eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
16.5هزار دنبال‌کننده
32 عکس
32 ویدیو
162 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ از این وجود که من زنده باشم و تو نباشی دگر چه سود که من زنده باشم و تو نباشی؟ کشم به هر نفسی آه و جای آه برآید ز سینه دود که من زنده باشم و تو نباشی جدایی من و تو بُد محال، لیک ستم ها چنان نمود که من زنده باشم و تو نباشی من و زیارت قبرت! چه جای شکوه که تقدیر رهی گشود که من زنده باشم و تو نباشی کنار قبر غریبت به وسعت همه عالم غمم فزود که من زنده باشم و تو نباشی الا درود خدا بر تو، کاش جان و جهان را کنم درود که من زنده باشم و تو نباشی اگر که پاره دلی داشتم، زیارت قبرت دلم ربود که من زنده باشم و تو نباشی ز خطبه های حزین و وداع گاه به گاهت دلم شنود که من زنده باشم و تو نباشی به مَجمَر غم عشقت همیشه وقت بسوزم بِسانِ عود که من زنده باشم و تو نباشی مرا به هر چه گمان بود از این* مسافرت اما گمان نبود که من زنده باشم و تو نباشی به هیچ صحنه بلایم، خدا به سختی داغت نیآزمود که من زنده باشم و تو نباشی مدینه را چه جوابی بَرَم به محضر مادر گه ورود که من زنده باشم و تو نباشی شعر: زنده یاد استاد سید رضا موید نسخه کتاب: ...گمان بود زین مسافرت... ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ ز نینوای تو رفتم چو نی، نوا کردم چنان که بادیه‌ ها را چو نینوا کردم به هر کجا که نشستم گریستم ز غمت به هر طرف که دویدم تو را صدا کردم ز خار های مغیلان بپرس کز داغت چقدر اشک فشاندم، چه ناله‌ها کردم طواف پیکر بی‌ سر به زیر خنجرها زیارت سرِ بی‌ تن به نیزه‌ ها کردم نتیجه دادن خونت به عهده ی من بود که صبر کردم و بر عهد خود وفا کردم تو خواستی به نماز شبت دعا گویم تو را به جان تو در هر نفس دعا کردم به نیزه، خواندنِ قرآنِ تو رُبود دلم اگرچه سوختم از غم ولی صفا کردم به دستِ بسته بسی تازیانه خوردم تا طناب ظلم ز دست سکینه وا کردم... شعر: زنده یاد استاد سید رضا موید ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
✨بسم الله النور✨ ◾◾◾◾◾◾ ای قبله نما ، شمس هُدیٰ ، حضرت هادی! محبــوبِ غریب الغُــرَبا ، حضرت هادی! ای نجــم دهــم ، بر فلـکِ مُلـکِ ولایـت فرزنـدِ کَـرَم ، روحِ سَخا ، حضرت هادی! شـد خیمــه گـهِ ماتمِ تو ، خانهٔ دلهـــا با اشک و غم و آه و نوا ، حضرت هادی! چارمْ علــی از باغ امامــت ! به جوانی پر پر شــدی از زهـر جفا ، حضرت هادی! در چشــم عدو ، خوبیِ تو بوده گنـــاهت ای کشتهٔ بی جرم و خطا ، حضرت هادی! از غربت و داغ جگرت ، ســوخت جهـانی شد سامره ، یک کرب وبلا ، حضرت هادی! از کرب و بـلا گفتم و دل خانهٔ غـــم شــد از غربتِ شــاه شهـــدا ، حضرت هادی! همــراهِ تو با یاد حسیــن ، آن دَمِ آخــر شد غرقِ عزا ، اَرض و سَما،حضرت هادی! دوریم اگر از حرم و صحـن و ســرایت مسـتیــم از آن جامِ وِلا ، حضرت هادی! بستیــم گره ، رشتـهٔ دل را به حریمـت از پنجــره فولادِ رضــا ، حضرت هادی! با یاد شمــا زائــر سلــطان غریـبیــم با عرض ارادت به شما ، حضرت هادی! آقا ! نظــری از کَرَم و لطــف به ما کن ای مظهــرِاحسان و عطا ، حضرت هادی! ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
