eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.4هزار دنبال‌کننده
52 عکس
42 ویدیو
109 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
Recorded Audio Oct-24-2022 01-01-35 PM [002].mp3
3.25M
☑️ ☑️ خوشا روزی که مادر همدمم بود به زخم کهنه ی دل مرهمم بود خوشا روزی که روشن بود خانه نصیبم گشته اشکای شبانه غمِ مادر شرر زد بر دلِ من بلای این جهان شد حاصلِ من من امشب بهرِ مادر داغدارم که دیگر سایه اش برسر ندارم خدایا رشته ی صبرم گُسسته سرِ راهش نشینم زار و خسته برایم داغِ او جانکاه گشته که دستش از جهان کوتاه گشته تو ای دنیا مرا سوزاندی از غم به روی شانه هایم کوهِ ماتم تو ای دنیا گریبانم گرفتی عزیزه بهتر از جانم گرفتی الا دنیا عزادارم تو کردی به درد و غم گرفتارم تو کردی تو(هستی)بهرِ مادر گشتی شاعر زِ داغش(پرویزی)گردیده ذاکر 👈اجرای سبک: استاد پرویزی🎙 👈سراینده شعر: علیمحمدی📝 زیر نظر شاعر و ذاکر اهل بیت علیهم السلام کربلایی محمد مبشر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
Recorded Audio Oct-24-2022 01-08-14 PM [005].mp3
1.6M
☑️ ☑️ بزن نی به غمونه.....بووم نیا به حونه بزن تا مو بنالُم.....عزا گِرهده مالُم بزن سُهدُم زِداغس...کیه گِرُم سراغس بزن ساز چپینه....زنین به سر و سینه بزن که رهمون دیره...حیف زُ بووم بمیره بزن به رسمِ خانا....دلُم سیس نیگِره جا بزن دلِ مو چاکه....امشو بووم به خاکه بزن تو وا دلِ تنگ...غم به دلُم زیده چنگ بزن غم وی به بارُم...دی دل خَشی ندارُم بزن شیون زیاده.......پُشتُمه اشکِناده بزن بووم نها جون...دردس نَوابی درمون بزن شیرِ نری بی....بووم کلونتری بی بزن که مو ذلیلُم....مُرده ستونِ ایلُم 👈اجرای سبک: استاد پرویزی🎙 👈سراینده شعر: علیمحمدی📝 زیر نظر شاعر و ذاکر اهل بیت علیهم السلام کربلایی محمد مبشری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄
Recorded Audio Oct-24-2022 01-17-40 PM [007].mp3
2.58M
☑️ ☑️ ☑️مداح و مرثیه خوان بختیاری پـرویـزی(مــــوزرمــــــــــی) عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) ای جوان رفتی و داغِ تو بِروی جگرم از غمت ای گُلِ پرپر چو شکسته کمرم عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) مادرت مویه کنان سینه ی خود چاک کند همه ی هستیِ خود را به دلِ خاک کند عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) غصه ها در دلش از داغ‌ِ تو بابا دارد از غمت گر بدهم جان بخدا جا دارد عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) سرِ نعشت که رسیدم بکشیدم آهی چکنم از غمِ جانسوز ندارم راهی عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) رختِ دامادی من آخر که ندیدم به تنت زود از بهرِ تو بوده که بپوشی کفنت عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) حجله ی عیشِ جوانم بزنید رنگِ سیاه که ندیده شبِ دامادیِ خود واویلا عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) گُل بیارید زِ بهرش کِلِ شادی بزنید همه بر داغِ جوانمُرده تسلا بدهید عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) آرزوهای دلِ من عاقبت رفته به باد روزگار بر دلِ من داغ جوانم بنهاد عمر من رفته فنا، شد عروسیت عزا(۲) 👈اجرای سبک: استاد پرویزی🎙 👈سراینده شعر: علیمحمدی📝 زیر نظر شاعر و ذاکر اهل بیت علیهم السلام کربلایی محمد مبشر
Recorded Audio Dec-02-2022 05-37-22 PM [005].mp3
5.81M
