eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
10.6هزار دنبال‌کننده
45 عکس
47 ویدیو
77 فایل
گلچین تخصصی اشعارونواهای مذهبی،روضه،نوحه وگریزوآموزش (ختم خوانی )باحضورمادحین وشعرای آئینی راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•الا ای آن‌که از بالا... و توسل به امام رضا علیه السلام ویژهٔ ایام زیارت مخصوص اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سیدعلی تقوی 🏴🏴🏴 بسم الله الرّحمن الرّحیم اَلا ای آنکه از بالا به مشتاقان نظر داری مرا بیمار خود کردی و از دردم خبر داری طبیب درد های جانِ ما کس نیست الّا تو فقط تو میتوانی درد از این بیمار برداری پر از دلتنگی ام چیزی شبیه ساحل خشکم بگو ای موج جان افزا به این ساحل گذر داری نه تنها صید خود کردی دل صیاد و آهو را جهان صید نگاهت می‌شود از بس هنر داری فقط یک دانه گندم بهر مرهم از تو می‌خواهم که تو دارالشفایی از دو عالم خوب تر داری بِکِش من را از این بند بلا تا گنبدت بالا که می‌دانم به کار خلق هم حق نظر داری نیازم یک نوازش بر سر از دستان گرم توست اگرچه یک جهان بهتر ز من در زیر پر داری دلم را غرق نورت کن جدا از هر چه غیر از خود که دانم مثل جدت قدرت شقُ القمر داری ضمانت نامه از دست تو می‌خواهم و می‌دانم برای لیلةُ الدَفنم چراغی زیر سر داری *موسی بن یسّار میگه: با امام رضا از توس رد میشدیم، جنازه ی مؤمنی رو تشییع می‌کردن، تا چشم امام رضا به این جنازه افتاد، پا رو از رکاب خالی کرد، از مرکب اومد پایین، آقا جمعیتو کنار زد، بدن این میت رو مثل مادری که بچه رو در آغوش میگیره بغل کرد. عرض کردم آقاجان! مگه این میت رو میشناسین؟ حضرت فرمود: مگه نمیدونی اعمال تک تک شماها به ما اهل بیت عرضه میشه.. آقاجان شب اول قبر هم بیشتر از هر کسی به تو دل خوش کردم.خودت فرمودی هر کی به زیارت من بیاد سه جا به دیدنش میام. یا امام رضا! اونوقت جانسوز تر از همش اینه، این آقایی که اینقدر رئوفه مهربونه، اون لحظه های آخر جون دادنش هیشکی نبود بیاد بغلش کنه، تو حجره ی در بسته داشت دست و پا میزد، بخدا نمیدونم اگه این صحنه ها رو ما می‌دیدیم چیکار میکردیم، "یَتَمَلمَلُ تململِ السّلیم"..* از تب زهر نفس‌گیر، تنت می لرزد همچنان مارگزیده بدنت می لرزد چه کنم ناله ز دل وقت تردد نکشی چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی رنگ در چهره نداری و رُخَت زرد شده مهربان، دست رئوفت چقدَر سرد شده شمس نورانی افلاک، زمین افتادی باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی بر زمین پیکر خود را نکش اینقدر، بس است تا به حجره پَر خود را مکش اینقدر، بس است به درِ حجره رسیدی به غمت چیره شدی یاد مادر، به در حجره ی خود خیره شد ⏬⏬⏬
|⇦•کیستم من..... و توسل به حضرت جواد الائمه علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان 🏴🏴🏴 کیستم من هفت چرخ نور را شمس الضحّایم مظهر جود خدا شمع وجود مصطفایم سرو باغ آرزوهای علیِّ مرتضایم قلب قرآن، رکن دین، روح خرد، جان دعایم بحر علم و کوه حلم و دست جودِ کبریایم من کریم ابن کریمم، من جواد ابن الرّضایم من به مُلک جان و مُلک دین و مُلک دا زعیمم من کتاب الله را طاها و نور و حا و میمم من به چشم اهل معنی وجه رحمان الرّحیمم من به خیل سالکان حقّ صراط مستقیمم من چراغ و چشم سلطانِ سریر ارتضایم من کریم ابن کریمم من جواد ابن الرضایم بوی عطر جنّت آید از غبار کاظمینم از سنین کودکی فرمانروای عالمینم هفت خورشید سپهر معرفت را نور عینم پای تا سر مجتبی، سر تا به پا جدّم حسینم بابِ هادی نازنین فرزندِ مصباحُ الهُدایم من کریم ابن کریمم، من جواد ابنُ الرضایم *علی ابن موسی الرضا بر جواد الائمه وارد شد..