🔅 #پندانه
#نوای_ذاکرین👇
✍ غیرت؛ رسم جوانمردی
🤔🤔
🔸از حموم عمومی دراومدیم. نمنم بارون میزد. خانمی جوون و محجبه بساط لیف و جوراب و... جلوش پهن بود.
🔸 دوستم رفت جلو و آروم سلام کرد و نصفه بیشتر لیف و جوراباشو خرید.
🔸تعجب کردم و پرسیدم:
داداش واسه کی میخری؟ ما که تازه از حموم دراومدیم، اونم این همه.
🔸دوستم گفت:
تو این سرما از سر غیرتشه که با دستفروشی خرجشو درمیاره، وگرنه میتونست الان تو یه بغل نرم و یه جای گرم، تنفروشی و فاحشگی کنه.
🔺پس بخر و بخریم تا شرف و ناموس مملکتمون حفظ شه.
🔸خودش برگشت تو حموم و صدا زد:
نصرت اینا رو بذار دمدست مردم و بگو صلواتیه.
📚 برگی از دفترچه خاطرات جهان پهلوان تختی
👈دعوتیدبه:کانال نوای ذاکرین
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
#کانال_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش
ایتا👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
🔅 #پندانه
✍ لذت استفاده از داشتههایت را با مقایسهکردن آنها خراب نکن
مادربزرگ برایم از سفر هدیه آورده بود. وقتی جعبه کادو را باز کردم، از خوشحالی بالا و پایین میپریدم و فریاد میزدم:
آخ جون... آتاری.
آن روزها هر کسی آتاری نداشت. تحفهای بود برای خودش.
کارم شده بود صبح تا شب در دست گرفتن دسته خلبانی آتاری و هواپیما بازی کردن.
مدتی گذشت و من هر روزم را با آتاری بازی کردن شب کردم و هرچه میگذشت بیشتر از قبل دوستش داشتم.
خوشحالترین کودک دنیا بودم تا اینکه یک روز خانه یکی از اقوام دعوت شدیم.
وارد خانه که شدم چشمم خورد به یک دستگاه جدید که پسر آن خانواده داشت. بهش میگفتند: «میکرو».
آنقدر سرگرم بازی شدیم که زمان فراموش شد. خیلی بهتر از آتاری بود. بازیهای بیشتری داشت، دسته بازی دکمههای بیشتری داشت. بازیهایش برعکس آتاری یکنواخت نبود و داستان داشت.
تا آخر شب قارچخور بازی کردم و هواپیمای آتاری را فراموش کرده بودم.
به خانه که برگشتیم دیگر نمیتوانستم آتاری بازی کنم. دلم را زده بود. دیگر برایم جذاب نبود. مدام آتاری را با میکرو مقایسه میکردم. همهاش به این فکر میکردم که چرا من نباید میکرو داشته باشم. ولی یک بار نشد بگویم چرا من آتاری دارم و دیگران ندارند؟
امروز که در انباری لای تمام خرتوپرتهای قدیمی آتاریام را دیدم، فقط به یک چیز فکر کردم؛ ما قدر داشتههایمان را نمیدانیم. آنقدر درگیر مقایسهکردنشان با دیگران میشویم تا لذتشان از بین برود و دلزدهمان کند.
داشتههای دیگران را چوب میکنیم و میزنیم بر سر خودمان و عزیزانمان، و به این فکر نمیکنیم داشتههای ما شاید رویای خیلیها باشد.
زندگی به من یاد داد مقایسهکردن همه چیز را خراب میکند.
خداوند در قرآن میفرماید:
اگر شکر کنید نعمتم را بر شما بیشتر میکنم.
دعوتیدبه:کانال نوای ذاکرین
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
#کانال_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش
ایتا👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
💢#تلنگر
📜 گريه ی محتضر
✍جوان عابدى هنگام مرگ، خانواده خود را ديد كه گرد او حلقه زده اند و گريه مى كنند.
▫️ پس رو به پدرش كرد و گفت: اى پدر، چرا گريه مى كنى؟
➖گفت: پسرم فراق تو و تنهائى خود را بياد مى آورم اشك از ديدگانم جارى مى شود.
▫️خطاب به مادرش گفت: مادرم، تو چرا گريه مى كنى؟
➖گفت: گريه من به خاطر غم فقدان تو است. عمرى من و پدرت زحمت كشيديم كه عصاى دوران پيرى ما باشى، اكنون از ميان ما مى روى و ما را تنها مى گذارى.
▫️ پس به همسرش گفت: چه چيزى ترا به گريه وا داشته است؟
➖گفت: اينكه نيكى ترا از دست مى دهم و به غير تو نيازمند مى شوم.