☑️ ☑️مداح بختیــــــــــــاری ☑️دشتی همگام با نی در سوگ پدر فلک داد و فلک داد و فلک داد فلک بر روی زخمِ مو نمک داد فلک اُف بر تو باد آیا ندیدی که بر قلب مو تیغِ غم کشیدی فلک از کودکی خیری ندیدُم غمِ عالم به روی دل کشیدُم فلک دیدی عجب خاکی بِسر شد درون سینه آتش شعله ور شد فلک دانی چرا گشتُم زمین گیر زِ غم بر پای مو بستی تو زنجیر کمونُم زیرِ بارِ غربت و غم دو چشمونُم شده دریای ماتم دلی پُر غصه چون خونابه دارُم پدر رفت و سیه شد روزگارُم مثالِ کشتیِ بر گِل نشسته شدم از داغ بابا زار و خسته فلک(هستی)زِ تو داره شکایت کند(پرویزی)از غمها حکایت 👈🏻اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️ 👈🏻سراینده شعر: علیمحمدی📝 زیر نظر شاعر و ذاکر اهل بیت علیهم السلام کربلایی محمد مبشری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
پندیات و ختم خوانی👆👆
Khooneye Karam-Final.mp3
11.79M
📽بابام بابام بابام😭😭😭 💦💧💦یکی از سوزناک ترین نواها برای حضرت رقیه(س) اینه 😭 اصلا انگار خود حضرت رقیه داره حرف میزنه با نوای : ( من از خونواده کرمم... 😭) نفست حق حاج امیرآقا
11.mp3
9.72M
📕 🎙 کربلایی عینی_فرد این قافله چقدر یل دارد
Mashayeh-Mashayeh_320.mp3
10.71M
🔳 صوتی 🌴 مشایه _ مشایه 🌴کاری از گروه مسجد حضرت مهدی (عج) اهواز 🎙با صدای حیدر علی حزباوی ( قسمت عربی) و محمد دهقانیان ( قسمت فارسی)
Khooneye Karam-Final.mp3
11.79M
📽بابام بابام بابام😭😭😭 (س) حاج امیر کرمانشاهی
refigh-ja-namoni.mp3
4.26M
رفیق جا نمونی بمونی رفیقات برن کربلا هلابیکم .... هلابیکم .. حضرت علیه السلام
✅جریان مسمومیت، شهادت و تشییع امام مجتبی(ع) 🔹جعده درخواست معاویه را عملی کرد و امام علیه السلام را مسموم ساخت. معاویه خوش خدمتی جعده را با پول پاسخ داد؛ اما هیچگاه او را به عقد یزید در نیاورد. 🔸پس از شهادت امام حسن علیه السلام جعده با مردی از آل طلحه ازدواج کرد و از او صاحب فرزندانی شد. از آن پس هرگاه بین فرزندانی از قریش و آن فرزندان گفتگویی در می گرفت؛ قریشی ها آنها را سرزنش کرده و آنها چنین خطاب می کردند:  ▪️یَا بَنِی مُسِمَّةِ الْأَزْوَاجِ ؛ ▪️ای فرزندان زنی که شوهران خود را مسموم می کند. (1) 📚شیخ مفید(ره) این دانشمند پرآوازه اسلامی در کتاب «الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد» خود که به «الارشاد» معروف است در فصل مربوط به شهادت امام حسن علیه السلام می نویسد: 🔹معاویه برای جَعده، دختر اشعث بن قیس پیغام فرستاد که: ▪️أَنِّی مُزَوِّجُكِ یَزِیدَ ابْنِی‏ عَلَى أَنْ تَسُمِّیَ الْحَسَنَ ؛  🔸من تو را به ازدواج پسرم یزید در می آورم به شرط آنکه [امام] حسن [علیه السلام] را مسموم کنی و او را به قتل رسانی. هزار درهم نیز برای او فرستاد. 🔹زمانی که لحظه شهادت امام حسن علیه السلام نزدیک شد. آن حضرت برادرش حسین بن علی علیهما السلام را طلب کرد و در آن لحظات پایانی به او گفت: ▪️«یَا أَخِی إِنِّی مُفَارِقُكَ وَ لَاحِقٌ بِرَبِّی جَلَّ وَ عَزَّ وَ قَدْ سُقِیتُ السَّمَّ»؛ ▪️اى برادر! به زودى از تو جدا می‏شوم و به دیدار پروردگار خود، نائل می‏گردم. مرا مسموم کرده اند و امروز پاره جگرم در میان طشت افتاد؛ ▪️می دانم چه كسى این جفا را بر من كرده و این ظلم از كجا سرچشمه گرفته؛ من در پیشگاه خدا با وى دشمنى خواهم كرد؛ 😭ولی سوگند به حقى كه بر تو دارم از تو می خواهم که این پیش‏آمد و مرتكب آن را تعقیب مكن و منتظر قضای الهی درباره من باش. 