غزلی از حافظ
یاری اندر کس نمیبینیم، یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد؟ دوستداران را چه شد؟
آب حیوان تیرهگون شد، خضر فرّخپی کجاست؟
خون چکید از شاخ گل، باد بهاران را چه شد؟
کس نمیگوید که یاری داشت حقّ دوستی
حقشناسان را چه حال افتاد؟ یاران را چه شد؟
لعلی از کانِ مروّت برنیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟
شهرِ یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد؟ شهریاران را چه شد؟
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند
کس به میدان در نمیآید، سواران را چه شد؟
صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عَندَلیبان را چه پیش آمد؟ هَزاران را چه شد؟
زُهره سازی خوش نمیسازد، مگر عودش بسوخت؟
کس ندارد ذوقِ مستی، میگساران را چه شد؟
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش
از که میپرسی که دورِ روزگاران را چه شد؟
نکات غزل:
بیت ۲ - آب حیوان: آب حیات، آب زندگانی. فرخپی: مبارک و خوشقدم. اشاره است به خوش قدم بودن خضر که از هرجا میگذشت، آن جا سرسبز و باطراوت میگشت.
گل: گل سرخ. خون چکیدن از شاخ گل: کنایه از پرپر شدن گل است.
بیت ۴ - لعل: سنگ قیمتی سرخ رنگ. کان: معدن. گذشتگان، معتقد بودند که تابش خورشید و تاثیرات باد و باران، سنگ را در معدن، تبدیل به لعل میکند.
بیت ۶ - توفیق: تایید الهی و کامیابی در کارها، یکی شدن خواست بنده با خواست و قضای الهی. کرامت: بزرگواری و بخشندگی، کار خارقالعاده. سواران: چوگانبازان، دلاوران. بین گوی و میدان و سواران، آرایهی تناسب یا مراعات نظیر است.
بیت ۷ - مرغ: پرنده. عندلیب: بلبل. هزار: بلبل. هزاران را چه شد: ایهام دارد: ا - بر سر بلبلان چه آمد؟ ۲ - بر سر صدهزار گل چه آمد که نتوانستند مرغان را به نغمهسرایی وادار نمایند.
بیت ۸ - زهره: ناهید، از سیارههای منظومهی شمسی است. در شعر فارسی، نوازنده و خُنیاگر فلک است و از نظر منجمان، زهره، سعد اصغر و مشتری، سعد اکبر است.
عود: نام سازی، بربط. عودش بسوخت: اشاره است به این رسم مطربان که هنگام توبه، ساز خود را میسوزاندند.
جهت اطلاع کامل از معانی لغات و ابیات، رجوع کنید به شاخ نبات حافظ، ص ۴۰۰ - ۴۰۲.
#حافظ
#شاخ_نبات_حافظ
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