. سلام الله علیها اسیر کرده مرا گیسوی شکن شکنت هزار بار بمیرم به یاد هر محنت ز دست رفتم و دل از تو بر نمی دارم ندیده هیچ کسی عاشقی به مثل منت تو قبله هستی و من روم به قبله ام امشب بیا ببین که شده آب شمع انجمنت نفس به سینه من در شماره افتاده بروی سینه من هست کهنه پیرهنت گرفته پیرهنت بوی سم اسب حسین اگر که پیرهن این است وای بر بدنت مرا به کوچه و بازار خارجی خواندند اگر چه آیه قران شنیدن از دهنت هرآنکه بود به کوچه مرا تماشا کرد تمام حرمله ها بر رباب خندیدن که یاد کودک بی شیر بود شیرزنت چه صحنه ها که در آن سرزمین ندیدم من به پیش چشم من آتش زدند بر چمنت چه شد که در کف گودال کف زدند همه گمان کنم همه دیدند زیر و رو شدنت غروب بود سرت را بریدن و بردن بروی دامن من بود پاره های تنت ز گودتر شدن قتلگاه دانستم زیاد طول کشیده است دست و پا زدنت       حاج ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
به نام خدا گفتگوی حضرت سکینه علیهاسلام با ذوالجناح 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بر زمیــن کمتـر بزن پا از دلـم بُـردی قــرار اسب زیبــای پدر! حرفــی بـزن کمتـر ببـار سر به روی شانه ام بگذار و در گوشم بگو با پدر رفتی چرا برگشته ای بی شهسوار؟ آمـدی جانم به قربانت بگو بابا کجــاست؟ شهـرعشـق ما نگو دیگر شـده بی شهـریار در خضاب خون نشسته یال زیبـایت چرا؟ داغ سنگینی ست قطعاً علتِ این حالِ زار می خراشـد شیهــه ات روح تمام دشت را چشـم تو آلاله می پاشد به خـاک این دیار آتشــی انگــار در زیر سُـمَــت پنهــان شده پا بکوب آتـش بزن بر قلب سنـگ روزگـار در نگاهت راه گم کرده ست حیرت حیرتا! در صـدایت آه می سـوزد نهـان در آشکــار سایــهٔ مـــژگانِ  رازآلــود  را  بـرهــم  بـزن تا بریزد  چکه چـکه  غـربت از چشمان تار آمـدی تا طرح قابِ «عصرعاشورا» شـوی تا که این غربت  بماند تا همیشــه ماندگار آمــدی درس وفـا معنــا شـود بر کوفیــان رو شــود دســت جفــای مردمـان نا بکـار تا کجاهــا با پدر بودی؟ بگو ای ذوالجناح دیدی آیا پیــکرش را زیرِ سـُمّ  دَه سوار؟ گرچه حق رادریَمِ خون سر بریده دیده ای دیده خواهد شدحقیقت بر سرِ نِیْ آشکار نور مصبـاح الهُـدا هرگز نگردد بی فـروغ عالَـمـــی از او گرفتــه  آبِـرو  و اعتبــــار 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 🖊رقیه سعیدی(کیمیا) 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «بسم ربّ الفاطمــه» پیش چشمم گاه ، مــادر را تصور می کنم دست آتـش رویِ معجــر را تصور می کنم لحظه ای ردّ نفس درسینه ام گم می شود وقتــی آن مسمــار بر در را تصور می کنم قلب من مــانندِ در می لرزد و بی اختیــار چشمْ بسته ، یاس پر پر را تصـور می کنم آسمـان ، دورِ ســرم گویا سـیاهی می رود تـا درِ افتــاده بـر  ســر را تصــور می کنم در هجومِ بغـض ها از پا میفتــم ناگهـــان بســتنِ دستــانِ  حیــدر را تصور می کنم آیه