🔸«فَإِذَا قَضَیْتُ فَغَمِّضْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ كَفِّنِّی وَ احْمِلْنِی عَلَى سَرِیرِی إِلَى قَبْرِ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص لِأُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ رُدَّنِی إِلَى قَبْرِ جَدَّتِی فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهَا فَادْفِنِّی هُنَاكَ»؛ 🔹هر گاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان و غسل بده و كفن كن و بر تختخه ای (تابوتی) گذارده؛ كنار مزار جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله ببر تا تجدید عهدى كنم. ✳️سپس مرا به سوی قبر جده ‏ام فاطمه بنت اسد (مادر امیرالمومنین) منتقل کن و در آنجا به خاك بسپار. 🔻سپس فرمود: 🔹به زودى خواهى دید جمعى به این گمان که میخواهى مرا در كنار قبر جدم به خاک بسپاری براى جلوگیرى گرد هم میآیند و مقابلتان می ایستند. ✳️اكنون به تو سفارش میكنم براى خاطر خدا سعى كن در پاى جنازه من، خونی ریخته نشود. 🔸پس از آن درباره خانواده و فرزندانش و آنچه از او باقی می ماند به امام حسین علیه السلام وصیت کرد و نیز آنچه را که امیرالمومنین علیه السلام هنگام شهادت و انتقال امامت به امام حسن علیه السلام به او وصیت کرده بود به برادرش امام حسین علیه السلام وصیت نمود. 🔹بعد از آنکه امام حسن علیه السلام چشم از دنیا فرو بست؛ امام حسین علیه السلام ، برادر را غسل داد و كفن كرد و بر روى سریری گذارد تا طبق وصیتش براى آخرین وداع ، بدن مطهرش را کنار قبر مقدس رسول خدا ص ببرد. 🔸مروان و سایر بنی امیه که جزء دار و دسته او بودند یقین کردند که مردم مشایعت کننده قصد دارند بدن مطهر را در کنار رسول خدا صلی الله علیه وآله به خاک بسپارند. 🔸 از این رو خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود راه را بر کاروان عزادار بستند. 🔹فَلَمَّا تَوَجَّهَ بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ إِلَى قَبْرِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِیُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً أَقْبَلُوا إِلَیْهِمْ فِی جَمْعِهِمْ وَ لَحِقَتْهُمْ عَائِشَةُ عَلَى بَغْلٍ وَ هِیَ تَقُولُ مَا لِی وَ لَكُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُدْخِلُوا بَیْتِی مَنْ لَا أُحِبُّ 🔸همینکه امام حسین علیه السلام بدن مبارک را به سوی مزار شریف حرکت دادند تا تجدید عهدی با جدش رسول خدا کرده باشد؛ طرف مقابل (پیروان سقیفه) در قالب جماعتی در مقابلشان صف آرایی کردند و مانع آنها شدند. ✳️عایشه هم سوار بر قاطری به جمع آنها ملحق شد؛ در حالی که می گفت: 🔺ما را با شما چه کار؟! 🔺می خواهید کسی را وارد خانه من کنید که محبتی (و ارادتی) نسبت به او ندارم؟ ✳️مروان که زمینه را برای عقده گشایی مناسب دید دهان باز کرد و گفت: ▪️ أَ یُدْفَنُ عُثْمَانُ فِی أَقْصَى الْمَدِینَةِ وَ یُدْفَنُ الْحَسَنُ مَعَ النَّبِیِّ؛  🔹عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن شود و حسن در کنار پیامبر؟! چنین چیزی نشدنی است. ✳️و بعد با جمله وَ أَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ؛ تشیع کنندگان را تهدید به جنگ و برخورد شدید کرد. 🔹نزدیک بود فتنه ای به پا شود که ابن عباس جلو رفت و خطاب به مروان گفت: 🔸ارْجِعْ یَا مَرْوَانُ مِنْ حَیْثُ جِئْتَ👇👇ادامه
؛ برگرد به همان جایی که بودی؛ ما قصد نداریم این بدن مطهر را در کنار رسول خدا به خاک بسپاریم؛ تنها قصدمان این است که با زیارت دادن این بدن مبارک، تجدید عهدی با رسول خدا شده باشد و بعد از آن به سمت بقیع رفته و او را بنابر وصیت حضرتش در کنار قبر مادربزرگش فاطمه [بنت اسد] به خاک می سپاریم. 