آخه اومدن‌ گفتن: آقاجان ! پسرت حالش وخیمه. حضرت دید جواد الائمه داره مشت می کوبه رو زمین ..میفرماید از قبر بیرونشون‌میارم ،محاکمه اشون می کنم ،خودم میکُشمشون..مگه مادرم چه کرده بود؟ بغلش کرد مابین دو ابروی پسررو بوسید. پرسید جوادم چی شده؟عرضه داشت بابا جان یاد مادر پهلو شکسته ام افتادم...* سالها سوز درون خسته شمع محفلم شد از جفا و فتنه ی عباسیان خون به دلم شد عاقبت در خانه ی دربسته ای یارم قاتلم شد در جواني با شرار زهر حل مشکلم شد من که از خلق زمين و آسمان مشکل گشايم من کريم بن کريمم من جواد بن الرضايم *چون امام‌ جواد سنشون علی الظاهر کم بود سائلا میریختن دور حضرت، خادما گفتن خونه یه در دیگه داره آقا رو از اون در کوچیکه میبریم و میاریمش..* *پیک از امام رضا خبر آورد.. امام رضا فرموده: جوادم! در دسترس مردم باش .از همون در بزرگه برو. پناه این سائلا تویی بابا...انقدر باب المراده،بین همه ی درهای امام رضا باب الجواد به چیز دیگه است.* گُل در ایام بهاران مثل من پرپر نگردد همسری مسموم زهر کینه ی همسر نگردد ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
|⇦•هر چه درد است بیارید... و توسل به حضرت جواد الائمه علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمدرضا طاهری 🏴🏴🏴 *کاظمین رفته ها کاظمین نرفته ها همه امشب کبوترای دلمونو پرواز بدیم کنار حرم آقامون جوادالائمه علیه السلام. امشب بدون هر قطره اشکی که برای غریبی این آقا میریزی امام رضا علیه السلام یجوری دعات میکنه...بزرگا هم به ما اینطوری گفتن.. حاج آقا مهدی ارضی، پدر حاج آقا منصور ارضی، خدا رحمتشون کنه حاج آقا مهدی رو... گفتش کربلا می خواستیم بریم نمی شد. گفت برو پایین پای حرم حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بگو آقا جان جوادالائمه ات علیه السلام... حضرت به جگر گوشه اش خیلی حساسه. کارد به استخون رسید کار گره خورد اون موقع رفتی حرم امام رضا علیه السلام به امام رضا علیه السلام اینطوری بگو. سخت تر ازاین قسم دیگه وقتی گره ات باز نشد بگو آقا به پهلوی شکسته مادرت فاطمه زهرا سلام الله علیها...* چه کسی این همه احسان به گدایان دارد که جگر گوشه ی سلطان خراسان دارد هر چه حرف است بگویید که گوش شنواست هر چه درد است بیارید که درمان دارد *فرمود: هر حاجات دنیایی تونم بیارید در خونه جوادالائمه علیه السلام...* به گدایی درش اهل کرم می آیند خانه اش سائل از این دست فراوان دارد چه پدر را به پسر یا که پسر را به پدر این دو سوگند فیوضات دو چندان دارد ای ولیعهد مرا ز هم ز عنایت بپذیر رعیتی را که امان نامه ز سلطان دارد * چشماش نابینا بود سال ها اسیر بود گرفتار بود. رنج می کشید اومد پهلو امام رضا علیه السلام. آقاجان! من که می دونم اگه یه دست عنایت به چشام بکشی همه چی تمومه. میتونه امام رضا علیه السلام ها. اما حضرت فرمود داری کجا میری؟ گفت دارم میرم مدینه گفت یه نامه می نویسم برو درِ خونه جوادالائمه علیه السلام. نامه رو آورد خدمت جوادالائمه علیه السلام. در سنین کودکی ام هستن. نامهٔ بابا رو باز کرد. نامه رو بوسید روی چشمش کشید. یه دست روی چشم این مرد نابینا کشید چشماش بینا شد. خبر رسوندن آقاجان این قَدَر سائل ها محتاج ها، گرفتار ها، درِ خونه جوادالائمه علیه السلام ازدحام کردن. دیگه گاهی موفق، حضرت رو از یه درِ دیگه ای می بره، اذیت نشه. نامه نوشت پسرم عزیزم جوادم. اینا به یه امیدی درِ خونه تو میان، عزیز دلم از همون دری که زائر ها نشستن برو. گره های اینا رو باید باز کنی...