|⇦•نشد از چهرهام غم را بگیری ..
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل جانسوز ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
نشد از چهرهام غم را بگیری
زِ من اندوهِ عالم را بگیری
برای رفتنم اینسو و آنسو
نشد مادر که دستم را بگیری
تو خوردی تیغ پژمردم من اینجا
دو دستت را که زد مُردم من اینجا
همینکه از رویِ مَرکب عزیزم
زمین خوردی زمین خوردم من اینجا
*خدا رحمت کنه اون کسی رو کعگه برا ام البنین بلند بلند گریه میکنه و زمزمه داره .. همه مادرا دوست دارن روزای آخرِ عمرشون پسرها و بچه هاشون دورش باشن .. آخ بمیرم برات بی بی جان ..*
نه که امروز مادر درد دارم
که روز و شب سراسر درد دارم
از آن ساعت که با ضربه شکستند
سرت را بی هوا سردرد دارم
اگر بشکستهام مانندِ زهرا
ببین دلخستهام مانندِ زهرا
سرت را تا که رویِ نیزه بستند
سرم را بستهام مانند زهرا
به یادت آه ، یکسر میکشیدم
که گویی از تنت پَر میکشیدم
به هر تیری که بر جسمِ تو میرفت
من اینجا آی مادر میکشیدم
مرا گفتند که بازو ندارد
دگر عباسِ تو اَبرو ندارد
بمیرد حرمله بد زد به چشمت
از آن لحظه دو چشمم سو ندارد
نشد بال و پَرِ خود را بگیرم
به دامن اصغرِ خود را بگیرم
من از شرمندگی پیشِ رُبابم
نشد بالا سرِ خود را بگیرم
*آخ رباب .. عباسمُ حلال کن .. نتونست برا علی اصغرت آب بیاره رباب .. کاری کردن عباس از خجالت آب شد ..*
پس از تو کاش زنجیری نمیماند
تو میخوردی و شمشیری نمیماند
تمامش کاشکی خرجِ تو میشُد
برایِ حرمله تیری نمیماند
"ببین مادر زِ گریه آب رفته
و از سردردها از تاب رفته
به نیزه دار گفتم بچه داری؟
کمی آرام تازه خواب رفته"
عزیزم جان جانا نور عینا
به فرقم باد خاک عالمینا
نگاهم مانده بر در تا بیایید
حسینم وا حسینم وا حسینا
شاعر : حسن لطفی
#قسمت_پایانی /
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*هر کاری میخوای بکنی مردونه اش خوبه، جهاد مردونه، صدقه مردونه، دستگیری مردونه، یه کاری هست زنونه اش به همه ی کارها می ارزه، اگه خواستی برا زهرا گریه کنی زنونه گریه کن، هی به سینه بزن بگو: یارالی نَنَه، ای مادرِ زخمیِ من، به پا بزن بگو: ای جوان نَنَه... مادری که تو سن هجده سالگی دست به دیوار میگرفت راه میرفت...*
نمی تونم پَرَمو بلند کنم
از زمین مادرمو بلند کنم
زدنت تو کوچه ها روم نمیشه
جلوی مردم سَرمو بلند کنم
* امام حسن میگه: موقعی که میرفتیم من دستم تو دستِ مادرم بود، اما از مسجد که می اومدیم من عصای مادرم بودم...*
از مسجدِ جَدّم می اومدیم خونه
ابرِ چشمِ مادر دیدم که بارونه
حسرت او روزا کوتاهی قد شد
با مادرم رفتم خیلی برام بد شد
ـــــــــــــــــ
مردک پست که عُمری نمکِ حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد
*یهو دیدم نامرد یه قدم جلو اومد مادرم یه قدم عقب رفت، دوباره یه قدم جلواومد مادرم عقب تر رفت، مادرم نگاه به اون نانجیب نمی کرد، نانجیب یه نگاهی دور و برش کرد تا دید کسی نیست، تا دید بابام نیست، بی هوا سیلی به مادرم زد...*
ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
ـــــــــــــــــ
سادات شرمنده
مغیره داره به حسن میخنده
روزِ قیامت که میگن امروزه
در داره رویِ مادرم میسوزه
ـــــــــــــــــ
اون مادر شهید میگن: هر چه اصرار می کردیم که آزمایش دی اِن اِی انجام بده تا بچه ات که گمنامه مشخص بشه کجاست، حتی به بچه هاش هم اجازه ی این کار و نمیداد، میگفت: الان بچه ی من که گمنامه مادرش زهراست، اگه دیگه پیدا بشه من میشم مادرش، الان شب های جمعه زهرا میره بالا قبرش، من مادری بیشتر بلدم یا زهرا؟ بخدا زهرا بیشتر مادری بلده...