🔹مطمئن باش اگر وصیت کرده بود که بدن مطهرش را کنار رسول خدا دفن کنیم تو کوچکتر از آن بودی که بتوانی مانع ما شوی و لکن آن حضرت به خدا و رسولش و نیز حرمت قبر شریفش بیش از دیگران عالم است و می دانست که نباید خرابى در آن پدید آید، ✳️چنانچه این كار را دیگران كردند و بدون اذن آن حضرت صلی الله علیه وآله به خانه اش وارد شدند، ✳️سپس رو به عایشه کرد و گفت: 🔸وَا سَوْأَتَاهْ یَوْماً عَلَى بَغْلٍ وَ یَوْماً عَلَى جَمَلٍ تُرِیدِینَ أَنْ تُطْفِئِی نُورَ اللَّهِ وَ تُقَاتِلِینَ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ ارْجِعِی 🔻این چه رسوائى است؟ 🔻عایشه! روزى بر استر و روزى بر شتر! (اشاره به جنگ جمل) می خواهى نور خدا را خاموش كنى و با دوستان خدا بجنگى؟ بازگرد! 🔻از آنچه می ترسیدى خیالت راحت باشد که ما طبق وصیت، بدن مطهر را اینجا دفن نمی کنیم خوشحال باش که تو به هدفت رسیدى؛ 🔻ولی خدا هر گاه که باشد انتقام اهل بیت عصمت را از دشمنانشان خواهد گرفت. 🔹وَ قَالَ الْحُسَیْنُ وَ اللَّهِ لَوْ لَا عَهْدُ الْحَسَنِ إِلَیَّ بِحَقْنِ الدِّمَاءِ وَ أَنْ لَا أُهَرِیقَ فِی أَمْرِهِ مِحْجَمَةَ دَمٍ لَعَلِمْتُمْ كَیْفَ تَأْخُذُ سُیُوفُ اللَّهِ مِنْكُمْ مَأْخَذَهَا وَ قَدْ نَقَضْتُمُ الْعَهْدَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَكُمْ وَ أَبْطَلْتُمْ مَا اشْتَرَطْنَا عَلَیْكُمْ لِأَنْفُسِنَا. 🔸امام حسین علیه السلام فرمود به خدا سوگند! اگر برادرم با من پیمان نبسته بود كه در پاى جنازه او خونی ریخته نشود می دیدید که چگونه شمشیرهاى الهى از نیام بیرون مى آمد و دمار از روزگار شما درمی آوردند. 🔹شما همان روسیاهانی هستید که عهد میان ما و خودتان را شكستید و شرائط آن را باطل ساختید. 🔸آنگاه جنازه مظلوم امام مجتبى علیه السلام را به طرف بقیع برده و در كنار قبر جده‏اش فاطمه بنت اسد به خاک سپردند. (2) 📚منابع: 1. الإرشاد ج‏2 ص 16 2. همان ص17-  19 علیه السلام ع
( علیه السلام ) تا ابد بانیِ کل مهربانی ها ، حسن لافتی الا علی و لا کریم ، الا حسن شب کربلا مثل روز است روشن ( کربلا رفته ها ، بینُ الحرمین رو نگاه کنید ، مثل روز روشنه ، حرم امام حسین ... ) شب کربلا مثل روز است روشن بقیع تو اما ، شبی تار دارد ضریح حسین است شش گوشه اما ولی دورِ قبر تو دیوار دارد تو در کوچه های مدینه غریبی ( گفت با امام حسن « علیه السلام » میرفتیم ، یه مرتبه دیدم ، رنگ آقا تغییر کرد ، بدنش شروع کرد به لرزیدن ، تکیه به دیوار داد ، گفتم آقا چی شد ؟ چرا بدنتون می لرزه ؟ چرا رنگتون تغییر کرد ؟ فرمود : مگه نمی بینی ، مُغیره داره میاد ، این مُغیره یک روز تو این کوچه ها ، مادر مارو میزد ؟ الهی بشکند دست مُغیره که بینِ کوچه ها ، بی مادرم کرد ... مپرس از ماجرای کوچه با کس هم نخواهم گفت ولی آنقدر میگویم آرزوی مرگ خود کرد ( اصلا فکر این که ، کسی مادرت رو بزنه ، آزارت میده ، چه برسه به اینکه ببینی کسی مادرت رو میزنه ؟ یه عمر همین فکر آزارت میده ... ) ای کاش من حسن را با خود نبرده بودم تا پیشِ چشم این طفل سیلی نخورده بودم ... چه می شد گر مرا مادر از آن کوچه نمی بردی من آن جا را نمی دیدم توهم سیلی نمی خوردی ؟ امام حسن ، مادریه ، مادریه ، یه مرگ داره ، یه شهادت داره ... به عبدالزهرا فرمود : عبدالزهرا ، چرا روضه مارو نمیخونی ؟ گفت آقا من همیشه روضه شمارو میخونم ، فرمود : نه روضه مارو نخوندی ... گفت آقا روضه شما کدومه که من نخوندم ؟ فرمود : روضه ی ما اون وقتی بود که مادرمون رو میزدند ... همین که چشمت اشک آلود شد ، پیغمبر خدا (ص) فرمود : هر چشمی که برای حسنم گریه کنه ، کور وارد محشر نمیشه ... مرغ پریده دلم خدا خدا خدا کند گِرد مدینه گردد و حسن حسن ، صدا کند تیغ فلک هزار بار اگر سرم جدا کند به حقِ حق ، نمیشوم ز کوی تو جدا حسن ...