آیه اشـک می بارد قلــم  آن لحـظه که غــــربت آیـــات کـوثـر را تصــور می کنم از غـــم و تنهـاییِ  زینـب دلـم می گیرد و خانه داریهــای دختـــر را تصـور می کنم می رود با این تصـورها قــرار از قلب من قلب نا آرام مــــادر را تصــــور می کنــم شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۱/۱۰/۶ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «بسم ربّ الفاطمــه» با نــاله های فاطــــمه ، دیــوار می گرید بر داغ زخم سینــه اش مسمار می گرید آهِ دل زهـــرا ، شکـــسته بغــض دریا را امواج غم بر ساحلش ، خونبار می گرید پروانه می سـوزد به عشــق شمع کاشانه چشمان شمــع از این همه ایثار می گرید وقتی که دست آسمان را در زمین بستند از این جسارت ، ذوالفقارش زار می گرید از بس که سنگین است غم برشانهٔ حیدر آن کوه غیـــرت ، حیــــدر کــرار می گرید در نیمـــهٔ شب با یتیمانش علــی ، تنــــها هنـــگام غســــل پیکــــر  دلدار ، می گرید آب روان می ریزد اسمـــا و نمــی شـــویَد دست علـــی می لرزد از این کار می گرید آغـــاز مظلـــومیت مـــولاست از امـشب در حســــرتِ لبخـــند زهرا ، زار می گرید همناله هایش،چاه و نخلستان وعرشی که می لرزد ارکــانش ، علی هر بار می گرید امــروز هـــم مهـــدیِ زهرا گوشــهٔ غربت بر غــربت آن مـــادر  غمـخــوار می گرید رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۱/۱۰/۷ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «بسم ربّ الفاطمــه» با نــاله های فاطــــمه ، دیــوار می گرید بر داغ زخم سینــه اش مسمار می گرید آهِ دل زهـــرا ، شکـــسته بغــض دریا را امواج غم بر ساحلش ، خونبار می گرید پروانه می سـوزد به عشــق شمع کاشانه چشمان شمــع از این همه ایثار می گرید وقتی که دست آسمان را در زمین بستند از این جسارت ، ذوالفقارش زار می گرید از بس که سنگین است غم برشانهٔ حیدر آن کوه غیـــرت ، حیــــدر کــرار می گرید در نیمـــهٔ شب با یتیمانش علــی ، تنــــها هنـــگام غســــل پیکــــر  دلدار ، می گرید آب روان می ریزد اسمـــا و نمــی شـــویَد دست علـــی می لرزد از این کار می گرید آغـــاز مظلـــومیت مـــولاست از امـشب در حســــرتِ لبخـــند زهرا ، زار می گرید همناله هایش،چاه و نخلستان وعرشی که می لرزد ارکــانش ، علی هر بار می گرید امــروز هـــم مهـــدیِ زهرا گوشــهٔ غربت بر غــربت آن مـــادر  غمـخــوار می گرید رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۱/۱۰/۷ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «بسم ربّ الفاطمــه» پیش چشمم گاه ، مــادر را تصور می کنم دست آتـش رویِ معجــر را تصور می کنم لحظه ای ردّ نفس درسینه ام گم می شود وقتــی آن مسمــار بر در را تصور می کنم قلب من مــانندِ در می لرزد و بی اختیــار چشمْ بسته ، یاس پر پر را تصـور می کنم آسمـان ، دورِ ســرم گویا سـیاهی می رود تـا درِ افتــاده بـر  ســر را تصــور می کنم در هجومِ بغـض ها از پا میفتــم ناگهـــان بســتنِ دستــانِ  حیــدر را تصور می کنم آیه آیه اشـک می بارد قلــم  آن لحـظه