بگو یا جوادالائمه علیه السلام امشب به امیدی سر راه شما نشستیم.* مشهد و باب جوادش به همه ثابت کرد که اجابت فقط از سمت تو امکان دارد مطمئناً به کرمخانه تو رو نزده ست هر که در خانه خود سفره بی نان دارد *مگه میشه کسی درِ خونه جوادالائمه علیه السلام بره محتاج برگرده..* هر زمانی که خدایی خدا پایان یافت یا جواد ابن رضا جود تو پایان دارد حتم دارم که جزایش گل لبخند رضاست هر که در ماتم تو دیدهٔ گریان دارد *درسته هر دو بدست همسران شون مسموم شدن، هر دو غریب بودن اما امام حسن لحظهٔ آخر برادری مثل حسین کنارش بود. برادری مثل اباالفضل، خواهری مثل زینب، مثل ام کلثوم، من بمیرم برا جیگر گوشه امام رضا ..تنهای تنها توی حجره در بسته... امشب هرچقد داد بزنی والا جا داره، آخه اگه خوب گوش کنی صدای هلهله از جلو درِ حجره جوادالائمه داره به گوش میرسه.* بی سبب ارث نبردی ز غریبیِ حسن چاره ای نیست، غم فاطمه تاوان دارد ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
|⇦•غریب تر ز حسین و... و توسل به حضرت جواد الائمه علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی روح الله بهمنی 🏴🏴🏴 السلام علیکم یا اهل بیت نبوه غریب تر ز حسین و غریب تر ز حسن غریبِ زهرا تو صدای ناله ی امن یجیب زهرا تو بمیرم از غمت آقا کسی نداری تو غریب تر ز حسن کسی نداری تو چقدر غرق عرق، غرق درد تب داری میان جگر پاره سرفه روی لب داری به داد تو نرسیدند تا صدا نزنی کسی نبود کنارت که دست و پا نزنی صدای بال و پر خسته از قفس نرسد صدا نزن که صدایت به هیچکس نرسد *تا زهر و به آقا داد جوادالائمه صدا می‌زد وای جیگرم ام الفضل لعنت الله علیه گفت: بیایید کنیزها هلهله کنید دف بزنیدتشت‌ها رو بیارید رو تشت بزنید صدای غربت جوادالائمه به گوشم نرسه..* آقا جانم! صدا نزن که نفس‌هات مختصر نشوند صدای هلهله‌ها تا که بیشتر نشوند صدای هلهله آید رضا رضا نکنی که دست و پا بزنی و خدا خدا نکنی صدا نزن که به دف می‌زنند در پسِ در آخ جواب داده کف می‌زنند در پس در نگو جوان رضا تشنه‌ای که آبی نیست بیا نگو جگرت سوخت که جوابی نیست عجیب زهر بدی بود شعله برپا کرد تمامی جگرت را که ارباً اربا کرد کسی نگفت که آبی دهان خشکش را کسی نگفت که رحمی زبان خشکش را به پشت حجره کنیزان و همسرش اینجاست کسی نگفت نخندید مادرش اینجاست *آی ۱۸ ساله ی امام رضا..جواد الائمه تو سن طفولیت مشغول بازی کردن بود در کنار پدر بزرگوارش علی بن موسی الرضا بازی می‌کرد به زبان ما پاش گیر کرد جایی یا به هر دلیلی زمین خورد. یهو بغضش ترکید شروع کرد به گریه کردن ناله زدن گفت: می‌کشمتون از خاک بیرونتون میارم علی بن موسی الرضا یه نگاه کرد گفت پسرم کنار حرم پیغمبر رحمت للعالمین کی رو داری میگی؟ گفت: بابا جان دارم اون دوتا نا نجیب رو میگم اولی و دومی. چرا پسرم ؟گفت: بابا جان می‌خوام بدونم مادرم زهرا چه گناهی کرده بود.. شنیدم وقتی مادرم زهرا تو‌ کوچه زمین خورد. این‌ها اونجا هم رحم نکردند لابه لای روضه‌ام بگم با دو دست به صورت مادرم زدند..* غریب‌تر از مجتبی نه بستری داری نه گِرد خویش برادر نه خواهری داری *بابا میگن امام حسن غریبه درسته. اما لحظهٔ آخر خواهر زینب کنار بسترش بود تا خونآبه بالا می‌آورد زینب به صورتش می‌زد. اما من بمیرم برای اون آقایی که هرچی داد می‌ز..