8. بیان داستان.mp3
2.21M
(علیه السلام) گفت توخونه با خانومم حرفم شد ، نزاع بالا گرفت ، خیلی ناراحت شدم ، عصبانی شدم ، محکم سیلی زدم تو صورت خانومم ، از خونه زدم بیرون ، خجالت میکشیدم تو خونه بمونم ! از خونه اومدم بیرون ، پشیمان شدم ، چرا من این کارو کردم ؟ چرا من سیلی زدم به خانومم ، اومدم پیش یکی از رفقا گفتم فلانی من امروز یه اشتباهی کردم ، عصبانی شدم سیلی زدم به خانومم ! الان دیگه خجالت میکشم ، روم نمیشه برگردم تو خونه ، چیکار کنم ؟ گفت یه جعبه شیرینی بگیر ، یه دسته گل بگیر، برو خونه از خانومت عذرخواهی کن از دلش بیرون بیار ، شیرینی گرفتم ، گل گرفتم ، اومدم درِ خونه در زدم ، هر دفعه خانومم میومد درو باز میکرد ، اما این بار دخترِ کوچولوم اومد ، تا نگاه به من کرد ، سرشو پائین انداخت رفت داخل خونه ...! اومدم با شرمندگی یکی یکی اتاقهارو نگاه کردم ، دیدم خانومم نیست ، دیدم تو اون اتاق عقبی یه گوشه ای نشسته زانواشو تو بغل گرفته ، سرشو رو زانوش گذاشته ، نشستم جلوش ، شیرینی رو گذاشتم ، گل رو گذاشتم ، گفتم خانوم ببخشید، اشتباه کردم عصبانی شدم ، دستِ خودم نبود سیلی به شما زدم عدرخواهی میکنم دیدم سرشو بلند کرد ، همینطورکه آهسته آهسته اشک میریخت گفت: شوهرم عیبی نداره ، اتفاقی که افتاده ، اما یه خواهشی ازت دارم ، این بار اگه خواستی بزنی ، جلو دخترم نزن ! از موقعی که سیلی به من زدی این دختر خرد سالم ، دستشو رو صورتم گذاشت ... اِاای ی ی زینب زینب زینب ...
9. گریز به کربلا.mp3
2.72M
(علیه السلام) حالا که فهمیدی تو کوچه ها چه اتفاقی افتاد ، بزار این یه بیتو بخونم التماس دعا : مادر دیدم که خصمِ ستمکارریخت برسرت ، یازهرا یازهرا ... خدا میدونه من با این یک بیت شعر مدت ها گریه میکردم ! مادر : دیدم که ریخت خصمِ ستمکار بر سرت قدم نمی رسید که خود را سپر کنم ( شاعر : حاج غلامرضا سازگار ) اِاای ی ی .. قربونِ این خانومِ 5 ساله برم ، که زبان حالش اینه میگه دستم نمیرسید ، اگه مدینه قدت نرسید که دفاع کنی از مادر ، اما کربلا تلافی کرد ، کجا ؟ هر موقع می اومدند بچه هارو کتک بزنند، می دوید بازوشو سپر میکرد ، رقیه رو نزنید ، سکینه رونزنید ، آآی ی آی بابا بابا بابا ... به جانِ مادرت زهرا ، پدرجان از تو ممنونم که من با پا تو را خواندم ، تو با سر آمدی پیشم ... ! شاعر : بیش از همه به حالِ زینب دلم بسوخت (آخه) مادر کسی مقابلِ دختر نمیزند ! شاعر : ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
2. مدح امام حسن ع.mp3
4.16M
قسمت دوم (علیه السلام) یوسفِ آلِ پیمبر، شهِ لاهوت مقام ‌نجلِ شاه مدنی ، قافله‌سالارِ انام اولین سبطِ نبی ، فخرِ نبیینِ عظام‌ دومین حجتِ برحق و امام اِبنِ امام گوهرِ بحرِ جلالت ، دُرِ فرخنده صدف ‌پور زهرا و نخستین پسرِ شاهِ نجف میشدی چونکه به‌دوشِ شهِ لُولاک سوار ( پیغمبر امام حسن و امام حسین را روی دوشش سوار میکرد) میشدی چونکه به‌دوشِ شهِ لُولاک سوار ( حضرت نماز میخوند ، امام حسن و امام حسین روی دوشش می آمدند ، آهسته از سجده بلند میشد ، عزیزانش را از روی شانه برمیداشت ، دوباره به سجده میرفت ، امام حسن و امام حسین به دوش پیغمبر، ص ) میشدی چونکه به‌دوشِ شهِ لُولاک سوار میگشودی لبِ دُر پرورِخود بر گُفتار می‌ربود از دلِ هر رهگذری صبر وقرار ( امام حسن را روی دوشش سوار میکرد ، با خودش می برد مسجد ، وقتی امام حسن حرف میزد ، آنقدر با نمک حرف میزد ، هر کسی صداشو میشنید ، می ایستاد ، مجذوب صدای دلنشین امام حسن میشد ، میشدی چونکه به‌دوشِ شهِ لُولاک سوار میگشودی لبِ دُر پرورِخود بر گُفتار می‌ربود از دلِ هر رهگذری صبر وقرار بوسه میزد به لبش پادشهِ عرش وِقار لذت از صحبت او ، فخرِ رسالت می بُرد سویِ مسجد حَسنش را به جلالت می‌بُرد شاعر : ( فاخر ) ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