بچه ها اومدن فضه گفت: بچه ها غذاتون آماده است، بشینین غداتون رو بخورید، یه نگاهی کردن گفتن: فضه! کی دیدی ما بی مادر غذا بخوریم؟ فضه گفت: بچه ها دیگه بی مادر شدید زود باشید باباتون علی رو خبر کنید، روایت میگه: بچه ها دویدن سمت مسجد تا گفتن:"اَبَتا مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَة" بابا مادرمون فاطمه از دنیا رفت، دیدن علی با صورت زمین خورد، هی دیدن تا مسجد زمین میخوره، دست گذاشت روی در" یا قُرَّةَ عَینِ الرَّسوُل" دید فاطمه جواب نمیده... "يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن" راوی میگه: "فَأَلْقَی الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ"دیدن علی عبا و عمامه رو درآوُرد" وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ" زهرا! با من حرف بزن..*
بگذار بگویمت به فریاد
چون طفل علی به گریه افتاد
ارکان فلک ز حرکت افتاد
مولای سخن به لُکنت افتاد
*دوباره علی صدا زد"یَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُکَلِّمْه" راوی میگه: دید علی چاره ای نداره، صدا زد:" فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِب" روح از جسم قبض شده بود، اما زهرا دید علی داره گریه میکنه، با خودش شاید گفته باشه، من محسن دادم علی گریه نکنه، من دستم شکست علی گریه نکنه، روایت میگه: "فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِه" زهرا چشماش رو باز کرد، یه نگاه به صورت علی کرد،"وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی" دو تایی شروع کردن گریه کردن...
بذار از اینجای روضه برم کربلا، آخه خود مادرمون لحظه های آخر وصیت کرد" وَ لَا تَنْسَ قَتِيلَ الْعِدَى بِطَفِّ الْعِرَاق" علی جان خیلی حواست به حسینم باشه... "صلی الله علیک یا مظلوم" حسین هم از باباش امیرالمؤمنین یاد گرفت، دید چه جوری باباش مادرش زهرا رو صدا زد تا جوابش رو داد، حسین هم روز عاشورا، کربلا کنارِ بدنِ اِرباً اِربای علی اکبرش، صدا زد:*
اي پسر من پدر پير توام
پدر پير و زمين گير توام
آمدم با چه شتابي سويت
تا مگر زنده ببينم رويت
چشم اگر باز كني جادارد
حال باب تو تماشا دارد
*ای حسین!...*
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
@Navaymagtal
#قسمت_پایانی /
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*هر کاری میخوای بکنی مردونه اش خوبه، جهاد مردونه، صدقه مردونه، دستگیری مردونه، یه کاری هست زنونه اش به همه ی کارها می ارزه، اگه خواستی برا زهرا گریه کنی زنونه گریه کن، هی به سینه بزن بگو: یارالی نَنَه، ای مادرِ زخمیِ من، به پا بزن بگو: ای جوان نَنَه... مادری که تو سن هجده سالگی دست به دیوار میگرفت راه میرفت...*
نمی تونم پَرَمو بلند کنم
از زمین مادرمو بلند کنم
زدنت تو کوچه ها روم نمیشه
جلوی مردم سَرمو بلند کنم
* امام حسن میگه: موقعی که میرفتیم من دستم تو دستِ مادرم بود، اما از مسجد که می اومدیم من عصای مادرم بودم...*
از مسجدِ جَدّم می اومدیم خونه
ابرِ چشمِ مادر دیدم که بارونه
حسرت او روزا کوتاهی قد شد
با مادرم رفتم خیلی برام بد شد
ـــــــــــــــــ
مردک پست که عُمری نمکِ حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد
*یهو دیدم نامرد یه قدم جلو اومد مادرم یه قدم عقب رفت، دوباره یه قدم جلواومد مادرم عقب تر رفت، مادرم نگاه به اون نانجیب نمی کرد، نانجیب یه نگاهی دور و برش کرد تا دید کسی نیست، تا دید بابام نیست، بی هوا سیلی به مادرم زد...*
ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
ـــــــــــــــــ
سادات شرمنده
مغیره داره به حسن میخنده
روزِ قیامت که میگن امروزه
در داره رویِ مادرم میسوزه
ـــــــــــــــــ
اون مادر شهید میگن: هر چه اصرار می کردیم که آزمایش دی اِن اِی انجام بده تا بچه ات که گمنامه مشخص بشه کجاست، حتی به بچه هاش هم اجازه ی این کار و نمیداد، میگفت: الان بچه ی من که گمنامه مادرش زهراست، اگه دیگه پیدا بشه من میشم مادرش، الان شب های جمعه زهرا میره بالا قبرش، من مادری بیشتر بلدم یا زهرا؟ بخدا زهرا بیشتر مادری بلده...