د صدای هلهله‌ها بلندتر میشد. خون که بالا می‌آورد ام الفضل بلند بلندمی‌خندید* برادری که به قربان پیکر تو رود نه خواهری که رسد زود همسر تو رسد نه گریه کنی که سر به دشت بگذارد نه خواهری که برای تو تشت بگذارد میان خنده و دشنام بردنت آقا کشان کشان به روی بام بردنت *میگن آقا را کشان کشان بردند پشت بام مگر همینطور راحت بردند انقدر این پیشانی آقا به این پله‌ها خورد. انقدر این بدن آقا به این در و دیوار خورد... می‌دونی یکی از لقب های امام‌جواد چیه؟ بهش میگن:"یا شبیهَ صاحبَ فُطرس" یعنی شبیه‌ترین کس به ابی عبدالله امام جواد بوده تو ائمه ما.. صورتاً، چهرتاً شبیه ابی عبدالله بوده ..بدنش هم شبیه جد غریبش حسین بوده..* کنار خشکه‌های لبت کاسه‌های آب افتاد کشان کشان بدنت زیر آفتاب افتاد کشیده‌اند با پا سرت چه بدجوری میان راه بگو چند تا لگد خوردی به روی بام ولی مثل اینکه پامالی به روی بام ولی نه میان گودالی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
|⇦•شاید امسال به این... وتوسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده نفس سیدرضا نریمانی 🏴🏴🏴 شاید امسال به این بادیه باران برود شاید امسال به این دشت، بهاران برود شاید امسال خدا را تو چه دیدی، شاید یوسف گمشده اینبار به کنعان برود شاید امسال حسین از سفر کرب‌وبلا منصرف گردد و شاید به خراسان برود شاید امسال کسی آب نبندد به کسی یا اگر بست، از این کرده پشیمان برود شاید امسال اذان علی‌اکبر در شهر تکیه در تکیه، شبستان به شبستان برود شاید امسال علی‌اصغر آغوش حسین سوی گهواره‌ی خود با لب خندان برود شاید امسال حبیب و وهب و جون و زهیر نگذارند که آتش سوی طفلان برود شاید امسال نه از گوش کسی خون آید و نه در پای کسی خار مغیلان برود شاید این قافله تا کوفه و از کوفه به شام تازیانه نخورد دیگر و آسان برود خیزران شرم کند از همه شاید امسال چه رسد اینکه بسوی لب و دندان برود روضه‌خوان از دَم دروازه‌ی ساعات نرو دختر شیرِ خدا از چه پریشان برود *شاعر: *مسلم وقتی اومد توو کوفه آنقدر دورش شلوغ شد، همه اومدن باهاش بیعت کردن. آنقدر شلوغ شد، اصلا نمی‌دونست خونه‌ی کی بره؟!یکی این طرف، یکی اون طرف، خونه‌ی ما بیا آقا. سریع نامه نوشت برای ابی عبدالله:« آقا جان بیا! اینا همه منتظرند. ولی دیری نگذشت که همه مسلم و یکی یکی تنها گذاشتن و رفتن. کار به جایی رسید که وقتی دورش نگاه کرد؛ دید کسی دیگه نمونده، همه رفتن تنهاش گذاشتن...توو این کوچه پس کوچه‌های شهر می‌چرخید، هی دست رو دست میزد، عجب کاری کردم نامه نوشتم! چرا اینا اینجوری کردن با من؟!چرا منو تنها گذاشتن؟!نه جای خوابی، نه غذایی، نه آبی..همین جور که توو این کوچه پس کوچه‌ها می‌چرخید، راه می‌رفت. نشست در یه خونه‌ای، تکیه داد سرش و گرفت. یهو دید یه خانمی در و باز کرد:چی می‌خوای؟! اینجا چرا نشستی؟! گفت:« من توو این شهر غریبم. کسی و ندارم، میشه من و راه بدی توو خونه‌ت؟! این زن در و باز کرد، مسلم اومد توو خونه‌ش. تا فهمید سفیرِ حسینه، آنقدر احترامش کرد. همه‌چی بهش داد؛ جای خوابی براش درست کرد، آب و غذایی بهش داد. ولی خبر رسید به قصر دارالاماره، مسلم توو فلان خونه ست.ریختن، خونه رو محاصره کردند. داد می‌زدند دم در خونه؛ میای بیرون یا نه، پناه بردی به یه زن؟!همچین که داد میزدند، در خونه رو محاصره کردند؛ داد و هوار می‌کشند، عربده کشی می‌کنند:« یا میای بیرون یا میریزیم توو خونه؟!مسلم سریع از خونه بیرون اومد، گفت بَده این زن من و راه داده حالا بریزن توو خونه‌ش. هم خونه‌ش و آتیش می‌زنند هم خدایی ناکرده جسارتی بشه به این زن. دیگه من مسلم خودم و نمی‌بخشم... آخه یه بار امیرالمومنین، توو مدینه یه صحنه‌ای دیده؛ دیگه همینجوری هی فقط می‌گفت:« علی رو حلال کن، علی رو حلال کن...‌».* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ادامه👇👇