السلام علیک یا حسن بن علی یامجتبی علیه السلام از تنت بیرون کشیدم تیر ،قدّ من خمید بر کفن هم خون تو هم اشک ِ چشم من چکید یاد پشت در مرا انداختی دیدم حسن تیر از تابوت بگذشت و به پهلویت رسید هم کشیدم تیر و هم درد غریبی تو را خوب شد زینب نبود و تیرباران را ندید من جگرهای لبت را پاک کرده بودم و باز او فهمید و در داغت گریبان را درید پس چگونه گویمش تشییع خونین تو را جای گل جسمت میان تیر دشمن آرمید قامتی که شد خمیده بیشتر خم می شود در کنار عضو عضو جسم سقای رشید‌ موی من در کربلا گردد سپید و موی تو وقت سیلی خوردن مادر به کوچه شد سپید ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
السلام علیک یا حسن بن علی علیهماالسلام او خلق گردیده که الگوی کرم باشد ایمان به یُمن بودن او محترم باشد در سطر اول از ستایش های او مانده هر کس به راه مدح او صاحب قلم باشد در شرح یک خط از فضیلت های ناب او باید به تعداد خلایق محتشم باشد کردم من استنباط از حرف رسول الله: شد دشمنش ملعون اگرچه همسرم باشد ثابت نموده در جمل او می شود حیدر وقتی که یک لحظه به دوش او علم باشد دیگر دم شیران ندارد بازدم وقتی یک دم میان دست او تیغ دو دم باشد شد دشمن او دشمن ما،دوست دارش دوست فرقی ندارد از عرب یا از عجم باشد او بارگاهی هم ندارد حکمتی دارد باید برایش در دل شیعه حرم باشد آن کس که از تابوت او بیرون کشیده تیر حق داشته گر قامتش از غصه خم باشد ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
السلام‌علیک یا کریم‌اهل البیت با گریز به بقیع می نویسم حُسن می خوانم حَسَن من کویر تشنه ، بارانم حسن بین ظلمت، ماه تابانم حسن روز محشر باب رضوانم حسن با نگاهش می رود نوکر بهشت با حسن باشد چه حاجت بر بهشت دست های اوست جنّت آفرین روی ماهش، نور فردوس برین دیده اش سرچشمه ی ماء مَعین سایه اش عرشی ست بر روی زمین جمع شد در او تمام حُسن ها خوانده اند او را امام حُسن ها سفره دار است و دلش باب کرم ما گدا و اوست ارباب کرم بحر حق را دُرّ نایاب کرم اوست هر تصویر در قاب کرم پهن‌کرده سفره ای شاه کریم که در آن پیداست جنّات نعیم سفره ای از جنس بال جبرئیل از دلش جوشیده زمزم ،سلسبیل ریزه خوارش نوح و موسی و خلیل هر ملک دل را به آن بسته دخیل پای این سفره فلج ها پا شدند کور مادرزادها بینا شدند نان او رزق تمام عمر ماست گندمش سرمایه ی شاه و گداست آن چنان او مظهر جود وسخاست دشمنش هم با عطایش آشناست بر سر اطعام او کافر نشست شد به لطف نان او یکتاپرست او اگر چه در شجاعت حیدراست یک تنه پیروز بر صد لشکر است تیغ صلحش، گاه برّنده تر است مثل صدها فتح جنگ خیبر است تیغ صلحش ،مصلحت اندیشه بود ریشه ی تزویر را چون تیشه بود گاه هم شد پاسخش دندان شکن رفت میدان در جمل استاد فن ریخت سرها پای رزمش از بدن ذکر اهل عرش شد جانم‌ حسن راه ِ امّ الفتنه را با تیغ بست شاخ شیطان را به یک ضربه شکست بَه ! چه رویایی ست باران بقیع روی گنبد،صحن و ایوان بقیع وعده ی ما در شبستان بقیع محفل شعر  ِامامان بقیع می شود ابیات ناب شعر ما وصف ایوان طلای مجتبی هست امّید دل ما، منتقم جان دهد نام حسن را منتقم محشری برپا شود با منتقم می دهد وقتی که فتوا منتقم می شود وقت عمل بر وعده ها می رسد روز عذاب جَعده ها ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
4_5969593525954677804.mp3
1.67M