بچه ها اومدن فضه گفت: بچه ها غذاتون آماده است، بشینین غداتون رو بخورید، یه نگاهی کردن گفتن: فضه! کی دیدی ما بی مادر غذا بخوریم؟ فضه گفت: بچه ها دیگه بی مادر شدید زود باشید باباتون علی رو خبر کنید، روایت میگه: بچه ها دویدن سمت مسجد تا گفتن:"اَبَتا مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَة" بابا مادرمون فاطمه از دنیا رفت، دیدن علی با صورت زمین خورد، هی دیدن تا مسجد زمین میخوره، دست گذاشت روی در" یا قُرَّةَ عَینِ الرَّسوُل" دید فاطمه جواب نمیده... "يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن" راوی میگه: "فَأَلْقَی الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ"دیدن علی عبا و عمامه رو درآوُرد" وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ" زهرا! با من حرف بزن..*
بگذار بگویمت به فریاد
چون طفل علی به گریه افتاد
ارکان فلک ز حرکت افتاد
مولای سخن به لُکنت افتاد
*دوباره علی صدا زد"یَا زَهْرَاءُ فَلَمْ تُکَلِّمْه" راوی میگه: دید علی چاره ای نداره، صدا زد:" فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِب" روح از جسم قبض شده بود، اما زهرا دید علی داره گریه میکنه، با خودش شاید گفته باشه، من محسن دادم علی گریه نکنه، من دستم شکست علی گریه نکنه، روایت میگه: "فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِه" زهرا چشماش رو باز کرد، یه نگاه به صورت علی کرد،"وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی" دو تایی شروع کردن گریه کردن...
بذار از اینجای روضه برم کربلا، آخه خود مادرمون لحظه های آخر وصیت کرد" وَ لَا تَنْسَ قَتِيلَ الْعِدَى بِطَفِّ الْعِرَاق" علی جان خیلی حواست به حسینم باشه... "صلی الله علیک یا مظلوم" حسین هم از باباش امیرالمؤمنین یاد گرفت، دید چه جوری باباش مادرش زهرا رو صدا زد تا جوابش رو داد، حسین هم روز عاشورا، کربلا کنارِ بدنِ اِرباً اِربای علی اکبرش، صدا زد:*
اي پسر من پدر پير توام
پدر پير و زمين گير توام
آمدم با چه شتابي سويت
تا مگر زنده ببينم رويت
چشم اگر باز كني جادارد
حال باب تو تماشا دارد
*ای حسین!...*
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
@Navaymagtal
Doaye_Arafe_Narimani_2.mp3
18.9M
#صوت
#قسمت_پایانی
|⇦• #دعای_عرفه و گریزهای مداحی دعا با نوای سیدرضا نریمانی* •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
#روز_عرفه
#سید_رضا_نریمان
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
@Navaymagtal
Mirdamad - Muharram 1401 Shab 3 - 2.mp3
5.26M
|⇦•گِله ای نیست...
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
من بکی او ابکی فله الجنه
ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع
@Navaymagtal
پاسخگویی به سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
1402042903.mp3
41.79M
|⇦•مبهم شده....
#قسمت_پایانی #روضه وتوسل حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم ۱۴۰۲ به نفس حاج محمد رضا طاهری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دختر اگریتیم شود پیر میشود
از زندگی بدون پدر سیر میشود
🥀هم سن و سالها
همه او را نشان دهند
دلنازک است دختر
🖤و دلگیر می شود...
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
بیش از 500 مداحی و اشعار و مرثیه را در نوای مقتل در ایتا و تلگرام ببینید.
