#قسمت_پایانی #مدح ویژهٔ ولادت عقیلهٔ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج محمدرضا طاهری
🌹🌹🌹
وقتی سخن ز گرمی فردای محشر است
زینب به فرق فاطمیون سایه گستر است
*نه فقط سپاه فاطمیون. اون ها جای خود دارن. همه کسایی که تو این عالم برا حضرت زهرا گریه کردن قیامت ندا می کنن. کجان فاطمیون؟ یکی یکی بلند میشن. کجان اونایی که برا حضرت زهرا گریه میکردن؟ یکی یکی خودی نشون میدن...*
او ابر رحمت است به دریای کربلا
ماییم قطره ای که به دریا شناور است
در ماجرای زندگی زینب و حسین
یک روح عاشقانه ولی در دو پیکر است
رحمت به روح شاعر دلخسته ای که گفت:
ابیات ناب را که چنان درّ و گوهر است
احکام ارث در همه جا چون بیان شود
سهمی ز خواهر است و دو سهم از برادر است
این امتیاز در خور زینب بود که او
میراث عشق را به برادر برابر است
* با دلت کار دارم این چند لحظه آخر...*
جان ها فدای زینب و قلب صبور او
از صبر و از غریبی او دیده ها تر است
زینب چه دید روز دهم بین قتلگاه
*بذا قبل از اینکه اینو برات بخونم دلتو ببرم زائر کنم. هر جا که نشستی بگو.. "صلی الله علیک یا سیدنا الغریب یا اباعبدالله. صلی الله علیک یا سیدنا المظلوم یا اباعبدالله"*
زینب چه دید روز دهم بین قتلگاه
کز گفتن و شنیدن آن قلب، مضطر است
آن حنجری که بوسه بر آن داد مصطفی
حالا نشان بوسه ی شمشیر و خنجر است
*میدونم وقتش نیست. میدونم شبش نیست. اما زینب از همین لحظه برا حسین گریه کرد...*
آن سینه ای که مخزن اسرار عشق بود
دردا که زیر چکمه شمر ستمگر است
"والشمرُ جالسُُ" نفس مادرش گرفت
سر را برید و روبروی خواهرش گرفت
«حسین....»
#شاعر_سید_روح_الله_موید
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج سید محمد قاضوی
▪️▪️▪️
*نمیدونم وضع چه جور شد، علی عبایش را روی فاطمه انداخت کسی ناموس خدا را نبینه مادر ما باردار بود، مادر ما پشت دیوار بو.د درسته حتماً نمیدونستند.. اما کربلا را چی بگم.. دیدن حسین یه بچه رو دستش گرفته..صدا زد حرمله! چرا جواب حسینو نمیدی؟ گفت: امیر پدر را بزنم یا پسرو؟ گفت: مگه سفیدی زیر گلوی بچه رو نمیبینی؟ برای اینکه دلت بیشتر آماده بشه مختار میگه حرمله بگو ببینم کجا دلت برا حسین سوخت؟ گفت مختار من با حسین تو یه محله زندگی میکردیم تو کوفه، هر موقع از در بیرون میاومد ابهت حسین جوری بود نمیتونستیم بنشینیم جلوی پای حسین بلند میشدیم اصلاً معروف بود حسین جلال و جبروت داره.. اما مختار وقتی تیر به گلوی پسرش زدم دیدم حسین به هم ریخته، دیگه هیچ کاری نمیتونست بکنه، هی به آسمان نگاه میکرد هی به بچه نگاه میکرد ..*
لالایی گلم لالا
مهتاب اومده بالا
موقع خوابه حالا...
اما نه به زیر خاک..
*انقدر این روضه، این مصیبت سخته. ندایی اومد حسین ناراحت نباش الان یه مرضعه قرار دادیم بچهات را داره شیرش میده. عجیبه، تنها جایی که نوشتند ندا اومد اینجا بود. اما اینجا حسین را آرومش کردند. میخوام بگم خدا !حسین آروم شد میخوام بگم اما یه مادری تو خیمهها منتظره.. دم در خیمه دید حسین داره میاد..*
پدر در پشت خیمه دم گرفته
سرش را با تنش با هم گرفته
علی عادت به انگشت عمو داشت
به جایش تیر را محکم گرفته
لالایی گلِ مریم
میبری ز دلها غم
قد که میکشی کمکم
اما نه به زیرِ خاک
من خود به دل خاک نمودم بدنش را
یادم نرود گریه و ناخن زدنش را
آن تیر که زد حرمله خیر ندیده
نگذاشت ببینم به سخن آمدنش را
«صلی الله علیک یا اباعبدالله»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج محمد رضا بذری
▪️▪️▪️
*علی بود خشم همه ی وجود امیرالمونین رو گرفت.همه ی فاطمیات لرزیدند وحشت کردند فاطمه هم وحشت کرد..عین نقل تاریخه.. یکم خلوت شد صدا زد.. یا بضعة الرسول الحمدلله سالمید؟خدا رو شکر پسر عموتون نگران شما بود. یه جمله ای فاطمه زهرا داره گفت:یا علی پسرعمو کسی که تو پشتش باشی تو همراهش باشی دیگه غم و غصه ای نداره علی جان..دیگه کار به جایی رسید مثل این روزا علی خونه نمی موند میرفت بیرون گریه میکرد. میگفت روز روشن زهرامو زدند.. میگفت کاش علی مُرده بود و نمی دید اینگونه کبود شده سرو صورت و تن وپشت زهرا...*
بی گناه بوده بی پناه بوده
مادر سادات پا به ماه بوده
یکی نبود بگه نمی کنن
گلی که برگ وریشه داره رو
یکی نبود بگه نمی زنن
زنی که بار شیشه داره رو
یکی نبودبگه نمی شکنن
غرور مرد و پیش همسرش
یکی نبود بگه نمی زنن
زن رو جلوچشای شوهرش
وای حوریه ی علی تو آتیش سوخت
وای مسمار در، درو به زهرا دوخت
بی خدا بود و از جفا می زد
مادر ما رو بی هوا می زد
یکی دو تا که نه، چهل نفر همگی می زدن یه مادرو
یکی نبود بگیره چشمای بچه های کوچیک حیدرو
یکی نبود که تازیونه رو بگیره از غلام بد دهن
یکی نبود بگه بسه دیگه غلافتو به بازوهاش نزن
وای چهل تا ظالم و یه مظلومه
وای چهل تا قاتل و یه معصومه
*یارسول الله زهرا به من نگفت ولی به شما میگه چی رو نگفت؟ همه جمع شدند زهرا رو لِه کردند..*
عالمو بدبخت کردی خیالتو تخت کردی
غسلش رو واسه پدرم سخت کردی
کمی فکر خودت باش کارِ خانه نکن
بیا و خستگی فضّه را بهانه نکن
خیال کن که در اصلاً به صورت تو نخورد
توجهی به کبودی تازیانه نکن
فاطمهٔ من، تو شانه دست گرفتی و
شانه کردن مو برای دست شکسته بد است
برای من کمی از ماجرای کوچه بگو
فقط به فضّه نگو روضه رو زنانه نکن
نمی تونم از کوچه امون رد بشم
چیکارکرده این کوچه با روحِ من
یه عمره ازت شرمسارم گلم
منو بسته بودند تو رو می زدند
بشین خونه رو آب و جارو نکن
بذار زخم پهلوت بهتر بشه
خودم از پس غربتم برمیام
نمیخوام چشات واسه من تر بشه
هنوز درد داری میدونم عزیز
با این دردا باید مدارا کنی
درِ خونمون رو عوض می کنم
به شرطی نیایی در و وا کنی
گل در آتش اگر که جمع شود
دیگر آن را نمی توان وا کرد
زهرای رشیده به چه تشبیه کنم من
با پیکر یک طفل برابر شدنت را
*فردا صبح می خواست آرد جداکنه بیشتر جدا کرد. اسما صدا زد بی بی! معمولت اندازه مصرف روزانه آرد جدا می کردی برای نان پختن امروز بیشترجدا کردی فرمود: اسما من امروز روز آخر عمرمه منکه ازدنیا برم این بچه هاچند روز مشغول عزاداری اند دوست ندارم گرسنه بمونند.اما نمی دونم همین نون ها از گلو کسی پایین رفت یا نه... گفتم نان دلم یه جایی رفت..*
ز خانه ها همه بوی طعام می آمد
ولی به جانِ تو بابا گرسنه خوابیدم
نَفَسم می مونه تو گلو
منو می کِشه از سر مو
منو می کِشه میگه نگا
این داداش علیه
بزنم میری سمت کدوم
نمی گفتی مگه کو عمو
بزنم مثلا چی میشه
بسه گریه و زاری تموم
بشکنه دستت که معجر برنداری
مطمئنم تو یکی دختر نداری
آروم آروم از طبق بیا کنارم
سر رو سرت بذارم حرفا برا تو دارم
چند شبه بابا یه ذره نون نخوردم
اسمت رو که می بردم همه اش کتک میخوردم
عمه! بکشم سرمه چشام ناز میشه مگه نه؟
عمه! باباییم بیاد دلم باز میشه مگه نه؟
دوباره زندگیم آغاز میشه مگه نه؟
نامرتب نیستم، من فقط النگوهام دستم نیست
تو ندیدی بابا زیر معجر گلسر بستم نیست
بابا! دندونم که افتاده در میاد مگه نه؟
بابا! تو عروسیم داداش اکبر میاد مگه نه؟
«به آبروی رقیه بنت الحسین
اللهم عجل لولیک الفرج»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#مرگ_برامریکا✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸
#مرگ_براسرائیل✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#قسمت_پایانی روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی سلحشور
▪️▪️▪️
یه ندایی بلند شد علی جان بچه ها رو از رو سینه جدا کن. ملائکه منتظر فاطمه اند یه وجه دیگه اش اینه، این سینه آسیب دیده ، موقع جان دادن و احتضار نباید فشار رو این سینه بیاد بچه ها رو بلند کن بذار فاطمه راحت جان بده.