|⇦•کم کم صدای.... و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 کم‌کم صدای قافله دارد میاید از این طرف هم هلهله دارد میاید آقا سنان بهر صله دارد میاید آه ای ربابه حرمله دارد میاید خیری ندیدی ای رباب از زندگانی شیرش بده این بچه را تا میتوانی اینجا جوانان پاسبان زینب هستند خیلی بنی هاشم میان زینب هستند این‌ها مراقب‌های جان زینب هستند عباس و اکبر محرمان زینب هستند وای از غروب کربلا و عمه زینب شلاق شمر بی‌حیا و عمه زینب من را برم گردان عزیزم جان مادر بوی جدایی میدهد اینجا برادر ای زینت دوش نبی جان پیمبر پس لااقل انگشترت را در بیاور چشمش گرفته ساربان انگشترت را حتی النگو و طلای دخترت را میترسم اینکه پیش من از پا بیوفتی با زور تیغ و سنگ و نیزه‌ها بیوفتی تشنه کنار موج این دریا بیوفتی یا گوشه‌ی گودال این صحرا بیوفتی دیدم خودم که کربلا گودال دارد اینجا که آوردی مرا گودال دارد طفل سه ساله جا در این صحرا ندارد باور بکن که طاقت گرما ندارد یا طاقت آزار این‌ها را ندارد طفل یتیمی که اگر بابا ندارد باشد اگر آن دخترک یک نازدانه اصلا نباید زد به رویش تازیانه : حامد جولازاده ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ادامه👇👇
|⇦•روزی به زلفت... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 روزی به زلفت شانه میزد دست زینب جز پنجه‌های شمر حالا شانه‌ای نیست این‌ چندمین بار است زینب می‌شمارد انگار که در قافله دُردانه‌ای نیست از بس سرت افتاده از بالای نیزه دیگر به روی صورت تو چانه‌ای نیست عباس چشمان خودش را بسته یعنی جای حرم در بزمِ بی‌شرمانه‌ای نیست … *وقتی عید قربان میشه، قربانی رو انجام میدن بهت خبر میدن باید بری حلق کنی. اونایی که بار اولشونه باید سرشون و از ته بزنند، همچین که سرت و از ته میزنی، موهات و با تیغ میزنند؛ قیافه‌ت فرق می‌کنه، تغییر پیدا می‌کنه. دیگه اگه زنگ بزنی مثلاً عرض میکنم دخترت پشت گوشی ببینتت، اولش نمیشناستت، تشخیص نمیده. میگه مامان این کیه؟!...* *توو گودال که اومد، هی نگاه میکرد آخه سرِ حسین و موهاش و که نزدند.آخ این خنجر و گذاشت...سر تغییر کرده، این سر دیگه اون سرِ قبلی نیست. همچین که سر و آوردن توو خرابه یه نگاهی کرد؛ عمه! ما هذا؟!دید عمه روش و برگردوند؛ به سکینه خواهرش گفت:« خواهر، ما هذا»؟! چرا تغییر کرده؟!آخه سری که از بالای نیزه رو زمین افتاد، سری که زیر دست و پای اسبا...سری که توو تنور رفته، سری که از بالای نی آنقدر سنگ بهش زدن پیشونیش شکسته؛ سری که توو مجلس شراب آنقدر با نی به لب و دندانش زده... همه‌ی اینا یه طرف، این یکیش یه طرف. آخه سری که هر روز از نیزه دم غروب برمی‌داشتند، طلوع آفتاب به نیزه میزدند. سر و اگه یه بار به نیزه بزنی دفعه دوم، سوم دیگه تغییر پیدا می‌کنه...* خوش اومدی، آبرو داری کردی هرجا زمین خوردم یه کاری کردی هرجایی که میزدن این یتیم و صدا زدم بابای غیرتیم و میگن مثل زهرا، این بچه هم خودش مُرد هیشکی نگفت کتک خورد،کی اشکش و در آورد؟! حتما میگن بابا، خودش شکسته بازوش خورده به جایی پهلوش ، سوخته خودش سر و روش ..بابا کجایی؟؟ حالا که شد گوشواره‌م بِدُزدن نذار لباس پاره رو بدزدن همون بلایی که سَرت آوردن شاهدِ من پیرهنیه که بردن وقتی میگم بابا، دوست داری دخترت رو تکون بده سرت رو، ببین نیلوفرت رو وقتی میگم بابا، منو بگیر توو آغوش زجر و کنم فراموش، نَرَم دوباره از هوش بابا کجایی؟! بدون تو تا حالا سر نکردیم با یکی مثل شمر سفر نکردیم توی مسیر چند دفعه زد توو گوشم نیزه رو می‌گرفت میذاشت رو دوشم بابا اون دختر که، خیلی بلنده موهاش سنگینه دست باباش، بیشتر مراقبم باش بابا نازم کن بیشتر که، از سر شب زدم زار خوردم زمین توو بازار، افتاده دستم از کار بابا کجایی؟! ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ادامه👇👇
