eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
16.5هزار دنبال‌کننده
32 عکس
32 ویدیو
162 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج محمود کریمی4_5868324600911234938.mp3
زمان: حجم: 9.45M
🌹 🌹 🎤مداح :حاج محمود کریمی 💫💫💫💫💫💫💫💫 سینه چاک میزنم، تا حرم میپرم از مِی کربلا، داغِ داغِ سرم... « 1 » آب زنید راه را هین که نگار میرسد مژده دهید باغ را بوی بهار می رسد « 2 » مرده بُدم و زنده شدم و عشق تو را بنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم به مسیح نگاه تو من دولت پاینده شدم « 2 » 💫💫💫💫💫💫💫 اَلسَّلامُ عَلَیک، ای شَه عالَمین یا حَبیبَ القُلوب، سَّیِدی یاحسین... « 1 » ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند با خبران غمت بی خبر از عالَمند « 3 » صفا و مَروه دیده ام گِرده حرم دویده ام هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود به خدا به خدا به خدا کرب و بلا نمی شود « 4 » 💫💫💫💫💫💫💫💫 روح به تو زنده و، دل به تو مبتلاست من گدای تو ام، حاجتم کربلاست.... « 1 » یوسف مصر بقا در همه عالَم تویی در طلبت مرد و زن آمده با دِرهمند « 3 » اگر مرا رها کنی تو را رها نمیکنم سر از تنم جدا کنی چون و چرا نمی کنم به خدا به خدا به خدا چون و چرا نمی کنم « 4 » شعر از: 1: 2: 3: ✾🍃🌼🍃✾ 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 👈دعوتیدبه‌:👇 ایتا👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aramesh113
. خورشید رُخ مَپوشان در ابر زلف یارا چون شب سیه مگردان روزِ سیاه ما را ما را زِ تابِ زلفت افتاده عقده بر دل بر زلف خم بخم زن دستِ گره گُشا را ای بحر عفو و رحمت بر ما تَرشحی کن کز لوحِ دل بشوئیم مسوده ی خطا را فخر جهانیان شد ننگِ صنم پرستی جانا زِ پرده بنمای روی خدا نَما را ای آشکار پنهان بُرقع زِ رُخ بر افکن تا جلوه ات ببینم پنهان و آشکارا بی جلوه ات ندارد ارض و سَما فروغی ای آفتابِ معنی هم ارض و هم سَما را بازآ که از قیامت بر پا شود قیامت تا نیک و بَد ببینند در فعلِ خود جزا را ای پرده دارِ عالم در پرده چند مانی آخر زِ پرده بنگر یارانِ آشنا را بازآ که بی وجودت عالم سُکُون ندارد هجرِ تو در تزلزل افکند ماسوا را حاجت به توست ما را ای حُجتِ الهی آری به سوی سلطان حاجت بُوَد گدا را عمری گذشت و ماندیم از ذکرِ دوست غافل از کف به هیچ دادیم سرمایهء بقا را ما را فکنده غفلت در بسترِ هلاکت دارو کن ای مَسیحا این دردِ بی دوا را ساقی بیار جامی زان راحِ روح پَرور تا از کفت بنوشیم پیمانه ی صفا را سحرِ مجازِ فرعون اعجازِ قبطیان شد ای موسی حقیقت ابراز ده عصا را چون سامری هزارند گوسالهء سُخنگُو کز رتبه ی نُبوّت افزوده ادعا را وآن ساحرانِ ماهر کز حیرتِ خلائق زاوهام پیچ در پیچ پرورده اژدها را علم از میانِ مردم همچون پَری گُریزان بگشوده جَهل و نسیان چون دیو دست و پا را افسرده در قوالب روحِ خداپرستی پرورده بسکه شیطان در خونِ دل هوا را احکامِ دینِ خود را بازیچه می شمارند گَبر و یَهود و هِندو چون مُسلم و نَصارا صوم و صلواه زاهد با اینکه در ریا بود بی رغبت است اکنون هم شیوهء ریا را در شهرِ ما اِمام اند قومی عَمامه بر سر کز سر کُله بدزدند طفلِ برهنه پا را جمعی نگشته عارف مُعروف را زِ مُنکر فعال مایُریدند در اَمر و نَهیِ ما را بعضی وصالِ اکسیر در قتلِ نفس دیدند برخی زِ فتنه جویی جُستند کیمیا را در این زمانه از خلق وارسته شو فوادا از کف مده به غفلت عمرِ گرانبها را ✍ ‍‍‍┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به کانال ماندگاروبروز ایتا↙️ ‌╔═💎💫═══╗ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