اما زینب آمد بالا تل زینبیه دید "و الشمر جالس علی صدره" یکی رو سینه ی حسین
هی فریاد میزد حسین....اما زینب آمد بالا تل زینبیه دید "و الشمر جالس علی صدره" یکی رو سینه ی حسینه..هی فریاد میزد حسین....*
(به والله، دیر یا زود انقده حسرت می خوریم میگیم یعنی دیگه نمیتونم برا فاطمه گریه کنم؟! انقده شبای شهادت خانم بیاد ما زیر خاک باشیم نتونیم گریه کنیم) فرمود: محبت مادر ما فاطمه، صد جا به کارتون میاد. راحت ترینش موقع جون دادنه..خانم خودت کمکمون کن، خودت دستمونو بگیر، ما به محبت مادرانت نیاز داریم خانم... بریم کربلا ..
آه الشّام!
تو همین جمله خلاصه شد دردام
روضه ی بازه منِ نگاه از بام
دم دروازه رسیدیم حسین
جرعه جرعه غم چشیدیم حسین
ما که خانواده ی عصمتیم
حرفای بدی شنیدیم حسین
ورودی شهر شامات، حسین
افتادیم توی مکافات، حسین
دورمون غلام و رقاصه بود
دم دروازه ی ساعات، حسین
ای کشته ی گندم ری
من کجا و مجلس می
قلبم داره کنده میشه
آرومم کن از روی نی....
آه الشّام!
غیرتُ الله نبند چشماتو تنهام
نگران سر تو از این سنگام
چی بگم من از محله ی یهود
جای دخترات که اینجا نبود
سیلی کاری کرده با صورتا
که همه یا سرخن یا کبود
بی تو من راهی بازار شدم
بین نامردا گرفتار شدم
وسط شلوغی و ازدحام
خیلی دلتنگ علمدار شدم
از زندگی سیرم کردن
پای نیزه پیرم کردن
حرف از کنیزی که اومد
از غصه دلگیرم کردن
«ای قاری قرآن من..»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#مرگ_برامریکا✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸
#مرگ_براسرائیل✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#قسمت_پایانی #روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس استاد میر باقری
▪️▪️▪️
روی قبر را پوشانید، قبر را مخفی کرد،" فلما نقض یده من تراب القبر هاج به الحزن" وقتی ماموریت را انجام داد قبر رو پنهان کرد خیالش راحت شد بدن را تحویل رسول خدا داد امانت را برگرداند دستش رو از خاک قبر فاطمه تکان داد. غصه به امیرالمومنین هجوم آورد هرچه کرد آرام نشد دیدن خم شد، صورت رو قبر فاطمهاش گذاشت "نفسي علی زَفَراتها محبوسةٌ یا لـیتها خـرجـت مـع الزَّفَـراتِ" امروز عاشورای فاطمه ی زهراست.
همه روضهها باید روضههای حضرت زهرا باشد ولی یه جمله عرض کنم. "صلی الله علیک یا اباعبدالله" دخترشم چند تا وداع داشت یکی اون وقتی که همه رو با محبت فرستاد تو خیمه پرده خیمه را انداخت گفتن خودش از در دیگر خیمه بیرون دوید هی میدود "مهلاً مهلا یابن الزهرا" خداحافظی کرد زمام مرکب را رها کرد امام حسین رفت. دیگه امام حسین رو ندید وداع دوم آن وقتی بود که اومد بالای بلندی رسید بالای تل زینبیه دید از همه طرف محاصرهاش کردند دیگه توان دفاع از خودش رو به حسب ظاهر ندارد خون از زخمهاش جاری حضرت دستور داد برگرد.
عقب عقب رفت.رو به قتلگاه پشت به خیمهها... وداع سوم آن وقتی بود که آمد توی گودی قتلگاه.. شنیدهاید روضه خوان غوغا کرد اشک ریخت از همه اشک گرفت ولی وقتی میخواست خداحافظی کنه هجوم آوردن به گودی گودال قتلگاه گویا دلش آرام نگرفت دیدن خم شد صورت به رگهای برادر گذاشت. رفت پی ماموریت خودش به کوفه و شام.. یه جمله دیگه عرض کنم آخرین وداعش، وقتی ماموریت را انجام داد با خیال راحت برگشت کربلا.. نوشتن سه روز کربلا موندن کار به جایی کشید امام سجاد دید اگر بمانن کسی از کربلا زنده بیرون نمیرود. لذا فرمود: عمه جان بگین آماده حرکت بشن این آخرین وداع دختر امیرالمومنینه.. غوغا کرده تو این خداحافظی.. "صلی الله علیک یا اباعبدالله و رحمة الله و برکاته"
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
|⇦•غسل تمام شد...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی
🥀🥀🥀
غسل تمام شد بچه ها معلومه یه طرف دیگه ایی بودن غسل مادر ندیدند.صدا زد علی.. حسن ،حسین،بیاین برای آخرین بار مادرتان رو ببینید.. فقط آروم کسی بلند گریه نکنه میخواد بند آخر کفن را ببنده
حسن و حسین اومدند خودشون رو انداختن رو بدن نیمه جان مادر، امیرالمؤمنین قسم میخوره میگه به خدا قسم دیدم بندهای پایینی کفن باز شد
معلومه مادرمان خوب شد دو تا دستاشو از تو کفن بیرون آورد. خودش به تنهایی دستاشو بیرون آورد. یکی گردن حسن یکی گردن حسین سه ماه اینجوری حسین و بغل نگرفته بود.. سه ماه اینجوری حسن و بغل نگرفته بود.. یکی گردن حسن یکی گردن حسین شاید چند ثانیه ای چند دقیقه ای نمیدونم..این صحنه طول کشیده باشه سریع از آسمون ندا اومد یا علی بچه ها را از بدن فاطمه( سلام الله علیها) جدا کن ملائکه طاقت دیدن ندارن..
قربونت برم حسینم بسه دیگه...حسنم بسه دیگه.. دورتون بگردم بسه دیگه ببینید زینبم داره نگاه میکنه بلند شین شما مَردای این خونه ایید بلند شین زینب داره نگاه میکنه الان جون میده ها..بچه ها را با نوازش از رو بدن مادر جدا کرد، یا ابا عبدالله.. کار تمام شد. صدا زد حسن! جونم بابا.. بدو برو سلمان را خبر کن ،دیگه من طاقت ندارم دیگه پاهام نمیکشه بگو حداقل سلمان بیاد کمک کنه..حسن بدو بدو رفت در سلمان را زد سلمان بدو خودتو برسون..چه خبره شبیه چی شده؟ سلمان! مادرم و بابام شسته میخوایم ببریم..شبیه تو این دل شب تو این تاریکی چرا به ما نگفتی؟ مادرم سفارش کرده کسی نباشه کسی نشنوه، کسی نبینه، سلمان بدو بدو اومد تو خونهٔ مولا وای چه خبره تو خونه؟! وسط حیاط خونه یه تابوت گذاشته.بدنم یه طرفه.. علی یه طرف زانوهاشو بغل گرفته حسینم یه طرف زینبم یه طرف... دیدی اونایی که غم دیدن میفهمن اونایی که داغ مادر دیدن..یهو مثلاً رفیقت را میبینی داغت دوباره تازه میشه.. همچنین که سلمان اومد تو خونه علی چشمش به سلمان افتاد..گفت آه سلمان! سلمان رو بغل گرفت دوتایی با هم گریه کردنند.. سلمان دیدی چی شد؟ سلمان دیدی مردم شهر با علی چی کار کردند؟ آقا من چی کار کنم چه کاری از دستم بر میاد. سلمان کمک علی باش تو از مائی ،کمک من کن من دیگه دستام بازوهام، پاهام طاقت نداره.. این علیه میگه پاهام طاقت نداره
امیرالمؤمنین فرمود: سلمان تو کمک من باش. من جلو تابوت را میگیرم تو عقبتر تابوت و بلند کردند... یهو دیدن بچه ها.. بچه ها شما هم میخواین بیاین؟ بله بابا.. مگه میشه نیایم قول باید بدینا همین الان باید قول بدین تو کوچه داد نزنید حرف نزنید گریه نکنید..باشه بابا فقط به ما اجازه بده بیایم تشییع جنازه..آروم آروم تابوت را بلند کردن... به عزت و شرف لا اله الا الله
تو کوچه امیرالمؤمنین جلوی تابوت داره میره بچه ها هم عقب تابوت دارن میان یهو یه نقطه از کوچه که رسیدن دیدن حسن رو زمین نشست... تابوت را زمین گذاشتن زیر بغلای حسن رو گرفتن چی شده چرا اینجوری گریه میکنی؟ مگه قول ندادی داد نزنی؟ صدا زد.. سلمان دستبه دل حسن نگذار.. این چیزی که من اینجا دیدم نه حسین دیده، نه بابا علی دیده، یه رازی بین منو مادر بوده.. تو این دلم مونده بذار الآن بگم همه بفهمن چرا من اینجوری دارم گریه میکنم.. سلمان! همینجا با مادر میرفتیم دست تو دست مادر، مادر با من حرف میزد،مادر دست منو گرفته بود، منو میکشوند به سمت خونه.. اما یه مرتبه دیدم روبرومون چند نفر جلومون رو گرفتن کجا؟ من اومدم جلو فهمیدم اینا برا چی اومدن یه مرتبه دیدم دستشو بالا آورد.. نه یه دست دو دستشو بالا آورد......یا زهرا
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
|⇦•غسل تمام شد...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی
🥀🥀🥀
غسل تمام شد بچه ها معلومه یه طرف دیگه ایی بودن غسل مادر ندیدند.صدا زد علی.. حسن ،حسین،بیاین برای آخرین بار مادرتان رو ببینید.. فقط آروم کسی بلند گریه نکنه میخواد بند آخر کفن را ببنده
حسن و حسین اومدند خودشون رو انداختن رو بدن نیمه جان مادر، امیرالمؤمنین قسم میخوره میگه به خدا قسم دیدم بندهای پایینی کفن باز شد
معلومه مادرمان خوب شد دو تا دستاشو از تو کفن بیرون آورد. خودش به تنهایی دستاشو بیرون آورد. یکی گردن حسن یکی گردن حسین سه ماه اینجوری حسین و بغل نگرفته بود.. سه ماه اینجوری حسن و بغل نگرفته بود.. یکی گردن حسن یکی گردن حسین شاید چند ثانیه ای چند دقیقه ای نمیدونم..این صحنه طول کشیده باشه سریع از آسمون ندا اومد یا علی بچه ها را از بدن فاطمه( سلام الله علیها) جدا کن ملائکه طاقت دیدن ندارن..
