزایش نبود
«سلیمانی» آخر شده رستگار
خریدار او گشته پـروردگـار
به مولا علی بس که دل بسته شد
دگــر از زمین مـاندنش خسته شد
هــر آنکـس مــریـد ولایـت شــود
به لطف خداخوش سعادت شود
هلا ای عزیز خدا و رسول
هلا عاشق سینه چاک بتول
درآن دم که چاووش شداین خبر
امام جماعت نیاید دگر
زمین سینه زدآسمان گریه کرد
برای تو پیر وجوان گریه کرد
مُأذِّن اَذان نماز را که خواند
وسجاده چشم انتظار تو ماند
بسوگ تو ای یار دین مبین
عزای تو بگرفته اند مسلمین
تو اندیشه ات بود حق محوری
به ما داده ای درس دین باوری
خدا حافظ ای مرد بی ادعا
کلام تو ازجنس عشق خدا
تو ای مردتقوی و مرد عمل
سخنهای شیرینت همچون عسل
پی گفتنِ حق و فَنِّ بیان
عجب بودی ای مرد،شیرین زبان
تو چون مردمی زندگی کرده ای
برای خدا بندگی کرده ای
نظر کرده بر تو خدا بی عدد
همه قدر دان توایم تا ابد
تو آموزگار هدایت شدی
تو سرباز خوب«ولایت» شدی
تو همسنگر لاله ها بوده ای
تو همدرد آلاله ها بوده ای
بسوی شهیدان بار بسته ای
به همسنگرانت پیوسته ای
دریغا که عمرت به پایان رسید
مریدانتان را به لب جان رسید
اگرچه شدیم از غمت سوگوار
اگر بی توماندیم همه بی قرار
زداغ تو گر بر دل آذر زدیم
یتیمانه بر سینه وسر زدیم
ولی ای عزیز دل ای نورعین
غم تو کجا داغ مولا حسین
به گودال خونین تنش بی سراست
و تنها عزادار او مادر است
تو را غسل دادندکفن کرده اند
و دفنت به خاک وطن کرده اند
تنت گرچه تشییع وتکریم شد
به اهل وعیال تو تعظیم شد
ولی دل بسوزد برای حسین
اَمان از دل بچه های حسین
کسی بچه های تو سیلی نزد
به رخسارشان رنگ نیلی نزد
کسی خانه ات رابه غارت نَبُرد
کسی خواهرت را اسارت نَبُرد
تو تارفتی ازدست ای راد مرد
کسی که به جسمت جسارت نکرد
اگر سینه هادرغمت می گداخت
کسی اَسب بر پیکر تو نتاخت
اگر خواهرت ناله ازدل کشید
سرت را دگر روی نیزه ندید
بخوان روضه«مداح»باشوروشین
که خون بارم از دیده بهرحسین
✍شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