که غــــربت آیـــات کـوثـر را تصــور می کنم از غـــم و تنهـاییِ  زینـب دلـم می گیرد و خانه داریهــای دختـــر را تصـور می کنم می رود با این تصـورها قــرار از قلب من قلب نا آرام مــــادر را تصــــور می کنــم شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۱/۱۰/۶ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ 🪷=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 خادم کانال ╚═══💫💎═╝
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ ای خاک ، انوارِ خدایی را تماشا کن مهمان برایت آمده ، آغوشِ خود وا کن نامِ تو گرچه کربلا باشد ولی ای خاک خود را برای عشق ، خالی از بلاها کن خواهی اگر آقای کلِّ خاک ها گردی نورِ حسین بن علی را در دلت جا کن این کاروان را بدرقه کرده رسول الله از بهر آنها خویش را خاکِ کفِ پا کن این زن که همراهِ حسین آید ، بُود زینب این دخترِ زهراست با اشکش مدارا کن آغشته کن خود را به اشکِ دیده اش زین رو دارالشفا شو ، دردِ عالم را مداوا کن این اکبرِ لیلاست می بینی جمالش را رحمی به این سروِ جوان و روی زیبا کن تقدیر تو این است که غرقِ علی گردی جان را پذیرای شهیدِ ارباً اربا کن تا زود تر پیدا کند اعضای اکبر را ای خاک با عطرِ علی ، یاریِ بابا کن خیلی حواست بر علمدارِ حرم باشد فکری برای آبروی مشک و سقّا کن ای خاک با آبِ فراتت خوب صحبت کن عباس را بنگر ، سفارش ها به دریا کن این قافله یک شیر خواره با خودش دارد هر گاه شد عطشان برایش آب پیدا کن گودال را وسعت بده ، جای کمی دارد آن را برای رفت و آمد ها مهیّا کن سر بسته می گویم به تو ای خاکِ غم دیده رحمی به حالِ چادرِ خاکیِ زهرا کن شعر: رضا یزدی اصل ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
ا «گفتگوی حضرت سکینه سلام الله علیها با ذوالجناح» بر زمیــن کمتـر بزن پا از دلـم بُـردی قــرار اسب زیبــای پدر! حرفــی بـزن کمتـر ببـار سر به روی شانه ام بگذار و در گوشم بگو با پدر رفتی چرا برگشته ای بی شهسوار؟ (آمدی جانم به قربانت)بگو بابا کجاست؟ شهـرعشـق ما نگو دیگر شـده بی شهـریار در خضاب خون نشسته یال زیبـایت چرا؟ داغ سنگینی ست قطعاً علتِ این حالِ زار می خراشـد شیهــه ات روح تمام دشت را چشـم تو آلاله می پاشد به خاک این دیار آتشــی انگــار در زیر سُـمَـت پنهــان شده پا بکوب آتـش بزن بر قلب سنـگ روزگـار در نگاهت راه گم کرده ست حیرت حیرتا! در صـدایت آه می سـوزد نهـان در آشکـار سایــهٔ مـــژگانِ  رازآلـود  را  بـرهــم  بـزن تا بریزد  چکه چـکه  غربت از چشمان تار آمـدی تا طرح قابِ «عصرعاشورا» شوی تا که این غربت  بماند تا همیشـه ماندگار آمــدی درس وفـا معنــا شـود بر کوفیـان رو شــود دســت جفــای مردمـان نا بکـار تا کجاهــا با پدر بودی؟بگو ای ذوالجناح دیدی آیا پیــکرش را زیرِ سـُمّ  دَه سـوار؟ گرچه حق را در یَمِ خون سربریده دیده ای دیده خواهد شدحقیقت بر سرِ نِیْ آشکار نور مصبـاح الهُـدا هرگز نگردد بید فـروغ عالَـمـــی از او گرفتــه  آبِـرو  و اعتبــــار شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