قربونت برم حسینم بسه دیگه...حسنم بسه دیگه.. دورتون بگردم بسه دیگه ببینید زینبم داره نگاه میکنه بلند شین شما مَردای این خونه ایید بلند شین زینب داره نگاه میکنه الان جون میده ها..بچه ها را با نوازش از رو بدن مادر جدا کرد، یا ابا عبدالله.. کار تمام شد. صدا زد حسن! جونم بابا.. بدو برو سلمان را خبر کن ،دیگه من طاقت ندارم دیگه پاهام نمیکشه بگو حداقل سلمان بیاد کمک کنه..حسن بدو بدو رفت در سلمان را زد سلمان بدو خودتو برسون..چه خبره شبیه چی شده؟ سلمان! مادرم و بابام شسته میخوایم ببریم..شبیه تو این دل شب تو این تاریکی چرا به ما نگفتی؟ مادرم سفارش کرده کسی نباشه کسی نشنوه، کسی نبینه، سلمان بدو بدو اومد تو خونهٔ مولا وای چه خبره تو خونه؟! وسط حیاط خونه یه تابوت گذاشته.بدنم یه طرفه.. علی یه طرف زانوهاشو بغل گرفته حسینم یه طرف زینبم یه طرف... دیدی اونایی که غم دیدن میفهمن اونایی که داغ مادر دیدن..یهو مثلاً رفیقت را میبینی داغت دوباره تازه میشه.. همچنین که سلمان اومد تو خونه علی چشمش به سلمان افتاد..گفت آه سلمان! سلمان رو بغل گرفت دوتایی با هم گریه کردنند.. سلمان دیدی چی شد؟ سلمان دیدی مردم شهر با علی چی کار کردند؟ آقا من چی کار کنم چه کاری از دستم بر میاد. سلمان کمک علی باش تو از مائی ،کمک من کن من دیگه دستام بازوهام، پاهام طاقت نداره.. این علیه میگه پاهام طاقت نداره
امیرالمؤمنین فرمود: سلمان تو کمک من باش. من جلو تابوت را میگیرم تو عقبتر تابوت و بلند کردند... یهو دیدن بچه ها.. بچه ها شما هم میخواین بیاین؟ بله بابا.. مگه میشه نیایم قول باید بدینا همین الان باید قول بدین تو کوچه داد نزنید حرف نزنید گریه نکنید..باشه بابا فقط به ما اجازه بده بیایم تشییع جنازه..آروم آروم تابوت را بلند کردن... به عزت و شرف لا اله الا الله
تو کوچه امیرالمؤمنین جلوی تابوت داره میره بچه ها هم عقب تابوت دارن میان یهو یه نقطه از کوچه که رسیدن دیدن حسن رو زمین نشست... تابوت را زمین گذاشتن زیر بغلای حسن رو گرفتن چی شده چرا اینجوری گریه میکنی؟ مگه قول ندادی داد نزنی؟ صدا زد.. سلمان دستبه دل حسن نگذار.. این چیزی که من اینجا دیدم نه حسین دیده، نه بابا علی دیده، یه رازی بین منو مادر بوده.. تو این دلم مونده بذار الآن بگم همه بفهمن چرا من اینجوری دارم گریه میکنم.. سلمان! همینجا با مادر میرفتیم دست تو دست مادر، مادر با من حرف میزد،مادر دست منو گرفته بود، منو میکشوند به سمت خونه.. اما یه مرتبه دیدم روبرومون چند نفر جلومون رو گرفتن کجا؟ من اومدم جلو فهمیدم اینا برا چی اومدن یه مرتبه دیدم دستشو بالا آورد.. نه یه دست دو دستشو بالا آورد......یا زهرا
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
|⇦•امُّ المُقاومه مَولاتی فاطمه..
#قسمت_پایانی #سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده حسینیه امام خمینی (ره) ۱۴۰۲ به نفس حاجمهدی رسولی
🥀🥀🥀
حتی اگر که حق حتی اگر که نور
چشمی نبیدنش محروم می شود
حتی اگر امام، حتی اگر علی
امت جفا کند مظلوم می شود
علی آری علی حتی علی تنهاست بی مردم
ولی در خوابِ گمراهی بمانَد بی علی مردم
ای نهضتِ بیداری، یا فاطمةُ الزهرا
در بطن زمان جاری، یا فاطمةُ الزهرا
هرچند به تنهایی یا فاطمةُ الزهرا
تو امت مولایی یا فاطمةُ الزهرا
«یا فاطمةُ الزهرا...»
میزان اگر علی ست تحت ولایتش
دنیا و آخرت آباد می شود
مولا اگر که اوست هرکس که با علی ست
از بند هر چه هست آزاد می شود
اگر دستان مردم بود نمی شد دست او بسته
اگر پهلو اگر بازو ولی زهرا نشد خسته
ای قله ی حق خواهی، یا فاطمةُ الزهرا
تو دست یداللهی، یا فاطمةُ الزهرا
ای خطبه طوفانی، یا فاطمةُ الزهرا
حق هستی و می مانی، یا فاطمةُ الزهرا
«یا زهرا یا زهرا ...
امُّ المُقاومه مَولاتی فاطمه»
تو خطبه ای تو چشمه ای تو مثل رودی
از دامن خورشید ما تهمت زدودی
یعنی که گفتند ابتر است اما چنین نیست
انگشتر پیغمبر ما بی نگین نیست
اکنون خداروشکر بی کوثر نماندیم
این انقلاب ماست ما ابتر نماندیم
امروز در بیروت روح تازه داریم
در غزه از روح حماس آوازه داریم
اینک برای فتح و پیروزی شتاب است
این بانگِ نسل سوم این انقلاب است
گر صد حرامی صد خطر در پیش داریم
حکمِ جلو دار است، سر در پیش داریم
«امُّ المُقاومه مَولاتی فاطمه»
عمری ست رهین منت زهراییم
مشهور شده به عزّت زهراییم
مُردیم اگر، به قبر ما بنویسید
ما پیر غلام حضرت زهراییم
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
|⇦•با ورود فاطمه...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۲ به نفس حاج حسن کاشانی
🥀🥀🥀
هر کسی بچه ی بد را زده مادر نزده
شک ندارم که قیامت هم از او شرمنده هستم
با ورود فاطمه محشر خجالت می کشد
بیشتر غمهای مادر را به دختر می دهند
گر بیفتد مادری دختر خجالت می کشد
*اما وقتی اومد رو تل، همه ی غصه ی عمه ی سادات، ناچار دست رو سر گذاشت عقیله ی بنی هاشم مضطر شد آخه دیده مادرش امامشو از زیر تیغ تو مسجد نجات داد با اون وضعيت، دید شمشیر رو سر امیرالمومنین گرفتن، علی جانش رو از زیر شمشیر نجات داد.اینجا اول جان امامش در خطره، از این ورم اون حرامی پنجه انداخته تو موها تا حالا کسی قد و قامتشو ندیده..*
آی شمر امام است احترامش کن
چقدر پشت و رویش میکنی تمامش کن
زود راحتش کنید رو تنش پا نذارید
آی نامسلمونا اول بکشید بعد غارتش کنید
«حسین.....»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی
🥀🥀🥀
*پیراهن و از سر پوشوندن دست رد شد اما به دست دیگه که رسیدن هر چقدر کشیدن پیراهن رد نشد.دوباره معجر رو بست و محکم گره زد صدا زد اسما جای من و بکش وسط اتاق.دیوار کاهگلی رو دیدین دست بهش بندازدید جای دست میمونه مخصوصا اگه یکی با زحمت بخواد بلند شه..گوشه ی حجره بستر خانم رو پهن کرده بودن..هم بتونه بایسته هم اینکه موقع بلند شدن دست به دیوار بگیره جای دستان و انگشتان مبارک خانم روی دیوار مونده بود. آخه مولا از فردا میومد میدید بچه ها جای دستان مادر و میبوسن.زینب لبهاش رو میگذاشت جای دست مادر میگفت موهای من و شونه کن*
حسین!
من بی وضو موی تو را شانه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم
*بستر و آوردن وسط اتاق ..خانم پاهارو آرام دراز کرد رو به قبله صدا زد اسما برید بیرون درم ببندید. بعد ساعتی من و صدا کنید اگه جواب دادم که هیچ. اگه جواب ندادم بفرستید دنبال پسرعموم بیاد.اسما میگه پشت در منتطر بودیم. ساعتی گذشت آرام در زدم جواب نیومد.اسما میگه شروع کردم صدا زدم خانم ! جواب نیومد. گفت بذار اینجور بگم به این اسم حساسه صدا زدم مادر حسین جواب نیومد.دیدم اسم حسین اومد جواب نیومد گفتم کار تموم شده .در و باز کردم دیدم صورت کبودش روگذاشته رو زمین جان از بدن خارج شده..گریه میکردم دیدم در باز شد حسن و حسین اومدن اشک چشمم و پاک کردم. اسما میگه دیدم از آستانه در سر میکشن داخل و نگاه میکنن .دیدن مادر تو جاش نیست. صدا زدن اسما مادرمون کجاست؟گفتم آقا زاده هامادرتونخوابیده..همینگفتمخوابیده دیدم حسین رفت جلو گفت اسما مادرمون این ساعت نمیخوابید. دیدم حسن میخواد بره داخل گفتم وایستا بیاین بغلم مادرتون از دنیا رفت. این وگفتم دیدم حسن دوید اون چند روزه بعد کوچه مادر نذاشته بود صورتش رو ببینه. دوید اول معجر و زد کنار گفت بشنکه دستش..ابی عبدالله یه کم ایستاد قربون ادبش تا امام مجتبی صورت و دید اول دستش روگذاشت رو سینه اش یا أخا!تسلیت عرض میکنم ..دید امام مجتبی صورت به صورت مادر گذاشته ادب کرد رو دو زانو نشست عبا رو کنار زد صورت کف پاهای مادر گذاشت.یومّا کلمینی..با من حرف بزن.قدمها تو میبوسم کربلا زود بیای..اسما میگه با زحمت بچه ها رو از مادر جدا کردم.گفتم حسن جان دست حسین رو بگیر برید بگید باباتون بیاد. دست حسین و گرفت امام حسین سر گذاشته رو شونه ی امام حسن میرن مسجد.اینو من میگم رفتن رفتن یه دفعه دید امام حسن نشست رو زمین.حسنت بمیره..امام حسین دست انداخت گردن امامحسن چی شده؟ دید امامحسن مشت به زمین میزنه..الهی بشکنه دست مغیره.