▫️ آنگاه از فرزندانش پرسيد: شما چرا مى گرييد؟
➖گفتند: به خاطر يتيمى و خوارى پس از تو.
▫️پس جوان عابد به آنان نگريست و گريست. خانواده اش پرسيدند: تو چرا گريه مى كنى؟
➖ پاسخ داد: شما براى خودتان مى گرييد، من هم بر خود مى گريم.
▫️آيا چه كسى براى سفر طولانى كه در پيش دارم مى گريد؟
▪️چه كسى به خاطر كمى زاد و توشه من اشك مى ريزد؟
▫️چه كسى براى من در آن خانه خاكى و تنگ و تاريك قبر گريان است؟
▪️ چه كسى براى بدى اعمال و سوءحساب من مى نالد.؟
▫️آيا در ميان شما كه عزيزترين افراد نسبت به من هستيد، و من نيز عزيزترين افراد نسبت به شما هستم، كسى هست كه براى وقوف من در مقابل پروردگار براى رسيدگى اعمال بگريد؟
🔺اين بگفت، و آهى جانكاه كشيد و بمرد.
📚کتاب اثنی عشریه، ص٢۶٠
#تلنگر
#پندانه
#حـــکـــایت_پـــنـــدآمـــوز
🎤⚡🎤⚡🎤🎤
👈دعوتیدبه:کانال نوای ذاکرین
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
#کانال_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش
ایتا👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
#تلنگر🌺🍃
#پندانه
✍ بدان که سفرت در این دنیا کوتاه است
🔹شخص جوانی در اتوبوس نشسته بود.
🔸در ایستگاه بعدی شخصی مسن با ترشرویی و سروصدا وارد اتوبوس شد و کنار او نشست و خود را بههمراه کیفهایش با فشار و زور بر روی صندلی نشاند.
🔹کسی که در طرف دیگر آن جوان نشسته بود، از او پرسید که چرا چیزی نمیگوید.
🔸جوان با لبخندی پاسخ داد:
سفر ما با یکدیگر بسیار کوتاه است، من ایستگاه بعدی پیاده میشوم.
🔹اگر تکتک ما این موضوع را درک میکردیم که وقت ما بسیار کم است، آنوقت متوجه میشدیم که پرخاشگری، بحث و جدلهای بینتیجه، نبخشیدن دیگران، ناراضیبودن و عیبجوییکردن، تلفکردن وقت و انرژی است.
#صلوات 👉
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aramesh113
╚═══💫💎═╝
#پندانه 🌺🍃
🔸 همیشه بهانهای برای شکرگزاری هست
🔹حاجاکبر استادکار پدرم در جوانی بود. مردی بسیار مؤمن و صاحب سخاوت که زمین خانهای که ساکن آن هستیم هدیه او به پدرم بود.
🔸اکنون حاجاکبر در پیری بر اثر بیماری دیابت دچار نابینایی شده است.
🔹عید نوروز برای عید دیدنی به زیارت او میرویم. در را که میزنیم دقایقی طول میکشد تا حاجاکبر دم در بیاید و در را بر روی ما باز کند.
🔸پدرم با دیدن چشمهای نابیناشده اربابش در سکوت اشک میریزد.
🔹ارباب متوجه میشود و میگوید:
هرگز بر من اشک مریز، من خدا را شاکرم که در اواخر عمرم بینایی خود را از دست دادهام و چه منتی بر من نهاد که من اکنون چهره فرزندانم را به یاد دارم.
🔸من رنگها را میشناسم. امروز نعمت خدا را فهمیدهام که نابینایان مادرزادی چه میکشند؟
🔹آری! انسان بخواهد شاکر باشد همیشه برای شکر خویش بهانهای دارد.
#صلوات 👉
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#پندانه
فقيری سه عدد پرتقال خريد
اولی رو پوست كند خراب بود
دومی رو پوست كند اونم خراب بود
بلند شد لامپ رو خاموش كرد
و سومی رو خورد.
گاهی وقتا بايد خودمون را
به نديدن و نفهميدن بزنيم
تا بتونيم زندگى كنيم...!
وقتى گرسنه اى ، يه لقمه نون خوشبختيه..
وقتى تشنه اى ، يه قطره آب خوشبختيه..
وقتى خوابت مياد ، يه چرت كوچيك خوشبختيه..
"خوشبختى يه مشتى از لحظاته…
يه مشت از نقطه هاى ريز،كه
وقتى كنار هم قرار مى گيرن،
يه خط رو ميسازن به اسم زندگی...