با هشتک #اربعین
کانال نوای مقتل تلگرام
https://t.me/navayemaqtal
نوای مقتل
ایتا
@Navaymagtal
سید رضا نریمانی_محرم1402 -بخش دوم -روضه - روزی به زلفت شانه می زد دست زینب - سید رضا نریمانی-1690361395.mp3
10.01M
|⇦خوش اومدی...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم ۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بادست کوچکش گره ها باز می کند
طفل سه ساله یست که اعجاز می کند
بال وپرش شکسته ولی او بدون بال
باذکرنام فاطمه پرواز می کند
من بکی او ابکی فله الجنة
ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع
@Navaymagtal
ضامن اشک مقتل امام حسین ع
@zameneashk1
پاسخگویی به سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
9. گریز به کربلا.mp3
2.72M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_پایانی
#یک_گریز_کوتاه_به_کربلا
حالا که فهمیدی تو کوچه ها چه اتفاقی افتاد ، بزار این یه بیتو بخونم التماس دعا :
مادر دیدم که خصمِ ستمکارریخت برسرت ، یازهرا یازهرا ... خدا میدونه من با این یک بیت شعر مدت ها گریه میکردم !
مادر :
دیدم که ریخت خصمِ ستمکار بر سرت
قدم نمی رسید که خود را سپر کنم
( شاعر : حاج غلامرضا سازگار )
اِاای ی ی .. قربونِ این خانومِ 5 ساله برم ، که زبان حالش اینه میگه دستم نمیرسید ، اگه مدینه قدت نرسید که دفاع کنی از مادر ، اما کربلا تلافی کرد ، کجا ؟ هر موقع می اومدند بچه هارو کتک بزنند، می دوید بازوشو سپر میکرد ، رقیه رو نزنید ، سکینه رونزنید ، آآی ی آی بابا بابا بابا ...
به جانِ مادرت زهرا ،
پدرجان از تو ممنونم
که من با پا تو را خواندم ،
تو با سر آمدی پیشم ... !
شاعر : #جواد_زمانی
بیش از همه به حالِ زینب دلم بسوخت
(آخه) مادر کسی مقابلِ دختر نمیزند !
شاعر : #حاج_سید_رضا_موید
بیش از 500 مداحی و اشعار و مرثیه را در نوای مقتل در ایتا و تلگرام ببینید.
با هشتک #اربعین
کانال نوای مقتل تلگرام
https://t.me/navayemaqtal
نوای مقتل
ایتا
@Navaymagtal
|⇦• رو زد اما هيچ كس...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
رو زد اما هيچ كس حاضر به همراهي نشد
دارد از انصار پیغمبر گلایه فاطمه
*آخه چهل رو يا شب، مي رفت با اميرالمؤمنين و بچه ها، روايت ميگه: مركبي رو اميرالمؤمنين آماده كرده بود، شايد بي بي نميتونسته راه بره، بي بي رو سوار بر مركب ميكرد، از اين خونه به اون خونه، همه ي امور عالم به دستشون بوده، گره ي همه رو باز ميكنن، كار به جايي رسيده كه علي و فاطمه دارن رو ميزنن به مردم... در ميزد زهرا، در رو باز مي كردن، بي بي مي فرمود: من رو ميشناسيد؟ روايت ميگه:اميرالمؤمنين عقب مي ايستاد، بي بي مي رفت جلو، مي گفت: علي جان! بذار من برم جلو، اينا صدايِ من رو بشنون ميان، بذار من برم جلو، من دخترِ پيغمبرم من رو ببينن ميان، حالِ من رو ببينن دلشون ميسوزه، ميگفت: من رو ميشناسيد؟ علي رو هم كه ميشناسيد؟ غدير رو كه يادتونه، بابام دستِ اين آقارو بُرد بالا... ميگفتن: آري ميشناسيم... خوب چرا ياري نمي كنيد؟ بعضي ها قول ميدادن بيان برا كمك اما نمي اومدن، روايت ميگه: بعضي ها در رو باز نمي كردن، بي بي اينقدر پشت در، در ميزد... يكي نبود بگه نامردا شما در زديد بي بي خودش اومد پشتِ در...*
كارِ دنيا رو مي بيني فاطمه!