از رو زمین بلند شد خودشون رو رسوندن مسجد صدای گریه اشون بلند شد مردم توو مسجد اومدن بیرون..یکی دید حسن گریه میکنه حسینگریه میکنه بچه ها چی شده ؟ یاد پیغمبر افتادین چرا گریه می کنید؟ چشمشون افتاد به امیر المومنین گفتن بابا..مولا فهمید چه خبره..دوید دیدن میدوه هی زمین میخوره.خونه خراب شدم.هی میگفت حالا کیه که حال منو بپرسه دوان دوان اومد تو حجره*
این اولین باره میلرزه دست و پام
این اولین باره که مرگمو میخوام
این اولین باره که بغضه تو صدام
*رسید کنار بستر خانم سرش رو بغل گرفت صدا زد فاطمه!خانم! جوابی نیومد. گفت تا حالا نشده بود صدات کنم جوابمو ندی.من علیم*
این آخرین باره میبینی حسنو
این آخرین باره یه حرفی بزنو
باور بکنم یا نکنم عزم سفر کردی
باور بکنم یا نکنم محاله برگردی
باور بکنی یا نکنی من بی تو میمیرم
باور بکنی یا نکنی همینه تقدیرم
صنوبریِ خمیده خدانگهدارت
خوشی ز عمر ندیده خدانگهدارت
اما زهرا!
قرار بعدی ما کربلا زمان غروب
کنار رأس بریده خدانگهدارت
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#مرگ_برامریکا✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸
#مرگ_براسرائیل✊🇮🇷🇱🇧🇵🇸
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاجمهدی رسولی
🥀🥀🥀
ای وای گویا که فلک زحرکت افتاد
مولای سخن به لکنت افتاد
بگذار بگویمت به فریاد
چون طفل، علی به گریه افتاد
که ای دختر خاتم رسولان
ای رسول را جان
ای مادر زینبن برگرد
بی تو چه کند حسین برگرد
*یه دفعه دیگه با من حرف بزن،حرف نزنی میمیرم زهرا..عیبی نداره بیرون کسی جواب سلاممو نمیدن تو هم باهامحرف نزن.صدازد.."کَلِّمینی یا فاطِمَة فَأنَا اِبنُ عَمِّکِ علی ابن ابیطالب" تا گفت من علیم..
گریه کردن..سرشو گرفته بغلش..*
تو که نصفه جونم کردی عزیزم
مُردم و زنده شدم عزیزم
تو نمیگی علی به جز تو کسی رونداره
چرا هرچی صدات می زنم جدابمونمیدی
چشاتو واکن ببین شکستم ببین خُرد شدم، دستارو بالا آورد با دستای لرزونش داره دست می کشه رو چشای علی ..*
چقدر گریه کردم برای غمات
چقدر گریه کردی، بمیرم برات
نمی خوام علی جان چشات تربشه
می ترسم یه لحظه بگیره صدات
*پسرعموکمکم کن، چکارمی کنی فاطمه؟ میخوام بلندشم، نکن جان علی بخواب، نه باید بلندشم..پسرعمو!*
یه قطره بباری یه دریا میشم
بالا قبرمم حتی گریه نکن
نگو اینقده پیش من پانشو
تو قبرم باشم تو بیای پا میشم
گفت: علی!
شکسته شدم تاشکسته نشی
نمیخوام دلِ تو بشکنه
سرتوسلامت باشه حاضرم
هزاردفعه دیگه سرم بشکنه
*لحظه های آخره سر بی بی تو بغل مولاست..گفت: علی!..*
تو نُه سالی که تو خونه ات بودم
تو نُه سالی که دل به عشقت دادم
نشد چیزی رو از تو پنهون کنم
بجز اینکه تو کوچه گیر افتادم
تو کوچه سر من به دیوار خورد
تو کوچه حسن بی هوا پیر شد
راه خونه اتو زهرا گم کرده بود
ببخشید یه خورده اگه دیر شد
«آغلامادا منه گلسین قادان آغلامادا
درد و بلات به من بیاد گریه نکن»
باور بکنم یا نکنم عزم سفرکردی
باور بکنم یا نکنم محاله برگردی
ببین میتوانی بمانی؟حرفاشون و باهم زدن یه دفعه دید فاطمه (س)فرمود: پسرعمو!جان! دلم صدای قرآن خوندنتو میخواد..به روی چشم خانم جان..فرمود: پسرعمو یاسین بخون..علی شروع کرد به خوندن..*
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
"يسٓ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ"
*دستش تو دست علیه ..امیرالمومنین قرآن میخونه ..به قلب علی اینگونه وحی شد عمر فاطمه به اندازه یه یاسین مونده. میخوند تا نیمه سوره می رسید دوباره بر میگشت .."یاسین والقران الحکیم"نرو خونه خراب شدم ..به زینب نگران رحم کن نرو..*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
|⇦•روز آخر مادر ما..
#قسمت_پایانی #روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج عباس واعظی
🥀🥀🥀
*هر جوری که میتونی ناله بزنی خودت میدونی و شب آخر عمر بی بی..*
روز آخر مادر ما بسترش را جمع کرد
گاه می خنده گاه گریه ها چون شمع کرد
روز آخر بود
با تمام ناتوانی کارهای خانه کرد
اشک ریزان دست لرزان موی ما را شانه کرد!
گرد های خانه را وقتی به جارو می گرفت
گاهگاهی هر دو دستش را به پهلو می گرفت!
*یا زهرا یا زهرا داری میباری پس بشنو چجوری جارو میزنن سر پا جارو میزنن*
خانه را جارو می زد لیک لب را می گزید
یه لب می گزيد میخواست نالش بلند نشه
خانه را جارو می زد لیک لب را می گزید
*رو ی پا نه خویش را روی زمین ها می کشید*
بابای من مردم مدینه بدن
مادرمو بین کوچه ها زدن
بابای من در کوچه ها چون می دوید
بابای من از سینه اش خون می چکید
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
Eitaa.com/navayehzakerin2
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی
🥀🥀🥀
تاحالا بی هواسیلی خوردی؟مادرنگاهش طرف دیگر بود.یه جوری زد...
گِل دیوار هم ترَک خورده
عرض کوچه چقدر واشده بود
گویی از ضربه ای که مادر خورد
جای دیوار جابجا شده بود
به ما کاش اون روز نمی رسید
نامرد انگار اصلاً منو ندید
جوری سیلی زد که قدت مادر خمید
کمکی نیست بِین این کوچه
چه قدر او کمک به مردم کرد
دوقدم مانده بود تا خانه
دو قدم راه مانده را گم کرد
*امام مجتبی اومد جلو، برو دیگه..ببین چشای مادرم نمیبینه..برو دیگه.. حضرت زهرا هی میکشیدش عقب بیا عزیز دلم بیا بریم این از ما دست بردار نیست .. *
بو تا غدیر آجقین چیخمینجاق دینجلمز
اوزاخلارا اوخونو آتمیانجان دینجلمز
حسینی قتلگهه یخمینجاق دینجلمز
حسین یخیلدی مقتله
گلَن وویریر گِدَن وویریر
بیری دئمیر که وویرمیون
بو فاطمه بالاسی دی
*امام مجتبی میگه دیدم مادر که زمین خورد نگاه کردم دیدم با دست رو زمین دنبال چیزی می گرده مادر چی زمین افتاده؟ می دونی معما کی حل شد؟ فردا شب امیرالمؤمنین تا معجر رو وا کرد صدازد فاطمه گوشواره ات یکیش نیست؟
خدامیدونه که چقدر گوشواره گم شده
یه گوشواره افتاد اما کربلا آنقدر گوشواره بردن، صدا می زد دخترم دخترم باتوأم عمه، دید جواب نمیده، اومد جلو دخترم، بله، مگه با تو نیستم؟ گفت عمه به خدابی ادب نیستم نانحیب یه جور زد دیگه گوشام نمی شنوه.. عمه به خدا اگه می گفت خودم گوشواره رو میدادم...*
خدا میدونه که چقدر گوشواره گم شده
رباب داره دق میکنه گهواره گم شده
رقیه پیدا شده بود دوباره گم شده
*کجا گم شده؟ نصف شب یواش یواش آرام آرام شب شام غریبان تو بیابون داره دنبال باباش میگرده. میگفت خودم دیدم عمه این طرف دنبالت میگشت. برای اینکه بقیه بیدار نشن برای اینکه لشگر بیدار نشه آرام آرام راه میرفت صدا میزد بابا..بابایی کجایی؟من رقیه ام ..کجا افتادی بابا؟ اول شبیه که تو بغلت نخوابیدم خوابم نمیبره.. کجایی بیام بغلت کنم؟.رسیدگودال دید همه هستند مادر اومده..حضرت زهرا صداش میاد بیا گلم بیادخترم بیا.. خوش اومدی تازه آروم شده بود اما بگم دادبزنید..*
«غریبه مجلسیدی ساربان خراب ایلدی»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج عباس حیدر زاده
🥀🥀🥀
*یه ساعتی پیش اومد بچهها دویدن خونه دیدن اسماء گریه میکنه گفتن اسماء مادرمان کجاست؟ اسماء میگه نتونستم جواب بدم و فقط گریه کردمو و اشاره کردم بچه ها دویدن تو حجره دیدن روی مادر پارچه افتاده. امام حسن اومد جلو پارچه را کنار زد گفت: مادر مادر.. تاریخ نوشته با این دستای نازنینش بدن مادر را تکان داد