|⇦•اگر از روضه ی خود... و توسل به دوطفلان حضرت زینب اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 اگر از روضه‌ی خود دور برانی تو مرا من که دلبسته‌ی این گریه و آهم چه کنم؟! *همچین‌ که حر اومد بغلش کرد تا تو آغوش ابی عبدالله قرارگرفت اشاره کرد به عباس، عباسم! خیمه اش رو‌ آماده کن قبولش کردم..مگه میشه کسی دم‌مدر ابی عبدالله بیاد آقا در روش ببنده..* بيا نگار آشنا شب غمم سحر نما مرا به نوكریِ خود شَها تو مفتخر نما ای گلِ وفا حسين معدنِ سخا حسين میكشی مرا حسين به مُحرم،به سیاهی، به غمت محتاجم گر نشد لایق دیدار نگاهت چه کنم؟! من اگر دور شوم از تو دلم میمیرد بی تو درمانده و بی پشت و پناهم چه کنم ؟! : سجاد امیدیان *کاروان ابی‌ عبدالله از مدینه راه افتاد. این دوتا آقازاده‌ی بی‌بی حضرت زینب دنبال کاروان نبودند اینقدر به پدرشون اسرار کردند. آخه بابا بزار ما هم بریم. آخه عبدالله مریض احوال بود اینا قرار بود. بایستند آقا بهشون فرمود:« شما کنار پدرتون بمونید». گفتند:«چشم». ولی تا کاروان راه افتاد، اومدن پیشِ بابا.... بابا! آخه علی‌اکبر رفت، قاسم رفت، عبدالله رفت، بنی‌هاشمیا همشون رفتند کسی دیگه توو مدینه نمونده. به ما هم اجازه بده بریم. عبدالله بن جعفر قبول کرد. یه دست خطی نوشت برا ابی عبدالله و برای خواهرش. دست خط و داد بهشون، سریع برید خودتون و برسونید به کاروان. نزدیکای مکه بود که این دوتا سواره، این دوتاآقازاده‌ خودشون و رسوندن. از اون دور منادی فریاد زد:« دوتا سوار دارن میان آقا». یهو ابی عبدالله از دور نگاه کرد، بی‌بیم از محمل سرشون و بیرون آورد. کیه؟! خدایا...آخه دل بی‌بی هی توو این سفر شور میزد. سرش و از محمل بیرون آورد، بَه، بچه‌هامند الهی قربونشون برم. خدا رو شکر الحمدلله خودشون رو رسوندند. دست خط رو آوردن پیش ابی عبدالله، دایی جان! به پاهای داییشون ابی عبدالله افتادند. دایی جان بابامون ما رو فرستاده اینم دست خطشه. ما اومدیم کنار مادرمون باشیم، آخه شنیدیم وقتی تو رو می‌کشند قراره مادرِ ما به اسارت بره. چه جوری میشه ما توو مدینه باشیم، مادرمون رو ببرند به اسارت، دستاش و ببندند...مادرِ ما هم که از خونه می‌خواست بره مسجد، برا فدک هرکاری کرد امام حسن گفت:« من باید دنبالت بیام، آخه نمیشه که». توی مسیرم هی دلش شور میزد، خدایا اتفاقی برای مادرم نیوفته...آخرشم توو راه برگشت همینجور که دستش توو دست مادرش بود، اون نامرد اومد گفت:« بده فدک و»...مادر این قباله رو گرفت پشتش، پشت کمرش، پشت چادرش پنهان کرد. اون نامرد اصلا سوال نپرسید که، جلو امام حسن چنان توو صورت مادرم زد... فلذا رو پاهای حسین افتادن، نمیذاریم مادرمون تنهایی بیاد... می رود سمت برادر به تنش تب دارد دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد به فدای سر تو! هرچه که دارم این است چه کنم؟ هست همین هر چه که زینب دارد ارث زینب قد خم بود، قسم داد و گرفت إذن خود را هم از آن قدّ مورّب دارد پسرش رفت به میدان و شغالان دیدند شیر این بیشه عجب باد به غبغب دارد رفت و فریاد برآورد برادر! بشتاب تیغ ورّاث علی از دو طرف لب دارد حق همین است که قربانی اکبر بشویم زینب است این که دو فرزند مؤدب دارد ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