نه مراست قدرت آنکه دم، زنم از جلال تو یا علی نه مرا زبان که بیان کنم، صفتِ کمال تو یا علی شده ماتْ عقل موحدین، همه در جمالِ تو یا علی چو نیافت غیر تو آگهی، ز بیانِ حالِ تو یا علی نَبَرد به وصف تو ره کسی، مگر از مقالِ تو یا علی هله ‌ای مُجلّیِ عارفان، تو چه مطلعی، تو چه منظری که ندیده‌ام به دو دیده‌ام، چو تو گوهری، چو تو جوهری هله ‌ای مولّه عاشقان، تو چه شاهدی، تو چه دل بَری چه در انبیا، چه در اولیا، نه تو را عدیلی و هم سَری به کدام کس مَثلت زنم که بُوَد مثالِ تو یا علی؟! توئی آنکه غیر وجود خود، به شهود و غیب ندیده‌ای فَقرات نفس شکسته‌ای، سُبحاتِ وَهم دریده‌ای همه دیده‌ای نه چنین بُوَد، شه من تو دیده‌ی دیده‌ای ز حدودِ فصل گذشته‌ای، به صعودِ وصل رسیده‌ای ز فنای ذات به ذاتِ حق، بُوَد اتّصال تو یا علی چو عقول و افئده را نشد، ملکوتِ سرّ تو مُنکشِف همه گفته‌اند و نگفته شد، ز کتابِ فضل تو یک الِف ز بیانِ وصف تو هر کسی، رقم گمان زده مختلف فصحای دهر به عجز خود، ز ادایِ وصف تو معترف بُلغای عصر به نطقِ خود، شده‌اند لالِ تو یا علی تویی آن تجلّیّ ذوالمنن، که فروغ عالم و آدمی هله ‌ای مشیّتِ ذاتِ حق، که به ذات خویش مُسلّمی ز بروز جلوه‌ی ما‌خلق، به مقام و رتبه مقدّمی به جلالِ خویش مُجلّلی، ز نوالِ خویش مُنعّمی همه گنج ذاتِ مقدّست، شده مُلک و مالِ تو یا علی تو چه بنده‌ای که خدائی‌ات، ز خداست منصب و مرتبت احدی نیافت ز اولیا، چو تو این شرافت و منزلت رسدت ز مایه‌ی بندگی، که رسی به پایه‌ی سلطنت همه خاندانِ تو در صفت، چو توأند مشرقِ معرفت شده ختم دوره‌ی عِلم و دین، به کمالِ آل تو یا علی  تویی آن‌که تکیه‌یِ سلطنت، زده‌ای به تخت مؤبّدی ز شکوه شأن تو بر مَلا، جَلَواتِ عِزِّ ممجّدی به فرازِ فرقِ مبارکت، شده نصب تاج مُخلّدی متصرّف آمده در یَدَت، ملکوتِ دولتِ سرمدی تو نه آن شهی که ز سلطنت، بُوَد اعتزالِ تو یا علی منم آن مجرد زنده دل، که دم از ولای تو می‌زنم  ره کوه و دشت گرفته‌ام، قدم از برای تو می‌زنم   به همین نفس که تو دادی‌ام، نفس از ثنای تو می‌زنم  شب و روز حلقه‌ی التجا، به‌در سرای تو می‌زنم   نروم اگر بکشی مرا، ز صف نعال تو یا علی تویی آن‌که سِدره‌ی مُنتهی، بُودَت بلندیِ آشیان به مکان نیائی و جلوه‌ات، به مکان ز مشرقِ لا‌مکان رسد استغاثه‌ی قدسیان، به درت ز لانه‌ی بی‌نشان چو به اوج خویش رسیده‌ای ، ‌ز عِلوّ قدر و سُموشّان همه هفت کرسی و نُه طبق، شده پایمال تو یا علی نه همین بس است که گویمت، به وجودِ جود مکرّمی تو مُنزّهی ز ثنای من، که در اوجِ قُدس قدم نَهی نه همین بس است که خوانم‌اَت، به ظهورِ فیض مقدّمی به کمال خویش معرّفی، به جلالِ خویش مُسلّمی نه مراست قدرت آنکه دم، زنم از جلال تو یا علی تویی آن که میم مشیّتت، زده نقشِ صورتِ کاف و نون به کتابِ عِلم تو مُندرج، بُوَد آن چه کان وَ ما‌یکون فلک و زمین به اراده‌ات، شده بی‌ سکون شده با سکون تویی آن مُصوّرِ ما‌خَلَق، که مِنَ الظّواهر و البطون بُوَد این عوالم کُن فکان، اثرِ فعال تو یا علی تو که از علایق جان و تن، به کمالِ قُدس مُجرّدی تو که فانی از خود و مُتّصف، به صفاتِ ذاتِ محمّدی تو که بر سرائرِ معرفت، به جمالِ اُنس مُخلّدی به شؤنِ فانیِ این جهان، نه مُعطّلی، نه مقیّدی بُوَد این ریاست دنیوی، غم و ابتهالِ تو یا علی  تو همان تجلّیِ ایزدی، که فراز عرشی و لا مکان خبری ز گردش چشم تو، حرکات گردش آسمان دهد آن فؤاد و لسان تو، ز فروغ لوح و قلم نشان تو که ردّ شمس کُنی عیان، به یکی اشاره‌ی ابروان دو مُسخّر آمده مِهر و مَه، هله بر هلالِ تو یا علی هله‌ ای موحّدِ ذاتِ حق، که به ذات، معنی وحدتی به تو گشت خِلقتِ کُن فکان، که ظهورِ نورِ مشیّتی هله ای ظهورِ صفاتِ حق، که جهان فیضی و رحمتی چو تو در مداینِ علمِ حق، ز شرف مدینه‌ی حکمتی سَیَلانِ رحمت حق بُوَد، همه از جِبال تو یا علی بِنِگر [فؤاد] شکسته را، به دَرَت نشسته به التجا اگرش بِرانی از آستان، کُند آشیان به کدام جا به سخا و بذل توأش طمع، به عطا و فضلِ توأش رجا ز پناهِ ظلِّ وسیع تو، هم اگر رود، برود کجا؟! که محیط کون و مکان بُوَد، فلکِ ظلالِ تو یا علی ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