مادر من حسنم دید جواب نمیده صورتشو رو صورت مادر گذاشت.مادر مادر نمیدونم من که نمیفهمم فقط آقا امام زمان متوجه میشه دوتا ناز دانه بیان کناربدن بی جان مادر غوغا کردن امام حسین اومد پایین پای مادر صورتشو گذاشت کف پای مادر ميگفت: مادر من حسینم.. کلمینی! کلمینی! با من حرف بزن مادر مادر..*
*اسماء میگه بی بی به من سفارش کرده بود فرموده بود اسماء بچه هام که اومدن نگذاری با بدن بی جان من تنها بمونند. اینا اگر کنار من بمونند دق میکنند بچه هارا بفرست مسجد باباشون علی را بیارن میگه زیر بغل های بچه ها را گرفتم حسن جانم حسین جان بلند شید عزیزای من برین مسجد باباتونو خبر کنید بیاد. این دو طفل
گریان.. شما خودت تصور کن میدویدند طرف مسجد بابا! بابا! زود بیا بی مادر شدیمبابا ..تا این خبر را به بابا دادن علی با صورت زمین خورد کسی زمین خوردن علی رو ندیده بود..پشت امیرالمؤمنین زره نداشت گفتن آقا چرا پشت شما زره نداره فرمود من در جنگ پشت به دشمن نمیکنم که پشتم زره داشته باشه اما داغ زهرا باهاش کاری کرد با صورت زمین خورد*
من که یکباره در از قلعه خیبر کندم
داغ زهرای جوان از نفس انداخت مرا
*آقا از حال رفت آب آوردن آب به صورتش زدن اما دیگه نمیتونه بلند شه.. حسن کمک کرد، حسین کمک کرد، بابا بلند شد اما یه قدم ميرفت مینشست به سینه اش میزد یه جمله ای ميگفت فاطمه جان! دیگه با کی دلمو آروم کنم فاطمه دیگه به کی دل خوش کنم فاطمه ...*
*بگم یا علی یه خبر شنیدید با صورت زمین خوردی بچه ها گفتن بابا زود بیا بی مادر شدیم با صورت زمین خوردی اما نبودی کربلا...کربلا حسینت بدن ارباً اربا دید.. *
دشمن به هرازش تیر از جفا میزد
من میزدم فریاد او دست و پا میزد
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس کربلایی مصطفی مروانی
🥀🥀🥀
* لذا میگه دیدم یه نوری از تنور بلند شده. خدا این نور از کجاست؟ روپوش تنور رو کنار زدم دیدم یه سر بریده. خدایا این سر مال کیه؟ شنیدم صدای یه خانمی میاد. هی میگه بُنَیَّ... قتلوک...*
روی تن تو واسه، یه ضربه حتی جا نیست
شمر ولی هنوزم ول کن ماجرا نیست
*صدا زد، زبان حاله... گفت نامرد...*
با تن من هرچی میخواهی بکن
اما پیش چشم مادرم عریان نکن
«حسین... حسین...»
*لذا این عقده زینب رو می کشت. گفت نانجیب من دختر مادری هستم که شب عروسی پیراهن نو رو داد. به داداشم میگفتی خودش پیراهنو میداد. این عقده زینبو کشته. میگفت بابا من دختر بابایی هستم که وسط نماز انگشتر داد. به داداشم میگفتی خودش انگشتر رو میداد. برا یه انگشتر، انگشت داداش منو قطع کردید. حرف زینب این بود...*
بی آبرو شه، پیرهن کهنه اتو میخواد کجا بپوشه
*مگه چقدر می ارزید این لباس. چهل منزل زینب داشت به این فکر می کرد. گفت حسین...*
سر پیراهن تو گریهٔ ما را در آوردند
میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی
*سلام الله علی العطشان..سلام الله علی العریان..حسین جانم حسین جان...*
*تعجب کرده بود زینب...گفت...*
می بینم پیرهن نیست که
حسین چیزی تنت نیست که
فدای غربت تو
*این دستتو بیار بالا. مطمئن باش مادرم روضه حسینو دوس داره...*
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس کربلایی امین شادکام و کربلایی حسین ستوده
🥀🥀🥀
چنان مسمار در قلبم فرو رفت
که محسن گفت مادر سینه ام سوخت
ریختن تو خونه ام با داد و بیداد
این اولین باره دیدم فاطمه افتاد
اون نانجیبه بیشرف پست
سر زنو بچه من میزنه فریاد
*ناله داری بگم..*
اومد زد چه جور بگم چقدر زد
بگم چه دیدم که مو سفیدم
چقدر تو کوچهها همراه مادرم دویدم
چهرهی زردم دستای سردم
روی خاک دنبال گوشواره بودم، پیدا نکردم
واااای غرور واسم نذاشتن
جلو من جلو من رو چادرش هی پا میذاشتن
* امام باقر فرمود یه جوری زده بود تو صورت مادرم سفیدی چشمش سیاه شد..*
اومدم کمک کنم بهش نذاشتن
دیگه پا نشد یه جوری مادرمو
زدن که مثل قبلنا پا نشد
ضربه پا زدن
مادرم مشغول صحبت بود
که اینا، بی هوا زدن
یه جوری زد بازوم شکست
نعره می کشید قنفذ مست
میگفت بزن فاطمه رو با هر چی که هست
* سیدا گوش میگیرن بگم..*
تازیونه چرخید توی دست
رو ابرو نشست ابروی مادرم شکست
نشد که پا شه بغض تو صداشه
دل مادرم به این خوش بود که یک مرد باهاشه
صدام پیچیدش تو کل شهرو
یه نفر کمک کنه مغیره کشتش مادرم رو
وااااااای میدونست پا به ماهه
*صدا زدن علی جان تو برو مسجد بچههارم آماده کرد فرستاد سمت مسجد آره والا بچه نباید جون دادن پدر و مادر رو ببینه..*
تا که جارو بزند پا شد و بازو را بست
به روی دست خودش دسته ی جارو را بست
بین جارو زدنش بازویش از کار افتاد
تا نگاهش به نوک تیزی مسمار
این میخ محسنمو ازم گرفت
گریه کنید مادر ما بیگناه بود
گریه کنید مادر ما پا به ماه بود
* تو مقتل اومده عین عبارته "تُدیرُ طَرفاً خَفیّاً الی رَحلِکَ و بیتِکَ" میگه دیدن سیدالشهدا با گوشهی چشمش داره نگاه میکنه، سکینه داره صدا میزنه.. گرفتی چرا گفت: ای استخوان شکسته حیدر.."فرفسه برجله" ,برید مقتلو بخونید یعنی لگدی که به سینه بخوره میگن "فرفسه"..یه جا دیگه تو گودالم اومده نوشتن جوری به سینهی سیدالشهدا لگد زدن آقای ما با صورت به زمین خورد
روی این صورت زرد و زار
پاتو نذار پاتو نذار پاتو نذار
به گلوی پاره با فشار پاتو نذار
«حسین جان، آقا »
*هزار و چهارصد ساله میگن که خواهرش رفته تو گودال نیزه شکسته ها رو کنار زده شمشیر شکسته ها رو کنار زده..یه سئوال کسی مگه با نیزه شکسته جنگ می ره؟ کسی مگه با شمشیر شکسته جنگ می ره ؟پس چرا میگن نیزه شکستهها رو شمشیر شکستهها را..؟*
نگام به سمت علقمه کجاست برادرم
ببینه دست به دست داره می گرده معجرم
منو زدن اباالفضل اباالفضل اباالفضل
صد نفری زدن اباالفضل اباالفضل اباالفضل
گفت عمه! عمه! یه پارچه بده سرمو بپوشونم اینا نامحرمن.. عمه نزدیک بود
امشب کنیز خانه ای باشم
*یه ضربه تو سینه ی زهرا زدن
من خودمم فکر می کردم پشت در زده دیدم تو مقرّم نوشته یه نگاه کرد اینور کوچه دید هیچ خبری نیست. یه نگاه کرد اینور کوچه دید هیچ خبری نیست. زهرا که افتاد رو زمین من نمی گم مُقَرَم میگه اینقده با پا زد.."فرفسه برجله" یعنی خورده تو سینه اش.. تو گودال زدن تو سینه ی ابی عبدالله اما من یه جور دیگه می گم دختر علی دوید تو گودال گفت: دختر علی برگرد اینجا دعوا مردونه اس.. گفت: زندگیم زیر زانواته کجا برگردم؟ عبارت اینه ..شمر یه نیزه برداشت گفت برمی گردی یا نه؟ گفت: زندگیم زیر زانواته یه نیزه زد تخت سینه ی زینب ..*
«یا رحمت الله الواسعه و یا باب نجات الامه یا مظلوم حسین»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_پایانی #مقتل_خوانی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی
🥀🥀🥀
شیخ طوسی علیه الرحمه و شیخ مفید در کتاب امالی هر دو روایت کردند."دَفَنَها امیرالمومنین"فاطمه اطهر رو دفن کرد...
"وَ عفّا مَوضِعَ قَبرَها"روی قبر رو صاف کرد.با زمین هم سطح کرد."فلمّا نَفَضَ یَدَهُ مِن تُرابِ القَبر"بالای سر قبرش که ایستاد،این دست ها رو که به هم زد"هاجَ بِهِ الحُزن..."
غم و اندوه به قلبش هجوم آورد"وَ اَرسَلَ دُموعَهُ علی خَدَّیه" شروع کرد های های گریه کردن...در یک روایت دیگری هست:وقتی کار دفن تمام شد."فَجَلَسَ علیٌّ، عَلی شَفیرِ القبر"بر فراز قبرش نشست...هنوز به پیغمبر خطاب نکرده بود...همون طور که گریه می کرد،به زمین خطاب کرد:" یا أرضُ اَستَودَعْتُکِ ودیعتی"
ای زمین! امانتم رو به تو سپردم."هذه بنت رسولِ الله"میدونست که این قبر قرار نبود گنبد و بارگاهی داشته باشه...قرار نبود حفاظت بشه...خادمیایی کنارش باشند...