|⇦•گوشه ی خیمه.. وتوسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 گوشه‌ی خیمه شور و حالی داشت دیده اش اشک لایزالی داشت دائماً از خودش سؤالی داشت: دیشب او مژده‌ی وصالی داشت پس چرا راه رفتنم سد شد؟ التماس پریدنم رد شد؟ من که از عاشقان او هستم دست پرورده‌ی عمو هستم حال که غرقِ آرزو هستم تشنه‌ی جنگ با عدو هستم کاش می شد مرا خطاب کند روی جانبازی‌ام حساب کند کُنج بستر که جای ماندن نیست می‌زنم پر که جای ماندن نیست خیمه دیگر که جای ماندن نیست بعد اکبر که جای ماندن نیست گر بمانم ز غصه میمیرم آخر اذن جهاد میگیرم دست خطی اگر که رو بشود از برادر که گفت و گو بشود ذکر مادر که پیش او بشود زیر و رو سینه‌ی عمو بشود آه، انگار پَر در آوردم من هم از عشق سر درآوردم وقت، وقتِ فدا شدن شده است نوبت جنگِ تن به تن شده است وقت رزم یلِ حسن شده است دشمن انگشت بر دهن شده است جای جوشن به تن کفن دارم ارث بسیار از حسن دارم *"ثُمَّ خَرَجَ مِنْ بَعْدَ القاسِمُ بنُ الحَسَنِ وهُوَ غُلامٌ صَغيرٌ لَم يَبلُغِ الحُلمَ" انقدر کوچیک بود هم قد و قواره‌ش هم سنش "فَلَمّا نَظَرَ إلَيهِ الحُسَينُ عليه السلام" یه نگاهی ابی عبدالله بهش کرد"اعتَنَقَهُ، وجَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِما، ثُمَّ استَأذَنَ الغُلامُ لِلحَربِ" ابی عبدالله بغلش کرد انقدر گریه کرد "فَأَبى عَمُّهُ الحُسَينُ عليه السلام أن يَأذَنَ لَهُ" بهش اجازه نداد گفت:« نه قاسمم نمیشه، تو امانت برادرم حسنی داداشت خیلی سفارش تو رو به من کرده"فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ ورِجلَيهِ" افتاد به دست و پای ابی عبدالله انقدر دست و پای ابی عبدالله رو بوسید "وَ هُوَ يَقُولُ: رُوحی لروحِکَ الْفِداءُ وَ نَفْسی لِنَفْسِکَ الْوِقا" عموجون قربونت برم، دورت بگردم نمی‌خوای به من اجازه بدی برم . "حتی أَذِنَ لَه" تا این کار و کرد ابی عبدالله بلندش کرد بهش اجازه داد "فخرج ودموعُه تسيل على خَدَّيه، و هو يقول" انقدر قاسم گریه کرد، با چشمان گریان وارد میدان شد... * *ابی عبدالله هرچی گشت این خیمه به اون خیمه یه زره‌ای قد و قواره‌ی قاسم پیدا بشه نشد،چی کار کنم خدایا؟! زره نداریم برای قد و قواره‌ش. نوشتن ابی عبدالله عمامه رو از سر برداشت دوتیکه کرد یه تیکه‌ش و برا قاسم کفن کرد...همه چیش و ابی عبدالله بخشید به این و اون، همه چیش و حراج کرد.یه تیکه‌اش رو به سر و صورت قاسم بست چون مثل ماه می‌درخشه. گفت عمو جان! چشمت میزنند اینجوری بری میدان بد میشه، چشم میخوری...* گفته بابا به من که قاسم جان گرچه من نیستم ولی تو بمان پیش پای عمو برو میدان جان خود کن برای او قربان سینه‌ات را سپر برایش کن هرچه را داشتی فدایش کن گفت اگر نیزه خورد پهلویت زیر سم‌ها شکست ابرویت یا اگر خون گرفت گیسویت جان که دیگر نداشت زانویت زیر لب روضه‌ی مدینه بخوان روضه‌ای از شکسته سینه بخوان آه عمو وقت خواهش آمده است تیغ و نیزه به بارش آمده است لحظه‌های نوازش آمده است قامتم را ببین کش آمده است مست "احلی من العسل" هستم تشنهی جرعه‌ای بغل هستم ناله‌اش در هوارها گم شد بین گرد و غبارها گم شد وسط نیزه دارها گم شد زیر سمّ سوارها گم شد مقتلش روضه‌ی مگو شده است قدش اندازه‌ی عمو شده است نیزه‌ها بر تنش مقیم شدند سبب روضه‌ای عظیم شدند همه از سفره‌اش سهیم شدند قاتلِ زاده‌ی کریم شدند پیکرش دشت را مُعطر کرد کربلا را بقیع دیگر کرد ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️↙️ 💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42خادم کانال ╚═══💫💎═╝