ع ❣﷽❣ 🥀 🥀 ♨️ 👌👌 بسم رب جنون یاحسن ابن علے اسمتو میزنم جار آقا من علنے توی سینه زنی هام تویی ذکرلبم باعث مستیہ این شبای منے می نابم حسن رگ خوابم حسن تویی هستی من تب وتابم حسن 🥀یامولا حسن یا مولا ای که باتو بهارم بی تو مثل خزون عمریه نام زیبات ورد رو لبمون رمز مستی دل یا حسن بن علی خالی جای نامت آقا بین اذون ای جانم حسن جانانم حسن ای تو معنی ایمانم حسن 🥀یامولا حسن یا مولا اره من حسنی ام عاشق حسنم وقف شاه کرم شد قلب و جون و تنم هردمم یاحسین و بازدمم یاحسن من غلام و گدای شاه بی کفنم ای یارم حسین دلدارم حسین ای تو اربابمو کس و کارم حسین 🥀یامولا حسین یا مولا ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
|⇦•دامن‌چشم‌ من ... و توسل به کریم اهل بیت امام‌حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری 🖤🖤🖤 عبدالزهرا روضه خون بود، در عالم رؤيا خواب امام حسن مجتبي عليه السلام رو ديد، آقا! فرمود: عبدالزهرا! چرا روضه ي مارو نمي خوني؟ گفت: آقاجان! من يه عُمري روضه خون شما هستم، مگه روضه ي شما همين نيست كه به ما رسوندن، روضه ي زهر و طشت و پاره هاي جگر شما؟ آقا فرمود: اين روضه مَنِ، اما اون روضه اي كه من رو كشت اين روضه نبود، به گريه كن هاي ما بگيد: بچه بودم مادرم ميخواست از خونه بره بيرون، گفتم: مادر! مگه ميشه بدون من بيرون بري؟ پسر بزرگت منم، كجا بدون من ميخواي بري؟ حتي روايت ميگه: ابي عبدالله هم كوچيك بود اومد جلو گفت: مادر! منم ببر، بي بي يه نگاهي بهش كرد، فرمود:" سَيَقتُلُك " يعني بعداً تو رو ميكُشن، همه با تعجب نگاه مي كردن مگه چه اتفاقي ميخواد بيوفته، اما حسين رو با خودش نبرد يعني موقعِ قتلِ حسنِ... امام حسن ميگه:با چه غروري دستم رو انداختم توي دستِ مادرم، يه نگاه به بابام كردم، بابا خيالت راحت من دارم با مادرم ميرم، همه جا رو هم نگاه مي كردم كسي نگاهِ چپ به مادرم نكنه، رفتيم مسجد از اونجا برميگشتيم خونه، تا رسيديم به كوچه ي بني هاشم، عبدالزهرا! نانجيبي كه در همه ي عالم مثالش پيدا نميشه، بين راه اومد راهِ من و مادرم رو سد كرد؛ قباله ي فدك دست مادرم بود، نانجيب گفت: فاطمه! قباله ي فدك رو بده من، مادرم گفت: قباله رو نميدم، خدا برا هيچ بچه اي نياره، جلو چشمم چنان به صورت مادرم زد، تا به خودم اومدم ديدم مادرم روي زمين افتاد... عبدالزهرا اينجا بود، گوشواره ي مادرم شكست، واي مادرم! مادرم! مادرم... عبدالزهرا! تا اينجا دستِ من توي دستِ مادرم بود، اما از اينجا به بعد من عصاي دستِ مادرم شدم، هي ميگفت: مادر چيزي نشده، اما چشمام يه كم تار مي بينه... ديدم مادرم داره راه رو اشتباهي ميره... ديگه امام حسن بعد اين حادثه روز خوش نديد، تا ساليان سال نيمه ي شب بلند ميشد، شروع مي كرد گريه مي كردن... مي گفت:....*   «مگه يادم ميره من بودم و يه گُلِ پرپر مگه یادم میره خونابه ی بالِ کبوتر مگه یادم میره زخمِ رویِ صورت مادر»   دامن چشم من از گریه به دریا اُفتاد چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد   پاره هایِ جگرم می چكد از كُنجِ لبم عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها افتاد   باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند راه من باز بر آن كوچه ی غم ها اُفتاد   یاد آن کوچه که با مادر خود می رفتم به سرم سایه ای از غربتِ بابا اُفتاد   کوچه بن بست شد و در دل آن وانفسا چشم نامرد به ناموس علی تا اُفتاد   آنچنان زد که رَهِ خانه ی خود گُم كردیم آنچنان زد که به رخساره ی گُل جا اُفتاد   گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد   من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد   شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد     حسن لطفی   * امام حسن تو بستر افتاده، تا شنيد خواهرش زينب ميخواد بياد فرمود: طشتي كه خونآبه و پاره هاي جگرِ من توي اونه رو زود جمع كنيد، زينب نبايد من رو اينجوري ببينه، حسين جان! زير بغل هاي من رو بگيريد من بشينم، زينب من رو نبايد اينجوري ببينه، يه نگاه كرد ديد همه دارن گريه ميكنن، هيچي بهشون نگفت، تا ديد حسين داره گريه ميكنه، صدا زد: حسين جان! تو چرا داري گريه ميكني؟  