چه جوري با من و تو تا ميكنه
تا ميخوايم يه كم با هم حرف بزنيم
زخمايِ تنت دهن وا ميكنه
خنده هايِ تو همه دل خوشيمه
من همون عليِ خوش رويِ توأم
بخدا درد تو هم دردِ منه
نگرانِ زخمِ پهلويِ توأم
با خود ميگم كي فكرشو مي كرد
يه روزي تو از علي رو بگيري
تو زنِ جَوُون خونه ي مني
مجبوري كه دست به پهلو بگيري
نزديكِ سه ماهه از خونه ي ما
صداي بگو بخند نيومده
نَفَست بند اومده اما هنوز
خونِ زخمِ سينه بند نيومده
دلِ نازكت رو با زخمِ زبون
همون روزِ عروسي نيش زدن
چشم نداشتن ببينن با هم خوشيم
خونه زندگيمون رو آتيش زدن
غصه مو به كي بگم نمي دونم
حق داره دلم اگه آهي داره
غصه ام اينه ميدونستن همشون
اين خونه بچه ي تو راهي داره
تو کوچمون داره شهادت میده دیوار
وسطِ راه خوردی کتک شدی گرفتار
گونه ات شكسته، گمونم شونه ات شکسته
جارو نکش این خونه رو دیگه بسه کار
درسته پشتِ در لگد خوردی زیاد، افتادی از پا
چرخِ فلک الهی با تو راه بیاد، عُمرت به دنیا
یادم نمیره پایِ در
چادرِ تو موند لایِ در
ای وایِ من، زهرای من
موند رویِ دیوار جایِ در
له شدی تو غوغای در
ای وایِ من، زهرای من
ــــــــــــــــــ
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
بیش از 500 مداحی و اشعار و مرثیه را در نوای مقتل در ایتا و تلگرام ببینید.
با هشتک #اربعین
کانال نوای مقتل تلگرام
https://t.me/navayemaqtal
نوای مقتل
ایتا
@Navaymagtal
4. حضرت زهرا س.mp3
3.43M
|⇦•شمع خموش ما را....
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج عباس حیدر زاده •✾•
●━━━━━━──────
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
@Navaymagtal
|⇦•شمع خموشِ ما را....
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج عباس حیدرزاده•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
من همین جا دلم رفت مدینه، یه شبی هم چند تا طفل پنج ساله با قد و نیم قد، پشت سرِ بابا ایستادند، به بدن مادر نماز خوندند ... اون شب علی خیلی غریب بود :
شمع خموشِ مارا از خانه بردند
تابوتِ مادرم را شبانه بردند
مدینه در نوایِ اَمَن بُجیب است
مادر به خانه برگرد، بابا غریب است ...
*اما غربت امیرالمومنین آنجا نمایان شد، وقتی بدن رو تنها دفن کرد، با دستان پیغمبر ... خاک روی بدن ریخت ، وقتی روی قبر رو هموار کرد ، پرده ها کنار رفت ، دستش رو روی دستش زد، علی چه کردی ؟ علی با دست خودت گُلت رو زیر خاک کردی ؟
سردارِ خیبره، فاتح خیبره، اما دیگه زانواش توان نداشت ... صحنه ای بچه ها دیدند ، جگرشون سوخت برای غربت بابا، یه مرتبه دیدند بابا خم شد، صورت روی قبر مادر گذاشت، هی صدا میزنه فاطمه ، فاطمه ، فاطمه ..."نَفسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ" فاطمه جان، بلند شو ببین دیگه نفس علی بالا نمیاد ...
بگم یا علی!مدینه صورت روی قبر فاطمه گذاشتی، گریه کردی، ناله زدی، کربلا هم حسینت صورت رو صورت علی اکبرش گذاشت ، اما کربلا ، بدن ارباً اربا بود ، هی صدا میزد : وَلَدی وَلَدی وَلَدی ...*
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
@Navaymagtal
4_5861460753545957179.mp3
17.22M
|⇦•در نهانِ چشمِ من...
#قسمت_پایانی #روضه وتوسل به حضرت زهراسلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۱ به نفس سید رضا نریمانی✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
استاد فاطمی نیا(ره):
هرکس روی زمین است، به برکت وجود صدیقهی کبری(س) میباشد. اگر میخواهید ببینید از چشم خدا افتاده اید یا خیر، به خودتان مراجعه کنید، اگر هنوز در دل خود نسبت به #حضرت_زهرا (س) محبت دارید، پس بدانید که از چشم خدا نیفتاده اید. ترک گناهان موجب میشود این محبت بیشتر گردد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
@Navaymagtal