به زمین گفت:مراقب امانت من باش...
من یه روایتی دیدم. مسعودی از علمای اهل سنت یک کتاب داره به نام مُروجُ الذَّهَب.وقتی فاطمه زهرا سلام الله علیها از دنیا رفت نوشته" لَمّا قُبِضَت..."وقتی فاطمه زهرا از دنیا رفت."جَزَعَ بَعلُها علیٌّ،جزعاً شدیداً "علی یه ناله شدیدی سر داد..." وَاشتَدَّ بُکائُه..."علی گریه شدیدی کرد ناله های علی آشکار شد.علی جلوی این ها گریه نکن...اینا دوست دارند گریه تو رو ببینند.حالا باید با یکی درد دل کنه." وَ حَوَّلَ وَجهَهُ علی قبرِ رسولِ الله"رو کرد سمت قبر پیغمبر" السلام علیک یا رسول الله، منّی"
اول از طرف خودم سلام میدم.
"وَالسَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ "
از جانب دخترت و حبیبه ات و نورچشمت که الان زائر توست به تو سلام میدم...
"وَ الثَّابِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ"بعد یه درد دل جانسوزی کرد.صدا زد:" قَلَّ یا رسول الله عن صَفیَّتِک صبری"صبرم کم شده...
من از این عبارت من این رو می فهمم:
یا رسول الله یه دعایی برای من بکن...
" وَ ضَعُفَ عن سیده النساء تَجَلَّدی..."
تاب و توان من در فراق زهرا به سستی گراییده..گفت...گفت...بعد صدا زد:" یا رسول الله! لَقد استُرجِعَتِ الودیعه"نگفت من امانت رو برگردوندم،گفت:امانت برگردونده شد...من تلاشمو کردم...همیشه از زبون حضرت زهرا میگن این شعر رو ولی باید از زبان علی خواند..*
شرمنده که حمایت من بی نتیجه ماند...
"وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُوَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ"(این اختلاس در لغت یعنی اخدالشئ من الشئ مکاورةً ...یه چیزی رو به زور از یه چیزی بکَنند)زهرا رو از دستم ربودند،زهرا رو از دستم درآوردن.با پیغمبر حرف زد."فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، يَا رَسُولَ اللَّهِ!"یا رسول الله! آسمان و زمین دیگه در نگاه علی زشت جلوه می کنه. "اَمّا حزنی فَسَرمَد"
غم و اندوهم همیشگیه." وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ"لا يَبْرَحْ الْحُزْنُ مِنْ قَلْبِي"
هیچ وقت دیگه غم و غصه از دل علی بیرون نمیره " أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي فِيهَا أَنْتَ مُقِيمٌ"فقط اگر به تو ملحق بشم و بمیرم،راحت میشم از این غصه" كَمَدٌ مُقَيِّحٌ، وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ"غصه ای دارم دلخراش، اندوهی دارم هیجان انگیز "سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا "یا رسول الله! چقدر زود بین من و زهرا جدایی افتاد.حرف زد...حرف زد...به اون صحنه ای رسید که بچه هاشو بلند کرد همه این ها آروم گریه می کردند.این بچه هاهم برای مادر گریه می کردند،هم برای گریه علی.بچه هاشو بلند کرد.الان مردم مدینه بیدار میشن بلند شید،بلند شید.وارد کوچه بنی هاشم شد.خاطرات زهرا دوباره زنده شد.در نیم سوخته رو باز کردقطرات خون رو روی زمین دید*
«ما که نمیدونیم مزارت کجاست از همین جا صدامون رو بشنو.. ده مرتبه یا زهرا..»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_پایانی #مقتل_خوانی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی
🥀🥀🥀
..."فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّكَاةَ فِي طَرَفِ رِدَائِهِ وَ بَذَلَهَا عَلَى الْفُقَرَاءِ"ای دختر کسی که زکات رو در گوشه عبای خودش، حمل می کرد و به فقرا می داد؛ باز هم جواب نداد "فَنَادَاهَا يَا ابْنَةَ مَنْ صَلَّى بِالْمَلَائِكَةِ فِي السَّمَاءِ مَثْنَى مَثْنَى فَلَمْ تُكَلِّمْهُ "ای دختر کسی که در آسمان دورکعت دورکعت امام جماعت ملائکه شد. برای اون ها نماز خوند"فَلَمْ تُكَلِّمْهُ " فَنَادَاهَا يَا فَاطِمَةُ كَلِّمِينِي فَأَنَا ابْنُ عَمِّكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ "فاطمه با من حرف بزن.من پسرعموتم..." فَفَتَحَتْ عَيْنَيْهَا فِي وَجْهِهِ "این چشم های بی رمق رو باز کرد"وَ نَظَرَتْ إِلَيْهِ "شروع کرد به علی،نگاه کردن" وَ بَكَتْ وَ بَكَى"هر دو شروع کردن به حال هم های های گریه کردن یه نگاهی به زهرا انداخت" وَ قَالَ مَا الَّذِي تَجِدِينَهُ ؟! "چی شده زهرای من؟با من حرف بزن" فَأَنَا ابْنُ عَمِّكِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ"من پسرعموت،علی بن ابیطالبم." فَقَالَتْ يَا ابْنَ الْعَمِّ "صدا زد:ای پسرعمو!"إِنِّي أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِي لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِيصَ عَنْهُ علی! من در حال مرگم،مرگی که چاره و گریز و پناهگاهی از اون نیست...بعد شروع کرد وصیت کردن به امیرالمومنین..عرضه داشت یا ابا الحسن مراقب بچه های من باشی...بر سر حسن و حسین فریاد نزنی..."فَيُصْبِحَانِ يَتِيمَيْنِ غَرِيبَيْنِ مُنْكَسِرَيْنِ "اینا دارن مادر از دست میدن...غریب میشن...دلشکسته میشن"فَإِنَّهُمَا بِالْأَمْسِ فَقَدَا جَدَّهُمَا"تازه پیغمبر رو از دست دادند" وَ الْيَوْمَ يَفْقِدَانِ أُمَّهُمَا"امروز مادر از دست میدن..."فَالْوَيْلُ لِأُمَّةٍ تَقْتُلُهُمَا وَ تُبْغِضُهُمَا...."وای بر اون دو گروهی که با این ها دشمنی می کنند...این ها رو می کشند...بعد دوسه بیت شعر خوند.." ابْكِنِي إِنْ بَكَيْتَ يَا خَيْرَ هَادٍ وَ اسْبِلِ الدَّمْعَ فَهُوَ يَوْمُ الْفِرَاقِ "گریه کن! علی برای من گریه کن روز فراق من رسید."يَا قَرِينَ الْبَتُولِ أُوصِيكَ بِالنَّسْلِ "ای قرین بتول! مراقب بچه های من باش..."فَقَدْ أَصْبَحَا حَلِيفَ اشْتِيَاقٍ"ابْكِنِي وَ ابْكِ لِلْيَتَامَى"هم برای من گریه کن،هم برای یتیمای من گریه کن.فقط علی یادت باشه"وَ لَا تَنْسَ قَتِيلَ الْعِدَى بِطَفِّ الْعِرَاقِ"حسینمو یادت نره...حسینمو کربلا می کشن...چرخ روزگار چرخید...شب بیست و یکم امیرالمومنین بچه هاشو جمع کرد...عرق مرگ روی پیشانیش نشست...یک نگاهی به بچه هاش کرد...فرمود:بعد از من فتنه ها به سر شما میاد...بعد یک نگاهی به امام حسین انداخت...صدازد:یا اباعبدالله! صبر کن.در خصوص تو فتنه ها به سرت میاد...بعد علی از هوش رفت...چشم ها رو بست...خدا رحمت کنه حاج آقامجتبی رو می فرمود:من اعتقاد دارم امیرالمومنین اینجا که از هوش رفت،یکی از صحنه های کربلا مقابل چشمش مجسم شد...من اینو میگم:یا علی! زهرا سفارش حسینُ کرد،تو لحظه های آخر سفارش حسینُ کردی...یا اباعبدالله! لحظه های آخر قتلگاه چند تا صدا شنیده شد...اول صدای شمر ملعون بود.صدا زد:"ماتَنتَظِرونَ بِهذاالرجل"دیگه منتظر چی هستید؟برید راحتش کنید...یه صدا،صدای پسر زهرا بود...صدا زد: "یا غیاث المستغیثین،الهی رضا برضاک،لا معبودَ سِواک"یه صدا صدای منادی بود.صدا زد:"قُتِلَ الحُسَین بکربلاء عطشانا"این یه صدا بود...یه صدا،صدای زینب بود.به سمت قتلگاه می دوید صدا می زد:" وامحمداه! صلّی علیک ملائکة السماء "یه صدا از حلقوم بریده بلند شد" اُخَیَّ اِلَیَّ..."
یادگار مادرم بیا...یادگار پدرم بیا...یه صدایی هم صدای مادر پهلوشکسته بودبود یه صدایی بلند شد "بُنَیَّ! قَتَلوکَ،ذَبَحوکَ و مِنَ الماءمَنَعوکَ...." «حسیین....»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_پایانی#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس حاج احمد واعظی
🥀🥀🥀
*حرف های ناروا زد مادرم هی عقب میرفت
او بی حیا خشمگین جلو میومد مادرم به دیوار کوچه رسید.*
حرف های ناروا زد، روسر مادرم داد میزد
حرف های ناروا زد،مادرم را بی هوا زد
دیدم افتاد رو زمین..
*خدا عذابشون رو زیادکنه دست بلند کردن و بی هوا زدن یادگرفتنو بعضی های دیگه هم همین کار رو کردن یه روزی یه دختر کوچولو رو هم همینجوری زدن ...این دستای کوچولوش رو میگرفت بالا بی هوا بیشرف جوری، زد*
بابا دخترات و تک به تک زدن
روی زخم ما نمک زدن
عمه زینب و کتک زدن
«حســــــین...»