برا چي گريه نكم، امامم رو دارم از دست ميدم، آقام رو، داداشم دارم از دست ميدم، يه وقت امام حسن فرمود: "لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله" حسين جان غصه ي من رو نخور، امروز همه ي شما كنار من جمع شديد، تو هستي، زينب هست، اباالفضل هم هست، اما يه روزي مياد كربلا يه عده نانجيب دوره ات ميكنن، تا تو فرياد ميزني همه هلهله ميكنن... يا امام حسن! خوب شد گفتيد طشت رو جمع كنن، آخه خواهرتون زينب كبري يه جايِ ديگه اي قرارِ طشتي رو ببينه، اما نه با پاره هاي جگر، وارد مجلس يزيد ملعون كه شد، ديد ميان طشتِ طلا يه سَرِ بريده گذاشتن، يزيد چوب ميزنه، سر قرآن ميخونه …ناله بزن: حسين!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
كربلايی حسين طاهری_صفر1401 - شب شهادت امام حسن مجتبی - روضه - حسین طاهری-1666595461.mp3
16.14M
|⇦دامن‌چشم‌جهان... و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین طاهری• 🖤🖤🖤 اَللَّهُمَّ صَلَّ عَلَی الْحَسَنِ بْنِ سَیَّدَ النَّبِیَینَ وَ وَصِیَّ اَمیرِالْمؤمِنینَ السَّلام ُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیَّدِ الْوَصَیّینَ اَشْهَدُ اَنَّکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمْؤمِنینَ اَمینُ اللّهِ وَابْنُ اَمیِنِه، عِشْتَ مَظْلُوماً وَ مَضَیْتَ شَهیداً واَشْهَدُ اَنَّکَ الْأِمامُ الزَّکِیُّ الْهادِی الْمهْدِیَّ، اَللّهُمَّ صَلَّ عَلَیْهِ وَبَلَّغْ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ عَنّی فی هذهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ الْتَّحِیَّة ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
علت گریه امام حسن (ع) هنگام شهادت 🔻امام حسن (ع) به هنگام شهادت می‏ گریست. شخصی از آن حضرت پرسید: شما چرا گریه می‏ کنید؟ 🔺زیرا نسبتی که شما با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دارید کسی ندارد و بیست بار پیاده حج بجا آوردی و سه بار مالت را با خدا تقسیم کردی؟ ▪️قال علیه‏السلام: ▪️انما أبکی لخصلتین لهول المطلع و فراق الأحبة(۱) 🔻امام حسن علیه‏السلام فرمود: 🔹برای دو مورد گریه می‏کنم: ▫️برای هراس از لحظه‏ ی دیدار و دیگری جدایی یاران. 🔺و در حدیث دیگری آمده است: امام حسین علیه‏السلام از امام حسن علیه‏السلام پرسید: 🔸 چرا بی‏تابی می‏ کنی؟ با اینکه بر پدرانت رسول خدا و علی علیه‏السلام و مادرانت فاطمه و خدیجه و دایی‏هایت قاسم و طاهر و بر عموهایت حمزه و جعفر وارد می ‏شوی؟. ▪️قال علیه‏السلام: ▪️یا أخی ما جزعی الا أنی أدخل فی أمر لم أدخل فی مثله و أری خلقا من خلق الله لم أر مثلهم قط(۲) 🔺امام حسن علیه‏السلام فرمود: 🔹برادرم! بی‏ تابی من جز برای آن نیست که وارد فضایی می‏ شوم که تاکنون وارد چنین فضایی نشده ‏ام و آفریدگانی از خلق خدای می‏ بینم که هرگز چون آنها را ندیده ‏ام. 🔻و در حدیث دیگری آمده است: از امام علیه‏السلام علت گریه‏ اش را پرسیدند. ▪️قال علیه‏السلام: ▪️انی أسلک طریقا لم أسلکها، و أقدم علی سید لم أره(۳) 🔸امام حسن علیه‏السلام فرمود: 🔹من رهسپار راهی هستم که تاکنون گام در آن ننهاده ‏ام و مهمان بزرگواری هستم که ندیدمش. 📚منابع: (۱): بحارالانوار، ج ۶؛ ص ۱۵۹ (۲): تاریخ چهارده معصوم علیهم‏السلام، ص ۴۰۴ (۳): حلیة الابرار؛ ج ۴، ص ۵۸ ع ع