|⇦•شیشه ی عمر پدر.... وتوسل به حضرت علی اکبر علیه ااسلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 شیشه‌ی عمر پدر خُرد شدی در نظرم سر پیری چه بلایی‌ست که آمد به سرم خواستم پر بکشم سمت تو...،خوردم به زمین طرزِ درهم شدنت چیده همه بال و پرم لخته‌خون! خواهشاً از حنجره‌اش دست بکش تا اگر شد فقط این بار بگوید: پدرم شمر با هر ولدی‌گفتنِ من می‌خندد پسرم ای پسرم ای پسرم ای پسرم تا به حالا نشده پیش پدر پا نشوی حیف باشد دم آخر نکنی مفتخرم نیزه مسمار شد و چنگ به پهلویِ تو زد داغ زهراییِ تو شعله زده بر جگرم تیغ‌ها! از بدنِ ریخته پا بردارید بگذارید که از معرکه او را ببرم می‌شمارم همه اعضای تو را..،باز کَم است تکّه‌ای از تو کجا مانده؟!..،خودم بی‌خبرم آنقَدَر بند به بند بدنت وا شده است می‌شود در دلِ قنداقه تو را بُرد حرم کارِ تشییع تو یک روز زمان خواهد بُرد همه از خیمه بیایید که من یک نفرم : بردیا محمدی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 👇👇👇
|⇦•به خاطر رقیه... وتوسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 حصیر کهنه تا دور تنت پیچید..، ارزش یافت کسی در آستانَت شِیِٔ کم‌ قیمت نخواهد دید پس از آنکه تو را کشتند در اوج شلوغی‌ها دگر بزم عزایت را کسی خلوت نخواهد دید ریخت بر هم با زمین افتادنت دنیای من دیدی آخر چشم خوردی خوش قد و بالای من! پیش مرگِ من شدی و پیش مرگِ خواهرم تیرخوردی نیزه خوردی جای زینب جای من قید مشکت را بزن با من سوی خیمه بیا بعد از این هرکس که حرف از تشنگی زد پای من «انقدر رو‌ خاک بازو نزن به مشک‌ِ خالی رو نزن من خودت و‌ میخوام داداش به مشک‌ِ خالی رو نزن» داداش داداش داداش داداش، شده کولت کنم «أخا» میبرمت داداش داداش داداش داداش، یا مثل اکبر رو عبا میبرمت مسجد کوفه ست اینجا یا کنار علقمه؟! فرقِ عباس است یا فرقِ سرِ بابای من هیچ‌ کس این گونه در بین ارازل هو نشد *همچین که تو‌کوچه دستاش رو بستن فهمیدن علی مأمورِ به صبره شیر شدن تا دیدن هر کاری می کنن علی حرکتی نمی کنه ..فهمیدن علی مأمور به صبره،علی، علی همیشگی نیست.... کربلا هم همین جور شدن هرچی به عباس نزدیک‌ شدن با چشماش، همچین که یه چشم غُرّه می رفت همه فرار می کردن ..یه نفر داد زد از چیش می ترسید؟نه دیگه دست داره ..تیرکه تو‌ چشمش فرو‌رفته از چی می ترسید؟ همه اومدن جلو هر بغض وکینه ای که از علی و حسین علیه السلام داشتند سر عباس در آوردن..* این خجالت چه بلایی بر سرت آورده است قد یک طفل است اینجا قامت سقای من دارد از امروز خولی فکر معجر می کند وای بر امروز من ای وای بر فردای من در شلوغی سر بازار بین مستها رو‌ نگردان روی نی از دخترِ تنهای من! به خاطرِ رقیه، پاشو فقط اباالفضل رو پیشونیت نوشتم، با معرفت اباالفضل تیر اومده به سمتت، از هر جهت اباالفضل ای تشنه لب نمونده، چیزی ازت اباالفضل با معرفت ابالفضل ای سقا که زُل زدی به آب ای بابَ الحوائجِ رباب با غیرت چی شنیدی الآن؟! جون میدی با غصه‌ی طناب نبودی چی شنیدم، رو زخم دل نمک شد بمیرم و نبینم، سهمِ حرم کتک شد یه تیر اومد به مشک خورد، قلبم ترک ترک شد حلال کن آب که می ریخت، یه ذرّه پام خنک شد می‌بینی شدم جون به لب و افتادم چه نامرتب و اینجوری اگه بریم حرم می‌شکونیم غرورِ زینب و از خونِ من مهمتر، حفظ غرورِ زینب تا قتلگاه خودت باش، سنگِ صبور زینب منتظرن تموم شه، تموم زور زینب بزم شراب کجا و، شأنِ حضور زینب بازار و محله‌ی یهود کاش می‌شد برن مدینه زود می‌فرستی زنا کجا برن برگردن با صورتِ کبود ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 👇👇