*همینجوری که دستات بالاست بزار بالا بمونه ..خدای ابی عبدالله،خدای رقیه،
خدای حضرت زهرا،خدای اهل بیت علیهم السلام.. عجل لولیک الفرج..*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۳ به نفس حاج محمد رضابذری
🥀🥀🥀
*بابا میخواد مادر ما رو شبانه دفن کنه
بچه ها از خونه امیرالمومنین هفت نفر غریبانه زیر تابوتو گرفتن.وصیتهای حضرت زهرا رو ببینی اصلاً سفارش خود بی بی بوده فرمود: شبانه دفنم کن مبادا اونا که به من جسارت کردن بیان اینا تو تشییع من نباشن. این آخرین ضربه فاطمه زهرا بود به این نامردا که حق دختر پیغمبر و خوردن حق امیرالمومنینو خوردن..کاری کرد فاطمه زهرا همه مبهوت شدن کسی باور نمیکرد شبونه امیرالمومنین زهرای مرضیه رو دفن کنه فکرشو نمیکردن..اینا فکر میکردن کار تمام شد زهرا رو گرفتیم.. میان تو شهر سؤال میکنن دختر پیغمبرتون که چند روز پیش بود کجاست لااقل قبرش کجاست؟
حتما اتفاقی افتاده کاری کردین از شما گله مند بوده خواسته شبانه دفنش کنه و الا مگه میشه اینهمه مسلمون و پیرو داشته باشه نذاره کسی توی تشییعش بیاد. گریه های فاطمه زهرا هم سیاسی بود به خدا قسم والله قسم این حرکتش کارو تمام کرد..*
لحظه سخت فراق آغاز شد
مخفی و آهسته درها باز شد
شد برون از خانه با رنج و ملال
هفت مرد و چار طفل خردسال
چار تن دارند تابوتی به دوش
سینه سوزان دیده گریان لب خموش
در دل تابوت جان حیدر است
هستی و صبر و توان حیدر است
او پی تابوتِ زهرا میدوید
نه بگو تابوت؛ او را میکشید
کم کم از دستش زمام صبر رفت
با دو زانو تا کنار قبر رفت
خواست گیرد آن بدن را روی دست
زانویش لرزید باز از پا نشست
آسمان اشک علی را پاک کن
جای زهرایم مرا در خاک کن
*یه زنو بخوان دفن کنن دوتا محرم حداقل لازمه..یکی بالای قبر بدنو بده یکی داخل قبر تحویل بگیره ..اما علی تنها محرم فاطمه ست*
ناگهان از آن بهشت بی نشان
گشت بیرون دستهای باغبان
کی شکسته بال و پر بلبل بیا
ای به دست خود گرفته گل بیا
باغبانم هست و بودم را بده
یاعلی یاس کبودم را بده
ای بیابان گِل ز اشک جاریت
آفرین بر این امانتداریت
باغبان تا یاسِ پرپر را گرفت
اشک خجلت چشم حیدر را گرفت
صدا زد..
ای پیمبر از رخت شرمنده ام
فاطمه جان داده و من رنده ام
شاخه یاست اگر بشکسته بود
دستهای حیدر تو بسته بود
ز روی مصطفی شرمنده باشم
که زهرا مرده و من زنده باشم
*دوست دارم یه جا دیگه ببرمت امشب
مولا جان عزیزتو دفن کردی خیلیم باز بعدش امیرالمومنین حرفها داشت
قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ"یا رسول الله مردم جمع شدن زهرا رو له کردن همه داروندارمو ازم گرفتن..حرفها زد امیرالمومنین..علی جان عزیزتو دفن کردی کنار عزیزت اینقدر نشستی اینقدر گریه کردی..مولا یه وقت دید کار تمام شد دو تا کف افسوسو بهم زد یعنی دیگه تمام شد اون روزای خوش با فاطمه بودن تمام شد یعنی کمرم دیگه شکست.یه آقاییم تو علقمه دست به کمر گرفت .."أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي وَ قَلَّت حِيلَتِي وَ انقَطَعَ رَجائِي وَ شَمُتَ بِي عَدوِّي وَ الکَمَدُ قاتِلی"الان کمرم شکست.. عباس روی دشمن به من وا شده...هر جا نشستی بگو یا حسین....*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده #شام_غریبان به نفس حاج سید علی حسینی نژاد
🥀🥀🥀
چرا از روزن در دختری دائم نظر دارد
چه میبیند که اشک آن گل دردانه می آید
*میگه دیدم آرام امیرالمومنین این بدن نحیف رو بلند کرد رو تختهٔ یک غساله گذاشت.امام صادق ع فرمود:یه شبحی از مادر به جا مونده..*
بعد از سه ماه روزدن و رو ندیدنش
وقتش شده فاطمه را رو نما کند
*میگه آرام دیدم گره چارقد رو باز کرد تا چارقد رو باز کرد دیدم علی شکست. دیدم به یه نقطه ای خیره میشه زینب جواب داد..*
بابا جون با چشم تر کبودی روشو بشور
بابا جون آهسته تر زخم های پهلو رو بشور
*میگه نگاه کردم دیدم هنوز صورت بی بی کبوده.. علی چی رو داره نگاه میکنه.. اسماء آب بریز.آقا بسه دق میکنی چشمتو بردار از این کبودی..*
دست میکشم که شاید بره کبودی روت
سخته حالا عزیزم شستن زخم پهلوت
*میگه علی دست از غسل کشید این سرو به دیوار گذاشت هی میگه...*
مریز آب روان اسماء
که دست من به زخم سینه می آید
*تا اومد بند آخر کفن رو ببنده دید بچه ها از بین در دارن التماس میکنن .. صدا زد. "هَلمّوا تزوّدوا مِن اُمّکم" میگه بچه ها ریختن رو بدن مادر..میگه دیدم این دو دست مادر یتیماشو بغل گرفته..ندا اومد علی جان ارکان و ملائکهٔ عرش به لرزه آمدن این بچه ها رو از روی بدن بردار. اولین کاری که امیرالمومنین کرد دیدن اول زینبو بغل گرفت. زینبو به سینه گذاشت.. دختره ظریفه دق میکنه.. اصلا حرفم با ملائکه ست..آی ملائکه! چنتا بچهٔ قد و نیم قد رو بدن عزیزشون دیدید بیقرار شدید..کجا بودید شما... گوشه ی خرابه.. اینجا دختر و امیرالمومنین بغل کرد گفت ظریفه حساسه دق میکنه ..آی ملائکه! کجا بودید وقتی یه سه ساله یه سر بریده بغل گرفت.. هر کجایی ناله بزن ...«یا حسین»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ استاد حاج منصور ارضی
🥀🥀🥀
میفهمی چی میگم آخه شمرم از بنی کِلاب بوده مگه نشنیدی امان نامه آورد شب تاسوعا برا ابالفضل و برادراش..فریاد زد آی بنی کلاب ها... امامحسین فرمود: عباس جان دشمنم صدا میزنه جوابش رو بده. با ناراحتی اومد گفت: منم..ازبنی کلابمو برا شماها امان نامه آوردم فرمود: نانجیب ما امان نامه داشته باشیم ولی پسرفاطمه امان نامه نداشته باشه داره اون رو میگه حواست باشه دوباره میخونم
همانچکمه پوشی که فامیل اوست
همانیکه بسیار بی چشم و روست
نه تنها سر از شاه دین چیده است
به جان دادنش نیز خندیده است
رها کنین این بدنو دیگه جون نداره
انقده خون رفته ازش دیگه خون نداره
دشمن گریه کرد براش آهن گریه کرد براش
از غربتش هرمرد و هر زن گریه کرد براش
«حسین....حسین....»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری
🥀🥀🥀
*در همان لحظه صدای العطش خیمه ها بلند شد. دختر ابی عبدالله مشک و بیرون آورد عمو، اصغر داره میمیره..ابی عبدالله یه نگاه کر د میبینی که اول برو برای این بچه ها دو قطره آب بیار بچه ها دارن جون میدن.. بعد برو بجنگ به همه اینا نشون بده داداش من کیه عباس من کیه... بازم لحظه آخر گفت به روی چشمم مولای من! بدون اینکه لحظه ایی فکر کنه قمر بنی هاشم مشک و گرفت رفت سمت علقمه.. با چه امیدی رفت گفت بر گردم رباب را خوشحال میکنم به تک تک بچه ها داره قول میده، عمو بره دست پر بر میگرده خبر شروع کرد تو خیمه ها پیچیدن.. گفتند چی شده؟ گفت یه خبر خوب به ما رسیده بلاخره،عمو رفته آب بیاره.. عمو قول بده قولش رد خور نداره... کیفیت شهادت را نمیگم فقط اینو بگم لحظه ایی که این قافله برگشت مدینه....هر قافله ایی که می آمد تو مدینه یه نفر بشارت میداد جلو جلو ميرفت قافله داره میاد. تا صدا می شنید ام البنین چادر سر ميکرد ميرفت دروازه شهر ،ميگفت فکر میکنم قافله اومد سوال ميکرد قافله حسینه؟ میگفتند نه خانم، خدا امید کسی رو ناامید نکنه بر میگشت خونه.. چقدر تکرار شد این ماجرا برای ام البنین،یه روز اومدن گفتند: خانم بلند شو..قافله اومد اما قافله دار زینبه.. سریع دوید رفت تو دروازه شهر ایستاد با قد رشیدش ميگفت قدو قامت عباس به مادرش رفته بوده ایستاد بشیر اومد. سرت سلامت بی بی،گفت: معطلم نکن بگو چه خبر؟ خانم سرت سلامت، عونتو کشتند کربلا فدای سر حسینم بگو ببینم حسین کجاست؟ از حسینم برام بگو..خانم سرت سلامت جعفرتو کشتند.بشیر معطلم نکن فدای سر حسین فدای یه تار موی حسین..حسین کجاست؟؟ خانم جان عثمانت رو کشتند. با خودش گفت اگر بگم خبر شهادت عباس را دیگه دست از سرم بر میداره خبر شهادت ابی عبدالله را من نمیدم.خانم جان عباستو رو کشتنند علقمه ..میگفت فقط چند لحظه ایی سکوت کرد یه نگاه به من کرد.گفت: میگم بشیر فدای یه تار موی حسینم به من بگو حسین کجاست؟هر چی نگاه میکنم حسینم و نمیبینم حسینم که اومده ؟ دید راهی نداره شروع کرد براش روضه خوندن.. ام البنین! "قتل الحسین و بکربلا ذبح العشان و بنینوا" میگه دیدم این قد رشیده از لحظه ایی که این خبرو شنید تو مدینه با قد و قامت خمیده راه میرفت. شروع کرد به بلند بلند گریه کردن. گذشت چند لحظه آروم شد گفت بشیر بگو ببینم یه سوال ازت دارم من میدونم چه پسری بزرگ کردم شیر مرد منو کسی جرات رو در رو شدن را باهاش نداره. به من بگو عباسم را چطور کشتند؟چه اتفاقی برای عباسم؟ گفت خانم مشک آب و دادیم دستش رفت سمت علقمه دستش را جدا کردن چشمش را با تیر زدن گفت من کاری با اینا ندارم بگو ببینم مشکو برگردوندخیمه یا نه؟گفت: خانم تیر به مشک زدن. گفت: بشیر بگو ببینم کی مشکو دست عباسم داده بود؟ گفت: سکینه خانم دیدم با همین قد داره میره خیمه ها به من بگین سکینه کجاست؟ از این خیمه تو اون خیمه سکینه خانم رو پیدا کرد تا نگاش افتاد. گفت: خانم عباس منو حلال کن.. شنیدم عباسم خیلی خجالت تو رو کشیده*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاجمحمد رضا بذری
🥀🥀🥀
*امام معصوم زمان ام البنین امام سجاد علیه السلامه بعد کربلا، دیدید بعضی روزای خاص جمع میشن میرن دیدن بزرگی تو مناسبتها، مدینه هم اینطور بود جمع میشدند میرفتند در خونه امام سجاد،عیدی بود، مناسبتی بود.. عبیدالله فرزند عباس ابن علی اومد پیش مادربزرگ، گفت مادربزرگ عید هست میخوام برم محضر امام سجاد یه لباسی به من بده درشان جلسه باشه.. نوشتند خانم ام البنین لباس عباس رو نگه داشته بود، لباس نویی بود. اون لباس رو تن آقازاده کرد.آقا زاده وارد مجلس شد امام سجاد تا قامت عبیدالله رو دید آنقدر گریه کرد..گفتند: یابن رسول الله چرا اینقدر گریه می کنید؟ فرمود: لباس باباش رو تنش کردند..*
غم ِدل ام بنینه غمت
روضهٔ بازه چهره ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن که اگه نشناختمت
*روز اول فاطمیات وارد مدینه شدندجمع شدن سادات شروع کردن گریه کردن..نقل میگه وارد مدینه شدن زینب کبری سلام الله علیها برای تسلیت رفت منزل خانم ام البنین. دسته عزا راه افتاد رفتند برای عرض تسلیت. عرض تسلیتها که تمام شد حالا زینب خودش مجلس گرفته..اولین روزه وارد مدینه شدن. سادات وارد خانه ی زینب کبری شدن برای عرض تسلیت..همه داخل گریه می کردن.. یه وقت دیدند از پشت دیوار یکی داره ناله میزنه سر به دیوار گذاشته گریه میکنه.. گفتند زیینب جان یکی پشت دیواره هر چی اصرار کردیم داخل خانه نمیاد. زینب کبری اومد بیرون دید خانم ام البنین سر به دیوار گذاشته، مادر جان بیا داخل.. میگفت نه امروز، روز ساداته روز فاطمیاته..من فردا میام من کنیز این خانواده ام.. اجازه بدین همین پشت در گریه کنم. بغلش کرد مادر و... حالا ام البنین شروع کرد گفت: زینب جان !
غمِ دل امّ بنینه غمت
روضه ی بازه چهره ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن اگه نشناختمت
اشک غریبی توی چشمام نشست
مثل سر تو پشت من هم شکست
زینبم بیا بگو دروغه اینکه میگن
حرمله دستاتو بست
گفت حقیقته انگاری خواب نبودم
ناراحتم پیش رباب نبودم
بدجوری آبرو ریزی کرده شمر
کاشکی من از بنی کِلاب نبودم
*زینب جان شنیدم برای عباسم امان نامه آوردند..*
آسمونم رو بی قمر کی دیده
پروانه رو بدون پر کی دیده
ام بنین بهم نگن حق دارن
ام بنین بی پسر کی دیده
سراغتو از این و اون می گیرم
جونی ندارم ولی جون می گیرم
حالا که مادر نداره حسینم
خودم میام براش زبون میگیرم
*وقتی بشیر روبروش قرار گرفت گفت: خانم جعفرتو کشتند.. فرمود: "اخبرنی عن الحسین" از حسینم چه خبر؟ دونه دونه رو اسم برد. گفت: الان بگم عباس خانم جون میده..خانم عباستم کشتند گفت:بسه اسم بچه هامو نبر همه کس و کارم اولادم وهر چی تو آسمون و زمینه فدای حسین...حسینم کجاست؟ گفت: "قُتل الحسین" حسینتم کشتند.. نشست روی زمین هی به سینه می زد مادر برات بمیره.*
گفتی تموم دشت رو دشمن گرفت
تک تک بچه هامو از من گرفت
زینب من بگو کی اومد آخر
سر حسین روی به دامن گرفت؟
گفت مردم شهر سر به سرم نذارید
زخم زبون رو جگرم نذارید
تموم زندگیم فدا حسینه
گریه امو پای پسرم نذارید
غمم ربابه که به غم اسیره
طفل خیالیشو رو دست می گیره
شبا هی از خواب میپره و میگه
آبش بدید آبش ندید میمیره
سقای دشت کربلا دلواپسم کردی
یک خیمه گاه چشم انتظارن برنمی گردی
غصه نخور عیبی نداره زده رقیه قید آب و
خودم جوابشونو میدم نخور تو غصه ی رباب و
«ای وای علمدارم اباالفضل»
*اومد زینب رو بغل کرد گفت: زینب جان زنای مدینه چی دارن میگن ،میگن زینب گفته کربلا به فرق عباسم عمود آهنین زدند. خودشو انداخت بغل ام البنین گفت مادر حق داری قبول نکنی عباس بچه شیر علی بود اما یه چیز بگم اول دستاشو بریدند بعد عمود زدند... «ای حسین»*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری
🥀🥀🥀
میبینی رباب، علی اصغرو گرفته تو بغلش، همه چشم انتظارند، سقای حرم یه کاری کن...خانم! مشکو گرفته بود بره علقمهها گفت بگو ببینم مشکو برگردوند پسرم حتی اگر پسرم نیومده مدینه بگو ببینم مشکو رسوند به خیمهها یا نه گفت خانم تا لحظه آخر مشکو به دندونش گرفت اما لحظهای که تیر به مشکش خورد "فوقف العباس متحیرا "میگه دیدن عباس متحیر شد..مرحوم مازندرانی مینویسه خودش اسب را هی کرد سمت علقمه یعنی برو دیگه آبروی عباس ریخت..حالا میخوایم روضه بخونیم..*
کاش از دخترش نپرسد که
زینبم از حسین من چه خبر؟
از علی اکبر و علی اصغر
از جگر گوشهٔ حسن چه خبر؟
آه عون و محمدت را من
در کنارت چرا نمیبینم
از رقیه بگو چرا او را
بین این بچهها نمیبینم
*رقیهام کو؟ قربون اسمت برم تا اسمت میاد دلا زیر و رو میشه سه ساله ی حسین.. خانم ام البنین داره میپرسهها*
دخترم قامتت خمیده شده
دخترم صورتت شکسته شده
چیست این ... به روی دستانت
دستهایت مگر که بسته شده؟
عاقبت بغض دخترش ترکید
گفت مادر هر آنچه شد دیدم
بنشین تا که خوب گریه کنی
روضهها را به چشم خود دیدم
*بسم الله، گریه کنا! خانم داره روضه میخونه..*
دیدم از خیمهگاه مادر جان
علی اکبرش زمین افتاد
کاش بودی کنارم ام بنین
داشت آنجا حسین جان میداد
*روضه بعدی رو بگم ام البنین *
تیر وقتی به حلق اصغر خورد
دیدم از دور اضطرارش را
آه! در پشت خیمه خاکش کرد
تا مبادا کسی مزارش را پیدا کند
*اما ام البنین چشمت روز بد نبینه *
آه ام البنین چرا هرگز
از پسرهای خود نپرسیدی؟
مادر ما ای حزینه چرا از قمرهای خود نپرسیدی؟
قبل عباس هیچکس حتی
*شما که نپرسیدی بگذار من برات بگم ام البنین*
قبل عباس هیچکس حتی
فکر غارت به خیمهگاه نداشت
تا علم بود بین دستانش
هیچکس سمت خیمه راه نداشت
*اما چی شد؟ ام البنین میگه چی شد زینب؟*
آه بعد از برادرم عباس
دست غارت حریص شد مادر
میگذاری که بگذرم سخت است
یاد آن لحظههای دردآور
کاش بودی کنارم ام بنیین
* امام زمان این دو بند را برا شما میخونم سادات منو ببخشید آقا منو ببخشید اما برا ابی عبدالله مگه ننوشتی میکشی مرا حسین.. برا چی ما را میکشه*
کاش بودی کنارم ام بنین
روی تل عصر روز عاشورا
لشکری رفت سمت گودال و
پسر فاطمه تک و تنها
بدنش مانده بود روی زمین
که رسیدند ده نفر از راه
با چهل نعل تازه شد تشییع
*به شرف لا اله الا الله ام البنین برات روضه بخونم ..*
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تو را بردند دیر رسیدم
ای حسینم ای حسینم
ای ضیاء هر دو عینم
ای حسینم ای حسینم
ای ضیاء هر دو عینم
ای حسینم ای حسینم
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی_بروزو_کاربردی
🪷#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠لینک کانال⏬
Eitaa.com/navayehzakerin2
💠لینک ابرگروه⏬
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42 خادم کانال
╚═══💫💎═╝